۱۶ فبروری ۲۰۰۹

 هذیان های ناشی از تب سوزان سلیمان لایق

به بهانهء بیستمین سالگرد خروج

نیرو های اتحاد شوروی

از افغانستان

  

دوستان، رفقا و هموطنان عزیز،

لحظاتِ قبل در شبکه جهانی تلویزیون آریانای افغانستان مربوط آقای بیات شاهد مصاحبهء تلویزیونی آقای سلیمان لایق در رابطه به بیستمین سالروز خروج نیروهای اتحاد شوروی وقت از افغانستان بودم. راستش، با شناختی که امروز تقریباً همه اعضای ح.د.خ.ا. و مردم متدین و حقشناس و نمک شناس افغانستان از شخصیتِ مرموز و چند بعدی آقای لایق و گذشتهء تاریک و متزلزل سیاسی اش دارند چندان باوری نداشتم که از روی وجدان صادقانه، بیطرفانه و بدون ریا در رابطه به قضایا و حوادث اظهار نظر نماید.

آقای لایق در رابطه به مذاکرات ماسکو دربارۀ خروج نیروهای اتحاد شوروی که وی نیز به گفتهء خودش افتخار (!) عضویت در ترکیب هیئت افغانی را داشت یک بار دیگر به شکل غیر واقعبینانه و مغرضانه از حقایق تاریخی چشمپوشی نموده و به شکل غیرمودبانه، که از یک شخصیتِ ادبی و فرهنگی چنین انتظار برده نمیشود، از زنده یاد ببرک کارمل رهبر زحمتکشان افغانستان و زمانی هم رهبر و آموزگار خودش، که عمر خود را به خاطر سعادت و خوشبختی مردم زحمتکش افغانستان وقف نمود، یاد نموده و به ادرس وی با بسیار پُررويی حرفهای نادرست و دور از حقیقت و واقعیت را بیان نمود، که با شنیدن تهمت، بهتان و اظهارات بیشرمانه و حقیرانهء وی به آدرس زنده یاد رفیق ببرک کارمل من به مثابۀ یک بیننده و شنوندهء برنامه به عوض خودش از شرم در آب عرق خیس شدم. با خود گفتم که بیشرمی و دیده درايی هم از خود حد و اندازه ی دارد، لیکن آقای لایق نه شرم داشت و نه هم دیده.

من تصمیم ندارم که اظهارات غیر مسؤولانهء آقای لایق را نقد نمایم، چون شخصی که عقده مند و بیمار باشد و در نتیجهء تبِ بیش از چهل درجه یاوه گويی نماید اصلاً نقد هیچ مفهوم ندارد. متأسفم که حتی برای آقای لایق در این سن و سالی که دارد آرزوی صحتمندی هم کرده نمیتوانم چون بیماری اش نا اعلاج بوده و دردش دوا ندارد.

لیکن متأسف به این هستم که آقای سلیمان لایق از یک جانب خود را حامی و طرفدار دو آتشهء خروج نیروهای شوروی قلمداد میکند ولی از جانب دیگر طرفدار ادامۀ اشغال افغانستان به وسیلهء نیروهای امپریالیستی روسیه، امریکا و انگلیس!

آقای لایق به خاطر این که دوستان روسیهء امپریالیستی اش نیز از وی آزرده نشوند با بسیار وقاحت مشوره میدهد که همکاری روسیه با امریکا و انگلیس در مسألهء افغانستان به نفع باداران امریکايی و انگلیسی اش میباشد و هوشدار میدهد که اگر نیروهای امریکايی و انگلیسی (نیروهای اشغالگر امپریالیستی) از افغانستان خارج شوند جنگ و خونریزی بیشتر میشود، ولی آگاهانه فراموش میکند که اگر امروز کارمل حیات ندارد ما میبینیم که برای اعادهء صلح و ثبات در افغانستان ابرقدرت امریکا با ۲۸ کشور دیگر لشکر پیاده نموده است. با آنکه اوضاع امروز افغانستان با اوضاع دوران زنده یاد ببرک کارمل از زمین تا آسمان فرق دارد. در آن وقت علاوه بر مشکلات داخلی حکومت، یعنی خطر کودتا، ۲۵ کشور از طریق پاکستان به افغانستان مداخله مینمودند. کارمل این را نیک میدانست که هرگاه مداخله قطع نشود ثبات افغانستان برهم میخورد و بدون کمک بیرونی اعادهء آن ممکن نیست. کودتای شهنواز تنی و حوادث بعدی در افغانستان بر پیشبینی های او صحه گذاشت. امروز با گذشت هر روز حقانیتِ موضعگیری های مثبت و دور اندیشانهء رهبر خردمند زحمتکشان افغانستان زنده یاد ببرک کارمل در رابطه به خروج بیموقع نیروهای شوروی وقت از افغانستان و عدم تضمین مطمئن بین المللی و ادامهء مداخله کشورهای خارجی و همسایه در امور داخلی افغانستان ثابت میشود.

شخص ببرک کارمل برای این که مسألهء افغانستان راه حل منطقی خود را پیدا نماید پیوسته در صدد طرق لازم برای از بین بردن علت ورود نیروهای شوروی به افغانستان بود. اعلامیهء می ۱۹۸۰ و بعداً در ماه اگست ۱۹۸۱ اعلامیه های وسیع در این رابطه پخش گردید و مخصوصاً از دو کشور ایران و پاکستان تقاضا به عمل آورد تا مذاکرات مستقیم را با دولت افغانستان آغاز نمایند و تمام مسایل مطرح بحث را بالای میز مذاکره حل نمایند که هر دو کشور از اشتراک در مذاکرات اجتناب ورزیده و از لحاظ تاریخ مسؤولیت تخریب و ویرانگری و مرگ بیشتر از یک نیم ملیون افغان که از طریق سرزمینهای آن ها صادر میگردید به عهده گرفتند.

ببرک کارمل به هر حال از ملل متحد دعوت به عمل آورد تا این مذاکرات را سازماندهی نماید و مذاکرات ژنیو را که هدف آن از بین بردن علل ورود قطعات نظامی شوروی در افغانستان و عودت آن ها به شوروی بود به صورت غیرِمستقیم پذیرفت. زیرا به خوبی میدانست که این بهانه همهء دستآوردها، قربانیها، سازماندهی ها و هزاران سعی و تلاش خسته گی ناپذیر مردم افغانستان و حزب دموکراتیک خلق افغانستان را به باد فنا میدهد و دشمنان افغانستان برای ترویج بی اعتمادی و نفاق میان افغانها از آن بهره کشی مینمایند که امروز ما عملاً به چشم سر میبینیم و با گوشت و پوست و استخوان خود احساس میکنیم.

ملت افغان همه را آزمایش نموده و امروز به فیصله نهايی رسیده است. به اصطلاح همه چلو صافها از آب بر آمده. دیگر مشت بسته يی وجود ندارد.

آقای لایق با مهارت و زرنگیی که پیشه اش است به خاطرِ این که مخاطبش را فریب داده و تفهیم نموده باشد که از حقایق چشمپوشی ننموده است میگوید، که بروید از گورباچف سوال نمايید، وی هنوز زنده است.

 با شنیدن این جمله اش متلی به یادم آمد که چنین است: روباه را گفتند که شاهدت کیست؟ گفت: دُمَم!

 

ع . ق . فضلی 

 

 

 

 

   

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org