چهارشنبه، ۱۴ جنوری ۲۰۰۹


مولانا عبدالکبیر (فرخاری)،

 شاعرغمدیده در یک حادثه

خانم، پنج پسر و یک دخترش را از دست داده است

 

  

 مولانا عبدالكبير(فرخای)

شهر زیبای وانکوور کانادا با طراوت و زیبایی که دارد دانشمند هموطن ما اقای اصف اهنگ انرا شباهت به کوه قاف نموده است. این سرزمین را شاعران به معجزه طبیعت نیز نسبت داده است. این شهر با طراوت و نفاست خود دوستداران زیبایی پسند را به خود کش مینماید. خوشبختانه این بخت نصیب هزارها هموطن ما نیز گردیده، یکی ازین خوش چانس انسان هموطن خوب و اگاه ما شاعر دوست داشتنی و مبارز اندیشمند اقای عبدالکریم فرخاری است. مولانا فرخاری با تجربه از خصلت اجتماعی و طبع ظریف خود جمعی از دوستان را با خود داشته و نقل مجلس دوستان درین شهر گردیده است.

خبرنگار: مولا نا صاحب شما خودرا معرفی نمائید.

نامم عبدالکبیر پسر محمد رجب و به (فرخاری) تخلص مینمایم، در دهکدۀ خرماب فرخار مربوط ولایت تخار در یک خانوادۀ فقیر دهقانی متولد شدم پدر و مادرم از سواد اندک برخوردار بودند. قرآن کریم و کتب حافظ، بیدل، چهار کتاب و . . .  را نزد ایشان خواندم. چون در محل زندگی ما مکتبی وجود نداشت، اصول ففه، نحو و صرف را از نرد شخصیت های محل فرا گرفتم. در سال ۱۳۴۰ شامل مدرسۀ تخارستان در ولایت کندز شدم و در سال ۱۳۴۷ سند فراغت را بدست آورده در یکی از مکاتب شهر کندز به وظیفۀ مقدس آموزگاری مفتخر گردیدم.

سوال : مولانا صاحب شما با فن شعر چگونه و در کجا بلد شده اید ؟

جواب: در مدرسه به فن شعر آشنا شدم و به سرودن اشعار مبادرت میورزیدم.

حبرنگار: فرخاری صاحب از حیات خود در نظام های گذشته کمی برایم حکایه نمائید.

- شما میدانید که نظام سلطنت یک نظام منفور، مستبد و ستم گستربود، هرگزبه درد جامعه، ترقی و پیشرفت سر و کار نداشت و طی چهل سال حاکمیت استبدادی کشور به سوی قهقرا در حرکت بود.

استقلال افغانستان و جاپان همزمان بدست آمده است ولی چاپان امروز یکی از هشت کشور صنعتی جهان و افغانستان هنوز در چنگال فقر، بیچارگی، مصیبت و . . . دست و پا میزند و فرزندان نجیبش را به مبارزه فرا میخواند. این فرصت به اصطلاح دورۀ دموکراسی بود، جراید ملی و غیروابسته به دولت، از پشت ابرهای سیاه چهل سر بیرون میکشید، جریدۀ خلق و پرچم به مثابۀ خورشید درخشان فضا را گرم و آفتابی میساختند و احساسات وطن پرستان جوان را درغلیان میآوردند. جنبش دانش جویی از دانشگاهها و موسسسات تعلیمی قد آراست. جریدۀ پرچم و نشرات آن رستاخیزی بود در جهان سیاست و دیگراندیشی و سرآغازی بود برای جنبش چپ دموکراتیک.

شادروان ببرک کارمل در دورۀ ۱۲ و ۱۳ شورا به نمایندگی ازمردم و فرکسیون پارلمانی خطابه میداد، هر کلمات آن چون خنجری به قلب ارتجاع فرو میرفت و در بیداری مردم نقش کلیدی را ایفا مینمود که من نیز در ردیف دیگران قرار گرفتم و افتخارعضویت حزب دموکراتیک خلق افغانستان را کمایی کردم و بدین اعتقادم که وطن بدون موجودیت وطن پرستان و سهم فعال آنها در پیشرفت و ترقی گام را به پیش برداشته نمیتواند.

 حبرنگار: استاد فرخاری صاحب از فعالیت های ادبی تان برایم معلومات دهید

- فعالیت ادبی و هنریم از مدرسه آغاز میشود. استاد بزرگوارم مفتی نورمحمد خان پنجشیری رحمت الله علیه که در ادبیات و هنر شعر کم نظیر بود، تشویق و رهنمایی میفرمودند و خود خالق فضل و هنر بود.

سروده ها و مقالاتم در جراید کندز، اتحاد بغلان و بیدار مزار به وفرت اقبال نشر یافته اند که سابقۀ همه را از خانه ام افراد مسلح جهادی به سرقت برده اند.

سروده هایم از تاجکستان تا کانادا در دفتری جمع آوری شده ولی توان نشر آنرا ندارم.

سوال : استاد چرا راه مهاجرت را در پیش گرفتید؟ و چگونه؟

- علل هجرت مردم از کاشانۀ شان زورگویی است، سلطۀ ملاها در کشور اسباب هجرتم را فراهم ساخت، مدتی را در تاجکستان بسربردم و از ۱۷ می ۲۰۰۵ تا کنون در کشور معظم کانادا بدون دغدغه و دردسر زندگی مینمایم.

خبرنگار : مولانا صاحب راجع به حیات فافیلی خود کمی صحبت نمائید.

 - راجع به زندگی فامیلی : درسال ۱۳۴۷ ازدواج کردم و ثمرۀ این ازدواج ۶ پسر و ۲ دختر بود. فامیلم میخواست از طریق ولایت تخار به تاجکستان ذریعۀ طیارۀ چرخی انتقال یابد، درطیاره مین تعدیه شده بود انفجار مینماید ۵ پسر و ۱ دختر و خانمم به شهادت رسیدند ۱ بچه و یک دخترم که بخاطر پایان تحصیل در طب مزار بودند با خودم در کانادا بسر میبرند.

 سوال: مولانا صاحب: حالت امروزی دولت و هموطنان ما را در افغانستان چگونه میدانید؟

- ملت مظلوم افغانستان در طی قرون متمادی و اعصار در اثرسلطۀ سلاطین جبار و حکام جابر در فقر و رنج بسربرده و فشار روزگار به استثنای عدۀ انگست شماری همه سردرگریبان غم و اندوه فروبرده اند.

حکومتی که در اثر فشار از بیرون بالای مردم ما تحمیل شد، روابط  و ضوابط درون جامعۀ افغانی را درتشکیل و صدور آن در نظر نگرفته اند و فقط در ساختن یک بابای هشت جبری اکتفا کردند، نتنها دردی را درمان نکرد بلکه خود باعث درد و آلام بیکران توده های رنجبر و چاق شدن دزدان و قاچاقبران داخلی و بین المللی شد و وضع دارد هرروز پیچیده تر میگردد و عسرت و سختی فزونی میگیرد.

قوۀ ثلاثۀ دولت غرق در گرداب فساد و زورگویی اند، استعداد و کارایی ندارند و افراد بی مسلک را مقام مسلکی داده اند و مقام فرهنگ رابه بی فرهنگ بخشیدند.

حکومت آقای کرزی استعداد و توان کاری ندارد و حمایت از آن به مثابه کوبیدن آب در هاونگ بینتیجه است و افکار قبیله وی در جهان معاصر نمیتواند به نتیجه بنیشیند.

در هر تحول تغییر توده های عظیم مردم نقش بنیادی دارند که کلید حل معضل و پرابلم اند و در شرایط کشورما همین اکنون که دخالت خارجی مشکل آفرین شده است، بدون موجودیت قوۀ خارجی و دخالتش در قضایا، افغانستان به یک جنگ خانمانسوز که سگ صاحبش را پیدا نمیکند روبرو میگردد و میهن بسوی تجزیه شدن گام برمیدارد.

قوت های بین المللی اگر میخواهند آبرو بدست بیاورند باید جانب دار اکثریت قاطع مردم باشند و با اندیشه و نظر آنان گام بردارند. دولت ها قادر اند آرای مردم را بسنجند و جمع آوری نمایند. این عمل باعث میگردد که بین مردم و آدم کشان طالب و دزدان دربار فاصله ایجاد شود و دوست و دشمن را شناسایی کند و مردم بی گناه را بسرنیزۀ نادانی بمباردمان نکنند.

سوال: مولانا صاحب در وزن ما انتخابات در پیش است در رابطه نظر جناب شما چیست؟

- انتخابات در حیات سیاسی و اجتماعی یک گزینش انسانی، دموکراتیک و حتا دینی است. اگر انتخابات همانگونه که قانون اساسی افغانستان علی رغم کاستی های آن، پیشبینی کرده انجام شود، مشکل کشور حل میگردد، افراد با احساس و بافراست افراد درست و شایسته را وکیل میگیرند، رئیس جمهور انتخاب میکنند و حاکمیت خودرا در پارلمان و دولت ذریعۀ نمایندگان خویش تمثیل مینمایند. چون وکیل خودرا به صورت سری و مستقیم انتخاب نموده و افکارخویش را درامر تصمیم گیری شورا ذی دخل میسازد.

سطح سواد در کشور ما بسیار پایین است، توده های رنجور کشور به حقوق خود نمیدانند، سوق و ادارۀ مردم بدست ارباب زورگوی است

 سوال: فرخاری صاحب به فکر شما چگونه عمل به منظور بهبود و انتخابات عادلانه عمل شود؟

جواب : باید ذریعۀ رسانه های صوتی و بینشی آنهارا آگهی داد و به اهمیت رایش آشنا ساخت.

در صورتیکه وکیل رای را به نان و پول بدست بیاورد پس آن وکیل نان خود است نه وکیل و نمایندۀ مردم.

از سکوی منبر و مسجد در ارتباط باید مردم تدریس گردند و به اهمیت حیاتی انتخابات آشنا ساخته شوند.

انتخاب وکلا در پارلمان موجود از افق دید انسانی چندان مشروعیت ندارد چون اکثر وکلا جنگ سالار اند.

البته انتخاب رئیس دولت که مسوولیت عمدۀ اداری و سیاسی میهن را تا زمان طولانی بدوش میکشد خیلی ها بزرگ و درخور تامل است. باید هرانسان در مورد با مسوولیت ایمانی و وجدانی برخورد نماید.

 ارجمند خواننده: در جریان گفت و گو از ماتم و تراژید حادثه فامیلی ان اگاه شده روحم  نا ارام شد نتوانستم از سروده های ظریف و زیبای ان بزبان خودش بشنوم برای شهدا بهشت برین و برای اقای فرخاری صبر جمیل ازرو نمودم و قسم مشت نمونه خروار یکی از سروده های شاعر ماتمدیده ما را روی خوانش میگیریم.

امان معاشر خبرنگار ازاد

 

مولانا عبدالکبیر فرخاری، کانادا ونکوور

 

به استقبال از این مطلع:

 

ای آبی دوچشمت هفت آسمان دیگر         خندیده درنگاهت رنگین کمان دیگر

 که شاعر گرانمایه اش را نمیشناسم ودر آوازگیرای محترم جاویدشریف شنیده ام.

 

در جوش نوبهاران

 

درجوش نوبهـــــــــــاران آمد خزان دیــــــــگر     تا آسمان بلنداست شوروفغـــــــان دیــــــــــــگر

ازجنگ دشت ودامن چون گور تنگ و تاریک      ازحفره نیست برتر اینجا مکـــــــان دیـــــــــگر

هر لحظه سنگ بارد برفـــــــــــــرق مستمندان      هرروزغرقه درخون پیروجــــــوان دیــــــــگر

پشتون و ترک و تاجـــــک، نبود درست باشیم      چون دیو دشنه بردست هریک بجان دیــــــــگر

ای قوم بی سرانجام ماراچه شد که دایـــــــــــم      چون سگ بهم درآویز براستــــــخوان دیــــــگر

مستاصل است افغان درتنگنای گیتـــــــــــــــی      زین قوم اگربیاید مـــاراشبـــــــــان دیـــــــــــگر

آزرم آنکه دارد دیـــــــــــــد فرازو پســـــــــتی      هرروز جنگ و دعوی چون جاهلان دیـــــــــگر

ازفرط ظلمت شــــــــب بگریختم ز مــــــــیهن      درباغ دیـــــــگرانم ســــــــــــرو روان دیــــــگر

بررغم اقتضای تدبیر یــــــــــــکه تـــــــــازش       گیرم به جان کافرتیروکمـــــــــــــان دیــــــــــگر

ای مایۀ خرافات یکـــــــبار چــــــــــــشم بکشا       تادرمحیط روشن بینی جــــــــهان دیـــــــــــــگر

دینی که قطع گردن، داند روابه شمشیـــــــــــر       جرم است وکفر مطلق میگو ددان دیـــــــــــــگر

ورآدمی نسنجد امردرســــــــــت و زشتـــــــی       فرقی نمیتوان دید با خرچـــــــــران دیــــــــــگر

زین چرخ سفله پرور بایـــــد گریخت چون تیر       طرح دیگر برآنداز برکهکــــــشان دیـــــــــــگر

گرخود بهم نجوشیم چون دژ سربه گـــــــردون      غمخوار ما نگردد گاهی کســــــــان دیــــــــــگر

تاباز چاره سازی درد ســـــــــتمکشانـــــــــــرا      ای حزب نازنینم میخورتکـــــــــان دیــــــــــــگر

 

(فرخاری) درغریبی دارد سری پرازدرد

هرشام تا سحرگه چشمش بنان دیــــــــگر

  

47kpjx3

 

 توجه !

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با کسب مجوز کتبی از «اصالت» مجاز است !

کليه ی حقوق بر اساس قوانين کپی رايت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد.

Copyright©2006 Esalat

 

www.esalat.org