وحشت و بربریت “طالبان”

بخش ۴

پژوهش و کاوش از استاد (صباح)

«مستنداتی برسه و نیم دهه جنایت و آدم کشی در کشور»

 

تاریخ ارسال به «اصالت»:

Tuesday, October 15, 2013 20:08:02

 نشد کس بانگی رسایی برآرد

صفاو صلحی برمیهن بیارد

کسی کوتاه نکرد دست جنایت

كه پا بر جاده مردی گذ ا رد.

 “طالبان” از جنوب افغانستان ظهور نمودند. آنان گروهی با انگیزه، از طلاب علوم دینی بودند كه از افزایش نا امنی در سراسر افغانستان توسط دسته‌ های مسلح به نام "مجاهد" پس از فروپاشی حكومت نجیب در سال ۱۳۷۰ - به ستوه آمده بودند. این دسته‌ های مسلح به مدت سه سال در حالی در جاده‌ ها به دزدی و اخاذی می ‌پرداختند كه سران "مجاهدین" در پایتخت بر سر قدرت به شدت می‌ جنگیدند. در این شرایط كه اوضاع مرزی تحت نظارت سازمان اطلاعات ارتش پاكستان (آی اس آی) قرار داشت، خبرگزاریها از عملیات پر سر و صدای تصرف یك شهر مرزی در جنوب قندهار و یك پایگاه مملو از اسلحه توسط گروه ناشناختة “طالبان” در ۱۳۷۳- ش (۱۲ اكتبر ۱۹۹۴- م) خبر دادند. این گروه خواستار بازگشت «ظاهر» شاه سابق بودند. رهبر آنان ملا عمر، یكی از "مجاهدین" سابق، بود و فرماندهان محلی، پاكستان را در ظهور شان دخیل می ‌دانستند یك هفته بعد، در ۲۰ اكتبر، هیأتی از كارشناسان امور عمرانی و سفرای خارجی به سرپرستی بابر، وزیر خارجه وقت پاكستان ـ كه خود یك پشتون بود ـ در سفری به جنوب افغانستان، امكان برقراری بزرگراهی از كویته به هرات را بررسی می‌كردند.

بابر قبلاً رایزنی های با مقامات محلی انجام داده بود. این هیأت در خارج از قندهار توسط "مجاهدین" محلی و در اعتراض به حمایت پاكستان از ”طالبان” گروگان گرفته شد. از طرفی ملاقاتی در بیست و هشت اكتبر بین رئیس جمهور تركمنستان و والی هرات با بوتو، نخست وزیر وقت پاكستان، در عشق آباد صورت گرفته و قرار بود در یك سفر آزمایشی، كاروانی تجاری شامل سی كامیون از پاكستان به عشق آباد رود. در اخیر اكتبر این كاروان نیز همراه دو فرمانده “طالبان” و یك افسر (آی اس آی ) به گروگان فرماندهان قندهار در آمد. “طالبان” به درخواست پاكستان در یك حمله برق آسا گروگانگیران را فرار ‌دادند و عصر همان روز قندهار را به تصرف در‌ آوردند.

از آن پس “طالبان” به شهرت رسیدند و توانستند با برقراری شرایطی خشک و لجام گسسته امنیت جنوب را تأمین كنند. پیشروی های سریع آنان در شرق به «چهار آسیا» و دروازه های كابل و در غرب به «فراه»، همراه با خرید فرماندهان محلی، نظم و امنیت را به این مناطق برگرداند.

گروه كوچك آنان در این زمان به صورت یك جنبش قدرتمند و پر تحرك و سریع در آمده بود و تعجب همگان را بر می ‌انگیخت. سخت‌ گیری های معروف آنان پس از تصرف «هرات» در سال ۱۹۹۵- نیز توجه همه را به خود جلب كرد. هنگامی كه آنان در سال ۱۹۹۶- جلال آباد را در شرق افغانستان فتح و كابل را محاصره می ‌كردند، سران "مجاهدین" همچنان به درگیری های خود در اطراف پایتخت (كابل) و دسته بندی های تاكتیكی بر سر تصرف شهرها ادامه می‌ دادند، در حالی كه امنیت و نظم در قلمرو جنبش “طالبان” برقرار بود، پس از چند محاصره و شکست، نیروهای احمد شاه مسعود از كابل فرار كردند و بلافاصله شهر به تصرف “طالبان” در آمد. “طالبان” كه حاكمیت بر تمام كشور را جست و جو می ‌كردند،‌ با استفاده از اختلافات داخلی سران "مجاهدین" در سال ۱۹۹۸- م شمال و اندكی بعد مركز افغانستان را هم تصرف كردند و دست به كشتارهای وسیع مردم در این مناطق زدند. تحریم های اقتصادی جامعه بین المللی در واكنش به اعمال “طالبان” آنان را به انزوا برد. وقتی دو روز قبل از حادثة یازدهم سپتامبر آمریكا، احمد شاه مسعود كشته شد، ائتلاف ضد تروریسم به رهبری آمریكا با بمباران های سنگین و پشتیبانی جبهه متحد، “طالبان” را از صحنة سیاسی افغانستان به زیر آورد.

اکثر جنگسالاران سه دهه اخیر که صدها هزار افغان را به کام مرگ فرستاده اند، هنوز شانه به شانه رییس جمهور ظاهر می شوند و آنگونه که سازمانهای تحقیقی آمریکا اعلام کرده، این جنگسالاران یکجا با “طالبان” و رهبران قبیله ای بیش از هفتاد در صد قلمروی افغانستان را دراختیار خویش دارند. حاکمیت قانون هم فقط در شکل چیزی بیش نیست . . . و هزاران هموطن غیر نظامی ما طی این سالها قربانی ناامنی شده اند، و صد ها خانواده را گلوله های نیروهای خارجی که برای تامین امنیت ما آمده اند، به خاک وخون نشانده اند.

گویی این مردم ستم دیده باید همیشه با کشتن، بستن، بردن و نابود شدن زنده گی نمایند. با رفتن “طالبان” فقط چهره عوض شد. برنامه کار روزانه، سیاست های محلی، اندیشه بنیاد گرایی، جنگ و تفنگ، بردن و کشتن، قنداق کاری، به زندان انداختن همان بود که در زمان “طالبان” جریان داشت، ولی با دو تفاوت، یکی اینکه این زندانی ساختن و بردن و تسلیم دادن بی گناهان به خارجیان و در زندان های بیگانه ها صورت گرفت و دوم تغییر دستار به پکول و کلاه پوست و چپن بود. آمریکاییان با سیاست های دود منشانه خویش - همان دزدان نوکر صفت که با دو پاسپورت افغانی و آمریکایی پکول پوشان فراری که شهر را به ویرانه و کابل را به غمخانه تبدیل نموده بودند بلای جان مردم گردانید. جاه طلبی رهبران فساد پیشه تنها اهرم مصیبت بار بود که استعمار می توانست درین راه از آن بهره برداری نماید. خیانت و خود خواهی اینها کشور را بصورت سرزمین ملک الطوایفی درآورده و در هر گوشه فرمانده، گروه، سردسته و گردنکشی برای خویش پوسته و پاتک و زندان و کشتارگاه ساخته از این طریق قدرت و حاکمیت خود را به نمایش گذاشتند.

همه معتقد شده اند كه كرزى در طی بیش از یک دهه حكومت، دیگر فرصت براى جلب اعتماد عمومى ندارد و باید بار و پندکش را بسته و راهی کشوری گردد که از آنجا به قندهار دیسانت گردیده بود و یا به پیشگاه مردم حساب این یک دهه راپس بدهد. کابل پایتخت کشور که در آن نیروهای پرشمار داخلی و خارجی تامین کننده امنیت، وجود دارند نیزاز گزند نا امنی ها، مصئون نمانده و هر هفته مورد حملات انتحاری و فیر راکت قرار می گیرند.

درگیری و بی نظمی ها نشان می دهد که امنیت، روز به روز خراب تر شده می رود. بدیهی است که اگر دولت به حل این مشکل اساسی فایق آمده نتواند، در تطبیق پروسه های بازسازی و نوسازی، به کامیابی نخواهد رسید. در کشوری که تمام زیر ساخت های اجتماعی و اقتصادی آن، در دوران جنگ سی ساله تخریب شده و مردم، برای قادر شدن به گذران زنده گی آبرومندانهء خویش، نیاز شدید به بازسازی و اعمار مجدد دارند، امنیت و حسابدهی سران دولت، رهبران تنظیمها، و قوماندانان "جهادی" ضرورت مبرم به حساب می آید.

“طالبان” یک گروهی است که در خلال جنگ با قوای شوروی سابق (۱۹۷۹- ۱۹۸۹) شکل گرفت. این گروپ که قرائتی تنگ‌ نظرانه نسبت به مفاهیم اسلامی دارد به کمک کشورهای منطقوی و فرامنطقوی و بخصوص با حمایت مالی - ایدئولوژیک عربستان سعودی، کمک های سخاوتمندانه امارت متحده عربی و به مساعدت‌های فزیکی و لوژستیکی بی ‌د‌ریغانه نه پاکستان شکل گرفت.

اعضای “طالبان” مجموعه‌ ای از ملا و نیمچه ملای عرب و غیر عربی اند که پیشتر در جنوب پاکستان مشغول فراگیری اسلامی بودند که عربستان سعودی مروج آن است. این مدارس با کمک مالی دولت ریاض پا گرفته و در اکثر مناطق پاکستان، به ویژه جنوب این کشور به ترویج دیدگاه سلفی و وهابی مبادرت می‌ کنند.

با چراغ سبز بازیگران بین المللی و بخصوص انگلیس، این گروپ کوچک به سرعت به انواع سلاح‌ های پیشرفته تجهیز شد به گونه‌ ای که بعد از خروج نیروهای شوروی از افغانستان و شکیل گیری حکومت تنظیمی، میان آنان نبرد در گرفت و افغانستان در دام جنگ داخلی افتاد. نیروهای “طالبان” که به دلیل حمایت‌ های عربستان و پاکستان فوق ‌العاده قدرتمند شده بودند به مرور بخش‌ های مختلف کشور را اشغال کردند.

آنان با اشغال قندهار در سال ۱۹۹۴ عملا دولتی خود خوانده با قوانین سخت بدوی را به اجرا گذاشتند. مردم که از هرج ‌و ‌مرج تنظیمی خسته شده بودند و نیاز شدیدی به استقرار نظم و قانون احساس می ‌‌‌‌کردند در ابتدا روی خوش به “طالبان” نشان دادند. این گروپ سرانجام در سال ۱۹۹۶ کابل را اشغال کردند و بدین ترتیب با تصرف پایتخت، حکومت خود را در سراسر کشور مستقر ساختند. اگرچه در این دوران و بعد از آن مقاومت‌ های از سوی بخشی از گروپ‌‌های تنظیمی صورت گرفت، اما قدرت مالی و نظامی “طالبان” با نظم آهنینی که در کشور بوجود آورده بود باعث شد که ثبات و پایداری آن هر روز استحکام بیشتری یابد. با استقرار حکومت “طالبان” به مرور چهره خشن و ارتجاعی و قرائت سلفی- وهابی آنان از اسلام عرصه را بر مردم تنگ‌ تر ‌کرد اما کسی یارای مقابله با ‌آن را نداشت. حامیان “طالبان” نیز از حضور آنان در افغانستان خشنود بودند. رهبری “طالبان” با ملا عمر است، مردی که مخالف عکس بود و آن را حرام می‌ داند و از این روی عکس ‌های محدودی از او وجود دارد.

در خلال جنگ‌‌ های داخلی در افغانستان و به ویژه پس از استقرار حکومت “طالبان” در این کشور، بن لادن سردسته "القاعده" که به لحاظ ایدئولوژیک ارتباط با “طالبان” داشت به آنان پیوست. وی سرمایه افسانه‌ ای خود را در اختیار “طالبان” گذاشته بود بعد از متهم شدن به بمب‌ گذاری علیه منافع آمریکا مجبور به بازگشت به افغانستان شد و مورد پذیرش و پذیرایی حکومت “طالبان” قرار گرفت. در پی ماجرای یازده سپتامبر و مشخص شدن اجرای این عملیات توسط بن‌ لادن، آمریکا از “طالبان” خواست که بن ‌لادن را تحویل دهد اما “طالبان” امتناع کرد. بدین ترتیب آمریکا رسما به جنگ افغانستان و حکومت “طالبان” رفت. حکومت “طالبان” سرنگون شد اما غربی ها نتوانستند ملاعمر، رهبر “طالبان” را دستگیر کنند. "القاعده" دامنه فعالیت‌ های تروریستی خود را به سراسر جهان کشاند و نیروهای وفادار به “طالبان” نیز همچنان به نبرد با نیروهای دولتی وقوت های ناتو و ایساف مشغولند.

“طالبان” روزانه جان چندین انسان بیگناه را در افغانستان می گیرد و به کار خود برچسب اسلامی می زند.

با ظهور “طالبان” (کلمه رایج “طالبان” قندهاری سپین ملائیکه) مردمی که از جنگ خسته شده بودند سلاح های خود را به زمین گذاشتند و به استقبال آنها رفتند. هنگامی که “طالبان” وارد کابل شدند، عبدالعلی مزاری حاضر شد که به آنها مذاکره کند اما وی نیز به نیرنگ مذاکره از سوی “طالبان” کشته شد. مزاری و همراهانش که به نیت مذاکره نزد “طالبان” رفته بودند با بسیار بی رحمی از سوی “طالبان” گوش و بینی هایشان بریده و سپس به شکل بسیار فجیع کشته شدند. با کشته شدن مزاری به شکل فجیع، “طالبان” چهره اصلی خود را نمایان کردند از آن به بعد بود که جنگ ها در مقابل “طالبان” به صورت جدی آغاز گردید. درینجا مروری مختصری داریم پیرامون عملکرد “طالبان”.

قتل عام هزاره ها در مزار شریف : در ۸ اگست سال ۱۹۹۸ نیرو های “طالبان” وارد شهر مزار شریف شدند. یک هفته بعد به تعداد ۲۰۰۰ نفر که بیشتر شان غیر نظامی بودند، توسط “طالبان” به قتل رسیدند. در گزارشی که از سوی دیده بان حقوق بشر بنام قتل عام در مزار شریف تهیه شده، چنین آمده است - “طالبان” وارد شهر مزار شریف نشده بودند که نیرو های حزب اسلامی گلبدین حکمتیار در خطوط اول جبهه، قرارگاه حزب وحدت را که از جنگجویان بامیان و در منطقه یی به نام قلعه زینی تخت پل که یک منطقه وسیع محصور شده در شمال شرق مزار در جاده شهر بلخ، تشکیل شده بود، را احاطه کردند.

نیروهای حزب اسلامی به تعداد۱۵۰۰ تا ۳۰۰۰ جنگجوی حزب وحدت را به دام انداختند که بعدا با پیشروی “طالبان” محاصره گردیدند بیشتر این جنگجویان حزب وحدت، در همان منطقه کشته شدند و حدود ۷۰۰ نفر آنها که بطرف مرز حیرتان فرار کرده بودند نیز توسط “طالبان” در دشت ها به قتل رسیدند. “طالبان” در اولین ساعات پس از بدست گرفتن کنترول شهرهای سمت شمال، شمار نامعلومی از غیر نظامیان را که عمدتا هزاره و ازبک بودند را به قتل رساندند. آنها بالای غیر نظامیان در مناطق مسکونی و خیابان های شهر فیر میکردند.

دیده بان حقوق بشر در گزارش خود نگاشته است که یک مرد تاجک که خودش هم در توقیف “طالبان” بوده، چنین می نویسد، من در کارته بخدی زندگی می کردم در روز سوم، “طالبان” سرک ها را محاصره کرده و اقدام به جستجوی خانه به خانه برای یافتن هزاره ها کردند. خانه های هزاره کجاست؟ فقط یک خانه هزاره نزدیک ما بود که در آن چهار مرد جوان به شمول یک دوست شان که برای دید و بازدید امده بود، حضور داشت و یک مرد جوان نیز در این خانه کار می کرد. تاجیک ها، ازبک ها و هزاره از مناطق همجوار نیز دستگیر شده بودند. همه دستگیر شدگان به موتر های باری انداخته شد. دستان چهار مرد هزاره خیلی محکم بسته شده و بجای دیگری برده شدند و خوردسن هزاره دیگر در موتر ما بود. وقتی که نزدیک ساحه بازار رسیدیم موتر متوقف گردید و دوخوردسن هزاره پائین اورده شد، یک عسکر "طالب" آنها را تیله کرده. و به چهار راهی پشت ساحه بازار برد، سپس توسط این عسکر "طالب" تیرباران گردیدند. بعدا به من گفته شد که چهار هزاره دیگر به تکیه خانه مهدیه برده شده و در آنجا بقتل رسیدند. همه این هزاره ها کارگر بودند، نظامی و جنگجو نبود، آنها همگی سنینی بین ۱۹ الی ۲۰ سال داشتند.

یک محصل طب گواهی داد که “طالبان” شفاخانه را نیز برای پیدا کردن هزاره ها تلاشی کردند من دو بچه هزاره را دیدم یکی حدود ۱۳ ساله و دیگری حدود ۲۰ ساله که یکی انها دستش شکسته بود. “طالبان” خواستند که آنها را با خود بیرون ببرند اما با مداخله رییس شفاخانه نتوانستند اما روز بعد آنها را “طالبان” باخود بردند.

پس از کنترول کامل شهر مزار، والی “طالبان” بنام ملا عبدالمنان نیازی خطبه های را در تمام مساجد شهر ایراد کرده و تهدید نمود که اگر کسی با هزاره ها کمک کند، خودش نیز از سوی “طالبان” مجازات می گردد. او در خطبه های خود می گفت که هزاره ها مسلمان نیستند، آنها کافر اند و باید آنها را بکشیم. این خطابه ها توسط بیشتر مقامات بلند رتبه “طالبان” اعلام شده و کشتن هزاره ها جواز رسمی و شرعی یافته بود.

قتل عام هزاره ها در ولایت سرپل در سالهای ۱۹۹۹ الی ۲۰۰۰٫.

بناء به گزارش دیدبان حقوق بشر، “طالبان” جنایت جنگی را در ولسوالی گوسفندی ولایت سرپل مرتکب شدند.

در ماه مارچ سال ۲۰۰۰ به تعداد ۹۶ نفر غیرنظامی توسط “طالبان” به قتل رسید.

دیده بان حقوق بشر در گزارش خود ولسوالی سنگ چارک ولایت سرپل را نیز اضافه می کند. مردم غیر نظامی زیاد در این ولسوالی کشته شد که این غیر نظامیان نیز قربانی حملات تلافی جویانه “طالبان” گردید. نیروهای “طالبان” زمانی که در یک منطقه شکست می خوردند، اگر بار دیگرآن منطقه را به دست می آورد، دست به کشتار مردم بیگناه می زدند.

هنگامیکه “طالبان” بامیان را تحت کنترول خود در آوردند، بوداهای عظیم الجثه بامیان را که قدامت تاریخی بیش از ۲۰۰۰ ساله داشت را منفجر و به صورت کامل تخریب نمودند.

تسلط پیدا کردن “طالبان” بر بامیان، ترس و حشت میان مردم مظلوم بامیان افروخته گردید. “طالبان” بر مردم عاجز و بی آزار بامیان رحم نکردند. در یکه ولنگ بامیان باقتل عام پیرمردان، کودکان و آتش زدن قریه ها وحشی بودن خویش را بار دیگر تکراراً ثابت کردند. تنها در یک مورد در کشتار “طالبان” در بامیان، بیش از ۲۰۰ نفر بدون کدام جرم از دم تیغ گذرانده شد. این قتل عام ها نیز مردم هزاره را مجبور به ترک کاشانه شان کردند. مهاجرت های که به قیمت جان اکثریت هزاره ها تمام شد و بیش از ۱۵۰۰ نفر مرد، زن و کودک پیر و جوان، بصورت فامیلی و فردی هنگامیکه عازم پاکستان و ایران بودند، توسط “طالبان” در ولایت زابل در منطقه کندی پشت تیر باران گردید که استخوانهای آنان تا بحال در گودال ها و آب رفتگی های کندی پشت پراکنده است. هم چنان تعداد از فامیل ها، در مسیر راه قندهار و سپین بولدک نیز سر به نیست شدند که تا امروز هیچ کس اثری از آنها نیافته است.

یکی از رایج ترین روش‌ های که “طالبان” در اکثر مناطق تحت تصرف خود از آن استفاده می ‌کردند، استفاده از منطق زور، خشونت، وحشی ‌گری و شیوه تهدید و سرانجام سر به ‌نیست کردن مردم بود. به این ترتیب زمانی که وارد یک منطقه یا شهری می شدند، ابتدا از مردم می خواستند هر چه سلاح و مهمات دارند به آنان تحویل بدهند، فرماندهان و جنگجویان را معرفی و خانه‌ های شان را به آنان نشان بدهند. بعد از این هشدار، اگر مردم به آنچه که “طالبان” گفته بود در مدت زمان معین وظایفش را انجام داده بودند کاری نداشتند، در غیر این صورت، از طریق جاسوسان که از مردم همان محل استخدام می‌کردند، متخلفین را پیدا می‌کردند یا همان جا در انظار عموم «اعدام» می کردند یا با خودشان می‌ بردند که دیگر هیچ وقت به خانه باز نمی ‌گشتند.

اعمال “طالبان” در خصوص زنان به خوبی مستند شده است- ابتدا در قندهار، بعد هرات و کابل، تکلیف شریعت را امر می کردند و تمام مکاتب دختران و زنان را بستند. آنها حکم کردند که زنان نمی توانند بیرون خانه کار کنند )به جز در بخشهای صحی)، یا بیرون خانه برآیند مگر اینکه با یکی ازمردهای اقارب نزدیکش همراه باشد.

هسته رهبری “طالبان” بیست و دو عضو شورایی داشت که ملا عمر رهبر شان بود. “طالبان” ساختارهای نظامی و مدنی خود را به خوبی گسترش داده بودند و ساختار آشکار کنترول و فرماندهی داشتند. ملا عمر از طریق ارتباطات مخابروی از قندهار هدایت امور نظامی در تمام کشور را سرپرستی می کرد. در قریه شیخ آباد، “طالبان” وارد قریه شده و سی مرد پیر را شکنجه و به قتل رساندند و بعضی از قسمتهای بدن را بریدند.

در آگست ۱۹۹۸ میلادی “طالبان” – با حمایت قاطع از جانب پاكستان – كنترول مزار شریف را به دست گرفتند. آنها بعداً حداقل ۲۰۰۰ نفر كه عمدتاً غیر نظامیان بودند، قتل عام نمودند. گزارش های دقیق نیز حاکی از آن است که “طالبان” در این چند سال، در جریان دستگیری نیروهای امنیتی را تیر باران کرده و یا خانواده های آنان را مجبور به پرداخت پول گزاف برای رهایی شان کرده اند.

دیده میشود درین سالهای نزدیک بی ‌رحمی و کشتار “طالبان” افزایش چشم‌ گیری یافته است. هر روز خبرهای از قتل مردم بی ‌گناه از اثر حمله‌ های انتحاری و بمب‌های کنار جاده ‌ای می ‌رسد. در جدید ترین گزارش ها خواندیم در قندهار از اثر حمله انتحاری “طالبان”، بیش از سی نفر کشته و زخمی شده و کارمندان برنامه همبستگی ملی در یکی از ولسوالی‌های هرات گلوله ‌باران شدند و در دشت ارچی کندز نیز حادثه خونینی رخ داد.

“طالبان” مسوولیت بسیاری از این رویدادهای خونین را به دوش گرفتند. عطش خون‌ ریزی در رهبران “طالبان” چنان قوی است که حتا از قتل کودکان نیز به وجد می ‌آیند و با افتخار مسوولیت آن را به ‌دوش می‌ گیرند. آنان فکر می‌ کنند که به ‌وسیله انتحار، بمب‌ گذاری، آدم ‌ربایی و گلوله ‌باران کارمندان دولتی، می ‌توانند تاریخ را به عقب برگردانند و دوباره مردم کشور را به قعر قرون وسطا سوق دهند. هدف و ابزار “طالبان”، غیرانسانی است و کسی نمی‌ تواند آن را توجیه کند.

رهبران آنان هنوز نمی ‌دانند که برای حکومت کردن روش و خصلت انسانی را باید در پیش گرفت و خدمت به مردم جزء از سیاست انسانی به شمار میرود. باید مردم حس کند که در سایه آن حکومت به تمامی نیازهایش رسیدگی می‌ شود و به آسایش و امنیت می ‌رسد. هیچ مردمی حاضر نیست افکار و حکومت کسانی را بپذیرند که می‌ خواهند از طریق کشتار، بمب‌ گذاری و حمله‌های انتحاری، به قدرت برسند. کسانی ‌که فکر می‌ کنند با کشتار مردم و ایجاد رعب و وحشت و گرفتن فرصت‌ های سرمایه ‌گذاری و توسعه، با حضور نظامی خارجی مبارزه می‌ کنند، سخت در اشتباه هستند. آنان باید بدانند که بحران و حاکمیت غیر مسوول “طالبان” بود که زمینه را برای ورود نیروهای خارجی به افغانستان فراهم کرد.

مردم افغانستان آن ‌قدر از وحشت و بیداد “طالبان” و جنگ‌های تنظیمی پیش از آن، خسته بودند که از حضور نیروهای خارجی استقبال کردند. هیچ کسی نمی ‌تواند، منکر این واقعیت باشد. در حال حاضر نیز مردم، نگران خروج کامل و صد در صدی نیروی خارجی ‌اند، دلیل آن‌ هم وحشت و بیداد “طالبان” و جنگ سالاران تفنگدار تنظیمی است.

در شش ‌ماه نخست سال ۲۰۱۰ بر اثر حملات اسلام ‌گرایان افراطی ۱۷۶ کودک کشته و ۳۸۹ تن از آنان زخمی شدند. این میزان بیش از دو برابر قربانیان کودک در همین دوره ‌ی زمانی در سال گذشته است. اشتافن د میستورا که این گزارش را تسلیم سازمان ملل کرده است، کودکان و زنان افغان را آسیب‌ پذیر ترین اقشار جامعه در درگیری‌های این کشور می ‌داند. او می‌ گوید، زنان و کودکان بیش از گذشته «در خانه‌ها و روستا های شان هدف حملات قرار گرفته، کشته و زخمی می‌ شوند». به گفته ‌ی وی، کودکان حتی در افغانستان در ملاء عام اعدام می‌شوند. مسئولیت حدود دو سوم آسیب‌ ها و تلفات انسانی را “طالبان” و اسلام ‌گرایان افراطی بر عهده دارند. اسلام‌ گرایان اغلب از غیرنظامیان به عنوان سپرهای انسانی استفاده می‌ کنند. سازمان ملل گروه‌ های افراطی اسلامی را مسئول کشته و زخمی شدن ۲۴۷۷ غیر نظامی در افغانستان در سال جاری می‌داند.

در حالی که تلفات ناشی از حملات نیروهای ناتو و نظامیان افغانستان ۳۸۶ نفر است. نماینده ‌ی ویژه‌ ی سازمان ملل در کابل این واقعیت را قابل انتقاد می ‌داند و می‌ گوید: اگر آنها می‌ خواهند آینده‌ ی این کشور را رقم بزنند باید بدانند که نمی ‌توانند این راه را از میان اجساد پرشمار غیر نظامیان باز کنند.

 

 

 

 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org