سالگرد پيروزی بر فاشيسم و پايان
جنگ جهانی دوم

 

روز ۱۹ ثور (۹ می) خلق های اتحاد جماهير شوروی سوسياليستی سابق و همۀ خلق ها و نيروهای صلح دوست سراسر جهان سالگرد پيروزی تاريخ ساز مردم قهرمان اتحاد شوروری و نيروهای ضد فاشيست، آزادی خواه و صلح دوست سراسر دنيا را بر فاشيسم هيتلری جشن می گيرند.

در اين روز، نه تنها بايد بار ديگر در برابر دلاوری جانبازانه ميليونها زن و مرد سر تعظيم فرود آورد، بلکه لازم است که بُعد دورانساز آن را خاطر نشان ساخت و پیآمدهای تاريخی آن را به ويژه در پرتو رويدادها و روندهای دو دههء اخير، به ياد آورد و از نو بررسی کرد.

جنگ دوم جهانی نيز مانند هر جنگ امپرياليستی ديگر و همان گونه که لنين به ثبوت رساند، فرآوردۀ قانون رشد نايکسان سرمايه داری، تشديد تضادهای ميان کشورهای امپرياليستی و مبارزه آن ها برای دستيابی به بازارها و منابع مواد خام و تصرف مناطق نفوذ برای سرمايه گذاری چپاولگر بود. اما اين جنگ، افزون به سرنوشت عام خود، هم چنين اين ويژگی را داشت که در شرايطی دگرگون شعله ور شد. اهم اين شرايط عبارت بودند از، پايان جهانشمولی سرمايه داری و پيدايش و تحکيم اتحاد جماهير شوروی، نخستين کشور سوسياليستی. به ديگر سخن، امپرياليستها از يک سو برای گسترش دامنۀ غارتگری خود در رقابت آشتی ناپذير بودند و از سوی ديگر می کوشيدند تا به حيات اتحاد شوروی پايان بخشند.

در پی تجاوز کشور گشايانه ميليتاريستهای جاپان در سال ۱۹۳١ به چين و اشغال منچوری و خودداری امپرياليستهای آمريکا و بريتانيا از رويارويی با آنها، به اميد تضعيف اتحاد شوروی، در آغاز سالهای ۳۰ در مرکز اروپا کانون ديگر جنگ جهانی پديد آمد. امپرياليستهای آلمان که هنوز خاطره شکست خود را در جنگ اول جهانی از ياد نبرده و در عين حال در اواخر دهه سوم سدۀ کنونی از لحاظ رشد صنعتی بر رقبای بريتانيايی و فرانسوی خود پيشی گرفته بودند و می کوشيدند تا قدرت نظامی خود را احياء کنند، در وجود فاشيسم هيتلری دستيار مناسبی برای پيشبرد هدفهای تلافی جويانه و گسترش طلبانه خود يافتند. در ٢۷ ژانويه ۱۹۳۳، هيتلر برنامه خود را در شورايی مرکب از ۳۰۰ تن از نمايندگان سرمايه داری انحصاری، افسران ارتش و مالکان يونکر مطرح ساخت و از پشتيبانی آنها برخوردار شد. وی پس از تقريباً يک سال، در ۳۰ ژانويه ۱۹۳۳ به حکومت رسيد و بدينسان يکی از تيره ترين برگهای تاريخ آلمان گشوده شد.

نازیها نخست آلمان را به کشور چوبههای دار، اردوگاههای شکنجه و کشتار عناصر انقلابی و آزادی خواه بدل کردند و سپس به کمک ارتش درنده خوی خود به لشکر کشی، تجاوز و تسخير ديگر کشورها مبادرت ورزيدند. آنها در فاصله سالهای ١۹۳۸ تا ۱۹۴۱، در ۱۴ کشور اروپايی چه به عنوان فاتح و چه به مثابه متحد جنگی مستقر شدند. در تمام اين مدت، دول آمريکا و انگليس و فرانسه نه تنها گامی مؤثر برای رويارويی با دد فاشيسم برنداشتند، بلکه برعکس از راه سياست به اصطلاح تسکين خود، هر چه بيش تر او را به تجاوز در جهت شرق، يعنی عليه نخستين کشور سوسياليستی تشويق میکردند.

بدين ترتيب جنگ کبير ميهنی مردم شوروی در سحرگاه ٢٢ ژوئن ۱۹۴۱ (اول تير ١۳۲۰) با حمله غافلگيرانه ارتش فاشيسم هيتلری به اتحاد شوروی آغاز شد. در لحظه آغاز جنگ، آلمان هيتلری از امکانات اقتصادی و نظامی تقريباً سراسر قاره اروپا، با جمعيتی برابر با ٢۹۰ ميليون نفر و ظرفيت توليد فولاد به ميزان ۳١٫۸ ميليون تن در سال برخوردار بود. در همان حال سکنه اتحاد شوروی ۱۷۰٫۶ ميليون نفر و توليد فولاد آن، که طی برنامههای پنج ساله و با اجرای سياست صنعتی شدن افزايش يافته بود، تنها به ۲۲٫۴ ميليون تن بالغ میشد.

آلمانی ها نيروی نظامی مرکب از ۴٫٢۳۴ ميليون نفر در اختيار داشتند. اين نيروها، که در ٢۱۴ لشکر متشکل شده بودند، از جمله مجهز به ۵۶۴۰ تانک و ۱۰هزار هواپيما بودند. از اين نيروها ۵٫۵ ميليون نفر در ٢۰۰ لشکر با ۴۳۰۰ تانک، ۵۰۰ هواپيما و ۴۸هزار توپ و مينانداز در ٢٢ ژوئن ۱۹۴۱ در مرزهای اتحاد شوروی تمرکز داشت. فاشيستها اين خيال را در سر میپروراندند، که طبق نقشه جنگ غافلگيرانه و برقآسايی، به نام «نقشه بارباروس»، اتحاد شوروی را در ظرف يکماه و نيم تا دو ماه فتح کنند!

فاشيستهای آلمانی در مراحل اوليه جنگ، در پرتو برتریهای اقتصادی و نظامی و حمله غافلگيرانه خود و ديگر شرايط مساعد، توانستند دشواریهای طاقت فرسايی را دامنگير مردم، دولت و ارتش شوروی بکنند و تا مسافت عميقی در خاک شوروی پيش بروند. آنها با بمباران وحشيانه مراکز سکونت و صنعتی، زيان بزرگی به اقتصاد اتحاد شوروی وارد آوردند، توانستند لنينگراد را در محاصره بگيرند، خود را به پای مسکو و سپس ولگا برسانند و چشم به فتح قفقاز بدوزند.

اما حتا در همين مرحله بس دشوار، مردم، به برکت نقش رهبری کننده و بسيجنده حزب کمونيست اتحاد شوروی، نيرو و تحرک بیهمتای اقتصاد برنامهوار سوسياليستی، ميهندوستی آفريننده، و همبستگی جانبازانه و ارادۀ خللناپذير و قهرمانی تودهای، ضربات مهلکی به دشمن وارد آوردند و افسانه «شکستناپذيری» ارتش هيتلری را باطل ساختند.

دشمن که به قصد محو سريع اتحاد شوروی آمده بود، نخست در مسکو با شکستی روبرو شد، که چرخش قطعی در جريان جنگ را آغاز نهاد. اين چرخش سپس در نبرد حماسهآفرين استالينگراد، که در آن دشمن ۱٫۵ ميليون نفر تلفات داد، تکميل شد.

در مرحله دوم جنگ کبير ميهنی (نوامبر ۱۹۴٢ تا دسامبر ۱۹۴۳)، ارتش فاشيسم هيتلری به حالت دفاعی درآمد و ارتش شوروی ابتکار استراتژيک جنگ را به دست گرفت و تا پايان نيز آن را در دست خود نگاه داشت.

سال ۱۹۴۴، چهارمين سال جنگ کبير ميهنی، سال پيروزی قاطع ارتش شوروی بود. طی ده ضربه جنگی، که هريک از آنها باب جديدی از علم و فن نظامی و فرماندهی را بازگشود، دشمن از همه سرزمين اتحاد شوروی رانده شد. فزون براين، در جريان همين ضربات بود که رومانی سلطنتی، بلغارستان پادشاهی و مجارستان زير فرمانروايی هورتيستها، از پای درآمدند و از صف متحدين آلمان هيتلری خارج شدند. بدين ترتيب، مردم رومانی، بلغارستان، مجارستان و همچنين فنلاند آزادی خود را باز يافتند و بخشهای مهمی از پولند، يوگسلاوی، چکسلواکی و نروژ تيز از نيروهای پليد فاشيسم پاک گرديد.

سال ۱۹۴۵، سال پايان جنگ کبير ميهنی و جنگ دوم جهانی است. در اين سال خجسته و پيروزی آور بود که ارتش شوروی، پس از پيروزیهای دهگانه سال پيشين، عمليات تعرضی گستردهای را در بسياری از جبههها پيش گرفت. در اين مرحله، لهستان آزادی کامل يافت و ارتش شوروی در جبهه اودر- تايسه، در خاک آلمان متمرکز شد، مجارستان و يوگسلاوی پاکسازی و وين فتح شد و در دوم ماه مه، برلين پايتخت آلمان فاشيستی سقوط کرد.

پس از سقوط برلين، مقاومت هيتلریها در نقاط ديگر نيز سرکوب گرديد و بالاخره در نيمهشب هشتم ماه مه، تسليم بلاقيد و شرط آلمان هيتلری در همان شهر به امضاء رسيد. بدينسان روز نهم ماه مه، به عنوان روز پيروزی جنگ کبير ميهنی مردم شوروری و همه خلقهای جهان بر ديو پليد فاشيسم برای هميشه در تاريخ ثبت گرديد.

در جنگ کبير ميهنی، مردم قهرمان شوروی متحمل زيانهای عظيم نيروی انسانی و مادی گشتند.

در اين چنگ تحميل شده و خانمانسوز، ٢۰ميليون شهروند شوروی در اسارتگاهها، بازداشتگاهها و در ميدان نبرد به شهادت رسيدند، ۱۷١۰ شهر بزرگ و کوچک و ۷۰۰هزار روستا در اتحاد شوروی ويران گرديد و در نتيجه ٢۵ميليون نفر بیخانمان شدند. دژخيمان هيتلری ۳٢هزار مؤسسه صنعتی و ۶۵۰۰ کيلومتر راهآهن را نابود کردند و به غارت ۶۵هزار کالخوز، ١۸۷۶ ساوخوز و ٢۸۹۰ ايستگاه ماشين و تراکتور دست زدند. خسارات مالی اتحاد شوری، به قيمتهای قبل از جنگ، به بيش از ۶۷۹ميليارد روبل بالغ گرديد.

پيروزی بر فاشيسم دوران جديدی را در تاريخ بشريت آغاز کرد: جامعه کشورهای سوسياليستی تشکيل شد، سيستم مستعمراتی امپرياليسم متلاشی شد، جنبشهای آزادیبخش ملی، و جنبش همه خلقهای جهان به خاطر صلح، دمکراسی و ترقی اجتماعی رشد بیسابقهای يافت.

بشريت مترقی در ۶۵- مين سالگرد پيروزی بر فاشيسم و پايان جنگ جهانی دوم- و يک دهه و نيم پس از فروپاشی چامعه کشورهای سوسياليستی در اروپا- شاهد تشديد تضادها و رقابتها ميان کشورهای امپرياليستی و تهاجم آنها برای دستيابی به بازارها و منابع مواد خام و تصرف مناطق نفوذ برای سرمايهگذاری چپاولگر است.

در شرايط جديد جهانی، امپرپاليستها به سرکردگی امپرياليسم آمريکا، تهاجم گسترده ای را برای تغيير جغرافيای سياسی جهان و استقرار روابط استعماری و نواستعماری سابق در کشورهای جهان سوم در دست اجرا دارند. اين تهاجم از يک طرف، موجب تقويت نيروهای فاشيستی و راستگرا در اروپا، به ويژه در شرق اروپا، گسترش جنگ (افغانستان، عراق، لبنان، خطر آن در سوريه، ايران و . . .)، فقر، و بیعدالتی که از ذات امپرياليسم برمی خيزد شده است؛ و از طرف ديگر در کنار طرد خواست چند جانبه گرايی در عرصه بينالمللی از طرف دولتها، صدها ميلون انسان را به ميدان مبارزه با همه جوانب نظامی، سياسی، اقتصادی و فرهنگی اين تهاجم امپرپاليستی کشيده است.

 

 

 

 

  

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org