یکشنبه، ۲۶ جنوری ۲۰۱۴

غرب و اوکراین: مروری بر تهیه نمایشها(۱)

ایرینا لبدوا

مدیر کل نگارخانه «ترتیاکوف» دولتی روسیه

کارمند علمی نگارخانه از سال ۱۹۸۵، دارنده نشان افتخار فرهنگ روسیه،

مترجم: ا. م. شیری

۲۴ دلو ۱۳۹۲

در آستانه افتتاح بازیهای المپیک سوچی، دبیر کل سازمان ملل متحد ضمن ادای احترام به سنن المپیک، با صدور بیانیه ای خواستار دفن همه «شمشیرهای جنگ» در دوره بازیها شد. سند سازمان ملل متحد یادآوری می کند، که قانون متارکه المپیک در یونان باستان، ناظر بر آتش بس میان همه طرفهای متخاصم در مدت بازیها بود. اما هجوم رسولان آمریکا و اتحادیه اروپا به کییف، حمایت آشکار آنها از مخالفان ضد دولتی در «میدان اروپا»، حکایت از آن می کند، که از نظر سازماندهان «تشنجات اخیر» جنگ سرد در اوکراین، چیزی بنام مقررات المپیک وجود ندارد.

از میان اقدامات قابل توجهی که غرب در هفته های اخیر بعمل آورده، نه تنها تمرینات ناتو در کاربست عملی ماده مهاجم ۵ معاهده واشنگتن، نه فقط تهدید کنگره آمریکا مبنی بر اعمال تحریمها علیه دولت اوکراین در صورت اقدام به برخورد قانونی با محرکین اغتشاشات، بلکه جلسه دسامبر (۲۰۱۳) پارلمان اتحادیه اروپا، که در آن اروپا اعضای احتمالی «دولت موقت اوکراین» را برای اولین بار معرفی کرد، بیش از همه چشمگیر بودند...

جلسات علنی با فعالان اپوزیسیون دولت اوکراین «از میدان تا پارلمان اروپا»، که رسانه های جهانی با سکوت خیره سرانه از کنار آن گذشتند، برای درک بهتر طرحهای وسیعا بکار بسته شده رایج در ساقط کردن دولتهای قانونی، دارای اهمیت خاصی می باشند.

جلسه با سخنرانی ربکا هرمس، رئیس فراکسیون «سبزها» در پارلمان اروپا شروع شد، اما صحنه گردان اصلی «میدان اروپا» در استراسبورگ نه او، بلکه سرکرده دیگر همان فراکسیون «سبزها» در پارلمان اروپا، دانیل کوهن بندیت، بازیگر شورشهای ماه مه ۱۹۶۸ فرانسه برای سرنگونی شارل دوگل بود. آن هنگام هنوز اروپا سر و صدای جهانی دفاع از حقوق فواحش را بلند نکرده بود، ولی، در طرح کوهن بندیت، بر «انقلاب جنسی» تأکید شده بود که «آزادی توان جنسی انسان با خصوصیات انحرافی را بمنظور تقویت اعتراضات جوانان» در نظر می گرفت. خود شورشگر سابق، که پس از شورشهای فرانسه به وطن خودش، آلمان اخراج گردید، چیزی نمانده بود بدلیل ماجراهای بچه بازی یا تخیلات خود، خودش را از نمایندگی در پارلمان اروپا محروم سازد. هنگام کار در مهد کودک در آلمان، او کتابی در باره «شوخی های کوچک» خود با کودکان منتشر ساخت. زمانی که کوهن بندیت خود را نامزد نمایندگی در پارلمان اروپا کرد، مخالفان این کتاب افشاگری کردند، هیاهو براه افتاد و این فرد انقلابی را به بچه بازی متهم نمودند، اما پرونده با این توضیح که محتویات زشت و تکاندهنده کتاب، محصول «تخیلات مؤلف» بوده، بسته شد.

خلاصه، برای او، نه بعنوان قهرمان شورشهای ماه مه ۱۹۶۸ فرانسه و طرفدار سرسخت سرنگونی رژیمهای لیبی و سوریه، تقبل نقش سرپرست «انقلابیون» اوکراین در ارتقاء به اولین پله در پارلمان اروپا مهم است. هنوز نسل کهنسال شورشیان فرانسه، شاید فراموش نکرده اند که در هنگام طرح کوهن بندیت دایر بر بازگرداندن «یهودیان شورشی صادره از آلمان» به مراکز تحصیل، چگونه آنها همصدا فریاد می زدند: «ما همه، یهودیان آلمان هستیم». امروز این قالب تحریک آمیز به شعار «ما همه اوکراینی هستیم»، در دهان نمایندگان کراوات نارنجی کنگره آمریکائیان تبدیل شده است. بعدا، همه آنها گرجستانی خواهند بود... اکنون کشورهای «جامعه جهانی» سعی می کنند «الگوی تغییر» را در قالب نئونازیسم عرضه نمایند...

در همان ابتدای مراسم افتتاح انجمن امنیت، رئیس جمهور آلمان، یواخیم گائوک اعلام کرد، که زمان آن است که میهن او خود را از «احساس گناه» بخاطر جنگ جهانی دوم برهانیم، در ممانعت از مناقشات بین المللی قاطعانه مشارکت نمائیم و «زمانیکه کار به اتخاذ تدابیر شدید و رجوع به آلمان برسد، باید اصول را کنار بگذاریم». بگفته رئیس جمهور آلمان، «به رژیمهای خشن نباید اجازه پنهان شدن در پشت اصول حق حاکمیت ملی و عدم مداخله داده شود». همین عقیده را وزیر دفاع آلمان، اورسولا فون دِر لاینر با بیان اینکه «موضع جهانی آلمان عبارت از مداخله مسئولانه در هر مناقشه ای میباشد که ضروری تشخیص دهد»، تکرار کرد.

این تصور پیش می آید، که آلمان در آغاز دور جدید تقابل ژئوپلیتیک سعی می کند بر قاطعیت تهاجمی آمریکا پیشی بگیرد. فصاحت بی سابقه بوکسور ویتالی کلیچکو در یک کنفرانس معتبر، که آلمان ها آشکارا خارج از استعداد او تنظیم کرده بودند، ناشیانه از جون کری وزیر خارجه آمریکا که همراه با آرسن یاتسنیوک «طرح مارشال جدید» برای اوکراین را تنظیم کرده است، سبقت گرفت...

مباحثه روسیه با «دوستان» غربی در کنفرانس مونیخ بسیار گویا بود. حمله نمایشی به «مداخله یکجانبه» روسیه در امور داخلی اوکراین فضای نشست «دوستان خود خوانده لیبی» و سپس «دوستان سوریه» را دوباره احیاء کرد. بی تردید، انجمن کنونی نمایش «دوستان اوکراین» با ویژگی ثابت حاکمیت خیالی دوگانه و نادیده گرفتن حاکمیت قانونی آن از سوی «جامعه جهانی» را در کنفرانس مونیخ تمرین کردند. ویتالی کلیچکو، آرسن یاتسنیوک و پطر پاراشنکو بعنوان یکی دیگر از اعضای گروه شریک در «دولت موقت» از نوع دولتهای کودتایی به نمایش مونیخ دعوت شده بودند. علت عدم دعوت اولگ تیاگنیبوک ضد یهودی به نمایشهای استراسبورگ و مونیخ قابل درک است. همچنین واضح است که چرا پرسش ولادیمیر پوتین از نشست «اتحادیه اروپا- روسیه» در خصوص سکوت در مقابل حمله نئونازیها به اوکراین، که بار دیگر از طرف سرگئی لاوروف در کنفرانس مونیخ مطرح گردید، همچنان بی پاسخ ماند. سرگئی لاوروف پرسید: «تحریک شورشهای خیابانی که روز بروز شکل خشن تری بخود می گیرد، چه قرابتی با ترویج اصول دمکراسی دارد؟ پس چرا صدای تقبیح کنندگان اشغال ادارات دولتی که تا کنون در کنترل خود دارند، به دسته های پلیس حمله می برند، آنها را تحریک می کنند، شعارهای نژادپرستانه، ضد یهودی و ناسیونالیستی سر می دهند، شنیده نمیشود؟ چرا بسیاری از سیاستمداران برجسته اروپا که در کشور خود پاسخ کوچکترین تخلف از قانون را با سرکوب شدید می دهند، عاملان چنین اقداماتی را تشجیع می نمایند»؟ پاسخ این سؤالها را خوانندگان می توانند در اثر تحقیقی دانیل گانسر تحت عنوان: «ارتش سرّی ناتو- عملیات گلادیو و تروریسم در اروپای غربی» بیابند.

سیاستمداران غربی و رسانه های جهانی در خصوص بیگانه ستیزی افراطی نئونازیهای اوکراین کاملا سکوت می کنند. شگفت آور است که انسانهای معقول، در آمریکا که جای خود دارد، حتی در اسرائیل هم با سر و صدای زیاد از «چماق داران ضد یهودی» حمایت می کنند. (کارل مارکس، فیلسوف، جامعه شناس، تاریخدان، اقتصاددان و اندیشمند انقلابی می گوید: تاریخ دو بار تکرار می شود: بار اول، بصورت فاجعه (تراژدی)، بار دوم، بصورت مضحکه (کمدی)... حمایت اسرائیلی ها از چماق داران ضد یهودی، یادآور حوادث ناگوار کشتار یهودیان بدست نازی های آلمان است که اتفاقا با برنامه ریزی و تأمین مالی انجمن صهیونیستی انگلیس برهبری روچیلدها اجرا شد. مترجم) تناقض؟ ابدا. این، نمایش نوبتی تکبر آنگلوساکسونها و شرکای آنها، اطمینان آنها به «ویژگی عقلانی» خود، به برتری خود، به قابلیت خود در «مدیریت هرج و مرج» است. این اتکاء نوبتی آنها بر تروریست های «معتدل»، به عاملان قتل وحشیانه سفیر آمریکا در بنغازی، به همان «تروریست های میانه رو» دست پرورده آمریکا، هیچ چیزی به پدیدآورندگان سناریوهای تحریک آمیز نیاموخت. در خود آمریکا آتش مباحثات دایر بر طرد اکید سیاستهای لاس زنی با چنین «متحدانی» زبانه می کشد. مباحثات زمانی که در آخر ماه ژانویه سال جاری، «ارزیابی» جیمس کالاپر، مدیر اطلاعات ملی آمریکا «از خطر» منتشر شد، به نقطه غلیان خاصی رسید. ارزیابی کالاپر نشان می دهد، که خطر تروریسم برای آمریکا، نه تنها در طول ۱۰ سال گذشته کاهش نیافته، بلکه، مشکلات جدی دیگری هم بوجود آورده است. جوّ ضد آمریکائی بعد از انقلابات عربی بشدت در جهان عرب تقویت شده، «پس از انقلاب»، گرایشات بسوی حق حاکمیت ملی و حل و فصل مناقشات منطقه ای بدون مشارکت آمریکا تحکیم یافته است.

 

۲

مترجم: ا. م. شیری

۲۶ بهمن- دلو ۱۳۹۲

مرکز چالشهای جهانی پرفسور مایکل اوپنهایمر وابسته به دانشگاه نیویورک سه سناریوی «اوکراین ۲۰۲۰» را در سال ۲۰۱۰ تدوین کرد. این سه سناریو، یکی از طرحهای آزموده شده برای بی ثبات سازی اوکراین شمرده می شوند. از بسیاری جهات روند حوادث اوکراین اکنون درست بر اساس این طرح مشخص می شود. همانطور که جیمز شِر، کارشناس چتم هاووس لندن در مقدمه «سه سناریو» برای انتشار می نویسد، «پروژه های سناریویی را مرکز مطالعات جهانی برای ارائه به وزارت خارجه و دفاع آمریکا، کمیته امنیت ملی، سازمان سیا، مؤسسه صلح، انستیتوی بروکینگس، کمیته روابط بین المللی و مشاور علمی رئیس جمهور آمریکا تدوین کرد». در کار تدوین پروژه «اوکراین ۲۰۲۰»، تقریبا همه کارشناسان مشهور آمریکا، انگلستان، آلمان، بلژیک، لهستان... در امور اوکراین شرکت داشتند. در این طرح، نگرش روسیه به چشم انداز اوکراین در نظر گرفته نشده است.

شگفت آور نیست اگر توضیح داده شود که در بازرسی از دفتر «وطنی ها»، فایلهای این طرحهای آمریکائی از کامپیوترها کشف شد. نقش رهبری حزب «آزادی» در مرحله اول «اعتراضات مردمی»، استعفای نخست وزیر، نیکولای آزاروف و وارد کردن آرسن یاتسنیوک به صحنه نمایش سیاسی اوکراین هنوز چند سال قبل در آن قید شده بود. البته، در ابتدا، همانطور که در طرح آمده است، حملات ضد یهودی در ارتباط با تعلق ملی یاتسنیوک در رسانه های جمعی شروع خواهد شد، اما دفع آنها بمثابه «مضحکه» آسان است. کنار زدن «آزادی» توسط شبه نظامیان «نیزه سه شاخه»- گروه پیرو استپان باندرا، که در سناریوهای «اوکراین ۲۰۲۰» میانه رو خوانده می شود، در آنجا توصیف شده است... در ادامه، تعمیق «اوکراینی کردن» کشور، تحریک «عنصر روسیه»، خصوصی سازی مؤسسات استراتژیک، درهای لنگه به لنگه باز برای سرمایه گذاران غربی، اخذ وام های کلان از بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، «لغو ممنوعیت های اتحاد شوروی» در فروش زمینها به خارجیان و جلب کنترل شده چین (دشمن اتحادیه اروپا، رقیب روسیه) به این فرایند؛ بموازات اینها، اخراج گام بگام ناوگان دریای سیاه از بندر سیواستوپل، تغییر قانون اساسی اوکراین با تبدیل آن به جمهوری پارلمانی یا پارلمانی- ریاست جمهوری در این طرح پیش بینی شده است. (چه کسی یاتسنیوک را بریاست جمهوری انتخاب خواهد کرد!).

در سناریوی شماره ۲ از «سه سناریو» تحت عنوان «اجماع ملی برای انجام اصلاحات» چنین تصویر شده است. این، گزینه مطلوب واشنگتن و بروکسل است. سناریوی شماره ۱- «قطعه کردن اوکراین بعلت اقتدار گرائی شکست خورده»، بعقیده تدوین کنندگان، نه به نفع آمریکا است و نه به نفع روسیه. سناریوی سوم- «اقتدار گرائی استراتژیک»، که در این حالت، ویکتور یانوکویچ بعنوان ذخیره در قدرت باقی می ماند. طبق این سناریو، علاوه بر اعطای امتیازات همه جانبه به «سرمایه گذاران خارجی»، اصلاحات ساختاری و قانونی، همان وام های اسارت آور، اخراج نرم روسیه از عرصه های منافع استراتژیک آن تحقق می یابد و یانوکویچ نیز باید «مشروعیت» خود را بار دیگر به اثبات برساند و زخم گرده خود را التیام بخشد...

هرج و مرجی را که نیروهای خارجی در اوکراین بوجود آورده اند، هنوز معلوم نیست بتوانند مدیریت کنند. یانوکویچ را دیگر با سرنوشت میلوشویچ در صربستان یا قذافی در لیبی تهدید کرده اند. «جامعه جهانی» متکبّرانه معتقد است، که زمان مهار «نئوفاشیستهای» دست پرورده اوکراین رسیده و پول بازای کنترل بر اوکراین فقط به دمکرات های «غرب گرا» و فقط در صورت انجام «اصلاحات» بر شمرده فوق، و همچنین تضمین اجرای دیگر موارد توافق شده که اکنون اپوزسیون «معتمد» در خصوص آنها سخن می گویند، پرداخت خواهد شد. ضمنا، اخیرا یاتسنیوک طرح مارشال را یادآوری کرد. در تاریخ اتحادیه آتلانتیک شمالی این گفتمان رایج است: «ناتو و طرح مارشال دو روی یک سکه اند». پس از جنگ جهانی دوم، آمریکا وام های بلا عوض بر اساس طرح مارشال به اروپای ویران شده را نه بی هیچ چشمداشت، بلکه در مقابل توافق با نیمه مستعمرگی آن، شامل استقرار «تسلیحات سرّی ناتو» در خاک کشورهای اروپایی اعطا کرد. از قرار معلوم، درست با چنین ساختار ناتوئی، نه با «ساختار حقوقی» بومی مندرج در سناریوی نقش «دست خشن» است که باید اوکراین را بسوی هم گرائی با اتحادیه دو سوی اقیانوس اطلس بکشاند.

اکنون از دست رفتن هر چه بیشتر اعتبار دیپلوماسی آمریکا یک خطر جدی برای واشنگتن است. زمان پرسیدن آن است که پنج میلیارد دلار مالیات دهندگان آمریکائی که ویکتوریا نولاند و تام ملیا، معاون و مقام وزیر خارجه آمریکا در باره آن در حضور وارثان استپان باندرا و شوخِویچ در جلسه استماع ماه ژانویه مجلس سنای آمریکا گزارش دادند، به چه مصرفی رسید؟ (بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران مسائل بین المللی بناحق چنین تصور می کنند که گویا دولت آمریکا هزینه جنگها، کودتا ها، خراب کاریها، جاسوسی ها از کل بشریت و دیگر مداخلات خود در امور کشورهای مختلف جهان را و همچنین، مخارج سازماندهی، آموزش و تسلیح گروههای تروریستی را از «جیب» مالیات دهندگان آمریکایی پرداخت می کند. اما، واقعیت های جاری و اسناد منتشره خلاف چنین مدعیات را ثابت می کنند. شاید بر کمتر کسی پوشیده باشد که آمریکا علاوه بر چاپ و انتشار سالانه صدها میلیاردها دلار، فقط در سال ۲۰۱۱ مبلغ نجومی ۱۶ تریلیون دلار بی پشتوانه را چاپ(۱) و به ورید نظام مالی جهان تزریق کرد. ضرب اسکناس بی هیچ پشتوانه و تزریق آن به داخل نظام مالی جهان، یعنی غارت ثروت های همه بشریت. بنا بر این، اگر گفته شود که هزینه تمام اقدامات تبه کارانه و خلافکاریهای آمریکا بحساب غارت ثروت های همه مردم جهان پرداخت می شود، کاملا صحیح است. حیرت انگیز تر از آن، این است که متخصصان و کارشناسان علوم اقتصادی نیز در تحلیل و بررسی های خود، یا در ارائه طرحها و برنامه های اقتصادی، براحتی از کنار این واقعیت ناهنجار می گذرند و در نتیجه، نمیتوانند بصراحت اعلام کنند که با وجود سلطه همه جانبه دلار بر نظام مالی و اقتصادی جهان و صرب بی حد و حصر آن، هیچ برنامه اقتصادی قابل اجرا نیست. مترجم).

همان «نیزه سه شاخه» «میانه رو»، وارت استپان باندرا چند سال است که تحت سرپرستی هشیارانه مراکز آور آتلانتیک قرار دارد. اگر نشریه آمریکائی همدستان فرزندان اوکراین- هفته نامه اوکراین را که در کییف نیز دفتر مطبوعاتی دارد، بطور اتفاقی باز کنید، در باره «قهرمانی های» گذشته اراذل و اوباش در میدان استقلال و خیابان گورشِوسکی اطلاعات بسیار جالبی کسب خواهید کرد. پس از انتخاب ویکتور یانوکویچ بریاست جمهوری اوکراین،همه شماره های «هفته نامه اوکراین» تقریبا بطور کامل به مطالب فعالان «بخش راست» کنونی، به داستان های «شکنجه زندانیان سیاسی» در اوکراین، دعوت به پشتیبانی از «میهن پرستان اوکراین» که آثار تاریخی دوره اتحاد شوروی را منفجر کردند، اختصاص یافته است. در این شماره ها اطلاعات زیادی در باره رئیس «نیزه سه شاخه»، دمیترو ماروش، و همچنین مصاحبه بسیار جالب توجه نفر دوم این سازمان، آندره تاراسنکو (موسوم به «پیلیپاس»)، که چگونگی آموزش «شبه نظامیان» اوکراین را تشریح می کند، «مرد شدن، طرز استفاده از سلاحهای سرد و تجهیزات بادی را به جوانان سربازی نرفته آموزش میدهند...». اطلاعات سوخته ای در باره دیگر «ملی گرایان شجاع»، دستورالعمل ها و راههای پایان دادن به «تجاوز روسیه» و هچنین، توصیه ها «انقلابیون صرب» در باره روشهای ساقط کردن «رژیمهای دیکتاتوری» نیز در آنها انتشار یافته است.

شماره های پیشتر هفته نامه اوکراین پر است از مطالب خون چکان در مورد توطئه های کمونیستها و مسکونشینان (حداقل مجازات یک تلنگر کوچک به یهودیان در آمریکا، زندان است)، در باره «قحطی- نسل کشی» سازمان یافته روسها بمنظور نابودی خلق اوکراین.

مایه شرمندگی دیپلوماسی آمریکا است که در شرایط فقدان شدید اطلاعات مستقل، سیاست آن در رابطه با اوکراین دقیقا با این مزخرفات تغذیه می شود. در حالیکه در همان جلسه استماع ماه ژانویه مجلس سنای آمریکا دایر بر «بحران اوکراین» یک کارشناس ارشد، مثل زبیگنِف بژزینسکی با این اظهارات که اوکراین ها قبل از ظهور روسها «روسین» نامیده می شدند، باید از قرنها تلاش و کوشش آنها برای پیوستن به اروپا پشتیبانی کرد، اما آنجا «تئوری دومینو» عمل می کند، و روسیه کثیرالمله خود را به جایی می کشاند که آنجا اروپاست، ناتو هست، به تنویر افکار سناتور ها پرداخت، در باره بی نزاکتی سیاستمداران عادی یا نمایندگان کنگره آمریکا چیزی نمی توان گفت. از قبیله بژزینسکی هر دو پسر زبیگنف رابطه تنگاتنگ حرفه ای و تجاری با ناتو دارند؛ یکی از پسران، تحلیلگر شورای آتلانتیک، دیگری به تبلیغ فروش بمب افکن های ناتو مشغول است.

خُب چرا بود، سؤال می شود، توزیع بیسکویت در میدان توسط ویکتوریا اولاند که مورد تقبیح وبلاگهای روسیه و اوکراینی قرار گرفت، چرا یک روز قبل از افتتاح بازیهای المپیک سوچی بار دیگر سرو کله او در کییف پیدا شد و ناراضیان «رژیم یانوکویچ» را به بازگشت به «صحنه» هم گرایی با اروپا، که صحنه جنگ است، فراخواند؟ در اینجا تفکر قبیله ای عمل می کند- این تازیانه سیاست خارجی امریکاست. قبیله ای که ویکتوریا اولاند به آن تعلق دارد، بسهم خود کم نفوذ تر از قبیله بژزینسکی نیست. شوهر ویکتوریا اولاند، دانشمند شناخته شده علوم سیاسی، تحلیلگر و مقاله نویس رابرت کاگان است که در بزرگترین مراکز استراتژیک مرد خود محسوب می شود به معتبرترین رسانه های جمعی آمریکا دسترسی دارد. در جریان حوادث لیبی او به کسی که تجاوز علیه این کشور را برنامه ریزی کرد، فعالانه کمک نمود. در آخرین دوره انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، شوهر نولاند در جبهه مقابل باراک اوباما جای گرفت، به میت رومنی، که با القاء او «روسیه را دشمن اصلی آمریکا خواند»، مشاوره می داد. فرِد کاگان، برادر رابرت کاگان ناظر تهیه خلاصه مطبوعات بین المللی است که در سراسر جهان پخش می شود. تجزیه اتحاد شوروی و «تغییرات تکتونیکی» در سیاست خارجی آمریکا که پس از دیدار ویکتوریا نولاند از مسکو بوقوع پیوست، نقطه عطف اصلی در حرفه اوست. اتفاقا دلایل «منطقی» تطبیق ماده ۵ اساسنامه ناتو برای حمله به افغانستان را ویکتوریا نولاند تبیین کرد. آموخته های ناتو به هدر نرفت. قلبش او را دوباره به شرق فرا می خواند...

زیرنویس:

(1) http://www.hafteh.de/?p=35098

 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org