دوشنبه، ۳۰ جون ۲۰۰۹

پیامی به آقای نجیب (روشن)

علی  دانا ( پامیری)

دوست گرامی، نویسندۀ عزیز، مرد دارای تفکر و اندیشه و جناب روشنفکر مردمی!

(نجیب روشن)!، مرا ببخشید اگر سطری پیرامون نوشتۀ اخیرتان ((نفوذ استعمار در منطقه، ایجاد کشوری به نام «پاکستان» و بحران موجود در افغانستان، پیامد های تاریخی جنگهای «احمدشاه درانی» در هند است.))

خیلی کوتاه و مختصر نکات چندی را پیرامون گذشتۀ اصولی و برحق تان و لباس نازیبای که در مقطع کنونی دربرکرده ای و به هیچ صورت به قامت کشیده و مردانه ات نمی زیبد، بنگارم. اما به هیچ عنوانی قصد تخریب، تخریش، توهین و . . . جناب شمارا ندارم و شناخت من و تو از گذشته های دور آغاز ولی طی سالهای اخیر هیچگونه روابطی باهم نداریم، زیرا جبر زمان و دست تقدیر فاصله های دور و درازی جغرافیوی را بین ما به امتداد صدها هزار کیلومتر ایجاد نموده، ولی گاه گاه سری به وبسایت (آزادی) میزنم تا از احوال سلامتی تو و خانوادۀ نجیبت آگاه شوم و باید بعرض برسانم که اگر شمارۀ تلفون تانرا میداشتم صددرصد حرفهای بود که برایت میگفتم و پیرامون کارها و جبهه گیری های نوتان با هم درد دل میکردیم.

در رابطه به کارکردها و تفکرات جدیدت که آنهم در اثر نااصولی بودن مشتی از همسنگران دیروز من و تو جبراً و قهراً صورت گرفته، تا جایی شمارا حق بجانب میدانم، ولی نه با جبهه گیری های به این تندی که انتخاب کرده اید. بطور نمونه، قلم فرسایی های با مورد و بی مورد اخیرت علیه شخصیتهای سیاسی وطن و بخصوص یاران دیروزی که در یک جبهۀ گرم، با قلب گرم، با وجدان وطنی و میهنی و با دستان پاک، که همه چون آیینه پاک و شفاف هستیم و به قول معروف، نه سیر خورده ایم و نه بوی سیرمیآید. نه خانۀ کسی را چپاول کرده ایم، نه لقمه نان یتیم و بیوه ای را گرفته ایم  و نه ثروت و مال و دارایی و نه رشوت خورده ایم ونه چور و چپاول نموده ایم .

از مطالعۀ صفحات نشریۀ اینترنتی (آزادی) و نوشته های که در راه تفاهم، وحدت، همدلی، همبستگی، همیاری، با هم بودن را تفهیم مینماید لذت میبرم و از محدود نوشته های که به شخصیتهای تاریخی گذشته و سیاسی حزب ما در دهه های اخیر روی بعضی ناگذیری ها نوشته شده تفکر عمیق مینمایم و باور نمیکنم که نجیب روشن با تمام اصولیت، گذشتۀ پاک و تمیز و پابند به ارزشهای سیاسی و ایدیالوژیکی اش چنین چیزهای را مینویسد و در مقابل دیدی کج فکران و عقده مندان طبقاتی اش قرار میدهد.

اما افتخار دیگر تان، کاری است ارزنده و عملی است سازنده که مرا به آفرین و تحسینت وا میدارد و ان نبود و سنگرگیری چند افراد بدنام و کج اندیش در عقب نشریۀ آزادی است.

با آشنای وطنداران من و تو به اینترنت، سایت و وبسایت، رادیو و تلویزیون میبنیم ومیخوانیم که چه محشری به پا کرده اند و چه دروغ، اتهام، دسیسه و توطئه ادامه دارد. تعدادی از کج فکران هیئت رهبری جریان سیاسی که من و تو به ان تعلق داشتیم در عقب نشریه های که ازان بوی نفاق، بدبینی، ستیزه جوی، ستمگری، چاق کردن بی اعتمادی و در بین ملت ها، بنامهای پشتون، تاجیک، هزاره، ازبیک، ترکمن، عرب، قزاق، ایماق، نورستانی، بدخشانی و . . . مشغول و مصروف هستند، پنهان شده اند، اما از حقیقت تیر نشویم، انان دران زمان نیز مردمان پاک اندیش و پاک ضمیر نبودند.

میگویند در یکی از پیلنوم های کمیته مرکزی ح.د.خ.ا.، زنده یاد ببرک کارمل میگوید: متاسفانه تعدادی از رفقای بیروی سیاسی معاش و امتیازات پولی اش را به دو سه جای حق العضویت و اعانه میدهند، درین موقع آن شخصی بیروی سیاسی پنج شش بار با شور و شعف انقلابی کف متواتر کوبید، رفیقی که پهلویش نشسته بود ازش سوال کرد . . .، مگرچرا چنین با شوق و اشتیاق کف زدی؟ گفت، بخاطر آن کف زدم که از چندین جای دیگر که وابستگی و اعانه و حق العضویت میدهم جناب رفیق کارمل اطلاع ندارند. همین اشخاص اپرچونیست و کوتاه نظر از پهلوی سران شر و فساد سر برآورده و در اخرین تحلیل در عقب نشریه های صوتی، تصویری، چاپی و اینترنتی که به شکلی از اشکال در ایجاد بحران، تفرقه و تفرقه افگنی، زرع بدبینی و بداندیشی را تبلیغ و ترویج مینمایند، سنگر گرفته اند و اگر دقت نماییم، این نشریه ها از جانب پست ترین انسانهای که طی سه دهه کشور مصروف قتل و قتال، چور و چپاول، دزدی و راه گیری، خرابی و بربادی و جمع آوری سیم و زر مصروف بودند و هستند، تمویل و حمایت سیاسی و پولی میشوند. و طی سالیان اخیر مسوولین این رسانه ها غرض دریافت حقوق و کمک مالی به کشور رفته و به زیارت سران شر و فساد شرفیاب میشوند، و تعدادی از نویسندگان و تحلیلگران بی خبر از ماجرا با ارسال نوشته ها و مطالب علمی و تحقیقی خویش نا آگاهانه در خرمن نفاق و شرارت پطرول میپاشند .

معذورم بدار کمی از اصل مطلب دور شدم.

من یک چند سوال کوچک، اما رفیقانه از جناب شما داشتم:

با گذشته کار ندارم و نمیخواهم در مورد عملکردهای تاریخی احمد شاه بابا چیزی بنویسم، میگویند چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است. اما طی این سه دهه جنگ و برادرکشی، مداخلۀ اجنبی و اجنبی پرستان در استقلال ملی، تمامیت ارضی و نفاق و بیدادگری، لانه های جاسوسی و تروریستی، جنگ و خانه جنگی و . . .، کم سوژه و هدفمندی وجود داشت که با قلم توانا و با آگاهی سرشار از اطلاعات و اندوخته های علمی ات به سراغ احمد شاه ابدالی و انهم فقط و فقط عیاشی اش رفتی؟  ویا کم جنایتکار و قاتل در کشور وجود دارد که گفتنی های تند و قهرآمیزی که به آدرس زنده یاد محمود بریالی و تعداد دیگر یاران دیروزی من و خود نوشتی، چه لزوم و فایده ازان حاصل ما میشود.؟

تو مرد سیاست، اندیشه، تعقل، مبارزه و هدفمندی هستی، نباید اختلافات و شکر رنجی های مقطعی و بی ارزش خودرا بزرگ جلوه بدهیم تا دشمنان دل شاد و دوستان به فریاد شوند. با وجودیکه این اختلافات به ان حدودی نیست که ما بزرگش میسازیم.

من با صداقت، با وجدان و شرف بتو میگویم که همین اکنون به هیچ جریان سیاسی نپیوسته ام و به گذشته ام که مملو از خدمت هدفمند است افتخار نیز مینمایم، زیرا نه آدم کشته ام، نه جنایت کرده ام، نه مال مردم و بیت المال را حیف و میل کرده ام و نه کسی را تحقیر و توهین کرده ام.

در دولتی که من و تو مصروف و مشغول خدمت بودیم برای اولین بار در تاریخ پُرافتخار کشور تصویرها و کلیشه های بزرگ و کوچک شخصیتهای ملی و تاریخی را در محلات مناسب و جاهای تاریخی در مقابل دید مردم کشور قرار نداده بود؟ و به من و تو گفته نمیشد که تضادهای زبانی، ملی، قومی و منطقوی در افغانستان جای ندارد؟ و در حاکمیت همه فرزندان میهن مشترکاً در دفاع از وطن و استقلال ملی در مقابل مداخلات منطقوی و فرامنطقوی خون نمیدادند؟ و روزی را بخاطر داری که به کسی گفته باشیم تو هزاره یی، پشتونی، تاجیکی و ازبیک؟، آیا من و تو تعهد و رسالتمندی مبارزه با افراطیون، بنیادگرایان، تروریستان، ستم پیشه گان، فاشیستان قومی و منطقوی را نداشتیم؟  و من و تو تعهد نکرده بودیم که برضد همه پدیده های منفی و در راه احیای هویت تاریخی و ملی مان از هیچگونه تلاش و خودگزری دریغ نمیکنیم؟.

چرا با آن قلم توانا و با ان آگاهی بی همتا به سراغ افراطیون، بنیادگرایان، فاشیستان، جنگجویان و آدم کشان نمیروید و ضرورت نوشتن در مورد شخصیت بزرگی چون احمد شاه بابا درین مقطع تاریخی که از هر بند و عضلات کشور صدای شر و فساد، بی نظمی و بی قانونی، زورگویی و زراندازی، دسیسه و توطئه، نفاق و شراندازی بین ملیتها و اقوام ساکن وطن بگوش میرسد؟ آیا تو رسالت ات را فراموش کرده ای، آنانی که بنام افغان و افغانستانی، پشتون، تاجیک و هزاره و ازبیک، قوم و قبیله، شیعه و سنی، کابلی و زابلی، لغمانی و بدخشانی، خوستی و جنوبی، قندهاری و هراتی، بامیانی و پنجشیری میخواهند مردم را به جان هم اندازند مبارزه مشترک و هدفمند را مینماییم. اگر حاکمیت و دولت وجود ندارد وجدان و هدفمندی ما زنده جاوید است.

در پایان صحت مندی و طول عمر شما و خیر و عافیت خانواده نجیب و شریف شمارا تمنا دارم. با درودهای گرم و رفیقانه . علی ( دانا)

 

 

 

توجه !

کاپی و نقل مطلب فوق صرف با ذکر نام و ادرس سایت «اصالت» مجاز است !

  

 

www.esalat.org