شنبه، ۱۱  جون  ۲۰۱۶

مسوولیت مقالات، مطالب و نبشته های نشر شده در «دیدگاه ها» به دوش نویسنده گان آنها میباشد


 

عبدالصابر نورزاد
 استاد دانشگاه و فعال سیاسی

 

معضلهء بیکاری در میان اقشار جامعه، بطور اخص قشر جوان،

در نهایت منتج به چی خواهد شد؟

 

اندیشه و ایده جوان، که نیروی اصلی جوان محسوب میشود، همواره در طول تاریخ جامعه بشری موجودیت، ظرفیت، درایت و شایستگی خویش را به اثبات رسانیده است. نقش جوان همواره نقش برازنده و روشن در تمام عرصه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و . . . جامعه بوده است. اگر نگاهی به تاریخ و سرگذشت سالیان پسین داشته باشیم، اکثراً تغییرات و دیگرگونی های که جامعه دستخوش آن بوده است نتیجه کار و محصول تلاش افکار جوانان به خصوص جوانان نخبه بوده است. آری، این قشر جوان بوده است که در این زد و بندها نقش چشمگیری و فراگیر خویش را بازی کرده و طراح کلیدی برنامه ها و مدیران وضعیت بوده اند. نیروی جوان فاکتور تاثیر گذار در انقلاب ها و تغییرات در جامعه بوده است. جوان به مثابه پایه های آهنین یک جامعه قلمداد می شود که چتر جامعه روی این پایه ها تکیه زده و مبنی بر این تکیه گاه استوار است.

ایده جوان میتواند در مسایل کلیدی جامعه که همانا مسایل سیاسی، اقتصادی  و . . . می باشد کارا واقع شده قابل قبول باشد زیرا اندیشه و تفکر جوان نو اندیشی، نوآوری و گنج های نایاب را در بطن خویش جای داده که به دور از هر گونه پوسیده گی ها بوده و همواره با گذشت و تغییر زمان پالایش میابد. فکر جوان مجری و مدیر جامعه بوده که میتواند با مدیریت کارا و سالم خویش سمت و سوی جامعه را بسوی شکوفایی و پیشرفت های فراگیر و چشم گیر عوض کند. اندیشه جوان همانند ناخدای کشتی است که برای کشتی(جامعه) مسیر معین و مشخص تعیین میکند. حالا بحث اساسی اینجاست که: با وجودی که جوان و اندیشه جوان از اهمیت پر بهای برخوردار بود و همواره ممثل سناریوی پیشرفت در جوامع محسوب میشود ما چرا این نیروی پر بها را از دست داده و به این قشر توجه مبرم و اساسی از آدرس دولت مردان و سیاسیون و مدیران با صلاحیت دولت صورت نمیگیرد؟ چرا به اندیشه و قابلیت های این گوهران نایاب اصلا بهایی داده نمیشود؟

جوانان به چالش های متعدد در جامعه امروزی ما دست و پنجه نرم می کنند که به طور اخص میتوان از چالش بیکاری و عدم موجودیت اشتغال در میان اقشار جامعه به خصوص جوانان نام برد که همواره یاس ها، دل زده گی ها و چالش ها را با خود داشته است. این همه چالش ها دقیقاً در زمانی عرض موجودیت می کنند که در تشکیلات دولتی بست های تهی وجود داشته و در قید اختیار مقامات و ماموران با صلاحیت دولتی به گروگان گرفته شده است. که به طور نمونه میتوان از ۱۳ هزار بست تهی در وزارت معارف و ۲ هزار بست تهی در وزارت صحت عامه نام برد. که این فقط میتواند به عنوان مشت نمونه خروار باشد. حالا پرسش اساسی مسئله در اینجاست که: این فرایند اگر چهره دوام دار بودن را برای خویش کسب کند در نهایت ریسک های بیشماری را در این رابطه میتوان شاهد بود که از آن جمله میتوان مسایل ذیل را در قید قلم گرفت:

اول: پیوستن قشر جوان به گروههای تروریستی و هراس افکنی (افراطیون) در کوتاه مدت.

موجودیت و تداوم چنین وضعیت پاشیدن آب به آسیاب دشمن است و فرصت مناسب و کلیدی را برای مخالفان نظام ("دولت وحدت ملی") و مردم مساعد میسازد تا به پروسه سرباز گیری خویش در این راستا شدت ببخشند و تعداد کثیر و وافر قشر جوان را به سمت اهداف، ایده ها و سیاست های خویش بکشانند که این مسئله خود در نفس خویش چالش برانگیز و قابل تشویش برای جامعه و به طور اخص حکومت موجود "وحدت ملی" میباشد.

دوم: بلند گرفتن میزان استفاده از مواد مخدر در میان قشر جوان. اعتیاد هم به مثابه سرطان در جامعه قلمداد میشود یعنی اعتیاد میتواند بالای عمر و دوام جامعه تاثیر مستقیم و بسزایی داشته باشد.

 در رابطه به معضلهء اعتیاد میتواند فاکتورهای متعددی دخیل باشد که از آن جمله میتوان به عوامل چون: عدم برنامه کارا و مداوم در رابطه با مبارزه با اعتیاد و جلوگیری از استفاده مواد مخدر، رقابت و پیشگیری میان تاجران آن در بازار و . . . . اما بیکاری و عدم موجودیت اشتغال میتواند یکی از فاکتور های کلیدی و تاثیرگذار در معضلهء اعتیاد میباشد. بنا اگر سیاست های درست و مدیریت دقیق جهت اجرای برنامه های اشتغال زایی صورت نگیرد در ٖآینده نمیتوان برای اصلاحات بنیادی و ترقی برای جامعه کنونی در انتظار بود. و شاهد بلند گرفتن میزان استفاده از مواد مخدر در میان اقشار جامعه به طور اخص قشر جوان خواهیم بود.

سوم: مهاجرت ها فرار مغزهای  سیل آسا و گسترده که در نهایت بیشتر آن منجر به غرق شدن در آب های یونان و طعمه شدن جانوران دریایی.

 

 

 

اصالت» در قبال مطالب منتشره در دیدگاه ها هيچ مسووليتي ندارد و با احترام به آزادي بیان و دموکراسي

 نميخواهد سانسور نمايد و دست رد به سينه نويسنده گان بزند)