جنگ سالاران از جنگ و تفنگ تا نیرنگ و جفنگ

(اسناد سخن می گوید)

شنبه، ۲۸ جون ۲۰۰۸

 

«من به خدای خویش عهد بسته ام از هر راه و طریقی، از هر وسیله و ممکنی و از هر صفحه و پاراگرافی که خیانت و جنایت، چور و چپاول کشور و قتل و کشتار کابلی ها را افشاء و نمایان سازد، جمع آوری و به اطلاع مردم شرافتمند وطنم برسانم و تا زمانی که جنایت کاران به پنجۀ قانون سپرده نشوند، این راه را ادامه خواهم داد.» (اسکاری)

دیده درایی و بی حیایی هم حدودی دارد. جنایت پیشه گان وطنفروش (با هر تحول در کشور حاضر اند به خاطر مشت پول وارد معامله های رنگارنگی شوند) در نوشته هایشان چنان دروغهای شاخدار و دمدار را به کار می برند که هر خواننده با مطالعه پارگرافی اول به نویسنده گان آن ده ها و حتا صدها لعنت میفرستد.

اگر از اینها سوال شود که - لطفاً صادقانه اعتراف کنید، طی چهارده سال که جنگ خونین در کشور ادامه داشت و به عقیده شما  احمد شاه مسعود با پاکستان هیچ گونه تعلقاتی نداشت، پس جبهات پنجشیر و بدخشان از کدام طریق اکمال و سلاح های مرگباری چون: سکر، کلستر، بیلوپایپ، ستنگر، ماین های ضد پرسنل و ضد وسایل از کجا و از کدام طریق اکمال می شد؟

طی غلامی این معامله گران تعدادی زیادی از شخصیت های ملی در پاکستان وسیله آی. اس. آی به شهادت رسیدند که حتا آب از آب تکان نخورد، اگر احمد شاه مسعود وابستگی و سرسری های نمیداشت آیا سازمان جهنمی آی. اس. آی نمی توانست با وی تصفیه حساب کند؟

اگر جبهات پنجشیر تعلقات خاصی با دستگاه استخبارات پاکستان نمیداشت آیا میتوانست یک مرمی و یا یک دالری از پاکستان و آمریکا که سیا دربست در خدمت شبکه های جاسوسی پاکستان قرار داشتند، دریافت کند و یا ده ها کیلو زمرد و لاجورد از مال ملت یغما می شد به پاکستان رفته و از آن طریق در بازارهای غرب انتقال یابد؟.

آیا یونس قانونی منحیث نماینده سیاسی و خاص احمد شاه مسعود در آی. اس. آی معرفی نشده بود؟ و مالک دم دستگاه در پشاور نبود؟ و جدا از تنظیم ها فعالیت نداشت؟.

آیا سلاح و مهمات مسعود به صورت خاص و فوق العاده بسته بندی و اکمال نمی شد؟

آیا مسعود در سال ۱۹۹۹ به دعوت ادارات خاص پاکستان به آنجا نرفت؟

مگر شورای مشترک قوماندان در توپخانه به هدایت و رهنمود استخبارات پاکستان که جلال الدین حقانی به صفت رئیس شورا و مسعود بحیث معاون تعیین شدند، تدویر نیافت؟.

آیا قسمتی از اکمالات جبهات پنجشیر از طریق پشاور و از کانال استخبارات پاکستان صورت نمی گرفت؟.

آیا آتش بسی که درسال ۱۳۷۱ منجر به توافقنامه ای بین احمد شاه مسعود و گلبدین حکمتیار در حربی پوهنتون شد به هدایت و تقاضای جنرال حمید گل رییس قبلی استخبارات پاکستان و اعجازالحق فرزند ضیاالحق و ترکی الفیصل رییس استخبارات عربستان سعودی نبود؟.

این بنیادگرایان بی فرهنگ بمجرد داخل شدن در شهر کابل چه جرم و جنایت را مرتکب نشدند و کابل را به ویرانه و شهر را به شهر ارواح و مردم را قتل عام کردند.

محمود مستیری نمایندۀ خاص سرمنشی ملل متحد در امور افغانستان در مورد حکومت تظیمی چنین میگفت:

آقای محمود مستیری از قول جنرال دوستم میگوید: یک هیئت فدراسیون روسیه آخیراً با جنرال دوستم ملاقات کرده به وی توصیه مینماید که او با جنرال مسعود اتحادی را تأسیس نماید .

محمود مستری میگوید: در حال حاضر با وجود ادعای بلند بالای برهان الدین ربانی و جنرال احمد شاه مسعود حکومت کنونی واقعآ یک حکومت نیست. هیچ اساس قانونی ندارد و منجمله پنج شهر عمده افغانستان (کابل، مزارشریف، قندهار، هرات و جلال آباد) دو شهر (کابل و هرات) و از تقریبآ سی و دو ولایت افغانستان هشت ولایت آنرا تحت کنترول دارد. واقعیت اصلی در این است که آنهایی که در کابل ادعا مینمایند که حکومت اند، در حالیکه قسمت اعظم کشور خارج از اداره شان قرار دارد و جمیع گروههای قومی به استثنای تاجیک ها فی الواقع تمثیل نگردیده اند، دولترا مزیداً کم اهمیت میسازد.

(فشرده ای ازبیانیه محمود مستیری دراستکهلم جریده امید شماره ۱۶۵ صفحه ۷ مورخ ۱۹ جون ۱۹۹۵)

(فیلکس ارماکورا) نماینده سازمان عفو بین المللی، بعد از بازدید از کابل، دران زمان گفت: . . . در کابل وضع حقوق بشر ناگوار تر از سابق و چور و چپاول و قتل های فردی و دسته جمعی وجود دارد، و راکت ها بطور مسلسل اصابت می کند و هم آب و برق و قانون وجود ندارد. صرف در جلال آباد و مزار شریف وضع نسبتاً بهتر است و در متباقی مناطق افغانستان قضاوت در مورد جرایم به اساس شرعیت اسلامی از جانب خود قوماندانان محلات و مناطق صورت می گیرد. (از گزارش فیلکس ارماکورا به سازمان ملل متحد .)

تا کی این جنگ سالاران پول پرست میتوانند با این روش های کودکانه، تکلیف سادیستی خویش را درمان نمایند؟

متاسفانه مرجع و مقامی نیز وجود ندارد تا ازین بی نظمی و بی عفتی جلوگیری کرده عزت و آبروی کشور و عفت قلم را حفظ کنند. از طرف دیگر، با رواج پیدا کردن نقد و انتقاد در نشریه های بیرون مرزی که درین روزها بازار گرمی دارد، هرآنچی که گفتنی و رفتنی، تنظیمی و تنظیم سالاری، تفنگ و تفنگ سالاری، چور و چپاولگری، حزبی و غیرحزبی، شخصی و رسمی، دشنام و اتهام و . . . که در قاموس غیراخلاقی آنان جای دارد به این نام و آن نام فرستاده می شود.

مگر این را می گویند دموکراسی و آزادی بیان و عفت قلم؟

آیا مسوول این نشریه ها وجداناً نا راحت نمی شوند؟

آیا قلم بدستان و خوانندگان با مطالعه آن هزار گونه دشنام به آدرس نشریه و مسوول آن ولو هرکه و به هرنامی که باشد نمی فرستند؟ آیا نویسنده و مالک نشریه که اهداف سیاسی اش را تحت نام مستعار خود و نام اخلاقی و غیراخلاقی که به نشریه شان گذاشته اند میتوانند مخفی نمایند؟

آیا نقد کردن و نقد نوشتن این قدر ساده و آسا ن است که با نوشتن چند پاراگراف راست و دروغ خود را منتقد دانست؟

آیا دشنام دادن و اتهام بستن میتواند درد ملت و میهن را دوا کند؟

زمانیکه این انسانهای کج اندیش به این و آن تهمت و دشنام میفرستند و برای یکبار هم اگر میشود از عفت قلم و از خانواده و فامیلش که در اطرافش نشسته اند خجالت نمیکشند ؟ آیا سر در گریبان وجدانش فروبرده به این نمی اندیشد که این پاراگرافها و نوشته ها نمایندگی از تربیه فامیلی و اسم و رسم خانوادگی اش مینماید؟

آیا شخصی که مورد تاخت و تاز بی رحمانه قرار گرفته به تربیه فامیلی و کانون خانوادگی وی صدها و هزاران دشنام نمیفرستد؟ آیا این ویبسایتها، وبلاگها و منتقدین بی عزت - از خود، از وجدان و از مقدساتش خجالت نمی کشند؟

آنانی که تا دیروز با ماین و بم، با راکت و طیاره، با توپ و تانک، با سکر و کلستر و با زندان و اعدام مصروف قتل و کشتار و ترور و نابودی بودند و با تنگ شدن شرایط اجتماعی و تامین عدالت و قانونیت در کشور فرار را به قرار ترجیح داده و با سرمایه های هنگفت از چور و چپاول دارایی های عامه، قاچاق سرمایه های ملی بشمول معادن کشور، موزیم ملی و موزیم های سه گانه قوای مسلح و بانکها و ادارات دولتی . . . بخارج کشور رسیده اند و یا فامیل خویش را انتقال و خود پاسپورت و ویزه آماده برای فرار در جیب دارند و امروز با راه اندازی صفحات انترنیتی، مصروف و مشغول ترور شخصیت های فرهنگی و ادبی کشور اند.

میگویند گرسنه گان خواب میروند ولی گرسنه کشان نه، اینان چون به ترور و کشتن و بستن و بردن عادت کرده اند و این بار ازین طریق عطش آدمکشی شانرا فرو مینشانند.

این فرومایگان در پهلوی دشنام، توهین و تحقیر با جمع آوری مطالب توهین گونه به این و آن نام در این نشریه و آن نشریه مصروف و مشغول جعل نام، مقاله و نوشته ها هستند و بعدا در همین نشریه ها به دشنام گویی و توهین مخالفین سیاسی و تنظیمی شان میپردازند. زیاد نشریه های وجود دارد که بنام اینکه نشریه شان:

سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بوده و وابسته به هیچ جریان سیاسی نبوده و مشی مستقل را در دفاع از دموکراسی و آزادی تبلیغ و پیش میبرد و مدافع فرهنگ عالی انسانی است و هرگونه تنگ نظری قومی، فرقه ای و عقیدتی را رد می کند. و کانون اندیشه نویسندگان و قلم بدستان است. ولی عقب این کلمات منفورترین و بدنامترین انسانهای وطن سنگر گرفته اند و مصروف چتل نویسی و تحقیر و توهین انسانهای ارجمند وطن هستد.

تعدادی مسوولین این صفحات انترنیتی در چهار فصل سال پای کمپیوتر و انترنیت نشسته و مصروف این عمل کودکانه اند. بارها گفته شده که این چپاولگران اگر پول چور و چپاول مردم فقیر و گرسنه وطن نمیبود و اینان از بام تا شام مصروف تهیه لقمه یی نانی برای اطفال شان میبود هرگز چنین رذالت و بی همتی نمیکردند.

من یک دو نفر این پست همتان را میشناسم، خود تمام روز پای انترنیت نشسته به این و آن دشنام؛ توهین فرستاده و در حمایت و تمجید از بدنام ترین و شریرترین سران جنگ و تفنگ، دزدان و چپاولگران، قاچاقبران معادن کشور و قهرمانان ویرانی و نابودی وطن و بخصوص شهر زیبای کابل هستند و خانم مظلومش بمثابه ترجمان و راه بلد - روزها تا شام و شبها تا صبح در ادارات، شفاخانه ها، کلینکها و در منازل مهاجرین تازه وارد مصروف است.

تا زمانیکه در کرسی و چوکیهای دولتی لمیده بودند، بیرون شدن زنان بدون محرم شرعی و حجاب سراپا از چهار دیواری منزل و مصروفیت زنان در ادارات دولتی را حرام و غیراسلامی میدانستند، اما امروز خانمهای شان تنها و بدون حجاب شبها تا ناوقت در شفاخانه ها پهلوی بیماران مرد به ترجمانی و پرستاری مشغول اند.

اندوه بارتر اینکه اینان با تهیه و تنظیم مقاله ها، دست نوشته ها، نقد های اتهام گونه، تهیه اشعار و مضامین ادبی به این نام و ان نام در نشریه های که وسیله سران این شرارت پیشگان کمک و حمایت پولی و سیاسی میشود، با تهیه ای میل های گوناگون به نام اشخاص و افراد، بعد از مدتی پای انقادات انتقام گونه نشسته و مخالفین اعتقادات خویش را چلوصاف نموده و از سرانی بدنام خویش تحفه و جایزه دریافت میدارند. اینان یک گروپ شرارت پیشه است که تقریبآ همه آنان دیگر شناخته شده و به اصطلاح طشت رسوایی شان از بام افتیده است.

یکی دو نشریه این شرارت پیشگان که همین اکنون در انترنیت وجود دارد، با تهیه مطالب و مضامینی که در هیچ قلم و وجدان دیگر جای ندارد به نشر میرسد و هر خواننده ای از مطالعه آن احساس شرم و خجالت مینماید.

هیچ مخالف سیاسی این بنیادگرایان نمیتواند که از حقیقت و واقعیتهای چور و چپاول، تاراج و دزدی سرمایه های ملی، از ویرانی و بربادی کابل و از درد بخون نشسته گان کابلیان، از کشتن و بردن حاکمیتهای ننگین انان سخنی بر زبان بیاورد زیرا آنان با صدها دسیه و توطئه این اوباشان روبرو میگردتد.

تا زمانیکه این شرارت پیشگان در کرسی قدرت و چپاولگری وطن لمیده بودند با تفنگ و کشتن مخالفین را نیست و نابود میکردند و امروز با جفنگ و نیرنگ در پی ترورهای فرهنگی و بدنام ساختن روشنفکران و اندیشمندان رسالمند کمر بسته اند. آیا در کجای دنیا سابقه دارد که در برابر مخالفین ایدیالوژیکی خود چنین ستم گرانه و بی رحمانه تاخت و تاز کرد؟ سازمان ملل متحد، دفاتر حقوق بشر، نهادهای انسان دوستانه ملی و بین المللی چرا نتواند از شرارتها و بغاوتها تحقیق و گزارش تهیه نمایند؟.

آیا سیما ثمر، نادر نادری، ملالی جویا، رمضان بشردوست، شکریه بارکزی، کامران میرهزار، اسپنتا (وی در مزار غبار عملآ به جنایتکاران تفنگدار تنفر خویش را اعلام نمود) . . . حق ندارند پیرامون مشکلات اجتماعی، تأمین عدالت و قانونیت، از دموکراسی و حقوق بشر، از عدالت انتقالی، از ظلم، جنایت وحشت و بربریت سلاح و سلاحداران چیزی بگویند؟

پرویز کامبخش حق ندارد چند سطری از یک نشریه انترنیتی را مرور نماید و اگر چنین کرد باید به اعدام محکوم گردد؟

آیا عبدالرحمان پنجشیری حق نداشت که به میل و رغبتش عیسویت را بپذیرد؟ طوری که صدها و هزاران خارجی با درک حقانیت دین اسلام اگاهانه به این دین نجات بخش میپیوندد و کسی نیست که آنان را تکفیر و به اعدام محکوم نماید.

آیا کسانیکه مانند داکتر عبدالرحمان وزیر هوانوردی دولت آقای کرزی از تنظیم گذشته اش نفرت و به جریان دیگر میرود بی درنگ باید کشته شود؟

آیا محصلین پوهنتون کابل حق تظاهرات را ندارند و مانند زمان حکومت انتقالی به رگبار مسلسل بسته شوند؟

آیا بار دیگر بخاطر تصاحب ارگ هزاران انسان وطن و بخصوص کابل را قتل عام کرد؟

اینان باید بدانند که مردم وطن دیگر نخواهد گذاشت ادارات دولتی، موسسات تولیدی، مراکز فرهنگی، دارایی های عامه و کابل و کابلیان مورد تاخت و تاز و چور و چپاول واقع شود. پس که چنین است بیایید با وجدان انسانی و با تربیه افغانی و اسلامی از دشنام و دسیسه که کار شیطانی و عمل غیرانسانی است دست بکشید و بسوی تفاهم و همدلی و همکاری به پیش بروید و انتقادات تانرا انسانی تر و اسلامی تر تفهیم نمایید و انتقاد را به انتقام نکشانید.

روزنامه شهادت ارگان نشراتی حزب اسلامی گلبدین حکمتیار صدراعظم دولت مسعود – ربانی در مقاله تحلیلی خویش در رابطه به چاپ بانکنوت ها چنین مینویسد: حکومت های سابق )حکومت، تره کی، کارمل و داکتر نجیب الله (تا آخر زمامداری شان مجموعآ مبلغ »یکصد و شصت ملیارد افغانی« چاپ و عرضه کرده اند، ولی حکومت ربانی و مسعود در مدت بیست ماه «پنج هزارملیارد افغانی» طبع و عرضه کرده است و این بانکنوتهای بدون پشتوانه به امر ربانی و مسعود که در پرزه ها صادرمیشد توزیع میگردید. از اینجاست که خرید و فروش مناطق در بدل پول آغاز شد و نشر پولهای بدون پشتوانه در فدراسیون روسیه انتقاد های زیادی را نسبت به رژیم وارد ساخت.

(روزنامه شهادت شماره ۱۲۳ دلو سال ۱۳۷۳)

چرا نگذاریم روزگاران از خون ریزی کابلیان و چپاول کابل بنویسد؟:

مردم ما كه تمام هستی شان چه در دوران جنون قدرت طلبی امیران جنگ طلب و در دوران فاشیزم مذهبی طالبان برباد رفت و هیچ گاه هم طعم دموكراسی را نچشیدند. حال كه زمانه سخت عوض شده و از بركت حضور نیروهای آیساف، باهر دست تا مرفق آغشته بخونی، پرچم دموكراسی تحقیر میگردد و با هر دهان آلودهیی شعار دموكراسی به لجن كشانیده میشود. عدهای هم برای آنكه از قافله تمدن به دور نمانند، با وداع گفتن با لنگی و پكول و عبای روحانیت ظاهرخود را طوری میآرایند كه عشوه شان به مذاق غربی ها برابر باشد. اما آیا كسی كه تا دیروز سایه دموكراسی را به گلوله میبست و آن را خلاف شرع اسلام میدانست و امروز دموكراسی طلب شده، حق دارد با این كلمه شوخی دردناك و آزار دهنده كند؟ آیا كسانیكه در زندگی شان بلدند فقط با زبان گلوله سخن بگویند حق دارند از نظام دموكراتیك و قانون اساسی دموكراتیك حرف بزنند؟

آیا كسانیكه تا دیروز لویه جرگه را یك نهاد غیراسلامی میدانستند اما امروز باذوقزدگی بر كرسی های آن میلمند، و همنشینی با ظاهرشاه "غرب زده" را كفر محض و كسرشان خود میدانستند ولی با او روی یك سفره نیشستند، حق دارند سرنوشت مردم ما را بیشتر ازین به بازی بگیرند؟ حال كه قرار است مسوده قانون اساسی به دسترس عموم قرار گیرد آیا مردم میتوانند باور داشته باشند حرف كسانیكه نه پول دارند و نه تفنگ، شنیده میشود؟ در شرایطی كه خلع سلاح عمومی صورت نگیرد، اردو و پولیس ملی ساخته نشود، بساط ملوك الطوایف و امیران محلی برچیده نشود ممكن نیست پایه و اساس نظام دموكراتیك بر اساس قوانین دموكراتیك و آرای مردم ریخته شود. بیجهت نیست كه مردم ما به آینده خود سخت نگران اند.

- ویران كردن هشتاد درصد شهر كابل، شهریكه صدها سال همپای مدنیت های شرق به پیش میتاخت و گهواره تحولات تاریخی ملك ما بود، بی جاشدن هشتاد درصد ساكنان این شهر وازدست رفتن هست و بودشان.

- شصت و پنج هزار كشته دراثر این "سوء تفاهم" تنها در كابل بدون درگیری های مزار، قندهار، لغمان، تخار، سمنگان. . .

- دست اندازی به ناموس مردم، دختر ربایی، تجاوز دستجمعی بر زنان، تجاوز بر دختران خورد سال، تجاوز بر اجساد زنان و. . .

- براه انداختن جنگهای وحشتناك ملیتی، مذهبی و سمتی كه در آن پستان بریدن، در كانتینر كباب كردن، میخ به فرق كوبیدن و ادرار خوراندن از شوخی های روزمره به حساب می آمد.

- تاراج بی سابقه آثار تاریخی و كتاب سوزی ها.

- از بین بردن صد درصد مكتب ها، كتابخانه ها، بانكها، هوتل ها، پارك ها، آرشیف ها، موزیم ها، جمنازیوم ها، پوهنتون ها، سینماها و نابودی تمامی آثار ترقی و تمدن.

- فرار نود درصد استادان، محققان، آگاهان و بی سواد ماندن نسلی از دختر و پسر.

حال كدام یك از موارد بالا را "اشتباه" و"سوء تفاهم" می توان نام گذاشت؟

آنانیكه مرتكب این اعمال شده اند تا در برابر تاریخ و مردم زانو نزنند و بالیسیدن این همه ناپاكی گردن های خود را در برابر تیغ بی رحم تاریخ نگذارند و طلب بخشش و آمرزش نكنند طرح چنین فورمول هایی راه به جایی نخواهد برد. صفوف و افرادیكه به قوماندهی سران رهبران و امیران مرتكب جنایت شده اند باید اعلام بدارند كه ما در جریانی قرار گرفته بودیم كه باتمام روحیه و تمایل خدمت به مردم مورد بهره برداری سوء قرار گرفتهایم و دیگر این جنایتكاران را برای ابد ترك گفته، در آن صورت است كه بار سنگین این همه خیانت از شانه های شان سبك خواهد شد.

خلیل زاد لب به سخن باز میکند

زمانی که خلیلزاد حقایق را چنین افشاء و می نماید بهتر نیست که بخوانیم: آمریکا در تقویت و پرورش بنیاد گرایی اشتباه كرد، از همان آغاز مبارزه اش بعد از ١١ سپتامبر در برابر تروریزم جدی عمل نكرد. این كشور بیشتر دلنگرانی برای حضور در منطقه داشت تا نابودی نطفه های تروریزم. از جانب دیگر امریكا میتوانست با كمك های اقتصادی مؤثر نه به دزدان در افغانستان و دلالان در پاکستان، بلكه به افراد مطمئن و پاك برای رشد اقتصادی، زمینه سربازگیری تروریستها و بنیاد گرایان را در كشور به حداقل برساند. روزنامه گاردین "سلاح هایی كه ایالات متحده و بریتانیا به همراه متودهای پیشرفته جنگی در اختیار بنیادگرایان قرار دادند به فاجعه در غرب ختم شد و بر اساس پدیده "چرخش" برعلیه كسانی مورد استفاده قرار گرفت كه آن ها را تهیه دیده بودند. با آن كه رسانه های گروهی آمریكا خود اعتراف می كنند كه روی كار آمدن دولت جهادی و طالبی در افغانستان ناشی از كمك های پنهانی است كه ایالات متحده به گروه های بنیادگرا كرده است. یكی دیگر از اشتباهات آمریكایی ها تاكید بیش از حد آنان بر روی عملیات های جنگی است.

در کتاب آقای صباح (از تصرف کابل تا سقوط مزار) دربارۀ جنگ و جنایات انجام شده در افشارآمده است: «جنگ سوم بین قوای مسعود و سیاف از یکطرف و حزب وحدت عبدالعلی مزاری از طرف دیگر، که این جنگ به نام فاجعـۀ افشار نیزیاد میگردد، این جنگ از گردنۀ باغ بالا آغاز و انستیتوت علوم اجتماعی، اکادمی څارندوی، پولیتخنیک و مرکز تعلیمی وزارت امنیت دولتی از حزب وحدت بدست اتحاد سیاف و شورای نظار مسعود قرارگرفت. بدترین جنایت هــا صورت گرفت، افراد غریب و بیچاره هـــزاره جوقه جوقه تیرباران و اعدام گردیدند، به ناموس آنان تجــاوز گردید، تعدادی از زنان هــزاره از طرف جنگجویان جانب مقابل به جاهای نامعلوم انتقال داده شده و در منطقۀ افشار و خوشحال خان به زنان و دختران در مقابل چشم شوهـــر، پدر و برادرش تجــاوز صورت گرفت، اموال و دارایی آنان به تاراج رفت. . . مسعود و سیاف چنان جنایت آفریدند که قلم ازتحریرآن عــاجزاست». (اقتباس از اثر جناب جنرال سید عبدالقدوس « سید» .)

میرعبدالرحیم (عزیز) با استدلال و منطق می نویسد:

. . . یونس قانونی یكی از عمال شورای نظار است كه دوشادوش احمد شاه مسعود در بدبختی های افغانستان سهیم بود. در جریان جنگ های داخلی سالیان ۱۹۹۲ـ۱۹۹۶، مدتی وزیر دفاع ربانی شد و دود از دماغ مردم درآورد. وی یكی از مسئولین تباهی ها و خیانت های بیشماری در كشور است. برعلاوه كشتار مردم بیگناه كابل و ویرانی این شهر، مزدوران شورای نظار همراه با حیوان صفتان سیاف، زن و مرد و طفل اهل تشییع افشار را از تیغ كشیدند و مرتكب بی ناموسی های غیر قابل بیان گردیدند. قانونی از زمره افرادیست كه باید بقیه عمر خود را در زندان جنایتكاران جنگی میگذشتاند. بر عكس قانونی توسط اجانب عمداً در رأس پارلمان افغانستان قرار داده شد تا باین نوع تعیینات، حیثیت و غرور مردم ما را نابود سازند. قانونی مانند سائر عمال شورای نظار از مدت ها قبل در خدمت اجانب بوده و از ارتباطات احمد شاه مسعود با روسیه، ایران، هند و اخیراً امریكا مستفید شده است. مؤلف كتاب الاشه شكن در صفحهء ۶۳ كتاب خود در مورد احمد شاه مسعود می نویسد: «او همچنان در قاچاق مواد مخدره شركت كرده بود. در اوقات مختلف از روس ها، ایرانی ها، هندی ها و امریكائیان پول بدست میاورد.»

قابل یادآوری است كه احمد شاه مسعود، ربانی و سائر همكیشان شان در دههء ۱۹۷۰ میلادی از آی اس آی پاكستان هم پول میگرفتند و در افغانستان دست به تخریب میزدند. در حقیقت وطنفروشی و خیانت به كشور برای این گروه ضد ملی بیك فرهنگ مقدس مبدل گشته و برای شان غرور آفریده است. زمانیكه امریكا بعد از حادثه تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، تصمیم به سقوط نظام طالب گرفت، ائتلاف شمال بالاخص جناح شورای نظار غرض غصب قدرت خود را به این كشور (امریكا) فروخت، اما تعلقات قبلی این گروه با روسیه، ایران و هند نیز تا اكنون پا بر جا مانده است. خوشا بحال عمال شورای نظار كه از حمایت همه قدرت های اجنبی دخیل در قضیهء افغانستان بشمول پاكستان برخوردار بوده اند. استعداد و توانائی شان در خوش نگهداشتن قدرت های بیگانه محیرالعقول است.

اسناد محرم به بیرون درز میکند. متجاوزین درهمکاری با جنایت پیشگان داخلی چه پلانهای خصمانه را دنبال میکردند؟

متن پروتوکول های همکاری با قوای شوروی درافغانستان!

پروتوکول شماره: (۱)

مقام فرماندهی نظامی شوروی از طریق میانه روها و با موافقت نجیب الله با احمد شاه مسعود تماس قایم نموده موضوعاتی را غرض همکاری در میان گذاشته است که با مهر سفارت شوروی در کابل تصدیق و نشانی گردیده است.

محتویات سندی که از طرف فرماندهی سپاه شوروی تائید گردیده قرار ذیل اند:

۱ تأسیس محلات تاجیک نشین با خودمختاری داخلی قوم تاجیک به داخل چوکات افغانستان متحد، به شمول ساحه ارا ضی ولایات بدخشان، تخار، کندز، بغلان، قسمت های پروان و کاپیسا و همچنین اقسام حکومت های خود مختار به داخل این ساحه .

۲ نمایند گی از قوم تاجیک و اشغال مقامات مشخص دولتی بداخل ارگان های ریاست جمهوری، پارلمان ملی و کابینه وزرای افغانستان .

۳ شناخت رسمی جمعیت اسلامی افغانستان متعلق به ربانی بحیث یک حزب مستقل و دارای حقوق مساوی در افغانستان

۴ تأسیس یک قوای نظامی منظم تاجیک به اساس تشکیلات جمعیت اسلامی افغانستان و شمول آن در اردوی افغانستان تعریف و توضیح اهداف این قوای نظامی به ارتباط منافع ملی (مقصد از منافع تاجیک است) به ارتباط اهداف عمومی حکومتی به شمول حفاظت شاهراه حیرتان – کابل.

۵ تأمین صلح به داخل چوکات خودمختاری قوم تاجیک و تاسیس شرایطی برای بازگشت زندگی عادی برای تاجیک .

۶ موضوعات انکشاف اقتصادی در منطقه شمال شرق، همکاری از جانب دولت افغانستان درین موضوع، همچنان کمک های چند جانبه به شمول کمک های اقتصادی، طبی و انواع دیگر کمک ها همچنان انکشاف تجارت سرحدی.

سند متذکره توسط سفیر کبیر شوروی یوری ورانتسوف و توسط جنرال وی – ای وارنیکوف مطرح و موافقه شده آنها به نوبه خود این موضوعات را از ملاحظه و منظوری زعامت جمهوری افغانستان گذشتانده اند .

هیأت شوروی در آن زمان که اسناد را تبادله کردند قرار ذیل است:

یوری ام ورانتسوف سفیر کبیر شوروی، جنرال وی – آی وارنیکوف قوماندان گروپ عملیاتی نظامی وزارت دفاع شوروی.

درین ملاقات به مسعود پیشنهاد گردید تا قراردادی با حکومت کابل منعقد ساخته و به همکاری واحد های اردوی افغان به حفاظت شاهراه کابل حیرتان بپردازد.

پروتوکول شماره (۲)

پروتوکول هذا پیرامون شرایط مناسب با همی بین زعامت قوای شوروی مقیم در افغانستان و قوای مسلح مخالف مقیم پنجشیر به منظورایجاد حسن نیت و تمایل برای صلح در افغانستان طرفین متعاقدین پروتوکول هذا را امضاء نموده اند تا به اساس آن مکلفیت های ذیل را تعمیل و رعایت نمایند:

۱ قطع و توقف کامل عملیات نظامی در سالنگ جنوبی و دیگر نواحی مجاور شاهراه کابل – حیرتان به شمول قطع هرنوع فیر و حمله توسط هرنوع فیر و حمله توسط هر نوع سلاح بالای مواضعیکه در تصرف قطعات گروه های جمعیت اسلامی میباشد و یا قریه جات که قطعات اردو و پوسته های که در تصرف اردوی شوروی و قوای دولتی میباشد.

۲ قطعات مسلح پنجشیر مسوولیت محافظت مواصلات بین تاجیکان و چوکنی را به منظور قطع حملات، دزدی و غارتگری و انواع دیگر عملیات خصم انگیز به سپاه ضد شوروی و حکومت افغانستان متعهد و تضمین مینماید.

۳ جانب شوروی متعهد میشود تا به اساس توافق جانبین مقدار لازم مواد، تجهیزات، مواد عاجل مورد نیاز و دیگر ضروریات و نیازمندی های مادی پنجشیر و نواحی دیگر مربوط به قسمت های مشخص شاهراه سالنگ تهیه و تدارک نماید .

۴ به قطعات و گروه های تنظیم های دیگر اجازه داده نخواهد شد که در منطقه شامل درین مذاکرات به منظور فیر و حمله بالای سپاه شوروی و نیروهای افغانستان داخل شده و به عملیات تروریستی یا سبوتاژ پاپ لاین بپردازند. اگر تلاشهای توسط اعضای مسلح تنظیمهای دیگر برای تطبیق فیر و حمله صورت بگیرد جانب سپاه شوروی اظهار آماده گی مینماید تا به قطعات مسلح پنجشیر به اثر تقاضای آنها توسط قوای توپخانه و هوایی کمک نماید.

۵ تبادله معلومات و مساعی مشترک به منظور پیدا کردن اتباع شوروی و افغانستان که در مناطق شامل این قرارداد مفقود الاثر شده اند.

۶ در حالت تزهید و اضطرابات و تشویش – انعقاد میتنگ ها و جلسات به منظور مشوره دوجانبه پیرامون قطع و جلوگیری از عملیات جدید نظامی به نفع تامین صلح در منطقه زون مشخص.

۷ ساحه پروتوکول هذا در سرتاسر قلمرو سی کیلومتری به هردو طرف خطوط مواصلات بین تاجیکان و چوکنی امتداد و اعتبار دارد در ماورای این سرحدات سپاه شوروی و قوای مسلح پنجشیر حق دارند تا عملیات نظامی به منظور امحای قطعات مسلح و گروه های مخالف منقطع نساخته اند انجام بدهند.

۸ پروتوکول هذا بعد از امضاء و انعقاد آن فوراً مورد تطبیق قرار میگیرد.

در دسامبر ۱۹۸۸ این سند به ا مضاء و ملاحظه شد جنرال بی وی گرموف – جنرال شهنوازتنی و احمد شاه مسعود رسید.

(Shebarshin شبارشین ١٧٧- ٢١٤)

جنرال بوریس گروموف، مولف کتاب «ارتش سرخ در افغانستان» مینویسد: «در سال ١٩٨٢ ما توانستیم به مهمترین هدف خود نایل گردیم. ما توانستیم با احمدشاه مسعود تماس های بس پایدار برپا کنیم که تا پایان خروج نیروهای اتحاد شوروی از افغانستان تداوم یافتند. طی زمان حضور نظامی ما در افغانستان کار ما با مسعود با موفقیت های متناوبی ادامه یافت. با این حال فرماندهی نیروهای شوروی فعالیت دار و دسته او را زیر کنترول داشت به ویژه درسال ١٩٨٢ نماینده سپاه چهلم و شخص احمدشاه مسعود موافقتنامه ای را به امضاء رسانیدند که درآن مسعود تعهد سپرده بود به روی کاروانهای نظامی ارتش شوروی در سالنگ جنوبی به جایی که فرمانروای بی چون و چرای آن بود، آتش نگشاید. بر پایه این معاهده مسعود به اعضای گروهش دستور داد تا از فعالیت شدید برضد نیروهای دولتی دست کشیده و مبارزه مسلحانه را برضد سازمانهای مخالف جمعیت اسلامی افغانستان پیش ببرند. » جنرال بوریس گروموف در ادامه مینویسد:

«ماموران. KGB از روند کار ما با مسعود و دورنماهای آن به میزان لازم باخبر بودند. » «. . . ساده لوحانه خواهد بود اگر پنداریم که ارتش فرانیرومند شوروی توانائی آن را نداشت که دار ودسته مسعود را کاملاً تار و مار کند. . . . رهبری نظامی شوروی در افغانستان هرگونه امکانات را در اختیار داشت که هرگاه لزومی پیش می آمد ما مسعود را نابود میساخت. شخصاً نزد من هیچگاهی دراین زمینه تردیدی پیدا نشده بود و اکنون هم بدین باور هستم. مسعود خود به خوبی وضعیت خود را درک میکرد که طبعاً این امر در سیاست ها و برخورد وی با نظامیان شوروی تاثیر میگذاشت. او همواره میدانست که چه چیزی به او اجازه داده میشود و به خاطر چه چیزی به شدت تنبیه خواهد شد. »

(ارتش سرخ در افغانستان، ص ١١٩)

خلیل هاشمیان حقایق بزرگ را برشته تحریر میاورد

خلیل هاشمیان مینویسد: عنوان بالا مقاله ای ست بقلم این هیچمدان که بار اول در سال ۱۹۹۰ در شمارۀ مسلسل پنجم مجله آئینه افغانستان نشر شده و بعد از آن در شماره های مسلسل ۱۳ و ۱۹ سال ۱۹۹۱ باثر استقبال و تقاضای خوانندگان مجله تجدید چاپ شده، و در سالهای بعدی نیز تا قبل از درگذشت احمدشاه مسعود حداقل سال یکبار بطور ضمنی تکرار شده است. مقاله مذکور عکس العمل نویسنده بود بمقابل یک مصاحبه ویدیویی که یکی از هواخواهان احمدشاه مسعود پنجشیری از کابل با خود آورده و در امریکا توزیع کرده بود . در مصاحبه مذکور احمدشاه مسعود پنجشیری از فعالیت های نظامی و سیاسی و پلانهای آیندۀ خود سخن گفته بود، ولی شخصیکه مصاحبه را ثبت و ترتیب کرده بود یک قسمت ویدیو را برای تبلیغات و اراجیف خود مختص ساخته صفات و مدعیات ملکوتی به احمدشاه مسعود پنجشیری نسبت میداد و او را در عقل و تدبیر بالا تر از افلاطون و در جنگ و مبارزه بلند تر از ناپلئون میخواند، و او را بالقاب شیر پنجشیر، فرمانده جهاد و ناجی افغانستان. . . یاد میکرد.

من در مقاله مذکور نوشتم که احمد شاه مسعود صرف یک قوماندان محلی است و هنوز کار نکرده که او را قوماندان جهاد و ناجی افغانستان بخوانیم، و از جانب دیگر در سلوک و اعمال او جوهر زعامت ملی دیده نمیشود، و با استعمال مقوله خشت پخته سنگ مرمر نمیشود پیشگوئی کردم که از احمدشاه مسعود پنجشیری یک زعیم ملی ! ساخته شده نمیتواند. بعد از آنکه مجاهدین حکومت کابل را اشغال و احمدشاه مسعود را وزیر دفاع ساختند، بی کفایتی هائی از مسعود دیده شد که گویا تیزاب کابل این خشت پخته ناپخته را شاراند و مردم کابل باو القاب متعدد دادند، از قبیل: موش کابل، شیر بمبیرک، قوماندان قرتوک، قوماندان پتاقی، قوماندان ملاقی، قوماندان تلخان، چوته قوماندان، بی ثبات قوماندان، باتوک قوماندان، سنگ فروش قوماندان، وطنفروش قوماندان، و غیره. مدتی بعد احمدشاه مسعود با حزب وحدت جنگید و شیعه و هزاره را در اطراف کابل قتل عام کرد.

هزاره ها القاب دیگری از قبیل خونخوار، نمک حرام، دشمن اسلام و غیره باو دادند. در دورۀ فرار از کابل و جنگ با طالبان برای احراز چوکی و قدرت که احمدشاه مسعود پنجشیری با روسها، هندوستانیها و ایرانیها در ائتلاف قرار گرفته بود القاب اضافی از قبیل بزغاله قوماندان، بز ایفل، چوته ریش قوماندان، قلابی قوماندان، نوکر هندو، نوکر روس و غیره از طرف مردم باو داده شد. احمدشاه پنجشیری زندگی پُرماجرا را گذشتاند، برای احراز چوکی و قدرت بچند قدرت اجنبی پاکستان، ایران، روس، هندوستان و غیره ـ پناه برد، اما زعامت ملی را احراز نتوانست، گویا طوریکه چند بار در مجله آئینه نوشته شده شما از خشت پخته سنگ مرمر ساخته نمیتوانید، این مقوله در مورد او صدق نمود. حتی مرگ او شکل غیرعادی و مورموز داشت. بعد از مرگ او، شورای نظار و جریدۀ امید اورا باالقاب رحمت الله علیه و علیه السلام بلا تشبیه حیثیت پیغمبر پنجشیر دادند.

جریدۀ امید در استقبال از سالگرد مرگ او آنقدر تبلیغات مبالغه آمیز براه انداخت که حتی یکعده اشتراک خود را از امید قطع کردند. قابل تذکر است که شورای نظار آنقدر عکس و تصویر مسعود پنجشیری را در کابل توزیع و تعلیق کرد که در هندوستان از بودا نشده بود، ولی یک چیزی که از رویداد لویه جرگه اخیر خوشم آمد اینست که نامی از شیر بمبیرک پنجشیر درین جرگه گرفته نشد، حتی سعی و تلاش ستم شعاران شورای نظار که میخواستند از لویه جرگه برای احمدشاه مسعود پنجشیری لقب قهرمان ! را بگیرند به ناکامی انجامید. وقتی این خبر را شنیدم دو چیز به یادم آمد: یکی تاثیر شعار ۱۴ سال قبل آئینه افغانستان که خشت پخته سنگ مرمر نمیشود، دیگری بیت ابو المعانی بیدل که میفرماید:

همچو کوزۀ دولاب هرچه زیر گردون است . یـا ترقی آهنگ است یــا تـنزلی دارد.

نادر پوینده چنین مردانه و اندیشمندانه نوشت:

قانونی از جهاد علیه روسها تا عضویت درسازمان FSB (کا گ ب سابق)

گفته می شود یونس قانونی رییس پارلمان افغانستان در سفر اخیر خود به روسیه با وزیر امنیت این کشور در داخل یکی از قایق های تفریحی دریای مسکو به صورت خصوصی ملاقات نموده است. این خبر از جانب نزدیکان آقای قانونی به بیرون درز نموده است. انتظار می رود اطلاعات بیشتری از مکالمات طرفین در روزهای آینده به مطبوعات درز نماید. در این ملاقات آقای قانونی پروتوکول احمد شاه مسعود با شوروی سابق را در زمان جهاد به عنوان مبنای دوستی دیرینه ی بین گروه خود و روسها قرار داده سعی می نماید جانب روسها را متقاعد نماید که این شورای نظار نبوده است که باعث سرافکندگی و شکست شوروی در افغانستان شده است بلکه خام بودن مردم افغانستان در تحلیل معادله ی قدرت جهانی و عدم آگاهی آنها از ظهور امپریالیزم امریکا بوده است که باعث اخراج نیروهای شوروی از افغانستان شده است. قانونی با ذکر لغت امپریالیزم سعی می نماید خود را پیرو خط مشی پوتین رییس جمهور روسیه که اخیراً امریکا را امپریالیزم خوانده است نشان دهد. اطلاعاتی که به بیرون درز نموده است روشن می سازد که قانونی با تلاش بسیار سعی می نماید وزیر امنیت روسیه را متقاعد نماید که در پنج سال گذشته شورای نظار عملاً متحد استراتژیک روسها بوده است. وی ضمن اینکه حامد کرزی را نماینده ی امریکا خطاب می نماید مقاومت شورای نظار را در برابر نفوذ امریکا در کشور افغانستان دلیل واضح این امر قلمداد می نماید.

قانونی در بخشی از صحبت خود با جانب روس وی را مخاطب قرار داده می گوید:"جبهه ی ملی که در هماهنگی کامل با سفارت روسیه در کابل تشکیل شده است انتظار دارد دوستان روس خود را در تمام مسیر حرکت خود به سوی موفقیت در کنار خود ببیند. ما معتقد هستیم که امریکا روزی در افغانستان به زانو در خواهد آمد، به دلیل اینکه امریکایی ها قادر نیستند این واقعیت را که افغانستان همواره حوزه ی نفوذ روسیه بوده است درک نمایند. " این ادعاهای آقای قانونی در حالیست که اطلاعات منتشرشده از تلاش مایوسانه ی شورای نظار به نزدیکی با امریکا در طی پنج سال گذشته حکایت می نماید. گفته می شود که تیم قانونی-عبدالله بعد از شکست طالبان دهها ملیون دالر را از سازمان CIA امریکا دریافت نموده است. اما بعدها امریکاییها به دلایل ظاهراً نامعلوم علایق خود را از این تیم کم نموده سعی نمودند آنان را حذف نمایند. گفته می شود علت بی علاقگی امریکا به تیم قانونی روابط همزمان این تیم با سازمان اطلاعات ایران بوده است. مصارف چند ملیونی آقای قانونی در جریان انتخابات ریاست جمهوری نیز بخشی از همکاری مشترک سازمان اطلاعات سپاه ایران و FSB (کا گ ب سابق) بوده است که ظاهراً سعی دارند جبهه جدیدی را در منطقه علیه نفوذ امریکا باز نمایند. قانونی قصد دارد از این موقعیت با مهارت به نفع خود و تیم خود استفاده نماید.

اما خبط عمده ی قانونی سطحی بودنش در تحلیل معادلات جهانی قدرت است. تصور نمی شود روسها واقعاً مایل و قادر باشند جبهه ی جدی را علیه امریکا در منطقه باز نمایند. صحبت های پوتین بیش از اینکه مبین تهدید غرب بوسیله ی شوروی باشد نوعی تلاش برای اخذ امتیازات اقتصادی از امریکا و اروپا محسوب می شود. روسها قدرت درک این مسئله را دارند که جنگ جهانی سوم هیچ برنده ای نخواهد داشت اما این را نیز دریافته اند که سیاست می تواند رقابت های اقتصادی روسیه را در منطقه به نفع این کشور خاتمه دهد. به هر حال موفقیت یا عدم موفقیت آقای قانونی دغدغه ی اصلی روسها نیست و آنها صرفاً تلاش خواهند نمود از یونس قانونی و لفاظی هایش به نفع سیاست های اقتصادی خود در منطقه بهره برداری نمایند. نکته ی ظریف مسئله عدم درک قانونی از مسایل نسبتاً پیچیده ی منطقه ای است. تلاش یاران قلم بدست قانونی در سایت ها و نشریات وابسته به وی برای بزرگ جلوه دادن حضور جهانی روسیه نیز بخشی از اشتباهات استراتژیک این تیم سیاسی سطحی نگر است.

اتکاء به شخصیت سیاسی معامله گری مثل قانونی برای یک سیاستمدار به معنای خودکشی سیاسی است. منابع نزدیک به احمد شاه مسعود می گویند که وی همیشه از معامله گری و پول دوستی یونس قانونی بیمناک بود و تا زمانی که زنده بود هرگز ابتکار عمل هیچ مذاکره ای را به وی نسپرد. بعد از مرگ مسعود آقای قانونی در اولین ظهور خود درکنفرانس بن با معامله ای با کرزی رهبر و پیشوای خود برهان الدین ربانی را حذف نمود. در نتیجه ی این معامله سه وزارت کلیدی به یونس قانونی و یارانش رسید و وی بدین ترتیب طرح ناکام سیطره بر کشور را طراحی نمود اما دیر نپایید که گروه کوچک انحصار طلب قانونی وزارت خانه های بادآورده ی خود را یکی پس از دیگری از دست داد و قانونی در محاسباتش شکست خورد و حالا با کرنش در مقابل روسها سعی دارد پایگاه سیاسی خود را مستحکم نماید. روابط قانونی با ایران نیز پیچیدگی های خود را دارد.

در سفری که قانونی در هنگام وزارتش به عنوان وزیر معارف افغانستان به ایران داشت، کشور ایران را متقاعد ساخت که شورای نظار بدون تردید به عنوان یک موتلف تمام عیار جمهوری اسلامی ایران باقی خواهد ماند. در آنجا نیز قانونی از همکاریهای نزدیک احمد شاه مسعود با ایران به عنوان نقطه ی آغاز استفاده نمود و به ایرانی ها قول داد که تمام فعالیت های خود را با سازمان اطلاعات سپاه ایران هماهنگ خواهد نمود. ایران در ازای این تعهد سخاوتمندانه ی آقای قانونی دو هزار بورس تحصیلی را به کشور افغانستان تعهد نمود و به صورت خصوصی به قانونی قول داد که در صورت تداوم همکاری شورای نظار با سازمان استخباراتی اطلاعات سپاه ایران قسمت اعظم این بورسهای تحصیلی در اختیار تیم قانونی قرارداده خوهد شد نه دولت افغانستان. نکته ی عمده این بود که ایرانی ها به صورت تلویحی به قانونی تفهیم نمودند که تیم قانونی باید در روابط خود با روسها و ایرانی ها اولویت را به ایرانی ها بدهد و ابتکار عمل ایرانی ها را در افغانستان به رسمیت بشناسند. نزدیکی بیش از اندازه ی قانونی به روسیه این اعتماد ایرانی ها را نسبت به قانونی تضعیف نمود و آنها حاضر نشدند تمام بورسهای تحصیلی را به وی واگذار نمایند. بدین ترتیب قانونی جایگاه نخست خود را از دست داد و به اولویت درجه دوم ایرانی ها تبدیل شد. تمام شواهد نشان می دهد که یونس قانونی بازنده ی نهایی بازی سیاست در افغانستان خواهد بود.

در حالیکه قانونی بر سر استیضاح سپنتا وزیر خارجه ی کشور با فاروق وردک یک ائتلاف سیاسی را تشکیل داده بود، اما خود در معرض حمله ی وردک قرار گرفت. گزارشات اخیر به وضاحت روشن می شازد که فاروق وردک استیضاح قانونی از ریاست پارلمان را در راس اجندای سیاسی خود قرار داده است. قانونی که تصور می کند در معامله گری استاد است می رود تا خود قربانی دامی شود که برای دیگران تدارک دیده بود. برطرفی یونس قانونی از ریاست پارلمان نکته ی آغاز سقوط قانونی خواهد بود. قانونی بهای سیاست های انحصار طلبانه ی خود را می پردازد. به نظر می رسد سیاست قانونی که بر قربانی نمودن مردم افغانستان خصوصاً مردم شمالی استوار بوده است سرانجام خود قانونی را نیز به زباله دان سیاست افغانستان خواهد سپرد.

چور و چپاول شیرپور

. . . منطقه تاریخی شیرپور در مرکز شهر کابل ویران شد، خانه های آن با بولدوزر هموار شد و میان اعضای کابینه و افراد بانفوذ از جمله فرماندهان جهادی، به شکل مخفیانه تقسیم شد. افرادی که این زمین ها را تصاحب کرده بودند استدلال می کردند که آنها در شهر کابل سرپناه دیگری ندارند و حق دارند خانه ای در این کشور داشته باشند.

اما اکنون خانه های بیشتر این افراد در منطقه شیرپور، به فروش و یا کرایه گذاشته شده است. در این منطقه، نزدیک به ۳۵۰ خانه آباد شده که از نظر مخارج و نوع معماری، در شهر کابل کم نظیر است، ولی آنگونه که دیده می شود شماری زیادی از این خانه ها برای موسسات غیردولتی و شرکت ها به کرایه ماهانه تا ده هزار دالر داده شده است.

ماجرای شیرپور چگونه اتفاق افتید: در حالیكه عبدالسلام با شش تن از اعضای فامیلش صبحانه صرف می نمود، خانه اش توسط پولیس بوسیله بلدوزر تخریب شد. . .

. . . قبلاً از تعمیرات كهنه ی شیرپور، قطعات نظامی استفاده می كردند ولی درین اواخر به مثابه قشله عسكری متروكه فقط در چند تعمیر آن پوسته های عسكری قرارگاه داشتند. به اساس حكم «مارشال» فهیم ساحه متذ كره از وجود نظامیها پاك و امر تخریب آن داده شد. در جوار این پوسته ها تقریباً ٣٠٠خانه ای غیرنظامی از دهها سال بد ین سو موقعیت داشتند كه در دوران جنگ طالبان در شمالی و سرازیر شدن مهاجرین از آن مناطق، به آن ها افزوده شد.

اخیراً سه صد و پنجاه نمره زمین چهار بسوه یی كه مساحت مجموعی آن به ۱٢٠٠٠٠ متر مربع (٦٠ جریب) می رسید برای اراكین بلند رتبه دولتی شامل وزرا، قومندانان، جنرال ها، معاونان وزرا، والیان، روسای دوایر امنیت، تجار وابسته به فهیم، قانونی و بسم الله لوی درستیز و همچنان خانواده های فهیم، قانونی، عطا، جنرال داوود معاون وزارت امور داخله در امور مواد مخدره و دیگران توزیع گردید و اكثریت خانه های مهاجرین زیر نقشه آمد.

به تاریخ ۱٣ سنبله ۱٣٨٢ قوماندانی امنیه كابل تحت قوما ندهی عبدالبصیر سالنگی كه در آن ساحه زمین گرفته بود، به منطقه هجوم برده و به تعداد ٣٠ منزل را توسط بلدوزر به زور ویران كردند. آنان برای مردم فرصت جمعآوری اموال شان را هم ندادند و چندین كودك درین جریان زخمی شد.

باشندگان قبلی شیرپورگفتند: «ما مردم بیچاره در هیچ جای شهر كابل خانه نداریم. ما مهاجر هستیم و نان خوردن خود را نداریم. بصیر سالنگی ما را به زور از خانه های ما بیرون می كند، دولت هم عرض ما را قبول نكرد. كرزی ما را به حضور نپذیرفت و از پشت دروازه رد شدیم، مقابل دفتر یونما اعتصاب كردیم. » بعد از آن كه بوی موضوع از طریق رادیوهای جهانی بلند شد، یونس قانونی و انورالحق احدی كنفرانس مطبوعاتی را ترتیب دادند. آنان گفتند كه كدام نقض حقوق بشر را در این رابطه نمی بینند و این جنایت را «قانونی» وانمود كردند.

روزنامه «آرمان ملی» اقدام و حركت حق خواهانه مردم را نامعقول گفت و عمل افشاء گرانه حقوق بشر را نكوهش كرد زیرا میر حیدر مطهر از پنجشیر مدیر مسئول روزنامه آرمان ملی خود یك نمره زمین در آن جا تصاحب شده است.

رییس ناحیه دوم گفت: «توزیع زمین های شیرپور كه به اساس وابستگی های گروهی و شخصی صورت گرفته غیرعادلانه است چرا كه در شاروالی بیش از ده هزار تقاضانامه برای گرفتن زمین وجود دارد كه از چندین سال به این طرف روی هم انبار شده و كسی به داد شان نمیرسد. » در سندی كه از شاروالی كابل به دست آمده در مورد توزیع زمین ها چنین تذ كر رفته است: «. . . زمین های توزیع شده به مساحت چهار بسوه برای فی نفر تحت این شرایط كه تعمیر دو منزله، پخته كاری و دارای چاه سپتیك باشد، اعمار گردد. ساحه ای كه مربوط وزیر اكبرخان است، قیمت آن بلند تر می باشد. »

لیست تعدادی از كسانی كه این زمین ها برای شان داده شده:

ـ ٢٠ جنرال جهادی و غیرجهادی بلندرتبه.

ـ ۴٨ قوماندانان مسلح بر حال جهادی.

ـ ٨ معاون وزیر

ـ ۵ معاون والی

ـ ٢٢ تاجر وابسته به فهیم، قـانونی، عتیقالله بریالی قبلآ معاون وزیر دفاع پسرخاله قانونی و بسمالله فعلآ لوی درستیز وزارت دفاع .

ـ جنرال عارف قبلآ رییس عمومی امنیت ملی و فعلآ وکیل در شورای ملی از پنجشیر و پنج تن از اقاربش.

ـ روسای امنیت دولتی و داخله.

ـ امیرالدین سالك معاون شاروالی

ـ انجنیر عبداللطیف رییس اسكان

ـ ملا تاج محمد والی قبلی كابل و فعلآ وکیل شورای ملی .

ـ احمد مسعود پسر احمد شاه مسعود.

ـ مفتاح الدین كارمند عالی رتبه امنیت دولتی.

ـ انجنیر محمد اسحق رییس قبلی رادیو و تلویزیون .

ـ بابه جلندر قوماندان شورای نظار از پنجشیر.

ـ نوریه زینب انوری رییسه كودكستانها، خانم انوری قبلآ وزیر زراعت و فعلآ والی هرات.

ـ بسمالله لوی درستیز برای پسرانش عنایتالله و هدایتالله از پنجشیر. و

وطن لب تشنه یی یك مهربانیست

حریفان در غم راكت پرانیست

به هرجا بیرق هركس بلند است

حكومت پیش شان (لولك) دوانیست.

افرادی كه در شیرپور زمین گرفته اند و خانه های قبلی شان افشاء شده است.

ـ قانونی وزیر قبلی داخله و معارف و فعلآ رییس ولسی جرگه كه در حصه اول خیرخانه، وزیر اكبرخان، هند، لندن و معلوم نیست كه دیگر در كجاها قصر دارد.

- جنرال دوستم رییس ارکان سرقوماندانی قوای مسلح که چندین خانه در کشور و بیرون از کشور دارد.

- حاجی محمد محقق که چندین خانه در کابل و ولایات کشور دارند.

ـ فهیم سه خانه ای بسیار مجلل در پروان دوم، كارته پروان و وزیر اكبرخان و چندین منزل دیگر در تایمنی، خیرخانه و پل باغ عمومی دارد و. . . وی حالا هم زمینی را در شیرپور قبضه نموده است.

ـ داماد های فهیم هر كدام در كارته پروان، مقابل لیسه نادریه خانه دارند.

ـ عبدالحسین، حاجی مقیم، عبدل امین و عبدالقدیم برادران فهیم زمین های شیرپور توزیع گردید كه هر كدام برعلاوه در پروان دوم، پروان سوم مقابل باغ بالا و كارته پروان خانهها داشته و مصروف تجارت سنگهای قیمتی پنجشیر و تیكه داری تعمیرات آیساف در ساحات پلچرخی و دارالامان می باشند.

ـ حاجی محمد عثمان كاكای فهیم در شیرپور زمین غصب نمود كـه قبـلاً هم مـالك دو خــانه در بهارستان كارته پروان و پروان سوم بود.

ـ عتیقالله، نجیبالله، حاجی فرید پسران كاكای فهیم و ثریا دختر كاكایش كه همه دارای دو سه حویلی در شهر كابل بودند، زمینهای شیرپور داده شده.

ـ قره بیگ قبلآ رییس سره میاشت از پنجشیر كه دارای سه خانه میباشد.

ـ نظری رییس اداری وزارت حج و اوقاف دو خانه دارد.

ـ عطا والی بلخ یك خانه در كارته پروان و یك خانه در حصه اول خیرخانه و باقی را بخوانید:

کاژبن در نبشته ی - بلخ در چنگال چپاول گران در کابل پرس نوشتند: فردی بنام عطاء محمد که خود را نور می نامد، با پیشینه تاریک اندیشی و تاریک فکری که در عملنامه سیاه او از روزگار مکتب سوزی و زن ستیزی درج گردیده است بر بلخ فرمان می راند. این مرد سیاه کار و سیاه دل و یاران دیگر تنظیمی او همه انگشت به دهن کرده اند و بیشرمانه دارایی های دولت و مردم مظلوم را غارت میکنند.

شمار قصر ها و بلند منزل های این فرومایه گان قرن بیست و یکم از حساب بیرون است، بگونه نمونه از چند مارکیت و قصر بلند منزل سرباند دزدان در بلخ یاد آور میشویم تا خواننده گان به غفار پهلوان و رسول پهلوان که اسلاف این وطنفروشان در چپاول و ثروت اندوزی بودند روی سفیدی تاریخی دهند.

اگر امروز از روضه مزار شریف که در وسط شهر قرار دارد بطرف غرب حرکت کنید در کمتر از یک کیلومتر تماشا خواهید کرد که چگونه سینمای سابق مزار ننداری به مارکیت والی بلخ تبدیل گردیده است و در مقابل آن مارکیت دیگر عالی جناب بنام ارجمند مبارک او خالد نور قد برافراشته و کمی پیشتر قصر مهمانان این جناب ساخته شده و در مقابل قصر، اتحادیه باربری و ترانسپورتی خالد و طارق با صد ها موتر قرار دارد و متصل آن پطرولیم طارق نور به خیابان غربی انوار چراغهای گوناگون بخشیده است و کمی پیشتر به شفاخانه الفلاح می رسید که با باجه مبارک شان میرویس رییس شفاخانه بلخ تازه سرمایه گذاری نموده اند.

اگر از روضه مبارک بطرف جنوب بروید در نخستین گام زیر زمینی افسانوی دروازه شادیان عالی جناب را می بینید و الی چند قصر و خانه و مهمانخانه شانرا که برای هفت پشت خود ساخته اند و تا کوه های شادیان که پروژه خالد بن ولید با هزاران نمره رهایشی با غضب زمین های دولتی ادامه می یابد همه را جناب والی به نفع شخصی غضب نموده اند. و به همین ترتیب بطرف شرق سرای سابق عجب خان که از تهداب قرار است به شکل پخته و اساسی در چند جریب زمین اعمار می شود و تا کارته آریانا به چندین قصر و تعمیر دارایی یک فرد می رسد در سمت شمال مارکیت ترکاری سابق حق مسلم این سلطان بزرگوار گردیده و دها جایداد غیر منقول دیگر که درین مختصر ذکر آن نمی گنجد.

این به اصطلاح مجاهدین که هر لحظه واژه جهاد را به رخ مردم می کشند و پای کافران آمریکایی و یاران غربی شیطان بزرگ روی زمین را میبوسند بی شرمانه صد ها هزار جریب زمین دولتی را غضب نموده اند که شهرک های خالد بن ولید و همدرد نمونه های ناچیز آن محسوب میگردد. باند مافیایی والی چون پادشاه کل اختیار بلخ هرکسی را که مانع اغراض حیوانی خود فکر کنند بی هراس گردن می زنند و پروایی از محاکمه و محاسبه هم ندارند.

ـ عبدالبصیر سالنگی سابق قوماندان امنیه كابل كه سه خانه و ٣٠ باب دكان قبلاً در شهر كابل داشت.

- غضب قسمت از پارک وزیر اکبرخان وسیله جبار ثابت لوی ثارنوال و دیگران.

ـ جنرال ظاهر اغبر (مشهور به ظابط ظاهر) از پنجشیر و برادرانش طاهر و صدیق شباب فعلآ در جرمنی در ساحه گولایی سینمای خیرخانه قصر شاهی در پروژه جدید و جای دیگر خانه ها دارند و شیرپور را نیز چورپور کرده اند.

ـ محمد شریف شریفی برادر قانونی كه در خیرخانه و. . . خانه دارد.

- عتیق الله بریالی از پنجشیر در سالهای ۷۱ تا ۷۳ نماینده خاص و راس قوماندان احمدشاه مسعود در صفحات شمال و از اوایل سال ۷۳ تا سقوط کابل بدست طالبان معاون اول و سرپرست گاردملی و بعد از شکست طالبان معاون وزارت دفاع، چندین خانه رهایشی دارد.

 - جنرال داود معین مبارزه با مواد مخدر وزارت داخله از پنجشیر چندین خانه در کابل و ولایات کشور دارد.

- ثارنوال کرام الدین قبلآ ثارنوال شورای نظار، ریس اداره سوم امنیت ملی، رییس دفتر مارشال فهیم در وزارت دفاع و فعلآ رییس فدراسیون فتبال از پنجشیر خانه های متعددی خریداری و غضب نموده است.

ـ جنرال محمدعارف رییس امنیت دولتی از پنجشیركه سه خانه را در كارته پروان تصاحب كرده و سرك عمومی را مسدود ساخته است.

ـ عبدالمحمود قبلآ لوی ثارنوال از پنجشیركه در خیرخانه خانه دارد.

ـ حاجی شیرعلم قوماندان سیاف كه در تایمنی، کمپنی و پغمان خانه دارد.

ـ قوماندان ملاعزت كه در كارته پروان، خوشحالخان و پغمان خانه دارد.

در پی کنفرانس خبری کمیسیون مستقل حقوق بشر و گزارشگر ویژه ملل متحد در مورد تخریب منازل مسکونی اهالی شیرپور و اتهام تعدادی از مقامات دولتی به غصب املاک رهایشی و نقض حقوق بشر در مقر آن کمیسیون برگزار شد، عکس العمل های مختلفی از سوی مقامات و اشخاص ذیربط صورت گرفت.

سخنگوی کمیسیون مستقل حقوق بشر در مورد گزارش این کمیسیون توضیح داده گفت؛ که بین دو گزارش، یکی لیست افرادی که مستحق نمره شده اند و دیگری تخریب خانه های مردم در شیرپور خلط صورت گرفته است. در گزارش کمیسیون فقط تخریب اجباری خانه های مسکونی مردم و شیوه برخورد با آنها، نقض حقوق بشر تلقی شده است. به دنبال این مشاجرات، سخنگوی دولت اعلام کرد؛ کرزی دستور داده است که کمیسیون مستقلی به منظور پیگیری قضیه اهالی شیرپور و خلاف کاریهایی که در قسمت توزیع زمین صورت گرفته، تشکیل گردد. اما این کمیسیون مانند کمیسیون های دیگرهزگزتشکیل نگردید و همه سخنان کرزی چون بادهوا به فضامیپیچد. ابراهیمی نماینده خاص قبلی ملل متحد در امور افغانستان از گزارش گزارشگر ویژه ملل متحد دفاع کرد و گفت: با این گزارش اصولاً موافق است و تخریب خانه ها را بالای مردم نقض حقوق بشر تلقی می کند. وی تأکید کرد که تخریب خانه ها اشتباه بوده، حتی اگر آنها دستور رسمی را اجرا می کردند. . .

شاروالى، تحلیلگران و کمیسیون بررسى غصب ملکیت هاى وزارت دفاع، مقصر اصلى در غصب این املاک را، احکام غیر قانونى اراکین بلند رتبه زمان ربانى، به شمول خودش، میدانند.

ساحات آتى که مشتمل بر صدها جریب زمین مربوط تاسیسات وزارت دفاع سابق بوده، در چهار طرف شهر کابل توسطه وابسته گان مقامات ارشد تنظیمى و دولتى، بر اساس احکام غیر قانونى کرزی وربانى و اراکین دولتى اش، غصب شده اند. ساحه اول در جنوب شهر کابل، موازى اراضى ایکه محاط است از طرف شرق به تپۀ تاج بیک، از طرف جنوب به کوه کُرغ، از طرف شمال به افشار دارالامان و ازطرف غرب به آخر دشت برچى. این ساحه، توسط شخصى بنام حاجى نبى که به گفتۀ مردم محل، برادر کریم خلیلى معاون رییس جمهور است، غصب شده که قبلاً قطعه سکاد و غند توپچى در آن جابجا بوده.

خبرنگار آژانس خبرى پژواک که به دفتر پروژۀ مذکور رفته، چشمدید خود را شرح میدهدکه، نقشۀ بر روى میز آمر دفتر در تحت شیشه قرار داشت که مانند حیات آباد پشاور به چهار فیز تقسیم شده بوددر بین آن یک پارک، در وسط سرک عمومى، دوطرفه طورى نقشه کشى شده که از شرق به غرب امتداد یافته و هر نمرۀ آن، از ده الى بیست هزار دالر امریکایى به فروش میرسد. ساحه دوم، جنوب غرب شهر کابل، ساحه بالاتر از دشت برچى، نزدیک ارغندى (اخلاص مینه) که مربوط به حاجى شیر علم ابراهیمى (قوماندان شیرعلم)، قبلآ والى غزنى و یکى از قوماندانان ارشد سیاف میباشد. دراین ساحه هم پوسته هاى قبلى فرقه ١٠، مستقر بوده است. ساحه غرب شهر کابل ساحه غند ٢٤ و غند تانک فرقه ١٠ که محاط است، از طرف جنوب به چهلتن، از طرف شرق به خواجه جم، از طرف شمال به بند قرغه و از طرف غرب به زیارت خواجه مسافر. در این محل شهرکى تحت پروژه اى بنام شهرک ملاعزت (قوماندان ملاعزت) در حال اعمار است.

ازهر نمرۀ سه بسوه یى آن که مبلغ هشت هزار دالر بفروش رسیده، تا کنون هشتصد نمره آن توزیع شده است. ملا عزت یکى از ارکین برجسته جمعیت اسلامى و قوماندان اسبق فرقه ده بوده است. ساحه سوم در شمال شهر کابل، عقب قطعه بابه جان (فرقه ٥٥) مربوط وزارت دفاع که از طرف شخصى بنام دگرجنرال عبدالرحمن، مولاناى سید خیلى توزیع شده و هر نمرۀ آن، از ١٥ الى ٢٥ هزار دالر بفروش رسیده است.

ساحه چهارم ساحه گُلباغ و فامیلى هاى ریشخور در جنوب کابل که تاسیسات دیسانت هجومى و فرقه ١٧ ریشخور وزارت دفاع در آن مستقر بود این ساحه که ازطرف غرب محاط است به کوه کُرغ، از طرف جنوب به چهل دختران چهار آسیاب، از طرف شمال به قلعه فتح چهاردهى و از طرف شرق به خیر آباد چهار آسیاب، هر نمرۀ آن، مبلغ نُه هزار دالر بفروش رسیده است. همچنان تاسیسات تپۀ نادرخان و ١٦ جریب زمین لواى راکت قرغه هم، مورد غصب قرار گرفته. محمد فقیر بهرام معاون شاروالى کابل گفت: تمام زمین هاى فوق به اساس احکام غیر قانونى ربانى و. . . ، توزیع شده. این پروژه ها، هیچ کدام رسمیت و جواز قانونى ندارد.

بهرام افزود که به پول پروژه هاى مذکور، بلند منزل ها در بین شهر سربلند نموده که بازهم با احکام غیرقانونى، براى شان اجازه اعمار داده شده، نه کانالیزاسیون دارند و نه پارک وسایط که مردم سخت ازاین بلند منزلها به ستوه آمده اند.

معاون شاروالى کابل گفت: ما بارها بمردم گفتیم که این زمینها را خریدارى نکنند، زیرا در ساحه تپۀ سکاد، یک ستودیوم بزرگ و همچنان سرک حلقوى شهر در پلان است.

براى روشن شدن بهتر موضوع به پنج نمرۀ موبایل ربانى مراجعه نمودیم، حتى دوتن از دستیاران وی بنامهاى نذیر وفضل الدین وعده دادند که زمینۀ مصاحبه را با ربانی مساعد مى سازند ولى باوجود تماسهاى مکرر، از ارایه جواب خوددارى نمودند یکى از اعضاى کمیسیون بررسى غصب تاسیسات وزارت دفاع که نخواست نامش افشاء شود، به پژواک گفت که شخصى به نام شیخ آیت الله فاضل در مهتاب قلعه که ساحه حربى ښوونځى است، چهارو نیم جریب زمین را توسط احکام غیر قانونى، از ربانى گرفته بود.

فاضل این زمین را براى اعمار مدرسه دینى خواسته بود ؛ بالاخره در زمان مارشال (فهیم) چهارونیم جریب او به بیست و شش جریب فعلاً دعوى چهل و هشت جریب زمین را دارد، وى قباله هم گرفته است و به شوراى ملى هم عارض شده است. او اضافه نمود که کمیسیون تا کنون ١٩ قباله شخصى و ٤٨ قباله دولتى را باطل اعلام نموده، بطور مثال، قباله محمد مقیم ولد ملک على خان حوت خیلى را که از صدها جریب، ده جریب را اخذ نموده، در ساحه حربى پوهنتون باطل ساخته است که بنام شخصى امیر محمد ترتیب شده بود.

این درحالیست که سه سال قبل، افتضاح شیرپور که محل تاریخى نظامى بوده، نیز توسط وزارت دفاع، ظهور نمود و زمینهاى آن به اراکین دولتى توزیع گردید که خود باز نمودن راهى بود براى غصب تاسیسات تاریخى وزارت دفاع . در همان وقت مولوى تاج محمد والى اسبق کابل که خود یک نمره در شیرپور گرفته بود به مطبوعات گفته بود که نمره هاى قطعه شیرپور بخاطرى به اراکین دولتى داده شد که مردم غریب - نماى این منطقه، وزیر اکبر خان را با اعمار خانه هاى محقر خراب میسازند و آنها توان ساختن بنگله مفشن وزیر اکبر خانى را ندارند. خبرنگار پژواک حتى الوسع کوشش نمود تا در مورد، نظر یکى از غاصبین را اخذ نماید، اما آمر پروژه حاجى نبى درمورد گفت که نظر خواستن درینمورد از آنها مثال آنرا دارد که شخصى با گوگرد نزدیک دیپوى، بارودبازى نماید.

تا حد امکان کوشیدیم اما ازین اشخاص، هیچ کدام به مصاحبه حاضر نگردید. محمد عمر نعیم یار رییس دفتر قبلی شاروالى کابل میگوید: شاروالى همیشه با این زور آور ها مشکل داشته که مکانهاى تاریخى، سبز و دامنه هاى کوه ها را اشغال مینمایند. حتى جنگ فزیکى صورت گرفت و انجنیر هاى ما لت و کوب شدند. نعیم یار افزود که زورمندان از سلاح و زور استفاده میکنند و شاروالى یک اداره مردمى است که با قلم و کاغذ کار میکند. نورالحق علومى وکیل در ولسى جرگه درینمورد میگوید: من - گفته نواز شریف صدراعظم سابق پاکستان که گفته بود: من اردوى دوصد ساله افغانستان را ازبین بُردم را تایید مینمایم.

نواز شریف توسط عمال خود توانست، اردوى ما را هم از لحاظ تاسیسات آن و هم از لحاظ کدرى از بین ببرد. که قشله هاى عسکرى مانند شیرپور، ریشخور و غیره بر علاوه از تاسیسات وزارت دفاع، حیثیت نظامى و حیثیت تاریخى دارند که باید حفظ میشدند. ما به کار خود در اینمورد ادامه میدهیم، اسناد و مدارک را مطالبه نموده ایم. علومى با تایید اینکه هزاران بسوه از این املاک وزارت دفاع غصب شده، یک بسوه آن، به صاحب منصبان مستحق داده نشده است. این زمین ها به احکام غیر قانونى زمان ربانى تصاحب و غصب شده است و وزارت دفاع وقت، دراین کار دخیل میباشد. . .

قبول کنیم که حقایق زیادی در خاطرات جنرال تامی فرانکس وجود دارد و خاطرات نامبرده جنایت و وطنفروشی های زیادی را ثابت میکند – مگر کار نیکو نیست؟

بعد از ملاقات با شهزاده ولیعهد عبدالله و اعضای ارشد خاندان سلطنتی در ریاض، بطرف مسقط، عمان پرواز کردم تا با سلطان قابوس تجدید رابطه نمایم. سلطان را گفتم: " اعلیحضرتا! شهزاده ولیعهده عبدالله از عملیات ما علیه طالبان و القاعده حماید بعمل میاورد و طوریکه میدانید جنرال Wald قوماندان ابزار های هوایی ما در آن سلطنت میباشد. من به همین تازه گی دوام جنگ ها را در ماه رمضان با آن والاحضرت مطرح کرده ام. ” سلطان قابوس پرسید: “ جنرال ! نظر او در اینباره چی بود؟ " در این ملاقات شهزاده انگلیس Andrew نیز با ما بود، کشورش یک متحد راسخ ما در این جنگ میباشد. هرگاه حساسیت جهان اسلام ما را وادار به وقفه جنگ در ماه رمضان که از ۱۷نوامبر شروع میشود، بنماید به ضررما تمام خواهد شد. در اواخر دسامبر کوه ها افغانستان با داشتن برف کار را ناممکن میسازد.

از طرف دیگر ما به حمایت کشور های اسلامی نظیر عربستان سعودی و عمان نیاز داشتیم زیرا که رمضان برای اکثر اتباع شان مقد س میباشد. رئیس جمهور بوش و وزیردفاع را مسفیلد مرا هدایت داده بودند که از تماس های خود در این موضوع حساس نظرخواهی کنم « این رهبران بر این امیدند که ما طالبان و القاعده را قبل از شروع رمضان شکست داده میتوانیم. » سلطان گفت: "جنرال اجازه دهید من از شما چیزی بپرسم، مردم میپرسند آیا امریکا اینبار خواستار اختتام این کار و وظیفه میباشد؟" اشاره او بسوی حملات محدود ما علیه رژیم عراق و اسامه بن لادن در سال ۱۹۹۸ بود. « امریکا بعد از حادثة 9/11 یک کشور متفاوت و من یک شخص متفاوت میباشم. ما یقیناً کار را به پایان میرسانیم» سلطان قابوس اظهار خرسندی کرد:" خوب! تا جاییکه مربوط به ماه مبارک رمضان میباشد، فکر نکنم که کدام تاثیر متفاوتی بگذارد. مسمانان بعضی اوقات در ماه رمضان اقدام به جنگ میکنند. "

او ایستاده شد، دستم را فشرد و گفت:" جنرال فرانکس، شما باید حتماً به جنگ ادامه بدهید. این رمضان برای جنگ است. " مادامیکه دوباره از سفرم به اسلام آباد برگشتم طبق وعدة قبلی با پریزدنت مشرف گولف «چوگان» بازی نکردم. ائتلاف شمال از طریق شراکت با قوای مخصوص ما، تجدید حیات یافته بود، در تمام ساحات جنگ از پنجشیر تا وادی دریای آمو، قوای طالبان و حامیان القاعدة شانرا تحت ضربات بمباری عملیات مخصوص ما قرار داشتند و طیارات بمب افگن B-52 که بالای میدان معرکه میچرخیدند، مهلک تر از تیوری کارشناسان نظامی ثابت شدند. طوری معلوم میشد که دشمن به نوعیت سلاح ما پی برده نمی تواند، در رویارویی های ابتدایی، صدها تن از افراد طالبان و القاعده کشته شدند و ائتلاف شمال که با سلاح، مهمات، یونفورم های زمستانی، مواد خوراکه، ادویه و همچنان جو برای اسپ های شان، مجهز شده بودند، برای حملات تها جمی آماده بودند. هنگامیکه من اوضاع را برای مشرف تشریح کردم، او پیش بینی کرد که به امید قوی رژیم طالبان باید قبل از فرا رسیدن ماه مبارک رمضان سقوط نماید. من گفتم:"

آقای رئیس جمهور، من هم چنان امید دارم، مردم افغانستان تحت سلطه طالبان و القاعده مدت مدیدی زجر کشیده اند. " او پرسید:" آیا میدانی اسامه بن لادن کجاست؟" گفتم: " نه خیر جناب! آیا شما میدانید؟ " مشرف تبسم کرد:" فکر میکنم او هنوز در افغانستان و در توره بوره میباشد. هرگاه از مرز بطرف پاکستان عبور کند، مامورین استخبارات ما آگاه میشوند. " من تاکید کردم:" ما او را دنبال میکنیم، تا وقتیکه او را نگرفته ایم، توقف نخواهیم کرد. " مشرف پرسید:" وقتیکه د ستگیر کردید، او را به محکمه میکشانید. ؟"

من گفتم:" جنرال مشرف، من یک فرد نظامی میباشم. ما باید او را مرده و یا زنده بدست آوریم. هرگاه زنده بدست آید، من مطمئنم او منحیث قاتل به محکمه کشانیده خواهد شد. هنگامیکه از فضای افغانستان بسوی تاجکستان در پرواز بودم، صحبت غیر معمولی با دونالد رامسفیلد که او در حال پرواز بسوی تاشکند بود، داشتم. او جهت مذاکره با پریزدینت کریموف میامد. او از من پرسید:" آیا متیقن میباشی که تیم های مخصوص افسران با تجربه در فرماندهی دارند؟ من فکر میکنم که جنرالان ائتلاف شمال به گفته تورن ها و جگرن ها گوش نخواهند داد. " من گفتم:" جناب وزیر! در یکی دو هفته جنگسالاران، تورن ها و جگرن ها را منحیث اولاد خود خواهند پنداشت. جوانان ما کاری را که در پیش دارند به خوبی انجام میدهند. “ او گفت:” خودت قوماندان میباشی، اینرا در نظر داشته باشی. ” چند ماه بعد معاون وزیر دفاع (خانم اتوری کلارک) برایم گفت که توو رامسفیلد متمم یکد یگر میباشید. خودت او را وزیر دفاع بهتر و او ترا قوماندان بهتر ساخته است. فهیم روی میز قاتکی در مقابلم در بطن یک طیاره ترانسپورتیC-17 نشسته بود. او کلاه پکول کشمیری بسر داشت و ریشش را به خوبی پیراسته بود. مگر فهیم هنوز هم مانند مُجری مافیا به چشم میخورد. ساعات اخیر روز سه شنبة اخیر اکتوبر بود، یک شب سردی در دوشنبه تاجکستان. این طیاره غول پیکر به تنهایی در یک گوشة میدان هوایی ملکی ایستاده بود.

فهیم و شخصیکه منحیث مالی اش معرفی شد، با موتر مرسد س گردآلود رسیدند. یک افسر جنگ دیده از مد یریت عملیات CIA که من او را Hank مینامم، و مرا در این سفر همراهی میکرد، بطرف راست من نشسته بود، بطرف چپ من دگروال جان مل هولند - سربازی که من نزدش خوردی میکردم - آرنجش را روی میز گذاشته بود. ما قهوه های غلیظ قوای هوایی را نوشید یم. نه چای، اما به هر حال میتوان اینرا مذاکرات صرف چای نامید. منحیث زعیم ائتلاف شمال، وی بعد از قتل مسعود، فرماندهی را بدست گرفته بود. فهیم برای معامله و چانه زدن آمده بود. او بزرگترین و مجهزترین قوای مخالفین را در افغانستان رهبری میکرد. او موثریت امتزاج قوای مخصوص و سلاح رهبری شده ما را مشاهده کرده بود. او از طریق ترجمان برایم گفت:"اگر من به شما کمک کنم و شما با من کمک کنید، ما هردو برنده میشویم. مردم ما سالهاست با دهشت افگنی جنگیده اند و از زمانیکه طالبان قدرت را به دست گرفته اند این کار را باشدت بیشتر کرده اند. اگر مساعی هردو طرف ما به طور مشترک صورت بگیرد، نتایج مثبت خواهد داد. " من گفتم:" هنوز شما چیزی ندیده اید؟ “ من آرزو داشتم تا ترجمانی که به لهجه انگلیسی حرف میزد، متوجه باریکی این اصطلاح شود. طوری ظاهر شد که او متوجه شده بود و فهیم با طرز و ضرب المثل خود صحبت کرد و گفت:" ما به همه احترام میگذاریم و به همه اعتماد داریم. " من از او پرسیدم: " آیا به قیمت زنده گی خود بر من اعتماد کرده میتوانی؟" وی گفت:" ما عسکر میباشیم و دیگر انتخابی نداریم. زندگی ما بد ست خداست. " او خوب حرف میزد.

مگر زمانیکه به مشکلات افزوده میشد، او میتوانست جنگ را شدت بخشد؟ دلیلی وجود داشت که او مسوول مالی خود را آورده بود. من نقشه تاکتیکی جان من هولند را روی میز پهن کردم و پرسیدم:” جنرال اراده شما چیست ؟” او با پنسل بروی نقشه بخوبی علامت گذاری کرد. اول او خط پیشروی را از پنجشیر بطرف میدان های هموار شمالی بطرف شمال کابل کشانید. بعداً دور چند شهر را در شمال که طالبان و القاعده در آنها اجتماع نموده، حلقه نمود: “ تالقان، قندز و مزارشریف، اهداف فوری ما این ها میباشند. قوای هوایی شما باید بمباران خود را در اینجاها تمرکز دهد تا به قوای ما اجازه داده شود که این شهر ها را به تصرف درآوریم. بعداً من بطرف جنوب، بسوی بگرام خواهم رفت. “ طرح او مفهوم خوب تاکتیکی داشت. اگر فهیم اطاعت همه قوماندانان ائتلاف شمال را با خود داشه باشد، قادر به تباه ساختن تجمع دشمن در شمال خواهد شد و میتواند پل حیاتی زمینی با ازبکستان تامین کند. مادامیکه این راه تصفیه میشد، هویداست که ما قوای مخالف را از طریق این شاهراه که از آسیای میانه تا اروپا امتداد دارد، بهتر کمک کرده میتوانستیم. کمک های انسانی نیز به کشور جنگد یده افغانستان صورت گرفته میتوانست و در پایان روز این افغانها خواهد بود که برای پیروزی قوای ما تصمیم بگیرند. فهیم در باره تفصیل طرح جنگی خود صحبت کرد. او گفت تالقان اولین هدف مهم میباشد. و از طریق آن یک میدان هوایی برای قوایش بدسترس قرار میگیرد. من پرسیدم و کابل ؟ فهیم با چشمان فرورفته مرا خوب بررسی کرد و گفت: “ تا زمانیکه شما اجازه ندهید، ما داخل کابل نخواهیم شد!” این یک پاسخ درست سیاسی بود. آیا او صادق بود؟ این یک سوال خیلی مهم بود. در پاکستان من با شماری از رهبران پشتون مخالف طالبان صحبت نموده بودم، احساس برانگیز ترین شان حامد کرزی بود، او یک آدم عصری و چند لسان میدانست. کرزی به مجردیکه طالبان، رژیم مستبدانة خود را آغاز کردند، از آنها جدا شده بود. مرکز CIA در اسلام آبادازاو حمایت به عمل میاورد، چون او قادر به متحد ساختن گروه های مختلف بود. بر من هم تاثیر گذاشته بود، ما برای ساختن قوتهای پشتون که علیه طالبان بجنگد، نیاز داشتیم. من به این باور بودم که کرزی فقط همان رهبر مناسب پشتون میباشد که چنین قوا را بسازد. اگر مقاومت دشمن بطور آنی متلاشی میشد و ائتلاف شمال که ترکیبی از تاجیک ها، ازبک ها و هزاره ها بود، خلای کابل را پر میکرد.

افغانستان شاید دوباره در منجلاب خانه جنگی میافتاد و این وضع گروه های شمال را در مقابل اکثریت پشتون قرار میداد. این از پاسخ فهیم واضح بود. وقت آن رسیده بود که درباره قیمت قالین صحبت شود » من از فهیم پرسیدم:” بیشتر از این از ما چی میخواهی؟” « به چی ضرورت داری ؟ در اینوقت متوجه شدم که جان مل هولند چهره فهیم را می خواند. قوای مخصوص ما در جنوب مزار شریف با جنرال دوستم و در شمال شرق با واحد های بزرگتر فهیم در حال پیشرفت بودند. فهیم گفت: “ جنرال دوستم به سلاح و مهمات بیشتر نظر به ما نیاز دارد. این یک اعتراف غیر قابل توقع بود و افزود. “ اگر شما کمک کنید او مزار شریف را زود تر اشغال کرده میتواند. “ ما میدا نستیم که دوستم چنین توانمندی دارد. فهیم از هینک پرسید:” چه نوع کمک های لوژستیکی و مالی با ما فراهم کرده میتوانید؟” Hank یک لست کمپیوتری، مخابرات و تدارکات ادویه را بیرون کشید، فهیم با تبسم شایسته گفت:” من یک میدان هوایی بزرگتر جهت استفاده C- 130 ها میخواهم. C- 130 های شما طیاره مشهوریست و با توپ های خود روحیة طالبان و عرب ها را شکستانده است. ” هینک پرسید:” شما تدارکات خود را داشته باشید؟” فهیم شروع کرد: “ اگر من تالقان و میدان هوایی آنرا در تصرف درآورم، ” و بعداً رو به مسؤول پولی خود کرد و در گوشش زمزمه کرد و بعداً ادامه داد:” من در ماه به سه میلیون دالر امریکایی ضرورت خواهم داشت. من پرسیدم: “ شما ۳ میلیون دالر جهت راه اندازی عملیات میخواهید و اگر مزار شریف را بدست آورید؟” هینک و من برای این آماده گی گرفته بودیم. او سرباز خوبی و من سرباز بدی بودم. هردوی ما منتظر پاسخ ماندیم، فهیم گفت:” اوه ! نه خیر، برای تمام عملیات! من در ماه به هفت میلیون دالر ضرورت خواهم داشت. ” من به پا خواستم و بطرف ترجمان دیدم و گفتم این یاوه سرایی و چرند گویی است This is Bullshit!و ترجمان را گفتم، ترجمه کن!

من بطرف زینه های پیشروی ترانسپورت (طیاره ) به قدم زدن آغاز کردم، دور خوردم و سگرتی روشن کردم. « این عمل را ما قبلاً تمرین کرده بودیم. » در تونل روشن کارگوی طیارهHank برای فهیم لکچر میداد که" جنرال فرانکس خیلی عصبانی است. ” من دوباره به داخل طیاره آمدم و روی میز نشستم. Hank سری تکان داد و بعداً با فهیم حرف زد: درست است، موافقه شد. پنج میلیون دالر برای تمام ماه. خودت باید مزار شریف را قبل از فرا رسیدن ماه رمضان تسخیر کنی و تا زمانیکه اجازه دخول به پایتخت برایت داده نشده، بیرون کابل توقف میکنی . ” فهیم گفت:” بلی! “ زمانیکه فهیم و مسوول مالی اش از طیاره بیرون میرفتند و بوجی های را که با میلیون ها دالر پر شده بودند و در موتر مرسد س (بنز ) جهت حمل بارگیری میشدند دیده میتوانستم. امیدم بران شد که موترش اسپرنگ های قوی جهت حمل بوجی های نوت های صد دالری که بارش را گران ساخته بودند داشته باشد. من فهمیده نتوانستم که آیا ما اسپی سودا کردیم یا قالینی خریدیم «!». اما این یک حرف یقینی بود که جنرال فهیم و واحد های اتحاد شمال، با ما در جنگ همراهی میکنند. برای من رویش جنگ در افغانستان، در هفته های اول ماه نوامبر ۲۰۰۱ در روز ها و شب های تیره، در زیر نور(ویدیو ) ظاهر شد. تصامیم اتخاذ گردید و اهداف برآورده شد. (من تفصیل همه واقعات را به مؤرخان نظامی میگذارم. ) چیزیکه حائز اهمیت بود، این بود که این جنگ ها به پیروزی انجامیدند و این ظفر یابی های تاریخی بود. طبق وعده، فهیم شهر های مهم شمال را به تصرف درآورد.

تالقان، قندز و هرات یکی پی دیگری، همه در یک هفته سقوط کردند. Tiger2 تیم قوای مخصوص با جنرال عبدالرشید دوستم کمک میکرد و در رأس آنها دو افسر جوان که میتوان آنها را به اسم های پال و مایک نامید، در تاریخ حرب امریکا، در یک جنگ خیلی ماهرانه جنگیدند.

آنها که با مقاومت مصممانة دشمن، هوای نا مساعد و تلفات سنگین در صفوف سربازان بومیِ خود مواجه شده بودند، با مانوره های و قوای هوایی این Green Beret ها، اردوی را تباه ساختند که اتحاد شوروی با نیم میلیون قوا، چنین کاری نتوانسته بود. قوای جنگ دیده دوستم طالبان و القاعده را نابود ساخت و مزار شریف را بعد از ظهر روز ۹ نوامبر ۲۰۰۱ به تصرف درآورد. طالبان و متحدین عرب شان در شمال با شکست مواجه شدند. تیم های دیگر Tigerکه در جنوب مصروف عملیات بودند تا با استفاده از قوای هوایی ائتلاف، دشمن را وادار به تسلیم نمودند. حامد کرزی در شمال قندهار در نبرد سختی میرزمید. وقتیکه قوایش نزدیک بود زیر تایر موترهای پیکپ، ۵۰۰ نفری طالب سائیده شوند، کرزی به مشاورین قوای مخصوص امریکایی خود اعتماد کرد، رهبری این دسته را سرباز جوان کپتان Jason به عهده داشت و پایمردی نشان داد. تیم امریکایی ها، خواستار بمباران هوایی شدند که این بمب ها در جوار ترین کوت تا نزدیکی دوصد متری مواضع جنگی کرزی نیز، افگنده شدند. این عملیات کمر قوای احتیاطی طالبان را شکستاند و به سرعت قندهار سقوط کرد. طوریکه در پرده پلا زمای Joc مشاهده میکردم، هیلی کوپتر ها، اسیران را بطرف پاکستان حمل میکردند و یونت ۱۵قوای بحری، میدان « رینو » را مجدداً اشغال کرد. طوریکه وینستون چرچل ده ها سال پیش گفته بود، این « آغاز یک انجام » است. صبح روز ۲۷ نومبر ۲۰۰۱ یک تلفون غیر متوقع از طرف وزیر دفاع رامسفیلد گرفتم. در این اثنا من با عملة عملیات در باره کمک های هوایی برای یونت های افغانی که در کوه های سپین غر، در اطراف توره بوره سعی به پیش روی داشتند، مصروف بودم. او گفت:” جنرال فرانکس، رئیس جمهور از ما میخواهد تا به انتخاب های خود برای عراق نظر افگنیم. وضع طراحی خودت چگونه میباشد؟” در تمام مدت عملیات درافغانستان، اوضاع در عراق به شکل یک مسئله درآمده بود و من نگران اوضاع بودم. نمونه حملات بر طیارات ما که در حال گزمه از منطقه منع پرواز بودند، موجب واکنش در انتخاب های ما شده بود، اگر چه این یک جنگ جزیی بود، اما عیناً یک جنگ واقعی بود.

من گفتم: “ آقای وزیر من البته یک پلان دارم. (OPlan 1003)” “ جنرال نظر خودت در این باره چیست؟” طوفان صحرایی- II؟ این حالا کهنه شده است. زیرا که اوضاع تغییر کرده اند و حالا در منطقه از سلاح و عملیات مخصوص خود در افغانستان آموخته ایم. “ رامسفیلد گفت: “ خوب است، تام فکر کن و در هفته آینده با من تماس حاصل کن. ” صبح روز ۲۲ دسمبر ۲۰۰۱ Cathy و من پهلو به پهلو بر کرسی های نیلونی MH-47 نشسته بودیم. د ر بیرون کوه های خشک زمستانی افغانستان به چشم میخوردند. ما بفاصلة ۱۵ دقیقه ای پایگاه هوایی بگرام که حالا قرار گاه ائتلاف است، قرار داشتیم. وادی نیمه ویران کاسه مانند کابل، پیشروی ما قرار داشت. من صدا کردم که:” این جا به یک لاس انجلس زلزله زده میماند. “ من خسته شده بودم، اما خواب آلود نبودم. سه روز بود که به سواری طیاره C-17 از عمان حرکت کردیم، سربازان قوای بحری با ما به قندهار و تا پاکستان سفر کردند و خوشی های کرسمس را برای سربازان به ارمغان بردند. صبح امروز من و Cathy به مراسم تشریفاتی انتصاب حکومت موقتی حامد کرزی طبق موافقات سه هفته قبل بن اشتراک میکردیم. من میدانستم که هنوز جنگ های طولانی در افغانستان در پیش است. اما مقاومت اصلی از میان برداشته شده بود. بقایای طالبان و القاعده در کوه های جنوب شرق که زیر بمباران قرار داشتند، پنهان شده بودند و اما ۲۵میلیون افغان که در جریان عملیات سه ماهه « نجات یافتند » آزاد شدند.

با هیلی کوپتر تا نزدیک ترین محل سفارت امریکا رفتیم و از آنجا به محل برگزاری مراسم. سربازان ریش دار اتحاد شمال که در موتر های پرزرق و برق میامدند در میان سیلی از کامره ها استقبال بعمل میاوردند. ما را در صف اول به چوکی های ما راهنمایی کردند و در صف ما نماینده گان ائتلاف وبیش از ۲۰کشوری اعضای ناتو، چون بریتانیا، فرانسه، جرمنی و غیره کشور ها نشسته بودند. فهیم سر خود را به علامه احترام پیش ما فرود آورد. حامد کرزی لبخندی گرمی زد و د ست های ما را فشرد. لوحه های بر دیوار ها با نبشته های فارسی و انگلیسی آویخته شده بود:

«مرگ بر تروریزم!»، «خدا بر زمین صلح و برکت نازل کند!» .

موقعیکه آقای رستاخیز دقیقترین و مستند ترین پژوهشی را در مورد نابودی و ویرانی بخشهای فرهنگی و ثروتهای ملی انجام میدهد، صداقتمندانه و وطنپرستانه به زحمات وی احترام گذاشت و بمثابه یک سند انکارناپذیر در آرشیف ها، و صفحات کتاب ها و نشرات به نگهداری و نشر آن بیباکانه و صمیمانه اقدام نمایم.

دراثر فشار روزافزون جامعه جهانی، عدم پشتبانی قوی بین المللی، تقاضاهای مکرر مخالفین و ادامه جنگ داخلی دوکتور نجیب الله به این نتیجه رسید که تا وقتی وی در پست ریاست جمهوری است اپوزیسیون به حرف های او اعتماد نمی کند بنا برین با بنین سیوا ن نماینده ملل متحد و حسین اوغلی معاون وی د ر تفاهم با سرمنشی ملل متحد به این فیصله رسیدند که همزمان با استعفای دوکتور نجیب الله اداره کشور به شورای نظامی سپرده شود تا حین مواصلت شورای پانزده نفری افغانهای مقیم غرب قدرت رابه دولت تحت سرپرستی ملل متحد بسپا رد. اما متأسفانه پروسه بنا برعوامل معین به بن بست مواجه گردید و دکتور نجیب الله رئیس جمهورافغانستان به دفتر ملل متحد پناهنده شد. بدین ترتیب حضرت صبغت الله مجددی مطابق معا هده 24 اپریل تنظیم های مقیم پا کستان در رأس یک هیت پنجاه نفری وارد کابل شد، د رین سفر مجددی را عده یی از قوماندان های جهادی، محافظین و کاروان طویلی همراهی می نمود .

مراسم انتقا ل قد رت درمقروزارت امورخارجه صورت گرفت وحضرت مطابق معا هده پشاوربرای د و ماه بحیث ممثل دو لت زمام اموررا بد ست گرفت وموصوف د راولین صحبت خویش عفوعمومی را اعلا ن ومرد م را به آبادی وعمرا ن وطن ویرانه فراخوا ند، ا زمرد م کشورتقا ضا بعمل آ وردتاکینه ها وکدورت های گذ شته را برای همیشه فراموش کند ولی متا سفا نه ا زختم محفل چند لحظه نه گذ شته بود که د زدا ن شنا خته شده ملی برخلا ف تقاضا های مجد دی واعلا ن دولت اسلا می را با برد ن موترفضل الحق خالقیار استقبال نموده به ریش دولت اسلا می ووزارت دفاع خندید ند واین آغازنامیمونی بود که با اندوه فراوان تا اخیرا دامه یا فت. حضرت مجد دی ممثل دو لت اسلا می افغا نستا ن زمانی شروع به کارنمود که شهرکابل ازفاتحین(!) مالا مال بود. وبا سقوط کابل در هشت ثور ۱۹۹۲ یکباردیگربه اوج خویش رسید، چورو چپاول دارائی های عامه، از جمله موزیم کابل آغاز یافت. هر یک از گروه ها هر کدام باالنوبه هرآنچه در دست شان آ مد به یغما بردند وآنرا دربازارهای پاکستان به قیمت ناچیزبفروش رسانیدند. ساختمان موزیم کابل دراثرجنگ های ذات البینی تخریب گردید. حکومت ربانی در ماه می همان سال، هوتل کابل را جهت نگهداری آثار باقیمانده تاریخی برگزید و آنچه را که بیست درصد باقیمانده مجموع آثار تاریخی موزیم کابل محسوب میگردید بدانجا انتقال داد و تا اشغال کابل توسط طالبان، این آثاردرین گدام نگهداری میشد.

نیروهای شکست خورده هنگام فراراز کابل درسال ۱۹۹۶، بسیاری ازین آثار ارزشمند را و بخصوص آنچه درزیرزمینی های د افغانستان بانک بود با خود برده و بمرور زمان به خارج انتقال دادند و بفروش رسانیدند. پس از فرار ربانی از کابل و آمدن طالبان درین شهر، در جملة دیگر فرامین شان یکی هم منع عکس برداری و رسامی از تمام زنده جان چون انسان، حیوان، خزنده و پرنده بود. طبق اطلاع مطبوعات، عدة از طالبان یک تعداد البوم ها و مجسمه های مربوط به آرشیف های مختلف را که در هوتل کابل ذخیره شده بود خودسرانه تخریب ونابود کردند. پالیسی رسمی طالبان در مورد حفظ آثار تاریخی مثبت بود.

رادیو کابل ضمن اطلاعیه مردم را مطلع ساخت که آثار فرهنگی و تاریخی مورد حمایت دولت قرار خواهد گرفت و هوشدار داد که تمام کسانیکه آثارموزیم کابل را مورد دستبرد قرارداده اند مطابق شریعت مجازات خواهند شد. درهنگام تصرف کابل توسط طالبان در حدود یازده مجسمة که قابل انتقال به هوتل کابل نبودند کما کان درموزیم کابل واقع دارالامان کابل قرار داشتند. از جملة این آثار مجسمة کنشکا و بیست و پنج آثار گرانبهای مربوط معبد کوشان از قرن سوم که از سرخ کوتل در شمال هندو کش بدست آمده بود را شامل بود. در ماه اپریل ۱۹۹۷، هنگام تصرف بامیان توسط طالبان، یک قوماندان طالب تصمیم داشت تا مجسمة بود ا را منفجر نماید ولی در اثر اعتراضات بین المللی، مقامات عالیرتبه شان در قندهار ظاهرا حمایت شانرا از حفظ و نگهداشت بودا اعلام کردند. ولی مجسمة بودا بتاریخ ۱۳ مارچ ۲۰۰۱ بدستور ملاعمر و باداران پاکستانی او تخریب شد. این عمل ضد ملی طالبان مغایر معیار ها و ارزش های مدنیت و فرهنگ جهانی بشمار میرود. اقدام به چنین جنایت غیر قابل جبران که بمقصد امحا و نابودی هویت ملی و تاریخی کشور باستانی ما انجام شد، عمل جنایتکارانه بشمار میرود.

این اقدام ضد منافع ملی افغانستان نتیجة عملکرد رژیمی بود که با حمایت دولت پاکستان بر ملت افغانستان تحمیل گردیده بود. در حدود یکهزارو هشتصد سال قبل، کاروانهای تجارتی زیادی از آسیا و اروپا به قصد مسافرت به چین از افغانستان عبورمینمودند. این جاده در عصر شاهان کوشانی و بویژه دردورة کنشکا رونق زیادی کسب نمود. شمار زیادی از زائرین چین نیزازین راه عبور میکردند. آنها به هند یعنی جائیکه بودا بیش از دو هزار سال قبل در آنجا متولد گردیده بود سفر میکردند. زائرین بودائی اول به بلخ می آمدند و در راه سفر از بلخ به هند عبور میکردند. آنها در وسط راه در وادی آرام و زیبای بامیان بمنظور استراحت توقف مینمودند. دیری نگذشت که زائرین به این فکر افتادند که درین منطقه به اعمار معابد بپردازند. در سمت شمال در بامیان صخرة مرتفعی قرار دارد که از ریگ و سنگ تشکیل گردیده است، درهمین نقطه زائرین مغاره هائی برای اقامت شان ساختند. شماری ازین مغاره ها به حجره هائی مبدل شدند که راهبان درآنجا اقامت دائمی گزیدند. در دیگر مغاره ها به انجام مراسم دینی خویش می پرداختند. به مرور زمان، بعضی ازین محل های مقدس با تصاویراراسته شد. مرکز تجمع این مجتمعات مذهبی دو مجسمة بودا بود. مجسمة واقع درناحیه شرقی که ۳۸ متر ارتفاع داشت و ارتفاع مجسمه دیگری که درسمت غرب موقعت داشت، ۵۳ متر بود. این دو مجسمه بزرگترین مجسمه های بودا در جهان بودند و از عجائب جهان بشمار میروند.

رواقها مملو از تصاویر بودا بودند. تصاویر بالائی بودای بزرگ، نمایانگر صحنه هائی از بهشت بود. گفته میشود که یک معبد بودائی در اروزگان نیز وجود داشت که بمرور زمان از بین رفته است. یک صومعة بودائی در گلدرة لوگر وجود داشت که آنهم در سال های اخیر آسیب دیده است. منارچکری که در عصرکوشانیان که آئین بودائی در منطقه ترویج گردید، ساخته شد. این منار استوانة که دارای ۲۰ متر ارتفاع بود، توسط سنگ ها بنا یافته که بطرز خیلی ماهرانه قطع و تراشیده شده بود. این صنعت سنگ تراشی گلدار نامیده میشد. عصر کوشانی ها بخاطر این صنعت شهرت خاصی داشت. در ماه حمل سال ۱۳۷۷ این منار مورد اصابت راکت قرار گرفت و بعدا فروریخت. تعداد زیادی از دلالان پاکستانی با حیله و تذویربه یک تعداد قوماندانان محلی پول دادند و آ نها را تشویق کردند تا بخاطر منفعت شخصی وبدست آوردن پول در بعضی نقاط کشور دست به حفریاتی بزنند. از جمله از آی خانم، هرات، از نواحی قیصار مربوط ولایت فاریاب، آثار بدست آمده به پول ناچیز خریداری و به پاکستان انتقال داده شد. گفته میشود که در نواحی قیصار یک حمیل بزرگ که دارای دانه های بزرگ از الماس و زمرد به وزن 4، 5 پوند بدست آمده است و به پاکستانیها به فروش رسانیده شده است. در قریه للمه ولایت ننگرهار، آثار گرانبهای تاریخی ما توسط بلدوزر ها و تراکتور های پاکستانی به کمک قوماندانان منفعت طلب محلی بیرون کشیده شده و فروخته شد.

پس از (۸) ثور (۱۳۷۱) که قدرت دولتی به دسته های به اصطلاح، مجاهد ین منتقل گردید، درنتیجه مبارزه دسته های مسلح برای تصرف قدرت دولتی، دولت مرکزی عملأ ازبین رفت وبه چند ین مرکز قدرت (کابل، شمال، هرا ت، جلا ل آباد، کندهار، بامیان) وشهرکابل به بیش ازده ها حاکمیت تبد یل شد. زیربنای مادی ومعنوی دولت نابود گردید وتقریبأ هشتاد درصد بناهای شهر کابل بخاک یکسان شد. درحالیکه ده ها هزار انسان بیگناه بقتل رسیدند، موج تازه مهاجرت تحصیل یافته ها وکارآزموده های کشور وملیون ها نفر دیگر به خارج آغاز گردید. این موج خیلی سهمگین کوچ دسته جمعی افغانها که تقریبأ یک دهه ادامه یافت کشور را عملأ ازوجود افراد مجرب وکارآزموده خالی نمود. خسارات وارده درعرصه فرهنگی کشوررا به صورت خیلی فشرده مینگاریم تا باشد مورد دقت وتوجه مقامات حقوق بشرواقع گرد د.

موزیم ملی

موزیم ملی ا فغانستان یکی از غنی ترین موزیم ها در سطح منطقه بشمار میرفت که این کانون بزرگ فرهنگی توانست درطول ادوار مختلف هزاران اثر باستانی را حفظ وآنرا بصورت قسمی به نمایش بگذارد. این کانون با عظمت در سال ۱۹۱۹ م درتعمیر باغ بالا گشایش یافت و آثاریکه جمع آوری شده بود مشتمل بود بر مجموعه های تاریخی – اسلحه باب – البسهء زر دوزی خامکدوزی– نسخ خطی وغیره. درسال ۱۹۲۵ – م این مجموعه به قصرکوتی باغچه (ارگ) انتقال یافت، قصر کوتی باغچه نسبت ضیقی جای جوابگوی نیازمندی های موزیم نبوده بار دیگر این مجموعه ها درسال ۱۹۳۱ م به تعمیر موجوده واقع دارالامان منتقل گرد ید. ازآنجائیکه حفریات غیر قانونی در ساحات باستانی کشور انجام میگرفت قاچاقچیان دزدانه اثار گرانبهای باستانی را بخارج کشور انتقال میکردند که این پروسه تا سال ۱۹۱۹ م (ختم جنگ جهانی اول) ادامه داشت. ولی خوشبختانه درسال ۱۹۲۲ م دولت آنوقت نخستین بار در بخش حفریات علمی قرار دادی بین دولتین افغانستان وفرا نسه عقد نمود که به این ترتیب باساس کاوشهای قانونی مطابق به قرار داد در تعداد گنجینه های فرهنگی و تاریخی موزیم ملی افغانستان فزونی بعمل آمد.

موزیم ملی از بدو تأسیس تاسال ۱۹۹۲ – م یکصد هزار قلم آثار باستانی کشور را حفظ وحراست مینمود که این مجموعه ها شامل بود به حوزه های مختلف و ادوار مختلف – که از جمله میتوان از حوزه های سرخ کوتل – ای خانم – بگرام – کاپیسا – هده – مندیگک - طلا تپه شبرغان شورتوغی – فندقستان – بامیان – حوزهء باختر – شترک – پایتاوه – دلبر جین تپه تپهء فلول – تپه خزانه – تپه مرنجان – هزار سم سمنگان و ده ها حوزهء دیگر را نام برد. که این مجموعه ها ا دوا ر مختلف، از قبل التاریخ آغاز و تاقرن بیستم رادربر میگرفت. باتأسف فراوان طی سالهای ۱۹۹۲- ۱۹۹۵ دست نابکار جنگ قسمیکه درهمه عرصه های اجتماعی – اقتصادی وفرهنگی خسارات جبران ناپذیری به بار آورد موزیم ملی نیز از گزند این حوادث دلخراش مصئون نمانده دزدان و دشمنان فرهنگ این خاک، ازین حالت جنگی استفاده اعظمی نمودند. موزیم ملی تقریباً هفتاد فیصد اثار ناب و منحصر بفرد خویش را در طول این مدت زمان از دست داد. موزیم ملی نه تنها آثار باستانی خویش را از دست داد بلکه تمامی آثاثیه – تجهیزات – مفروشات – ویترین های نمایشی – اسناد آ رشیفی – البوم ها – کارت ها و تعداد زیادی کتب و بالاخره حریق منزل فوقا نی موزیم ملی درماه می سال ۱۹۹۳ م به اثر اصابت راکت ها و خمپاره ها انجام پذیرفت.

قدرت های که جنگ های افغانستان را رهبری وهدایت میکردند، در سال ۱۹۹۴ دسته دیگری ازبنیاد گرایان مذهبی را که ترکیبی ازمجاهدین افغان، عربهای اجیر وپاکستانی ها بودند وقبلأ درصفوف تنظیم های جهادی میرزمیدند بنام طالبان وارد عرصه سیاست کشور نمودند. حکومت طالبان که از تاسیس درکابل الی سقوط آن در ماه اکتوبر ۲۰۰۱ پنج سال را دربرگرفت یکی ازسیاه ترین وبدنام ترین دوره های تاریخ افغانستان وجهان شمرده میشود. نسل کشی، وزیرپا نمودن حقوق زنان، بستن دروازه های مکاتب، خصومت با علم، فرهنگ، هنر وهر آنچه با روشنی ارتباط داشت دربرنامه کار آن قرارداشت.

هدف نهایی طراحان پروژه طالبان راخلع فرهنگی وازبین بردن دست آوردهای معنوی کشورما تشکیل میداد. انفجار در سفارتخانه های امریکا درکینیا وتانزانیا درسال ۱۹۹۸ وبخصوص حادثه تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ درایالات متحده امریکا که طراحی آن توسط بخش عربی طالبان صورت گرفت، جهان را متوجه وخامت اوضاع افغانستان وحکومت طالبان نمود وآنان را مصمم ساخت تا این دستگاه تروریستی را ازمیان بردارد.

جاه طلبی رهبرا ن وفرماند هان نیروهای مقا ومت تنها اهرم مصیبت باربودکه استعمارمی توا نست درین راه ا زآن بهره برداری نماید. باتصرف کابل شقاق ونفا ق وچند دستگی بین آ نها نمایا ن ومردم ستمدیده؛ پریشان وکشوربه ویرانه مبدل گردید. خیانت وخودخواهی این جنگ سالا را ن که زاییده تحریکات پشت پرده قد رت های خارجی بود مملکت را بصورت سرزمین ملک الطوایفی درآورده و د رهرگوشه فرماندهی ؛ گروهی ؛ سردسته وگرد نکشی برای خو یش پوسته وپا تک وزندان وکشتا رگاه سا خته ازاین طریق قدرت وحاکمیت خودرا به نمایش می گذاشت.

ده ها اثرعاج بگرام كه در ماه اپریل سال ۱۹۹۴ میلادی در اسلام اباد دیده شده بود وقیمت آن به بیست میلیون پوند برتانوی می رسید. زمانیكه این عاج ها از پاکستان كشیده شدند، قیمت آن به چهل میلیون پوند بالا برده شد! در پهلوی آثار دیگر نسخه ای از قرآنكریم كه گفته می شد به آ ب طلا نوشته شده بود و در جهان نظیر نداشت نیز دزدیده شده و به قیمت هشتاد هزار كلدا ر در منطقه باجور پاکستان به فروش رسیدند. به تعداد 34 مجسمه كه قیمت آ نها میلیون ها كلدار تخمین زده میشدند و ۱۶ شمشیر عصر مغول ها، شمشیر احمد شاه ابدالی و تفنگچه غازی وزیر اكبرخان و غیره كه ۲۳ میلیون دالر قیمت داشت در یك دكان واقع یكی از زیر زمینی های كوچی بازار پشاور غرض فروش به نمایش گذاشته شده بود. دشمنان فرهنگ با آنهم به این ویرانی ها و غارتگری ها بسنده نبوده چنانچه دردورهء سیاه طالبان به این کانون فرهنگی ضربهء دیگری وارد آمد که همانا شکستاندن تعداد بیش از دو هزار مجسمه ها پورتریت های دورهء اسلامی و قبل از اسلام وغیره بود که به شکل بیرحمانه تخریب نمودند.

 

کتا بخا نه پوهنتون

کتابخا مه مرکزی پوهنتون کابل ا زجمله کتا بخا نه های بزرگ کشوربه شما رمیرفت. علا وه ا زکتا بخا نه مرکزی پوهنتون فاکولته های چها رده گا نه مختلف آ ن، اکثرآ کتا بخا نه های مستقل داشته که به (۶۲) با ب می رسید. د ررابطه به تعد ا د دقیق ومکمل این کتا ب ها معلوما ت بدسترس قرا ر ندا رد، ولی تعد ا د مجموعی آ ن ا زد ومیلیون جلد بیشترا ست. انستیتوت طب کا بل نیزکتا بخا نه های مشا به داشت که تنها ا زکتا بخا نه مرکزی آ ن به تعد ا د (۵۰۰۰۰) جلد کتاب دزدی وبه آتش کشید ه شده ا ست، علا وه ا زکتا بخا نه مرکزی طب هزا را ن جلد کتا بهای مختلف تحصیلی ومسلکی وعلمی محصلین که به منظورپیشبرد پروگرا مهای د رسی آ نها د راین انستیتوت موجود بود ا زبین برده شده اند. پولیتخنیک کابل نیزدچارهمین سرنوشت شد، کتا بهای موجود د رکتا بخا نه مرکزی آ ن ا کثرآ چورو سرقت شد ند. همچنا ن د روزارت خا نه های خارجه، داخله، امنیت دولتی، امورسرحد ات، تعلیم وتربیه، تحصیلا ت عا لی ومسلکی، عود ت مها جرین . . . که تقریبآ همه آ ن دزدی وچپا ول شد ه ا ند. با وجود اینکه برآورد تعد اد کتا بهای تاراج شده وزارت خا نه های متذ کره کارد شوا ر است ولی به اسا س تخمین دانشمند ان ا زیک میلیون جلد تجاوز می کند.

کتا بخا نه ا رگ

کتابخا نه زیبا ومجهزد ربین سا ختما ن های تاریخی وقشنگ ارگ نیزوجود داشت که ا زسالهای متمادی به اینطرف تعد ا د زیا د کتا بهای تاریخی، سیا سی، علمی، ا دبی وهنری به زبا نهای د ری، پشتو، انگلیسی ؛ فرانسوی، روسی، آلمانی و. . . وجودداشت. د رپهلوی کتاب های چاپی تعد ا د زیادی نسخه ها ی خطی د ری وپشتو نیزموجود بود، نسخه های خطی که با داشتن ا ر زش واهمیت فراو ا ن د رخصوص رشد وغنا مندی ا دب وفرهنگ کشو رتا اکنون موقع چا پ نیا فته بو د ند نیزنگهد اری می گرد ید. د راثرجنگها وبرخورد های مسلحا نه که د رسا ل ۱۳۷۱ خورشیدی – صورت گرفت وچورو چپا ول افرا د جنایت پیشه این سرما یه فرهنگی ملی ما نیزبه سرنوشت با قی داروندا رکشور د چا رشده به تارا ج رفت . بعد ا زسا ل ۱۳۷۱- چندین بمبا رد ما ن و انفجا رد ر داخل ا رگ صورت گرفت وهزا را ن راکت به آ ن اصا بت نمود که د رنتیجه ا کثر تاسیسا ت وسا ختما ن های آ ن شد یدآ خساره مند گردید ه وکتا ب های این کتا بخا نه نیزبه بازار های کباری پشا و ربفروش رسید. کتا بخا نه ا رگ ا زحیث ظرا فت وداشتن امکا نا ت وا فر دا رای ا رزش فرا وا ن بود. همچنا ن این کتا بخا نه یگا نه کتا بخا نه د رسطح کشو ربو د که نه تنها محققین وطن به منظو رتحقیق وریسرج ا زآ ن استفا ده به عمل می آو رد ند بلکه یک منبع وما خذ معتبرمطا لعه برای شخصیت های برجسته سیا سی وحا کما ن قد مه او ل د ولت وحکومت نیزمحسو ب می گرد ید. (کتا بخا نه های دانشمند ا ن چگو نه چورشده ا ند د ر فرصت مسا عد به آگا هی خواهم رساند).

موسسه کتا ب فروشی بیهقی

افغا نستا ن ا زنظرطبع ونشرکتا ب ا زبسیاری کشورها عقب مانده بود، ولی طی نیم قرن گذ شته بهبود قابل ملا حظ به چشم می خورد وبا گذ شت هرروزروبه ترقی وانکشا ف بود. به وجود آمد ن سیستم طبع ونشرعصری ونیازمندی های جا معه تاثیربه سزایی د رنشرکتا ب، اخباروجراید داشت. تیرا ژ کتا ب های چاپ شده د رمطابع افغا نستا ن نیزد رسطح پا هین قرارداشته تعدا دی ا زکتا بهای تا ریخی چو ن شا هنا مه فردوسی، تاریخ بیهقی، افغا نستان د رمسیرتاریخ …کتابهای هنری وداستانی، ادبی، تعلیمی وسیاسی مخصوصآ بعد ا زسا ل ۱۳۵۹ هجری شمسی که تیراژ عنوان کتا بها ی چا پ شده (۵۰۰- ۱۰۰۰- ۲۰۰۰- و ۵۰۰۰ (جلد می رسید.

کتا بهای تعلیمی وقسمآ سیا سی د راین سا لها معمولآ رایگا ن ویا ا زطریق غرفه های فروش بیهقی به قیمت خیلی نازل بد ست خوانند گا ن قرارمی گرفت وکتابهای دیگرا زطریق گردهمایی ها ی علمی وسیمینا رها ی که د رموار د مختلف تد ویرمی گردید رایگا ن تو زیع میگردید. موسسه کتا ب فروشی بیهقی بزرگترین موسسه طبع ونشروفروش کتا ب د رافغا نستا ن بود این موسسه که قبلآ بنا م موسسه چاپ کتا ب بیهقی د رچوکات ریاست مطابع دولتی فعا لیت داشت د رسا ل ۱۳۵۷ به حیث یک تصدی مستقل تا سیس شد. چون موسسه مذ کو ربحیث یک تصدی مستقل به فعالیت آغازنمود بنآ ر وابط رسمی آ ن با تما م موسسا ت ومنابع داخلی چا پ کتا ب وبعضی ا زمنا بع چا پ کتا ب اتحاد شوروی سابق تامین می گردید که آنها کتب مربوط خویش را غرض فروش به این موسسه ا رسا ل داشته ود راینجا ا زطریق نمایند گی های کتا بفروشی بیهقی د رمقا بل کمیشن معین به فروش رساند ه میشد. موسسه کتا ب فروشی بیهقی قبل ا زسا ل ۱۳۵۷ خورشیدی - تنها درشهرکابل دارای (25) با ب نمایند گی بود.

همچنا ن موسسه متذکره به تعد ا د (18) با ب نمایند گی های خویش را د رولا یت نیزفعا ل نموده بود که ا زین طریق انواع واقسا م مختلف کتا ب را به خوانند گا ن عرضه مینمود. بعد ا زسا ل ۱۳۷۱ تما م این همه نمایند گی ها ا زفعا لیت بازما نده مانند دیگرموسسا ت وادارا ت فرهنگی به تاراج برده شد. آقای < ستا نکزی > یکی ا زمعا ونین وقت موسسه کتا ب فروشی بیهقی به مولف اثری ارزشمند (خسارات وارده به فرهنگ افغا نستا ن ) می گوید: ا زسال ۱۳۵۷ به اینطرف کم وبیش به تعد ا د (۲۵۰۰) عنوا ن کتب مختلف به این تصدی تسلیم دا ده شده و د راوا یل سا ل ۱۳۷۱ د رحد و د (۱۵۰۰) عنو ا ن کتا ب که تعد ا د مجموعی آ ن تقریبآ به د ومیلیون جلد میرسید د رفروشگا ه های تصدی مذ کور موجود بو د. بتاریخ (۸- ۱۰) ثورسا ل ۱۳۷۱ خورشیدی تقریبآ یک میلیو ن جلد کتا ب ا زنمایند گی های فروش کتب بیهقی کشید ه شد ه وبه بها نه کتب سیا سی طعمه حریق گرد ید ه به خا کسترمبد ل گردید ومتباقی یک میلیو ن جلد کتا ب دیگرطی جنگها وچپا ولها غارت وا زبین برده شد.

با تخمین تقریبی ا ر زش ما لی د وملیو ن جلد کتا ب فوق الذ کرد رمی یا بیم که کشو رما د رپهلوی خسا را ت معنوی ا زین نا حیه خسا را ت هنگفت ما لی را نیز متحمل شد ه است. د رصورتیکه ار زش ما لی فی جلد کتا ب را طورا وسط دو دالر آمریکا یی تخمین نمایم مجموعآ بالغ به چها رمیلیون دالرخواهد شد، تعیین ا رزش معنوی وعلمی آنرا بجا می گذ اریم زیرا محا سبه وسنجش ا رزشهای معنوی با استفاده ا زمعیا رها ومیزانها فوق خارج ا زامکا ن است. علا وتآ فروشگا ه ها وسا ختما نها ی تصدی نیزشد یدآ خسا ره مند گردیده وعد ه ا زآنها به کلی ا زبین برده شده اند، میز، چوکی، دفا تر، لوازم دفتر داری، وسا یط نقلیه و… همه یکسره ا زبین رفته ا ست. یکی ا زکا رمند ان تصد ی به مولف کتا ب فوق الذ کر(خسارات وارده به فرهنگ افغانستان ) گفته است: کم ا زکم د ومیلیون دالر آمریکایی ضرورت ا ست تا فروشگا ه های تصدی مذ کورمجد دآ اعما رووسایل دیگرتخنیکی آ ن تکمیل گر د د.

کتا بخا نه حزب وطن وسازما ن جوا نا ن

کتا بخا نه مرکزی حزب وطن ا زجمله بزرگترین کتا بخا نه های کشوربود، این کتابخا نه د رنتیجه مسا عی چند سا له حزب مذ کوربه غنا مندی ا ش افزوده بود. تعد ا د زیاد کتا بها وکلکسیون های اخبارومجلا ت گونا گون دا خلی وخارجی د رآ ن حفا ظت می شد، با آنکه د رین کتا بخا نه اکثرآ کتا بهای دارای مطا لب ومضا مین چا پ شده مطابق ا ندیشه وروند سیا سی حزب مذ کورجمع آوری شده بود (هرکتا ب به یک بارمطا لعه می ارزد) با آنهم تعد ا د فراوا ن کتا بهای علمی، ا دبی، تاریخی وهنری د رآ ن موجود بود که حلقا ت علمی می توانستند ا زآ ن استفا د ه نمایند. سا ختما ن فزیکی، وسایل ووسا یط کتا بخا نه که بصورت مجهزوعصری سا خته شده ومصارف زیا دمالی د رآ ن صورت گرفته بو د. این کتا بخا نه طی جنگها ی سا ل ۱۳۷۱ با هزارا ن عنوا ن کتا ب، مجلا ت، اخبار، وسایط وسایل ودفا ترمجهزیکسره چور، غارت وا زانظا رنا پدید شد.

د رکتا بخا نه سازما ن جوا نا ن نیزتعد اد قا بل ملا حظه ی کتا بهای علمی، تاریخی، ا دبی، اخبار، جراید ومجلا ت موجود بود که د راثرجنگهای قد رت طلبا نه سا ل ۱۳۷۱ ما نند تعمیر کمیته مرکزی سازما ن جوانا ن افغا نستا ن د یگرد رنقشه وجود ندارد. این ا ست خد مت به فرهنگ وتاریخ پرباروطن.

کتا بخا نه عا مه

کتا بخا نه عا مه ا زجمله کتا بخا نه های بسیاربزرگ د رافغا نستا ن بو دکه تا سا ل 1345 خورشیدی – درچوکات وزارت تعلیم وتربیه فعالیت نموده وبعدآ به و زارت اطلا عا ت وکلتورمربوط گردید. این کتا بخا نه طی پروسه فعا لیت های بعد ی خود به تعد ا د (۲۸) با ب نمایند گی د رشهروولسوالی های کا بل تا سیس وافتتاح نمو دکه درمجموع به تعد ا د (۱۰۳۰۹۵) عنوا ن کتب مختلف د رین نمایند گی ها نگهد اری می شد، وبعدآ به تعد ا د(۵۱) با ب نمایند گی ها د رولا یا ت وشهرهای بزر گ کشور نیزایجاد نمود که به تعد ا د (۱۰۴۹۷۱) عنوا ن کتا ب به منظو رمطا لعه د رین نما یند گی ها گذ اشته شده بود. کتا بخا نه عا مه تا سا ل ۱۳۷۱ به تعد ا د(۷۹) با ب کتا بخا نه د رسطح کشو رداشت که به تعدا د (۲۰۸۰۶۶) عنوا ن کتا ب د رآ نها نگهد اری وغرض مطا لعه د رخد مت هموطنا ن ما قر ا ردا ده شد ه بو د. د رسا ل ۱۳۷۱ کتا بخا نه عا مه نیز ما نند سایرمراکزفرهنگی کشورخسارا ت سنگین را متحمل گردید، تقریبآ کلیه بخشها وشعبات کتا بخا نه عا مه ا زبین برده شد واکثر کتا بهای آ ن چورو چپا و ل گردید.

به اسا س اخباربی بی سی درآنوقت ) رازق برق سرویس پشتو بی بی سی سا ل ۱۳۷۵ (به تعد ا د (۶۷۰۰۰ ) عنوا ن کتا ب ا زکتا بخا نه عا مه سرقت شده ا ست، ولی عده ا زمسوولین کتا بخا نه عامه اظهارمیدا رند د رمجموع بیشتر ا زیکصد هزا رعنو ا ن کتا ب ا زکتا بخا نه عا مه سرقت شده ا ست. علا وه ا زچوروغارت کتا ب؛ خساراتی زیادی به ساختما ن کتا بخا نه های مذ کورکه د رساحات مختلف کشوراعما رگردید ه بود نیزوا رد شده ا ست این سا ختما نها یا بکلی ا زبین رفته ویا قسمآ تخریب گر دیده ا ست. تعمیرمرکزی کتا بخا نه عا مه نیز د راثراصابت راکت شدیدآ خساره مند وهمچنا ن ا زشعبه مجلا ت واخبا ربعضی ا زکلکسیونها ی اخبا ربه سرقت رفته ا ست .

 تثبیت اندازه تما م خسارا ت وا رده به کتا بخا نه کاربسا دشوا را ست، مسوولین کتا بخا نه اظهارمی دا رند که بیشترا زهزا رمیلیو ن افغا نی (به پو ل قبلی ) خساره مالی به کتا بخا نه وارد گردیده ا ست. با محا سبه تخمینی تعد ا دیکصد هزا رعنوا ن کتا بهای مختلف موجود د رکتا بخا نه که ممکن بیشترا زین رقم با شد، د رصورتیکه قیمت هرجلد کتا ب را به نرخ روز چهاردالرآمریکا یی تخمین نمایم صرف ا زد رک کتا ب مبلغ چا رصد هزا ردالرخساره به کتابخا نه عا مه وا ردگردیده، وقتی خسا را ت وارده به وسایل، وسایط وسا ختما نها ی آنرا که متجاو زا زپنجصدهزا ردالر ا ست نیزبا آ ن جمع نمایم مجموع خساره وا ر ده ما لی تخمینآ یک میلیو ن دالرکه د رسا ل ۱۳۷۶ معا دل به بیست وچا رهزا رمیلیون افغا نی به نرخ آ ن زما ن بالغ می شد.

گالری ملی

گالری ملی دربرج ثورسا ل ۱۳۶۲ خورشیدی افتتا ح شد درمرا سم افتتا حیه گالری به تعد اد (۲۰۰) قلم آثارهنری وتاریخی ا زولایت کند ها ر، مو زیم کا بل وقصرسلطنتی ا نتقا ل وبه نما یش گذ اشته شده بود. این موسسه د رمنزل غلا م نبی خا ن چرخی واقع آسما یی وات ایجا د وبعدآ به وزارت اطلا عات وکلتورمربوط گردید. با وجود آنکه تعمیر مذکور محل منا سب به منظورنگهداری آثارگالری ملی نبود با آنهم آثا رفوق الذ کرد رآنجا به نمایش گذ اشته شد. گا لری ملی طی فعا لیت خویش با د رنظرداشت پلا ن وبو د جه همه سا له اثرهنرمندا ن معا صرکشو ررا خریدا ری می نمود که طی این پروسه به تعد اد (۵۹۶) قلم آثارنقا شی، مینا تو ری، مجسمه ها وآثارظریفه خریدا ری وبه گا لری ملی تحویل دا ده شده بود. قسمت بیشتر این آثار را اثرهای غلا م محمد میمنه گی، عبد الغفوربرشنا، استاد عبد العزیز، استادغوث الد ین، ا ستاد یو سف کهزاد، ا ستا د عطایی، ا ستا د خیرمحمد یاری، ا ستا د کریم، ا ستا د قربا نعلی عزیزی ودیگرا ن تشکیل می دا د. وقتی افرا د مسلح تما م وسا یل ووسا یط قیمتی وزارت اطلا عا ت وکلتو را زقبیل قالین ها، فرش ها، موترها، باد پکه وکولرها را بغارت بردند حرا س وخطرا زبین رفتن گالری ملی نیزمحسوس شد. بتاریخ ۲۳ سنبله سال ۱۳۷۱ به تعد اد چها رتا بلوی ا ستاد غوث الد ین ودیگرهنرمندا ن توسط پهره دارا ن به سرقت برده شد. افراد مسلح مقیم گالری بتاریخ ۵ ثورسا ل ۱۳۷۲ به تعد اد 3 قلم آثار هنری دیگر را نیزدزیدند ولی ا زجا نب مسوولین وزارت کوچکترین عکس العمل د رین مورد صورت نگرفت وبه منظورنگهداری باقی ماند ه آثارها کدا م تصمیم اتخاذ نگردید. بتا ریخ ۱۳ ثورسا ل ۱۳۷۲ به تعدا د ۲۹ قلم آثارهنری ونقاشی توسط محا فظین امنیتی باردیگرنیزربو ده شد وبا قی ما نده آثارنیزبه چنین سرنوشت موا جه گردید.

آرشیف ملی

بعضی وزا رتخا نه ها وموسسا ت دولتی ا زچند ین دهه بد ینسو بمنظورحفظ ونگهدا ری

ا سناد مربوط شا ن آ رشیف های د رچوکات ادا رات مربوط تهیه وترتیب دا ده بود ند که به گما ن اغلب آ رشیف وزا رت خا رجه قد یمی ترین آ رشیف با شد. علا وه ازآ رشیف های وزارتخا نه وادارا ت دولتی، آ رشیف ملی یکی ا زمهمترین وبا ار زش ترین آ رشیف های کشورا ست. نظریا ت بیا نگر آ ن اند که مفکوره ایجاد آ رشیف ملی درزمان ریا ست جمهوری سردا رمحمد دا وود د رسا ل ۱۳۵۲ به میا ن آ مده ا ست. تعمیرآرشیف ملی درین زما ن مجد دآ اعما رومزین سا خته شد. اسا س آ رشیف مذ کور را کتا بخا نه خطی وزارت اطلا عا ت وکلتور تشکیل مید هد که د رماه های اخیردولت سردا رمحمد دا وود به تعمیرجدید آ رشیف انتقا ل وبه همین ترتیب کارتشکیل آ رشیف ملی آغازیافت. د رخزا ن سا ل ۱۳۶۰ آ رشیف ملی توسط ببرک کارمل رسمآ ا فتتاح ونسخه های خطی، ا سنا د تا ریخی، نوشته های خطی، کتا ب های چا پ شده قد یم، عکس های تاریخی، کلکسیونها وشماره های متفرقه مطبوعا ت قد یم وغیره مواد گونا گون جا بجا گردید.

همچنا ن انتقا ل نسخه های خطی کتا بخا نه غزنی وکتا بخا نه ظا هرشاه به غنا مندی آرشیف افزود وبه همین گونه یک سلسله اسنا د دیگرا زباقی ولا یات انتقا ل ومقداری هم خریداری وبه آ رشیف تسلیم گرد ید. با گذ شت زما ن هزا را ن نسخه خطی به زبا ن های د ری، پشتو، عربی، ترکی، اویغوری، اردو، سانسکریت وهندی د رآ رشیف جمع آوری وقراراظهارا ت مسوولین مربوط تعدا د مجموعی اسناد فو ق الذ کر بیشترا زده هزا رنسخه میرسید . بعضی ا زین نسخه ها ا زنظرهنرخط ومینا توری ا زجمله آثاربا ا رزش وعا لی به شمارمی رود. دوجلد کتاب نسخه خطی طی دهه شصت توسط ادا ره آ رشیف ملی به چا پ رسید که نسخه های خطی آ رشیف د رآ ن معرفی شده بود، به همین ترتیب طی این مد ت برای آ رشیف ملی قا نو ن نیز سا خته شد.

خوشبختا نه که د ر دورا ن حکو مت تنظیمی به تنا سب مراکزفرهنگی دیگربه آ رشیف ملی خسارات فراوا ن وا رد نگردیده با وجودآ نکه طی این مدت چند ین بارمورد حملا ت چپا ولگرانه د زدا ن قرا رگرفته ولی چپا ولگران بطورگسترده نتوانستند د ست برد بزنند. بعضی ا زآثا رآ رشیف نسبت عد م امکا نا ت تخنیکی وکمبودوسایل خساره مند شده وکمی سرقت نیزممکن شده با شد. مشکلا ت وکمبود های تخنیکی آ رشیف ملی تا برج سرطا ن سا ل ۱۳۸۰ برطرف نگردیده بود ونه امکا نا ت ووسایل به منظور حفظ ونگهد اری آ ثا ر.

اکادمی علوم

اکادمی علوم د رسال ۱۳۵۷ازبخش های پشتوتولنه؛ انجمن تاریخ ؛ مرکزتحقیقات بین المللی پشتووانجمن دایرة المعارف د رچوکات شورای وزیرا ن آن وقت تشکیل شد. درترکیب اکادمی علو م اکاد میسین، کاند ید اکا دمیسین واعضای افتخاری شامل بود. اکاد می علو م دارای رتبه های چها رگا نه ذ یل میبا شد:

- معاون محقق

- محقق

- معا ون سرمحقق

- سرمحقق

پژوهش های علمی د ر رشته های مختلف علوم ؛ پیش برد تحقیقا ت طویل المد ت علمی به منظور تقویت اقتصاد ملی وغنای فرهنگی و ارزیا بی منا بع آ ب، خاک ؛ حرارت ؛ انرژی ؛موا د خام و غیرمنابع طبیعی ؛ تعیین ذخایروجستجوی راه های موثربرای استفاده ا زآنها ؛ جستجوی راه ها وامکانا ت به منظوراستفاده ا زد ست آوردها وپیشرفت های جد ید علمی ؛ تخنیکی د راقتصاد کشور؛ رشد اقتصادی واجتماعی وتهیه ؛ ترتیب وتحقق پلا نهای درازمد ت وکوتاه مد ت ؛ سهمگیری د رجهت تقویه وحمایه بنیاد های اقتصادی وفرهنگی د رپرتواهداف عالی وانسانی ؛ ا رتقای سطح دانش وعلم د رافغا نستا ن ؛ تعیین ورهبری تحقیقا ت علمی د ربخش های مختلف علم و. . . اکا دمی علوم غرض برآورده شد ن اهداف فوق الذکرتلا شهای موفقانه وپیگیر به خرچ دا ده وتعدا د زیاد محققین ودانشمندا ن را به سطح کشورتربیه نموده است . اکادمی علو م د رسا حه علوم بشری به شمول تحریر کتا بها ورسا له ها (۲۶۵) پروژه علمی را الی سا ل ۱۳۷۱اکما ل نموده ا ست ؛ ده ها گرد هما یی وسیمینار های علمی خورد وبزرگ وده ها عنوا ن کتاب تحقیقی ؛ تاریخی وادبی که تعدا د مجموعی آن به صد ها هزارجلد میرسید به بهترین شکل چاپ وبه نشررسا نده ا ست.

اکادمی علوم سهم بارزی د رسطح کشورد رغنا مندی فرهنگ ما ادا نموده ا ست. اکادمی علوم بیش ا زده سمینار وگرد همایی بین المللی تدویرنموده که ا زجمله سمینا رراجع به کوشانیا ن ؛ دهمین سالگرد بین المللی تحقیقات پشتو؛ ابوعلی سینا بلخی ؛ خوشحا ل خا ن ختک ؛ امیرکروروناصرخسروقابل یا د آوری است.

باحوادث خونبارسا ل ۱۳۷۱خسارات فراوان وسنگینی به ساختمان های این ا داره وارد وا زجمله ساختما ن مرکزبین المللی زبا ن پشتو ؛ دفترزبان وادبیات پشتو ؛ مجله کابل وتعد ادی ا زادارات دیگربه قرارگاه نظامی تبد یل گردیدند ا زکتاب های کتا بخا نه آن بحیث مواد سوخت استفاده نموده وزمانیکه ذخیره کتا بها به پا یا ن رسید نیروهای فا تح(!) به کند ن وحریق کلکین ود روا زه های عمارت آغازنمودند که تعداد ا زدا نشمندا ن با دیدن چنین حالت وحشت وبربریت به تکالیف گونا گون وبخصوص تکلیف قلبی دچارگردید ند که ا زجمله می توا ن ازسرمحقق دو ست شینواری نا م برد. جاه طلبی وامراض سا د یستی تعداد ا زرهبرا ن وفرماند هان نیروهای مقا ومت تنها اهرم مصیبت باربودکه استعمارمی توا نست درین راه ا زآن بهره برداری نماید . باتصرف کابل شقاق ونفا ق وچند دستگی بین آ نها نمایا ن ومردم ستمدیده؛ پریشان وکشوربه ویرانه مبدل گردید. خیانت وخودخواهی این سپاه سالا را ن که زاییده تحریکات پشت پرده قد رت های خارجی بود مملکت را بصورت سرزمین ملک الطوایفی درآورده و د رهرگوشه فرماندهی ؛ گروهی ؛ سردسته وگرد نکشی برای خو یش پوسته وپا تک وزندان وکشتا رگاه سا خته ازاین طریق قدرت وحاکمیت خودرا به نمایش می گذاشت.

اتحادیه نویسندگا ن

اتحادیه نویسندگا ن افغا نستا ن به مثابه یک سازمان اجتماعی د رسال ۱۳۵۹ خورشیدی تاسیس ود رتشکیل دولت گنجانیده شد . این اتحادیه تاسال ۱۳۷۱موفق به برگزاری بیش ا زصد گردهمایی خوردوبزرگ علمی وادبی شده وتوانست دفاترونماینده گی های درولایات وشهرهای بزرگ کشورایجاد نماید . اتحادیه نویسندگا ن افغا نستا ن طی دوازده سا ل فعالیت پربارخویش مجموعآ (۱۵۰)عنوا ن کتاب علمی، ادبی، تاریخی وهنری رابه زبان های د ری وپشتو به چاپ رسانیده ونیزمجله ژوندون وبعدها قلم را دراوقات معین به سطح بالا به زبانهای پشتوود ری به نشربرساند. تعدا د مجموعی آثارمنتشرشده ا زجانب اتحادیه نویسندگا ن افغا نستا ن تقریبآ به (۲۵۰۰۰۰ ) میرسید که ا زجمله به تعد اد (۱۵۰۰۰۰) جلد آن د رکتا بخانه ها وکتا ب فروشی های آ ن نگهداری می شد که د ر جنگهای ثورسال ۱۳۷۱د ر کابل تمام این کتابها چوروچپا ول ویا طعمه آتش گردید.

اتحادیه نویسندگا ن افغانستان علاوه ا زکتابهای چاپ شده صا حب کتا بخانه بسیارمجهزدیگری نیزبودکه درمقراین اتحادیه اعماروساخته شده بود، د رمجموع د رحدود ۳۰۰۰ عنوان کتب بسیارمفید وحایزاهمیت علمی، ا دبی، تاریخی، سیاسی وهنری که به زبانهای مختلف داخلی وخارجی تحریروتالیف گردیده بود د رآنجا موجود بود واین کتابخانه مانند سایرادارات وموسسات تولیدی وفرهنگی چوروچپاول وبه تاراج برده شد. تعیین خسارات این کتابخا نه کارمشکل ا ست ولی اگرارزش مالی هرجلد کتاب را (۲) دالرآمریکایی تخمین کنیم، مصارف مالی تعداد (۱۵۰۰۰۰) جلدکتاب ا زبین رفته تحویلخانه ها ومحلا ت نگهداری کتب اتحادیه نویسند گا ن افغا نستان به مبلغ (۳۰۰۰۰۰) دالربالغ می گردد. همچنان اگرمصارف و ا رزش مالی تعداد (۳۰۰۰) عنوان کتب مختلف در کتابخا نه اتحادیه نویسند گا ن راباوسایل دست داشته دیگرآ ن فی جلد کتاب (۸) دالر تخمین نمایم قیمت مجموعی آ ن به (۳۴۰۰۰) دالرخواهد رسید.

همچنا ن خسارات شدید به ساختمان اتحادیه نیزوارد گردیده که اعمارمجدد ویا ترمیم اساسی آ ن نیازبه صد ها هزا ردالردارد. پـــرتو نــــادری درمورداتحادیه نویسند گا ن چشم دید خویش را چنین می نویسند: سرانجام تفنگداران دفتر رییس انجمن نویسندگان افغانستان را نیز فتح کردند وما همه گان به دفتر سید حاکم آریا رییس تحریرات انجمن عقب نشینی کردیم. این آخرین سنگر ما در انجمن بود.

اگر روزی مجبور می شدیم که این اتاق را هم از دست بدهیم دیگر انجمن چیزی نبود جز یک قطعهء نظامی. اتاق کوچکی بود و ما همه اعضای انجمن ناگزیر از آن بودیم که روز های خود را در آن سپری کنیم. اتاق رییس انجمن نویسنده گان به خوابگاه یکی از فرماندهان و یاران نزدیک او بدل شده بود. در این دفتر میزی بزرگی جا به جا شده بود ساخته شده از چوب سنگین چهارمغز با نقش ها و نگارهای زیبا و دل انگیز. دکتور اسدالله حبیب، دستگیر پنجشیری، دکتور اکرم عثمان، رهنورد زریاب و پویا فاریابی به نوبت درپشت این میز به حیث رییس انجمن نشسته بودند، کار کرده بودند و چیز های نوشته بودند. این میز با زخم های که برداشته بود ماجرا های دوران حاکمیت مجاهدین را پشت سر گذاشت و به دوران طالبان نیز به میراث ماند. شاید یکی از دلایل آن این بود که رستمی در کار بود تا آن را از جایی به جایی انتقال دهد. در دوران طالبان دفاتر روزنامهء انیس و هیواد در انجمن نویسنده گان جا به جا شده بودند و این میز د ر این سال ها به حنان همت رییس موسسهء نشراتی انیس تعلق داشت. او بنا بر هر دلیلی که بود در پشت این میز نمی نشست. فرمانده از این میز تخت خوابی درست کرده بود و ما روزها می دید یم که کسی روی آن خوابیده است. زمستان ۱۳۷۱خورشیدی که فرا رسید در کنار این میز بخاریی جا به جا گردید که همیشه دهانی داشت گشوده چنان دهان بی ادبان. بخاری عجیبی بود کتاب مطالعه می کرد.

روز وشب مطالعه می کرد اما شب ها بیشتر مطالعه می کرد. سطر سطر مطالعه نمی کرد بلکه فصل فصل و جلد جلد مطالعه می کرد. دهان گشوده یی داشت و از هر کتاب فقط سه نتیجه می گرفت گرما دود و خاکستر. وقتی که ما از کنار پنجره ئی بزرگ اتاق رییس که دیگر به خوابگاه فرمانده بدل شده بود می گذشتیم زیر چشم به به این بخاری عجیب نگاه می کردیم می دیدیم که همچنان مشغول مطالعه است. باری که از کنار پنجره می گذشتم دیدم بخاری با دهان باز خود مطالعه می کند تا خواستم از آن چشم بردارم صدای آشنای به گوشم رسید.

لحظه یی درنگ کردم و از دهان گشودهء بخاری به درون آن نگاه کردم واصف باختری را دیدم که پا های خستهء خود را از پله های سوزان (نردبان آسمان) رو به سوی بام خاکستر به بالا می کشد و اندوهگینانه با خود زمزمه می کند: من از آن نا کجا آباد می آیم هنوز آن جا فرو خوابیده میکایل بر خرگاه خاکسترهنوز آن . . .

برج ها ومنا رها ی تاریخی

کشورمرد خیزوحما سه آفرین ما د رطو ل تا ریخ مورد تجا وزبیگا نه ها ومعا مله گری های عقب پرده قرارگرفته به استقلا ل ملی، تما میت ا رضی وحا کمیت مرد می آ ن خد شه وا رد کرد ه ا ند ولی فرزند ان دلیر آ ن هربا رپوزد شمن را بخا ک ما لید ه ومتجا وزین را د رس عبرت دا ده اند، بخا طرقد ردانی وگرامی دا شت استقلا ل وغازیا ن، مرد م آزاد ه ما با اعما رمنا رها وبرج های تاریخی یا د آنا نرا عزیز دا شته اند. سا ختا رسرنوشت خو ن آ لود ه کشو رما چنین ا ست، بیگا نه ها به بها نه مختلف ویا زورآ زمایی با آنها ا سب های شا نرا ازمزرعه سرسبزاین سرزمین عبو ردا ده آرا مش وسکو ن کرسی قد رت مرد م ما را قربا نی اغرا ض خود خواها نه، خو دپرستا نه وهوسرانیهای خویش نموده وهیچگا ه ما را راحت نگذ اشته اند که د رنتیجه همین بحرانا ت، ثروت های ما دی ومعنوی کشو رما تا سرحد نا بو دی رسیده ا ست. فا جعه وبید ا دگری د رکشو رما با د هه ا ول برج ثورسا ل ۱۳۷۱ خورشیدی – آغازود رجریا ن وزش این طوفا ن خونین وتبا ه کن تعد ا د زیا دا زآثا رتا ریخی ا زبین رفت، درین حوا دث فلا کت با ر برجها ومنا رها یا به طورکا مل ویا نیمه ا زبین برد ه شد ند.

مناریکه د رچها ررا هی پل محمود خا ن بنا م برج سا عت شهرت داشت د رقد م ا ول مورد ضربات سلا حهای ثقیل وتوپخا نه قر ا رگرفت ونیمه تخریب شد که بعد ها به کلی روی زمین هموا رگرد ید. منارمبا رزنا مور راه استقلا ل (عبد الوکیل خا ن نورستا نی ) که د رسه را ه دهمزنگ ود رمقا بل ریا ست ترافیک موقعیت داشت، منا رمذ کور که بصو رت خیلی زیبا ا زسنگ مرمرسا خته شد ه بود با اند وه فرا وا ن د رجنگ های قد رت ا زچند طرف مورد خشم وغضب را کت های تشنگا ن قد رت و دشمنا ن ملت قرا رگرفته وهنوزنیزنقش زنجیروسا یط زرهد ارد رخرا به های آ ن با قی ما ند ا ست. د رگوشه شرقی با غ وحش کا بل منا ریا د گا ری قهرما نا ن وشهید ا ن ا ستقلا ل کشو ر موقعیت دا شت که نا مهای غازیا ن وشهید ا ن د رآ ن تحریرگرد یده بود، منا ر فو ق الذ کرقسمآ خسا ره مند وزخم های اصا بت مرمی سلا ح خفیف روی بد ن آ ن باقی ماند ه است.

منا ریادگاری سنا توریم کا بل د رمقا بل د روا زه شما لی پوهنتون کابل به شکل بسیا رزیبا جلوه گربود. د رسا ل (۱۳۱۰ ۱۳۱۲) خورشید ی – برای اولین بارشفا خا نه توبرکلو زبه منظو رجلو گیری ا زا ین مرض تا سیس گرد ید ه واین منا ریا د گا رهما ن شفا خا نه ا ست که با دیزاین وساختما ن خیلی جا لب ا زسنگ مرمراعما رگرد یده بو د. منار مذ کو ربا تا سف که د ست خور ده وبعضی ا زسنگ های آ ن ا زمحل اصلی تغیرومور د اصا بت مرمی نیزقر ارگرفته ا ست. مقبره نا بغه بزرگ شرق ومتفکر دا نا سید جما ل الد ین افغا ن د رقلب پوهنتو ن کابل واقع است که منارزیبا ی برفرا زآن اعما رگردید ه بو د، با اند وه فرا وا ن که هزا را ن مرمی ثقیل وخفیف برمنا رومقبره سید ا فغا ن اصا بت واین آ رامگا ه چو ن قلب شهریا ن بی دفا ع کا بل غا رغا روخساره شد ید به آ ن وارد کرد ه ا ند. زما نیکه دا خل پوهنتو ن شده غرض بازدید ودعا به مزا رسید سربزنیم با دید ن این همه جفا د رحق دانشگا ه کا بل ومقبر، اشک ا زچشما ن هربا زدید کند ه میریزد وبه عا ملین این جنا یت نفرین می کند.

منا رپیروزی قهرما نا نه مرد م افغا نستا ن (فتح میو ند) به شکل بسیا رزیبا وا سا سی د رقسمت چوک جا ده میو ند کا بل اعما رو دربخش تحتا نی منا ر این (لندی یا تک بیتی به زبا ن پشتو) مشهورکه توسط ملا لی ز ن نا مو رافغا ن وقهرما ن پرافتخا ر میو ند گفته شد ه ا ست تحریر یا فته بو د که:

 که په میو ند کی شهید نه شو ی

خدا یرولا لیه بی ننگی ته دی سا تینه

این منارنیزد رجریا ن جنگ مورد ضربا ت تو پ وتا نک واقع شده که دیگرد رنقشه آ ثارش نیست . تنها جای آ ن روی زمین به نظرمی رسد که بیا نگروحشت وفا جعه بزرگ گذ شته وبا زگوکنند ه جنایت انسا نهای وحشی وقا تل ا ست. به همین ترتیب برجها ومنا رهای تا ریخی که طی اد وا رمختلف تا ریخ د رمراکزبعضی ا زولا یا ت کشورومحلا ت د یگرا عمارگرد یده بو د نیزبطو رمکمل ویا قسمآ تخریب گرد یده ا ند که میتو ا ن ا زمنا رآزا دی د رپغما ن (طا ق ظفر) د روا زه تا ریخی لشکرگا ه ومنا رجام هرات که ا زآثا ربا ستا نی به شما رمی ر و د ؛ یا د نمایم.

منا رجا م هرات که دا رای ۶۸ مترا رتفا ع بو ده وتوسط یو نسکو د رلست آثا رمشهو رجها ن شا مل گرد ید ه ا ست. بعدازاستقرارنیروهای حافظ صلح بار دیگر تفنگ در اختیار گروپ جنگسالاران فراری دیروزی قرار گرفته و هرروزاخبار دردناکی از چور و چپاول و دزدی و راهگیری و . . . تفنگداران بی مسئولیت از گوشه و كنار كشور بگوش می رسد و خبرنگاران داخلی و خارجی از واقعات دلخراش راپور می دهند.

بنیا دگرایان باید بدانند كه محك شخصیت انسان تفنگ نیست. اگر چنین می بود اسا مه بن لادن، ملا عمر، گلبدین . . . و غیره اشخاص بزرگی می بودند. در طی چهار سال گذشته تفنگداران پاتكها خویش را از روی چهاراهی و محل عابرین در ادارات دولتی نصب نموده اند. روز بروز بر تعداد جرم وجنایت افزود میگردد. چرا جرم و جنایت صد برابرشد ؟ در روز روشن غارت مسلحانه , قاچاق احجار قیمتی , كودك ربایی , اختطاف كارمندان بین المللی , ترورهای سیاسی , غارت كمك های بازسازی , رشد عقاید منفور بنیادگرایی, زندانی ساختن زنان و رشد فعالیتهای روز افزون مامورین مخفی همسایگان , رشد تولید و قاچاق مواد مخدر همه وهمه قصه ی است

ازفشارروزافزون تفنگ وتفنگداران غیرمسوول درکشور. اینها همه نتیحه آ نست كه همگی نزد یك دیگر خویش دهان پراب اند كسی از كس نمیترسد واطاعت هم نمیكنند و جنایت كار قبل از همه حق الحساب را اماده ساخته واسطه خودرا خبردار ساخته با خاطر جمع اقدام عملی میكند.

حتی زنان را به حكم خود سنگسار میكنند وخود بدون ترس وبیم ا زقانون وبازخواست می کوشد تا چند بلند منزل دیگر اعمار نمایند وتجارت خودرا وسعت ببخشند بلا به پس اینقدر گرسنه ویتیم وبیوه وبیكار. كیست مسول این همه جفا و جنایات. كجاست فابریكه نساجی بگرامی كه هزاران كارگر در ان نفقه داشت؟

كجاست كارخانه جنگلك , افغان تركانی , پروژه بس های برقی وغیره وغیره؟ بااندوه بی پایان پس ا زپیروزی نیروهای بین المللی برتروریستان قاتل وآدم کش کلمه اسلامی به نام افغانستان یکباردیگرسنجاق شد ما شاهد خود سری های زیادی صاحبان کرسی وچوکی دردولت کنونی بودیم که زیرنام شریعت برخلاف نورم های حقوق بین المللی به آن متوسل گردیدند. این ادارات طی این مدت ا قدامات چون:

- - - مرد ود شمردن فعالیتهای سیاسی ا حزا ب مترقی .

- - - مسدود ی رستورانهای خارجی در شهرکابل (رستوران چینایی ها)

- - - مخالفت علیه شنیدن موسیقی در ماه مبارک رمضان .

- - - کیبل های انترنت.

- - - کیبل های تلویزیونهای ماهواری .

- - - بیرون شدن خانم ها بدون محرم شرعی از منزل و سوار شدن به تکسی .

- - - دیدن فلمهای سینمایی .

- - - صالون های ویدیو فلم .

- - - آرایش خانم ها.

- - - رقص و موسیقی در جشنهای خانواد گی .

- - - حجاب اجباری و شرعی . . . مگربا اینهم دولت آقای کرزی ونیروهای بین المللی خواهان آزادی بیشتری به مردم افغا نستان اند.

مواد مخد ره

مخوف تر از سلاح كشتار جمعی، سلاحی در افغانستان تولید انبوه می شود كه در پایان قرن بیست در آمد حاصل از آن بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ میلیارد دالر تخمین زده می شد. تجارت بینالمللی مواد مخدر كه سود سالانه آن به ده ها میلیارد دالر سرمی زند به اندازه تجارت نفت اهمیت پیدا میكند. از این لحاظ كنترول ژئوپولیتیك شبكه های مواد مخدر به همان اندازه كنترل لوله های نفت و گاز اهمیت استراتژیك دارد. از درون همین تجارت مرگ و رخوت حكومت های مرتجع مذهبی سر برآوردند و جنبش های اسلامی از درآمد حاصل از آن ارتزاق كردند. قدرت گرفتن سلاحداران بنیاد گرا درافغانستان در سال ۲۰۰۱ تولید تریاك را به شدت افزایش داد و شبكه قاچاق مواد مخدر را بازسازی نمود. كشت خشخاش به طور قابل ملاحظه ای افزایش پیدا كرد. بازارهای تریاك به سرعت احیا شدند ودر آغاز سال ۲۰۰۲ بهای هر كیلو تریاك به دالر ده برابر بهای سال ۲۰۰۰ بود. براساس ارزیابی صندوق توسعه ملل متحد – آنكتاد- تولید تریاك در سال ۲۰۰۲ نسبت به تولید آن در سال ۲۰۰۱ حدود ۶۷۵ درصد افزایش نشان می دهد.

كشت خشخاش در افغانستان:

زمین زیر كشت به هكتار --- سال

۷۱، ۴۷۰ ---------- ۱۹۹۴

۵۳، ۷۵۹ ---------- ۱۹۹۵

۵۶، ۸۲۴ ---------- ۱۹۹۶

۵۸، ۴۱۶ ---------- ۱۹۹

۶۳، ۶۷۴ ---------- ۱۹۹۸

۹۰، ۹۸۳ --------- ۱۹۹۹

۸۲، ۱۷۲ --------- ۲۰۰۰

۷، ۶۰۶ ----------۲۰۰۱

۶۵۰۰۰ آمار سال ۲۰۰۲

زمانیکه شخصیت بزرگ نظامی وطن جنرال سید عبدالقدوس «سید»ازجنایت افشارچنین مردانه مینویسند باید بی درنگ اورا کشت؟

قتل عام در افشار مورخ ۲۱ دلو ۱۳۷۱ خورشیدی/ مطابق ۱۰ فبروری سال ۱۹۹۳ میلادی

 درتداوم جنگهای پنجسالۀ گروههای مجاهدین درفاصلۀ سالهای ۱۳۷۱-۱۳۷۵ خورشیدی درکابل یکی ازغم انگیزترین و وحشتناکترین وقایع آن، کشتارجمعی بیگناهــــان درجریان جنگهاست، که کابل وکابلیان درطول قدامت تاریخی اش هیچگاهی اینگونه موردخونریزی، ویرانگری، تجاوز وتحقیر قرار نگرفته است. هرقدرپا به پای جنگهای کابل به پیش برویم، هرقدربه کاروایی سران تنظیمها وفرماندهــــان جنگها درسازماندهی، برنامه ریزی وتداوم جنگهای ذات البینی شماری ازگروههای مجاهدین ازنزدیک آشنا شویم، به همان اندازه سوزش تلخی این واقعیت را درمغزواستخوان خود بیشتراحساس می کنیم که، قربانیان اصلی این جنگها، شهروندان معصوم وبیگناه وطن بوده اند، این مردم بودند که درجنگهای عظمت طلبی گروههای خون آشام جنگ، به وحشیانه ترین شکل قتل عــام گردیده اند. مصایب هــولناک، کشتاربیگناهـــان درجنگهــای کابل، تجاوز، ترور، تاراج، ویرانگری، گروگانگیری، جنایت هــای مکررهریک داستانی است غم انگیز، لرزاننده واشک آور، مصبتی که شهروندان کـابل منجمله اقلیت مذهبی هنــود طی پنجسال جنگ بدان گرفتارآمده بودند، چیزی بود کسی جزملت شهیم افغان، یارای تحملش را نداشت، ساکنان شهرمقاومت وبردباری کم نظیری را درتحمل فجایع جنگ ازخود نشان دادند. متاسفانه تا به حال بنا برسیطرۀ عاملان جنگها وکشتارجمعی درکرسی ها ورده های بلند دولتی درافغانستان وتلاش عوامفریبانه جهت مستورنگهداشتن جنایات جنگی انجام شده، که می خواهند آثار جرم فردای بازرسی را ازمیان بردارند، اسطوره سازی وقهرمان تراشی ومداحی که فرماندهـــان جنگ را تا عرش اعلی میرسانند، عمیقأ مورد بررسی کارشناسانه قرارنگرفته است.

همزمان مبرهــن است که مصایب وفجایع بزرگی که طی آن شهروندان مومن ومعصوم کابل قربانی گردیده اند، یک آیینۀ تمام نمایی جنایت علیه بشریت، نا بخشودنی ترین رویدادهای جانسوز وجانگداز است، که هیچ عبارتی برای وصف تراژیدی آن کافی نیست. پژوهنده می پندارد که فرصت ها جهت تحقیق گستردۀ این وقایع هــولناک هنوزازدست نرفته است. درحال حاضرجنایات ضد بشری انجام شده درجنگهای کابل، ازجمله کشتارهای جمعی، انظاربیشتری را به خود جلب می کند، اعتراض وداد خواهی نسل زخم خورده شدت می گیرد، داغدیدگان، آنهاییکه جگرگوشه ها وعزیزان خود را ازدست داده اندوازگرداب پلیدیهای جنگ جان سالم بدربرده اند، در عقب دروازه های سازمانهای حقوق بشرجهانی، علی الوصف آنکه کسی فریاد توده های جگرسوخته را نمی شنود، جهت داد رسی صف بسته اند. توفیق ارائه فهرست جامعی ازکل کشتارهــای جمعی درجنگهای کابل که به گونۀ پهناور صورت گرفته است، کاریست دشوار، با آنهم نگارنده کوشیده است حقایق دریافتی را با سیری گذرا وشتابناک پیرامون گوشه های این فجایع کم نظیرتاریخی، نخست ازهمه جهت ادای تعظیم به روح قدسی وملکوتی شهـــدا، جانباختکان جنگهــای کابل وافشاروثبت دراوراق تاریخ ارائه دهـــد.

این قلم زنگاربسته اعتراف می نماید که درادای حق مطلب نسبت به چنین موضوعی زجرآوروالمناک موفق نیست، اما به عنوان گوشه هـــای این تراژیدی خونین می تواند، الگوی اولیۀ بررسی هــا و تحقیقات بعدی قرارگیرد:

- قتل عـــام درافشــار:

 مبرهــن است که شهروندان کابل، تاریخ خونین وپرمخافتی را درجریان جنگهای تنظیمهای مجاهدین (۱۳۷۱-۱۳۷۵ خورشیدی) سپری کرده اند، دراین میان قتل عــام درافشارکابل مورخ ۲۱ و۲۲ ماه دلوسال ۱۳۷۱ یکی ازغمبارترین ودهشتبارترین آنهاست. درافشارکشتارانسانهای بیگنــاه وفجایع انجام شده تا سرحد «ژنوساید » نسل کشی انجامیده است. با دنبال نمودن جریان عملیات محاربوی وتهاجم برافشار می توان به بخشی ازجنایاتی که درآنجا به وقوع پیوسته پی برد، ابعاد قساوت وبی رحمی چنان گسترده است که خواندن ونوشتن هرواقعۀ آن، انسان را به وحشت می اندازد، زنان، مردان، کودکان پیروجوان به بیرحمی کشته شده، آنهاییکه ازفاجعۀ افشارجان به سلامت برده اند، با زخم های عمیق روحی وروانی با دشواری، اکنون به زندگی ادامه میدهـند.

آنچه درجریان تهاجم به افشاراتفاق افتاده بسیارگسترده وپهناورترازخود جنگ وقلمرو آن است، دراینجا سران وفرماندهــان جنگ با استفادۀ ابزاری ازدین ومذهب وبرانگیختن عصبیت های مذهبی وقومی بخاطر حفظ جلال وجبروت شان، دست به قتل عــام زده اند. با خدعه وعوامفریبی تسنن را دربرابر تشیع، پشتون وتاجیک را دربرابر هزاره به انتقام کشی هـــای خونین واداشته اند. دامنۀ کشتارجمعی، تجاوزبرزنان، چوروچپاول، گروگانگیری، اسارت وعملکردهای وحشیانۀ بسیارفراتر ازشکنجه هـای قرون وسطایی کشیده شده است.

اوضاع اجتماعی –نظامی قبل ازفاجعـــه وقتل عـــام درافشار:

اوضاع نظامی درشهرکابل پیش ازفاجعــۀ افشاربه گونۀ گسترده پیچیده ومبهم بود. جنگها میان تنظیمهای مجاهدین قبل ازهمه ازسوی حکومت اسلامی تحت رهبری برهــان الدین ربانی واحمدشاه مسعود، دردوجبهه درجنوب با حزب اسلامی تحت رهبری گلب الدین حکمتیارودرغرب کابل با حزب وحدت اسلامی تحت رهبری عبدالعلی مزاری، به گونۀ فرسایشی ومتناوب ازتداوم برخورداربود.

مصیبت جنگ آغازشدۀ عظمت طلبی توسط تنظیمهای مجاهدین وملیشه هــای شمال، تراژیدی های کم نظیری آفریده بود، هیولای جنگ، مصیبت فقررا با خود آورده بود، دومصیبت جانگدازیکجا با هم هجوم آورده، گلوی شهروندان کابل را که اسیرمیدانهای جنگ گردیده بودند به سختی می فشرد. ناداری، بیکاری، مرض، بی دوایی، بی نانی، بی آبی، بی برقی بیداد میکرد، تمام ساختارهای خدمات اجتماعی، صحی، ترانسپورتی، فرهنگی، کلتوری فلج گردیده بود. درتداوم جنگهای مجاهدین قسمت های ازشهر زیرآواره های خاک وخاکسترمدفون گردیده، خانه ها وملکیت های شخصی ودولتی ویران گردیده، دارایی های شخصی وملی به وسیلۀ جناح های جنگ غارت وچپاول گردیده بود.

استبداد، زورگویی، زورگیری، تجاوزبه حریم خانواده ها، گروگانگیری، ترور، بدبینی های قومی ومذهبی به فرهنگ حاکم جنگسازی مبدل شده بود. انزجارودرجۀ نفرت مردم علیه جنگ وجنگسالاران شدت یافته، مردم به چشم وسرمی دیدندکه درجریان جنگهای میان گروهی تنظیم های مجاهدین انسانهای بیگناه کشته وترور می شوند، شهرکابل با تمام داشته های تاریخی، فرهنگی واقتصادی آن درنابودی وویرانی قطعی قرار گرفته است.

- درصفوف ائتلاف شمال که مسببین اصلی جنگها درکابل بودند، درزعمیقی دهــن کشوده بود وکشمکش های قدرت میان فرماندهــان معروف جنگ احمدشاه مسعود وعبدالرشید دوستم سردستۀ ملیشه های شمال بنا بردلایل گوناگون عود نموده، اختلافات سیاسی، قومی، عظمت طلبی که ازهمایش جبل السراج درماه حمل سال ۱۳۷۱ خورشیدی برخاسته بود، با راه ندادن ملیشه ها درحریم قدرت کابل، رقابت ها دراشغال وتصرف مناطق مهم شهرچالش ها ودشمنی های جدیدی را درروابط شان به میان آورده بود، به طوریکه چندین باردرطول سال ۱۳۷۱ خورشیدی درداخل شهروحومه های آن، درمیدان هوایی باعث رویارویی های نظامی گردیده، تلفات وویرانی بوجود آورده بود. عبدالرشید دوستم و «جنبش ملی » او با ترفندها وحقه های نمایشی گاه با این وگاه با آن جناح جنگ سرمی جنباند، وبا حکومت ربانی ومسعود چندان مماشات نمیکرد.

- با تداوم جنگهای فرسایشی میان حکومت ربانی، با حزب اسلامی حکمتیارکه درچهارآسیاب داخل موضع بود وکرسی صدارت هم درآنزمان ازآن او بود، انتقامجویی های خونین به منظورازبین بردن یکدیگر درمیان شان شدت بیشتریافته بود، هردو جناح با قویترین آتشبارها، اسلحۀ توپچی، راکتی وبمباردمان هوایی که استفاده ازآن تنها منحصردردست احمدشاه مسعود بود، یکدیگر را می کوبیدند، قربانیان اصلی این جنگها، شهروندان کابل بودند، که بدون تعلق جنگی وجناحی کشته می شدند.

احمدشاه مسعود که درماه ثورسال ۱۳۷۱ خورشیدی به کمک مستقیم ملیشه های شمال درکابل قدرت را بدست آورده بود، استراتیژی اصلی او را سرکوب حریف اصلی اش حزب اسلامی وبیرون رفتن او ازکابل وتصاحب قدرت به گونۀ انحصاری برای گروه خود تشکیل میداد، اما حال تداوم جنگهای خونبار و ویرانگر پوچی استراتیژی پیروزی ازطریق نظامی را اثبات کرده وجنگهای مداوم وفرسایشی با تلفات غم انگیزآن هردوجناح را بی رمق گردانیده بود. اما این روند وگذشت نه ماه جنگ، مناسبات دوستانه میان احمدشاه مسعودکه کرسی وزارت دفاع را درحکومت برهان الدین ربانی بدست داشت با عبدالرب رسول سیاف رهبراتحاد اسلامی که ریشه درقرابت های فکری واندیشه ای و وابستگی های مشابه آنها به محافل بنیاد گرایی عربی داشت، پیش ازپیش تحکیم وبرقرارگردیده است.

- دشمنی ها میان حزب وحدت اسلامی با جمیعت اسلامی وشورای نظار که حکومت را درقبضه داشت، مرزبندی های قومی ومذهبی، انتقام گیری های خونین، در میان شان شدت بی سابقه کسب نموده بود. به ویژه درطول جنگهای که درجریان سال ازماه جوزای سال ۱۳۷۱ خورشیدی درمیان حزب وحدت (تشیع) و اتحاد اسلامی سیاف (وهــابی) درحومۀ غرب شهرتداوم یافته بود، احمدشاه مسعود وربانی بنا برتمایلات ویژۀ مذهبی که اکثرأ ازسوی محافل بنیاد گرایی جهانی دیکته میگردید، ازاتحاد اسلامی سیاف حمایت همه جانبه به عمل آورده ودرسرکوب حزب وحدت سهم فعال گرفته بود. چنین موضعگیری ها وحمایت ازاتحاد اسلامی، اوضاع را دریک تشنج جنگی، رویارویی ها وانتقام گیری ها مبدل کرده وچندین بارباعث درگیری های جنگی میان حزب وحدت واحمدشاه مسعود درحومۀ غربی شهرگردیده بود.

درچنین حالی ازیکسو تمایلات جناح های مخالف (حزب اسلامی حکمتیار، حزب وحدت، جنبش ملی دوستم) به ایجاد ایتلاف های جدیدی برعلیه حکومت ربانی ومسعود ازانکشاف بیشتری برخوردار گردیده وازسوی دیگرحزب وحدت اسلامی (تشیع) با بسیج حدود(ده هزارنفر) ازتفنگداران خود، بخش های اعظم ساحۀ غرب شهررا با توحش کم نظیری تحت کنترول خود نگهداشته، به حیث نیرومند ترین حریف قد برافراشته وبا فشردن گلوی اتحاد اسلامی سیاف درغرب شهر، حکومت ربانی ومسعود را به لرزه افگنده بود. این وضع درمجموع به وابستگی های بیشترجناحهای جنگ به کشورهای آزمند منطقه، جهت دریافت هزینه های جنگی منجرگردیده بود.

اهـــداف تهــاجــم نظـــامی برافــشار:

عملیات تهاجمی که ازسوی حکومت اسلامی کابل تحت رهبری برهان الدین ربانی واحمدشاه مسعود دربیست ویکم ماه دلوسال ۱۳۷۱ خورشیدی، با بسیج واستعمال طیف وسیع نیروهای نظامی درافشار اجرا گردید، برای هردو جناح جنگ (حکومت اسلامی وحزب وحدت اسلامی) دارای اهمیت ویژه واستثنایی بود. گذشت نه ماه جنگ قبل ازفاجعۀ افشار، چالش ودگرگونی های جدیدی را دراوضاع سیاسی ونظامی بوجود آورده بود، ستراتیژی تفوق یک جناح، علیه جناح دیگررنگ باخته، صف بندی ها وایتلاف های جدیدی شکل گرفته بود. دراین میان ربانی ومسعود به اتحاد اسلامی سیاف که دارای جرثومۀ فکری مشترکی بودند، نزدیکی بیشتری حاصل نموده ونه تنها نتوانسته بودند به هدف اصلی خود سرکوب نهایی حزب اسلامی حکمتیارنایل گردند، بلکه با حریف نیرومند دیگری، حزب وحدت اسلامی که بخش های غرب شهررا ازمعبرگذرگاه ودهمزنگ تا گردنۀ باغ بالا درانقیاد خود درآورده بود وتا رسیدن به دروازه های ارگ، ورکاب قدرت فاصلۀ کمی برایش باقیمانده بود، مواجه شده بود. درچنین حالی حکومت «ربانی» با دو حریف پرتوان درحالی مواجه گردیده بود که حمایت ملیشه های شمال را هم ازدست داده بود. با این حال مسعود بخاطررهـــایی ازاین بن بست نظامی، وجبران شکست ها وکمبودهای ستراتیژی نظامی اش، خواست یکجا با متحد نظامی خود (اتحاد اسلامی تحت رهبری سیاف) وحمایت شیخ آصف «محسنی» رهبر(حرکت اسلامی) با یک نیروی تهاجمی قاطعانه با حزب وحدت به تصفیۀ حساب پرداخته وازاو انتقام بکشد. شکست درجنگ با حزب وحدت برای (مسعود) مانند جام زهری بود که می بایستی لاجرم سرمی کشید، ازاینروبا بسیج همگانی، تمام قوتها وامکانات نظامی جهت سرکوب حزب وحدت عمدتأ به دو هدف احضارات گرفته بود:

نخست آنکه: احمدشاه مسعود خواسته بود که قرارگاه سیاسی ونظامی حزب وحدت اسلامی را که درعمارت انستیتوت علوم اجتماعی، متصل به افشارموقعیت داشت، و به مرکزیک حکومت علیحده مبدل گردیده بود، اشغال نموده، عبدالعلی مزاری واعضای رهبری حزب وحدت را درجریان تهاجم سرکوب ویا دستگیرنماید.

دوم آنکـــه: با یک تهاجم سازمان یافته حزب وحدت را ازساحۀ غرب کابل به دورانداخته، مناطق تحت کنترول او را به تصرف درآورده، ساحۀ حاکمیت خویش را درغرب شهروسعت بخشیده با مناطق تحت نفوذ (اتحاد اسلامی سیاف) متحد خود درغرب کابل وصل نماید.

قوتهای نظـــامی اشتراک داشته درعملیات افشار: 

دریکسوی جنگ قوتهای نظامی که درعملیات تهاجمی برافشار به تاریخ ۲۱-۲۲ دلو سال ۱۳۷۱ خورشیدی شرکت داشتند، مربوط شورای نظار(جمیعت اسلامی) وقوتهای نظامی ایتلافی او (اتحاد اسلامی تسنن وهــابی) بود. درسوی دیگر-قوتهای مدافع درمقابل آنرا (حزب وحدت اسلامی تشیع) که درساحۀ افشارجابجا بود، تشکیل میداد.

فــــرماندهــــان عمومی عملیات تهاجمی برافشار:

فرماندهی عمومی عملیات تهاجمی برافشار را مورخ ۲۱-۲۲ ماه دلو سال ۱۳۷۱ خورشیدی مطابق ۱۰ و ۱۱ فبروری سال ۱۹۹۳ میلادی که موجب قتل عــام شهروندان مئومن ومعصوم و جنایات هول انگیز در شهر گردید، شخص احمدشاه مسعود به عهده داشت. مسعود به حیث سازمان دهنده وفرمانده اصلی عملیات، قوتهای نظامی مربوط (شورای نظار-جمیعت اسلامی) را به گونۀ مستقیم وقوتهای نظامی متحد ائتلافی خود (اتحاد اسلامی) مربوط سیاف را بطور غیرمستقیم در این عملیات رهبری و سوق و اداره میکرد. در عین حال فرماندهی قوتهای اتحاد اسلامی را که در غرب کابل آمادۀ تهاجم بودند، شخص عبدالرب رسول سیاف و فرماندهــان دیگر او در حالیکه با قرارگاه عمومی، و مرکز فعالیت مسعود در ارتباطات سیستماتیک مخابره ای قرار داشتند، سوق و اداره می نمودند.

قرارگاه فرماندهی مسعود درچهارراهی کارتۀ پروان دریک عمارت (مربوط رحیم پنجشیری معروف به رحیم غلام بچه) حدود دونیم کیلو متر ازقرارگاه حزب وحدت دورترموقعیت داشت. این قرارگاه با تدابیروسیع امنیتی، جابجایی وسایط وسیستم های مخابره، آتشبارهای سبک وسنگین ووسایط زرهی مجهرگردیده، وشبکه های ارتباطات آن با تمام فرماندهــــان شرکت داشته درعملیات تهاجمی بطور سیستماتیک تأمین گردیده بود. همهچنان درعملیات محاربوی افشارکه قتل عــام شهروندان بیگناه درقبال آورد، تعداد زیادی از فرماندهـــان نیروهای نظامی متخاصم، مجاهدین ازهردو جناح جنگ اشتراک نموده بودندکه ارائه فهرست کامل وهمگانی ازآنها را دشوارگردانیده است.

دراینجا به فهرستی استناد می شود که به وسیلۀ یک سازمان بین المللی (پروژۀ عدالت برای افغانستان) ارائه داده شده است:

یک: فرماندهــــان جمیعت اسلامی(شورای نظار) که درعملیات تهاجمی برافشارسهم عمده داشتند، از اینقراراند:

ملامحمد قسیم فهیم، رئیس ادارۀ استخبارات حکومت اسلامی، مسئول کشف که دربرنامه ریزی عملیات وجریان آن نقش عمده را بعهده داشت.

انوردنگرفرمانده جهادی فرقۀ شکردره

ملاعزت فرمانده فرقۀ جهادی پغمان

محمد اسحاق پنجشیری فرمانده لوای جهادی

حاجی بهلول پیجشیری فرمانده لوا

بابه جلندرپیجشیری فرمانده لوا

خنجراحمد پنجشیری فرمانده غند

مشتاق لعلی فرمانده کندک

بازمحمد احمدی بدخشانی فرمانده فرقۀ قرغه

همچنان دراین عملیات محمدیونس قانونی، بسم الله خان، بابه جان، حاجی الماس وگل حیدرنیزسهم ویژه را ایفا نموده اند.

دو: فرماندهــــان تنظم اتحاد اسلامی که درعملیات تهاجمی برافشارنقش عمده ایفا نموده انداینها اند: 

 عبدالرب رسول سیاف رهبراتحاد اسلامی، سوق و ادارۀ قطعات عملیاتی خود را به عهده داشت.

 حاجی شیرعلم فرمانده فرقۀ پغمان

زلمی توفان فرمانده لوای ۵۹۷ که درکمپنی پغمان موقعیت داشت.

داکترعبدالله فرمانده غند مربوط لوای ۵۹۷

جگرن نعیم فرمانده غند مربو ط لوای ۵۹۷

فرمانده ملا تاج محمدکه دربرنامه ریزی واجرای عملیات سهم داشت.

فرمانده عبدالله شاه با قطعه مربوطه اش

فرمانده خنجربا قطعۀ مربوطه اش، که روزدوم به جبهۀ جنگ درافشارسوق گردید.

عبدالمنان دیوانه فرمانده غند، با قطعه اش روزدوم به عملیات سوق گردید.

امان الله کوچی فرمانده غند با قطعه اش روزدوم به عملیات سوق گردید.

شیرین فرمانده غند با قطعه اش روزدوم به عملیات سوق گردید.

ملاکچکول با قطعه اش روزدوم به عملیات سوق گردید.

ســه: فرماندهـــان جبهۀ مقابل، حزب وحدت اسلامی که درعملیات تدافعی ازافشار، سهم داشتندقرارذیل اند:

- فرماندهی عمومی حزب وحدت اسلامی را شخص عبدالعلی مزاری وشورای رهبری آن ومشاور ارشد نظامی، سید یزدان پناه، هــاشمی که ازقرارگاه عمومی درعملیات انستیتوت علوم اجتماعی جوارافشارموقعیت داشت به عهده داشتند. قطعات وجزوتام ها وفرماندهـــان شرکت داشتۀ حزب وحدت عبارت اند از:

قطعات وجزوتام های مربوط فرقه ۹۵ تحت قوماندۀ علی اکبرقاسمی که درساحۀ اطراف پولیتخنیک جا بجا بود.

جزوتام های فرقۀ ۰۹۶ تحت قوماندۀ حاجی امین

قطعات مربوط فرقۀ ۰۹۷ تحت قوماندۀ ابوذر

جزوتام های دارای اسلحۀ ثقیل تحت فرمان سخی خان

برعلاوه سید علی علومی منشی، عیدی محمد، ابراهیمی (خادم حسین، اخلاص جاغوری، جان محمد ترکمنی، عباس جعفری) نیزسهم داشتند.

 

شرح عملیات تهاجمــی بر افشــار

الف- در مرحــــلۀ احضارات: تدابیر و اقدامات زیر صورت پذیرفت:

 - تمام قطعات وجزوتام های شرکت داشته درعملیات افشار، دو روزقبل ازسوی احمدشاه مسعود به حال احضارات محاربوی درآورده شده، ازلحاظ تخنیک محاربوی، اسلحه، مهممات وپرسونل اکمال گردیدند. - مواضع آتشی مربوط احمدشاه مسعود درچکارآسمایی، تپه های علی آباد وامتداد آن تا بلندی های مشرف به سیلووکارتۀ مامورین، برعلاوه اکمالات قبلی، مجددأ به وسیلۀ توپ های بی ام ۲۱، بی ام ۱۴ و 23Zeo و21 Zeo و توپهای ۷۶ و۵۷ م م وماشیندارهــای ثقیل با انبوه مهمات تقویه وتحکیم یافتند. این مواضع آتشی درچکارآسمایی که عظیم ترین زراد خانۀ آتشی را درخود داشت وظیفۀ آن درجریان عملیات این بود که درساحۀ غرب کابل، به ویژه مناطق هزاره نشین قرارگاه حزب وحدت، مناطق افشار، اطراف سیلو، خوشحال مینه، کوتۀ سنگی، کارتۀ سخی، کارته های 3 و4، مهتاب قلعه ودشت برچی را تحت ضربات آتش قرارداده، هرجنبنده ای را نابودکند.

- اقدامات ویژۀ استخباراتی به منظورتطمیع وجذب فرماندهــان حزب وحدت و(حرکت اسلامی) مربوط شیخ آصف محسنی که درارتفاعات کوه(رادار) شمال افشارجابجا بودند، ازسوی ملاقسیم «فهمیم» راه اندازی شده بود. یک نظامی ارشد که درآنزمان فرماندهی قطعات جنبش ملی مربوط رشید دوستم را درکابل به عهده داشت، ازقول عبدالعلی مزاری به نگارنده گفت که:«شماری ازفرماندهــان حزب وحدت که درارتفاعات تپه راداردرشمال افشارجابجا بودند، به وسیلۀ استخبارات قسیم فهیم خریداری شده بودند که حین حمله ازجنگ ومقاومت دست بکشند، به آنها مبلغ یکصدهزاردالرامریکایی پرداخته شده بود، بعدأ معلوم شد که این دالرها تقلبی بوده اند».

- دراین مرحله تدابیرتبلیغاتی به منظورتقویت روحیه ومورال مجاهدین شرکت داشته درعملیات وعمدتأ با تشدید مرزبندی های قومی ومذهبی تسنن وتشیع وهمچنان اقدامات به منظورتضعیف روحیه ومورال پرسونل حزب وحدت، با پخش افواهات ترس آوراتخاذ وعملی گردیده بود.

  مساعی کشفی واستخبارات جهت تثبیت کوردینات های، مواضعی احضارشده، مواضع تانکها، محلات مقاومت، محلات تجمع درعقب جبهه جهت وارد آوردن ضربات هــوایی برآنها صورت گرفته بود.

 ب- تشریک مساعی وتدابیرهمآهنگ کننده درتهــاجــم افشـــــار:

احمدشاه مسعود فرمانده عمومی تهاجم برافشار، اقدامات وتدابیرهمآهنگ کننده را جهت تشریک مساعی قوتهای شرکت داشته درعملیات اتخاذ وعملی کرد، بدین منظور:

 - دو روز قبل ازشروع عملیات تهاجمی، همایش رهنمودی را در(بادام باغ ) با جمع فرماندهــان ارشد مربوط خود به شمول فرماندهـــان اتحاد اسلامی مربوط سیاف (حاجی شیرعلم وزلمی توفان) وفرمانده سید حسین انوری مربوط (حرکت اسلامی) نیزدرآن شرکت داشت، دایرکرد. وطی آن برنامۀ عملیات را درمراحل مختلف توضیح نموده، اقدامات ومساعی قاطعانۀ همه را درراه پیروزی وسرکوب قطعی حزب وحدت مطالبه کرد.

  همایش دیگر دراین راستا تحت رهبری شخص «مسعود» شب قبل ازتهاجم به افشاردرقرارگاه اش درکارتۀ پروان، جاییکه که او ازآنجا عملیات تهاجمی را سوق واداده میکرد، ومرکزفعالیت های ویژۀ استخباراتی بود با شرکت تمام اعضای رهبری وفرماندهــان مربوط خود که درعملیات شرکت داشتند، برگزارکرد. مسعود دراین همایش با توضیح اهداف سیاسی ونظامی عملیات دربارۀ وضح، احضارات محاربوی، تعدادپرسونل، سلاح ووسایط، خطوط تدافعی، محلات مقاومت، ریزرف های حزب وحدت معلومات ارائه داده، مساعی قاطعانۀ فرماندهـــان مربوط را درشکست حزب وحدت، اشغال قرارگاه سیاسی ونظامی، او وراندن او ازغرب کابل وافشارطلب کرد. همایش های مشابه ازسوی عبدالرسول «سیاف» درشب عملیات تهاجمی به افشاربا فرماندهـــان مربوطه اش که درعملیات روزاول، وروزدوم شرکت داشتند برگزارگردید، اوفرماندهـــان خود را جهت سرکوب کامل حزب وحدت، وراندن هــزاره هــا ازغرب کابل وتصرف مناطق تحت تسلط آنها بسیج کرد. ســربریده سخن ندارد، هــزارۀ خوب هــزارۀ مرده است، روُوس خشن ترین وتکاندهنده ترین شعارهـــا وعملکردهای بود که به وسیلۀ فرماندهـــان او درافشارعملی شد. که بدون هدایت« سیاف» جامۀ عمل نمی پوشید.

شــــام فـاجعــــــه ســـررســــید:

 روز۲۰ دلو ۱۳۷۱ خورشیدی هنوزنبرد روشنی وتاریکی به پایان نرسیده بود، اما جبهۀ نورلحظه به لحظه ضعیف تروکوتاه ترمی شد. اهریمن تاریکی برخاسته ازعقب سنگرکوه های مغرب ضربه های بیشتری برپیکربی رمق نوروروشنی فرود می آورد، غرب شهرازافشارتا قرغه ازخوشحال خان مینه تا پغمان را درتاریکی مبهمی فرو می برد. با نزدیک شدن تاریکی حجم خطرنیزبیشترمی گردید، تاریکی حکم پاسدارمرگ را داشت، اجرام وصورت های فلکی ازآن بالا ستیغ پربرف کوه ها، بلندیها وشهرفررفته درسیاهی زیرشلاق سرمای زمستان، کوچه های یخ زده وبه ماتم کشیده به وسیلۀ ابوالهول جنگ را به بی توجهی نظاره میکرد. درروزگاری، مدتها قبل ازجنگ افشار، ساحۀ گردنۀ باغ بالا، سرک هوتل انترکانتیننتال وبرعکس آن تا کارتۀ مامورین به خطفاصل میان جناح های جنگ مبدل شده بود، درهردو سوی خط جبهه هیولای جنگ زانو زده با وسوسه های رعب انگیز، جنگسالاران را که قصد کشتن، نابودی وویرانگری را داشتند به بازی گرفته بود. اوایل شام آرامش خلسه آوری درجبهات جنگ حکمفرما شده بود، اما جناح های جنگ ازطریق شبکه های استخباراتی خود میدانستند که فردا نبردِ سخت وکلانی درپیش رو دارند، ازاینرو با شروع تاریکی هردوجناح با آرایش نیروها، جابجایی آتشبارها، تخنیک محاربوی درخطوط مقدم جبهه به نبردآماده می شدند، درآن ساعات شروع تاریکی صدای غرش تانکها، زرهپوش ها، وسایط ثقیل با شکافتن سقف هوا غوغای پرهیبتی برپا کرده ونسبت به همه صدا ها واضح ترشنیده میشد.

آتشباری قبل از تهـــاجــــم: 

 شب ۲۱ دلو یکی ازخونبارترین، فاجعــه بارترین شب هــای جنگ کابل فرا رسیده بود، دستگاه جهنمی جنگ این باربسیارقهــارترازگذشته هـــا به کارافتیده بود. درمحاربات معاصردرجنگهـــای منظم، دراراضی دردشت وصحرا، متداول است که قبل ازآغاز تهاجم برمواضع دشمن، ضربات آتشی به نام آتش احضارات برای مدت یک الی دوساعت با استفاده ازتمام انواع آتش های اسلحۀ ثقیل وقوای هــوایی صورت می گیرد ومواضع دشمن به شدت کوبیده می شود، تازمینه برای تهاجم مهیا گردد. اما دراینجا طول شب به مدت آتش احضارات جهت کوبیدن یک ساحۀ شهر، خانه وکاشانۀ دهها هزارانسان اختصاص یافته بود. قطعات تحت امراحمدشاه مسعود، وعبدالرب رسول سیاف ازاوایل شب ۲۱ دلوبا تمام قدرت با استفاده ازانواع توپ هــا، تانک ها، هاوانها، ماشیندارهای ثقیل برافشارگلوله ریختند، توپچی۲۱ BM,، توپ ها وماشیندارها درتیغه های آسمایی، بلندیهای تپۀ کارتۀ مامورین مشرف به سیلو، و، مناطق افشار را ازسرشب تا سحر کوبیدند. جزوتام های آتشی اتحاد اسلامی تحت امرسیاف که درمناطق کمپنی وباغ داود جابجا بودند، فرقۀ قرغه مربوط جمیعت اسلامی که برای تهاجم به افشاردرمواضع انتظاربسرمیبردندبا تمام قوت آتشی دردرازای شب به افشاروحوالی آن سیلی ازآتش وخمپاره باریدند. یکی ازباشنده هــای باغ بالا به اسم آقای« شریف عطایی» که درآتشباری های آن شب درمنزل اش بود، خاطراتش را به نگارنده چنین بیان کرد:« شب قبل ازجنگ افشار، که یکی ازهولناکترین شبهای جنگ کابل بود، منطقۀ افشاروخوشحال خان، اطراف کوه آسمایی درجهنم آتش هــا وانفلاق ها گیرافتاده بود. منطقۀ افشارازسه استقامت تحت ضربات آتش قرارگرفته. آتش های که ازبام آسمایی ازمواضع مجاهدین «مسعود» رهــا می شد با آتش های که ازسوی کمپنی ازمواضع مجاهدین «سیاف»، وازقرغه به سوی افشارمی آمد، درهم می آمیخت. افشاربه نقطۀ تقاطع آتش ها، انفجارها بدل شده بود، آنجا را درتلاطم آتش سوزی ها وانفلاق هــا فرو برده بود.

 ما ازپنجرۀ منزل خود که چشم اندازوسیعی دارد می دیدیم که گلوله های شب تاب مانند شهاب گریزانی به سوی افشارره می کشودند. ابتدا یک شعلۀ فروزنده، متعاقبأ صدای انفجاردرمنطقه می پیچید وصاعقه وارمنطقه را روشن میکرد. موج آتش های که ازبام آسمایی رهــا میشد، وافشاررا هدف قرارمیداد، نیرومند ترازهمه بود. ازاینرو شدت فیرها، خانه ها مانند بید دروزش باد می لرزید . ازپرتورنگارنگ آتش وانفجار، افشار درتاریکی شب، مانند روز روشن دیده میشد. درآنشب همزمان قوتهای توپچی وراکتی حزب وحدت اسلامی نیزبه صدا درآمده بودند، بربلندیهای آسمایی، باغ بالا، ساحۀ کمپنی وقرغه پیهم آتش می باریدند، ما خطوط روشن ومتقاطع آتش ها را دربالای سرخود می دیدیم که دررفت وآمد بودند، درواقع ما درزیریک پل عریض آتشین قرارگرفته بودیم.

آتشباری های هردو جناح جنگ که درتاریکی های شب بدون اساسات نشانگیری به وسیلۀ افراد عجمی فیرمیگردید، اکثرأ به خانه وکاشانۀ مردم نگون بخت درافشار، وکمربند کوه آسمایی اصابت میکرد، موجب قتل وکشتارگستردۀ ساکنان میگردید». ضربات آتش احضارات درطول شب ازچکاد آسمایی، ازکمپنی پغمان، ازقرغه به افشارطوری سازمان داده شده بود، که شکل حمله های بی امان پی درپی، مواضع ومحلات طرف مقابل را که اکثرأ درمحلات مسکونی جابجا بودند به گونه ای بکوبد که زنده جانی باقی نگذارد، تا تهاجم فردا بدون مقاومت به نتیجه برسد. ازهمینرو ساکنان افشارکه زیرضربات آتش ها قرارگرفته بودند، درگرداب خون، مرگ وتباهی فرورفته بودند.

 پژوهش های این مرحلۀ جنگ نشان میدهد، قتل عــام شهروندان درافشاردرهمین شب آغازگردیده، افشاربه میدان جنگ تبهکارانه وکشتاروحشیانه مبدل گردیده بود، بسیاری ازاصابت مستقیم آتش هــای اسلحۀ ثقیل، مرمی های توپچی، راکت، ماشیندارهای ثقیل به خانه های شان وشماردیگردراثرسقوط وفروریختن سقف خانه ها جان باختند وزیرخروارها خاک وسنگ مدفون گردیند.

جنگسالاران که درهردو سوکه فرمان ماشین کشتاررا بدست داشتند، آخرین محصولات دانایی بنیادگرایی خود را درجنگ افشاربه کارگرفته بودند، با سرکوب خونین شهروندان بیگناه که منبع اصلی آن انتقامجویی های مذهبی وقومی وعظمت طلبی بود دست به کشتاربزنند. فاجعــۀ قتل عــام درافشاردرآن شب وروزحادثه ای نیست که بتوان آنرا به سادگی توضیح داد، این فاجعـــه را می توان زنجیری بی پایان خیانت وانتقامجویی وقدرت طلبی هـــای نامشروع تصور کرد، فاجعـــۀ افشارعروج جباریت، توفان خونریزی وآدمکشی بود. تقریبأ هیچ خانه ای نمانده بود که سقف آنرا گلولۀ ثقیل نشگافته باشد، فرارازآن جهنم آتش، درآن ظلمت شب وسردی هــوا که مانند بیداد جنگ خونخوارگردیده بود، کارساده ای نبود، ازاینرو همه درخانه های خود، تن به تقدیرسپرده باقی مانده بودند، خانه ها بدون تهکاوی به شدید ترین تلفات انسانی مواجه گردیده بود. افشاردرآن شب به میدان کربلا تبدیل شده بود ویزید زمان آنرا درگرداب خون وآتش فروبرده بود، گویی چرخ هم ازآن بالا با نظارۀ محشرجنگ با خون کشته شدگان می چرخید وسیراب نمی شد.

تهــــاجـــم بر افشارآغــــــازمی شـــود:

 به طلیعۀ بامدادی ساعتی نمانده بود، وآخرین ستارگان دربسترآبی وسرد فلک محومی شدند، وموج سپیده برخاسته ازمشرق دریای آسمان را ازتاریکی می شست. تهاجم برافشارساعت پنج صبح مورخ ۲۱ دلو سال ۱۳۷۱ خورشیدی به امرفرمانده کل، احمدشاه مسعودازسه استقامت آغازگردید:

 ۱- ازاستقامت بادام باغ:

قطعات وجزوتام های جابجا شده درخط مبدأ تهاجم که حدود پنجصد نفرتخمین زده می شدند تحت امر انوردنگر ازبادام باغ دست به تهاجم زده، پیشروی را به سوی ارتفاعات تپه های رادارکه درشمال افشار، حاکم برمنطقه موقعیت دارد ودربخشهای آن قوت های حزب وحدت داخل موضع بودند، ادامه دادند. مواضع حزب وحدت درآن بلندیها دستخوش آشفتگی وورشکشتگی گردیده، وگزارشات دوبارۀ خرید آنها ازسوی استخبارات (ربانی ومسعود) به وسیلۀ فهیم قسیم نیزداده شده است. علی توسلی عزنوی ضمن توضیح نمیرخ حوادث آنروز، ازخیانت یکی ازفرماندهـــان حزب وحدت به نام فرمانده « صداقت » گزارش داده است.

 ۲- ازاستقامت سرک عمومی کارتۀ پروان به افشار:

نیروهای شورای نظار«جمیعت اسلامی» که در مناطق کارتۀ پروان وباغ بالا، تپۀ هوتل انترکانتیننتل که درمواضع مبدأ تهاجم جابجا گردیده بودند، ازطریق سرک عمومی با تانک ها ووسایط رزهی به استقامت قرارگاه حزب وحدت که درعمارت انستیتوت علوم اجتماعی درساحۀ افشارموقعیت داشت به تهاجم پرداختند.

 ۳- ازاستقامت غرب و خوشحال مینه:

 قوتهای اتحاد اسلامی تحت رهبری سیاف وفر قۀ مقیم قرغه تحت قومانده، فرمانده بازمحمد احمدی با وسایط زرهداردست به تهاجم زده به سوی افشارتاختند. تهاجم قوتهای «مسعود» درهرسه استقامت به وسیلۀ آتش تانک ها، توپچی، راکت اندازها، به ویژه ازبام آسمایی وفرقه قرغه حمایه گردیده، قرارگاه حزب وحدت، ودرمجموع مناطق هزاره نشین شهربه منظورجلوگیری از تجمع وتقرب قوتهای تازه نفس واحتیاط به خط مقدم جهۀ حزب وحدت، دوامدار کوبیده می شد. حزب وحدت نیزدرهمه استقامت ها به دفاع برخاسته بود، توپچی وتانک ها واسلحۀ ثقیل آن درچند استقامت، به فعالیت پرداخته، مناطق باغ بالا، کوه آسمایی، قرغه، کپمنی را به شدت تحت ضربه قرار میداد. موج آتش ها، صدای پیهم فیرها، غرش تانک ها، انقلاق ها منطقه را درجهنم سوزانی فرو برده، فضا انباشته ازبوی باروت وسوختگی بود.

چند ساعت اول جنگ با پیشرفت ها، مقاومت ها وعقب نشینی های وقفه ای ولحظه ای هردوجناح جنگ همراه بود. دراین حال دراولین یورش ها، مواضع دفاعی حزب وحدت درتپه های رادارممتد درشمال افشاربه وسیلۀ نیروهای مهاجم ازبادام باغ درهم شکست وبه تصرف نیروهای مهاجم احمدشاه مسعود درآمد.

سقوط تپۀ رادارکه دراثریک توطئه وخیانت صورت گرفت، چون ضربت خنجری بود که برقلب حزب وحدت فرود آمد، وازآن ضربت قد راست نکرد. سقوط تپۀ رادار که دارای موقعیت ستراتیژیک بود درواقع جبهۀ جدیدی دیگری را با قویترین آتشبارها برعلیه حزب وحدت کشود. متعاقبأ شدت آتشباریها ازآنجا برمواضع وقرارگاه حزب وحدت، شگاف عمیقی را درسیستم تدافعی حزب وحدت بازکرد وبا عث سرعت تهاجم قوتهای مسعود درسرک عمومی گردید. ازآن به بعد شدت جنگها به اطراف پولیتخنیک درسرک عمومی، سه راهی کارتۀ مامورین کشانده شده بود، افراد مهاجم با تانکها ی شان درمسیرجادۀ عمومی، گام به گام زیرتأثیرآتش های حزب وحدت به ویژه آتش راکت اندازها که از عقب هردیوار وموضع فیرمیگردید، به پیش می رفتند.

حزب وحدت دریک تلاش خود بعد ازسقوط تپۀ راداربه سوق ریزرف های خود به جبهۀ نبرد پرداخت. حوالی ساعت هفت صبح، حدود یکصد نفرداوطلب را با وسایط زرهی تحت فرماندهی تورن «قیس» به خط جبهه وارد کرده وشامل صف محاربه کرد. درچاشتگاه روز۲۱ دلو سال ۱۳۷۱ خورشیدی دراطراف پولتخنیک انستیتوت علوم اجتماعی، قرارگاه حزب وحدت جنگهای شدیدی درگرفته بود، مجاهدین حزب وحدت با تمام قوت سعی می نمودند که قوتهای مهاجم مجاهدین شورای نظاررا درسرک عمومی وسه راهی کارتۀ مامورین متوقف نموده به آنها تلفات وضایعات وارد آورده، آنها را به عقب نشینی وادارنموده، زمان را جهت داخل نمودن قوتهای ریزرف وتازه نفس که ازکوتۀ سنگی درحال تقرب به جبهۀ جنگ بود کمایی نماید. اما مجاهدین مسعود، به اطراف پلتخنیک وانستیتوت علوم اجتماعی (قرارگاه حزب وحدت) رخنه نموده وخواسته بودند، حلقۀ محاصره را به دورا دورقرارگاه حزب وحدت تنگترنموده ازعقب نشینی رهبری حزب وحدت جلوگیری به عمل آورند.

 همزمان دراستقامت غرب افشارمیان مجاهدین اتحاد اسلامی، تحت رهبری سیاف وقوای قرغه تحت قوماندۀ، فرمانده احمدی با مجاهدین حزب وحدت که درعمارت های پرورشگاه وطن، مرکزتعلیمی امنیت دولتی وغرب افشارجابجا بودند نبردهای شدیدی درگرفته بود، دراین حال مقاومت های سرسختانۀ حزب وحدت باعث توقف هجوم های اتحاد اسلامی گردید، تانک ها ووسایط زرهی اتحاد اسلامی برای آنکه شکارراکت اندازهای حزب وحدت نگردند درعقب بلاکهای رهایشی قرغه ودیوارها درغرب خوشحال خان داخل موضع گردیده به آتش باری ادامه میدادند. دراین گیرودارجنگی، علی الرغم آنکه حزب وحدت ازمدتها قبل درآنجا حضورداشته وصف جنگی آراسته، ونیروهای زیادی را درآنجا تمرکزداده بود، به آنهم مجاهدین حزب وحدت به زودی بی نفس گردیده، لاک ها ودیوارهای دفاعی آن درجوارقرارگاهش«انستیتوت علوم اجتماعی» درهم شکست، وقبل ازنفوذ مجاهدین مسعود به داخل قرارگاه، عبدالعلی مزاری وافراد ارشد رهبری حزب وحدت حوالی ساعت های یک بعد ازظهربا پای پیاده ازآنجا موفق به فرارگردیده، به سوی خوشحال مینه عقب نشستند، مسعود نتوانست یا نخواست حزب وحدت را مورد تعقیب قراردهد، ازینروحزب وحدت به ویژه به ابتکاریکی ازفرماندهــان به اسم« قاسمی» به زودی قادرگردید که خط تدافعی جدیدی را دروسط خوشحال خان وامتداد آن به سوی سیلو، علی آباد، کارتۀ سخی تاسیس ودرآن به مدافعه بگذرد.

قوتهای مسعود بعد ازاشغال قرارگاه حزب وحدت که درآن ذخایرعظیمی اسلحه ومهمات، اسناد سیاسی وتبلیغاتی فراوانی وجود داشت، به سرکوب متباقی نیروهای حزب وحدت که درعمارت های اکادمی پولیس، پرورشگاه وطن، اطراف افشارومرکزتعلیمی امنیت دولتی که به جنگ ومقاومت ادامه داده بودند وپوسته ها، داروغه های که درمسیرجادۀ عمومی (باغ بالا قرغه) که ازمدتها قبل درکنترول حزب وحدت بوده واکمالات وحرکت فرقۀ جهادی مقیم قرغه را به چالش کشیده بود، پرداخت. به این ترتیب روزاول جنگ به پایان رسید، ودرآن شامگاه تیره وتار، هیولای خون آشام جنگ، جهت بلعیدن زندگی وانتقام گیری مکررازشهروندان افشاربه دورا دورآن حلقه بست.

شــب دوم و روز دوم جنــگ در افـشـــار:

روزاول جنگ با همۀ مصیبت ها، خونریزی وویرانگری اش به پایان می رسید، درغروب کناره های آبی آسمان رنگ قرمزی بخود گرفته بود، گویی آسمان ازشدت خونریزی درزمین وشهرازشدت سرما و و رفتن خورشید ماتم گرفته است. جنگ ودرگیری ها ازاوایل شب میان نیروهای متخاصم به شدت آغازیافته بودـ اما نیروهای تحت فرمان احمدشاه مسعود وسیاف درشب دوم ازدخول به داخل ساحۀ رهایشی مردم که درافشار هنوز مقاومت ادامه داشت احتراز نموده بودند. ازاینرو افشاربازهم یکباردیگر هدف آتشباری های اسلحۀ ثقیل قرارگرفته، حجم گستردۀ آتش های ضربوی شبانه بخصوص ازبام آسمایی وازتیغه های (تپۀ رادار) وازساحۀ کمپنی وقرغه درتمام طول شب برافشارفرود آمد.

 این آتشباری ها مانند شب قبل جویباری ازخون وآتش جاری کرد، تلفات و ویرانی جانگدازی بجا گذاشت، دراین شب وضع وحشتناکی پیش آمده بود، شهروندان افشارکه تحت آتشباری شدید ثقیله قرار گرفته بودند، خواسته بودند با استفاده ازتاریکی های شب ازخانه های خود برآمده بهرسوبگریزند، اما هدف آتشباری ها قرارگرفته، دسته دسته درکوچه ها وسرکها کشته شدند. وآنهاییکه درخانه های خود باقی مانده بودند به شدت تلفات دیدند.

 آتشباری های ثقیل درشب دوم برافشار، رزمندگان حزب وحدت را نیزدرآنجا ازپا درانداخت، وآنها درتاریکی های شب ساحه را ترک داده به خوشحال مینه عقب نشینی نمودند، بدین ترتیب اوضاع برای دخول قوتهای مهاجم (مسعود وسیاف ) به افشارکه تعداد شان درحدود دوهزارنفرتخمین زده می شدند، مساعدگردید. درصبحدم روزدوم جنگ، نیروهای مهاجم ازشرق وغرب درافشارباهم ملاقی ووصل شدندو نیرو های تازه نفس اتحاد اسلامی که دراوایل صبح به جبهۀ افشارسوق گردیده بودند، درمجموع توان قوتهای مهاجم را ارتقا داده بود.

دراوایل صبح با فروکش کردن مقاومت حزب وحدت درافشارعملیات تهاجمی نیزبطی گردیده بود، دراین حال دو لشکرخونریز وچپاولگر، مربوط احمدشاه مسعود وسیاف به افشارسرازیرگردیده به بهانۀ جستجوی افراد حزب وحدت اسلامی به تلاشی اماکن شخصی پرداخته، به دستگیری وتوقیف بیگناهان، تجاوزبه زنان، چوروچپاول آنجا مبادرت ورزیدند. دراین جریان شمارزیادی ازساکنان مظلوم به جرم هزاره وشیعه بودن ازدم تیغ گذشتند. درتصفیۀ افشاربدست مهاجمین(مسعود وسیاف) انتقامجویی های مذهبی وقومی، شوق دست یافتن به غنیمت جنگی ازجمله مال ودارایی های شخصی شهروندان، تجاوزبه زنان به گشترش ابعاد وشدت فاجعه، قتل عام درآنجا افزوده بود. ساعات اندوهبارمردم افشارفرا رسیده بود، درآنروزهردم حجم فاجعه های هولناک بزرگترمیشد، افشاریان جزالتجا به خداوند، وخواندن اوراد رد بلا چاره ای نداشتند، فاتحین افراد مسعود وسیاف خانه به خانۀ افشاررا مورد پیگردقرارداده وبه کشتار، تاراج وتجاوزپرداخته بودند، ماشین کشتاربه حرکت آمده بود، سیلاب وارخون میریخت، شهروندانیکه طی شب ها وروزگذشته به گونۀ جان به سلامت برده بودند، اینک درحریم خانه وکاشانۀ شان به بی رحمانه ترین اشکال به قتل رسیدند.

درغروب روزدوم ۲۲ دلو سال ۱۳۷۱ خورشیدی که هنوزخونریزی درافشارقطع نگردیده بود، احمدشاه مسعودبه حیث فرمانده عمومی عملیات که رهبری جنگ وفتح ؟ درافشاربا نام او تشخص یافته است با سیمای فاتحانه ومافوق، همایشی را درهوتل انترکانتیننتل کابل برگزارکرد. دراین همایش چهره های سرشناس حکومت اسلامی، برهان الدین ربانی، عبدالرب رسول سیاف، آیت الله محسنی، آیت الله فاضل، ملا فهیم قسیم، رهبری جمیعت اسلامی وشورای نظار، افرادارشد وزارت دفاع وفرماندهانی که درفتح جنگ افشارنقش آفریده بودند، حضوربهم رسانیده بودند.

احمدشاه مسعود پیروزی درافشاررا که دراثرتشریک مساعی قوتها بدست آمده بود، درنتیجه قرارگاه حزب وحدت وانسجام مدافه ای آن درهم کوبیده شده بود، ومنطقۀ افشارکه گویا به محل تجمع قوتهای دشمن مبدل گشته، تصفیه گردیده وبه حریف ضربۀ کاری وارد آورده بود به همه تبریک گفت. « مسعود » پیروزی درافشاررا که ظرفیت حیرت انگیزستیزه جویی وقتل عام شهروندان بیگناه وپاک گهررا به نمایش گذاشته بود، نشانی ازغیرت وشجاعت ومایۀ فخرخود وهمرزمان خود دانست. دراین همایش به فرمانده سید حسین انوری مربوط تنظیم حرکت اسلامی « تشیع» که متحد مسعود وربانی درجنگ افشاربود، واو ازسوی شهروندان پیرو تشیع نسبت اشتراکش درپیکارافشارکه مرگ وتباهی وقتل عام تشیع وهــزاره ها را درقبال آورده بود، تحت فشارقرارگرفته بود، به وی وظیفه سپرده شد که به مسئله تبادلۀ اسرا اقدامات به عمل آورد. مسعود هدایت داد یک گارنیزیون نظامی جهت حفظ منطقۀ افشاربوجودآید، متباقی قوتهای عملیاتی ازآنجا خارج گردند. اما اسناد حاکی ازآنند که بعد ازهمایش متذکره، چپاول وتجاوزهمچنان درافشارادامه داشت. شام همانروز این خبرازطریق رادیو کابل نشرگردید: «یک تعداد باند افراد فتنه انگیزوآشوب طلب «مزاری»که درمرکزانستیتوت علوم اجتماعی مستقربودند، انستیتوت علوم اجتماعی ومنقطۀ افشاربا کمک یک تعداد نیروهای مخلص هزاره ها با شورای نظارپاکسازی شد وقطعات تصفیوی وزارت دفاع به عملیات خود ادامه میدهند».

خـــاطـــره ای از روز سوم جنگ در افـشار:

یکی ازباشنده هــای باغ بالا جوانِِ فرهیخته به نام حمدالله لیسانسۀ حقوق خاطرات اش را از روزسوم جنگ افشاربه نگارنده اینگونه بازگوکرد:« دوروزجنگ تاریخ های ۲۱ و۲۲ دلو سال ۱۳۷۱ خورشیدی با تمام اضطراب وخطرات آن سپری گردید، روزسوم که صدای دلخراش گلوله ها درساحۀ افشاربند آمده بود، خستگی ناشی ازتداوم دهشت جنگ چند روزه واجبارباقی ماندن وپنهان بودن در تهکاوی های خانه، دلتنگی وخستگی تحمل ناپذیری به بارآورده بود، آنروزبا چهارتن ازجوانان، رفقای محله قدم زنان به ایستگاه باغ بالا، مقابل سرک هوتل انترکانتننتال راه کشودیم، درآنجا مصلحت آن شد به جای گردش درسایه زار کاجستان باغ بالا سری به افشاربزنیم، وازپی آمد های جنگ مطلع گردیم. درمسیرراه افشارازمیان کتاره های آهنی درهم شکسته وفروریختۀ پولیتخنیک وانستیتوت علوم اجتماعی که قرارگاه حزب وحدت درآن قرارداشت، نقش اصابت مرمی های ثقیل، راکت ها خمپاره ها، شکستگی وسوختگی دردرودیوارها به مشاهده میرسید، انبوهی ازشیشه های شکسته، سنگ وسمنت فروریخته پراگنده بود.

موج آتش های ویرانگربرپیکرعمارت ها وصحن چمن ها فرود آمده، زیبایی های آنان را داغان کرده بود. عبورومرورتانک ها بروی جادۀ اسفالت، صیقل سیاه آنرا روبیده وعمرسرکها را به آخررسانده بود. همه جا انباشته ازپوچک های خالی اسلحۀ خفیفه، راکت ها وخول ها خالی برنجی توپ ها ونارنجک ها خالی منفلق شده بود. وقتی به افشارپای نهادیم گویی به شهرارواح، متروک ومخروبه وهراسناک پا گذاشته ایم، تا چشم کارمی کردخانه ها ودیوارهای درهم شکسته، راکت خورده، سوخته و ویران جلب نظرمیکرد، تقریبأ خانه ای نبود که سقف آنرا راکت یا شرانیل توپچی سوراخ نکرده وفرو نریخته بود. درکوچه ها به ویژه حاشیۀ سایه زاروبرف دارآن درحویلی های درودیوارشکسته، لکه ها وداغ های قرمزخون نقش بسته بود. گفتی چند حیوان وحشی، شکاری را دریده وبلعیده بودند.

 آنگاهیکه به جوارتکیه خانۀ افشاررسیدیم، گویی به یک مقتل وذبح گاه غرق تالاب خون پای گداشته ایم، آنچه درپندارم نمی آمد به وقوع پیوسته بود، ازآنروزسالهای زیادی می گذرد، اما چشم دید آنرا مانند کابوس وحشتناک دراعماق جانم رخنه زده است، هرچه میکوشم رهــایم نمی کند، ای کاش آنرا ندیده بودم. درشب های اول و روزتهاجم برافشارحینیکه ساکنان آنجا تحت ضربات آتش های اسلحۀ ثقیل قرار گرفته بودند، شماری ازآنها با ترک خانه های شان به امید یافتن پناهگاه مصئون تر، به تصوراینکه مهاجمین همشهری آنها مسلمان وازجملۀ فرزندان آدم اندومکانهای مذهبی را موردتهاجم قرارنمی دهند به « تکیه خانۀ » افشارپناه برده بودند.

اما حینیکه دژخیمان ازتجمع شهروندان درآنجا آگاه می شوند، تکیه خانه ازرزاد خانۀ آتشی چکادآسمایی، مربوط احمدشاه مسعود ومواضع آتشی سیاف ازکمپنی آماج حملات وآتشباری های شدید قرارمی گیرد، وشماری زیادی ازپناهجویان، اطفال وزنان، جوانان ومردان درآنجا قربانی می گردند. علاوه ازآنکه یک تعداد زیاد اجساد دراوایل صبح به وسیلۀ اقارب شان ازآنجا بهرطرف منتقل گردیده بودند، اما ما دربعد ازظهرآن روزاجساد زیادی را درصحن وداخل تکیه خانه دیدیم که با لباسهای آغشته به خون، نیمه سوخته وداغان شده درهرطرف افتاده بودند.

 صحن وداخل تکیه خانه بیک میدان وقتلگاه مئومنان مبدل شده بود، مهاجمین تا توانسته بودند آدم کشته وخون ریخته بودند، جسدخانم جوانی را دیدیم که دریک جویچه افتاده بود، ما بدن نیمه عریان او را با پیراهــن پرازلکه های خونش پوشاندیم. درآنروزهرچند صفیرگلوله ها خاموش گردیده بود، اما وحشت هولناک هنوزدرآنجا مستولی بود، فریادرسی نبود که کاری انجام دهــد. ازیکی ازباشنده های افشارکه خود به دنبال فرزند گمشده اش می گشت پرسیدیم، چرا به دفن این شهــدا کسی اقدام نمی کند، مردکه مانند یک کالبد نیمه جان بود گفت، یک تعداد زیاد اجساد را گروههای مهاجم ازخانه وکوچه ها جمع نموده، میت ها را مانند لاشه ها برموترهای لاری بارنموده بهرسو برده درقبرهای دسته جمعی زیرخاک می نمودند، اما یک تعداد را نگذاشتند، یا نخواستند کسی دفن کند، آنها می گفتند بگذاراجساد درهمه جا پراگنده باشد تا دیگران ببینند، پند بگیرند، وبا ما دیگر نجنگند».

جنایات جنگ در افشــــار کــابل

 جنگ درافشارکابل میان جناحهای رقیب مجاهدین، ازیکسو ربانی- مسعودوسیاف وازسوی دیگر «مزاری وهیئت رهبری حزب وحدت»، یکی ازبرهـــه هـــای تزاژیک وفاجعه بارجنگهـــای کابل است. این جنگ که مولود جنون عظمت طلبی، تعصب وعصبیت های مذهبی وقومی بود، پوتنسیال وحشتناکی ر ادرخونریزی وکشتارهموطنان بیگناه ازخود نشان داد. بررسی وتحقیقات مدافعان حقوق بشرنشان میدهد که درجریان جنگ درافشار، محلات مسکونی مردم درمقایسه با قرارگاه حزب وحدت اسلامی که درانستیتوت علوم اجتماعی قرارداشت، هدف آتشباری هــای بیشتری اسلحۀ ثقیل، توپچی، راکت وتانک قرارگرفته است. این مسئله نشانگرآنست که انتقامجویی هـــای مذهبــی وقومی منبع اصلــی عملیات تهاجمی برافشاربوده، شهـــروندانی که تعلق جنگی نداشتند، به جــرم شیعــــه بودن وسکونت دریک ساحـــــۀ شیعـــه نشین فجیعـــانه کـشتــارگردیده اند. عملیات تهاجــمی سازمان یافته برافشار، مورخ ۲۱ و ۲۲ دلو سال ۱۳۷۱ خورشیدی تحول جدیدی را درشیوۀ جنگیدن مجاهدین علیه یکدیگر ارائه داد، دراین جنگ فاکتورهای مذهــبی ونــژادی کاملأ مشهود گردید، انتقامجویی ها که درمیان گروههــای مجاهدین شدت یافته بودبه وحشیانه ترین وکم نظیرترین شکل آن به نمایش گذاشته شد. با نگاهــی به گـــزارشات سازمانهای مــدافع حقـــوق بــشر جهـــانی، چشمدیدهـــا وروایاتی کسانی که خود جــریان جــنـــگهــا وکشتـارهـــا را درافشاردیده اند، انسان را به واقعـــات دردناکی مــواجه می سازد، شهـــروندان بیگناه ومعــصوم دریک جنگ تبهکارانه وانتقام گیری هــولناک قــــربانی گردیدند. هـــزاران زن ومرد، هـــزاران فــرزند دلبــند و دوشیزۀ نوباوه، هـــزاران جــوان نورسته درخــانه وکاشــــانه شان دراثرانتقامگیری وحشیانه، یا ازاثرآتشباری ها وهجــوم هـــا کشته شده، یا اسیرگرفته شده ومورد تجـــاوز جنسی قـــرارگرفتند، مـــردان به اردوگــــاه هـــای کارشاقه واجباری مربوط سیاف ومسعود شبیه اردوگاهــای فاشیسم هــتلری به انتظارمرگ فرستاده شدند. به اساس یک گزارش رسمی ازاین جنگ ازجمله «۸۰۰» تن افــراد اسیرشده که دارای سنین ۱۰-۳۵ ساله بودند «۷۵۰» آنها دراسارت به قتل رسیده یا مرده اند. دراین راپوررقم «۸۰» نفرغیرنظامیان که درکوچه ها وسرکهای افشارکشته شده بودند وچوروچپاول «۵۰۰۰» خانه نیز گزارش داده شده است.

 گستردگی قتل عـــام وفجــایع انجام شده به وسیلۀ نیروهای مسعود وسیاف ومــزاری درافشارکابل که تا سطح یک « ژنوساید » بلند رفته است، متأسفانه آماردقیقی ازقــربانیـــان جنگ درافشاردردست نیست تا میزان باورنکردنی کشتارجمعی درافشارکابل دردوسه روز جنگ ۲۱-۲۲ دلو دانسته شود. اما هرگاه ازدیدگــاه ومنظر نظــامی با توجــه برحجم پرکثافت وتبهکــــارانۀ آتش هـــای اجــرا شده، ازسه استقامت درشبها وروز هـــای عملیــات بالای افشارکه نفوس زیادی را درخود جا داده بود، وهجــوم لشکر انتقامجــو وچپاولگــر به داخل افشارنگاه کنیم، درآنصورت وسعت وکمیت تلفات انسانی دقیق ترنمایان میشود. بررسی هـــای صاحب این قلـم نشانـــگرآنست که حد اقل دراین جنگ تبهــکارانه، بیش از پنجهــزار انسانهـــای بیگناه قربانی گـــردیده اند، یعنی با ارقامی که آنرا با پژوهنــدۀ دیگرانجنیرسخی ارزگـــانی ارائه داده است همخوانی دارد.

برعلاوه تعداد دوچند دیگر، انسانهای معصوم، زخمی ومعلول گردیده اند. مسئله تخطی هـــای صــریح حقــوق بــشری انجام شده درافشاربه وسیلۀ جناحهای جنگ، بررسی هـــای ویژۀ کاملتری را می طلبد که این مختصرتوان واستعداد آنرا درخود نمی بیند، مع الوصف در اینجا به عنوان قطره ای ازیک دریا، شماری محدود ازجنایات مستند وگزارش شده به وسیلۀ نهادهـــای مدافع حقــوق بــشر، ومحققین ارائه میگردد.

شاهــدان عینی که شهرت شان ثبت گردیده است دربارۀ سرگذشت هــای خود به « پروژۀ عدالت برای افغانستان» قرارزیرین اظهارکرده اند: شخصی گفته است: « حینیکه منطقۀ ما تحت آتشباری های شدید توپچی وراکت قرارگرفت، ما با خانوادۀ خود به خانۀ خشویم که درهمان ساحه قرارداشت پناه برده درآنجا پنهان شدیم. . . مردان مسلح مربوط جمیعت اسلامی که به زبان دری وافراد مربوط سیاف که به زبان پشتو حرف میزدند به چوروچپاول خانه ها پرداخته بودند، من ناگزیرخانوادۀ خود را به جای دیگر فرستادم ودروازۀ حویلی را بازگذاشتم تا افراد مسلح فکرکنند که خانه را هم سنگران شان خالی کرده اند، وخودم درخانه باقی ماندم . حوالی ساعت یازده قبل ازظهریکی ازفرماندهـــان اتحـــاد اسلامی، به نام عزت الله با ده مرد مسلح داخل خانه شدند، آنها مرا بسیارلت وکوب کرده به قرغه انتقال داده، دریک کانتینر که درآن ۶۰ تا ۶۵ نفردیگری بودند محبوس نمودند. آنها ما را روزانه به کاراجباری، حفر مواضع وخندق ها می بردند، کسانیکه می خواستند آزاد شوند، بایستی مبلغ پنجــزاردالر پول رهــایی می پرداختند، مبلغی که من هرگزآنرا نداشتم، بالاخره یکی ازدوستانم درقرغـــه پول را پرداخت ومرا آزاد کرد».

 شاهـــد دیگر گفته است:«افراد مسلحی که درافشاربه تلاشی وجستجوی خانه هـا پرداخته بودند، اورا دستگیروبه پغمان انتقال داده ودریک کانتینرمحبوس نموده، روزانه او را با تعداد ده بیست نفرجهت حفرزیرزمینی ها، مواضع وکارتعمیرات می بردند، او اظهارکرده است که درآنجا کانتینرهــای زیادی پرازآدم بود، شبانه بعضی آدم ها ازکانتینرخارج وبه بیرون می بردند، وآنها دوباره برنمی گشتند، ما صداهای فیررا می شنیدیم که همه کشته وتیرباران می شدند. شماردیگردرحین حفرخندق وکاراجباری کشته شده، درآنجا زیرخاک میشدند، من بالاخره با پنهان گردیدن دردریا زیریک پل موفق به فــــرار گردیده به کـــویته گریخــتم».

 یک خــانم اظـــهــارکرده است:«حوالی ساعت های سه بعد ازظهر(۲۲ دلوسال ۱۳۷۱) یک گروه ده پانزده نفری اتحاد اسلامی به بهانۀ جستجوی افراد حزب وحدت وارد منزل ما گردیده، پسریازده سالۀ مرا بازداشت کرده با تهدید به او گفتند که بگو پدرت کجاست، واسلحه را به سوی او نشانه گرفتند، اما من خود را به پیشروی پسرم انداختم، اما آنها آتش کشودند، گلوله ها به دست وپای پسرم اصابت کرد، و متعاقبأ درپنج فیربعدی کشته شد. بعد نوبت خودش رسیده است، افراد مسلح طوریکه سه نفراورا محکم گرفته اند و به نوبت به او تجــاوز نموده اند».

شــاهـــددیگرگفته است:«درروزتهاجــم به افشاربه وسیلۀ اتحاد اسلامی، بطورناگهــانی دستگیرگردیده وبه شدت لت وکوب وبیهــوش گردیده است ودرجایی افتاده وبعد ازبهــوش آمدن به سوی خانه برگشته درمسیرراه اجســاد ۳۰-۳۵ نفررا دیده است که دراثنای فـــرار ازافشارکشته شده بودند، او درآن ساحه دو جسد را ازچاه بیرون کشیده ویک سرقطع شده را که درلب یک کلکین گذاشته شده بود، دیده است». شــــاهــــد دیگـــر، یک خـــانم اعتـــراف کرده است:« درروزدوم تهــاجــم افراد مسلح وارد منزل او درافشارگردیده واو را مورد لت وکوب قرارداده به او وخــواهـــرش تــجــاوز جنسی نمودند، واشیای قیمتی خــانه را با خــود بردند.

 خــانمی دیگری گفته است: «وقتیکه افشاراشغال گردید، افراد مسلح اتحاد اسلامی ساعات هفت صبح به زوروارد خانۀ او گردیده، به چهـاردوشیزه که درآنجــا جمع شده بودند، تجــاوزنمودند. علاوتأ خودش وخواهـــرش که چهارده ساله بوده نیزمورد تجــاوز جنسی قرارگرفته است».

درکتاب آقای صبا ح (ازتصرف کابل تاسقوط مزار) دربارۀ جنگ وجنایات انجام شده درافشارآمده است: «جنگ سوم بین قوای مسعود وسیاف ازیکطرف وحزب وحدت عبدالعلی مزاری ازطرف دیگر، که این جنگ به نام فاجعـۀ افشارنیزیاد میگردد، این جنگ ازگردنۀ باغ بالا آغازوانستیتوت علوم اجتماعی، اکادمی سارندوی، پولیتخنیک ومرکزتعلیمی وزارت امنیت دولتی ازحزب وحدت بدست اتحاداسلامی سیاف وشورای نظار مسعود قرارگرفت. بدترین جنایت هــا صورت گرفت، افراد غریت وبیچارۀ هـــزاره جوقه جوقه تیرباران واعدام گردیدند، به ناموس آنان تجــاوزگردید، تعدادی اززنان هــزاره ازطرف جنگجویان جانب مقابل به جاهای نامعلوم انتقال داده شده ودرمنطقۀ افشاروخوشحال خان به زنان ودختران درمقابل چشم شوهـــر، پدروبرادرش تجــاوزصورت گرفت، اموال ودارایی آنان به تاراج رفت . . . دوجانب درگیرمسعود وسیاف ازیکطرف، حزب وحدت ازطرف دیگرچنان جنایت آفریدند که قلم ازتحریرآن عــاجزاست».

علی توسلی غزنوی دراثرش دربارۀ جنــگهــای افشارکه خود شاهــد صحنه هــا بوده است نگاشته است: «فضای سیلووافشار، تپۀ رادار غبارآلود وآتش فراگرفته بود. . . خدایا چه روزوحشتناک وغم انگیزی بود، مرد وزن و بچه های کوچک سربریده ومغزهــا پراگنده ودستها قطع شده، زنان ومردان به اسارت گرفته شده به شیون افتادند، ناله هــای آنهــا دلخـــراش وجانگدازبود، که دل هربشر را که عـــاطفه دارد می سوزاند. این همـــه تــجــاوز وبیرحمی وشقــاوت وقساوت قــلب اتحـــاد سیاف وشورای نظارمسعود فــــرامـــوش نــشدنی است». باشندۀ دیگری که درجریان حمله برافشار، پسرجوانی بود، گفته است که با آغازصبح تعداد زیادی ازفامیل ها، ازجمله فامیل خودش، شروع به فرارکردند:« وحشتناک بود، راکت ها وانفجارها ادامه داشت . . . من راکتی را دیدم که خانۀ همسایه را پراند، پسرش کشته شد وخون ازبدنش فوران میزد. من آنرا دیدم . . . حملۀ «زمینی » بعد ترآغازشد. . . فامیل ما رد شد، زمانیکه میرفتیم، ما اجسادزیادی از کشته شدگان را درسرک دید یم. زنی ازافشاربه دیدگان حقوق بشر ازچگونگی کشته شدن شــوهــروپسرش بدست نیروهــــای اتحــاد درنخستین روزحمـــله حکــایت میکند: « درحالیکه ما ازافشارفرارمی کردیم، سه تن ازتفنگداران سیاف به خانۀ ما واردشدند وبدون به زبان راندن کلمه ای تفنگ هـــای شان را به سوی شــوهــــرم وپــســرم نشانــه رفته هـــردو را درمقابل چشمـــان ما به گلـــولـــــه بسند . . . ما به سرخــود می زدیم وبا گـــــریــه خــود را بروی اجـساد آنان انداختــیم، تفنگ بدستان ما را تهــدید کردند که اگـــراز فــغــان ونـالـــه دست نکشیم بالای ما نارنجک انداختــه همـــۀ ما را نابود خـــواهــند کرد. . .

باشندۀ هـــزاره، از افشارکه درآنزمان پســری بود، گفت که توسط عساکری که فکرمیکندکه پشتون – احتمالأ اتحاد بودند به اسارت درآمده وبه انستیتوت علوم اجتماعی انتقال داده شده بود. وی گفت که درراه اجساد بی حساب غیرنظامیان را دید. « من عده ای ازافراد پغمانی (افراد اتحاد) را دیدم که خانه به خانه را می پالیدند. من درخانۀ خود بودم، این قوماندان حسن یلداریکجا با هفت یا هشت نفرمسلح به خانۀ ما آمد. . . آنان مرا به چنگ انداخته با خود بردند، بسیارترسیده بودم. . . درمسیرراه پنجاه تا شصت جسد را روی سرک دیدم، بعضی ازآنان تیرباران شده بودند، اعضای بدن عده ای بریده شده بود، خون زیادی برزمین ریخته بود، صحنه ای تکاندهنده ای بود، درذهنم حک شده است که چقدرترسناک بود . . . بربعضی ازآنان فیرشده بود، من اجسادی را دیدم که شکم هــای شان پاره شده بود، بعضی ها هدف انفجارهــا وحملات راکتی قــرارگرفته سوخته بودند. . . فکرمی کنم اکثــریت شان توسط تفنگداران کشته شده بودند. . . باشندۀ دیگری گفت: « به تاریخ ۱۱ فبروری وی شاهــد فیرراکت هــا ازقلــۀ کوه افشاربه سوی جمیعتی ازمــــردم بود که درحال فــــراربودند:«جمیعت قلۀ کوه را تسخیرکرد، درحدود پنج بعد ازظهرآنان فیر راکت ها را از قلۀ کوه به سوی این منطقه آغازکردند. آنان مردم را درهمینجا، درسر سرک به قتل میرساندند. مردم با عجله به خارج ازافشارفرارمی کردند.

ازحام مردم به سوی این سرک بود(سرکی که ازسمت شمال جنوب افشاربه طرف شرق ادامه دارد). سرک مملو ازجمیعتی بود که می خواستند ازافشارفرارنمایند. . . نیروهـــای مسعود به سوی آنان فیرمیکردند. آنان به سوی سرک تیر آندازی داشتند. سه باراین سرک مورد حمله قرارگرفت. هفده نفرکشته شدند- هفده جسد به روی سرک قرارداشتند- ما حساب کردیم. نعش ها دراین قسمت سرک افتیده بودند. . . معلومداربود که آنان غیرنظامیان بودند. بلی، کاملأ واضح بود:آنان برقع داشتند، اطفال بودند، روشن بود که غیرنظامیان هستند.

 فـــاجــــعــۀ افــشار، گــوشـــه هــــای ازجنــایت حــزب وحـــدت را نیز افــشا کرد:

یکی ازافــراد اتحاد اسلامی که درجنگ افشارشرکت داشت، به دیدبان حقوق بشرگفته است، وقتی آنها(انستیتوت علوم اجتماعی ) قرارگاه حزب وحدت را اشغال نمودند، آنان چندین زن را درآنجا یافتند که می گفتند توسط افراد حزب وحدت به آنان تجــاوز شده است، آنان تعداد زیادی اززنان زندانی را نیز یافتند. دراتاق دیگرتعدادی ازاجساد مردان و (۲۵) زندانی مرد را که به علت شکنجه بیش ازحــد اعصاب شان را ازدست داده بودند یافتند، همه شان بخاطرشکنجۀ بیش ازحــد کامــلأ دیوانـــه شده بودند، این شخص اظهـــارکرده است که نتوانسته بیشتردرآنجــا بماند، بخاطربوی بد به بیرون فــــــرارکرده است». فرنیترپست روز۱۶ فبروری ۱۹۹۳- چهارروزبعد ازفاجعــۀ افشارگـــزارش داد:« حدود صد زن درمقابل دفترسازمان ملل درکابل دست به اعتراض زده وخواستاربازگشت شــوهـــران وبرادران زندانی شده شان بودند، درحالیکه تعدادی هم چوروچپاول، تجاوزوقتل هــای را که درساحۀ افشار صورت گرفته، شرح دادند. اعتراض براین مظالیم به دلیلی صورت گرفت که روزپیجشنبه منطقۀ شیعـــه نشین را نیروهــــای اتحـــاد طرفداردولت، جناحــی که توسط عربستـــان سعــودی حمایت می شود، ونیــرو هــــای وزیردفــــاع احمدشاه مسعود ازنیروهـــای حزب وحدت دوباره تصرف نمودند.

 مهـــاجـــرینی ازمنطقه که درمسجــدی درساحۀ مجاورتایمنی جمع شده بودند، به اساس گــزارش شــاهــدان عینی گفتند که این کشتارهــا روز پنجشنبه چند ساعت قبل ازغــروب آفتاب شروع وتا روز بعد ادامـــــه داشت. شهــلا یکی ازنرس های جوان گفت: «۱۲ تن آنانی بودند، بعضی شان راکت اندازهــا را روی شــانه شان حمــل می نمودند، آنان دروازه را شکستاندند وبعـدأ به خـــواهــــرم ومن نزدیک شدند، پدرم کوشش کردکه مانع آنهــا شود، ولی آنان پدرم را زده وشکنجــه نمودند، آنان یکی از پاهــای پدرم ودو دستش را قطع نمودند. درحویلی یک سگ بسیارکلان متعلق به یکی ازقوماندانان بود، یکی ازآنان دست هـــای پدرم را به این سگ انداخت».

 فیروزه، زنی دیگری قرآنی را نشان داد که توسط مرمی پاره شده بود، اوگفت که او این قرآن را بروی مهاجمین وازکرده، اما بیهـــود ه بود، گلــوی شــوهـــرش بریده شدوسه دخترش هم کشته شدند».

سوگبارترین فصل جنــایات بـــشری انجــام شده درافشــار نه تنها فــــرامــوش کردن، بلکه عـــدم به دادگـــاه کشاندن متهمــان آنست. دولت موجــود درافغانستان تحت رهــبری حــامد کــــرزی که درســتون هــای اصلــی قدرت، متهمین به نقض حقــوق بــشررا گمــاشته است. آگــاهـــانـــه ازتمکین به عــدالت، ومرحــم گذاری برزخــــمهـــای داغـــدیدگــان ابا ورزیده است. علی الرغم آن صدای داد خواهـــــی جــــگرســوختــــگان رساتروزخـــم عمیق کشتارهــــای دسته جمعی درجنگهــای افغانستان ازجمـــــله درافشاربیشترنمایان می شود. هـــردردی برای آدمـــی زود کهــنـــه می شود، اما قتل پدو مادر، قتل همســـر، فــــرزندان وعـزیــزان به وسیلۀ هـــرکسی که انجـــام گیــرد کــهنــه نمی شود، همیشه مثل اینست که این حادثــــه همین امــــروز اتفاق افتاده است. کسانیکه ازگرداب کثیف جنگ هـــای کــابل «قتل عــــام درافــشار» جان به سلامت برده یا عزیزی را ازدست داده ویا به شکلی ازجنگ صدمــه دیده، معلول ومعیوب گردیده اند، تا اکنون با اندوه جـــانگــــداز، مصیبت جنگ را تحمل کرده وشمارزیاد به امــــراض روحـــی و روانی مبتلا گردیده، همـــــه خـــواهــــان به محـــاکمه کشاندن متهمان به یک دادگـــاه عــــادلانه اند. هیچکس نمی تواند بگوید که کشتن مخالفین جنایت نیست. فاجعه نیست غیرانسانی، غیراخلاقی وغیردینی نیست. وقتی کسی فکرواخلاق ومنطق کشتن مخالف خود را تحت هربهانه ای قبول میکند وبه کشتاردست میزند، درواقع جوازکشتن خود را بدست مخالفین خود صادرمیکند. همه دیدند که دو فرمانده معـــروف ازدوجناح جنگ (احمدشاه مسعود وعبدالعلی مزاری) که درسازماندهـــی و رهبـــری جنگهـــا که قتل عـــام را درقبال آورد، نقش اول را ایفا نمودند، بدست جنگجویان دیگر ازقماش خود کشته شدند. تاریخ مسئولان اصلی قتل عــام هـــا درکابل، وازجمـــله درافشاررا با ننگ وخیانت یاد میکند.

– کشتاروحشیانۀ شهــــروندان مـــئومــن درافـــشــاریک جــــنایت بــشــری و نســـل کشـــی است، بایـــستـــی مــــطــابـــق کــنــوانــسیونــهــای جــنــایات نـســل کـشــی مـــورد داد خـــواهــــی قـــــــرارگیــــرد. منشـــورســازمـــان ملل مــتحــــد به حقــوق بـــشــر جــنــبـــۀ جهــانی داده است. دولت افـــغـــانــستــان با پذیرفـتـن آن این مسئلــــه را به رســمیـت شــنـاخته است که حقــوق بــشــرمــندرج درمنـشــورســازمــان ملل مــوضوعــی است که مــــوردعــلاقـــۀ جــامعــه بین المللی است، دیگــــر درحـــوزه وصــلاحیـت دولت هــا نمــی گــنجــد.

«عــدم مـجــازات پاداشــی است به جنایتکاران وجنایت به سوی جنایت بشر، عـــدم مـجــازات جنــایــتکــاران –شکست قــانــون، شکست انسانیت واخــلاق، پشت پا زدن به اصـــول دین ومــذهــب است، عـــدم مـجــازات، جنایت را سرعت می بخــشد وآنرا چند برابرمیگرداند». فاجعـــۀ افشارکه ظــرفیت حــیرت انگیزی قتل عــام، ویرانگری، چپاولگری، تجاوزبه عفت، سیطره جویی مذهبی وقوم کشی را ازخود نشان داد، کافی است، نفرت ازجنگ وجنگسالاران تبهکاررا دردل هـــرانـــسانی جا دهــد. فاجعـــــۀ افشار برگــی ازآمـــوختنی هـــــای تاریخ است که نباید تکرارگردد. یادآوری وتـــعظــیم بـــه خـــاطـــرۀ غـــم انـگــیــز قــــربـانیـــان قــتل عــــام درافـشــار وجیبه ایست کـــــه بدوش همـــــۀ مــبارزان راه صــلــح وضـــد جنگ افتــاده است. باید آنـــرا آنگــونــــه که درخـــورشأن شــهــدای درخــــون خــفتــــۀ افـشـــاراست با به دادگــاه کشیــدن مــتهــمــان آن بسررســاند.

منابع که درین نوشته ازآن استفاده شده است:

 «اصالت»، پیام زن، مشعل، نگاه، میهن، کابل پریس، مهر، روزگاران، چراغ، اسناد سخن میگوید – نشریه ی که «حزب وحدت» در جریان جنگهای کابل افشاء کرده و. . .

 

 

 

توجه:

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org