فرهاد بارکزوی


بحران اوکراین

 

 

برای درک معضل روسیه، تنش میان روسیه و اوکراین و نقش غرب در ایجاد این برخورد نظامی و لشکر کشی روسیه به کشور همسایه و برادر، باید دید عمیق نسبت به چالشهای دولت روسیه، که میراثخوار اتحاد شوروی است، و امکان وقوع و تکرار سرنوشت یوگوسلاویا بالای روسیه، داشت.

دامن زدن، تقویت و حمایت فاشیزم اوکراین، که در تاریخِ نه چندان دورِ این منطقه و کشور بی سابقه نیست (جنگ دوم جهانی)، توسط غربیان تنها حرف نی، بل یک واقعیت انکار ناپذیر است.

خطرِ بزرگ ساختنِ اردوی اوکراین تا حدِ نیروی هسته یی شدن همچنان خطر بالقوه بود و با در نظرداشتِ گسترشِ روحیه ی روسیه ستیزی فزاینده، امکانِ نابودی کشورِ پهناور و دارای قدرتِ ذروی روسیه، یا دست کم تجزیه ی این کشورِ ثروتمند به طور عینی عملی بود.

آهنگ انکشاف قلمرو ناتو بطرف شرق نیز باید متوقف می شد، که تنها از راه جنگ میسر است، زیرا غرب سرمست از باده ظفر در فروپاشی شوروی؛ گاه فرجام تاریخ را اعلان کرد و تاخت و گاهی هم خود و نظام منحط خویش را یگانه نظام دموکراتیک جاه زد و سی سال تمام در جهان جنایت و غارت کرد، نظام و قانون شکنی کرد، بر تمام میثاقهای نهادهای بین المللی پا گذاشت و موازنه قدرت را در نظر نگرفت. غربیان تمام مرزهای قابل تحمل برای بشریت را درنوردیدند.

جهانشمول ساختن نظام و فرهنگ آمریکایی/غربی از کشورهای مسلمان گرفته تا ارتدوکس و مسیحی و کاتولیک و غیره دیگر قابل تحمل نیست. اینهمه در گستره سیاست، اجتماع و فرهنگ.

اما در بخش اقتصاد وضع به مراتب بدتر از سایر عرصه ها است.

سلاح های کشنده و خفه کننده از نوع وضع تحریمها، سو استفاده از فشار های اقتصادی/نظامی برای بهتر ساختن موقف و وضع اقتصاد خویش توسط آمریکا، مخالفان و حتا متحدان را به جان رساند.

فرانسه که حالا بر ضد روسیه اقدام کرده است، زیر فشار نظام آمریکا کمرش شکست. بهترین بانکها و شرکتهای سودآور فرانسوی را آمریکا با فشارهای حقوقی بلعید، قراردادهای عایدی آنها را جلو گرفت، عین تلاشها را بر شرکتهای بزرگ مانند فولکس واگن و بانکهای آلمان انجام داد.

متود خفه کردن و مانع شدن رشد اقتصادی سایر کشورها و ملتها برای قدرتهای مثل چین و روسیه قابل پذیرش نیست.

این بحث سلطانی و آقایی آنگلوساکسونها در تمام عرصه های زنده گی اجتماعی بر بقیه کشورهای جهان را اگر بنویسیم، مثنوی هفتاد من کاغذ می شود.

اقدام روسیه نی تنها از روی ناگزیری بود، بل برای تامین نوعی از توازن/بیلانس نیرو میان غرب و شرق نیز بود.

لذا برای من این جنگ غرب با شرق، که بطور عمدی در جوار خاک روسیه یعنی در اوکراین واقع شد، ادامه همان جنگ شوروی با غرب است که در خاک ما واقع شد و پیش از ما در ویتنام رخ داده بود، و دلیل ندارد که آنرا رد و نکوهش کنم. اوکراین افغانستان دوم است: میدان بازی بزرگ.

روسیه سرمایه داری را من به عنوان یک نیروی توازن بخشنده قدرت در جهان می شمارم که با همنوایی چین می تواند طلسم قرنها استبداد غرب را بشکند و در پی آن شاید بشریت مجال تنفس تازه یی پیدا کند، پیش از اینکه بار دیگر زیر بار کدام امپریالیزم چینی و یا همتای آن کمرش دولا شود.

با درودها!

 

 

 

 

توجه:

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org