Sun, June 20, 2010 19:38:12

 گفت و شنود فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد، با محترم ببرک وسا،

 موسیقیدان افغان مقیم آلمان

  

 

آقای ببرک وسا، فرزند دکتر محمد رسول وسا، دکتر طب، نویسنده، مترجم و نمایشنامه نویس در اول سرطان ۱۳۲۶ خورشیدی در ولایت غزنی، دیده به جهان گشوده. او فارغ تحصیل لیسه عالی غازی، است تحصیلات عالی در رشته موسیقی  دارد مدت دوازده سال موسیقی را به شکل اکادمیک و مسلکی آن در کالج و سپس در کنسرواتور چایکوفسکی، شهر مسکو، منحیث اولین افغان با اخذ دیپلوم ماستری فرا گرفته. از سال ۱۹۸۰ عیسوی به کشور آلمان پناهنده شده. استعداد سرشار وی در عرصه موسیقی توجه هنر دوستان را در کشور آلمان، به خود معطوف داشته. آقای وسا، نخست کارش را با گروه کوچکی از آوازخوانان و نوازندگان آغاز نمود امروز او از برکت استعداد و تلاش هنری اش درجات اکادیمیک افتخار آمیزی را چون استاد هنر، رهبر ارکستر و گروه های آوازخوان، عضو اتحادیهء رهبران ارکستر و گروه های آوازخوانی آلمان، کمپوزیتور (عضو اتحادیهء بین المللی آهنگسازان) را نصیب گردیده که برای هر هموطن هنر دوست اش مایه افتخار و غرور می باشد. گفت و شنودی داشتم با محترم ببرک وسا، که اینک متن گفت و شنود را غرض خوانش حضور شما عزیزان تقدیم میدارم.  

رحیم - چی چیزی و یا چی انگیزهء باعث شد تا شما سراغ موسیقی را بگیرید؟

وسا – بصورت دقیق برای این سوال پاسخی ندارم ....

شاید زمزمه های آرامبخش مادر نازنینم با آواز دلنوازش هنگام خوابانیدنم ....

شاید شنیدن صدای هارمونیه پدرکلانم که گاهگاهی، وقتی از کار های رسمی و دفتر داری فارغ می شد، در روی حویلی ما قالینچه را پهن نموده و در بین گلدانهای گل، روی دوشکچه می نشست و می نواخت و اشعار بیدل، را زمزمه می کرد . . . .

شاید گوش دادن به آهنگهای هندی، هنگامی که مامایم صبح ها وقت، قبل از رفتن به دفتر کارش از طریق رادیوی سیلون می شنید . . . .

ویا شاید احساس باطنی و مرموز دیگری . . . ..

رحیم - موسیقی را در ابتدا چگونه نزد کیها آموختید، هدفم داخل کشور است. در مورد شما در جائی خوانده بودم که شما هنوز نوجوان بیش نبودید که پیانو می نواختید. لطفاً بگویید که نواختن پیانو را در کجا چگونه و نزد کی آموخته بودید و چند سال داشتید که به آموختن پیانو رو آوردید؟

وسا – در کودکستان با همسالان و زیر نظر استاد غلام حسین، پدر استاد سرآهنگ ترانه می سرائیدیم. بعد ها که شاگرد مکتب بودم استاد فرخ افندی، استاد سلیم سرمست و استاد فقیر محمد ننگیالی مرا در آموختن نوشتن میلودی به روش مدرن ممالک غربی رهنمائی کردند. در سالهای ۱۳۴۳ و ۱۳۴۴ خورشیدی تیوری ابتدائی موسیقی و پیانو نواختن را نزد پروفیسور اطریشی- پروفیسور فلایشمن، می آموختم. تا آنوقت پیانو را در رادیو کابل بصورت تقلید از دیگران می نواختم که نسبتاً شکل ابتدائی داشت. چهارده سال داشتم که در کنسرت های بزرگ آرکستر شماره دوی رادیو به رهبری استاد سلیم سرمست، بحیث پیانیست سهم گرفتم. این کنسرت ها در کابل ننداری و بعداً در رادیو اجرا شد.  

رحیم -  از نخستین روزهای که تازه گاه گاهی زمزمه می کردید، عکس العمل ماحول شما آیا تشویق کننده بود و یا  محدوديتهای فرا راه تمرینات تان وجود داشت؟

وسا – هنرمند، همانند تمام اعضای جامعه،  نه تنها همیشه از حسن نظر مشوقان برخوردار بوده، بلکه  اینجا و آنجا با محرومیت ها و محدودیت های هم دست و پنجه نرم کرده .

رحیم - لطف نموده از آغازین روزهای که با رادیو و تلویزیون ملی افغانستان همکاری تان شروع شد بگویید آیا قبل از همکاری تان با رادیو افغانستان وقت با سایر نهاد های هنری هکماری داشتید؟ 

وسا – زمانی که هنوز در کودکستان بودم در پروگرام های اطفال رادیو کابل سهم داشتم و همراه با دیگران ترانه خوانی می کردم. بعد ها همکاری ام بحیث ممثل و آواز خوان با (صحنه بلدیه) که چندی بعد بنام (شاری ننداری) موسوم شد آغاز گردید. متعاقباً بصورت ممثل با (زینب ننداری)،(کابل ننداری) و (پوهنی ننداری) همکار شدم.

رحیم -  از آوازخوانان مطرح کشورما کار هنری و آواز کدام یک از آنها را در کار و ثلیقهء هنری خود تاثیر گذار می دانید و چرا؟

وسا – آهنگهای ساربان، ناشناس، ظاهر هویدا، پیکان، ځلاند، نینواز، آزاده، افسانه، ژیلا، استاد سرآهنگ و همچنان سرآیند گان دیگر ممالک نظیر گوگوش، ویکن، مرضیه، الویس پریسلی، فرانک سیناترا، بیتل ها و بعد ها آثار موسیقی غربی.

رحیم -  شما زمانیکه در کابل، بودید کار های در عرصه آهنگسازی هم داشتید، چگونه به آهنگسازی رو آوردید و از نخستین تجربه های تان در این عرصه بگویید، نخستین آهنگی که ساختید مطلع آن چی بود آیا خود برای اولین بار آن را خواندید یا برای آوازخوانی دیگر آنرا دادید اگر چنین بوده لطفاً بگویید که کدام آواز خوان بود، از شما در آرشیف رادیو تلویزیون ملی افغانستان، چند آهنگ به آواز خود شما موجود است و آیا در شمار آهنگهای تان تصنیف و آهنگی از خود تان نیز وجود دارد. کدام آهنگ ها است لطفاً نام ببرید، شما برای عدهء از آواز خوانان کشورما آهنگ های ساخته اید آیا ممکن است نام آواز خوانان و مطلع آهنگ چی بوده بگویید، از کار ها و همکاری های که در این عرصه با آواز خوانان و هنرمندان کشور ما داشتید بگویید؟

وسا – مطلع اولین آهنگی که در رادیو به همرای (آرکستر جاز) به رهبری استاد سلیم سرمست سرودم، بگمانم هفت و یا هشت ساله بودم، (بلبل خوشخوان من) بود. اولین ساخته ام آهنگ (تنها توئی در خلوت تنهائی ام) بود که به همراهی انسامبل آماتور سرائیدم. بعد از وقفه بسیار طویل چند آهنگی هم ساختم که دیگران  سرودند. مثلاً (بیا ای هموطن همت گذاریم، نفوس کشور خود را شماریم) که محترمه میرمن ژیلا و محترم احمد ولی با آواز ملکوتی شان همراه با چند آواز خوان دیگر بشکل دسته جمعی سرودند. آهنگ (آتشم بجان دشمن وطن) با آواز محترم وحید قاسمی به همراهی کورس نو تأسیس نوجوانان رادیو، آهنگ (در بهاران) به آواز محترم وحید قاسمی. گذشت سی سال مطلع آهنگ های دیگرم را از خاطرم برده. شاید در آرشیف رادیو محفوظ باشند.

  رحیم -  با کدام آواز خوان روابط هنری نزدیک داشتید و در مواردی با هم مشوره های هنری داشتید؟

وسا – قبل از تحصیل در مسکو، نظر به تقاضای سن و سال، بیشتر با هنرمندان انسامبل آماتور سر و کار داشتم، اما علاقمندی ام به دیگران هم کم نبود. درعین زمان پیوسته با زنده یاد استاد سلیم سرمست، در تماس بودم.

رحیم -  به نظر شما بخاطریکه یک آهنگ راهش را به دلها باز کند و به یک اثر ماندگار مبدل شود چی چیز های در ترکیب و بافت و ساخت آهنگ مد نظر گرفته شود؟

وسا – اثر هر آهنگساز ویژگی های منحصر بفرد را دارد که زیربنای آن توانمندی، ذوق، احساس و وسعت دیدگاه هنری  وی است. وقتی توقعات شنونده برآورده  شود، آنگاه آهنگ ماندگار می شود.

رحیم -  از کارکرد ها و دست آورد های تان مدتی که در رادیو و تلویزیون ملی، همکاری داشتید توضیح بدهید، در پایان تحصیل که برگشتید به کشور آیا مصروفیت کاری داشتید و چی کارهای در عرصه موسیقی انجام دادید؟

وسا – اخیر سال ۱۹۷۸ عیسوی  بعد از ختم تحصیلاتم  در مسکو به وطن برگشتم و بحیث مدیر عمومی موسیقی رادیو تلویزیون بکار گماشته شدم که تا ترک وطن بتاریخ بیست اپریل ۱۹۸۰  ادامه یافت. چند سرایندهء ارجمند و محبوب با رادیو تلویزیون دیگر همکاری نداشتند، از طریق نشریات رادیو و تلویزیون از همهء شان دعوت شد تا دوباره به فعالیت آغاز نمایند. همان بود که مثلاً استاد سرآهنگ با تشریف آوری شان مفتخر و سرفراز ساختند. برای اولین بار یک گروه از نوجوانان با استعداد شامل گروه آوازخوانی (کورس) نو تأسیس رادیو تلویزیون گردیدند که در نظر بود بعد از چهار سال آموزش تیوری موسیقی و تمرین آوازخوانی بشکل چند صدائی و دسته جمعی آثاری را بسرایند که مخصوص برای این نوع گروهها نوشته می شود. متاسفانه این پدیده  بعد از سه یا چهار ماه نسبت سوء تفاهمات با مشکلات زیادی روبرو شد و بالاخره با آمدن من به آلمان از بین رفت. در اثر تشویق و مساعدت ادارهء موسیقی، گروه کوچکی بسرکردگی وحید قاسمی، توانست بیشتر تبارز نماید. این ها با استفاده از آلات موسیقی غربی مثل گیتار، باس گیتار، اکوردیون، ویلن، پیانو و آلات مختلف ضربی، همانند آرکستر آماتور که در اواخر سالهای ۱۹۵۰ و اوایل سالهای ۱۹۶۰ عیسوی همچنان از همین آلات موسیقی استفاده می نمودند، به هنر نمائی پرداختند و به موفقیت های با ارزشی نایل گردیدند. سرآیندگان تازه نفسی نظیر امیرجان صبوری، جواد غازی یار، وحید صابری و بخت زمینه به هنر نمائی آغاز کردند. کمیته های ارزیابی اشعار و آهنگ ها که بمرور زمان بحالت رکود د رآمده بود، دو باره بمیان آمد و توجه جدی در توصیه سرایندگان در قسمت تلفظ درست شعر صورت گرفت. از ین فرصت نیک استفاده کرده و از همکاری مدیریت های موسیقی رادیو و تلویزیون،  از همکاری نشراتی، هنری و تخنیکی آنزمان با مدیریت عمومی موسیقی اظهار سپاس و قدر دانی می کنم. اگرفهم و دانش عده ای که مزاحمت می کرد بلند تر می بود، تلاش اقلیتی که اهل کار بودند نتایج در خشانتری ببار می آورد .

رحیم -  شما غرض تحصیلات در عرصه موسیقی سفری داشتید به خارج از کشور ممکن است در این زمینه با تفصیل بیشتر صحبت نمایید؟

وسا – آرزو مندی فامیل آن بود که پیشه پدرم را انتخاب نموده و طبابت بیاموزم. من راه موسیقی را برگزیدم و آرزو داشتم  در رشتهء موسیقی در خارج از مملکت به تحصیل بپردازم. برای رسیدن به این هدف بعد از فراغت از لیسه غازی، بحیث مامور مدیریت آرشیف موسیقی بکار پرداختم و ضمناً آمریت کتابخانه رادیو را بمن سپردند. در همین آوان در کنسرت های که ضمن یک مسافرت هنری به اشتراک گروه عظیمی از نوازندگان، سرایندگان، ممثلین افغان در جمهوری های آسیائی اتحاد شوروی، برگزار شد، بحیث سراینده و اکوردیون نواز سهم داشتم همان بود که بعد از تقریباً یک سال مرا به مسکو، فرستادند تا موسیقی بیاموزم. در مسکو یکسال زبان روسی آموختم و یکسال هم دورهء آمادگی شمول به لیسه موزیک چایکوفسکی، را گذشتاندم. بعد از پنچ سال تحصیل در لیسه موزیک شرایط شمولم به کنسرواتور چایکوفسکی، فراهم بود و باین  افتخار نایل شدم که بحیث اولین فرد افغان در آن تحصیل کنم.

رحیم -  شما کدام سال به کشور آلمان تشریف آوردید. آیا زبان آلمانی را قبلاً میدانستید و یا اینکه در این جا آنرا فرا گرفتید؟

وسا – بیست اپریل ۱۹۸۰ عیسوی به آلمان، آمدم. لسان آلمانی را نمی دانستم و آنرا در اینجا آموختم.

رحیم -  از اینکه چگونه کار های رسمی هنری تانرا در عرصه موسیقی در کشور آلمان، آغاز نمودید اگر ممکن باشد با تفصیل بگویید؟

وسا – سال ۱۹۸۰ عیسوی را با یک جهان غم و غصه به سختی سپری نمودم. گاهی می پنداشتم که مرگ راحتم می سازد. روزی یک ژورنالیست آلمانی، با من مصاحبه ای کرد و آنرا با یک عکس بزرگم در صفحه اول روزنامه نشر کرد که به ارتباط آن متعاقباً با اولین  گروه آوازخوانان آلمانی قرار داد همکاری را بعنوان استاد و رهبر بستم. موفقیت در کار سبب شهرت مثبت گردید و تعداد گروه ها زیاد شد. فعلاً ۹ گروه را رهبری می نمایم که مجموعاً در حدود سه صد و پنجاه عضودارد. ضمناً تا چند سال قبل نواختن پیانو را تدریس می کردم که نسبت نداشتن وقت آنرا کنار گذاشتم. بی مورد نیست اگر در اینجا از یک خانم مسن آلمانی، زنده یاد (روتر اوت ویهاگر) با احساس امتنان زیاد یاد آور شوم من از اواخر سال ۱۹۸۰ عیسوی برای مدت بیشتر از دوسال کرایه نشین نامبرده بودم. در طول این مدت از همدردی و مساعدت های بیشمار وی مستفید گشتم. مصاحبهء ژورنالیست متذکره هم با میانجیگری وی صورت پذیرفت. پیانوئی را که تا حال از آن استفاده می کنم نیز به اساس ضمانت بانکی این خانم محترم، دانشمند و هنر دوست با پرداخت قسط طویل المدت خریداری کردم. بعد از مدتی که با هم آشنا شدیم، کار بجائی رسید که وی مرا بچه خطاب می کرد. تا زمانیکه موتر نداشتم، خانم (ویهاگر) مرا تاجای کار می برد و بعد از ختم کار دوباره بمنزل میرسانید. خانم (ویهاگر) حامی، رهنما، معلمهء زبان، غمخوار صادق و مثل یک مادر مددگارم بود. روانش شاد باد.

رحیم -  در حال حاضر شما رهبر چند ارکستر هستید در مورد لطفاً بگویید؟ 

وسا – رهبری بیشتر از ده آرکستر سمفونی و آرکستر های بزرگ سازهای (پفی) یا (بادی) را در کنسرت های مختلف به عهده گرفته ام. مثلاً تا حال چهار کنسرت را باشتراک بیشتر از سه صد آوازخوان به همراهی ارکستر های بزرگ سمفونی و (بادی) در تالار فیلهارمونی شهرکلن، که گنجایش دوهزار و دوصد شنونده را دارد، رهبری کرده ام. در نظر است سال ۲۰۱۱ عیسوی بتاریخ  اول ماه جون، پنجمین کنسرتم با شرایط ذکر شده در همانجا برگزار گردد، که به همکاری دو همکارم برگزار می شود و بنده مسئولیت عمومی را بدوش خواهم داشت. در سال ۱۹۹۱ عیسوی در قصر ریاست جمهوری آلمان، هم کنسرتی را با آثار موزارت، رهبری کردم. رئیس جمهور آلمان، (ریچارد فون وایسز یکر) از همهء ما قدر دانی زیاد کرد. با وی عکسهای یادگاری گرفته شد و بعد از کنسرت هم بیشتر از یک ساعت را با ما سپری نمود.

رحیم -  در عرصه موسیقی کشور ما تا جائیکه من می دانم شما کار های  نوشتاری و هم عملی داشتید در این زمینه جالب است اگر توضیح بیشتر بدهید و آیا آثاری، هدفم کتاب و یا گزینه های در عرصهء موسیقی، از شما به چاپ رسیده، کدام ها اند و در چی مواردی ضمناً تا جائیکه من در جریان هستم در دیار غربت  شما سر به زانو نگذاشته اید بر عکس، فعالیت های ادبی و هنری داشتید و دارید، می شود پیرامون آن همه صحبت مختصر داشته باشید؟  

وسا – با وجود کمی وقت کوشش نموده ام، با استفاده از طرق علمی و طبعاً هنری، نوا های سرزمین آبائی خود را بگوش غربیان طوری برسانم که آنرا درک و (هضم) کرده بتوانند، زیرا گوش دادن به موسیقی شرق بشکل اصلی آن در دنیای غرب تاثیر مطلوب ندارد و بهتر میدانند از آن صرف نظر کنند، همانطوریکه برای اکثریت تام مردم ما گوش دادن به موسیقی شرق بمراتب لذتبخش تر از شنیدن یک اثر کلاسیک غربیست.

در سال ۲۰۰۳ عسیوی  اثری برای ارکستر سمفونی نوشتم که در آن، ضمن نواهائی از ساخته های خودم، آهنگ (دا زمونژ زیبا وطن) ساخته استاد اولمیر و آهنگ (کجاوی) را که اولین بار خانم آزاده سرائیده بود هارمونیزه  نمودم. اثر متذکره (رپسودی افغانیکا Rhapsodie Afghanica) نام گرفت  و اولین بار با ارکسترسمفونی شهر کلن در سال ۱۹۹۴ به رهبری خودم در تالار فیلهارمونی نواخته شد. این اثر در سال ۲۰۰۶ عیسوی با ارکستر سمفونی بتهوفن، در شهر بن، همچنان به رهبری خودم نواخته و ثبت شد.

به یاد بود  استاد سرآهنگ، اثری برای پیانو نوشتم که چندین سال قبل برای اولین بار در شهر فریمونت امریکا نواخته شد و بعداً تا حال چندین بار در آلمان، نواخته شده. این اثر تحت عنوان (Memorial for Ostad Sarahang) بچاپ رسیده. زیربنای این اثر آهنگ زیبائی (شادکن جان من که غمگینست) می باشد.

در سال ۱۹۷۷ عیسوی پروفیسور (ولادیسلاف گینادوویچ سوکولوف)، استادم در کنسرواتور مسکو، بمن وظیفه داد تا در ضمن کار های دفاع دیپلوم ماستری و به ارتباط رشتهء کمپوزیتوری، یک آهنگ فولکور افغانستان، را برای گروه آواز خوانان بشکل چند صدائی بنویسم. این کار هم با موفقیت اجرا شد و در روز امتحان عملی هشتاد آوازخوان زن و مرد شوروی، که خود همه موزیسین بودند آهنگ (اوبته والا، بتی ته چند؟) را، بزبان محلی کابل، در پهلوی آهنگهای کلاسیک و مدرن غربی، تحت رهبری من موفقانه سرودند. این اثر در آلمان، هم چندین مرتبه سروده شده و بچاپ رسیده. بتاریخ ۲۷ مارچ ۲۰۱۰ باز هم در کنسرتی که ضمن یک کنفرانس در شهر (بن) دایر گردید اجرا شد.

سال گذشته آهنگ (آهسته برو) را برای پیانو و فلوت نوشتم که با نام (Kabuls weddingsong) بلافاصله بچاپ رسید. همچنان سال گذشته به اساس تقاضای آمریت عمومی موسیقی اردوی آلمان، ترانه معروف افغانی را: (من عسکرم، من عسکرم، من خادم این کشورم)، بعد از مشوره با استاد خیال، استاد ارمان، استاد مددی و دیگران برای ارکستر بزرگ اردوی آلمان، نوشتم. این اثر در ماه جنوری امسال توسط ارکستر قوای هوائی آلمان،  نواخته و ثبت گردید و بزودی با عنوان (Frohes Soldatenlied) یعنی (آهنگ شاد سرباز) بچاپ می رسد. متخصصین موسیقی آلمان، در نظر دارند از ین اثر برای پرورش نوازندگان ارکستر اردوی افغان استفاده کنند.

تا حال آثارم در مطابع ذیل آلمانی بچاپ رسیده:

Tonger-Musikverlag-Koeln

Concertion-Musikverlag

Wildt's-Muskverlag-Dortmund

W.Haas-Musikverlag-Koeln

Musik und Sortimentverlag Waltraud krause-Breidenbach

رحیم -  بااین همه سالها سر و کار داشتن با موسیقی اگر از شما بپرسم که "موسیقی یعنی چی" پاسخ شما در این زمینه چیست؟ 

وسا – موسیقی همردیف زیبا ترین و پر بها ترین نعماتیست که آدمیت با آن مزین و از آن بهره ور شده.

رحیم - موسیقی در کشور ما مانند سایر هنرها حالت های پُر فراز و نشیبی داشته که ناشی از سلیقه های حاکمان در صدر قدرت بوده و می باشد. از تجربه و برداشتهای شخصی تان با توجه به سنی که شما درآن قرار دارید آیا دوره شکوفاهی و فراز موسیقی کشورما کدام دوره و یا کدام دوره های سیاسی حاکمیت ها بوده؟ 

وسا – اگر در پاسخ این پرسش شما آنچه را که در مورد وضع موسیقی افغانی در گذشته های نسبتاً دور مطالعه نموده ام بنویسم بازگوئی مطالبی می شود که در رساله ها و نوشتار محققین درج گردیده. بهتر است آنچه را خود شاهد آن بوده ام بعرض برسانم: طوریکه در بالا یاد آور شدم، بعد از ترانه سرائی در کودکستان، شش یا هفت سال داشتم که اولین آهنگ را به همراهی ارکستر آلات موسیقی غربی رادیو که آنرا ارکستر جاز و همچنان ارکستر شماره دوی رادیو می نامیدند سرودم با مرور زمان گاهگاهی با ارکستر های مختلف رادیو آهنگهای دیگری را سرودم. به همین دلیل علاقمندی ام به سیر انکشاف کیفی این ارکستر ها روز افزون بود. توجه ام باین  مسیر وقتی چند برابر شد که خود افتخار آنرا کمائی کردم تا بحیث نوازنده پیانو و اکوردیون و حتا یکبار رباب و ماندولین با بعضی از ارکستر ها همکاری نمایم. بعد از آشنائی با موسیقی اروپا زاویه دیدم وسیع تر شد و خواه مخواه در صدد مقایسه موسیقی افعانی، ایرانی، هندی و عربی با موسیقی افریقا، امریکا و امریکای لاتین شدم.

در آن سالها یک رهبر ارکستر بنام (عثمان محمد یاروف) از ازبکستان، یک معلمه رقص بنام (عزیزه عظیمووه) از تاجکستان، و یک رژیسور تاجیک بنام (استاد مهربان نظروف) با نوازندگان ارکستر شماره دوی رادیو و با ممثلین و ممثلات پوهنی ننداری در انکشاف هنر موسیقی، رقص و تمثیل بکار و تدریس آغاز نمودند. ثمر زحمتکشی این استادان بصورت متداوم محسوس بود. تنظیم ارکستر آلات موسیقی شرقی هم مخصوصاً به همت هنرمندان بزرگ کشور نظیر محمد سلیم سرمست، که در عین حال رهبر ارکستر جاز رادیو بود، فقیر محمد ننگیالی، حفیظ الله خیال، عبدالجلیل ځلاند، عبدالوهاب مددی ومحمد ابراهیم نسیم، که هرچهار شان مدتی مسئولیت اداره موسیقی رادیو را بدوش داشتند، همچنان پر ثمر و موفقیت آمیز بود و نتایج دلخواه ببار آورد.

رویهمرفته بین سالهای ۱۹۵۰ الی ۱۹۶۵ وضع هنر موسیقی و تیاتر در کابل روز بروز بیشتر سر و سامان یافت و شکل آبرومندانه بخود گرفت. کمیته های ارزیابی آهنگ و شعر در فعالیت بودند و شایسته تر آنکه مقامات مسئول در قسمت سانسور اشعار و درامها، زیاد مزاحمت نمی نمودند و در بعضی موارد اغماض نظر داشتند. می توان حدس زد که پشتیبانی و تشویق پادشاه افغانستان، در زمینه دخیل بود. شاه گاه گاهی ار هنر نمائی سرآیندگان و نوازندگان مختلف در قصر دلکشاه اظهار قدردانی نموده و آنها را با صمیمیت خاصی مورد نوازش قرار میداد.

در همین سالها استادان اطریشی، هم در کابل، به تدریس موسیقی پرداختند و نوجوانان متعددی را در رشته نوازندگی به اصول مدرن غرب پرورش می نمودند.

انسامبل کوچکی بنام آرکستر آماتور هم در همین زمان موفقانه فعالیت داشت که ظاهر هویدا، رحیم جهانی، مسحور جمال، یونس و عزیز آشنا، بحیث سراینده و نوازنده و کبیر هویدا، آقا محمد کارگر و چترام به حیث نوازنده شامل آن بودند. اینجانب هم اکثراً با ایشان پیانو یا اکوردیون می نواختم و یکی دو آهنگی را هم با همراهی شان سرودم. در مورد مؤسس این گروه نظریات مختلف است. امید روزی از واقعیت امر آگاه شویم. باین ارتباط نام سه هنرمند ذکر شده که عبارتند از: استاد ځلاند، عزیز آشنا و ظاهر هویدا.

چگونگی انکشاف موسیقی در کابل در جریان دوازده سالیکه من در مسکو به تحصیلاتم مشغول بودم بشکل موثق و مستند برایم معلوم نیست.

در اخیر سال ۱۹۷۸ عیسوی که بعد از ختم تحصیل به کابل، برگشتم و وظیفه مدیریت عمومی موسیقی رادیو و تلویزیون را بمن محول کردند، همانند اوضاع دگرگون سیاسی و اجتماعی، در دنیای موسیقی هم پراگندگی و بی سر و سامانی حکمفرما بود. از استادان شناخته شده و نامدار و محبوب خبری نبود و همه منزل نشین شده بودند  یا منزل نشین شان کرده بودند. فقط وجود گرانمایه آقایان عبدالوهاب مددی، داکتر صادق فطرت (ناشناس)، حامد حسینی و شمس الدین مسرور در چوکات اداره موسیقی مایه تسلیت خاطر بودند. خوشبختانه سرایندگانی نظیر خانم پرستو، میرمن قمرگل، خانم ژیلا، میرمن نغمه، استاد اولمیر، منگل، رحیم مهریار، رحیم غمزده، زاخیل، مسحور جمال، احمد مرید، احمد ولی، احمد ولید و شادکام توانستند به همکاری شان دوام بدهند. در مدت چیزی بیشتر از یک سالی که مسئولیت اداره موسیقی بدوشم بود با همکاری  همکاران بتدریج از هرج و مرج کاسته شد. به اثر اصرار زیاد من، استاد سرآهنگ، بیلتون، سلام لوگری و احمد ظاهر هم حاضر به همکاری شدند. اما غمناکانه اگر در جائی قدم مثبتی برداشته می شد در جای دیگری دو قدم به عقب می برداشتند. در همین آوان سیلی از سرایندگان به رادیو و تلویزیون هجوم آورد که به استثنای چندی از آنها، دیگران پیکر فرهنگ وطن را سخت جریحه دار ساختند. هر روز خبر ناپدید شدن یکی از همکاران ادارات رادیو تلویزیون همه را نگران تر، مایوس تر، مظطرب تر و غمگین تر می ساخت. اگر کسی در مورد گمشده ای معلومات می خواست، جوابش چنین بود: شما به کار خود مشغول باشید و در امور دولت مداخله نکنید. ترس، وحشت و بی اعتمادی برهمه مستولی شده بود. فقط آنانی که در حزب بر سر قدرت از جاه و منزلتی برخورداربودند با خیال راحت حکمفرمائی و زورگوئی داشتند. فضل احمد نینواز و احمد ظاهر، قربانی بربریت، جهالت و جنایت شدند.

رحیم -  وضع موجود موسیقی کشور ما را چگونه ارزیابی می نمایید و برای بهتر شدن رشد کیفی موسیقی چی پیشنهاد های دارید؟ 

وسا – مایه سرور است که شاهد بروز استعداد های جدیدی در نوازندگی و سرایندگی هستیم .چون در جهان هنر هر آنکه شایستگی آنرا دارد زود تر یا دیر تر موفق می شود، نباید از وجود مزاحمینیکه تصور می کنند هنرمند هستند زیاد نا راحت شویم. اگردر پرورش و تشویق کسانی که به هنر موسیقی رو آورده و سزاوار آنند تلاش گردد، بی هنران خود بخود پا از صحنه بر میدارند.

از مدت مدیدی تلاش های گسترده ای در زمینه رشد و انکشاف هنر موسیقی توسط  محترم دکتر ناصر سرمست،  صورت گرفته و جریان دارد. دکتر ناصر سرمست، از مدت مدیدی درین  زمینه فعالیت های گسترده و سودمندی را به سطح بین المللی با  فراست و دقت خاصی و عزم راسخ در پیش گرفته و در مستحکم ساختن نهاد آموزش موسیقی در افغانستان، بشکل لازم آن خستگی نا پذیرانه در تلاش هست. بدون تردید رسیدن پیروزمندانه با ین هدف محتاج به صلح و آرامش در افغانستان، است. در آنصورت متیقینم که یگانه راه وصول به هدف همین طریقیست که دکتر ناصر سرمست، در پیش گرفته. امید من این است که مؤسسات بین المللی و مقامات دولتی افغانی، درین راستا با وی همکاری بیشتر نمایند. اگر چنین شد، می توان پیشبینی کرد که آتش های زیر خاکستر این هنر مقدس در افغانستان، سعادتمندانه شعله ور شده و بعد از پانزده الی بیست سال آینده دنیای هنر را در سطح جهانی متجلی می سازد.

رحیم –  آقای ببرک وسا، به این ترتیب رسیدیم به قسمت پایانی این گفت و شنود آیا پیامی و گفتنی خاصی برای هموطنان دارید؟

وسا – اتحاد، همبستگی و با همی هم میهنان را در راه ترویج دموکراسی و تحکیم هر چه بیشتر بنیاد آن آرزو می کنم. بیصبرانه چشم براه رسیدن ایام  فرخنده ی هستم که باشندگان این سرزمین ستمزده از چنگال های تباه کننده تبعیضات جنسی، نژادی، قومی و مذهبی رهائی یابند و جنگ های خانمانسوز در منطقه پایان یابد. آرزو مندم که باشندگان دردمند این سرزمین در نابود ساختن ریشه های گند آلود فساد اداری، مواد مخدره و تروریزم پیروز گردند. آرزومندم که هم میهنان، با درک این حقیقت تلخ که افغانستان، یکی از عقب نگهداشته ترین ممالک جهانست، در تحصیل علم و دانش بیشتر تلاش نمایند. تنها آرزوی (استقلال) و(آزادی)، بدون توانائی در اقتصاد و فرهنگ برای همیش فقط یک آرزو باقی می ماند. بی رنج گنج میسر نمی شود! 

آقای ببرک وسا، از شما یک دنیا تشکر که به پرسش هایم پاسخ گفتید.

 

فضل الرحیم رحیم خبرنگار آزاد.

۲۰ جون ۲۰۱۰

 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org