شنبه،  ۲۹ دسمبر ۲۰۰۷

به خاطر یاد و بود ششم جدی ۱۳۵۸ ،
مرحلۀ تکاملی انقلاب ثور، روز نجات انقلاب و مردم

(امین الله مفکر امینی از ایالت منی سوتای امریکا)

 حزب دموکراتیک خلق افغانستان که درست پانزده سال قبل از این تاریخ کنگره موسس آن توسط وفادارترین افراد وطن با آرمانهای ملی و دموکراتیک برای رهایی خلقهای ستمدیده قرون وسطایی جامعۀ افغانستان، به ابتکار هریک رفقا : نور محمد تره کی، ببرک کارمل، طاهر بدخشی، استاد میر اکبر خیبر، سلطان علی کشتمند، دستگیر پنجشیری، صالح محمد زیری، نور احمد نور و ... در رأس رفقا هریک نورمحمد تره کی و ببرک کارمل عزیز ایجاد گردید نکتۀ عطفی در تاریخ میهن عزیز به شمار میرود که هیچ وطنپرستی نمیتواند از دستاورد های عظیم آن ولو با بعضی شتاب زده گیها و اشتباهاتی هم همراه بود انکار نماید.

با ایجاد اولین کنگرۀ موسس آن، اعضای وفادار این حزب قهرمانان مطابق به خواستهای نجیب مردم ما افغانستان که در اسناد مرامی آن به نام برنامه عمل ح د خ ا تسجیل بود و خطوط تشکیلاتی آن به خاطر رسیدن باین اهداف والا تحت اساسنامه این حزب قهرمان تثبیت و روشن گردید، این حزب دیگر به تکیه گایی عظیم خلقهای رنجدیده به خاطر تحقق خواستهای دیرینه شان که همانا رهایی از قید هرنوع مظالم اجتماعی بود مبدل گشت. حزب بنابر اهداف نیک و والای انسانی اش از لحاظ تشکیلاتی بسط و توسعۀ قابل ملاحظۀ پیدا نمود و جوانان آگاه و صدیق وطن روز تا روز طور داوطلبانه به صفوف آن پیوستند و به خاطر اهداف مرامی آن که جز خدمت به میهن و هم میهنان، مدعا و مقصدی دیگری در پیش نبود جانهای خود را در سنگرهای دفاع از منافع مردم و جامعه قربان کردند.بسط و توسعه اعضای این حزب شهیدان و پیوست و دفاع همۀ وطنپرستان از این حزب، ارتجاع ملی و بین المللی را بلرزه آورد و این دشمنان دیرینه تاریخ بشریت که همیشه نقش های مذبوحانه ایرا در سرکوب جنبش ها در سطح ملی و بین المللی به عهده داشته اند و دارند، در صدد گردیدند تا با نفوذ ایجنت های شان چه به شکل علنی و چه مخفی، پروسه انقلاب را بطی ویا آنرا از صحنۀ حیات سیاسی این مرز و بوم برای ابد بردارند. اینجاست که با تشکل سازمانهای افراطی راستگرا و چپگرا که در رأس متعصب ترین چهره های اسلامی و دشمنان دیرینه افغانستان عزیز قرار داشتند سر و صدای کفر و الحاد و غیره و غیره را بلند کردند و برای تحقق آرمانهای شوم شیطانی شان دین مقدس اسلام را بحیث سپر دفاعی شان پیشکش نمودند و از اعتقادات و سنن مردم با تقوا و مسلمان ما سوء استفاده نموده و آنانرا برعلیه صادقترین فرزندان این سرزمین آزده گان برگماشتند.

یکی از این خایینان که از قبلها، طبق پروگرام تنظیم شدۀ دشمنان ما در سطح ملی و بین المللی به دامان حزب پرافتخار ما یعنی حزب دموکراتیک خلق افغانستان نفوذ داده شد شخصیت معلوم الحالی بود بنام حفیظ الله امین خونخوار و باند جنایتکار وی، که نه تنها به ازبین بردن وحدت حزب محبوب ما نقش اساسی داشت بلکه به ضد مرامهای والای آن که دقیقاً به خاطرسعادت مردم نجیب میهن ما پیریزی گردیده بود عملاً قرار گرفت . او نه تنها به کشتار وسیع وطنپرستان اعم از زنان و مردان غیور وطن دست زد بلکه اصیل ترین فرزندان پرچمی و خلقی را به کشتارگاه های پولیگون های پلچرخی اعزام و سر به نیست کرد . او عملاً بر ضد جنبش مترقی در لباس یک مبارز قرار گرفت و گویا به جهان این را اعلام نمود که جنبش انقلابی یعنی کشتن و بستن و بی عفت کردن یک ملت چیزی دیگری نبوده و نخواهد بود. او همان کاری را که شایسته ی یک عضو باند بود به خاطر بد نامی حزب دموکراتیک خلق در دوره حاکمیت خون آشامش نمود که عین چیز را دشمنان اسلام تحت نام اسلام و بر ضد اسلام به منصهء اجرا گذاشتند تا دین مقدس اسلام را به حیث یک دین ترور به دشمنان اسلام وانمود کنند .آنها چون گذشته ها پیوسته باین اهداف شوم و شیطانی دست به کار بوده و هستند و امروز است که همه به دین مقدس اسلام ما، بنام یک دین کشتار و ضد ترقی و تعالی بشریت می نگرند.

به پایان بخشیدن این جنایات امین و باند وی، اعضای پرافتخار حزب دموکراتیک خلق افغانستان و سایر وطنپرستان دست زیر الاشه نه نشسته و از همان دوره تسلط امین خون آشام و باند وی در صدد شدند  که مردم شرافتمند ما را از این دوره سیاه تاریخ و دوره بربریت نجات دهند. همان بود که با دادن قربانی های مادی و معنوی و گذار از هزاران مخاطره ها و شکنجه های جسمی و روحی چه در منازل و چه در عقب میله های زندانهای پلچرخی، و حتی در حالت تبعید از میهن و زادگاه های شان عملا برای  نابودی آن تلاش ورزیدند تا اینکه انقلاب ثور ۱۳۵۷ به مرحله نوین خود که مرحله گذار و استقامت حزب برای تحقق همان آرمانهای نخستین و برناموی اش بود قرار گرفت. واضحاً این گذار به مرحله جدید یعنی ششم جدی کار ساده ای نبود و به یک قدرت نظامی قوی و اتحاد همۀ نیروهای وطنپرست ملی و کمک و پشتیبانی انترناسیونالستی بین المللی بستگی داشت تا بتوان به امپریالیزم ملی و بین المللی در رأس آن ایالت متحده امریکا جواب دندان شکن دهد.

ح د خ ا در دوره حاکمیت خود چون گذشته های حاکمیت دولت افغانستان، در پهلوی سایر فعالیت های مرامی اش خواست تا قدیمترین دوستی افغان شوروی را که از سالیان دراز از طرف لویه جرگه های ما که مظهر قدرت و اراده مردم شرافتمند ما بوده است یکبار دیگر بآن مهر تایید بگذارد. همان بود که در سایر اقدامات حزب و دولت انقلابی، معاهده دوستی و حسن همجواری به تاریخ ۱۴ قوس ۱۳۵۷ مطابق به ۵ دسامبر ۱۹۷۸ با دولت شوروی نیز به امضا رسید. که هدف از این امضا همانا جلب کمک های مادی بلاعوض و در حالت به مخاطره افتیدن تمامیت ارضی کشور، جلب کمک های نظامی نیز بوده است.

باین اساس دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان که با نفوذ حفیظ الله امین و باند جنایت پیشه آن دستاورهای انقلاب ثور و حیات مردم شرافتمند وطن عزیز را به مخاطره میدید، طبق معاهدۀ امضاء شده بین دولتین قانونی هر دو طرف و به اساس ماده ۵۱ منشور ملل متحد که هرگاه کشوری تمامیت ارضی و منافع ملی شان به خطر مواجه میشود حق دارد کمک های نظامی از دولت دوست تقاضا نماید. همان بود که قطعات محدود نظامی شوروی وقت در مراحل اساس تاریخی صرفاً به خاطر نجات مردم و میهن و به اساس همان توافقات و معاهدات دوستی دیرینه افغان شوروی قانوناً داخل میهن شد که به قربانی جان های هزاران باشنده آن سرزمین جه روس و چه اوزبک و چه تاجک و غیره انجامید.

دشمنان توطیه گر و سفاک به بهانه ورود قطعات محدود نظامی شوروی که قانوناً و به اساس معاهدات دوستی افغان شوروی به وطن ما حضور پیدا نمودند به اصطلاح تبر دشمنان را دسته شد و ارتجاع ملی به سردمداری امپریالیزم جهانی در رأس ایالت متحده امریکا دست به کار شدند. تبلیغات زهرآگین کفر و الحاد که آثار هیچ بت خانه و بت پرستی در هیچ نکته ای از سرزمین ما به جز پیروان مذهبی سایر ادیان به نظر نمیرسید بلکه اعمار مساجد و دفاع از مراسم و مناسک دینی مردم در سر خط مشی حزب و دولت ما قرار داشت و به این خاطر هزاران هزار اولاد وطن نیز جانهای شانرا شهید نمودند به کار انداخته شد که در نتیجه دخالت و دسایس دشمنان داخلی و بین المللی در رأس حکومت نظامیگر امریکا و دشمن دیرینه میهن ما پاکستان بر حکومت قانونی و انقلابی و مترقی افغانستان خاتمه داده شد و ارتجاع داخلی و راست گرای افراطی مذهبی وارد وطن شدند و به جای صلح و صفا که سجایای اسلامی ما به جز صلح، امنیت و آرامی مومنان، مسلمین و بشر شعاری دربر نداشت، دست به تخریب سراسر وطن، قتل و قتال و عصمت دری و چور و چیاول پرداختند که تاریخ وطن و وطنداران حتی در دوره امین سفاک چنین ماجراها و خونریزی ها را کمتر دیده بودند.

امروز در حالیکه ما از مراحل تحول ششم جدی ۱۳۵۸، به حیث مرحله گذار انقلاب و نجات مردم یادی به عمل آورده و آنرا تجلیل می کنیم و مردم شرافتمند ما در طول بیشتر از دو دهه اخیر نیز از جنگهای برادرکشی به بهانه های خطر دین و مذهب و دسایس چیده شدۀ آن به دامان میهن و مردم به کلی آگاهی دارند و از کشتار های زعمای راسیتن چپ و راست وطن هم به خوبی میدانند و ازحضور ناتو و اهداف خاینانه آنها در سرزمین آزادۀ ما هم به خوبی اطلاع دارند، دیگر فریب پوشش های میان خالی دین و مذهب راستین ما را نه خورده و جز راه ترقی و پیشرفت و بسیج به دور سازمانهای واقعاً انقلابی و مردمی را که به هیچ کدام دستگاه های ارتجاع داخلی و خارجی بستگی و سازش دارند، نخواهند خورد و به تکرار تاریخ خونین باندیست ها و مجاهدین راست گرای افراطی خصوصاً طالبان اجازه نخواهند داد که ثمرۀ آن همان ذلت و بربادی چیزی دیگری نخواهد بود.

 

در اخیر می توانم بگویم به پیش بسوی آرمانهای والای حزب دموکراتیک خلق افغانستان، که متضمن خواست های و آرمانهای دیرینه مردم و اعمار جامعه شگوفان و عاری از هر نوع ظلم و استبداد در وطن آبایی ما افغانستان سربلند و دوست داشتی ما بود.

 

برج جدی ۱۳۸۶

 

www.esalat.org