سه شنبه، ۱۱ مارچ ۲۰۰۸

 

 

 آنتون چخوف، فرزند پاول ويوگنيا چخوف، در ١٨۶٠ در تاگان روگ، شمال قفقاز، به جهان آمد. پدرش مغازه دار و شيفته آثار هنري بود. همين شيفتگي او را از کار داد و ستد بازداشت و دشواري هاي مالي براي خانواده اش به دنبال آورد. در دوران مکتب محيط خانه جايي آرامی براي درس خواندن چخوف جوان نبود و او ناگزير دو سال ديرتر مکتب را به پايان رساند. در ١٨٧۶ پدرش ورشکسته شد و خانواده اش به مسکو نقل مکان کرد اما او به قصد تمام کردن مکتب در زادگاه خود ماند. چخوف که تا آن زمان قطعه هاي بسياري نوشته بود سردبيري مجله مکتب اش را برعهده گرفت، در ١٨١٩ به خانواده اش پيوست و به پوهنئحی طب پوهنتون مسکو راه يافت. در وقت هاي فراغت داستان هاي کوتاه فکاهي مي نوشت و آنها را براي مجله ها مي فرستاد. اين داستان ها که از کيفيت چنداني برخوردار نبودند به گمان چخوف صرفاً پول مصرف او را فراهم مي کردند، چخوف در ١٨٨۶ به طور جدي به نوشتن پرداخت و از اين زمان به بعد بود که نوشتن، به بهاي از دست رفتن فرصت تمرين طب، سراسر وقتش را میگرفت.

چخوف نخستين نمايشنامه اش، يتيم، را در ١٨٧٧، هنگامي که هنوز در مکتب درس مي خواند، نوشت. برادرش، الکساندر، که نظر او همواره مورد احترام چخوف بود اين نمايشنامه را نپسنديد و نمايشنامه يتيم در سراسر زندگي چخوف نه منتشر شد و نه نمايش آن به اجرا درآمد.

نمايشنامه در شاهراه نيز، که اقتباسي از يکي از داستان هاي کوتاه او به نام پائیز بود، همين سرنوشت را يافت. چخوف از ١٨٨٧ به بعد بيشتر به نمايشنامه نويسي پرداخت و شماري قطعه هاي فکاهي، که در مجموع به نام واريته مشهورند، ارائه داد. اين قطعه ها بااستقبال مردم روبه رو شد.

نخستين نمايشنامه کامل چخوف، به نام ايوانف، در ١٨٨٧ به روي صحنه آمد، اما چخوف از افراط کاري هايي که در صحنه هاي تئاتر معاصر او انجام مي گرفت ناراضي بود و اعتقاد داشت که بازيگران بايد آدم ها و زندگي را آن گونه که هستند نشان دهند نه اينکه رفتارشان چنان باشد که گويي بر چوب پا حرکت مي کنند.

با اين همه دريافت که انتقال اين مفاهيم به بازيگران کاري دشوار است و اجراي نخست ايوانف او را راضي نکرد. سپس آن را با تغييرهايي بازنويسي کرد و متن جديد در ١٨٨٩ به روي صحنه آمد که با تحسين همگان مواجه گرديد.

چخوف پس از سفري به غرب، ملک کوچکي نزديک مسکو خريد و نمايشنامه ديگر خود، مرغ دريايي، را در ١٨۵٩ نوشت. در اين زمان اعتماد به نفس او سخت تضعيف شده بود. چندي بعد در بستر بيماري افتاد. او که به بيماري سل دچار شده بود پس از مدتي درمان در يکي از درمانگاه هاي مسکو راهي جنوب فرانسه شد و سپس در ١٨٩٨ به مسکو بازگشت. درهمين سال بود که کنستانتين استانيسلاوسکي و ولاديمير نميروويچ _ دانچنکو با تأسيس تئاتر هنر مسکو، که اعتراضي به تئاتر تصنعي مرسوم روسيه بود، چهره تئاتر روسيه را به کلي تغيير دادند. اينان همچون چخوف، در اجراي نمايش، به جاي زرق و برق و نيرنگ در جست وجوي صداقت بودند.

نمایشنامه مرغ دریایی به کارگردانی استانیسلاوسکی و ولادیمیر نمیروویچ درتیاتر هنری مسکو اجرا شد که یکی از موفق ترین نمایش تیاتر هنری مسکو بشمارمی رود. چخوف تا سال ۱۹۰۰ خود عملا اجرای نمایشنامه هایش را ندیده بود. درسال ۱۹۰۰ گروه استانیسلاوسکی به کریمه آمد و چخوف که به قصد درمان خود در شبه جزیره کریمه بسرمیبرد درشب نخست اجرای نمایش مرغ دریایی خود را به محل نمایش رساند.

در سال ١٩٠٠ چخوف نمایشنامه سه خواهر را به دست گرفت اما نوشتن براي او با آن حال بيمارگون کاري توانفسرا بود و چخوف خود نمايشنامه را ملال اور، طولاني و ناشيانه توصيف کرده است. چخوف پس از اتمام نمايشنامه آن را به مسکو برد و در جريان تمرين نقشي فعال داشت اما اين بار نيز به هنگام اجراي نمايش در ١٩٠١ در نيس بود. چخوف در اواخر همين سال با اولگا کنيپر، يکي از بازيگران گروه استانيسلاوسکي، ازدواج کرد. اين ازدواج موفقيت آميز بود هرچند آنها بيشتر وقت ها دور از يکديگر، يکي در مسکو و ديگري در يالتا، به سر مي بردند.

نوشتن نمايشنامه باغ آلبالو براي چخوف بسيار دشوار بود؛ او خود مي نويسد: "روزي چهار سطر مي نويسم و همين چهار سطر نيز بي اندازه خسته ام مي کند".

نمايش سرانجام در هفدهم جنوری ١٩٠۴، سالروز تولد چخوف، اجرا شد. او بار ديگر در سر تمرين ها حضور مي يافت  ميان او استانيسلاوسکي مخالفت هاي زيادي در مي گرفت چخوف به اصرار مي گفت که باغ آلبالو کمدی سبکی است. درحالیکه کارگردان آن را نمايش جدي زندگي روسيه می دانست.

به هرحال، چخوف در شب گشايش نمايش حضور يافت و از سوي تماشاچيان با تحسين بسيار روبه رو گرديد، هرچند حضور او در سالن تئاتر براي سلامتي او زيانبار بود. چخوف شش ماه بعد درگذشت و جسد او براي خاکسپاري به مسکو انتقال يافت.

نمايشنامه هاي عمده چخوف، که همه در مستغلات شهرستان ها يا پيرامون آنها مي گذرد، زندگي طبقه زميندار ممتاز روسيه تصویر می کند. . این نمایشنامه ها از آنجا که در دوران اضطرا ب های سياسی نوشته شده اند، بارها مرثيه هایی بر دورانی گذرا بشمار آمده اند. . آخرین نمایشنامه های سه خواهر و باغ آلبالو وی به یقين مقاومت بر دگرگونی اجتماعی را نشان می دهند:

(هرچه بر انواع درمان های یک بيماری بيفزایيد بيشتر اطمينان حاصل می کنيد که درمان ناپذیر است).

چخوف بر خلاف ایبسن، به عصيان شخصی اعتقادی نداشت و آخرین نمایشنامه هایش از یک قهرمان اصلی که به روشنی توصيف شده باشد عاری است. او امکان عملی قهرمانانه را مردود می دانست. چخوف در عين حال که نمایشنامه نویس برجسته ای است به عنوان یکی از بزرگ ترین داستان نویس های جهان با جيمز جویس پهلو می زند. چخوف با خودداری از شرح و بسط رویدادهای داستان مفهوم طرح را در داستان نویسی تغيير داد. رویدادهای داستان های وی اغلب از خلال وجدان آدم داستان نه) قهرمان صرف) که با زندگی خانوادگی معمول بيگانه است، می گذرد.

چخوف در داستان های خود به بيماری های موجود در جامعه و انسان آن جامعه به صورت مفرد می پردازد و تراژدی نهفته موجود در آن را به ورت عریان به تصویر می کشد. آنتون پاولوویچ چخوف در ۴۴ سالگی هنگامی دیده از جهان فروبست که تاثير به سزایی در داستان نویسی جهان گذاشته بود.

 

 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org