آیندهٔ افغانستان

در موجودیت بنیادگرایی و تروریسم

«جنگ» یا «صلح»؟
 


زمان هوتک

 

آیندهٔ افغانستان

در موجودیت بنیادگرایی و تروریسم

«جنگ» یا «صلح»؟

 

قسمت ششم

۳۰ می ۲۰۱۵

صلح و چالش ها:

«تاریخ بشر چرخه‌ یی بدون توقف جنگ‌ و صلح‌ است. همواره با صدای مهيب شيپوری، جنگی آغاز شده و با به اهتزاز درآمدن تکه‌ پارچه‌ یی سفيد، صلحی به ارمغان آمده است و در ميان اين جنگها و صلح ها انسانهای بسياری قتل‌ عام شده و حيوانات، درختان، گياهان، زمين، آب و موجودات بسياری از بين رفته‌ اند.

حاصل اين جنگها چيزی نبوده است جز افزايش، قحطی، دزدی، سوء استفاده از زنان و كودكان، آدم ربايی، گرسنگی، بيماری، تنهايی و دردهای انسانی. . .

دیروز و امروزه بسیاری از هنرمندان در آثار هنری خود جنگ را تقبیح کرده و میکنند. آنها چهرهٔ كريه جنگ را به شكلی تلخ، تند و زننده و به كمك تصاويری دهشتناك و خشونتبار از قتل‌عام انسانها و حيوانات، تخريب و ويرانی شهرها و روستاها و آوارگی انسانها و نظاير آن به نمايش ميگذارد. چنانچه کالوت، گویا، پیکاسو و دیگران نفرت از جنگ را در اثار هنری شان به تصویر کشیده اند.»(۱)

جنگ افغانستان هم ازاین قاعده مستثنی بوده نمیتواند. اما این جنگ که تقریباً چهار دهه به درازا کشیده شده است، معجونی از جنگهای تحمیلی، نیابتی، داخلی، اعلام ناشده، چریکی ـــ تروریستی، فرسایشی میباشد که مرگ و بیماری و ویرانی های بیشماری را بوجود آورده است. در همین مدت چیزی که در خور توجه است، نقش فکتورهای خارجی میباشد. یعنی علاوه بر پاکستان مداخلهٔ کشورهای ذینفع در گرم نگهداشتن تنور جنگ و جلوگیری از رسیدن به صلح است. البته این بدین معنی نمیباشد که فکتورهای داخلی در ادامهٔ جنگ تاثیر نداشته است. اما جالب اینکه لانه ها و مراکز تربیت و پرورش تروریستهای تمام جهان در پاکستان وجود دارند و از آنجا به گوشه و کنار جهان گسیل میگردند ولی امریکا، بریتانیا و تعدادی کشور دیگر به منظور مبارزه باگروه هایی که آنها تروریست قلمداد شده اند و دولتهای پشتیبان این گروه ها عملیات جنگی را آغاز کرده اند و رئیس جمهور پیشین امریکا جورج دبلیو بوش کوریای شمالی، لیبیا، افغانستان، عراق، ایران و کیوبا را در جملهٔ کشورهای تروریسم قلمداد کرد و مدعی شد که این کشورها تهدیدی برای امریکا، متحدینش و جهان میباشند. او اصطلاح جنگ علیه تروریسم را بیشتر برای تروریسم اسلامی و القاعده به کار برده که از سوی دولت اوباما به کار نمیرود و به جای آن عبارت عملیات احتیاطی بیرون مرزی را به کار میبرد، اما پاکستان که جایگاه اصلی بنیادگرایی دینی ـــ تروریستی و لانهٔ تروریستهای جهان است درجملهٔ کشور پشتیبان تروریسم حساب نمیگردد.

به همین خاطر امروزه زن و مرد، دختر و پسر، پیر و جوان افغانستان به یک صدا از دولت مردان و جهانیان خواهان «ختم جنگ» و «تأمین صلح سراسری» البته با در نظر داشت منافع ملی کشور، میباشند.

پس صلح چیست؟

«در ادبیات قدیم پارسی صُلح هم‌ معنای لغت آشتی و به معنای مقابل حرب و جنگ آمده است. در دوران معاصر مفهوم صلح گسترش یافته و با تفکرهای شرق آسیایی و بعدها تفکرات مسیحی که صلح درونی را معرفی کرده‌ اند، آمیخته شده‌ است. در این مفهوم، صلح شرایطی آرام و خالی از تشویش، کشمکش و ستیز است. صلح یک آرمان جهانی تلقی میشود. صلح یک مفهوم مطلق نیست و میتواند بسته به دیدگاه دینی و فرهنگی تعریف متفاوتی داشته باشد. به همین ترتیب ازجنبه‌های مختلفی میتوان صلح را مطالعه کرد. این جنبه ها، شامل مسائل مربوط به جنگ، خلع سلاح و کنترل تسلیحات نظامی و سایر موضوعات میشود.

به گفته باروخ اسپینوزا ( ۱۶۳۲ تا ۱۶۷۷، فیلسوف مشهور هالندی ) صلح به معنی نبود جنگ نیست، بلکه فضیلتی است که از نیروی جان مایه میگیرد و همانطور که آزادی به چم زندانی نبودن نیست، صلح هم به چم نبود جنگ نیست.

اگر صلح را به معنای پایان دادن به مناقشه و قطع جنگ قبول نماییم، برای بازگشت به وضعیت جنگ «اعلان جنگ» از یکی از طرفین الزامی است. رسیدن به صلح در یک جنگ به طور کلی به دو روش میسر است:

روش اول: جنگیدن و وادار کردن طرف مغلوب به پذیرش صلح خود یکی از راههای رسیدن به صلح است، که به «صلح رومی» معروف است. در این وضعیت طرف «پیروز» و یا مجموعه‌ یی از قدرتهای بیطرف شرایطی را به عنوان شرایط صلح تنظیم میکنند که معمولاً به نفع سمت پیروز است. (۲) اما این روش در جنگهای متعارف عملی میباشد.

روش دوم: رسیدن به صلح با کمک مذاکرات سیاسی و یا فعالان صلح است. آرمان جهانی صلح دوستان، حفظ صلح در سطح جهان است. ولی در واقعیت همیشه جنگها و مناقشات وجود داشته‌ اند و به وجود می ‌آیند و آنچه صلحدوستان دنیا به دنبالش هستند، ترک مناقشات و برقراری صلح در این مناقشات است. (۳) که این روش هم تا کنون در جنگ افغانستان به درد بخور واقع نشده است.

ناتوانی انسان در برابر برقراری صلح در مناقشات، متفکرانی همچونکریشنامورتی (جیدو کریشنامورتی، ۱۸۹۵ تا ۱۹۸۶، نویسنده و سخنران هندی در مورد موضوعات فلسفی و معنوی.) را به بیان مفاهیم بدیعی از صلح رهنمود کرده ‌است.

کریشنامورتی، صلح را وضعیتی میداند که در آن تمام مناقشات و مسائل حل شده‌ اند و هرنوع واکنش به جنگ را زمینه‌ یی برای مناقشات بعدی میداند. در تفکر کریشنامورتی ما بخشی از دنیا هستیم و برخورد با مسأله به عنوان مشکلی در بیرون از وجود ما اشتباه است.

«دنیا تو هستی و دنیا از تو جدا نیست. دنیا با تمام مشکلاتش از پاسخهای تو شکل یافته‌است، بنابر این راه حل در ایجاد مشکلات تازه نیست.»(۴)

برخی متفکران و صاحب نظران در رابطه به جنگ و صلح چنین اندیشیده اند:

«بیسمارک: «اگر به جای اسلحه با معلم به جنگ دنیا میرفتیم همه دشمنان نابود میشدند

رالف والدو امرسن: «اگرچه جنگ برای اصلاح حال ملت و افزایش آبادانی آغاز میگردد، لیکن حقیقت اینست که در طی جنگ در حیات اجتماعی و سیاسی بحرانی عظیم پدیدار میشود.»

هرودوت: «به‌ هنگامصلح، پسران، پدران خود را به خاک میسپارند؛ در زمان جنگ، پدران، پسران خود ر.»

ولتر: «تمام جنگها راهزنی هستند»

لامارتین: «جنگ خونین متضمن هیچگونه سودی نیست جز اینکه به ‌تعداد گورهای سیاه ‌رنگ، می ‌افزاید.»

هرودوت: «حماقت هیچ‌ کس به اندازه ‌ای نیست که جنگ را به صلح ترجیح دهد

میکل آنژ: «صلح ناحق بهتر از جنگ محق است.»

بایرون: «فقط در موقعصلح است که اهالی کشوری میتوانند بار سنگین جنگ را احساس کنند.»

ویکتور هوگو: «قحطی و بیماری در مقام مقایسه با جنگ چیزی نیست، زیرا خود این دو نیز زائیده عواقب وخیم و ناهنجار جنگ هستند

آلبرت اینشتین: «من نمیدانم انسانها با چه اسلحه‌ ای در جنگ جهانی سوم با یکدیگر خواهند جنگید، اما در جنگ جهانی چهارم، سلاح آنها سنگ و چوب و چماق خواهد بود.»

فردریش شیلر: «هیچ جنگی غیرانسانی‌تر و ننگ‌آورتر از جنگهای متعصبانهٔ مذهبی و تنفرآور حزبی، که در داخل یک کشور شعله‌ور میشود، نیست.»

بنیامین فرانکلین: «هیچگاه یک جنگ ِ خوب و صلح بد وجود نداشته است.»

اما نویل کانت فیلسوف نامدار آلمانی در سال ۱۷۹۵ میلادی کتابی با عنوان «صلح ماندگار» نوشت که در آن مبانی رسیدن به یک صلح پایدار به صورت شش اصل مشخص شده‌ است:

«۱ـــ صلح مشروط و مؤقت که در نهان در تدارک جنگ دیگری باشد.

۲ـــ نابودی استقلال و حق حاکمیت دولت های دیگر.

۳ـــ رقابتهای نظامیگرانه و تسلیحاتی.

۴ـــ مقروض کردن دولتی، در خدمت ثروتمندترکردن دولت دیگر.

۵ـــ دخالت خشونت آمیز در امور سایر کشوره.

۶ـــ در صورت بروز جنگ، دست زدن به اقداماتی که صلح را دشوار و ناممکن سازد. مانند کشتار جمعی و ترور، نقض قرار داد تسلیم، تحریک به جاسوسی در کشور دیگر. . .» (۵)

کانت در این کتاب برای اولین بار خواستار اتحاد جامعه بین‌المللی و تشکیل سازمانی برای برقراری صلح در جهان شده‌است.

صلح ماندگار یا صلح آرمانی، بر پایه آرای کانت محصول وضعیتی است که در آن دولتها با پذیرش نظام مردم سالار به اتحاد آشتی جویانه و قوانین جهانگستر دست مییابند.

او در این کتاب خود طرحی ماندگار برای اتحاد ملل جهت پاسداری از صلح در سطح جهانی و مالاً رفتن جامعهٔ جهانی به سوی تشکیل به تعبیر خود او «جمهوری جهانی» ارائیه میدهد.

کانت اصولاً جنگ را «بزرگترین شری که میتواند دامنگیر بشریت شود» میداند. لذا تلاش وی در این اثر، ناظر بر ارائیه یی طرحی است که این «بزرگترین شر» را برای بشریت ناممکن سازد.

به عقیدهٔ کانت چنانچه مطالبات آن پیگیری نشود، از منظر واقعیت تاریخی ـــ سیاسی، راه نه به سوی «صلح ماندگار»، که به سوی «گورستان ماندگار» جهانی هموار شده است.»(۶)

بناءً در مجموع مردم افغانستان از جنگ به ستوه آمده اند و چهرهٔ کریه جنگ در ذهن هر افغان منفور شده است و هر روزه نفرت خویش را از «جنگ» با بانگ رسا به گوش دولت مردان افغانستان و جهانیان میرساند و خواهان هر چه عاجل «صلح» هستند. البته موضع کسانی که در ادامه جنگ ذینفع اند، از این قاعده مستثنی میباشند. اما در مقابل دست یابی به صلح نیز چالش ها و مشکلاتی زیاد وجود دارد و میباید در رابطه با تأمین صلح از دو بُعد به آن نگریست:

ـــ بُعد خارجی؛

ـــ بُعد داخلی.

در رابطه با بُعد خارجی، چون کشورهای ابرقدرت در رأس امریکا اهداف دراز مدت اقتصادی ـــ سیاسی در منطقه در نظر دارند، دولت کنونی با چالش های عمده ذیل مواجه میباشد:

۱ـــ جنگ افغانستان یک جنگ متعارف یا کلاسیک یعنی جنگی که میان دو و یا چند کشور صورت میگیرد و رویارویی شان باز میباشد، نیست؛ یا جنگ نامتقارن که میان دو و یا چند کشور که توانایی نظامی یکسانی نمیداشته باشند، هم نیست و یا حداقل یک جنگ اعلام شده از طرف کدام کشور هم نمیباشد. بلکه جنگی است که با مداخلهٔ آشکار کشورهای همسایه عمدتاً پاکستان در امور داخلی افغانستان از سال ۱۹۷۴ آغاز شده و با اعمال تروریسم دولتی از طرف پاکستان از سال ۱۹۷۹ تا به امروز ادامه دارد. یعنی یک جنگ تحمیلی نیابتی فرسایشی اعلام ناشده میباشد. آیا امریکا و متحدینش به آن اهداف خود رسیده اند که بخاطرش به افغانستان لشکرکشی کرده بودند، تا به پاکستان امریه توقف مداخله در امور داخلی افغانستان را صادر کنند؟

۲ـــ اگر افغانستان شامل «نگریهٔ هرج و مرج» ابرقدرت، که تیری میسان درمقالهٔ خود «نابینایی اتحادیهٔ اروپا در مقابل استراتیژی نظامی ایالات متحده» که در سایت انترنیتی پندارنو به نشر رسیده، باشد، آیا امریکا به آن اهداف استراتیژیک خود رسیده که به این هرج و مرج در افغانستان نقطهٔ پایان بگذارد؟

چون تیری میسان «نگریهٔ هرج و مرج»که از لئو اشتروس فیلسوف آلمانی ـــ آمریکایی به عاریت گرفته شده را نه «اتفاق» بلکه «هدف» دکترین استراتیژیک امریکا میداند. او اصول دکترین استراتیژیک «تیوری هرج و مرج» را به شکل زیر تعریف کرده است:

«ساده ترین شکل غارت منابع طبیعی یک کشور اشغال آن نیست بلکه تخریب دولت آن است. وقتی دولتی وجود نداشته باشد و ارتشی نیز در کار نباشد که واکنش نشان دهد، خطر شکست وجود نخواهد داشت. براین اساس، هدف استراتیژیک ارتش ایالات متحده و اتحادیه یی که رهبری آن به عهده ناتو است، مشخصاً تخریب دولتها میباشد. هر بلایی برسر مردم بومی کشورهای هدفگیری شده می آید، جزء مسائل و مشکلات واشنگتن نیست.»

تیری میسان در این نوشتهٔ خود یادآور میشود که امریکا و متحدینش عمداً هرج و مرج را در کشورهای نشانه گیر ایجاد میکنند.

پس آیا افغانستان هم برای امریکا از جملهٔ کشورهای نشانه گیر است؟

او در مورد جنگ افغانستان مینویسد:

«جنگ افغانستان که به بهای جان صدها هزار انسان انجامیده است، در شورای امنیت ملل متحد به عنوان پاسخ ضروری در متن «حق دفاع از خود» معرفی شده ولی امروز میدانیم که خیلی پیش از ۱۱ سپتامبر آغاز جنگ در افغانستان طرح ریزی شده بود.»

۳ـــ کشورهای تولید کنندهٔ سلاحها و مهمات که انواع حیله ها و نیرنگهای تبلیغاتی و دسیسه سازی را برای جنگ افروزی به راه می اندازند و شیوه های گوناگون را به کار میبندند تا تولیدات نظامی خود را به فروش برسانند، آیا حاضر خواهد شدند که به حال مردم رنج دیدهٔ افغانستان دل بسوزانند و به ختم جنگ توافق کنند؟

۴ـــ امروزه که در افغانستان حدود ۹۰ در صد مواد مخدر جهان تولید میگردد و توانسته راه خود را به بازارهای جهان باز کند، آیا مافیای جهانی به دولت مردان افغانستان اجازه خواهد داد که کشت خشخاش در افغانستان نابود گردد؟

۵ـــ به اساس اهمیت جیواکونومیک افغانستان در رابطه با منابع عظیم انرژی در منطقه بخصوص نفت و گاز که رایحهٔ آن اشتهای کمپنی های بزرگ نفتی را برانگیخته است، آیا این کمپنی ها از رقابت برسر کنترول این منابع به تفاهم خواهند رسید؟

در رابطه با بعُد داخلی نیز ده ها چالش وجود دارند که عمده ترین آنها عبارت اند از: تطبیق قانون بالای همه، مبارزه علیه فساد گسترده، محو کشت خشخاش، جمع آوری سلاحها از افراد غیر مسوؤل، کاریابی برای قشر جوان، تأمین آزادی های مدنی. . .

مردم افغانستان که شاهد فروریزی پیهم دولتها، از هم پاشی وحدت ملی، سرقت آثار تاریخی، نابودی زیربنای اقتصادی. . . بوده اند و در حدود چهار دهه در خون و آتش میسوزند و میسازند و شاهد به خون غلطیدن فرزندان خود در خاک و خون بوده اند، امروز میخواهند بدانند که آیا امریکا و متحدینش واقعاًمیخواهند در افغانستان صلح تأمین گردد؟

چون وقت آن فرا رسیده است که دست پاکستان را از مداخله در امور داخلی افغانستان کوتاه سازند.

با حرمت.

ختم.

 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱ـــ ویکی پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

۲ـــ ویکی. . .

۳ـــ ویکی. . .

۴ـــ ویکی. . .

۵ـــ سایت انترنیتی زندگی، نوشتهٔ بهرام. م.

۶ـــ ویکی پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

قسمت های اول و دوم

قسمت سوم

قسمت چهارم

قسمت پنجم

 

 

توجه:

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www. esalat. org