Wed, October 19, 2011 23:18

 
مســـعــود «حـــداد»

 

اعتراف دیر هنگام یک کشیش

 

«جوان که بودم تصوراتم هیچ محدودیتی نداشتند و در خیال خود می خواستم دنیا را تغییر دهم، سنم که بالا رفت و عاقل تر شدم فهمیدم دنیا تغییر نمی کند، بنا بر آن انتظاراتم را کم و به عــوض کردن کشورم قناعت کردم، ولی کشورم هم نمی خواست تغییر کــند، به میانسالی که رسیدم، آخـرین توانائی های خــودرا بکار گـرفتم تا فقط خانـواده ام را تغـییر دهم، ولی پناه به خـدا! آنها هـم نمیخواســتند عـوض شــوند، و اینک که در بستر مرگ آرمــیده ام، ناگهان دریافته ام که اگر، فقط خودم را تغییر میدادم، خانواده ام هم تغییر میکرد و با پشت گرمی آنها میتوانستم کشورم را هم عوض کنم و چه کسی میداند، شاید می توانستم دنیا راهم تغییر دهم.»

هموطن عزیز، خوانندۀ گرامی!

اعتراف این کشیش اگر برای خودش دیر هنگام است، ولی برای من و تو آغاز یک مکتب است که از آن درس عبرت فرا میگیریم، بناً باید خودرا در همۀ ابعاد پیوسته تغییر دهیم، تا حد اقل در تغییر خانواده و کشور خود نقش داشته باشیم. واقعاً هم سکون مرگ است.

 

ارسالیی: مسعود حداد

 

 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org