دوشنبه، ۲۸ فبروری ۲۰۱۱



استاد (صباح)

 

به سلسلۀ پژوهشهای در باره اندیشمندان بزرگ:

معرفی چهره های کمتر آشنا در ادبیات پارسی

بخش ۳ – پژوهش و گردآورنده (صباح)

 

ناصرالدین ابوالحسن امیر خسرو دهلوى

امیر خسرو دهلوى, ناصرالدین ابوالحسن, فرزند امیر سیف‌الدین محمود. (ششصدوپنجاه ویک –هفتصدوبیست وپنج –ق) عارف, شاعر و موسیقیدان . پدرش در روزگار حمله و استیلاى مغول به هندوستان رفت و به خدمت شمس‌الدین التتمش رسید و در سلك امراى او در آمد و مدتى سمت امیرالامرائى یافت. در قصبه پیتالى ساكن شد و با دختر عمادالملك ازدواج نمود در كودكى امیر خسرو به شرف دستبوس نظام‌‌الدین محمد دهلوى معروف به «نظام اولیا» از كبار مشایخ چشتیه رفت و از آن پس تا پایان حیات ارادت خود را نسبت به آن پیر حفظ كرد و خود در شمار بزرگان سلسله عرفاى چشتیه درآمد. امیر خسرو در خدمت سلطان‌المشایخ با خواجه حسن دهلوى شاعر معروف و ضیاءالدین بن رجب برنى مؤلف تاریخ «فیروز شاهى» آشنائى یافت.

در همان حال به تعلم علوم ظاهرى نیز سرگرم بود, و با بسیارى از علوم متداول زمان آشنا گشت چون به حد رشد رسید به دربار غیاث‌الدین بلبن راه یافت و بعضى از امراء او مانند ملك چهجو را مدح گفت. سپس به خدمت پسر بزرگ عیاث‌‌الدین بلبن درآمد. وى بعد از فوت غیاث‌‌الدین بلبن در سال (ششصدوهشتادوشش - ق) ملازم درگاه معزالدین كیقباد و سپس مقرب درگاه جلال‌‌الدین فیروزشاه خلجى شد و مانند پدر و برادر خود در زمره امراء درآمد و عنوان«امیر» گرفت و به «امیر خسرو»اشتهار یافت. در دستگاه سلاطین دهلى یعنى ركن‌‌الدین ابراهیم, علاءالدین محمد , شهاب‌‌الدین عمر , قطب‌الدین مباركشاه و تغلق شاه معزز و محترم بود.

در سفر تغلق شاه به بنگاله همراه اوبود و در بازگشت پس از آنكه شنید شیخ‌‌نظام‌‌الدین اولیاء در گذشته ترك خدمت گفت و به دهلى رفت در جوار قبر مرشد خود مقیم شد. هرچه داشت به بینوایان بخشید و بعد از شش ماه درگذشت. ودرجوار نظام اولیاء به خاك سپرده شد. امیر از بزرگترین شاعران عصرخود بود و به همین جهت به او لقب لقب سعدى هندوستان داده‌اند وى علاوه بر اطلاعات وسیع از زبانهاى پارسى و تركى و عربى به زبان هندى آشنائى داشت و در موسیقى هندى و خراسانى نیز ماهرو توانا بود.

آثار: دیوان» امیر خسرو شامل انواع مختلف شعر مثنوى‌هاى «پنج گنچ» «ثمانیه خسرویه»مثنوى هشت گانه؛ «اعجاز خسروى» در فن انشاء؛ «خزاین‌‌الفتوح», معروف به تاریخ«علائى.

رابعه بلخی بانوی حماسه آفرین

عشق او باز اندر آوردم به بند

کوشش بسیار نامد سودمند

این بیت٬مطلع معروفترین شعر اوست. رابعه کعب بلخی را می گویم٬شاعر مشهور قرن چهارم هجری که به قولی اولین زن شاعر پارسی گو است. این غزل معروف او در کتاب زبان وادبیات پارسی عمومی آمده است و در معرفی وی ذکر شده: رابعه یکی از شاعران مشهور قرن چهارم است. پدر او « کعب» ودر حدود بلخ حکومت داشت. مشهور است که رابعه عاشق بکتاش ٬غلام برادرش ٬ شد. شک نیست که این دو خط در معرفی شاعر زنی که بیش از هزار سال پیش اشعاری شیوا و روان سروده است ٬کافی نیست . از همین رو بران شدم که در اینجا هر چند کوتاه به معرفی وی بپردازم. از جزئیات زندگی رابعه و قبیله ی او چیز زیادی در دست نیست ٬اما گفته می شود کعب در تعلیم وتربیت دخترش کمال توجه را داشته است و در هنگام مرگ نیز به پسرش ٬حارث٬ وصیت کرده که بخوبی از او نگهداری کند. عطار درمثنوی الهی نامه ی خود در این باره می گوید:

چو وقت مرگ پیش آمد پدر را به پیش خود نشانید آن پسر را

بدو بسپرد دختر را که زنهار زمن بپذیرش و تیمار می دار

ز هر وجهی که باید ساخت کارش بساز و تازه گردان روزگارش

البته در کتب تذکره نامی از استاد یا استادان وی برده نشده است اما تذکره نویسان اذعان داشته اند که وی دانش وتبحر علمی بسیاری داشته است. محمد عوفی صاحب کتاب لباب الالباب درباره ی وی می گوید:

دختر کعب القزداری اگر چه زن بود اما به فضل برمردان جهان بخندیدی. فار‌‌س (سوار) هر دو میدان ٬ والی هر دو بیان ٬به نظم تازی قادر و در شعر پارسی به غایت ماهر.

رضا قلی خان هدایت نیز درباره ی دانش وی گفته است:

رابعه در حسن وجمال و فضل و کمال و معرفت وحال٬وحیده ی روزگار وفریده ی دهر و ادوار ٬صاحب عشق حقیقی ومجازی ٬فارس میدان ادب پارسی و تازی بود.

همان گونه که رضا قلی خان هدایت گفته است٬ رابعه در حسن جمال نیز سرآمد بوده است وبه همین دلیل او را «زین العرب» می نامیدند. عطار در همین باره می گوید:

به نام٬ آن سیمبر زین العرب بود دل آشوبی و دلبندی عجب بود

اما این که وی را صاحب عشق حقیقی و عارف دانسته اند٬ به احتمال قوی به این دلیل است که وی را با رابعه عدویه بصری ٬ عارف بزرگ قرن دوم هجری ٬ اشتباه گرفته اند . زیرا در اشعاری که از رابعه باقی مانده است٬ نشانی از معانی ومضامین عرفانی نیست و در داستان زندگی وی نیز که در الهی نامه آمده است٬سخنی از عارف بودن رابعه در ابتدا یا انتهای زندگی او نیست تا همچون شبلی نعمانی در کتاب شعرالعجم بگوییم که: «. . عشقش از سر حد مجاز به حقیقت کشیده و داخل در حلقه ی تصوف گردید.

متأسفانه از رابعه مانند سایر شاعران همدوره ی وی اشعار بسیاری باقی نمانده است ٬ اما همین اشعار معدود نشان می دهد که وی غزل ٬ قطعه وقصیده را استادانه می سروده است و شعرهایش روان وسرشار از احساسات لطیف است و در آن تشبیه ها واستعاره های زیبای فراوانی دیده می شود. در ضمن باید توجه داشت که وی بیش از هزار سال پیش می زیسته است و قبل از دوران شکوه شعر پارسی و ظهور بزرگانی همچون فردوسی ٬ فرخی و منوچهری این شعرهای روان وخالی از پیچیدگی را سروده است.

مرگ رابعه: شاید نقطه ی طلایی زندگی رابعه ٬ نحوه ی مرگ وی است ٬ مرگی رمزآلود و دردناک که همچون سایر مرگ های مشابه با داستان های واقعی وغیر واقعی عجین شده است. آنچه روشن است این است که رابعه عاشق بکتاش٬ غلام برادرش٬ شد. وقتی خبر این شیدایی به حارث رسید ٬ بسیار آشفته شد ودستور داد او را به یکی از گرمابه های شهر بلخ بردند و شاهرگ دو دستش را بریدند. گفته می شود که پس از بریدن شاهرگ هایش او را تنها گذاشتند و در گرمابه را گچ گرفتند ورابعه در حالی که با سر انگشت خون آلود خویش بر دیوار گرمابه اشعاری را می نوشت ٬ جان سپرد. همچنین گفته اند که بکتاش پس از مرگ وی حارث را کشت و سپس خود نیز مرگ را به زندگی ترجیح داد.

سرگذشت زندگی رابعه را «فقیر» نظم کرده و نام آن را گلستان ارم نهاده است.

اینک نمونه هایی از اشعار او:

دعوت من بر تو آن شد کایزدت عاشق کناد

بریکی سنگین دلی نامهربان چون خویشتن

تابدانی درد عشق وداغ مهر وغم خوری

تا به هجر اندر بپیچی و بدانی قدر من.

مرا به عشق همی محتمل کنی به حیل

چه حجت آری پیش خدای عزّ و جل

به عشقت اندر عاصی همی نیارم شد

به دینم اندر طاغی همی شوم به مثل

نعیم بی تو نخواهم٬ جحیم با تو رواست

که بی تو شکّر زهر است و با تو زهر عسل

به روی نیکو تکیه مکن که تا یک چند

به سنبل اندر پنهان کنند نجم زحل

هرآینه نه دروغ است آنچه گفت حکیم

فمن تکبر یومآ فبعد عزّ ذلّ .

رضى الدین امامى هروى

تولد: ؟؟؟

وفات: (ششصدوهشتادوشش – ق) قصبه لنجان اصفهان

امامى هروى, رضىالدین, ابو عبدالله محمدبن عثمان. (ششصدوهشتادوشش – ق) ادیب, شاعر. وى ملك‌اشعراء و مداح اتابكان پارس و معاصر سعدى و مجدالدین همگر بود. ابتدا مداح ملوك كرت بود. سپس به كرمان رفت و به مدح پادشاهان آن دیار یعنى سلاطین قراختائى پرداخت. در یزد مصاحب شمس‌الدین محمد تازى گوى, كارگزار شمس‌الدین محمد صاحب دیوان شد. به سبب فضل و دانش وافر و تسلط بر زبان و ادب عربى و فارسى و اطلاع از علوم مختلف معقول و منقول شهرت بسیار داشت, تا آنجایى كه برخى از معاصران در مقام مقایسه او با سعدى برآمده و اورا بر بسیارى از شاعران ترجیح داده‌اند. مجدالدین همگر اورا بر سعدى ترجیح داده است. در قصیده‌سرائى به سبك عراقى شهرت داشت. ودر قصبه لنجان درگذشت.

آثار: دیوان اشعار مشتمل بر دو هزار بیت, شرحى بر قصیده (بائیه)

ذوالرمّه شاعر معروف عرب به عربى .

وحشی بافقی

تولد وحشی گویا در اواسط نیمه اول قرن دهم، اتفاق افتاد.

دوره اول زندگی وحشی در زادگاهش سپری شد. وحشی در این مدت به جز برادرش در خدمت شرف الدین علی بافقی نیز به کسب دانش و ادب مشغول بود. وحشی بعد از فراگیری مقدمات علوم ادبی، از بافق به یزد و از آنچه به کاشان رفت و مدتی را در آن شهر به مکتب داری مشغول بود. بعد از مدتی، به یزد برگشت و در همانجا ساکن شد و به شعر و مدح پادشاهان ان شهر مشغول بود تا اینکه در سال نوصدونودویک هجری در گذشت.

خانواده وحشی از نظر ثروت، جزو خانواده های متوسط بافق بود. برادر بزرگترش، مرادی بافقی هم یکی از شاعران آن عهد بود که تاثیر زیادی در تربیت و آشنایی وحشی با محفل های ادبی داشت، اما پیش از آنکه وحشی در شعر به شهرت برسد در گذشت. وحشی در اشعار خود چند بار نام برادرش را آورده است.

وحشی شاعری بلند همت، حساس، وارسته و گوشه گیر بود با وجود اینکه شاعران هم عصر او برای برخورداری از نعمتهای دربار گورکانی هند، امیران و بزرگان این دولت، به هند مهاجرت می گردند؛ وحشی نه تنها از خراسان بیرون نرفت بلکه حتی از بافق تنها مدتی به کاشان رفت و پس از آن تمام عمرش را در یزد اقامت کرد.

او شاعری را تنها برای بیان اندیشه ها و احساسات خود به کار می گرفت و نه برای کسب مال و زر اندوزی.

دوره کمالش در شاعری را در یزد گذراند و برای به دست آوردن روزی خود، تنها رجال و بزرگان یزد و کرمان را مدح کرد. در دیوانش یک قصیده در مدح شاه تهماسب و ماده تاریخی درباره وفاتش دیده می شود اما حامی واقعی او میرمران، حاکم یزد بود.

سیری در اشعار: کلیات وحشی بافقی بیشتر از نه هزار بیت است که شامل قصیده، ترکیب بند، ترجیع بند، غزل، قطعه، رباعی و مثنوی می شود. ترکیب بند ها و ترجیع بندهایش به خصوص مربع و مسدس آنها، همگی از جمله نظمهای دل انگیز دوره صفوی است. ساقی نامه ی طولانی او که به شکل ترجیع بند سروده، در نوع خود کم نظیر است که بعد از وحشی توسط شاعران دیگر با همان وزن و همان مضمون بارها مورد تقلید و جوابگویی قرار گرفت. به همین اندازه مسدس ترکیبها و مربع ترکیبهای او در شعرغنایی ارزشمند است و در نهایت زیبایی چنان ساخته شده که کمتر کسی است که تمام یا قسمتی از آن را به خاطر نسپرده باشند. اگر چه وحشی مبتکر این نوع ترکیب بند نیست، اما در این شیوه بر تمام شعرای شعرهای غنایی برتری دارد، به طوری که کسی در مقام استقبال و جوابگویی به آنها برنیامده است. غزلهای او سرآمد اشعارش است و از نظر ارزش و مقام، جزو رتبه های اول شعر غنایی پارسی است. در اکثر آنها، احساسات و عواطف شدید و درد و تألم درونی شاعر با زبانی ساده و روان و دلپذیر با نیرومندی هر چه تمامتر بیان شده است. مثنویهای وحشی بیشتر به استقبال و در مقام جوابگویی به نظامی سروده شده است. دو مثنوی او به نامهای ناظر و منظور و فرهاد و شیرین به استقبال خسرو و شیرین نظامی است. مثنوی اول او در ۱۵۶۹ بیت و در سال ۹۹۶ هجری به پایان رسید.

مثنوی دوم او بی شک یکی از شاهکارهای ادبیات در دراماتیک پارسی است که در همان زمان حیات شاعر شهرت بسیار یافت؛ اما وحشی نتوانست بیش از ۱۰۷۰ بیت از آن را بسراید و کار ناتمام او را شاعر معروف قرن سیزدهم هجری، وصال با افزودن ۱۲۵۱ بیت به پایان رساند و بعد از وصال، شاعر دیگری به نام صابر، ۳۰۴ بیت دیگر بر این منظومه افزوده دیگر است. وحشی همچنین مثنوی معروف دیگری به نام خلد برین دارد که باز هم به پیروی از نظامی و بر وزن مخزن الاسرار است. همچنین از وحشی، مثنویهای کوتاه دیگری در مدح و هجو و مانند آنها باقی مانده که ارزش مثنویهای دیگر او را ندارد.

ویژگی سخن: وحشی بافقی بی شک یکی از شاعران بارز و نام آور است که اهمیت او در سبک خاص بیان اوست. مضمونها و ظرایف شاعرانه و بیان احساسات و عواطف و نازک خیالهای او آنچنان با زبانی ساده و روان بیان شده که گاه آنها را با زبان محاوره بیان می کند و گاهی چنان است که گویی حرفهای روزمره اش را می زند و همین به شاعری او ارزش و اعتبار فراوان می دهد. او سعی می کند از استفاده بیش از حد اختیارات شاعری دوری کند و در عوض کوشش خود را برای بیان اندیشه ها و تفکرات عالی خود که بیشتر به همراه احساسات و عواطف گرم است به کار می گیرد. او زبانی ساده و پر از صداقت را بر می گزیند و همین دلیلی است که در عهد خود به عنوان تواناترین شاعر مکتب وقوع محسوب می شود. در اشعار وحشی، واژه های مشکل و ترکیب های عربی بسیار کم دیده می شود؛ اما به جای آن از واژه ها و ترکیب های رایج زمان خود بسیار استفاده کرده است.

وحشی همچنین به صنایع و آرایه های لفظی نیز توجه نمی کرد؛ جز آنکه برای استواری کلامش ضروری بوده باشد. گر چه وحشی در مثنویهایش بیشتر از نظامی و در غزل از غزلسرایان نام آور گذشته استقبال می گرد اما خود نیز طبعی مبتکر داشت چنانکه اکثر غزلهای او بعدها توسط شاعران دیگر مورد استقبال واقع شد.

سپهر قصد من زار ناتوان دارد

که بر میان کمر کین ز کهکشان دارد

جفاى چرخ نه امروز می رود بر من

به ما عداوت دیرینه در میان دارد

به کنج بی کسى و غربتم من آن مرغى

که سنگ تفرقه دورش ز آشیان دارد

منم خرابه نشینى که گلخن تابان

به پیش کلبه ى من حکم بوستان دارد

منم که سنگ حوادث مدام در دل سخت

به قصد سوختنم آتشى نهان دارد

کسى که کرد نظر بر رخ خزانى من

سرشک دمبدم از دیده ها روان دارد

چه سازم آه که از بخت واژگونه من

بعکس گشت خواصى که زعفران دارد

دلا اگر طلبى سایه ى هماى شرف

مشو ملول گرت چرخ ناتوان دارد

ز ضعف خویش برآ خوش از آن جهت که هماى

ز هر چه هست توجه به استخوان دارد

گرت دهد به مثل زال چرخ گرده ى مهر

چو سگ بر آن ندوى کان ترا زیان دارد

بدوز دیده ز مکرش که ریزه ى سوزن

پى هلاک تو اندر میان نان دارد

کسى ز معرکه ها سرخ رو برون آید

که سینه صاف چو تیغ است و یک زبان دارد

چو کلک تیره نهادى که می شود دو زبان

همیشه روسیهى پیش مردمان دارد

ز دستبرد اراذل مدام دربند است

چو زر کسى که دل خلق شادمان دارد

کسى که مار صفت در طریق آزار است

مدام بر سر گنج طرب مکان دارد

خود آن که پشت بر اهل زمانه کرد چو ما

رخ طلب به ره صاحب الزمان دارد

شه سریر ولایت محمد بن حسن

که حکم بر سر ابناى انس و جان دارد

کفش که طعنه به لطف و سخاى بحر زند

دلش که خنده به جود و عطاى کان دارد

به یک گداى فرومایه صرف می سازد

به یک فقیر تهى کیسه در میان دارد.

 

 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org