دو شنبه‏، ۲۳ جون ۲۰۱۴


   نذیر ظفــــــر

 

طنز

مجــــــددی نشدم تــــا که استخاره کنم

توان و زور ندارم بگو چـــه چاره کنم

خــــــــــدا برای غــم و درد آفرید مرا

که جــرم جانی و اوباش را نظاره کنم

ز قتل و ظلم تجاوز ز دزدی و قـاچاق

رسیده جان به لبم تــا خودم شراره کنم

اگر بدست من افـــتد وجود طالب دون

به چـوک کابل زیبا تنــش دو پاره کنم

توان حوصله ام رفــت ای خدای غنی

نمانده جرمی که دیگر به آن اشاره کنم

قسم به دختر همــسایه میخورم که دگر

هزار عـرض ادب بر شرابخواره کنم

 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org