چهارشنبه،  ۱۸ جون   ۲۰۰۸

همه با هم در مبارزه برای
 آزادی، استقلال، صلح، دموکراسی و ترقی اجتماعی!

"گلوبالیزیشن"
تلک انحصارات امپریالیستیست!

نویسنده : محمد طاهر نسیم

"گلوبالیزیشن" – دام امپریالیستی!

برخی از دانشمندان و روشنفکران به این نظر اند، که دگرگونیهای مختلف در منطقه و جهان، بعد از فروپاشی دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و کشورهای سوسیالیستی سابق، و قرار گرفتن جهان بحیث میدان یکتازی امپریالیستی جهانی- امریکا بحیث یگانه قدرت بزرگ نظامی و انحصاراتی، هرچیز را در عرصه های اقتصادی سیاسی و ایدیولوژیکی و در زندگی جامعه و مبارزه طبقاتی باید واژگون و تغییر داد، طوریکه آهسته، آهسته با "گلوبالیزیشن" – یا جهانی شدن- زندگی بشریت با شیوه های "فرهنگ" امریکائی همنوا و عیار ساخت! و گذشتۀ "پوسیده" را باید به زباله دان تاریخ سپرد! یا به مفهوم دیگر، باید با اقدامات تجاوزکارانه امپریالیستی سازش و توافق کرد، و مسیر خودرا در مسایل و قضایای ملی و فعالیت های سیاسی در چنین روش طرز تفکر سازگار و منسجم نمود و تمام بررسی ها، تحلیل ها و دستاوردهای علوم اجتماعی، اقتصادی و سیاسی سالیان متمادی تاریخ را تا به امروز در اشتباه، عبث و بیهوده شناخت. باید به اصطلاح آنان در "سرمایه" کارل مارکس و پژوهشات علمی انگلس، لینین و غیره از متفکران انقلابی تاریخی، بررسی و تجدید نظر شود! تا با ماهیت "گلوبالیزیشن" که خواست استثمارگران، انحصارات سرمایه مالی امپریالیستی و پلانهای ویرانگر شان میباشد، تطابق و تعادل پیدا کند!

دکتر غلام حسین فروتن در کتاب خود "رئالیسم اسلامی و فلسفۀ مارکسیست" مینویسد: "از همان زمان که مارکسیسم پا به عرصۀ وجود گذاشت و به زودی یکصدو پنجاه سال از آن میگذرد- جدال با آن نیز آغاز گردید. بورژوازی که در عقاید و افکار مارکس خطر نابودی خودرا احساس میکرد، مبارزه با مارکسیسم را چه از لحاظ سیاسی و چه از دیدگاه ایدئولوژیک به مرحلۀ عمل درآورد. قریب یکصد و پنجاه سال است که تمام دستگاه تبلیغاتی و ایدیولوگهای بورژوازی هم خودرا برآن داشته اند که مارکسیسم را "رد" کنند و هیچ گوشه ای و زاویه ای از مارکسیسم نیست که از تازیانۀ انتقاد درآمان مانده و "رد" نشده باشد. اما مارکسیسم هنوز مانند صخره ای عظیم برجای خود استوار مانده است، صخره ای که از باد و باران و توفان های سنگین گزندی بدان نرسیده، با ایمان راسخ میتوان گفت که نخواهد رسید"، زیرا که مارکسیسم یک حقیقت علمیست، و علم برای همیش زنده است!

در موازات جدال با مارکسیسم، بورژوازی بیشرمانه کوشیده است که جنبش های رهائی بخش ملی و ترقی اجتماعی را در جهان با زشت ترین و بدترین شیوه ها سرکوب و اذهان عامه را با طرحهای عوامفریبانه خود از جادۀ سالم مبارزه منحرف سازد! چنانچه درین مورد میتوان از خفه ساختن جنبش مترقی، و سرنگونی حکومت "سلوادور آلیندی" در شیلی- امریکای لاتین- را بحیث یک جنایت بزرگ و نمونه مطرح ساخت:

در ۱۱ سپتمبر ۱۹۷۳  در یکی از خونین ترین کودتاهای آمریکای لاتین "جنرال پینوشت"- Pinochet – حکومت انتخابی، قانونی "سلوادور آلندی"- "Salvador Allende" را واژگون ساخت. هنری کیسینجر، معمار تجاوزات امریکا در دهۀ ۷۰ در همان تاریخ گفت: "شیلی مجاز نیست که کشوری مارکسیست باشد، زیرا که مردمی بی مسئوولیت دارد"!!

جسد "آلندی" که با گلوله سوراخ سوراخ شده بود، در قصر ریاست جمهوری یافته شد. چوخه های اعدام در ملأ عام دست به اعدام های جمعی زدند. با بولدوزر گورهای دستجمعی کنده میشد و جنازه های بی نشان به درون آن ریخته میشد! پس از آن دوران سالیان طولانی حکومت وحشت و خون آغاز شد.

"ویکتور جارا"- Victor Jara – گیتاریست و موسیقی دان مردمی را به استدیوم "سانتیاگو" آوردند. جلوی چشمان از حدقه بیرون آمده انبوه جمعیت، دستهای اورا قطع کردند و بعد در حالیکه افسران "پینوشت" اورا بباد تمسخر گرفته، گیتارش را به سویش پرتاب کردند و از او خواستند که بنوازد، و بعد در همان محل اورا کشتند.!

(۱۶۰۰۰) سندی که در سال ۱۹۹۹ و ۲۰۰۰ پس از دستگیر "پنوشت" در انگلستان افشاء گردید، مدارکی دردناکی است از دخالت مستقیم سی.آی.ای. و نیز دولت آمریکا در دوران حکومت "پینوشت" حکایت میکند.

این اسناد باورنکردنی دل هر آزاده ای را نه تنها بخاطر جنایاتی که در دوران "پینوشت" صورت گرفت، بلکه شرکت همه جانبه بزرگترین "دموکراسی" صنعتی جهان درین فجایع، بدرد می آورد. (ش. شهور: . . . و آمریکا اینگونه اداره میشود.)

 طراحان "فرهنگ" و سیاست امریکائی؟

بسیاری از پژوهشگران و دانشمندان در داخل و خارج ایالات متحده آمریکا و در اروپا به اساس پژوهشاتی که انجام داده اند، به این باورند که پخش چنین مظامین، استنتاج ها، بررسی ها و تحلیل های تحریف کننده که بوسیلۀ رسانه های گروهی و دستگاههای تبلیغاتی برای جهان انتشار یافته و می یابد و سیاست های داخلی و خارجی و پلانهای ستراتیژی نظامی امریکا را در عرصه های فعالیت متداوم، و اقدامات و پلانهای جنگ جویانه، مداخلات تجاوزکارانه در گسترش تسلط خویش بر نقاط دارای اهمیت جهان از راه "گلوبالیزیشن" و غیره، طرح ریزی مینمایند، طراحانی هستند که از سالهای بیست به این طرف در سازمانها و کمپنی های بزرگ متخصص، در بخش های گوناگون، تهیه و آماده میسازند و بدسترس دولت آمریکا میگذارند، و به هر نقطۀ جهان که لازم دیده شود، صادر مینمایند، که نه تنها اذهان عامه را مغشوش و منحرف میسازند، بلکه بر مؤسسات فرهنگی، ایدیولوژیکی و اکادمیک و سازمانهای مختلف اجتماعی و مذهبی تأثیرات زهرآلود خویشرا وارد میکنند و به شیوه های گوناگونی در شستشوی مغزی بکار گرفته میشود!

"برژینسکی" در "صفحۀ شطرنج بزرگ" در فصل "هژمونی- تفوق- از نوع جدید" میگوید: "با گسترش نفوذ فرهنگ آمریکائی و تقلید از آن در جهان را برای هژمونی آمریکا از طریق بکارگیری روشهای غیرمستقیم و بظاهر مورد توافق دوطرف (آمریکا و کشورهای زیر دست) باز میشود."! و اکنون باید دید که کیایند که "فرهنگ" و "روش های" امریکائی را تهیه و آماده میکنند.

نقش اصلی در "تحقیق و انکشاف"Research and Development) ) ارائه خطوط مشی و نیز راه های حل و فصل و بیرون رفت، چگونگی آغاز و انجام برخوردها و فعالیت ها برای دولت آمریکا، بر عهدۀ سازمانهای است که به "فکر انباره"-Think Tank – مشهورند. این سازمانها در همه زمینه های اجتماعی، سیاسی، اقتصاد و فرهنگ و امنیتی مشغول مطالعه و بررسی هستند. افراد ورزیده و فعال را در آن "فکر انباره ها"، متخصصین، استادان پوهنتون، ایدیولوگ کاران، مدیران کورپوریشن های بزرگ و سیاستمداران تشکیل میدهند. هریک آنان بر روی موضوعی و یا موضوعاتی خاص، مطالعاتی را انجام میدهد. سوژه های مطالعه بسیار گسترده و متنوع است، از سیاست خارجی، مسایل منطقوی و ژئوپولیتیک (جغرافیای سیاسی)، نظامی، و دفاع، امنیت ملی، پولی و مالی گرفته تا آموزش، قضا، رفاه اجتماعی، دارو و درمان، صحت عامه و غیره میباشد. و بحیث نمونه از پروژه های که بر روی آن کار صورت گرفته میتوان برخی را تذکر داد:

-       "شناخت گزینه های مختلف در خصوصیات سیاست های اتخاذ شده در ارتباط با کشورهای در حال توسعه" (Identifying Policy Options for Developing Contries)

-       "جلب حمایت افکار عمومی برای عملیات نظامی ایالات متحده" (Poblic Support for US Military Operations)

-       "پیشینه سازی تأثیر نیروی هوائی" (Maximizing Effects of air Power) و غیره شاخص ترین و موثر ترین "فکر انباره ها" را میتوان ذیلاً یادآور شد:

-       امریکا اینتر پرایز انستیتوت: (American Enterprise Institute AEI)

-       راند: (Rand- Research and Development Institute)

-       بروکینگز انستیتوت: (Brookings Institute)

-       کاتو انستیتوت: (Cato Institute)

-       شورای روابط خارجی: (Council on Foreign Relations)

-       هوویر انستیتوت برای جنگ: (Hoover Institute on War)

-       هریتیج فاوندیشن: (Heritage Foundation)

-       هادسن انستیتوت: (Hudson Institute)

 با نفوذ ترین آنها:

-       امریکان اینتر پرایز انستیتوت، هادسن انستیتوت، و پروژه قرن جدید امریکائی (The Project for the New American Century- PNAC)

-       واشنگتن انستیتوت (سیاست های خاورمیانه): (Washington Institute for Near East Policy)

-       راند انستیتوت، و میدل ایست فوروم (Middel East Forum)

-       AEI: نقش بسیار تعیین کننده ای  در سیاست های حکومت ایالات متحده آمریکا بازی میکند. یک گروه در حدود ۵۰ نفری از متفکرین رشته های علمی مختلف بطور دایم و یک گروه ۱۰۰ نفری پشتیبان کننده که از پوهنتون ها، مراکز علمی و کمپنی های بزرگ می آیند بطور پیوسته به مطالعه و تحقیق و اتنشار مقالات و کتب و برپائی سیمینارها اشتغال دارند. مطالعات دیگری که در "آرویو سنتر"- Arroyo Center- که بخشی از  Rand  محسوب میشود، انجام یافته است:

o        نیروی هوائی بعنوان ابزار اعمال فشار

o        قوانین بین المللی و سیاست های متحده در ارتباط با عملیات هوائی بر روی شهرها

o       جنگ در خیابانهای مزدحم، "ارویو سنتر"، این جنگ را صحنه جنگ غیرقابل اجتناب در آینده میدانند. آمریکا پس از اینکه طرح طرح  مقدماتی را در "کوزووا"- Kosovo- و افغانستان ازمایش کرد، یعنی حمله هوائی در مناطق شهری اینک قصد به پایان رساندن و اتمام آنرا در عراق مدنظر قرار داده است.

 و از جمله متفکرانی و نویسندگانی هستند که در روزنامه ها، تلویزیون ها و رادیو ها مقاله می نویسند و یا برنامه اجرا میکنند:

-        تونی سنو: در فوکس نیوز- Fox News، بیل شنایدر William Bill Schneider در لوس انجلس تایمز و ماهنامه آتلانتیک و برنامه های منظم CNN، گلاس مان در واشنگتن پوست و هرالد تربیون بین المللی، ریچارد پرل، یکی از معماران سیاست خارجی جدید آمریکا و عضو هیئت مدیره روزنامه معتبر اسرائیلی "اورشلیم پوست" و رسول مارک گرشت، در CNN، و دیگر اینکه در چندین مجله، روزنامه و سایت های انترنیت، رادیو و تلویزیون مشغولند.

 شورای روابط خارجی که در سال ۱۹۲۱ تشکیل یافت و اعضای آن اکنون چیزی در حدود ۳۶۰۰ تا ۴۰۰۰ نفر می باشند که در گروهها و بخش های مختلف کار میکنند، آنان در زمینه اقتصاد، گلوبالیزیشن، حقوق بشر، امنیت داخلی سازمانهای بین المللی، رسانه ها، جنگ و مناقشات، علم و تکنالوژی، تروریزم و سیاست های آمریکا در عرصه های مختلف، نظر و مشوره میدهند، گزارش مینویسند و نیازها و خط مشی ها را تیوریزه میکنند، به این ترتیب این شورا تنها در گیر سیاست خارجی نیست، بلکه فقریباً به همه جا دست می اندازد.

بار دیگر گفتار برژینسکی را تکرار نموده، ماهیت این فعالیت های امریکائی را برجسته و اشکار میسازد: "با گسترش نفوذ فرهنگ آمریکائی و تقلید از آن در جهان راه برای هژمونی آمریکا از طریق بکارگیری روش های غیرمستقیم و بظاهر مورد توافق دوطرف- امریکا و کشورهای زیردست- باز میشود". این خشنودی جهانی آمریکاست که به کمک مستقیم سیستمی از متحدین خود که بطور داهیانه ای شکل گرفته است، جهان را عملاً به گردش در می آورد، و هرچه میخواهد انجام دهد! (ش. مشهور: . . و آمریکا اینگونه اداره میشود . . ).

در خدمت آمریکا یا منافع ملی؟!

آیا به کسانیکه دنبال همچو ایدیولوگ سازان، و طراحان دستگاههای امپریالیستی میدوند و خودرا در آغوش منحرفین امریکائی و غربی و گلوبالیزیشن میغلطانند، و منافع و خواسته های ملی خودرا زیر پا میگذارند، و ادعای تجدید نظر را در به اصطلاح تیوری و پراتیک دارند، چپ گفته میشود؟! آیا به کسانیکه تا اکنون نتوانسته اند اشغالگر امریکائی، اروپائی و ناتو را درست ارزیابی نمایند، هنوز دربارۀ اینکه افغانستان زیربار سنگین اشغالگران زندگی را بسر میبرد "شک و تردید" دارند، چپ گفته میشود؟!

از لحاظ علمی نیروی چپ به آن گروه، حزب و یا تشکلی گفته میشود که معتقد به تحولات بنیادی در جامعه باشد، و برای تحقق آن مبارزه نماید. در کشورهای سرمایه داری، مبارزه در راه دگرگونیها و تحولات بنیادی سوسیالیستی و محو استثمار فرد از فرد، مسئوولیت مبرم چپ را مطرح میسازد. در آنکشورها با موجودیت مناسبات تولیدی و نیروهای مؤلده پیشرفته و زیربنای اقتصادی و جامعه انکشاف یافته، زمینه برای تحولات بنیادی سوسیالیستی در شرایط بخصوص هرکشور فراهم است.

در افغانستان عقبمانده  قرون وسطائی، فیودالی و ماقبل از فیودالی، چنین زمینه و شرایط برای انجام چنان تحولات بنیادی سوسیالیستی، اکنون فراهم نیست!

تحولات میتواند در چارچوب تحقق مرامهای ملی و دموکراتیک اقتصادی و اجتماعی و بمنظور حفاظت استقلال، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی و حل مسئله ملی بشکل دموکراتیک و تضمین عدالت اجتماعی و محو محرومیت های تورم یافته اقتصادی و ترقی اقتصادی و اجتماعی و ایجاد ارگانها، مؤسسات دموکراتیک و عرضه خدمات در زمینه های گوناگون امکان پذیر باشد.

امروز زحمتکشان افغانستان بیش از پیش زیر تسلط رنج آور دشمنان طبقاتی خود قرار دارند و به مبارزه منظمتر، مجهزتر، و گسترده تر ضرورت دارند.

اکنون در شرایط و اوضاع پیچیده ای که نتیجۀ تسلط خارجی و وابسته گان آن بوجود آمده است، تفاهم و همکاری با دشمنان، افتیدن در دام ضد ملی میباشد.

هدف عمده: رهائی افغانستان . .

حل و فصل اوضاع پیچیده ملی افغانستان، وابسته امروز قبل از هروقت و هرچیز دیگر به هدف عمده مبارزه: رهائی از اشغالگران خارجی، جبهه امپریالیستی، متوقف ساختن مداخلات در امور افغانستان به ویژه پاکستان، ایران و کشورهای مرتجع عربی، پلانها و فعالیت های باندهای جنایتکارانه و دهشت افگن "القاعده"، "طالبان"، "حزب اسلامی" گلبدین و دیگر نیروهای وابسته به ارتجاع داخلی و خارجی، و ریشه کن ساختن کشت و تولید و تجارت مواد مخدر، فعالیت های لانه ها و شبکه های جاسوسی کشورها و مؤسسات مختلف بین المللی و مافیای تخریبکارانه تبلیغاتی و ایدیولوژیکی بین المللی، و از بین بردن سازمانها و شبکه های به اصطلاح "امنیتی" خودگردان، و ایجاد یک پایگاه ملی و دموکراتیک دربرگیرنده تمام عرصه های سیاسی، اقتصادی، نظامی، قضائی در کشور میباشد.

قوای مسلح افغانستان- اردو، څارندوی، و امنیت- در حقیقت به سود منافع ملی، حفاظت استقلال، تمامیت ارضی و جلوگیری از مداخلات خارجی و باندهای تروریست، تهیه و آماده نگردیده و به قوای مسلح واقعاً ملی و میهن دوست مبدل نشده است، و در برخی بخش ها و رهبری آن عناصر ضدملی جای گرفته اند.

پاکسازی نیروی دفاعی و امنیتی از عناصر نامطلوب، خودفروخته شده، و جنایتکاران دوره به اصطلاح "جهادی"- وزارت دفاع، داخله و امنیت ملی- و ایجاد یک بنیاد نظامی واقعاً ملی معتقد به منافع خلق های افغانستان در آزادی، حفاظت، استقلال، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی و ایستادگی رزمندگی دلیرانه در برابر هرگونه توطئه کاری، جنایت و تخریب و دهشت افگنی به اقدامات جدی و جسورانه نیاز دارد.

قوای مسلح، از لحاظ تجهیزات ذیضرورت، آموزش و ارتقای سطح رزمدگی آنان ضرورت به توجه خاصی دارد، تا از لحاظ توانائی دفاعی، رزمی و محاربوی مطابق با اهداف و منافع کشور و شرایط موجوده، بتوانند وظایف خودرا با نیرومندی و درستی انجام دهند.

خلق های افغانستان امروز فاقد پایان ترین زندگی انسان ها در جهان- درین قرن بیست و یکم- میباشند، و از هرسو با ظلم و ستم، استبداد، رنج و گرسنگی و بیماری و نابودی روبرو هستند.

موجودیت یک حزب ترقیخواه ضرورت مبرم است !

 مبارزه کنونی به یک تشکل نیرومند مترقی، و به موجودیت یک حزب که مسئوولیت رهبری و سازماندهی سالم را بدوش گیرد، ضرورت مبرم دارد. دانشمندان و روشنفکران ملی و دموکرات و ترقیخواه درین مرحله حساس و دقیق کشور وظیفه خود میدانند تا همبستگی و اتحاد را در راه ایجاد یک سازمان ملی، ترقیخواه و سازماندهی مبارزه همگانی ضد امپریالیستی و تحقق اهداف ملی دموکراتیک آغاز و استحکام بخشند.

برای خلق های افغانستان به جز موجودیت یک حزب ترقیخواه که به کمک آن رزمندگان را بخاطر منافع زحمتکشان بسیج و متحد سازد و دشمنان را شکست دهد، راه دیگری وجود ندارد.

هرگاه این حزب بتواند زحمتکشان و روشنفکران کشور را یکپارچه و به ضرورت رهائی از قید اسارت اشغالگران آگاه و معتقد سازد، و به ایجاد جبهه متحد ملی موفق شود، افغانستان به سوی موفقیت های روان خواهد شد.

در شرایط و اوضاع فعلی مبارزه برای نیل به یک جبهه متحد ملی فراگیر نمایندگان سیاسی اقشار اجتماعی و روشنفکران کشور در یک پارلمان منتخب دموکراتیک و ایجاد حکومت منتخب با توانمندی قانونی در جمله اهداف ملی قرار دارد. با موجودیت چنین حکومت و دستگاه دموکراتیک، میتوان اهداف ملی و دموکراتیک را به تحقق رساند.

با در نظرگرفتن شرایط سیاسی و اجتماعی گذشته و کنونی، ضرورت است تا از هرگونه موضعگیری های چپ روانه افراطی، دنباله روی و راست گرائی های سازشکارانه خودداری کرد. چنین پدیده ها نه تنها جنبش را در راه موفقیت به سرحد پیروزی نمیرساند، بلکه سازمان و مبارزه را در انزوا و دوری از مردم قرار میدهد، و به پلانهای دشمنان کمک میکند.

با چنان نیرو و توانمندی ملی میتوان هرچه زودتر به اشغال نظامی و مداخلات خارجی خاتمه بخشید و زمامداری بدست خود مردم افغانستان سپرده و فعالیت های تروریستی را سرکوب و صلح و ثبات را برقرار کرد و تمام پدیده های ضد ملی را ریشه کن و برچیده ساخت.

بخاطر حل مسأله ملی باید: "مبارزه را در راه اتحاد و همبستگی تمام ملیت ها و اقوام زحمتکشان افغانستان بر اساس تأمین منافع طبقات محروم و بر اساس اصل مساوات برادرانه و عادلانه، مبارزه همه جانبه علیه هرگونه ستم ملی" تفوق طلبی نژادی، لسانی، محلی، قومی و منطقوی و در راه افغانستان واحد و متحد یک سرزمین مشترک تمام خلق های افغانستان باهم پیوسته و برادر، استحکام و غنا بخشید. حل دموکراتیک نارسائی های اوضاع اجتماعی و اقتصادی افغانستان با در نطرداشت شیوه های واقعبینانه علمی و دقیق، حل تضاد های طبقاتی و ایجاد عوامل بهبود شرایط زندگی، سیاسی خلق های ستمدیده کشور میتوان به حل مسئله ملی بر بنیاد سالم و دموکراتیک، بهتر و دقیق تر دست یافت.

این بود موضعگیری درست و اصولی و وظیفۀ شریفانه و صادقانه تمام وطندوستان، آزادی خواهان، و ترقیخواهان و نیروهای چپ واقعی و توانای افغانستان! همه باهم در مبارزه برای آزادی، استقلال، صلح، دموکراسی و ترقی اجتماعی!

 

۷ جون ۲۰۰۸ - فرانکفورت        محمد طاهر نسیم

تایپ کامپیوتری از ع . ق . فضلی

   

  

 توجه !

کاپی و نقل مطلب فوق صرف با ذکر نام و ادرس سایت «اصالت» مجاز است !

 

www.esalat.org