ارسالی رفیق نورالدین نظامی

  

 

 

 

 

پیام محترمه حمیده عبدالله
به مناسبت یازدهمین سالروز درگذشت بزرگمردِ تاریخ معاصرِ افغانستان
روانشاد ببرک کارمل

اینجانب حمیده عبدالله به مناسبت یازدهمین سالروز درگذشت بانی ح.د.خ.ا. و رهبر بزرگ زحمتکشان کشور، به تمام رهروان راه آن بزرگمرد، همفکران و هوادارانش و بخصوص خانوادۀ محترم شان، محترمه محبوبه کارمل، محترمه داکتر اناهیتا راتبزاد، محترم کاوه کارمل و باقی تمام اعضای خانوادۀ محترم آن بزرگمرد و به تمام زحمتکشان میهنم تسلیت و تهنیت عرض می کنم.

روانشاد ببرک کارمل شخصی با تقوا و پرهیزگاری بود. وی شب و روز در فکر آرامش و آسایش و بهشد زندگی مردم تهیدست و زحمتکش  کشورش بود. وی عشق و محبت زیادی به مردم و سرزمینش داشت.

من به مثابۀ یک هنرمند سابقه دار تیاتر و سینمای کشور که هیچگاهی به هیچکدام از احزاب و سازمانهای سیاسی کشور عضویت نداشتم، در زمان که مرحوم ببرک کارمل در رأس ادارۀ امور کشور قرار داشت و محترم سلطانعلی کشتمند به صفت صدراعظمش، توجه و مواظبت زیادی به شرایط کار و زندگی کارمندان، کارگران، و مأموران مؤسسات دولتی و هنرمندان کشور، اهل کسبه، تجاران ملی، روحانیون و علمای دینی، کارمندان مؤسسات تحصیلات عالی، مسلکی و خصوصی، محصلان و دانش آموزان دانشگاه ها و مکاتب، کودکان و نوجوانان اعم از دختران و پسران، افسران و سربازان قوای مسلح و تمام اقشار کشور داشتند و همواره از نزدیک جویای حال و احوال و کار و بار و زندگی روزمرۀ شان میشدند.

در یکی از روزها که مصروف خرید در شهر کابل بودم، تصادفاً در مقابل «فروشگاه بزرگ افغان» زنده یاد ببرک کارمل را، که در آنزمان در رأس ادرۀ امور دولت بود، بدون همراهی محافظان دیدم که شخصاً از جریان کار و زندگی روزمرۀ شهریان کابل بازدید می کرد و با هر رهرو، کسبه کار، دستفروش ، دکاندار و مشتری صحبت میکند و بعداً به فروشگاه بزرگ افغان داخل شده که تصادفاً در همان روز جشن عروسی دو نوجوان هم در هوتل همان فروشگاه برگزار شده بود که برای من نهایت غیرمترقبه و بسیار جالب بود چون هیچگاهی به خاطر نداشتم که رییس دولت یک کشور در داخل شهر بدون محافظ گشت وگذار نماید و خود را از زندگی روزمرۀ مردمش از نزدیک باخبر بسازد. ولی بعد از لحظاتی مسئولان امنیتی و محافظان آن بزرگمرد خبر شدند و خودرا عاجل به خاطر حفظ امنیت جانش رساندند و تدابیر امنیتی را اتخاذ کردند. بلی هموطن ! افتخار به چنین انسان بزرگی که در یک چشم بهم زدن مسئولان امنیتی و محافظان اش، خودش را بدون آنکه آنها را در جریان بگذارد، بدون کوچکترین ترس از لحاظ امنیتی، به مرکز شهر یعنی فروشگاه که فاصلۀ چندانی از مقر کار و محل زندگی اش نداشت، رسانده و جریان زندگی روزمرۀ شهروندان کابل را از نزدیک بررسی می کرد. زمانی که به منزلم برگشتم و به اعضای فامیل، دوستان و همسایه هایم چشمدید خودرا قصه کردم کسی باور نمیکرد که من رهبر مردم را در میان خود مردم در مرکز شهر از روی تصادف ملاقات کرده باشم. شب شد و بازهم تصادف که همین چشمدید من را از طریق اخبار رادیوتلویزیون گزارش دادند و برای دو نوجوانی که جشن عروسی شان بود، از طرف ببرک کارمل یک پایه تلویزیون به طور تحفۀ جشن عروسی شان داده شد و جریان آن از طریق تلویزیون نمایش داده شد که حتماً همشهریان که در آنزمان در شهر کابل زندگی میکردند این خاطره و چشمدید فراموش ناشدنی من را تصدیق میکنند.

 

گرامی باد خاطره فراموش ناشدنی مرحوم ببرک کارمل !

درود بی پایان به فرزند خلق، ببرک کارمل!

ببرک کارمل مظهر صداقت و وفاداری به همرزمان و مردمش بود!

کاش همرزمانش درس وفاداری را از آن بزرگمرد فراگیرند !

 

حمیده عبدالله از کشور سویدن

  

 

   www.esalat.org