9 july 2007

 بر زنان چه ميگذرد؟

)صوفيا راد مرد)

 

زنان يعني همان مادران، خواهران، همسران و دختران نيمي از پيكره‌ي جامعه‌ي جهان را تشكيل مي‌دهند. نيمه‌ي زيباي آن، نيمه‌ي عشق آفرين آن، نيمه‌ي نيروزاي حركت آفرين آن. نگاه مرد سالارانه به زن بايد تبديل به نگاه انسان سالارانه شود. زن جنس نيست كالا نيست، انسان است.

در جنگها هميشه مردان می ميرند و زنان فرزندان دشمن خود را به دنيا می آورند) چنگيز خان مغول(

زمانی که چنگيز مغول اين حرف را زده بود بم وجود نداشت. جنگها معمولا در خارج از شهرها صورت می گرفت ، جمعيت شهرها زياد نبود و ابعاد جنگ ها به گستردگی امروز نبود.

از آنجايی که کشتگان جنگ عمدتا جنگجويان را در بر می گرفت و جنگجويان عمدتا مردان بودند ، پس تلفات جنگ ها ار ميان مردان بود و سپاه فاتح آنچه از آن سپاه شکست خورده بود چپاول می کرد. زنان نيز در زمره املاک قرار می گرفتند، در کنار وسايل و احشام و بين افراد سپاه پيروز تقسيم می شدند.

بدون اينکه دخالتی در سرنوشت خود داشته باشند به عنوان بردگان جنسی مورد تجاوز مستمر، سوئ استفاده و آزار جنسی قرار می گرفتند . زندگی زن تمام و کمال بستگی به رحم و انصاف صاحب جديد او داشت.

او برده ای بود که در بهترين صورت می توانست به عنوان کنيز خانه گی مورد بهره برداری قرار گيرد و فرزند به دنيا آورد. و اين داستان گذشته های دور است، داستان دوران بربريت، آن زمان که خبری ازلوايح حقوق بشر نبود و زن به عنوان انسانی کامل به حساب نمی آمد.
اکنون چه منتظر زنان است ؟
جنگهای مدرن از محدوده ميدان های جنگ خارج شده اند. سلاح حای پيشرفته جنگ ها را به شهر ها و اماکن مسکونی کشانده است و تمامی مردم کشوری که مورد تهاجم قرار گرفته است از زن و مرد و کودک مورد هجوم قرار می گيرند . هر چند که هنوز عمده سربازان را مردان تشکيل می دهند ( در بسياری موارد زنان نقش کمک رسانی در جبهه ها را به عهده می گيرند ) اما از آنجا که جنگ ابعاد وسيعتري پيدا کرده است ، کشته شده گان در حد سربازان و افراد مسلح باقی نمی ماند و افراد غير نظامی و بی دفاع عمده ترين تلفات جنگ را به خود اختصاص می دادند. اما اين همه باعث نشده که خشونت جنسی که در زمان بربريت در مورد زنان اعمال می شد از بين رفته باشد. شايد از آنجا که جنگ خود عين بربريت است ، جنگ های دنيای مدرن اين ستم جنسی را به شکلی به مراتب وحشتناک تر به زنان تحميل می کند.

در جنگ جهانی دوم دختران زيبای يهودی که به قرارگاه های اجباری برده می شدند توسط مقامات آلمانی و فرماندهان اردو انتخاب شده و برای کار اجبار به خانه های آنان برده ميشند. در کشورهای اشغال شده توسط اردوي آلمان ، زنان و دختران جوان که وادار به تن فروشی می شدند در عشرتکده های مخصوص سربازان آلمانی به کار مشغول می شدند. این زنان بعد از جنگ و شکست آلمان نازی توسط مردم مورد لعن قرار می گرفتند و سرهايشان تراشيده می شد و در خيابانهای گردانده می شدند.

مورد خاص آن تقبيح زنانی که با سربازان و افسران آلمانی رابطه داشتند در ناروي و فرانسه بود. در ويتنام سربازان آمريکايی به دختران و زنانی که در دهکده ها ی محاصره شده می يافتند تجاوز می کردند. اين تجاوز ها به صورت دسته جمعي انجام می شد و اگر زنان بر اثر تجاوزات دسته جمعي از بين نمی رفتند بعد از آن به قتل می رسيدند. بسياری از زنان برای آنکه به دست سربازان دشمن نيافتند خود کشی می کردند ، و بسياری از اين زنان که زنده به دست سربازان نيروهای مخالف افتادند مورد تجاوز فرار گرفتند. در اکثر کشورهای جنگ زده فحشا تنها طريق کسب معاش زنان تنها که گاه سرپرستی خانواده ای را هم بر عهده دارند به شمار می رود و مشخص است که در چنين شرايطی اکثريت مشتريان مرد را سربازان تشکيل می دادند.
اينها تنها مثالهای کوچکی بود از انبوه آنچه در جنگ روا می شود. و تمام اين مثال ها نشان دهنده آن است که وضعيت زنان نه تنها بهتر نشده است که به مراتب بدتر هم شده. گفته چنگيز خان مغول امروز صدق نمی کند ، چرا که امروز بر خلاف زمان بربريت زنان هم در آمار تلفات جانی قرار دارند و هم در معرض خشونت جنسی به مراتب وحشيانه تری قرار می گيرند. اين همه در حالی است که قوانين متعددی برای جلوگيری از خشونت بدون دليل در جنگ ها بر روی کاغذ نوشته شده است. هرگز در هيچ کجای دنيا هيچ محکمه ي به مسئله خشونت جنسی اعمال شده در جنگ ها نپرداخته است.

زنان و شرايط خانواد گي

بارها و بارها شاهد اين بوده ايم كه مردي همسرش را آماج توهين و ناسزا مي كند، برادري خواهرش را زير ضربات مشت و لگد مي گيرد، وده ها آزارواذيت ديگردرکوچه وبازار کارروزانه ومصروفيت جوانان بي کاره وهرزه است . و در اغلب اين مواقع پاسخ زناني كه آماج اين خشونت ها بوده اند فقط سكوت است و سكوت است و سكوت. و گاهي اشكي وآهي كه نشان از درد التيام ناپذير اين خشونت ها دارد.

چراخشونت؟

چرا بسياري از زنان در خانه ، در خيابان و در محل كار و ... در مقابل مرداني كه جسم و روح شان را آزار مي دهند سكوت مي كنند؟

 شايد يكي از دلائل اين سكوت، فرهنگي باشد كه همواره زن خوب، را زني سر به زير و مطيع تعريف كرده كه اگر از اين دايره پا را فراتر نهد مستحق مجازات است، بر طبق اين فرهنگ اگر زن در محيط خانه مورد خشونت قرار بگيرد بايد براي حفظ آبروي خانوادگي سكوت كند و خشونت مرد را كه گاه پدر است، گاه برادر و گاه شوهر به حساب خستگي او و فشار كار بيرون بگذارد و با سكوت و بزرگواري خود مرد ان را شرمنده كند _ كه البته اغلب اين شرمندگي و پشيماني ديري نمي پايد و بعد از گذشت مدتي خشونت از سر گرفته مي شود_ و اگر خشونت در خارج از خانه و در خيابان يا محيط كار باشد باز هم اين زن خشونت ديده است كه بايد سكوت كند و گاه حتي اين موضوع را با اعضاي خانواده خود هم در ميان ننهد چرا كه در اين گونه مواقع هم بر طبق اين كليشه رايج كه" كرم از خود درخته و حتما كاري كرده كه مزاحمش شده اند " يا اينکه ميگويند    “تاشمال نزند درخت نمي جنبد " آنكه مقصر شمرده مي شود زن است و حتي اگر بي گناهي او مسلم باشد ، زني كه مورد هتك حرمت قرار گرفته به هر حال مايه ننگ و آبرو ريزي است و تا آنجا كه ممكن است بايد مسئله را به سكوت برگزار كرد.

 متاسفانه بسياري از زنان نه تنها تسليم اين فرهنگ شده و در مقابل اعمال خشونت لب به شكايت نمي گشايند بلكه گاه تحت تاثير كليشه هاي رايج به جاي سرزنش اعمال كننده خشونت، خود را سرزنش مي كنند و به دنبال خطايي مي گردند كه بخاطر آن مستحق اين خشونت گشته اند.

در حالي كه هيچ انساني استحقاق اعمال خشونت هاي جسمي و روحي را ندارد و خشونت گران صرف نظر از آن كه قربانيانشان خطايي كرده باشند يا نه بهانه هايي براي اعمالشان خواهند تراشيد.

 در رابطه با خشونت هاي خياباني يا خشونت هايي كه در محل كار اعمال مي شود نيز تجربه هاي شخصي زنان نشان مي دهد كه نوع پوشش و آرايش زنان هيچ تاثيري در كاهش يا افزايش اينگونه خشونت ها ندارد و چه چادر سرت باشد يا نباشد ، چه آرايش داشته باشي ويا از فرط خستگي رنگ بر صورت نداشته باشي در هر صورت زن بودن تو براي شنيدن انواع کنايه وپرزه گويي  و لمس هاي شهواني و نگاه هاي شيطنت بارو تقاضا هاي آنچناني كفايت مي كند و اين آزار و اذيت ها هيچ ربطي به نحوه پوشش وضعيت ظاهري فردي خشونت ديده ندارد.  موقعيت فرودستي زنان و نبود حمايت اجتماعي از زني كه مورد خشونت قرار گرفته است، دليل ديگري است كه زنان را مجبور به تحمل خشونت مي كند.

در خشونت هاي خانگي زنان به دليل وابستگي اقتصادي ،نبود حمايت هاي مالي و عاطفي از طرف خانواده،نداشتن جائي براي پناه بردن و از همه مهمتر بخاطر وجود فرزندان خشونت را تحمل مي كنند و دم بر نمي آورند.چون در صورت اعتراض به اين خشونت ها يا بايد به خانواده شان پناه ببرند كه خانواده ها در اغلب موارد توصيه به سوختن و ساختن مي كنند و از دختران خود مي خواهند كه آنقدر به سكوت و صبوري ادامه دهند تا مرد سر به راه شود و يا بايد به قانون پناه ببرند كه متاسفانه مراجع قانوني تاهنگامي كه اين خشونت ها به مرگ منجر نشود آن را چندان جدي نمي گيرند و خواستار حل و فصل آن در حوزه خصوصي هستند. درقوانين ما نيز مواد خاصي براي حمايت از زنان در برابر خشونت وضع نشده است و نهايت برخورد قانون گرفتن تعهد و پرداخت ديه اي است كه اغلب به دليل خشم مرد از اعتراض و شكايت زن و سربراه نبودنش ،پس از بازگشت به خانه اوضاع وخيم تر نيز مي شود.

 زناني كه در اين چرخه گرفتار مي شوند ، به دليل استمرار خشونت اعتماد به نفس خود را از دست داده و خود را نا توان از تغيير شرايط موجود مي بينند و از همين رو خشونت را به عنوان يك امر طبيعي مي پذيرند و حتي پذيرفتن اين حقيقت تلخ را به دختران خود توصيه مي كنند. اين در حالي است كه واكنش هاي زنان و دختران جوان نسبت به خشونت نشانگر پائين آمدن آستانه تحمل آنها و شكستن اين سكوت تاريخي است.

زنان جوان با بدست آوردن استقلال اجتماعي و اقتصادي  و حتي همين نيمه استقلالي كه با تحصيل و كارهاي نيمه وقت بدست آمده كمتر حاضر به پذيرش موقعيت فرودستي هستند كه براي مادرانشان به مثابه وحي منزل در آمده بود .انها به صورت مثبت و منفي به اعمال خشونت واكنش نشان مي دهند و تلاش مي كنند تا آنجايي كه مي توانند به اعمال خشونت بر عليه خود اعتراض كنند.

هرچند اين تلاش حتي براي اين دسته از زنان جوان نيز تنها در عرصه خصوصي مثمر ثمر بوده و همچنان در عرصه عمومي جامعه آماج انواع و اقسام خشونت هاي كاري ، رواني، جنسي و سياسي هستند وهرگاه در عرصه خصوصي نيز نيازمند مداخله قانون شوند چاره اي جز پذيرش شكست ندارند و با وجود اينكه كه بر خلاف مادران خود سكوت نمي كنند و تا آخرين لحظه براي احقاق حقشان مبارزه مي كنند اما به نظر مي رسد مبارزه با خشونت در عرصه عمومي و قانون گذاري نيازمند يك اراده جمعي است كه جز با شكستن سكوت تاريخي جامعه زنان محقق نمي شود.

 

   www.esalat.org