قصر استم

 

این گلستان را ز زاغان در پناه باید نمود

خاک را از خُبث غداران صفأ باید نمود

آسمان را فارغ از گرد و هَباً باید نمود

تابشی چون آفتاب گر بایدت بهر علاج

قلب ها را پاک از جُبن و ریأ باید نمود

شوکت عهدِ خراسانت بود گر آرزو

عاملان این جنایت را شفأ، باید نمود

علت بربادی خلق و، وطن دوئی بود

این لئیمان را به دنیا برملأ باید نمود

رهزنان گر بر سریر ملک و جاه تمکین کنند

رهسپار حکم قانون، و قضأ باید نمود

هرکسی کز راه غیرحق، بدست آرد مقام

از بنا برداشت و بر خاک سیاه باید نمود

قصر استم را چو باشد جایگاهِ رهزنان

دستها بر بست و در دارالشفأ باید نمود

هرکسی کو ره به سوی کار و دانش سد کند

ظالمان را با خبر از این قضأ باید نمود

مع الاسف گُردِ عدالت را سر راه خون بود

زین خطا در راه حق دست دعأ باید نمود

منکران عظمت و شأن خراسان را (وفأ)

   

د. وفأ معصومی