یکشنبه، ۲۶  جون  ۲۰۲۲

 


Emal Masood       

تشابهات و تفاوت های گلبدین و مسعود:

۱- هر دو قبل از سال ۱۳۵۲ با ISI پاکستان در ارتباط بودند و روی یک کودتا کار میکردند.

۲- هر دو در سال ۱۳۵۳ به پاکستان فرار کردند و زنجیر غلامی ISI را به گردن انداختند. ISI هم برای هر دو خانه، موتر، معاش و محافظین تعین کرد.

تخلص «مسعود» هم در همین وقت به احمد شاه از طرف ISI داده شد.

۳- هر دو در GHQ راولپیندی و بالاحصار پشاور آموزش نظامی دیدند.

۴- هر دو توسط ISI غرض قیام علیه حکومت سردار داود به افغانستان فرستاده شدند که گلبدین در لغمان و مسعود در پنجشیر قیام کردند. هر دو ناکام شدند و دوباره به پاکستان فرار کردند.

۵- بعد از ثور ۱۳۵۷، مسعود به پنجشیر آمد و در قدم نخست تمام رقبای سیاسی خود را از بین برد. از جمله ۱۲۰ نفر را در منطقه چاه آهو در یک قبر دسته جمعی دفن کرد.

۶- گلبدین و مسعود هر دو بصورت یکسان علیه نظام جنگیدند، هر دو گفتند، اسلام در خطر است، هر دو گفتند، جهاد افغانستان - دفاع پاکستان.

۷- برای هر دو از پاکستان پول و اسلحه و مهمات میآمد.

۸- هر دو عسکر و صاحب منصب و معلم و داکتر و انجینیر و دهقان . . . را بی رحمانه به قتل میرساندند.

۹- هر دو پل و پلچک و سرک و مکتب و کلنیک و مسجد و پایه های برق و دارایی های عامه را تخریب کردند، سوختاندند و ویران کردند.

۱۰- هر دو به حکم پاکستان با دولت داکتر نجیب بعد از خارج شدن شوروی ها داخل مذاکره و مفاهمه نشدند، زیرا پاکستان در آن وقت به اهداف خود نرسیده بود که همانا تباهی نظام و قوای مسلح کشور بود.

۱۱- در جنگ جلال آباد و دیگر جنگها هر دو گروه با باداران پاکستانی و عربی خود صادقانه شرکت کردند.

۱۲- گلبدین و مسعود کوشش کردند تا با اراکین دولت داکتر نجیب در ارتباط باشند. گلبدین با شهنواز تڼئ و مسعود با کاویانی و مزدک و وکیل و عظیمی در ارتباط بودند.

۱۳- گلبدین تا به حال به بادار اولی یعنی ISI وفادار است، در حالیکه مسعود با روسها پروتوکول داشته، بر علاوه ISI با KGB و استخبارات ایران و فرانسه و انگلیس نیز وابسته شد.

۱۴- مسعود در تعاون با مزدک و کاویانی و وکیل و عظیمی، برنامه صلح ملل متحد یا پروگرام بینین سیوان را به اثر قرارداد جبل السراج ناکام ساخت. بعد از آن جنرال رفیع با گلبدین در ارتباط شده در لوگر با او ملاقات کرد.

۱۵- در روز ۸ ثور ۱۳۷۱ من خانم خود را (نامزدم) به شفاخانه نور برده بودم، متوجه شدم که حالات شهر دگرگون است. وی را به خانه شان در خیرخانه رساندم و از فروشگاه بطرف خانه در مکرویان ۴ پیاده در حرکت شدم. وقتی از پیش روی دروازه ارگ تیر میشدم، اشرار حزب اسلامی را در ارگ دیدم که باعث ترس و حراسم شده بود. از مردم پرسان کردم، گفتند که این خو بیرق حزب اسلامی و افراد حزب اسلامی هستند. دوان دوان بطرف خانه میرفتم. وقتی به سرک مکرویان ۴ رسیدم، دیدم که موترها و کامازهای شورای نظار از طرف میدان رسیدند. چند لحظه نگذشته بود که جنگ به خاطر گرفتن قدرت میان جمعیت اسلامی-شورای نظار و حزب اسلامی گلبدین شروع شد، شورای نظار افراد گلبدین را به زور از ارگ بیرون کردند.

۱۶- جنگ کوچه به کوچه و محله به محله و خانه به خانه شروع شد (چیزی که داکتر نجیب بار بار در بیانیه هایش پیشبینی کرده بود). گلبدین کابل را و مسعود چهارآسیاب را راکت باران میکردند. تانکهای شورای نظار در بین بلاکهای مکرویان آمده، بالای تپه کارته نو فیر میکردند و دوباره به ریاست امنیت ملی در بلاکهای هوایی میرفتند و از آن طرف گلبدین مکرویانها را نشانه میگرفت. یک بار همسایه های ما جمع شدند و نزد دو تانک که به قصد فیر کردن بر تپه کارته نو زیر بلاک ما آمده بودند، رفتند و درخواست کردند که از اینجا فیر نکنند. مگر . . .

۱۷- از ۸ ثور ۱۳۷۱ به بعد تمام هست و بود کشور کباړ شد و به قیمت آهن پاره به پاکستان فروخته شد. تانک و توپ و طیاره و اوراگان و سکاد و . . . فابریکه و ماشین و حتی سیخ گول خانه ها و پل ها دفاتر و موترهای دولتی در پیش چشمان ما در کابل توسط شورای نظار چور و چپاول شد.

به تاریخ ۱۰ حمل ۱۳۷۵ پدرم به دیدن یک دوستش دگروال میرصاحب به میدان هوایی کابل رفته بود و در آنجا دیده بود که افراد شورای نظار طیاره های جیت را پارچه - پارچه میکنند. فشار خون پدرم به اندازه بلند رفته بود که خونریزی دماغی در همانجا برایش عاید و فلج شد. همان دوستش او را به شفاخانه وزیراکبرخان برده بود. ما باز شام خبر شدیم. پدرم تا که زنده بود، آن طیاره ها را یاد میکرد که با چشمان خود دیده بود.

۱۸- قتل عام مردم افشار توسط مسعود، نسل کشی و دومین کشتار ظالمانه موصوف است.

۱۹- جنرال حمیدگل رییس استخبارات نظامی پاکستان به درخواست برهان الدین ربانی و تایید مسعود به حیث مشاور ربانی در ارگ مقرر شده بود.

۲۰- جنرال حمیدگل و قاضی حسین احمد و دیگر اراکین بلند پایه استخباراتی و نظامی پاکستانی به پنجشیر رفت و آمد داشتند که تصاویر آن در انترنیت موجود است. بعدا قاسم سلیمانی (ایران) و جاسوسان استخبارات روس و فرانسه بصورت مستقیم مسعود را حمایت مالی و تسلیحاتی می کردند.

۲۱- بر اساس کتاب استف کول تحت عنوان «ریاست S»، بر اساس گزارش C.I.A.، مسعود حدود شصت میلیون دلار در حساب های لندن داشت. (عیاشی ها و دادن تحفه های گرانبها توسط احمد مسعود در لندن حالا هم سر زبانها است).

خلاصه من کدام تفاوتی بین مسعود و گلبدین یافته نتوانستم.



 

 

 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org