چهارشنبه‏، ۳۱ دسامبر ۲۰۱۴

         امین الله مفکر امینی

 

پنجاهمین سالروز تاسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان

 بشمول بازرســی مختصرپیروزی انقلاب ثور ۱۳۵۷ و مرحلهء تکاملی آن ششم جــــــدی ۱۳۵۸

 

نقش زنده یادرفیق ببرک کارمل، منشی عمــــــومی کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان و رییس شورای انقلابی دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان و دیگر رهبران صدیق.

 

پنجاه سال قبل یعنی بتاریخ ۱۱ جدی ۱۳۴۳ مطابق به اول جـنوری سال ۱۹۶۴ حزبی در حیات سیاسی خلقهای زحمتکش میهن عزیزما افغانستان پایه گذاری شد که دارای یک مشی سیاسی مشخص، برنامهءعمل علما تنظیم شده ودارای یــک اساسنامه تشکیلاتی بربنیاد اندیشه های انــقلابی بوده است.

موجودیت سیاسی این حزب که ازنظرشخص من میـتوان به آن حـزب قهرمانان و شهیدان ومبارزین راه صلح و دمو کراسی و حامی استقلال ملی نامید، یــــک امر تصادفی نبوده است بلکه نتایج مبارزات خستگی نا پذیر آن فرزندان صــدیق وطن بوده است که حیات مادی و معنوی شانرا بخاطر ایجاد چنین حـزب در مـخاطرهء سلطهء خاندان اهــل نادری و حامییان داخلی و خارجی آنها قرار دادند.

ایجاد چنین حزب انقلابی بربنیاد اندیشه های دوران سازطبقهء کارگروبخاطراعمار یک افغانستان سربلند، آزاد، آباد و شگوفان و عاری از هر نوع استـعمارو استثمـار کار ساده نبوده است. زیرا درمیهن ما ریشه های اندیشه های کهنـه به حــدی عمـیق بود که اندیشه ها ی سنتی این جامعه مذهب سالاری وخان سالاری وانواع سـالاری های دیگر، حتی دامن گیر جوانان روشنفکرآن نیز گردیده بود. مشـکلات مبارزات این حزب یعنی حزب دموکراتیک خلق افغانستان، ازهمینجا برجسته وهــویدا بو د.

طوریکه همه میدانیم نهضت دورهء امانیه وجنبش مشروطه خواهان دور اول و دو م وسوم که توسط شخصیت های ملی وسیاسی کشور مانند محترمین عبدالهادی داوی محمودی وغبار وغیره راه انداز شده بود توسط متنفدین ومتـعلقین خاندان اهل یحی ازیکطرف وازطرفی توسط عده ای ازمذهبییون متعصب ووابسته بارتــــجاع ملی و بین المللی چون مجددی ها وحضـرت خیل ها وملا های عاری ازاندیشه های دقیق اسلامی تحت شعار های دین و مذهب و کفروالحاد به شکست مواجه گردید.

لذا با این هم، کاربرد همین سـیاست های غرض آلود وفتنه انگیزوابســته به انگلیس وخود انگلیس های فتنه انگیز که همیشه بخاطربسط وگسترش اندیشه های اسـتعمار واستثمارگرانهء شان علیه کشور های جهان سوم و کشورهای رو بانکشاف وخواهان ایجاد دولت هــای ملی، مردمـی و دموکراتیک استفاده برده بودند و هنوز هم میبرند، نتوانست جـلو اندیشه هـای آزادمنشانه ای عدهء از نُخبگان و پیروان راه صلـــح و دموکراسی را ســد شود اگرچـندی که عده ای از این نُخبگان و پیروان اندیشه های آزاد منشانه و وطنپرستانه یا به زنـدان ها روانه ساخته شدند و یا به چوبه های دار آویخته شدند و یا فراری و یا به تبعید از مـلک آبایی شان مجبور گردانیده شدند و یا اینکه عدهء را خواستند با ارائهء پستها و موقف های دولتی تطمیع نمایند که با ین امر هم موفق نشدند. من البته یکی را طور مثال شخصا میشناسم و میدانم که به او چنین پیشنهادی گردیده بود و این فرزند مبارز با بسیار غرور و مردانه محترم رفیق دستگیر پنجشیری بودند کـه با هادی کریم پنجشیری در زندان بسر میبردند. این شخصیت مبارز به بســـــیار غرور بحیث یک مبارز زیستن و بودن را در زندان ترجیح دادند تا اینکه بخاطــر آزادی شان بخواست درباریان شاه و حامییان اش لبیک گویند. البته من تبصره ای نمیکنم. هادی کریـم پنجشیری که با شخصیت وی در زمانیکه به ستره محکمه وقت آشنایی داشتــــم رها گردیدند.

با این همه برخورد ها دامنهء مبارزات داد خواهانه بــــخاطر دفع و طرد ارتجاع وعقاید ضد پیشـرفت و ترقی مردم و میهن برای ایجاد یک حکومت مردمی مبتنی بــر اساسات دمو کراسی ادامه یافت. همین عقیده های انقلابی و تلاش های خسته گی ناپذیر، باعث این شد که اهداف ایجاد چنین یک حکومت مردمی برنگی دیگر وارد صحنهء مبارزات سیاسـی کشو رشود و بنابر آن، این شور و شوق با دورهء جنبش اتحادیه محصلین پوهـنتون وقت کابل به رهبری خردمندانهء شخصیت بــــزرگ تاریخ یعنی رفیق ببرک کـارمل عزیز در سال ۱۳۳۰ و با پشتیبانی سایر همفکران و رهروان دیگر راه حق، پیوند خورد و ادامه یافــت. اشتراک فعال رفیق ببرک کارمل در جنبش اتحادیه محصلین و فعـالیت های انقلابی شان باعث شد تا این شخصیت والا از ادامهء تحصیل در فاکولتهء حـقوق بی بهره گردند. همان بود که در اواسط دههء ۱۹۵۰ زندانی شدند. بعـــد از چار سال زندانی دوباره آزاد شدند و دوباره شامل فاکولتهء حقوق گردیده و تحـــــصیلات بعد ی شانرا به پایهء اکمال رسانیدند. رفتن رفیق ببرک کارمل عزیز بزندان و همچنان تماس شان با بعضی شخصیتهای آزاد منشانه ای دیگر، چون غلام مـحمدغبار، عبدالرحمــن محمودی، فیض محمد انگار، عبدالحی حبیبی، عبدالروف بینوا و دیگران، نه تنها کـــه نتوانست احسـاسات و افکار انقلابی را از ایشان سلب کند بلکه بیشتر از پیش، آنرا بکار و پیکار انقــــلابی اش اثر گذارنمود. همــان بود که کنگرهء موسس ح.د.خ.ا. که نـاشی از مبارزات رزمنده گان و انقلابیون آن بود، با عث شد تا در یازدهم جـدی سال ۱۳۴۳ جمعا از ۲۹ نفر دعوت بعمل آورد تا در کـار کنگرهء موسس اشتراک ورزند.

در این کنگره که محل تدویر آن منزل رفیق شهید نورمحمد تره کی واقع در کارتــــهء چار کابل بود صرفا ۲۷ نفر اشتراک ورزیدند: (نورمــــحمد تره کی، ببرک کـارمل طاهر بدخشی، صالح محمد زیری، سلیمان لایق، نور احمد نور، محمد ظاهر ځدران محمد ظاهر افق و عده ای دیگر. ولی به هر علتی که بود دکتورس اناهیتا راتـــب زاد و میر اکبر خیبر در این کنگرهء موسس شرکت نداشتند. در این کنگرهء موسس رفیـــــق نور محمد تره کی بحیث منشی و رفیق ببرک کارمل بصفت معاون منشی بـــــرگزیده شدند و عده ای هم بحیث اعضای کمیته مرکزی حزب نیز انتخاب گردیدند.

حزب دموکراتیک خلق افغانستان متکی بر انفاد قانون اساسی نهم میزان ۱۳۴۳ که قسما فعالیت احزاب سیاسی را مجاز دانسته بود، این زمینه سازی را مسـاعد نمود که حزب خود را علنا و عملا وارد کارزار مبارزات انقلابی اش بدارد. چون آمد آمد گپ از جریان دموکراتیک خلق افغانستان و انفاد قانون اســـاسی آن دوره بمیان آمد، باید بگویم که شخص این قلم بدست که البته در آن زمانها یعنی سا ل ۱۳۴۳ رسما بحزب دموکراتیک خلق افغانسـتان عضویت نداشتم اما جریانـات و گرد هم آیی های، آنرا بحیث یک جوان روشنفکر و طرفدار یک جنبش مترقی، شاهد عینی بوده ام که البته از آنوقت و بعدا هم از زمان عضویتم باین حزب قهرمان تا ایندم که بحیــــــــث مهاجر دور از وطن آبایی در ایالات متحده امریکا بسر میبرم بخوبی و آگاهانه از همـــــه جریانات آن نه تنها به اساس شنیده گی ها بلکه باساس چشم دید و عــملکرد های خودم و سهم فعالم در این حزب قهرمانم تا جان امکان بخوبی دانسته و میدانم.

در سال ۱۳۴۳ یعنی برج میزان آن که کمیتهء تسوید، تدوین و تصویب قانون اســـسی در مقر وزارت عدلیه همجوار مقام صدارت عظمی وقت ایجاد شد، بنـــده که خیلی ها جوان بودم، در آن کمیته، بحیث مسئول امور طبـاعتی آن قانون با یکی دو نفر دیگر موظف ساخته شده بودم، علاوتا در آنوقت بحیث دستیار سکرتر مـــــقام معینیت وزارت عدلیه در دوره محترم موسی شفیق با مـرحوم احمد علی حیرت سکرتر شان وظیفـــــه داشتم. گرچه از آن تاریخ تا حــال و تا ایــن لحظه که مدتــــی زیادی از آن مــــی گذرد هنوز هـم اسمای بعضی اعضای این کمیته تسوید، تدوین و تصویب قانون اساسی آنزمان را بــــه یاد دارم مثال: محترمین دکتور عبدالصمد حامـد وزیر پلان، محمد قاسم فاضلی مدعی العموم، سید قاسم رشتیا وزیر مالیه، شخص محترم محمد موسی شفیق، محــترم سیــــــد شمس الدین خان مجروح وزیر عدلیه و عده ای دیگر که متاسفانه اسمـای شانرا فراموش نمــوده ام.

 آمدیم پس به اصل موضوع: بعد از تصویب قانون اساسی میزان ۱۳۴۳ حـــزب از وضع اختفا حیات سیاسی عملا پرچم مبارزاتش را بـه خا طـر تحقق اهداف والای انسانی اش بلند نمود و بـه مبارزا ت پیگیر علنی و مخفی اش ادامه داد. جراید خلق و پرچم ارگانهای نشراتی این حزب به مدیریت رفقا هر یک بارق شفیعی و سلیمان لایق به نشر اهداف انقلابی دورانساز حزب اقدام نمودند. مضامین و اشعار انقلابی توسط نٌخبگان آن در این جراید درخشش یافت و در آن اعمـــال سیاه خانـدا ن اهل نادری افشا شد، فساد در دستگاه قوای ثلاثه کشور مبنی بر کار شکنی ها و مـوجودیت ارتشا، نفوذ
و استبداد خان ها و زمینداران بزرگ بالای زارعین و کارگران زراعتـی و اتلاف حقوق کارگران، و ماهیت حکومت پولیسی آن دوره با دیگر مفاسد اجتماعی، برجسـته گردید و عمدتا ظلم و استبداد رژیم های امــپریالیستی در منطقه و جهان و خـــــــاصتا ایالات متحدهء امریکا برملا ساخته شد و از دشمنان میهن در عرصه داخلی و خارجی تذکرا ت صریح و علمی صورت گرفت. این طرز برخورد انقلابی حزب دموکراتیک خلق افغانستان توجهء دقیق مقامات امنی و استخباراتی رژیم های ظاهر شاهی و داو
ود شاهی را بخود معطوف داشت.

 فرزندان اصیل آن به پیگرد های شدید رژیم پولیسی و استبدادی قــــرارگـرفتند و بـه زندانها روانه شدند. از هرنوع حقوق مادی و معنوی محروم ساخته شدند. به جــوانان مبارز آن یعنی صفوف رزمنده اش درب موسسات تحصیلات عالی و مسلکی بسته شـد و عده ای از ادامه تحصیلات به این موسسات محروم ساخته شدند و اخراج گــردیدنـد که اینجانب هم یکی از قربانیان آن بودم که بتاریخ سوم و چارم جوزای سال ۱۳۴۸ به خاطر پشتیبانی از حقوق حقه ای محصلین دارالمعلمین کابل بنام مظاهره چی مـــورد تعقیب و پیگرد شدید اهل خبره و پولیس قرار گرفته و دوسیه ای نسبتی برایم در زمان ارکانحرب عبدالحکیم کتوازی از طریق آمریت متفرقه که در راس آن صدیق نور قرار داشت و فعلا قرار معلوم به یکی از ایالات متحدهء امریکا زنده گی دارند، تـرتیب شد که بعد از یکسال تحقیق و بررسی و مدت کوتاهی توقیف بـه همـکاری جوانان با درک ستره محکمه منجمله رفیق، دوست و برادرخوانده گرامی ام مرحوم عبدالکریم شادان و امریه مقام عالی ستره محکمه و امریه ء سردار محمد څارنوال آنوقت ولایــــــت کابل بدوسیه ء نسبتی ام خاتمه داده شد. ولی اثرات آن در حیات رسمی و تحصــــیلی بعدی ام در آندوره ها نسبت اینکه حکومت را حکومت پولیسی گفته بودم، موانع زیادی در راه پیشرفتم وارد نمود. باید متذکر شد که این جریان اخراج محصلین، متعلمین مکاتـــــب و لیسه ها را که وزارت معارف وقت که وزیرش داکتر محمد اکرم عثمان بود و این رویهء شانرا انضباط و دسپلین گفته عملی کردند، جراید خلق، پرچم و مساوات، بشـکـل علمی و قانونی آنرا تحلیل و تجزیه نموده و این رویه مقامات رهبری وزارت معــــارف وقت را محکوم نموده و خلاف قانون دانستند. خوب بیاد دارم که نشریه های پرچم، مسـاوات یک شماره به مبلغ حتی پنجصد افغانی هواخواهان داشت و در بازار عرضه میشد.

 راه یافتن رفیق گرامی ببـــرک کارمل، رفـیق نور احمد نور و محترمه رفیــــق دکتورس اناهیتا راتب زاد وعده ای دیگر از هواخواهان جنبش چپ مترقی، در دوره هــــای ۱۲ و ۱۳ به پارلمان سلطنتی صـــفحهء دیـگری را در حیات سیـــاسی حزب دموکراتیک خلق افغانستان رونما کرد و باعــــث بوجود آمــــــدن یک اپوزیسیون فعـال در داخل پارلمان سلطنتی گردید. انتخاب رفیق ببرک کارمل، بحیث نمایندهء مردم شهر کابل از طریق حوزهء انتخاباتی شان، که مبنی باراده ای نیک مردم و شناخت دقیق از شخصیت شان توسـط مردم بود، به شناخت هرچه بیشتراین چهرهء انقلابی نه تنها درسطح داخلی، بلکه درسطح منطقه وجهان نیزمساعدت بیشترنمود. حتی بعضی نویسنده گان داخلی و خارجی در منطقه، با گزارش نوشته ها و آثاری اقدام نمودند که در آن از شخصیت سیاسی و اجتماعی رفیق ببرک کارمل از زمان تولد تا دوره بلوغ و تحصیل در مکاتب و لیسه و موسسات تحصیلی عالی، زندانی شدن ها و تا تاسیس ح.د.خ.ا. و گرفتن قدرت سیاسی و دولتی و بعــد ها هم عزل شان از قدرت و زمان وداع شان از این جهان فانی، مطالبی بنگارش درآورده شده است که من طور مثال: یکی دو و یا سه آنرا مینگارم:

1- برگ های از تاریخ رزمی و سیاسی کشور، اثر ع ع ش دگر جنرال محمد حسیـن هاشمی. (موجود در کتابخانهء سایت «اصالت»)

2- افغانستان در عقب پردهء دود تالیف دکتور گایل، مترجم رفیق محمد عارف عرفان در دسامبر ۲۰۱۲ در لندن.

3- نوشته ها ومقالات زیادی ازتحلیل گران ونویسنده گان زیاد محترم دیگر مربوط به اعضای ح.د.خ.ا. و غیر وابسته به حزب.

4- اثررفیق دستگیر پنجشیری( ازظهور تا زوال ح.د.خ.ا.)

بهرحال، شعار هاو صحبتهای انقلابی ببرک کارمل، بحیث یک تن از اپوزیسون فعال پارلمان سلطنتی و خواستهای انقلابی شان بخاطر بهبود حیات بهتر برای مردم نجیـب افغانستان، ازیکطرفی که نگرانی شدید خاندان شاهی وطرفداران آنها را بر انــگیخـت از طرف دیگر باندازهء زیاد محبوبیت شان رادر بین مردم و خاصتا قشر روشنــــفکر فزونی داد و بـــه بسط و گسترش عرصهء تشکیلاتی زمینه سازی نمود و روز تا روز صفوف آن بیشتروبیشتر گردید. از تمام عرصه های نظامی کشور، مامـورین ادارا ت دولتی، کارگران واجیران، استادان و محصلین و محصلات، پیشه وران وکسبه کارا ن به شکل دسته جمعی، فردی و یا گروهی به صفوف آن داوالطلبانه پیوند خوردند.

تظاهرات سوم عقرب ۱۳۴۴ بخاطراخذ رای اعتماد دکتورمحمد یوسف صــدراعظم و اعضای کابینه اش، که با رای عدم اعتماد خاصتا از طرف جریان چپ مترقی مواجـه شد خاطره انگیزترین واقعه در تاریخ مبارزات سیاسی ح.د.خ.ا. بشما رمیرود. زیـــرا حکومت وقت، به اساس وعده ایکه نموده بود که باید جریانات رای اعتماد علنی با شد و به سمع مردم رسانیده شود چنان نشده و همان بود که سیل عظیم از مــظاهره چییا ن متشکل از اعضای پر افتخار ح.د.خ.ا. و همهء وطنپرستان، مامورین، محـصلیـــــن و متعلمین و سایراقشارمختلف، درنزدیکی پارلمان واقع درسرک دارالامان تجمع داشتند کـه البته بخاطرپراگنده ساختن این جمعیت بزرگ، قوماندانی امنیه و ژاندارم پولیس به به رهبری ارکـانحر ب عبدالحکیم کتوازی و قومانده سردار عبدالولی، قومـاندان قو ل اردوی مرکزی داماد شاه، داخل کارسازارگردیدند. همان بود که به شهادت چند نفر و زخمی شدن عدهء از تجمع کننده گان انجامید. من که هم ازاشتراک کننده گان آن صحنه بودم، داغ تسمه های پولیسان اسپ سوار قو ا ی امنیتی و ژاندارم آن دوره را بالای شانه هایم که در نزدیکی لیسه عالی حبیبیه درجمع دیگرمظاهره چییان بودم، بخاطر دارم. اینکه تعداد این مظا هره چییان کدام استقامت ها را طی کردند و کجا رفتند بخاطرجلوگیری ازآُطاله ایـــن سطورمختصر که بخاطر پنجاهمین سالگرد حزب قهرمان ما میباشد ضروری نمیدانم. ولی اینقدرمیتوانم بگویم که ما مظاهره چییان، مارش کرده تا خانه دکتورمحمد یوسف که فکرمیکنم در نزدیکی حوزهء ماموریت پولیس کارته ۳ عقب دریای چمچه مسـت کابل واقع بود رهسپار شده و بعدا خط السیر هـای مختلفی را طی نمودیم. با ید گفت که منزل داکتر محمد یو سف در امنیت قوای ژاندارم و پولیس قرار داشت.

تاسیس سازمان دموکراتیک زنان افغانستان درسال ۱۳۴۴ برهبری محترمه دکتورس اناهیتا راتب زاد در بسیج دختران، زنان و مادران کشور نقش عمده را ایفا نموده ودر راه تنویز اذهان سیاسی آنها وجذب شان بدور این سازمان اجتماعی وپیرو اندیشه های انقلابی وآغازمبارزات نوین بخاطررهایی آنها ازقید مرد سالاری ها وشوهرسالاریها خدمات بزرگی صورت پذیرفت. که البته جریانات بعدی جنبش زنان در کشور نا شی از همان اندیشه های سازمان دموکراتیک زنان کشور میباشد.

بهمین اساس ایجاد سازمان دموکراتیک جوانان افغانستان، نقش سازنده ای را دررشد وتنویراذهان جوانان کشور بازی نموده و این نیروی سازنده جامعه را به یک نیــروی عظیم جنبش وتحول ا فکار مترقی مبدل نمود. خلاصه فعالیتهای عملی ح.د.خ.ا. وایستاده گی و مقاومت این حزب دربراندازی رژیم داود شاهی که ازخط ومشی سیاسی نسبتا مترقی اش عدول ورزیده و به ارتجاع پیوند خورد، رهبری وحلقات متوسـط وکادر ها وصفوف حزب دموکراتیک خلق افغانستان را دربراندازی این نظام، بیشتر و بیشترباهم متحد نمود. قتل میراکبرخیبر و شعارهای آتشین وبیانیه های انقلابی رهبران با خرد حزب درمراسم بخاک گذاری این شخصیت انقلابی( رفیق میراکبر خیبر) خصوصا رفیق ببرک کارمل ودیگرنُخبگان حزب روح تازه وعزم خلل نا پذیر دیگر به کمیت عظیم مردم، هیئات رهبری وصــفوف حــزب که آنجا حضورداشتند، بخشید. این رویه، خشــم رژیم داود خان و حلقات وابسته بآنرا ازیکطرف وازطرفی باعث خشم و غضب ارتجاع ملی و بین المــللی در راس ایالا ت ایالات متحده امریکا نیز شد. همان بود که بعد از مراسم بخاک سپاری، رفیق شهید میر اکبرخیبر، چوقه چوقه بــه دستگیری و زنــدانی ساختن حلقـات رهبری انجامید. فکر میکنم این حادثه پنجم ثور ۱۳۵۷ بود.

بهرترتیب، با موجودیت همه نابسامانیها، وتعقیبات پولیسی وعدم قانونیت، فساد اداری درهمه بخشهای قوای ثلاثه، ظلم واستبداد خانها بالای دهاقین، وپیگردهای استخباراتی وعمدتا به زندان کشیدن های اعضای پرافتخار ح دخ ا ونبود یک اقتصاد مــــــــتوازن تا بتواند، جوابگوی اشتراک هر فرد افغان را در سرآمد عواید ملی متضمن بـاشد از یکطرف وازطرفی هم بعضا عدم موجودیت واقعی وحدت بین جناح های خلق وپرچم وانشعبات، ودوباره با هم متحد شدن، وحبهه گیری ها بین اعضای خلق و پرچم و هــم اختلاف نظرها، حزب توانست ازایــــــن مشکلات موفق بدرآید وبالاثربا پشتیبانی همه اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان ازسطح رهـبری تا کادرها وصفوف حزب واشتراک همهء وطنپرستان صدیق و حامی جریان چپ مترقی ودیگرحلقات توام شده با حزب، انقـلاب ثور ۱۳۵۷ به پیروزی رسید.

حزب دموکراتیک خلق افغانستان، با پیروزی انقلاب ثور مطابق به مـشی انقلابی اش از آغاز انقلاب و بخصوص با مرحله نوین و تکاملی آن و سرنــگونی حفیظ الله امیـــن جلاد و باندش در صدد شد تا آن همه اهداف انقلابی را که طبق شــرایط زمانی و مکانی و متکی بر اصول علمی دورانساز طبقهء کارگر بود و قبلها دراسـناد مرامی آن گنحانیده شده بود و مشخص بود عملا به صحنه عمل بگذارد. اصدار فرامین انقلابــــــــی نمودی برجستهء این عملکردهای حزب محبوب ما بشمار میرفت که مختصرا در ذیل مینگارم:

- گشایش دروازه های زندان پل چرخی بروی زندانییان قطع نظر از ماهیت جرمی و پیونـد تعلقات سیاسی شان.

- اصدار فرامین اصلاحات دموکراتیک ارضی.

- اصدار فرامین منع دختر فروشی ها و اخذ جیز و جوره های کمر شکن.

- ایجاد کوپراتیف های زراعتی و توزیع کود کیمیاوی ووسایط زراعتی و تخم هـــــای اصلاح شده بخاطرارتقا سطح مادی دهقانان و بهتر ساختن کیفیـــت تولیدات زراعتی - اصدار فرامین تعمیم سواد بحیث یک جنبش سراسری سواد آموزی در تمام منا طـق میهن.

- اعمارصد ها مساجد بخاطراحترام به سنن وعنعنات دینی ومذهبی مردم متدین میهن

- ساختار پروژهء پنحصد فامیلی ها خیرخواهانه به اساس کارداوطالبانه اعضـــای پر افتخار ح.د.خ.ا..

- تهیه وتوزیع مواد کوپونی طوررایگان بمامورین، اجیران و کارمندان ادارات دولتی - تعیین حقوق لازمه برای بازمانده گان شهدای انقلاب ثور ۱۳۵۷ و مراحل بعدی آ ن و مانند این دستاورد ها، صد ها دستاورد دیگری است که من نمیتوانم همه را در ایــن مختصر بگنجانم.

این تحولات واقدامات مردم دوستانه و دورانساز، نه تنها بعد از انـقلاب ثور ۱۳۵۷ و مراحل تکاملی آن یعنی ششم جدی ۱۳۵۸ دشمنانش را در ضدیت بر انگیخت بلکه این پلان های شوم وویران گرتحت نام همان دین ومذهب تقلبی، ازآغازین دوره های ایجاد حزب دموکراتیک خلق افغانستان با ملاحظهء اسناد مرامی اش، از طرف دشمـنانش مطمع نظر بود وموجود بود. پیروزی انقلاب ثور و مراحل تکاملی آن از طرف باند های ضد انقلاب که غــــرض تربیه وتجهیزبه پاکستان بودند، با کمک وهمیاری سازمانهای جاسوسی سیا ودستگا ه آی اس آی پاکستان، مورد تاخت وتاز قرارگرفت وآنها عملا دربرانــــــدازی این نظام مردم سالاری ودستا ورد های انقلابی ثورومراحل تکاملی آن وعمدتا براندازی حزب وحاکمیت دولتی و حزبی دولت جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان داخل فعالیتهـای تخریبی گردیدند.

قیام سوم حوت سال ۱۳۵۸ درتقریبا سراسر ولایات افغانستان، بخصوص هرات وکابل اولین حرکت خصمانهءبراندازی علیه این نظام مردم سالاری یعنی حزب محبوب مــا بود که توسط اجیران و گماشتگان باند جهادی ها با نعره های الله اکبر اغاز شد. ایــــن زمان شخصا برای من فراموش نا شدنی است. درآنزمان دقیقا بیاد دارم که من موظف در ناحیهء یازدهم حزبی شهر کابل در خیرخانه بودم، لحظاتی بــود که من با عده ای از رفقای موظف و دیگر اعضای محترم ناحیه یک هیولای الله و اکبر را شنیدم که ا ز استقامت قلعه نجارهای خیرخانه بطرف ناحیه حزبی درحرکت بودند. در آنزمان رفقا محترم رفیق تلاش منشی ناحیه و محترم رفیق امان مهرورز معاون آن ناحیـــه باالفعل در وظایف شان با سایر اعضای آن ناحیه وجود داشتند. من بدستور رفقا با یک عــدد ماشیندارصقیل که یگانه ماشیندار در ناحیه بود بالای بام ناحیه یازدهم با یکی دو تـــن دیگررفقا منجمله رفیق هاشم، رفتیم و موظف حمایه از ناحیه گردیدیم. دیگر رفقا هر یک در دهن دروازهء ناحیه یازدهم در دفاع قرار گرفتند. جمعیت شورشییان نزدیـکتر شدند و نزدیکتر شدند و به نزدیکی ناحیه رسیدند. آنها با چوبها و دانگها و بعضا با تفنگچه مجهز بودند. حزب محبوب ما که در هر موقع آگاهانه عمل کرده است، دستور داد کـــه صرفا از فیرهای هوایی کار گرفته شود و به هیچ وجه بالای اشتراک کننده گان این جمعیت شورشی، فیر صورت نگیرد. همان بود که در اثر برخورد آگاهانه، این جمع متفرق شدند من و یکی از رفقایم که از جمع این شورششیان جوانی را که با تفنگچه مـسلح بود، آنرا گرفته و داخل ناحیه بردیم. این جوان که تقریبا بین سن ۱۸ و یا شاید ۱۹ ســــاله بود در پیشانی اش یک دستمال سفید بسته و در آن الله واکبر نوشته بود. زمانیکه من گفتمـش چرا به اینکار دست زده اید، گفت بما گفته اند که شما کافران استید و جنگ با شمـــــا جواز دارد و کشتن شما حلال است. طوریکه از تعداد دیگر گرفتگان سوال کردیم در بین آنها جوالیها و دیگر کسبه کاران استخدام شده وجود داشت: آنها گفتند که ما را مبلغ پنجصد پنجصد افغانی دادند و گفتند که در جمع ما باشید. نکته ای جالب اینکه آن صدا های مخوف الله اکبر ذریعه لودسپیکرها و فیته ها ضبط شده بود که آواز ها را طوری نشان میداد که گویا این جمعیت صدای بیشتر از هزاران هزار نفر باشد. در حالیکــــه تعداد این همه از صد یا تا دو صد نفر زیاده نبودند.

حرکت خایینانه و وطنفرشانه ای صریح دیگر این باندها و دار و دسته های جهادی که بـه کمک ایالات متحده ای امریکا، آی اس آی پاکستان و کشور های عربی و دیگر وابســته گان شان میباشد حمله ای مستقیم از خاک پاکستان به حریم کشور آزاد و مستقل و دارای حاکمیت ملی ما در ولایت مشرفی میباشد که میخواستند آنرا تصرف و از آنجا به تـشکیل یک حکومت موقت اسلامی اقدام و اهداف شوم بعدی شانرا تعقیب بدارند. ولی شکست ننگین این مزدوران پاکستانی و پاکستانی های نا پــاک و پلان آی اس ا ی بخاک برابر شد و چنان شکست ننگین خوردند که نه تنها تاریخ میهن عزیز ما آنرا به باد فراموشی داده نمیتواند بلکه تاریخ پاکستا ن نیزاین شکست ننگین شانرا ومردانـگی قوای مسلح جمهوری دموکراتیک افغانستان وفرزندان مبارز ح.د.خ.ا. را فـــــراموش نمیکنند.

جریان این جنگ در کتاب بنام جنگ جلال آباد اثر محترم دگرجنرال نبی عظیمی کـه خودش از جمله اشتراک کننده گان آن جبهه بود، میتواند منبع خوبی در این مورد باشد اینکه این فعالیت های ازطرف کدام تنظیم های جهادی بنام و کدام دشمنان مردم ومیهن صورت گرفت حالا قضیه چون موجودیت خورشید، روشن واشکار است، ویدیوکست ها، عکسها، مصاحبه های خود این دارودسته های جهادی خاین بوطن ومردم وخاصتا اعمال تخریبگرانه شان طی بیش از سیزده سال حاکمیت آنها درمیهن، نزد همه معلوم است و هیچ سخن از شک و تردید نیمتواند بمیان آید من دراینجا از قول یکی دونفرمربوطین و طرفداران به اصطلاح جهاد، که همه با او وآثارش آشنایی دارند و بحیث یک تحلیل گر اوضاع سیاسی وطن نیز مشهوراند متکی بربخش ازپیشگفتارکتاب تلک خرس نوشتهء مـــــحمد یوسف " آمر بیروی افغان" در دستگاه آی اس آی پاکستان که این کتاب درکتابخانهء سایت پرمحتوای اصا لت میباشد مینگارم: ( محمد اکرم اندیشمند نویسنده و محقق کشور در صفحات ۱۰۴ و ۱۰۵ کتاب( مــــا وپاکستان ) به تفصیل درمورد موجبه وچگونگی فراراولین گروه "نهضت اسلامی"به پاکستان معلومات داده مینویسد " درزمستان ماه های جنوری وفبروری ســــال ۱۹۷۵ چهل نفرازاعضای نهضت اسلامی افغانستان دریک پایگاه نظامی ارتش پاکستان تحت آموزش نظامی قرار گرفتند. درتنظیم و سازماندهی این افرادو سپس شورش نا کـــام مسلحانه ای شان درداخل افغانستان، جنرال بابر نقش عمده داشت. . . . . چهل نفرمتذکره که تحت تعلیمات نظامی ژنرالان پاکستانی قرار گرفتند از رهبران و فعالان ارشـــــــد جریان اسلامی بودند که بسیاری از آنها در دوران تجاوز نظامی شوروی و حاکمیـــت ح.د.خ.ا. به حیث قوماندانان عمده ای احزاب و تنظیم های مجاهدین تبارز کردند. . . . . .

چهل نفر از اعضای نهضت اسلامی دردو گروپ بیست نفری از سوی افسران نظامی ارتش پاکستانی تعلیم نظامی فرا میگرفتند. در راس این دو گروه بیست نفری احمد شاه مسعود و گلبدین حکمتیار قرار داشت. ...)  

بهرحال این تحریکات تحت پوشش خطردین ومذهب، ازطرف مجاهدین بنام ودخالــت مستقیم شان از یکطرف و ازطرفی بنابردخالت حامییان ملی و بین المللی شان خاصـتا دستگاه سیا و آی اس آی پاکستان و حمــایت کشور های چلتار پوش عــربی، در راس عربستان صعودی و علی الخصوص تغییر دررژیم اسبق اتــــــــحاد جماهیر شـوروی سوسیالییستی و روی کارآمدن گرباچوف خاین و بهمین اساس، نفوذ بعضا اجنت هـای دشمنان بداخل ح.د.خ.ا. و علاوتا وابسته گی هــا ی بعضی اعضای اپورچونیست وابن الوقت به باند های ضد انقلابی و زد و بند های دیگر سیاسی و مذهبی، با عث این شد که حزب دموکراتیک خلق افغانستان یعنی حاکمیت حزبی ودولتی اش با رهبــــر ی حکومت محترم دکتور نجیب الله شهید که درسال ۱۳۶۶ با تـدویر لویه جـــرگه بحیث رییس جمهور انتخاب گردیده بودند ودرسال ۱۳۶۹ اسم حزب هم بنام حـــزب وطـــــن تغییر نام داده و اساسنامه ومرامنامه اش به تصویب رسیده بود از بیــــن برود. وخود رفیق دکتور نجیب الله شهید شخصیت شناخته شده ای سیاسی، به شـــکل ناجوانمردانه درمقر دفتر ملل متحد، از طرف عناصر وابسته به ارتجاع ملی و بیــن المللـی یعنـــی گماشتگان سیا و آی اس آی پاکستان، به شهادت برسند. خلاصه با حمایت مستقیم پولی ومادی ومعنوی، رژیم های امپریالیستی درراس امریکا آی اس آی پاکستان وکشورهای عربی، و فیصلهء کنفرانس بن درچارم دسامبر ۲۰۰۱ حاکمیت مجاهدین تثبیت شد و از تاریخ هشتم ثور ۱۳۷۱ ومراحل بعدی یکی بعد دیگر بدوا به رهبری صبغت الله مجددی، برهان الدین ربانی، ورهبری گروه افراطی طالبان و بالاخره حامد کرزی واکنون هم اشرف غنی احمدزی، وعبدالله عبدالله و سایر اعضای مافیایی و مربوط باند های چپاولگر تحت پوشش دین و مذهب و حامی آن به حاکمیــــت شان ادامه میدهند. بلی! مردمان خوش باور و متدین افغانستان و عاری از آگاهی و دانش سیاسی، بحاکمیـت
این باند های چپاول گر لبیک گفتند و روز ورود شانرا با قربانی ها و خوشی ها و بــرگذاری محافل جشن گرفتند. این جشن و خوشی ها بر
بنیاد این عملکرد های این دسته ها جهادی خصوصا از زمان حاکمیت شان بر این سر زمین آزاده طبق اقدامات ذیل شان بنا بود.

1- کشتارتقریبا نودهزارازمردمان شریف کابل وکشتارهزارها تن ازملیت برادرهزاره ما در کابل، سه دوکان چنداول، تایمنی وات کابل، و افشار.

2- چورو تاراج دارایی های عامه و خصوصی.

3- تخریب آثار عتیقه و باستانی میهن بخصوص بت بامییان.

4- آتش سوزی مکاتب، لیسه ها وسایرموسسات عالی ومسلکی درمرکزوولایات وطن

5- به زور به قید نکاح در آوردن دختران نا بالغ، لواطت ها همرای خورد ســـــــالان

6- اختطاف نمودن روز نامه نگاران داخلی و خارجی و قتل و قتال آنها.

7- محصورنگهداشتن زنها درمنازل وممانعت کارشان درموسسات دولتی وغیر دولتی

8- بسط و گسترش فساد، ارتشا و اختلاس در همه بخش های قوای ثلاثهء کشور.

9- بسط و گسترش زرع تریاک و مواد مخدره در زمین های زراعتی به عوض زرع غله جات.

10- به شهادت رسانیدن صدها و صد ازهمشهریان ما درکابل و در سایرولایات وطن

11- بازی دادن مردم متدین با شعارهای میان خالی و غیرعملی مبنی برساختار میهن

ازلحاظ اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، وغیره.

12- تقلب در رای مردم و تقلب در صندوق های رای دهی انتخابات.

13- شرم آورترین حادثه، که نتوانسته اند مطابق وعده ها درظرف این سه ماه حد اقل

اعضای این حکومت وحدت ملی بنام را معرفی بدارند.

14- اختلاس پول های کابل بانک و به قانون نسپردن همهء مجرمین این قضیه.

15- عدم وارسی از وضع صحی و اسکان مهاجرینی که ازپاکستان، ایران وسایر جاه های دیگر بوطن عودت نمود ه اند.

برای تایید جنایا ت این دار ودسته ها در میهن که بکمک مادی ومعنوی کیها صاحــب قدرت شدند پیشنها میدارم که: کتاب تلک خرس را که نوشتهء محمد یوسف آمربیروی افغان " ای آس آی پاکستان وادکین میباشد و در سایت اصالت ودیگر سایت ها هم می باشد بمطالعه گرفته شود. آنگاه دانسته میشود که واقعا دربراندازی یک حکومت قانونی ومردمی ما یعنی دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان چه کسانی دست داشتند واین گروه های بنام جهادی چطور و از کدام منابع تمویل میشدند. علاوتا درباره سقوط حزب دموکراتیک خلق افغانستان و حاکمیت دولتی آن کتاب ها وآثاری زیاد از طرف رزمنده گان ح.د.خ.ا. و سایر وطنپرستان صدیق نوشته شده کـــه همه حقایق رابخوبی انعکاس میدارند. من دراخیرمیخواهم یکی دوبیانیه ازرفیق گران ارج را یعنی محترم روان شاد ببرک کارمل عزیز ومحترم رفیق شهید داکترنجیب الله را مبنی بردســــــایس دشمنان مردم و میهن را ذیلا بنگارم:

یکی از گفته های رفیق گرامی شاد روان زنده یاد رفیق ببرک کارمل:

( درکدام شریعت، درکدام قانون دینی ودنیوی آمده است که اقلیتی بقیمت رنج وزحمت مردم، در قصرها و کاخ های پر شکوه و باغ های بزرگی زنده گی کنند که آنرا از اثر سو استفاده خود یا پدران خود، یا با ظلم و ستم ویا غضب مالی یا رشوه و سود خوری به دست آورده اند؟ در پهلوی آنان میلیون ها هموطن ما با رنــــــج و شکننجه زنده گی نکرده اند؟ آیا این عدالت است ؟. . . )

 از سخنرانی شهید دکتور نجیب الله از تالار جبهه ملی پدر وطن: ( این شیوهء کار امریکایی است که همیشه نیرو های وطنپرست را بدست فراموشـــی گذاشته و اتکا به همان نیرو های افراطی راستگرا میدارند و هر گاه افراطیون تسلـــط پیدا نمایند جایی برای هیچ از روشنفکران، وطنپرستان، دانشمندان، استادان، معلمیـــن و علمای واقعی دین، که هدف شان تامین صلح در کشور میباشد نخواهد بود ) البته من در اینجا بازهم تکراردرتکرارو تکراراحسن گفته تذکرات یکی ازوطنپرستان ما را که تعلقی بجریان سیاسی ح.د.خ.ا.، هم نداشته اند نمودی ازاعمال این دار ودسته های جهادی گفته مینگارم:

 نویسنده محترم مهر الدین مشید در سایت پر محتوای آریایی در بخش موضــــوعات
اجتماعی آن سایت تحت عنوان استفادهء ابزاری ازجهاد، ادامهءبحرانـــــــها وبی سر انجامیها درکشور چنین تذکراتی بعمل آورده اند:

 ( بهمگان هویدا است که چگونه گروه های جهادی، اصل هدف را فراموش کرده دنبال وسیله رفتند و چنان به جان هم افتیدند که حتی مجاهدین واقعی و مبارزین راستین را ه خدا را شکارتوطیه ها نا جوانمردانهءخود نمودند، چنان بریکدیگرراکت ریختند ومردم بیدفاع را چه درداخل شهرکابل چه در چارآسیاب و لوگر چه درکمری وبگرامی وجاه های دیگر به بهانه های گوناگون براکت های کور بستند که در تاریخ نیرو های خو د خواهانه، کمتر نظیر آنرا میتوان یافت. جالبتر اینکه هر کدام خویشرا برحق از دیگری میشمردند، بریکدیگر اتهامات می بستند، هر کدام اسلامی خواهی را بیشتراز دیگران بسینه می کوبیدند که حتی به خطوه هم حاضر نبودند تا ازموضع صد درصــد اسلامی خود عدول نمایند. هریک با ریش های بلند وعمامه های زیبا وآراسته مقدرات ملتی را به باد فنا دادند. . . ) ببیند و به قضاوت بنشینید که آیا گفته های این رهبران گرامی حزب دموکراتیک خلق افغانستان و سایر وطنپرستان و فرزندان صدیق وطن و اعضای پر افتخار حزب مــــا در باره این چپاولگران راست است یا نه. این به یک وجدان پاک وحس واقعا وطـــن پرستانه نیاز دارد که مردم به قضاوت بنشینند. و من یقین دارم که هم میهنان با تقوا و با دین ما وهمهءوطنپرستان، دیگر آن دسته ها ومردمانی نیستند که خوب را ازبد تمیز داده نتوانند. آیا گفتار های فوق رهبران ما فعلا ودرگذشته ها هم، وفق برفتـار و اعمال این دار ودسته های جهادی بنام ندارد؟

دوستان، هم میهنان گرامی واعضای فرخنده، حزب دموکراتیک خلق افغانستان که به شاخه های چپ دموکراتیک هم منقسم استید، پنــــجاهمین سالروز ح د خ و مـــراحل تکاملی آن یعنی روز ششم جدی ۱۳۵۸ را بشما تبریک میگویم. وبروح شهدای حزب حزب محبوب خود درود میفرستم وازخداوند پاک نیاز میبرم تا رفته گان ما را مغفرت بهشت بدارد. آمین من در خاتمه میتوانم به امید قوی خدمت همهء شما عرض کنم، کــه روزی نــه روزی این دسته های چپ دموکراتیک با همیاری همه وطنپرستان صـدیق دوباره با هم متحد ودریگ سنگر دفاع ازنوامیس ملی، مردم و میهین قرارخواهند گر فت. بامید پیروزی های همهء شما در یک سنگر وحدت.

 

 

 

   2014-22-12

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org