شنبه، ۳۱ اکتوبر ۲۰۱۵

مسوولیت مقالات، مطالب و نبشته های نشر شده در «دیدگاه ها» به دوش نویسنده گان آنها میباشد

 
عـاصــــــم شــــــــرار

 

علم دشمن شناسى بايد آموخت!!!

 

«دشمن‏ شناسى‏»، يكى از ضرورى ‏ترين شناخت‏ هاست، ولى دشمنى ‏كردن با دشمن و دشمن دانستن او و هوشيارى در مقابل دشمنى ‏هايش از آن ضرورى ‏تر است

دشمن، تنها آن نيست كه به خاك ميهن ما تجاوز كند، يا نقشه قتل و نابودى ما را بكشد، يا اموال ما را بدزدند.

آنكه «گوهر يقين‏» را مى ‏ربايد و به جاى آن «ترديد» و «شك‏» تحويل مان مى ‏دهد، دشمن ماست

آنكه «احساس مسؤوليت‏» را از ما مى ‏گيرد و در عوض، «بى‏ خيالى‏»تزريق مى ‏كند، دشمن است.

آنكه «توكل‏» ما را غارت مى ‏كند و بذر «بى ‏اعتمادى‏» به وعده ‏هاى خدا و پيغمبر را در مزرعه جانمان مى‏ پاشد، دشمنى ديگر است.

دشمن، دشمن است. دوست پنداشتن دشمن و ناتوان و ناچيز شمردن‏ آن، غفلت ‏آور است و موجب خنجر خوردن از پشت مى‏ شود

از دشمن صريح و روياروى كمتر ضرر مى‏بينيم، تا دشمن پنهان و دور بين.

آنكه آشكارا خود را دشمن معرفى مى‏ كند، كم خطر تر از دشمنى است ‏كه شعار دوستى مى ‏دهد و دشمنى خود را پوشيده مى ‏دارد و نقاب دوستى و خيرخواهى به چهره مى‏زند.

هم شناخت دشمن ضرورى است، هم آشنايى با شگردها و شيوه‏هاى‏ دشمنى ‏اش

در حديث است از قول اميرالمؤمنين‏عليه السلام كه فرمود:

«بزرگترين دشمن، دشمنى است كه مكر  خويش را بيشتر پنهان‏سازد»

و آيا با «تسويلات‏» نفس و «وسوسه‏ ها»ى آن آشناييد؟ 

با دشمن نفس، صلح كردن ننگ است چون در همه حال، با خرد در جنگ است 

هر چند سخن ز آشتى مى‏ گويد خصمى است كه آتش بس او نيرنگ است. 

ساده‏ لوح كسى است كه به تمنيات بى‏ پايان و سيرى‏ ناپذير و نامحدود «نفس‏» و خواسته‏هاى «دل‏»، سخاوتمندانه «بلى» بگويد

«نفس»، يك دشمن داخلى و خانگى است، از آن غافل نشويم

نفس، گاهى انسان را از بالاترين مرتبه بر زمين مى ‏زند و نعمت را به ‏نقمت و عامل «عروج‏» را به وسيله «سقوط‏» تبديل مى ‏كند و مقام و شهرت را دامى براى صيد انسان مى‏سازد

دست ‏يافتن، به «مقام‏»، هميشه موجب خوشحالى نيست

گاهى كسانى كه «بالا» مى ‏روند، شديد تر زمين مى‏ خورند و آسيب‏ مى ‏بينند

آنكه نتواند «خود» را در پيچ و خم جاذبه‏ ها، لغزشگاه‏ها، هوس‏ها و وسوسه‏ ها حفظ كند و خود را نساخته باشد، هر چه «بالاتر» رود، سقوطش ‏هلاكت ‏بارتر و شكننده ‏تر است.  

و چه سخن شگفت و هشدار دهنده و سازنده‏اى!

گاهى براى بعضى‏ ها، كنار بودن از صحنه مقامها، مسؤوليتها و رياستها مفيد تر و خوش‏عاقبت ‏تر است، زيرا اگر مطرح و مشهور شوند، ظرفيت‏ «شهرت‏» و «مقام‏» را ندارند و «خود» را گم مى ‏كنند، بخصوص اگر راه‏ صد ساله را يك شب طى كرده باشند و عنوان و نام و آوازه‏ اى را كه ديگران به‏ طور طبيعى از رهگذر يك عمر تلاش و رنج و فداكارى به دست مى ‏آورند، اينان در «جوانى‏» و آغاز راه و بدون طى آن مراحل كسب كرده باشند. به ‏نوعى «دولت مستعجل‏» و ميوه زود رس و شكفتن نابهنگام

سعدى گويد: «هر چه زود بر آيد، دير نپايد.» 

اين اشاره، به همان سرنگونى فواره است و فرودى كه در پى هر فراز است و سقوط و هبوطى كه پس‏ از «عروج بيجا» و «صعود بى هنگام‏» ديده‏ مى‏شود

اين كه نام و عنوان انسان بر سر زبانها بيفتد، براى حاشيه‏ نشينان و ناظران، وسوسه ‏انگيز است و براى ناموران، جاده ‏اى لغزنده و سكويى بر لب ‏يك پرتگاه... 

چه اصرارى به مطرح بودن و مشهور شدن؟ آفات و خطرات آن را نمى‏ بينيد؟ 

گمنامى نعمتى است كه تنها گرفتاران «شهرت‏» و درد سرها و عوارض ‏«معروف شدن‏» به ارزش آن واقفند

بيچاره آنانی كه شب و روز در تلاشند تا مشهور شوند.

 

 

  مسوولیت مقالات، مطالب و نبشته های نشر شده در «دیدگاه ها» به دوش نویسنده گان آنها بوده

و الزاماً بیانگر نظرات و دیدگاه ادارۀ سایت «اصالت» نمیباشد.