به مناسبتِ اول جنوری ۲۰۱۲- چهل و هفتمین سالگرد

حزب دموکراتیک خلق افغانستان

 

 

محمد طاهر نسیم

 

 

قبل از مطالعه . . .!

 

۱- در اول جنوری ۲۰۱۰ - چهل و پنجمین- سالگرد تأسیس ح.د.خ.ا.، گزارش مختصری اما دقیق و واقعبینانه ای از تاریخچۀ حزب، شامل مبارزات خستگی ناپذیر علیه انحرافات درون حزبی، تجاوزات امپریالیستی و اجیران تروریست فروخته شده و معامله گران سیاسی نگاشته شد که در سایت وزین «اصالت» انتشار یافت.

و اکنون اول جنوری ۲۰۱۲- چهل و هفتمین- سالگرد حزب، مناسب خواهد بود که "توافقات" ژنیو- اپریل ۱۹۸۸- را از جوانب مورد بررسی دقیق قرار داده، ماهیت و محتوای سازش کاری آنرا برملا ساخت که چگونه داوطلبانه به خلع سلاح رهبری حزبی و دولتی و معامله گری فروش وطن منجر گردید!

حقایق و واقعیت های تاریخی باید متداوم و با صراحت، بر اساس دلایل و فاکت ها به دسترس هموطنان زحمتکش گذاشته شود، تا از عوامل بدبختی های تسلط و غارتگری اشغالگران امپریالیستی و کسانیکه در اثر سازشکاری با دشمنان وطن باعث چنین ماجرای دردناک و اسارت بیگانه گردیدند، آگاهی بدست آورند . . .!

دوستان و دشمنان خودرا درست بشناسند!

۲- این موضوع بخشی را از اثر قلمی اینجانب (در راه آزادی، دموکراسی، ترقی اجتماعی، حاکمیت ملی و قانون . . !) که تا کنون به هیچ "سایتی" و یا نشراتی به چاپ نرسیده است، تشکیل میدهد . . و بعد از تعدیلات همه جانبه، و اضافه برخی فاکت ها و موارد جدیدی که به دست آمده است، این گزارش مختصر تهیه و آماده گردید. . .

۱ جنوری ۲۰۱۲، فرانکفورت

محمد طاهر نسیم

*    *    *

کانون توطئه و تروریزم!

 

از آوان ایجاد پاکستان توسط دستگاه استخبارات استعمار انگلیس، به حیث یک پایگاه نظامی بریتانیا در توطئه سازی، مداخلات تخریبکارانه در منطقه به ویژه علیه کشورهای افغانستان، هندوستان و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بوده است.

پاکستان در سال ۱۹۷۴- علناً- حمایت خودرا از مخالفان رژیم محمد داؤود رئیس جمهور افغانستان-وقت- که عمدتاً متشکل از بنیادگرایان "اسلامی" و برخی گروههای مائویستی بودند، پرداخت. برای آنها مراکز آموزشی نظامی در خاک خود ایجاد، و آنها را تسلیح، تمویل و رهبری نمود، و در جهت بی ثبات سازی افغانستان و سرنگونی رژیم و تأسیس حکومت گویا "اسلامی" طرفدار خویش استفاده میکرد.

تنظیم ها و گروههای تروریستی "جهادی" کسانی بودند که توسط سی آی ای و استخبارات نظامی پاکستان آی ایس آی آموزش نظامی و تروریستی می دیدند و با کمک های هنگفت مالی و نظامی و مشورتی در مراحل مختلف مجهز می شدند، و فعالیت های دهشت افگنی را به راه می انداختند.

ادعا ها که گویا "جهاد" یک واکنش از به اصطلاح "اشغال نظامی" افغانستان توسط شوروی بوده، کاملاً دور از حقیقت است. این یک بهانه ای برای مداخلات بعدی بوده است.

تنظیم های تروریستی آماده شده و تسلیح یافته در پاکستان از سال های پیش ۱۹۷۳-۱۹۷۸ تحت رهنمائی و سازماندهی دستگاههای نظامی و استخباراتی به فعالیت آغاز کردند.

اغتشاشات و تخریباتی را در کنرها، پکتیا، لغمان، لوگر، بدخشان و پنجشیر به راه انداختند. به تاریخ ۲۳ جولای ۱۹۷۵ بر پنجشیر حمله کردند، و ۱۵ ساعت تخریبات خودرا ادامه دادند. از همان تاریخ این گروهها از کمک های مالی، نظامی و آموزشی و حمایت آمریکا، کشورهای غربی، ایران، چین و عموم ارتجاع منطقه بویژه کشورهای خلیج و ادارات استخباراتی و اطلاعاتی آنان برخوردار شدند. آنان یکماه بعد از قیام اپریل ۱۹۷۸ بیش از پیش به دریافت کمک های مالی و نظامی کشورهای امپریالیستی توسط پاکستان، و به فراگیری آموزش گوریلائی موفق گردیدند.

در جنوری ۱۹۷۹ کنفرانس سرکردگان تنظیم های مزدور در پاکستان دایر، و کمیته به اصطلاح "جهادی" ایجاد گردید. در این کنفرانس پلان حملات مسلحانه خرابکاری با تواریخ منظم و مشخص علیه دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان به سازماندهی آی ایس آی و کمک های گسترده سی آی ای به دست آوردند. توسط همین کمیته شورشی وسیعی در ماه مارچ ۱۹۷۹ در هرات به راه انداخته شد! و از سران تنظیم در وزارت امور خارجه آمریکا در واشنگتن، در یک سطح بلند پذیرائی بعمل آمد، و یک هیأت نظامی چینائی از آنان در "خیبر" دیدن نمود!

راجا انور ژورنالیست پاکستانی در کتاب خود "تراژیدی افغانستان" نوشته است: "تا سال ۱۹۷۸ در پاکستان هشت اردوگاه آموزشی ایجاد شده بود که در آنها اداره استخبارات نظامی پاکستان- آی ایس آی- مهاجرین سادۀ افغانی را به جنگجویان چریکی مبدل میساخت"! "بر طبق منابع غربی از جمله افراد آموزش یافته درین اردوگاهها، و مسلح با اسلحه چینائی متشکل از پنجهزار نفر جنگجو، تحت رهبری حزب اسلامی به ولایت کنرها اعزام گردیدند، و به اسعدآباد مرکز آنولایت حمله ور شدند، و سپس لوای کوهی آسمار را به تصرف خویش درآوردند."

یکی از خبرنگاران پاکستانی به تاریخ ۲۷ جنوری ۱۹۷۹ در مصاحبه ای با حفیظ الله امین، چنین اظهار داشت:

". . . شب گذشته بی بی سی خبر داد که یکی از خبرنگاران آن در پاکستان از یکی از کمپ های آموزشی نزدیک سرحد افغانی در خاک پاکستان در علاقه "خیبر" بازدید بعمل آورده است که در آنجا گوریلا های حزب اسلامی بمنظور اعزام شان به افغانستان تحت تعلیمات نظامی قرار داشتند، و چنین پایگاهها . . . توسط عساکر پاکستانی محافظت میشدند . . ."!

جورج آرنی در اثر خود "افغانستان گذرگاه کشورگشایان" نگاشته است:

". . . سازمان جاسوسی مرکزی ایالات متحد آمریکا- سی آی ای- نیز قبل از ورود قطعات شوروی به افغانستان، مجاهدین افغانی را کمک میکرد . . در ماه اپریل ۱۹۷۹ مامورین عالیرتبه سی آی ای با رهبران تنظیم ها در \اکستان ملاقات نمودند و از ماه سپتامبر همان سال کمک های نقدی آمریکا به حسابات بانکی رهبران شورشی مخفیانه انتقال می یافت. . . "، ". . . بریژینسکی مشاور امنیتی کارتر در شورای امنیت ملی فیصله نامه ای را به تصویب رسانید که در آن گفته شده بود، آمریکائی ها باید بیشتر با افغانها همدردی نشان دهند که مصمم اند استقلال کشورخودرا حفظ کنند! ولی موقف آمریکا و پاکستان، این بود که سلاح های آمریکائی در آن موقع به اختیار مجاهدین- آشکارا- صورت نگیرد . . ."!

جورج آرنی باز هم می افزاید: ". . . سی آی ای در حصه تهیه سلاح از کشورهای دیگر حیثیت دلالی را داشت و یا مستقیماً خریداری میکرد . ."

دگروال محمد یوسف رئیس شعبۀ افغانی در آی ایس آی، در کتاب خود "فاجعۀ قرن ما"- تلک خرس- به جنایات خود اعتراف نموده، میگوید: ". . . من منحیث رئیس شعبه افغانی در آی ایس آی، نه تنها مسئوولیت آموزش و تسلیح مجاهدین را به عهده داشتم، بلکه عملیات ایشانرا در داخل افغانستان نیز پی ریزی میکردم. هدف این بود افغانستان را به حیث ویتنام شوروی ها درآورم . . افغانستان باید آهسته، آهسته به آتش کشانیده شود . . ."!

 

*     *     *

 

تحکیم حاکمیت قانون . . و تفاهم سالم . .!

 

با وجود شرایط و اوضاع دشوار داخلی کشور، در نتیجۀ شعله ور سازی جنگ تحمیلی اعلام ناشده امپریالیستی و مداخلات خارجی، و فعالیت های خرابکارانۀ تروریستان "جهادی" و ایجاد موانع در راه اصلاحات بنیادی ملی و دموکراتیک و اخلال امنیت و ثبات در کشور . . رهبری حزبی و دولتی افغانستان- بویژه بعد از شش جدی- با حوصله مندی و از موضع نیرو و توانمندی به اقدامات صلح آمیز در راه خدمت به مردم و توده های وسیع زحمتکش، فراهم آوری زمینه های بهبود زنده گی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، و تحکیم حاکمیت قانون، عدالت، صلح و ثبات، ادامه میداد. تدابیر نطامی و امنیتی ذیضرورت را در جهت حفاظت استقلال تمامیت ارضی، و حاکمیت، اتخاذ مینمود . . علاوه بر قوای مسلح- اردو، امنیت و څارندوی- گروههای سپاهیان انقلاب، و دفاع خودی جهت حفاظت و حراست محلات بود و باش زحمتکشان، موسسات عام المنفعه و دولتی، کاروانهای ترانسپورتی مسافرین و تجارتی . . و غیره تشکل یافت.

و قبل از آن بتاریخ ۲۷ دسمبر ۱۹۷۹ طی اعلامیه ای مشی سیاسی دولت ج.د.ا. در رابطه به زنده گی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مردم و چگونگی پیشبرد فعالیت های دولتی و دفاع از استقلال، تمامیت ارضی، روشن گردید.

متعاقباً اصول اساسی ج.د.ا. بمثابۀ قانون اساسی موقت کشور بتاریخ ۱۶ اپریل ۱۹۸۰ توسط "شورای انقلابی" مورد بررسی و تصویب قرار گرفت. این قانون پایه های اساسی تشکیل یک نظام سیاسی دموکراتیک و مترقی را تا هنگام طرح و تدوین قانون اساسی- دایم- به جا گذاشت، و در آن دفاع از استقلال، حاکمیت ملی، تمامیت ارضی، اعتقاد و احترام به دین مقدس اسلام و رعایت آزادی کامل اجرای مناسک دینی مردم، پیشبینی شده بود. و به منظور تقویت و تحکیم پایه های دموکراتیک و مترقی نظام در جامعه، سازمانهای دموکراتیک جوانان، زنان، پیشآهنگان، نویسنده گان، ژورنالیستان، اتحادیه های صنفی کارگران کسبه و پیشه وران، معلمان، استادان، دکتوران . . . و . . . و غیره ایجاد و در ساختار بخش های مختلف زنده گی جامعه سهمی گسترده ای برایشان قایل گردیده شد.

و بتاریخ ۲۱ اپریل ۱۹۸۰، تعدیلات واقعبینانه ای مطابق با شرایط در بیرق رسمی و نشان دولتی صورت گرفت و مراسم برافراشتن رسماً اجرا گردید. و در ۱۵ جون ۱۹۸۱، گامی مهمی در جهت ایجاد وحدت، تفاهم و همآهنگی سیاسی و اجتماعی مردم زحمتکش افغانستان با اعلام تشکیل جبهۀ ملی پدروطن، برداشته شد.

با وجود موضعگیری های لجوجانه تنظیم های "جهادی" فروخته شده و ادامه تخریبات علیه دولت ج.د.ا.، اما رهبری حزبی و دولتی به اقدامات صلح آمیز خود متکی بر نیرو و توانمندی، ادامه میداد، و از تاریخ ۲۷ دسمبر ۱۹۷۹ تا ۱۵ جنوری ۱۹۸۰ در حدود ۱۶ هزار زندانی در کابل و ولایات آزاد شدند. از جمله تعداد کثیری از بنیاد گرایان اسلامی وابسته به تنظیم های "اخوانی" بشمول برخی از رهبران ایشان نیز در جمله آزاد شده گان بودند، مانند عبدالرب رسول سیاف. همانگونه که اعلام شده بود، آزادی زندانیان بدون هیچ گونه قید و شرط و تبعیض، به طور آگاهانه انجام یافت. در ۶ جنوری ۱۹۸۰ بر طبق مشی قبلاً اعلام شده ای دولت از طریق رسانه های گروهی، چنین ابلاغ گردیده بود: ". . عفو تمام زندانیان سیاسی که از دم ساطور خونین امین میرغضب سالم باقی مانده اند، بدون درنظرداشت طبقه، مذهب، زبان، قوم، ملیت ایدیولوژی و اختلاف سیاسی و سازمانی اعلام میگردد . .!"!

بتاریخ ۲۵ جنوری ۱۹۸۰، اعلامیۀ خاص شورای انقلابی و حکومت جمهوری دموکراتیک افغانستان در ارتباط آزادی کامل اجرای مناسک مذهبی در کشور، صادر و در آن اعلام گردی: ". . کسانیکه بخواهند نسبت به معتقدات دینی و مذاهب، نسبت به سنن و عنعنات مردم ما بی احترامی کنند، مردم مسلمان مانرا بنا بر معتقداتشان مورد تحقیر و توهین و تحت فشار قرار دهند و علیه دین مقدس اسلام قرار گیرند قانوناً جلب و بر طبق قوانین دولتی مجازات خواهند شد . .".

چنانچه دربارۀ مداخلات بیشرمانۀ پاکستان، دولت ج.د.ا. مذاکراتی را در ماه جون ۱۹۸۲ آغاز، و پیشنهادات سازنده ای را ارائیه نمود، اما پاکستان نظیر سیاست کجرو همیشه گی، و به دستور باداران خود رو گشتاند. و از سوی دیگر هیأت های عالیرتبه حزبی و دولتی ج.د.ا. به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی اعزام گردید که یکی از آنها در اکتوبر ۱۹۸۵ بود، و در رابطه به اوضاع افغانستان، و خطراتیکه به آن روبرو هستند، تبادل نظر صورت گرفت.

 

راه اصولی تفاهم و مصالحه ملی

 

رهبری حزبی و دولتی در راأس شادروان رفیق ببرک کارمل آهسته، آهسته با توانمندی در روند راه ایجاد تفاهم و تحقق وحدت ملی، بشکل علمی و اصولی پیش میرفت و راه های سالمی را با نظرداشت حفاظت استقلال، تمامیت ارضی، حاکمیت ملی و دموکراتیک کشور، و دست آوردهای- ملکی و نظامی- اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، جستجو میکرد.

از لحاظ موضعگیری واقعبینانه علمی، مسئله افغانستان- یا اوضاع اطراف افغانستان- میتوانست با دقت و از موضع توانمندی بین یک دولت رسمی و قانونی با قدرت، شناخته شده بین المللی، که ساختار جامعه، و حفاظت استقلال، تمامیت ارضی و امنیت را به دوش داشت، و گروههای مخالف دولتی وابسته به جامعه قرون وسطائی و به دولت های بیگانه، قرار دارند، و از آنها انواع کمک های مالی و نظامی، پلانها و آموزش تخریبکاری، در جهت سرنگونی سازی دولت، به دست می آورند تفاهماتی در راه صلح و آرامش آغاز شود، در صورتیکه از منازعه مسلحانه دست بردار شوند . . باید چنین پدیده ای اصولی مدنظر گرفته میشد، که مذاکره و تفاهم بین دولت قانونی، رسماً شناخته شده از یکسو، و ........ تخطی گر از قانون و صلاحیت های حاکمیت دولت قانونی، از سوی دیگر میباشد.

دولت ملی و دموکراتیک رسمی به ریاست رفیق "کارمل" از این دیدگاه علمی، قانونی و درست، پیش میرفت که از یکسو به حیثیت، مقام قانونی و اعتبار دولت، حاکمیت، استقلال، تمامیت ارضی و وحدت ملی، لطمه ای وارد نشود. سیل کمک ها، تدارکات و فعالیت های خرابکارانه و مداخلات متوقف و قطع گردد، و در صورتیکه "مخالفین" با نظرات مستدل، و دارای حقانیت به تفاهم بپردازند، میتواند مورد بررسی جدی قرار گیرد.

و بر همین اساس در ۱۳ نوامبر ۱۹۸۵ شورای انقلابی ج.د.ا. تیزیسهای دهگانۀ پیشنهادی رفیق "کارمل" را مورد بررسی قرار داده، تصویب نمود. در دهمین فقرۀ آن پیرامون راه صلح آمیز حل و فصل اوضاع افغانستان اختصاص داشت.

در پایان فقرۀ اول چنین نتیجه گیری بعمل آمده بود: ". . . هدف اساسی ما اینست که راه را برای شرایطی در سرتاسر کشور هموار سازیم، تا بدینوسیله تمام مسایل مورد بحث در کشور، در فضای انسانی، آزاد و دموکراتیک با احساس اعتماد، همکاری، همآهنگی، برابری و برادری بگونۀ جمعی و مسالمت آمیز بر پایۀ اصل منافع ملی و مصالحۀ ملی بدون توسل به توسل به سلاح، حل و فصل گردد . . ."

درین سند پروسۀ سازماندهی روند مصالحه و آشتی ملی در چوکات دولت ملی و دموکراتیک- وقت- و پابندی به قانونیت و حاکمیت قانون ارائه شد، که میتوانست مورد تفاهم و بررسی قرار گیرد:

۱- از تمام جناحها رسماً دعوت به مصالحه و آشتی ملی بعمل آید.

۲- مسئله شرکت طیف وسیعی از متحدین سیاسی در مقامات رهبری کننده دولت.

۳- در برابر مخالفین مسلح راه های مذاکره و مفاهمه باز گذاشته شود.

۴- در صورت قبول مصالحه، اعلام عفو عمومی تعهد میگردد.

۵- خروج فوری نیروهای شوروی از افغانستان بمجرد قطع مداخله از خارج (عمدتاً از پاکستان)- انجام میگیرد.

۶- به خاطر بازگشت داوطلبانه مهاجرین از خارج (عمدتاً از پاکستان) تضمینات ارائه میشود.

 

اقدامات به سوی سازش و فروپاشی!

 

اما فعالیت های توطئه سازی، مصالحه گری، فراکسیونی، گروهبازی و گرایشهای گوناگون انحرافی و خیانت در بخش های گسترده ای از زنده گی حزب و دولت ریشه دوانده بود که جلوگیری از آن آسان نبود. قراریکه تشخیص گردیده بود، حزب و دولت به سوی تزلزل و پاشیده گی- عملاً- کشانیده میشد.

معامله گری و سازشکاری در هرجا سایه افگنده بود. ادارات استخباراتی و اطلاعاتی کشورهای امپریالیستی و همسایه، و حتی نماینده گان سازمان ملل متحد و هیئت های اعزامی شان بیشتر در ایجاد و گسترش خرابکاری، تیره گی اوضاع تشنجات و درز اندازیها، مذبوحانه تلاش میورزیدند، و فعالیت های تروریستی را بیشتر سازماندهی و کمک میکردند!

پلینوم منحوس هجدهم . . .!

در تلاطم همین اوضاع پیچیده و دشوار، پلینوم منحوس هجدهم و دسیسه کاری به تاریخ ۶ می ۱۹۸۶ سازماندهی و انعقاد یافت و پلان خفه سازی جنبش ملی و دموکراتیک و در رأس ح.د.خ.ا. و ماهیت مترقی آن، به راه انداخته شد! رهبر، مؤسس و دولت مدار ورزیده رفیق ببرک کارمل از مقام رهبری با عده ای از کادرهای توانا، وفادار و پابند به اصول به کنار رانده شدند! تمام پُسکه زده گان و هیاکل پوسیده بار دیگر بر سر کار، قدرت و رهبری حزب و دولت، قد علم کردند! و راه را برای سازش کاریهای آینده باز نمودند! در نتیجه، با رسیدن داکتر نجیب الله در رأس رهبری حزبی توسط پلینوم ۱۸، با آن ساختار تشکیلاتی مبتذل و نتائیج بعدی خود، و صدور اعلامیه ۱۶ جنوری ۱۹۸۷ دارای محتوای گویا "مشی مصالحه ملی" و رو گشتاندن از تزیسهای شادروان کارمل، و اشغال ریاست شورای انقلابی توسط داکتر نجیب الله- ۳۰ سپتمبر ۱۹۸۷- و برگذاری کنفرانس حزبی و اجرای تعدیلات در برنامه عمل و اساسنامه و تصویب آن- ۲۰ اکتوبر ۱۹۸۷، تعدیلات در قانون اساسی جدید و تصویب آن و مقرری نجیب الله به حیث رئیس جمهور- لویه جرگه ۳۰ نوامبر ۱۹۸۷- تغییرات و تعدیلات در ارگانهای حزبی و دولتی، و جابجا ساختن کادرهای حزبی و دولتی مطابق به خواست و نیازمندیهای رهبری جدید و شرایط زائیده شده بعد از پلینوم، و متوقف ساختن سایر پروگرامها و پروژه های تحولات عمده بنیادی، در حقیقت حزب و دولت مترقی افغانستان، ماهیت و محتوای ترقیخواهانه خودرا از دست داد، و به یک سیستم بورژوا- لیبرال مبدل گردید! لیبرالیزم و انارشیزم در تمام سطوح تبارز یافت!

چنانچه اقدامات بعدی در امضای "توافقات" ژنیو- ۱۴ اپریل ۱۹۸۸- که در واقعیت امر سازشاتی به نفع مخالفین دولت جمهوری افغانستان انجامید، و تعدیلات بعدی در قانون اساسی- لویه جرگه ۲۹ جون ۱۹۸۸ و تدویر دومین "کنگره" ح.د.خ.ا. و تعدیلات در برنامه عمل و اساسنامه حزب و تغییر نام حزب به "حزب وطن"- جون ۱۹۹۰- آن پروسه را تکامل و استحکام بخشید. پایه های ساختار حزب و دولت به ناتوانی، تزلزل و واژگون سازی روبرو گردید! زیرا کلیه نیرو و توانمندی خودرا از دست داد.

 

 

ادامه دارد . . .

 

تایپ کامپیوتری، ع . ق . فضلی

 

 

 

زین آ تش نهفته که در سینۀ ماست

خورشید شعله ایست که آسمان در گرفت

 

 

تا ذهن و اندیشه مان را تغییر ندهیم، تحولی در ما صورت نمی گیرد؛

ترقی، رشد، پیشرفت، تشکل، اتحاد، همیاری و همکاری زمانی میسر میشود که در پی افق های تازه و راه ها و شیوه های جدید مبارزه و تصمیم هدفمندانه باشیم.

 

با ورود جنایتکاران جهادی در هشت ثور ۱۹۹۲ به کابل، چور و غارت دارائی های عامه، آغاز یافت. هر یک از گروه ها هر کدام باالنوبه هرآنچه در دست شان آمد به یغما بردند.

آمدن گروه های چپاولگر به کابل- قلب افغانستان- که حتی قبل از آمدن به کابل، چهره های خاین و کریه خود را در قتل و آدمکشی و وابستگی به پاکستان، ایران، عربستان و کشورهای دیگر به نمایش گذاشته بودند، با ریختن خون های فراوان، کابلیان را بیش از پیش داغدار نمودند. وقتی تنظیم های خاین وارد کابل می شدند، آنانی که از سرشت این تنظیم ها بی خبر بودند، شادی مرگک شده و برای آمدن شان لحظه شماری می کردند. این شادی مرگک شدن و خوشحالی دیری نپایید و هنوز "هفته ی عسل" آمدن تنظیم ها به کابل سپری نشده بود که کوچه ها و سرک ها بین تنظیم ها تقسیم شد و جنگ برای تسلط بر مناطق دیگر و بدست آوردن غنایم بیشتر آغاز شد. دولت پشاوری مجددی و به تعقیب آن ربانی، از محدودۀ ارگ بیرون نرفت. نیروهای احمدشاه مسعود که یکی از طرفین اصلی جنگ و در حاکمیت قرار داشتند، به امر مسعود، از کوه تلویزیون هر جنبنده ای را به گلوله می بستند. نیروهای سیاف، گلبدین و مسعود هر کدام برای سرکوب طرف مقابل، از هیچ وسیله ای دریغ نمی نمودند. کابل در ظرف چند روز به ویرانه ای شباهت پیدا نمود که همه آن را به شهرهای بمباران شده ای بعد از جنگ دوم جهانی تشبیه می نمودند.

از آسمان و زمین، باران مرمی و راکت و هاوان می بارید.

کابلیان در خون فرزندانشان غسل تعمید می دیدند. کابل به فرمان باداران پاکستانی، ایرانی، فرانسوی، انگلیسی و عربی این تنظیم ها می سوخت و تنظیم ها بی توجه به این همه خونریزی و چور و چپاول، همچنان سرگرم زد و خورد بودند، بیش از هفتاد هزار کابلی را کشتند، بر زنان و دختران و پسران تجاوز نمودند، گوش و بینی مردم را بریدند و بر فرق شان میخ کوبیدند، با این همه خون ریخته شده و قتل و غارت و بی ناموسی، "جهادی ها" خم به ابرو نیاوردند و با آمدن "طالبان" فرار را بر قرار ترجیح دادند.

موقعی که دوباره با کمک سربازان خارجی و در پناه بی ۵۲ به کابل یورش آوردند، در پست های حساس و کلیدی دولت جابجا شدند و چهار سال خون و جنایت را در خاطره ها زنده کردند و برای اینکه جنایت های شان را از اذهان مردم زدوده باشند، "هشتم ثور" را به عنوان "جشن پیروزی جهاد" نامگذاری نمودند و برای این کار همه ساله ملیون ها دالر را خرج مصارف جشن می نمایند و با بی شرمی و بی حیایی و با بی وجدانی به نظاره ویرانی هایی می نشینند که خود عامل آن بوده اند.

سران و جهادی های تنظیمی چنان پست و رذیل و بی وقار اند که برای رسیدن به پست و چوکی حاضر به هر نوع معامله و پستی میشوند. این روز که جز تباهی و ویرانی و کشتن انسان های بی گناه، ارمغانی نداشته است، تنها از سوی کسانی تجلیل می شود، که به نحوی در ویرانی و چور و چپاول دخیل بوده اند. در زمان حاکمیت تنظیمی کابل در آتش سوخت و دزدان مسلح مردم را به تماشای رقص بسمل نشاندند، بر دختران پاکدامن تجاوز نمودند، چشمها را کشیدند و گوش و بینی بریدند . . . آنانی که باید به خاطر جنایات و تبهکاری های شان در حق مردم به پای میز محاکمه کشانده می شدند، ولی همه در دستگاه های دولتی حضور دارند و با زور تفنگ و پول به جنایت شان ادامه میدهند.

تنظیم های بنیادگرای هفتگانه و هشتگانۀ جهادی، جنگسالاران و قوماندانان شان به شمول عناصر تکنوکرات غربی و امریکائی شامل در دستگاه و ادارۀ دولت دست نشانده با موجودیت قوای چهل کشور خارجی همچنان به جرم و جنایت شان چون گذشته ادامه میدهند و میلیونها دالر از پول کمکهای جامعۀ جهانی را حیف و میل نموده اند. کجاست سازمان ملل متحد، قوای اشغالگر خارجی، زمامداران بی عطوفت غرب که جلو این همه جرم و جنایت را بگیرند.

رفقای حزبی ما نیز مانند صدها هزار مردم رنجدیده و ستمکشیده مزه تلخ زورگویی و بی بند و باری تشنه گان قدرت و تاراجگران ثروت ملی را چشیدند و از جانب دیگر، تعدادی از آنها در حلقه های نامتجانس گروپ ها و شاخه های جدا شده از بدنۀ حزب دموکراتیک خلق افغانستان گرفتار و هر کدام بخاطر منافع شخصی و گروپی شان مدتی است که نا آگاهانه مشغول تجارت و درآمد خویش اند. این وضعیت تا چه مدتی ادامه پیدا نماید. همه سرخورده، مایوس و افسرده شده اند، لازم بود تا این زمان بخاطر رهایی زحمتکشان از وضع حاکم در کشور کاری مثمری صورت میگرفت که نگرفت و ما طی مدت پنجسال قبل منتظر ماندیم تا ببنیم چه میشود و اما آب از آب تکان نخورد. لازم است تا تحت مشوره های سالم و صادقانه رهبران، اعضاء و کادرهای وفادار و سابقه دار ح.د.خ.ا.، پرچم تکاپو و مبارزه حق خواهانه ملت عزیز بدست نسل جدید از رهروانهای سالم اندیش و مبارزین تازه نفس، سپرده شود تا این نسل پُرتحرک با هدفمندی و دوراندیشی گامی به جلو بگذارند و درفش مبارزۀ حزب دموکراتیک خلق افغانستان را بر بلندی آزادی و پیروزی به اهتزاز درآورند. و درین راه وطنی و میهنی زحمتکشان و ستمدیده گان را همراه سازند و گام به گام با آنان به پیش بروند.

مارکس: مبارزه سیاسی برای بر انداختن قدرت طبقات ارتجاعی و گرفتن قدرت سیاسی از سوی طبقه انقلابی و زحمتکش - گام اول و ضروری برای آزادی است.

وی درمورد طبقۀ زحمتکش میگوید - او با سستی، نا دانی، دنباله روی، خود پسندی، خود خواهی، تنگ نظری، دورویی، ریا کاری و بزدلی ی که می تواند در گروه ها اقشار و طبقات گوناگون مردم وجود داشته باشد مبارزه می کند و در برابر اینها، قدرت اخلاقی طبقه انقلابی، شهامت، پیگیری، بلند نظری و وسعت دید او را از جمله شروط پیروزیش می داند.

چه بجاست: آزادی، همیشه‌ آزادی دگراندیشان است.

حاکمان خون و جنون و سرمایه و بنیادگرایی! ندای ما را بشنوید! ما مصمم هستیم، بازیچه های خرافات و فریب تان را جمع کنید، نمی خواهیم چیزی برای از دست دادن داشته باشیم آنزمان که در پیش روی ما، جهان نو و آزاده گی رخ می نمایاند، می دانیم که قابل دست یابی است.

متأسفانه حزب ما، بعد از سقوط حاکمیت فاقد ساختارهای قوی و قوام یافته درون حزبی است. لازم است تا جدیداً آرایشی به وضعیت اعضاء داده شود و همه یک دل و یک جان بدون در نظرداشت شخصیت پرستی، فاصله از امراض کهنه و فرسوده گذشته، دوری جستن از سرسری های منطقوی، زبانی و لسانی و امتناع از نظریات فرمایشی و فرسایشی که باعث دلسردی و دوری میگردد اجتناب گردد. تئوری حزبیت ما با کسب تجارب گذشته و با در نظرداشت تئوریهای چپ سنتی جامعه ما که بر پایه تحلیل مشخص از اوضاع مشخص گره خورده است، پیش برده شود.

بلی! انسان ‌های هدفمند و موفق همواره دنبال راه هایی می‌ گردند تا با سرعت و كیفیت بیشتری اهدافشان را محقق و زندگی زیبایی را برای خود و اطرافیانشان مهیا نمایند. هدف‌ گذاری و تصمیم قاطع و رفیقانه لازم یك راه هدفمند و یک مبارزه دوامدار است و افرادی كه به دنبال خوشبختی و سعادت می ‌گردند قطعاً باید برای رسیدن به این نعمت بیكران، هدفمند و با انگیزه حركت كنند.

مصمم بودن و ایمان داشتن به باورهای انقلابی از اهداف متعالی یك مبارز موفق است كه برای رسیدن به آن می ‌بایست تاكتیك‌ ها و تکنیک های معینی را تدوین و بر اساس آن یك فضای برابر و با نشاط را ایجاد نمود. انسان‌ های در صحنه زنده گی و كار موفق و پیروز خواهند شد كه در ابتدا این موفقیت و پیروزی را در ذهن خود ترسیم كرده و با تصویری كاملاً روشن و شفاف به سمت تحقق اهدافشان حركت نمایند و اطمینان داشته باشند كه پیروز خواهند شد.

آنچه را كه ذهن بتواند تصور و باور كند قابل دستیابی است به شرطی كه با ذهنیتی همواره مثبت توأم باشد و افكار منفی آن را مخدوش نكند. پس بیاییم مسیر مبارزه هدفمند خود را بر مبنای باورهای مثبت و یك روحیه عالی طراحی كرده و با امید پیروزی و بهروزی، مصمم، با حوصله مندی، ایجاد فضای رفیقانه، اعتماد و اعتبار به یکدیگر متحدانه و یکپارچه به پیش برویم و در تشکل منسجم سیاسی (ح.د.خ.ا.) با تفاهم و همیاری جد و جهد نمائیم. از مشكلات استقبال كنیم، مشكلات، سازه‌ های یك مسیر موفق است به شرطی كه نحوه برخورد ما به آن نگرش حل مسئله باشد و در مقابل مسائل و مشكلاتی كه در راه ما پیش می ‌آید همواره این سؤال را مطرح نماییم كه - این رویداد برای ما چه پیام منفی و یا مثبتی داشته است؟ با چنین نگرشی، مبارزه هدفمند با مسائل و مشكلاتش معنای زیبایی پیدا می‌ كند و در واقع موفقیت و پیروزی را خود به خود تضمین و ضمانت مینماید.

همه با اصل زرینی کوچک نوازی، از تشویق و ترغیب رفقای نوخواسته و یا نسل دوم جریان سیاسی چپ دموکراتیک کشور دریغ ننموده و آنانرا به دور مرکزیت حزب (ح.د.خ.ا.) متشکل نموده و به آنان راه مبارزه، ایمانداری انقلابی، فداکاری سیاسی، مبارزه هدفمند، خدمت به انسان زحمتکش، همیاری حزبی و همکاری رفیقانه را بیاموزانیم و به ارث بگذاریم.

زمانیکه ما با اراده تسلیم ناپذیری و با دیانت رفیقانه و مصمم بودن به هدف سترگ ما به پیش میرویم و به هیچ عنوانی به مخالفین، عقیده، ایمان، باورها وایدیالوژی ما (جهانبینی علمی و مترقی) تسلیم نمیشویم سازش نمی کنیم.

ما سرلوحه کار خویش یاد و خاطره های مبارزان غیور و حماسه سازان حزب ما (ح.د.خ.ا.) که تمام هم و غمشان یاد وطن و تشکل منسجم سیاسی و ملی و پاسداری از خون شهدای گلگون کفن و فراموش شده گان که به خاطر خوشبختی و سعادت مردم وطن سر فدا کردند و مردانه جان دادند، قرار دهیم. ما فرزندان حزب و رهبرِ بزرگوارِ آن زنده نام ببرک کارمل هستیم. حزب ما و رهبرما بیشتر از نیم قرن برای انسانیت و انسان دوستی، برابری طلبی و آزادیخواهی بیباکانه و جسورانه مبارزه نموده است.

ما خواهان جامعه ای آزاد، انسانی و برابرهستیم. ما جامعه ای را میخواهیم که در آن انسانها بدون در نظر گرفتن نژاد، جنسیت، مذهب، رنگ پوست، دارای حقوق برابر و امتیاز همگون بودند و هیچکس احساس بزرگی در آن نداشته باشد.

تصمیم و اراده ی خلل ناپذیر است که به طور واقعی این صفِ آزادیخواهی را طولانی و مسیر مبارزه را کوتاه میسازد و قدرت میگیرد و میتواند با مبارزۀ متحد خود بساط ظلم و بی عدالتی را جاروب کند و به جایش جامعه ای آزاد و انسانی بنا نهد! طی این مدت «اصالت» و اصالتداران حزب ما آرام ننشسته اند و کارهای را که باید انجام میدادند خوشبختانه به ثمر رسانده اند.

اگر ما چنین روشن و آفتابی و با صراحت حرف میزنیم و اُمید به آینده به باورها و عقیده ما جان میگیرد شما و آموزه ها و پشتوانۀ معنوی رهبر خردمند ما کارمل عزیز را با خود داریم و با شما به پیش میرویم. طی این مدت شما در هر پیام و کلام تان انرژی، سرسختی و مبارزه دوامدار، آشتی ناپذیری و ناسازشی را با دشمنان وطن و همبستگی، هم اندیشی و گرمجوشی رفیقانه را ارمغان داده اید.

از بدو تاسیس حزب ما که بنابر گفتۀ تاریخی، آتش بجان دشمنان زحمتکشان کشور انداخت چهل و هفت سال میگذرد، در طی این چهل و هفت سال، دشمنان تاریخی وطن، ارتجاع منطقه در زد و بند با سیستم جهان خوار متکی بر زر و زور چه تهمت ها و دروغ های بر علیه راه و آرمانهای وطنپرستانه و انسانی حزب ما نگفتند و ننوشتند و چه توطئه ها و دسیسه های برای نابودی آن بکار نبستند و نمی بندند و امروز با وجود گذشت نزدیک به دودهه از سقوط حاکمیت دموکراتیک در کشور، این توطئه ها نه تنها ختم نگردیده، بلکه اشکال و ابعاد تازه و نوین را نیز کسب نموده است. دشمنان تاریخی وطن و سیستم جهانخوار امپریالستی سعی دارند تا از یکطرف تاریخ چهل و هفت ساله را به زعم خویش باز نویسی و تعبیر و تفسیر نموده و بر دستاورد های زمان حاکمیت دموکراتیک خلق خاک بیاندازند تا زمینه را برای مشروعیت نظام متکی بر ظلم و تجاوز مهیا نمایند که امری است محال، زیرا واقعیت ها و پیامد های دو دهه اخیر بر تمام این ادعاها و افتراأت خط بطلان کشید و حقانیت راه و آرمانهای ما را بیشتر از پیش به اثبات رسانید. اما آنچه در این عرصه از همه دردناکتر و آزار دهنده میباشد، اینست که مشتی از عناصر ابن الوقت و فرصت طلب گویا روشنفکر و مترقی با دشمنان وطن و مردم همنوا گردیده و جهت خوشخدمتی اشغالگران، از موضع گویا چپ بر حزب مان غیر مسئولانه تاخت و تاز مینمایند و تهمت میبندند و بدتر و زشت تر از همۀ اینها، خاموشی و سکوتِ عدۀ از مدعیان رهبری و سقوط آنها در لجن زار خیانت و ارتداد، قوم و سمت و زبان و هم پیوستگی آنها با دشمنان داخلی و خارجی مردم و میهن بخون نشستۀ ما است، لذا برما است تا با جرئت و شهامت این دسایس را نابود و تشکل رفیقانه خویشرا وسعت بدهیم.

یکبار دیگر از همه ی شما رفقای عزیز در داخل و خارج از کشور صمیمانه توقع داریم تا با ارسال پیام و همبستگی رفیقانه خویش کاروان بزرگ رهرروانهای زنده نام کارمل بزرگ را همیاری نمایید و ما دستهای پرتوان همۀ تانرا با گرمی میفشاریم.

خروش و خشم و طوفانست و دریا
به هم می کوبد امواج رها را
دلی از سنگ می خواهد نشستن
تماشای هلاک موج هارا.
(مشیری)

بیایید با طلیعه گلبانگ سحر كه بر طلایه سپیده جاری شویم به تجلای زیبا و تلالوی رخشان دیگر راه بپیمایم. ما با رویشی دیگر باره در نهاد دیر پای طبیعت و آفرینش نوین به طراوتی دیگر و تجلایی برتر گام برمیداریم تا به سوی قله پیروزی و خوشبختی برسیم و قافله سعادت و خوشبختی ستمدیده گان را برسانیم. بیایید خویش را در سعادت رنجدیده گان پیدا كنیم كمال این است و بس در آیینه تجلای خوشبختی مردم به سرچشمه زلال بهروزی و پیروزی و به آفاق ماندگار سعادت راستین عروج كنیم، آنگاه كه جوانه های نوین آفرینش و گل واژهای پرطراوت بوستان ها دیگر باربر پهن دشت طبیعت پدیدار گردند و طلیعه حكایات زنده گانی مترنم و متبلوری را نوید دهند، ما ارمغان آور جامعه آرام و سعادتمند باشیم. همه اینها تنها و تنها با مبارزه رفیقانه و تلاش صادقانه میسر خواهد شد.

مبارزه یعنی - هدف یعنی برخاستن و رسیدن، مبارزه یعنی - تلاش، یعنی جنگیدن برای امروز و ساختن فردا، مبارزه یعنی تشکل، تفاهم، با هم بودن، مبارزه یعنی - دیدن، شنیدن، یعنی نفس کشیدن، مبارزه یعنی - فکر کردن، محاسبه ی امروز دیروز و فردا، مبارزه یعنی - مهر، گذشت و فداکاری، مبارزه یعنی - خدمت، حوصله مندی، خودگذری و خودشناسی، مبارزه یعنی - آزاد زیستن و نفس کشیدن، مبارزه یعنی - رفاقت، گذشت و فداکاری، مبارزه یعنی - تصمیم قاطع، ایمان راسخ داشتن، یک مشت بودن و مبارزه دوامدار یعنی . . . . صادق بودن، راستگویی، خودگذری، فداکاری.

 

فرخنده باد چهل و هفتمین سالگرد ح.د.خ.ا.!

 

درود بر روان پاک شهدای راه آزادی، ترقی، دموکراسی و عدالت اجتماعی

 

برافراشته باد درفش سرخ حزب شهیدان مان!

 

درود بر کارمل بزرگ!

 

زنده باد اعضای وفادار و معتقد به ح.د.خ.ا. !

 

مرگ بر دشمنان سوگند خورده داخلی و خارجی ح.د.خ.ا.!

 

زنده باد مردم غیور و صلحدوست افغانستان!

 

زنده باد افغانستان مستقل، واحد و تجزیه ناپذیر!

 

مرگ بر دشمنان داخلی و خارجی افغانستان!

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org