دکتور حیدر عدل

میر اکبر خیبر چرا و چگونه ترور گردید!

پس لرزه های این ترور که منجر به قیام نظامی هفت ثور گردید.

از شام بیست و هفتم حمل سال ۱۳۵۷ که زنده یاد میر اکبر خیبر یکی از رهبران بلند پایه ح.د.خ.ا. جناح پرچم ترور گردید، الی هفتم ثور همین سال یعنی در مدت ده روز اتفاقات و تحولات عمیق و بنیادی در کشور رخ داد که، سرنوشت مردم افغانستان را از بنیاد دگرگون ساخت.

در طول این ۴۵ سال حتی دو ابر قدرت درین جغرافیا لشکر کشی نمودند و هر دو بدون کوچکترین دستاورد و پیروزی افغانستان را ترک و سرنوشت آنرا به گروه های مانند مجاهدین و طالبان سپردند.

در ارتباط به علل و عوامل این تغییرات در نظام، کتابها و مقالات فراوانی به چاپ رسیده و هر نویسنده و تحلیلگر چه خارجی و یا داخلی از زوایای مختلف دید نقادانه داشته اند.

درین کتاب ها و یا مقالات تلاش صورت گرفته است تا قاتل و یا قاتلین شادروان میر اکبر خیبر را با اتکا به نوشته ها، چشم دید ها و نظریات عده ای از صاحب نظران جستجو نمایند و هم اینکه چرا این پرونده قتل ناپدید گردید و در رژیم های مختلف الی امروز درین زمینه تحقیقات صورت نگرفته است نقاط نظر جالب و درخور تعمق بیشتر را ارایه داشته اند.

این نویسنده گان با وجود همه ای این تلاشها و تحقیقات و پرس و پالها نتوانستند به نتیجه نهایی برسند و قاتل یا قاتلین را شناسایی و معرفی بدارند.

هموطنان شریف کشور و خوانندگان گرامی که در مسایل تاریخی علاقه دارند و با وجود گذشت ۴۵ سال از آن حادثه ای دلخراش یعنی ترور ناجوانمردانه و غیر انسانی زنده یاد میر اکبر خیبر، هنوز هم در جستجوی حقیقت مساله هستند، من نیز خواستم نکاتی چند درین مورد که از دو راوی در زمانهای مختلف شنیده ام با شما بزرگواران شریک نمایم.

* * *

طوری که همه آگاهی دارند سردار داوود بعد از کودتای ۲۶ سرطان ۱۳۵۲ یکتعداد از رهبران گروههای تروریستی اخوان المسلمین را اعدام و یا به زندان افگند و یک تعداد هم موفق شدند تا به پاکستان فرار و از آنجا علیه رژیم داوود به فعالیت آغاز نمایند که ازین جمله یکی هم گلبدین حکمتیار میباشد.

حکمتیار در طول مدت تبعید و یا فرار خود در پاکستان به واسطه بعضی از نزدیکان حفیظ الله امین جهت ملاقات دو مراتبه بین سال‌های ۱۳۵۴- ۱۳۵۷ بصورت مخفیانه به کابل آمده و با امین دیدار میکند.

به روایت از شخصیت قابل احترام جناب سید حسن رشاد از افسران نامدار گارد ریاست جمهوری افغانستان، و مبتنی بر شهادت آقای سرور خان خروتی که از جمله دوستان نزدیک و همبازی‌های دوره طفولیت حفیظ الله امین می ‌باشد، ملاقات محرمانه میان حفیظ الله امین و گلبدین حکمتیار در منزل سرور خان خروتی در جوار سیلوی مرکز در شهر کابل صورت گرفت که این ملاقات میان دو نفر ساعت‌ها طول کشید و پلان‌های مشترک ریخته شد،

مرحوم خروتی در ادامه چنین بیان داشته است: زمانیکه ملاقات اینها تمام شد امین مرا صدا زد و خواهش نمود که مهمان امشب اینجا میخوابد و فردا صبح وقت وی را تا کوته سنگی همراهی کنی که من هم چنین کردم.

اینکه چرا امین با گلبدین دوبار ملاقات مینماید، دلیل این ملاقاتها نه پیوند فامیلی است و نه روابط دوستی و برادری. پس معلوم است که این دو نفر پلان مشترک برای براندازی نظام جمهوریت را در سر دارند و هر دو میدانند که به تنهایی چنین امکان برایشان میسر نیست.

حفیظ الله امین و گلبدین هر دو جاه طلب و خود خواه هستند اما امین هوشیارتر از گلبدین است و هم خوش چانس تر. پلان همین میشود که برای کودتاه و حمله به جان رئیس جمهور بهانه ای باید ایجاد شود و درین راستا ضرور است تا فرد کلیدی و عضو کابینه داوود خان، زمینه سازی این سقوط را مهیا سازد.

گلبدین با شناخت و روابطی که با قدیر نورستانی وزیر داخله وقت داشته است او را به امین معرفی میکند تا در زمان قیام و پیش زمینه های آن امین را مدد رساند که چنین هم شد.

حفیظ الله امین از گلبدین میخواهد تا برای رسیدن به هدف که همانا گرفتن قدرت سیاسی میباشد، لازم است تا بهانه ای برای قیام بوجود آید تا آنها بتوانند ارتش را آماده حرکت سازند. و بهترین راه، ترور فرد شماره دوم حزب را میداند. (این زمانیست که هر دو جناح حزب با هم وحدت نموده اند و نور محمد تره کی به صفت منشی اول و ببرک کارمل به صفت منشی دوم حزب انتخاب شده اند.) که با کشته شدن ببرک کارمل اوضاع سیاسی بر هم میخورد و داوود خان تحمل این آشوب را نمیداشته باشد و همین میشود که با تحریک قدیر نورستانی اقدام به دست گیری رهبران سیاسی حزب میزند و حفیظ الله امین با استفاده ازین فرصت دستور قیام را صادر مینماید.

به اساس همين پلان يك گروپ از جانب امين به سركرده گى عارف عالميار براى سازماندهى ترور معرفى ميگردد و گلبدين دو نفر از ترويستان خود را در اختيار امين و گروپ ترورش قرار ميدهد.

وحید مژده پژوهشگر و نویسنده از اعضای سابق حزب اسلامی گلبدین درین باره چنین اظهار میدارد: حکمتیار در یکی از صحبت های خود در ایران، ترور زنده یاد میر اکبر خیبر را کار حزب اسلامی خواند.

وحید مژده به نقل از یک منبع استخبارات حزب اسلامی چنین اظهار داشته است، من نیز عضو گروهی بودم که از جانب گلبدین حکمتیار برای کشتن رهبران ح.د.خ.ا. دستور داشتم.

در ادامه می ‌گوید، دو جوان بنامهای عبدالصمد کوچک و داکتر لطیف از جمله افرادی بودند که این دستور را باید عملی مینمودند.

آقای وحید مژده که متاسفانه خودش را نیز ترور نمودند و امروز با ما نیست، در ادامه اظهارات خود می‌گوید، آن منبع بلند پایه سازمان اطلاعات حزب اسلامی حکمتیار ( که اسمش را افشاه نمیکند) ادامه داده می‌گوید، لطیف و صمد ابتدا برای کشتن ببرک کارمل وظیفه گرفته بودند. اما آنها اشتباهاً کپتان انعام الحق گران را کشتند. سپس آنها مدتی مخفی شدند و بعداً خیبر را کشتند.


کپتان انعام الحق گران

راوی دوم که همسایه و هم دهلیز با کپتان گران بوده و زنده یاد ببرک کارمل نیز در دهلیز پهلوی اینها زنده گی داشتند و فعلاً در استرالیا بود و باش دایمی دارد، چنین نقل میکند:

چهره و هیکل ببرک کارمل با کپتان گران شباهت بسیار داشت و تا این اندازه بود که دریور شرکت هوایی آریانا بعضی مواقع زمانیکه لباس و یا ضروریات دیگر آقای گران را می آورد به زنده یاد کارمل تسلیم میداد. اما ایشان میگفتند که کپتان در دهلیز پهلو هستند آنجا ببرید.

این مطلب نیز میرساند که این مشابهت ها تروریستان را نیز به اشتباه برده و بجای شادروان ببرک کارمل، کپتان گران را ترور نموده اند.

راوی در ادامه میگوید، چند روزی بود متوجه شده بودم که دو جوان در مقابل بلاک ما در گشت و گذار هستند، ولی من زیاد به این مساله توجه نکردم تا اینکه در یکی از روزها که من با مهمانم در تراس خانه نشسته بودیم که دفعتاً صدای فیر را شنیدیم. من با مهمان خود که ایشان نیز در قید حیات هستند و در هالند زنده گی دارند بصورت عاجل از جا بلند شدیم و به پایین نگاه کردیم که، همین دو جوان مشکوک از دهلیز ما خارج شدند و به سرعت فرار نمودند. وی در ادامه میگوید که، ما هر دو از آپارتمان بیرون شدیم و رفتیم بطرف پایین که جسد کپتان گران آنجا افتیده است. سر و صدا زیاد بلند شد و مردم جمع شدند. در همین گیر و دار حادثه، داکتر نجیب الله بعداً رئیس جمهور از راه رسید و بعد از بدست آوردن اطلاع از ترور کپتان گران، از محل دور شد و بعد از حدود یک ساعت با یک موتر آنجا رسید و بصورت عاجل ببرک کارمل را با خود برد. بعد ازین حادثه گفته میشود که زنده یاد رفیق ببرک کارمل در حالت نیمه مخفی زنده گی داشتند که دشمن نتوانست ایشانرا در تیر رس خود قرار دهد. و همین شد که آنها فرد شماره دوم جناح پرچم را انتخاب و ترور نمودند.

بعد از حادثه ترور کپتان گران، در شهر کابل و بخصوص بین جوانان و اعضای ح.د.خ.ا. سر و صدا بلند شد که تروریست‌ها میخواستند ببرک کارمل را بکشند که موفق نشدند و اشتباهاً کپتان گران را ترور نمودند.

من شخصاً آن زمان عضو ح.د.خ.ا. بودم که در یکی از جلسات ما رفیق مسوول جلسه هدایت رهبری حزب را قرائت نمود که در آن تذکر داده شده بود که رفقا ازین ببعد اجازه ندارند تبلیغ و تبصره نمایند که گویا هدف ترور رفیق کارمل بوده است. زیرا دشمن هنوز هم در کمین است و بیشتر ازین تحریک میشود. ما هم آرام آرام این مساله را به فراموشی سپردیم تا اینکه در یکی از روز ها آگاه شدیم که، رفیق میر اکبر خیبر را دشمنان حزب ترور نمودند.

راوی دوم که اتفاقاً از مقابل مطبعه در همان دقایق ترور میر اکبر خیبر از آن محل گذر می‌کند چنین میگوید. من متوجه شدم که جسد فردی آنجا افتیده است و در همین دقایق آقای قدیر نورستانی وزیر داخله را دیدم که از موتر جیب ماشی رنگ امریکایی خود پایین شد و جسد را دید و به سرعت از محل دور شد.

سوال ایجاد میشود که او در این لحظات در آن محل چه کاری داشته است و چرا خواسته تا جسد را دقیقاً شناسایی نماید.

موضوع میرساند که او از لحظه ترور و محل آن قبلا آگاهی داشته و برای اطمینان خاطر خود و عملی شدن پلانهای بعدی جسد را دقیق مشاهده نموده تا مطمین شود که اینبار تروریست‌ها مانند قبل باز هم شخص دیگری را به اشتباه نکشته باشند.

ازينكه راویان خودشان يكى از سابقه داران حزب هستند و بنابر ملحوظات عينى نخواستند اين جريانات ترور را بقلم خود شان بنويسند و همگانى سازند، من بخود جرات دادم و آنچه را ايشان بيان داشتند من بدون كم و كاست اينجا نوشتم.

قابل ياداورى ميدانم كه، نوشتن در مورد تاريخ، افراد و اشخاص در يك فضاى آزاد حق هر انسان است. كسى نميتواند مانع نوشتن مطلبى و يا موضوعى كه فرد مينويسد شود. اما جان مطلب درين است كه كسى حق ندارد رويداد ها و حوادث را مطابق ذوق سياسى خود دستكارى كند و بعداً بنويسد. اما كوچك شمردن و باور نكردن در ارزيابى رويداد ها نيز انصاف و عدالت نيست. اين نكته را بدليلى نوشتم كه خواننده محترم تصور نكند كه نويسنده متن براى اثبات حرف خودش و محكوم نمودن حفيظ الله امين بخاطر ارتباطش با گلبدين حكمتيار و قدير نورستانى وزير داخله وقت رژيم داود خان چنين حرفى را مينويسد. اين در حاليست كه امين با جنايات اش كه بعد از هفت ثور مرتكب شده بود، محكوم تاريخ بوده و به سزاى اعمالش نيز رسيده است.

انچه گفته آمدیم، ترور زنده یاد خيبر سر آغاز خونريزى هاى بعدى در كشور شد كه ما همه شاهدان عينى آن دوران هستيم.

بعد از ترور استاد مير اكبر خيبر حزب واحد د.خ.ا. با مراسم شاندار و مارش عظيم مراسم دفن را انجام دادند و خواهان آن شدند كه دولت بايد قاتل يا قاتلين اين ترور را دستگير و به جزاى اعمالشان برسانند.

شواهد عينى نشان ميدهد كه، بعضى از اعضاى كابينه دولت در راس آقاى قدير نورستانى كه از قبل آماده چنين فرصت هم بود، سردار داود را كه آدم احساساتى و خود خواه نيز بود، تحريك نمودند كه رهبران اين مارش را كه عليه دولت نيز شعار داده بودند زندانى و محكمه نمايند. داود خان نيز بدون سنجش و عاقبت نه انديشى در جلسه كابينه فيصله نمود تا رهبران ح.د.خ.ا. را زندانى نمايد.

اينجاست كه تير حفيظ الله امين يكبار ديگر به هدف اصابت ميكند و پلان از قبل سنجيده شده مرحله به مرحله تطبيق ميگردد.

در شب كودتا ما همه شاهد هستيم كه حفيظ الله امين آخرين فردى بود كه زندانى شد و آنهم بعد از ساعت ها.

پس ميتوان گفت كه امين چنين فرصت و زمان را از قدير نورستانى تقاضا کرده بود تا او بتواند با مسوولين نظامى تماس حاصل نموده و به گفته خودش فرمان انقلاب را صادر کند.

سليمان لايق يكى از رهبران وقت حزب وطن در مصاحبه خود با يكى از تلويزيونهاى داخلى در ارتباط به حادثه همان روز چنين بيان داشته است، زمانيكه من در داخل نظارت خانه ولايت كابل با ديگر رهبران حزب زندانى بودم و تقاضاى بيرون شدن از اتاق را برای رفع ضرورت نمودم در همين لحظه صداى حفيظ الله امين را شنيدم كه مرا خطاب نموده و با غرور و اطمينان گفت: صداى فير ها را ميشنوى. يعنى اينكه قومانده را صادر نموده و كودتا در حال جريان است.

از جانب ديگر در گير و دار كودتا آقاى قدير نورستانى كه ظاهرا با رهبر اولى خود يعنى سردار داود است، در ناحيه پا زخم سطحى بر میدارد و براى درمان به بيمارستان چهارصد بستر انتقال داده شده است.

عده اى از حزبى هاى ديروز اگاه هستند و خبر دارند كه، قدير نورستانى براى محافظين ميگفت و خواهش مينمود كه از جريان زخمى شدن و هم بسترى بودن من در بيمارستان به امين صاحب اطلاع بدهيد.

اطلاع با جزيات آن به امين رسيد و اين در لحظه اى بود كه كودتا پيروز شده بود و حفيظ الله امين ديگر به قدير نورستانى و نقش او در بر اندازى نظام ضرورت نداشت. همان شد كه دو نفر از صاحب منصبان معتمد خود را به بيمارستان فرستاد تا صداى قدير نورستانى را براى هميش خاموش سازند. امين ممكن برداشت اش اين بوده كه فردا قدير نورستانى از او قدرت بیشتر و بالاتر ميخواست و يا اينكه ممكن راز ارتباطات اش را با او و گلبدين حكمتيار افشا نماید و خود را شريك قدرت ميدانست. همان شد كه امين او را بقتل رسانيد.

اينكه چرا و به كدام دلايل گلبدين با نيرو هايش شامل اين كودتا نشدند و يا اينكه امين نخواست، يكى از راز هاى تاريخ است كه امين نگفت و گلبدين نيز تا به امروز در زمينه خاموشى اختيار نموده است.

خودکامگی های امین و جاطلبی های گلبدین در طول این ۴۵ سال اخیر ثابت نموده است که این دو جاسوس از یک منبع دستور میگیرفتند و مطابق نقشه و برنامه از قبل تعیین شده توسط استخبارات خارجی عمل میکردند.

کودتای تنی - گلبدین علیه حاکمیت ح.د.خ.ا.، واقعیت این مساله را یکبار دیگر ثابت میسازد که، حفیظ الله امین و گلبدین برای رسیدن به قدرت و آنهم به فرمان خارجی ها نظام نیم بند سردار داوود را به خاک و خون کشاندند که این وضعیت الی امروز ادامه دارد.

نتیجه اینکه! در سالهای بعد از سقوط حاکمیت ح.د.خ.ا. «حزب وطن» تعدادی از فرصت طلبان و مخالفین آن حزب با ترفند ها و فریبکاری های شان چه در گفتار و چه در قلم تلاش ورزیدند تا حقایق را وارونه جلوه داده از خون زنده یاد خیبر برای عقده گشایی های شان سو استفاده نمایند.

این در حالیست که در طول این ۴۵ سال اخیر هزاران خیبر دیگر به اشکال مختلف به قتل رسیدند و نابود شدند.

از سوی دیگر تاریخ جهان و افغانستان گواه این حقیقت است که اکثریت چنین قتل های مرموز پرونده های شان برای همیشه بسته شده و هیچ شخص و یا ارگانی رسمی نتوانسته قاتل و یا قاتلین چنین ترور ها را افشاه نماید.

از جمله میتوان قتل امیر حبیب الله خان را و یا هاشم خان میوند وال را و یا قتل داکتر نجیب الله رئیس جمهور را در افغانستان مثال اورد که با گذشت بیشتر از صد سال تا به امروز در هاله ای از ابهام قرار دارد.

اما در بیرون از کشور صد ها قتل و ترور رخداده که پرونده های آنها بکلی به فراموشی سپرده شده است، از جمله ترور جان اف کندی رئیس جمهور امریکا، هندیرا گاندی صدراعظم هندوستان و پسرش نیز. ترور بینظیر بوتو و همسال آن.

در فرجام، بهتر نیست تا این عده افراد مغرض و استفاده جو بمنظور عقده گشایی های شخصی شان در ارتباط به ترور میر اکبر خیبر بیشتر ازین نه خود، نه خانواده محترم ایشانرا و نه مردم را فریب دهند و برچسپ های نا حق بر دیگران ببندند و تجارت از نام این شخصیت سیاسی را کنار بگذارند.

آیا بهتر نیست تا زنده یاد خیبر را در ردیف بهترین فرزندان حزب یاد نمایم و از خاطره های نیک و عالی شان بنویسیم. زیرا در طول این ۴۵ سال بعد از ترور، سطری در ارتباط به کارکرد ها و دستاورد های ایشان در مورد وطن و مردم ان کسی و‌یا گروه ی ننوشته است. اما بر عکس با نوشتن و گفتن دروغ های بی بنیاد بیشتر از صد بار شخصیت ایشانرا ترور نموده اند.

ایا بهتر نیست تا اسم ایشانرا در قطار بهترین فرزندان حزب که توسط امین و باند جنایتکارش به قتل رسیدند یاد نمایم. اگر قرار باشد تا نام این نام اوران را ذکر کنیم لست به هزاران خیبر دیگر و بهتر از ایشان میرسد.

دقیق گفته اند که، میر اکبر خیبر را دشمن یکبار ولی خانواده و دوستان ظاهری اش صد ها بار ترور کردند و میکنند !!

همه مردم افغانستان و بخصوص اعضای سابق ح.د.خ.ا. واقعیت های تلخ آن دوران را بهتر و بیشتر ازین تاجران سیاسی میدانند و دیگر فریب چنین دسیسه ها و درز اندازی ها را نمیخورند.

بهتر است این انرژی منفی را به مثبت تبدیل نمایند و برای همسویی و همدلی با مردم افغانستان از جمله اعضای سابق ح.د.خ.ا. استفاده نمایند تا وضعیت موجود ازین بدتر نشود و یک افغانستان آزاد و آباد را در آینده نچندان دور آرزو نمایم.

دکتر حیدر عدل

اپریل ۲۰۲۳

لندن.

* تکیه ها از «اصالت» است.

 

 

 

توجه:

 

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org