جمعه، ۲۱ مارچ  ۲۰۰۸

بخش نخست     

 

پاکستان در افغانستان به دنبال چيست؟

در عقب پرده سياسي افغانستان چه ميگذرد؟

چه زدوبند هاي بين ناتو و پاکستان وجود دارد؟

کيها جنگ سالار و کيها غرب سالار اند؟

چرا کرزي جلو خود سري هاي برادرانش را نميگيرد؟

آيا گريه هاي کرزي واقعآ معصومانه است؟

کيها ثروت و دارائي ملت را به يغما ميبرد؟

چرا ائتلاف در افغانستان شکست خورد؟ و...

افغانستان يكي از کشورهاي آسياي كه سالها است جنگ‌ هاي مختلف در آن جريان دارد. مساحت افغانستان ۶۵۲ هزار و ۲۲۵ کیلومتر مربع است .افغانستان با كشورهاي ایران از غرب، ترکمنستان از شمال، ازبکستان از شمال، تاجیکستان از شمال، چين از شرق، کشمیر از جنوب شرقي و پاکستان از جنوب هم ‌مرز است .تابستان‌ هاي آن گرم و زمستان‌ هايش سرد است. يكي از مهمترين مشخصه‌ هاي جغرافيايي افغانستان كوهستاني بودن آن است. يكي از دلايلي كه جنگ ‌ها اغلب طولاني است همين كوهستاني بودن افغانستان است .

در سال ۱۹۷۸ ميلادي حاکمیت ح.د.خ.ا  بر سر كار آمد. در سال ۱۹۹۲ حاکميت داکتر نجيب الله سقوط نمود  .آن ‌گونه كه در دانشنامه ويكي پديا آمده است، مجاهدین موفق به تشکیل دولت ملی نشدند و جای آنها را طالبان گرفت. طالبان نتوانستند بقایای مجاهدین را که بر علیه آنها مقاومت می‌کردند به طور کامل سرکوب كند.

رژیم طالبان با حمله ائتلاف بین‌المللی به رهبری امریکا از هم پاشید.

از سال ۲۰۰۱ میلادی بعد از کنفرانس بن (Bonn) در اثر توافق گروه‌های جنگي و طرفداران غرب دولت موقت به رهبری حامد کرزی روی کار آمد. حکومت در ۷ دسامبر ۲۰۰۴ میلادی به ریاست جمهوری حامد کرزی شکل گرفت و در ۱۹ دسامبر سال ۲۰۰۵ نیز انتخاب مجلس قانون‌گذاری آن را تکمیل کرد .افغانستان عضو سازمان ملل متحد و اكو است . حكومت در اين كشور جمهوري اسلامي است. اکنون بنام رئیس جمهور کرزی است. اين كشور دو مجلس دارد: مجلس نمایندگان با ۲۴۹ عضو و مجلس سنا با ۱۰۲ عضو. سن قانوني در اين كشور ۱۸ سالگي است.

بیشترین قرضه هاي کشور ازروسیه و بانک بین‌المللی پول است که بالغ بر هشت میلیارد دالر می‌رسد. پس از سقوط طالبان بیش از ۶۰ کشور جهان قول کمک را دادند که طي اين هفت سال  میلیارد ها دالر کمک صورت گرفت  ولي اين کمکهاوسيله مافياي قدرت : برادران کرزي ، اعضاي کابينه دوتابيتي وجنگ افروزان داخلي به يغما برده شدومردم گرسنه تروبي پناه ترگرديد   .

در دورهٔ قدرت طالبان حتی دختران خانه‌نشین شده و اجازهٔ تحصیل از آنها گرفته شد. در این دوره، به جای درس‌های علمی مانند کيميا و فیزیک در مدارس، بیشتر بر آموزش‌های مذهبی تاکید می‌شد . فعلآ ۱۳ پوهنتون و ۶ مرکز تربيه معلم وجود دارد.

افغانستان هم‌اکنون دارای یک شبکه ملی به نام «رادیو تلویزیون ملی افغانستان» (RTA) است كه یک کانال تلویزیونی و یک کانال رادیویی دارد .علاوه بر RTA نزدیک به صد شبکه رادیویی و حدود ده شبکه تلویزیون خصوصي در اين كشور وجود دارد .رشد و توسعه نظام ارتباطی افغانستان به دلیل کوهستانی بودن این کشور بسیار کند صورت می‌گیرد که مستلزم توسعه کیفی در زمینه ماهواره‌است .در افغانستان بیش از صد هزار نفر صاحب تلفون هستند و جالب تر آن که بيست برابر آن در این کشور صاحب تلفون همراه هستند. در کشور ۵۳۵ هزار مشترک اینترنت هستند.

تنشهاي داخلي پاکستان ومداخلات درامورافغانستان :

پاكستان يكي از كشورهاي جنوب آسياست كه در همسايگي افغانستان ، ايران ، چين و هند قرار دارد  . مساحت آن ۸۸۰ هزار و ۹۴۰ كيلومتر مربع است. پايتخت آن اسلام آباد است و بزرگترين شهر آن كراچي است. مردم پاكستان به زبان اردو سخن مي‌گويند .پاکستان ﮬﻔﺖ ولايت دارد: بلوچستان، سر حد شمالی، سند، پنجاب، ﻣناطق ﺷﻤﺎﻟﻰ، مناطق ﻗﺒﻴﻠﻪﺍﻯ، ﻛﺸﻤﻴﺮ ﺁﺯﺍﺩ و ﺍﺳﻼﻡﺁﺑﺎﺩ .پاكستان با ۱۶۴ ميليون و ۷۴۱ هزار و ۹۲۴ نفر نفوس (بر اساس آمارهاي سال ۲۰۰۷ (ششمين كشور پرنفوس جهان است و دومين كشور پرنفوس در بين كشورهاي مسلمان. اين كشور تا سال ۱۹۴۷ تحت سلطه انگليس بود.

در سال ۱۹۵۶ در اين كشور جمهوري اسلامي اعلام شد . درپاكستان قوميت‌هاي مختلفي چون سيك، عرب، پشتون، ترك، بلوچ و مغول به آن كوچ كرده‌اند. پس از آنكه در سال ۱۹۴۷ اين كشور اعلام استقلال كرد جدل‌هاي هند با پاكستان هم آغاز شد. اين دو كشور در سال‌هاي ۱۹۴۷ تا ۱۹۴۸ و در سال ۱۹۶۵ بر سر مالكيت كشمير با هم جنگيدند و اين دعوا تا امروز هم ادامه دارد. جنگ سوم بين اين دو كشور در سال ۱۹۷۱ روي داد كه نتيجه آن جدايي بخش شرقي پاكستان و اعلام موجوديت كشوري به نام بنگلادش بود .

پاكستان از ناهماهنگي‌هاي سياسي داخلي رنج مي‌برد.

مرزبندی پاکستان و افغانستان که د ر سال ۱۸۹۳ به وسیله استعمار انگلیس و سالها قبل از پیدایش پاکستان بر اساس خظ  دیورند پدید آمد و حضور ا قلیت ناراحت پشتون در دو طرف یاد شده همراه با دعاوی دیرینه سران پشتون برای جدایی ایالت سرحد (منطقه اصلی پشتون نشین در پاکستان) از آن کشور، شکل بند اصلی روابط گذ شته و حال دو کشور بوده است . آفرینش طالبان هم پدیده يی از چنین سیاستی است . هر نوع بررسی در مورد افغانستان و ماجرای طالبان، بدون آگاهی از خطوط سیاستهای پاکستان، احزاب  افراطي مذهبی آن کشور، گروههای فشار و هدفها و انگیزه های آنان ناقص و نارساست.

درخصوص اجراي نظام اسلامي در پاکستان يک کشاکش سه جانبه داخلي بين دنياگران، بنيادگرايان و نوگرايان پاکستاني وجود دارد. دنياگران به جدا نمودن دين و سياست معتقدند و تمايل دارند که پاکستان روش ترکيه را دنبال کند، اين گروه مدعي هستند که پاکستان براصل مليت تشکيل شده و ملت يک ايده دنيا پرستانه است. بنيادگرايان خواهان آنند که در پاکستان بر اساس خطوط قرآني حکومت اسلامي تشکيل گردد.

در مقابل دو جهان بيني ياد شده، جهان بيني نوگرايان - دستگاه حکومت فعلي - قرار دارد، نوگرايان راهي را بين خواستهاي د نياگرايان و بنيادگرايان ايجاد نموده و معتقدند که پاکستان بايد د ستگاه هاي سياسي غرب را دنبال نمايد ولي آنها را با اصول اسلام وفق دهد .قانون هاي اساسي سالهاي ۱۹۵۶، ۱۹۶۳ و ۱۹۷۳ عقايد نوگرايان را در بر دارند.

به مدت چندين دهه، دولتهاي مرکزي تحت سلطه پنجابيها از پرداخت سهمي عادلانه از منابع مالي تخصيص يافته به توسعه بلوچستان دريغ کرده اند و تنها ١٢ درصد از حقي را که از توليد گاز به ان ايالت تعلق مي گيرد پرداخته اند. به همين منوال، مناطق سندي و پشتون نشين نيز به طور مداوم از دسترسي عادلانه به رودخانه ايندوس محروم شده اند، چرا که پروژه هاي سدسازي سهم عمده آب را به سمت پنجاب بر گردانده اند . مشرف در يکي ازسخنراني تلويزيوني خود درسال ٢٠٠٦ به تفصيل بلوچستان پرداخت و ادعاهاي بلوچها درباره تبعيض اقتصادي را رد نمود و خبر راه اندازي يک برنامه توسعه ٣٩ ميليون دالري را براي انان خبرداد که نيمي از بودجه آن صرف راه سازي و ديگر پروژه هاي زيربنايي خواهد شد.

به گفته او « بهره کشان واقعي» از بلوچها رهبران اقوام هستند که عنوان سردار دارند و « منابع مالي تخصيص يافته و توسعه را غارت کرده اند « و نيروهاي نظامي با اين هدف به بلوچستان فرستاده شده اند که از بلوچها در برابر رهبرانشان پاسداري کنند. مشرف گناه شورش را به ويژه به گردن نواب اکبر بوگتي انداخت که توسط نظاميان پاکستان در غاري که پنهان شده بود کشته شد.

مسائل اقتصادي مربوط به ماليات و شرايط حاکم بر تقسيم درآمد حاصل از توسعه نفت، گاز و ديگر منابع طبيعي به احتمال زياد مذاکرات را به بن بست خواهد کشاند. رهبران سندي و بلوچ، در بيشتر پيشنهادهايشان درباره نحوه انتقال قدرت از دولت مرکزي به ايالات  استدلال نموده اند که روش کنوني تخصيص مالياتهاي جمع آوري شده به دست دولت مرکزي، که تنها مبناي آن جمعيت است و در نتيجه به نفع پنجابي هاست نبايد ادامه يابد. روش جايگزين پيشنهادي اين است که نيمي از ماليات بر مبناي جمعيت تخصيص يابد و باقي آن بر اساس مبلغي که در هر يک از ايالات جمع آوري شده است توزيع شود.

بنا بر قانون اساسي سال ۱۹۷۳ ايالات از تعداد نمايندگان برابري در مجلس سنا برخوردارند ، استدلال مي شود که بايد به سنا اختيارات بيشتري داده شود، تا به جاي رئيس جمهوري يا نخست وزير آن مجلس اختيار منحل کردن مجالس قانونگذاري ايالات يا اعلام حالت وضعيت اضطراري را داشته باشد.

برخي از اين هم تندتر مي روند و خواهان آن اند که بلوچها، پشتونها، سنديها و پنجابيها در هر دو مجلس و نيز در اداره هاي دولتي و مناصب نظامي، صرف نظر از نابرابري هاي معين نمايندگي برابر داشته باشند. همه جناحهاي اقليتها براي تقويت گسترده حضوراقليتها در اداره هاي دولتي و نيروهاي مسلح اولويت قائل اند و همگي خواهان برقراري تضمين هايي در قانون اساسي اند که دولت مرکزي را از برکناري خودسرانه دولتهاي منتخب ايالات – کاري که ذوالفقار علي بوتو در سال ۱۹۷۳ انجام داد – منع نمايد.

بنابراين چشم انداز موجود حاکي از ادامه يک کشمکش بي نتيجه ميان بلوچها و سنديها از يک سو و اسلام آباد از سوي ديگر است، که بيش از پيش به تضعيف پاکستان منجر خواهد شد .از ديد بلوچها و سنديها آمريکا در بحران کنوني مسئوليت عمده اي دارد، چرا که تجهيزات نظامي اي که براي سرکوب شورش بلوچها به کار مي رود آمريکايي اند و از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به اين سو خيل گسترده کمکهاي اقتصادي آمريکا به اسلام آباد است که مشرف را سرپا نگاه داشته . از ۱۱ سپتامبر تا کنون، مجموع کمکهاي نظامي آمريکا به مشرف، از جمله فروش ۳۶ جنگنده اف ۱۶ که مورد تأييد کنگره قرار گرفت، به ۹۰۰ ميليون دالر بالغ شده است و قرار است تا سال ۲۰۰۹، ۶۰۰ ميليون ديگر نيز بر اين افزوده شود. کمکهاي اقتصادي شامل ۳۰۶ ميليارد دالري مي شوند که پاکستان در چارچوب روابط دوجانبه خود با آمريکا يا در چارچوبهاي چند جانبه اي که با پشتيباني آمريکاييان شکل گرفته اند دريافت نموده.

ازاين گذشته به واسطه ايالات متحده حدود ۱۳۰۵ ميليارد دالراز قرضه يي پاکستان بخشيده شده است .دولت بوش، به جاي آن که مانند برخي مقامات اتحاديه اروپا بر مشرف فشار بياورد تا با اقليتها برسر راه حلي سياسي به توافق برسد، گفته است که تنشهاي قومي « مسئله اي داخلي» اند و پاکستان خود بايد آنها را حل نمايد. سازمانهاي حقوق بشر خواستار اعمال فشار بين المللي بر مشرف شده ، ايالات متحده را مورد انتقاد قرار داده اند زيرا سلاح هاي آنها از هدف عملکرد اوليه شان يعني پشتيباني از ارتش پاکستان در مبارزه اش بر عليه القاعده و طالبان، منحرف شده است. با وجود اين تا پايان دوران رياست جمهوري بوش تعهد آمريکا به پشتيباني از مشرف استوار خواهد ماند.

پس از بوجودآمدن مجاهدين سربه کف درپاكستان، زمينه مداخله ودست اندازي پاکستان بيشترازگذشته وسيله اين پول پرستان وتشنگان قدرت مساعد گرديد. نفوذ مدارس پاكستان در افغانستان، از اين زمان به بعدكاملا محسوس است. آثار علماى بزرگ ديوبندى از عربى و اردو به ‏پشتو ودري چاپ وترجمه وبه فغانستان ارسال گرديد. جمعية العلماى اسلام در طول‏ سالهاى جهاد، رابطه نزديكى با مجاهدين داشته است.

بعدازسقوط حاکميت داکترنجيب الله ،مجاهدين وسيله پاکستان وحاميان بين المللي اش به قدرت دست يافنتند ولي پاکستان وباداران خارجي اش به اينهم اکتفانکرده ودرصدد انتقال قدرت به نوکران افراطي اش تلاش نمود که سرانجام طالبان وطنفروش باتارومارنمودن مجاهد قدرت رابدست گرفتند.

قندهاردومين شهربزرگ افغانستان به شما ميرود، شهر قديم قندهار از ۵۰۰ سال قبل از ميلاد به اينطرف مسکونی بوده است، اما منديگگ واقع در ۵۶ کيلو متری اين شهر که در حدود ۳۰۰۰ سال قبل از ميلاد ايجاد شده ويکی از مناطق عهد برنز به شمار ميرود، بخشی از تمدن دوره (ايندوس) را تشکيل می داده است ، از آنجائيکه شهر قندهار در تقاطع راههای تجاری قرار داشته است ، قندهاريها در طول تاريخ تاجران بزرگی به شمار می رفته اند، اين شهر از طرف شرق با عبور از (بولان) به سند، دريای عرب (خليج فارس) و هند و از طرف غرب به هرات منتهی می شود، قندهار مهمترين نقطه تلاقی تجاری، هنر و صنعت افغانستان و هند بوده و بازار های پر رونق آن قرنها شهرت داشته است، شهر جديد اندکی از نقشه اوليه اش که احمد شاه درانی، بنيانگذار سلسله درانی آن را تهيه کرده بود انحراف يافته است، اين امر که درانی ها از قندهار بر خاسته و با حکومت ۳۰۰ ساله شان برافغانستان دولت جديد را دراين کشور پايه ريزی کرده اند، به مردم قندهارنسبت به ديگر پشتونها موقعيت ممتازی بخشيده است، شاهان کابل به عنوان يک امتياز خانوادگی، قندهاريها را از خدمت سربازی معاف کرده بودند.

 آرمگاه احمدشاه در بازار مرکزی شهر قرار دارد و هنوز مردم زيادی برای دعا به بنيانگذارکشورشان آنجا به ادای احترام می روند، پشت آرمگاه احمدشاه درانی محل نگهداری خرقه حضرت محمد (ص) يکی از مقدس ترين اماکن نيايش در افغانستان است، خرقه به ندرت از محل خودخارج ميشود، چنانچه که يکبارمرحوم امان الله خان (موسس استقلال افغانستان) برای متحد کردن قبايل، خرقه مبارک را به عموم نشان داد و بار ديگرهنگامی به مردم نشان داده شد که در شهر مرض وبا شيوع يافته بود.

 همچنين در سال ۱۹۹۶ ميلادی مطابق ۱۳۷۵ خورشيدی ملا محمدعمر به منظور مشروعيت بخشيدن به رهبری اش و به عنوان کسی که مسئوليت الهی دارد تا مردم افغانستان را رهبری کند خرقه را از محلش بيرون آورده و به انبوه طالبان حاضر نشان داد. شهر قندهار درميان صحرا قرار دارد گرمای تابستانهای آن نفس گير است، اما اطراف شهر را نهر های پر آب و زمينهای سر سبز و با غات ميوه فرا گرفته است که حاصل از آن ، انگور، خربوزه ، شاه توت، انجير، شفتالو و انار بدست  می آيد ، و انار آن بر علاوه  مصرف داخلی  در سراسر هند، پاکستان و ايران مصرف داشته و مشهور است.

تجاران قندهار از يک قرن پيش تجارت خود را با حمل ميوه قندهار به دهلی و کلکته آغاز کرده اند و اين تجاران کمک مالی عمده ای به طالبان برای تسلط بر کشور نمودند ، قندهار يکی از پر (مين) ترين شهر های جهان به شمار ميرود. مهاجرين به مزارع ويران شده شان بازگشتند به کشت خشخاش روی آوردند و بدين ترتيب منبع در آمد مهمی برای طالبان ايجاد کردند.

نهضت به اصطلاح مقاومت قندهار براساس تشکل قبيله ای درانی ها شکل گرفت، درقندهارمبارزه عليه روسيه بيشتريک جهاد قبيله ای به شمار می رفت که رهبری آنرا، رؤسای قبايل وعلمای سنتی به عهده داشتند، نه يک جهاد ايديولوژی به رهبری اسلام گرايان، احزاب هفتگانه مجاهدين مستقردرپشاورکه توسط پاکستان ايجاد شد و سهمی از کمک ها را از طريق مجاری سيا دريافت می کردند، رهبری هيچ يک از احزاب هفتگانه با پشتونهای درانی نبود.

در باره اينکه چگونه ملاعمر توانست گروه کوچکی از طلاب را عليه قوماندانان خشن قندهار به حرکت در آورد، داستهانهای زيادی بر سر زبانهاست، موثق ترين آنها که اغلب نقل و قول می شود آن است که دربهار سال ۱۹۹۴ ميلادی مطابق ۱۳۷۳ خورشيدی (زماني که مجاهدين در جنگ خون و آتش مصروف بودند) ساکنان منطقه سنگسار برای شکايت از يک قوماندان نزد ملا عمر آمدند، آنها اظهار داشتند که يکی از قوماندانان دو دختر جوان را ربوده سرهايشان را تراشيده وپس از بردن در يک پايگاه نظامی مورد تجاوز قرار داده اند، ملاعمر باجمع آوری ۳۰ طالب که تنها ۱۶ ميل تفنگ داشتند به پايگاه قوماندان مذکور حمله نموده و پس از آزاد کردن دختران ، قوماندان را از لوله تانک حلق آويز کرد، طلاب در نتيجه اين عمليات مقدار زيادی اسلحه و مهمات به دست آوردند، بعد ها ملا عمر اظهارداشت : ما عليه آن دسته از مسلمانها که گمراه شده بودند می جنگيديم ، چطور می توانستيم آرام بنشينيم، در حالی که مشاهده می کرديم عليه زنان و بيچارگان جنايت صورت می گيرد.

چند ماه بعد از اين حادثه دو قوماندان ديگر در قندهار رو در روی هم قرار گرفتند، اين بار موضوع اصلی پسری بود که هر يک از قوماندان خواهان او بودند، درجنگی که بين آنها در گرفت چند نفر به قتل رسيدند، طالبان ملا عمرپسر را، آزاد کرد و پس ازآن مردم با اشتياق از آنها تقاضا نمودند که در ديگرمشاجرات محلی نيز به کمک آنها بشتابند، اکنون ملاعمرچهره رابين هود  را به خودگرفته بود که در مقابل قوماندانان زور گو به ياری مردم بيچاره می شتافت موقعيت ملا عمر به اين دليل بالا گرفت که هيچ پاداش و تأييدی از مردم که به کمک شان می شتافت تقاضا نمی کرد خواست او تنها يک چيز بود:

اينکه برای ايجاد يک نظام کاملأ اسلامی از او پيروی کنند ! در همين هنگام فرستادگان ملاعمربا اسماعيل خان در هرات و ربانی درکابل ديدار کردند، حکومت منزوی کابل علاقمند بود هر نيروی جديد پشتون و مخالف حکمتيار را که هنوز از گلوله باران کابل دست بر نداشته بود حمايت کند در اين ملاقات ربانی قول داد طالبان را کمک مالی نمايد، مشروط بر اينکه آنها با حکمتيار به مخالفت بر خيزند، طالبان که در مدارسی تحت سر پرستی مولانا فضل الرحمن مولوی تند رو و حزبش جمعيت العلماء اسلام درس خوانده بود نيروی نو ظهور طالبان را به قوای مسلح  و آی اس آی  پاکستان معرفی ميدارد.

بتاريخ ۱۳ عقرب ۱۳۷۳ خورشيدی، کاروان بزرگ تجارتی پاکستان متشکل از ۳۰ لاری به مقصد آسيای مرکزی از طريق سپين بولدک داخل ولايت قند هار شد ولی مورد تاراج گروه مسلح قرارگرفت وبعد  گروهی دينی داخل صحنه شدند و با حملات برق آسای نظامی اموال تاراج شده را دوباره بدست آورند و ازهمان جا بود که پای شان در يک سلسله اقدامات اصلاحی داخل گردانيده شد، و بنام تحريک طالبان شهرت يافتند چنانچه آنان درابتدا برای پاک کاری شاهرا، ها از پاتکها ومحصول گيری های غيرقانونی وغيرشرعی، دزدی و چور وچپاول و دست درازی به مال و ناموس مردم داخل يک سلسله اموراصلاحی شدند، گفته شده که حملات طالبان در ولاياتی که تحت کنترول شان در آمده اند ازطرف شب بوده، اين امردر آن وقت برای تخت نشينان که قدرت را در کابل بدست داشتند، زنگ خطری را به صدا مياورد اينکه مبادا آنها از حمايت قوای هوائی که  با وسايل  رادار، به آسانی کشف نشود برخوردار باشند، قوای که قسمأ ازبيرون مرزها کمک نظامی خواهد شد به قول خانم بينظير بوتوکه به خبر نگار بی بی سی اظهار داشته بود، طالبان به کمک دولت های ايالات متحده امريکا، انگلستان و عربستان سعودی چند سال قبل در پاکستان ايجاد گرديده که چهره های اساسی را طالبان مدارس دينی ازجمله مهاجرين تشکيل ميدهد که بعدأ گروپ فوق به نيروی طالبان مسلح مبدل گرديد و رهبری آنها را رهبران سازمان بنيادگرای پاکستان ( جمعيت العلما ) بدوش داشته و سلاح طالبان از امريکا و انگلستان و پول از جانب سعودی اکمال ميگردد.

از ورود و ظهورطالبان در صحنه استقبال کردند، زيرا گروهی که توانسته بودند در قندهار و قسمت هايی از جنوب، امنيت بر قرارنمايند، برعلاوه آمريکايی ها فکر می کردند که طالبان سدی عليه منافع روسيه وايران درمنطقه بوده و زمينه را برای پاکستان آماده می سازد  تا از طريق افغانستان به بازارهای پرمنفعت ومنابع عظيم نفت و گازآسيای ميانه راه يابد، مامورين آمريکايی همچنين عقيده داشتند که طالبان می توانند توليد و تجارت مواد مخدر، را قطع نمايند موضوعات ديگری که آمريکا خواست از طالبان حمايت نمايد تعهدات اين گروه به انجام رسانيدن يک سلسله تعهدات تجارتی و ساختمانی به نفع شرکت های نفتی بود، طالبان تعهد کردند اجازه دهند ساختمان و تمديد لوله های غول آسای نفت و گاز، ازترکمنستان از، راه افغانستان به پاکستان صورت گيرد، داوطلب عمدهء ساختمان اين پروژه عظيم کمپنی های بزرگ نفت آمريکايی يونيکال و دلتای عربستان بود که مشترکأ آنرا بايد آنجام می دادند، بقول برنت روبين، يک تحليلگراوضاع افغانستان، عمده ترين وظيفه طالبان درارتباط ساختمان لوله های نفت و گاز، برقراری امنيت در مسيراعمار لوله ها بود، از اينرو بعد از بدست گرفتن عدهء از ولايات به سرعت و با قوای لوژستيکی فروان بسوی کابل يورش نمودند، پس از پنج روز جنگ خونين در اطراف کابل، سر انجام پايتخت به تسخير طالبان، اين ارتجاعی ترين گروه در ميان مجاهدين در آمد، حکومت ائتلافی ربانی ـ حکمتيار باشکست سنگين در کابل اعلام کرد که برای جلو گيری از خونريزی بيشتر قوای خود را از پايتخت بيرون می کشد.

در جريان اين جنگ شديد بيش از چند هزار نفر کشته يازخمی شدند که اکثر آنها از اهالی بی دفاع شهر کابل  بودند، قوای طالبان مجهز به جنگ افزار های مدرن و تقويت شده با مليشای نظامی پاکستان ، نزديک به يک هفته تمام شبانه روز اين شهر ويران را زير راکت باران گرفته، آنرا ويران تر کردند.

طالبان‏بر خلاف تصور تمامى محافل سياسى جهان كه همواره در پى راه‏ حلهاى‏شكست‏خورده «سياسى‏» در اين كشور بودند، بر روش نظامى‏گرى‏پافشارى نموده و به دور از هياهوى داخلى و بيرونى به‏لشكركشى‏هاى خود در ولايات مختلف ادامه داد و پس ازچهار سال جنگ و گريز، سرانجام توانست مهمترين پايگاههاى احزاب‏جهادى را فتح نموده و حضور خود را در غرب (هرات)، شمال (مزارشريف و شبر غان) و مركز (باميان و هزارجات) و مهمتر از همه دركابل تا حدودى تثبيت نمايد. ظهور ناگهانى‏اين گروه در معادلات سياسى و نظامى افغانستان و موفقيتهاى‏نظامى آن در ۹۰ درصد از خاك كشور، حدسها و احتمالات زيادى‏را درباره ماهيت، نيت و اهداف و روابط خارجى آنها به وجودآورده است.

تحليلگران سياسى، مطالب فراوانى در زمينه ابعادسياسى اين جنبش و پيامدهاى احتمالى آن در منطقه، به بيان وقلم درآورده و احتمالات متعددى را در اين خصوص ابراز داشته‏اند.و از طرف ديگر، افكار سخت‏گيرانه مذهبى طالبان كه تحت‏عنوان «اجراى احكام شريعت‏» و تشكيل دولت ناب اسلامى به اجراگذاشته مى‏شود، تشويشهاى بيشترى را در داخل كشور و منطقه باعث‏گرديد بود .

طالبان احکام و مقررات و فرمانهای کرخت کننده را برشهريان کابل نافذ نمود، زنان را ازخارج شدن از خانه بدون محرم منع کرد و مانع کارآنان شد، دروازه های مکتب را بررخ شان بست، زنان مريض را از معاينه دوکتوران مرد محروم نمود، دسته های پوليس مذهبی در کوچه و بازار توظيف شد تا مردان و زنانی را که بعقيده آنها از مقررات طالبان عدول نمايند، جزا دهند، مردانی که ريش خود را اصلاح نمايند و يا درمساجد نمازنگذارند، مورد شماتت قراردهند، درحقيقت تمام انواع سرگرمی های تفريحی در تلويزيون قدغن گرديد، گدی پران بازی منع شد و شيشه های پنجره های خانه های شخصی سياه رنگ گرديد، و صدای رسای مظلوم شهريان کابل از داخل بخارج کشور طنين انداز بود همه جهان به خشم آمده بود ولی هيچ يک ازتبهکاری های طالب، اداره قصرسفيد را به خشم نياورد، چنانچه نوساعات بعد از استقرار طالبان برکابل در سپتمبر ۱۹۹۶ ميلادی نطاق وزارت خارجه امريکا گلن ديوس گفت: ايالات متحده امريکا در تطبيق قوانين نوع طالبی در مناطق تحت حاکميت طالبان هيچ نوع ايرادی ندارد .

دو ماه بعد تر رابن رافل معاون وزارت خارجه آمريکا طی يک سخنرانی در سازمان ملل متحد، در مورد طالبان بدگمانی بين المللی را تاييد کرد ولی اظهار داشت که وجود آنها را نمی توان بعنوان يک حرکت بومی ناديده گرفت، مقامات رسمی آمريکايی ازملاقات ها و ديد، و واديدها ميان طالبان ومامورين آمريکايی اعتراف نمودند که در آن گشايش دوباره سفارت آمريکا در کابل مورد بحث قرار گرفته بود، يونيکال ازملاهای طالب درآمريکا بحيث ميزبان استقبال نمود واشخاصی را که درگذشته با جريان جهادي وطالبي (کرزي)همراهی داشتند درکمپنی استخدام کرد، روبرت اوکلی سفيرسابق امريکا درپاکستان وچارلزسانتوس نمايندهء سابق ملل متحد درکابل بصفت مشاورين کمپنی برگزيده شدند، زمانی که حکومت سودان اسامه را در سال ۱۹۹۶ ميلادی به هدايت آمريکا اخراج نمود، وی به پاکستان و بعدأ عازم افغانستان شد و در ساحهء دورتر از شهرجلال آباد سکونت اختيار کرد، روزنامه نيويارک تايمز گزارشی را  به نشر سپرد و در آن واضح ساخت که اسامه در زمان باز گشت به افغانستان مبلغی در حدود سه ميليون دالر دراختيارطالبان گذاشت، اين مبلغ در کشور فقيری مانند افغانستان که اقتصاد برباد رفته دارد مبلغ بزرگی بود.

حوادث ۱۱ سپتمبر ۲۰۰۱ در آ مريکا، ودر پس منظرآن جنگ آمريکا و انگليس درافغانستان نه تنها مردم عزيزما را بلکه درمجموع تمام جهان را تکان داد، تـنها استدلال مناسب جنگ آمريکا، درآنست که اکثر مردم افغانستان قربانی ديکتاتوری ملاعمروهيئت رهبری اش وهمچنان همکاران پاکستانی وسعودی آن تحت نام تحريک طالبان بوده ومردم ازخارج شدن صحنه سياسی ملاعمر و سايرمتجاوزين ابرازخرسندی کردند. ولی دراين چند سال ديده ميشود که سريال بن لادن به درازا، کشيده شد و زجر، آه و ضجه مردم از دست حاکمان بی قانون نحوه ديگر بخود گرفت، زيرا مردم رفاه اجتماعی و اصلاحات اساسی زير بنايی را آنطوريکه از جلسه (بن) به بعد   توقع داشتند به استثنای چند مورد لمس نکردند ودوام حضورنظاميان خارجی باعث شک و ترديدی را درميان مردم به بار آورد، بسياری ميپرسند که طالبان کی ها اند و چرا اينقدرمهم که بهای آنرا مردم عادی می پردازند ؟ ايالات متحده مي توانست با ضربات مشخصي خود را از شر القاعده برهاند و در عين حال تمام افغان ها را با خود دشمن نکند، افرادي که بي تفاوت و حتي دشمن« افغان هاي عرب» شده بودند.

بنابراين تصادفي نيست که طالبان نزديک به هفت سال بعد سرسخت تر از هميشه بازگشتند.

پرويز مشرف در نطقي که روز دوازدهم سپتامبر ٢٠٠٦ ايراد کرد، بر خطر« طالباني شدن نوين»،تهديد استراتژيک براي افغانستان و پاکستان، صحه گذاشت. گسترش اين نوع افراطي گرايي هاي ديني خشن، به مراتب خطرناکتر از روبناي القاعده است: در وهله اول بايد با توسل به شيوه هاي سياسي با آن مبارزه کرد.

بعد از حمله ۱۱ سپتامبر هدف آمريکا و متحدانش فقط حذف طالبان و القاعده بود که راهی برای مذاکره با هيچيک از آن ها باقی نمی گذاشت.  در سال ۲۰۰۳ بيشتر ادارات اطلاعاتی غربی به وضوح دريافتند که بدون اطلاعات وسيعی که در سازمان امنيت و اطلاعات پاکستان جمع شده، نميتوانند در افغانستان عمليات انجام دهند. بين ۲۰۰۳ و ۲۰۰۵ سازمان های اطلاعاتی غرب از نزديک با (ISI) همکاری کردند و تعداد زيادی از عوامل القاعده را شناسايی نمودند، اما اين امر را که عناصری از (ISI) مخفيانه به طالبان کمک ميکند نيزازنظردورنميکنند.  توافق هاي مشرف باطالبان بسياری از غربی ها را از لاک خود بيرون آورد.

غرب يا بايد ديالوگ با هواداران ملاعمر را بپذيرد يا اين ريسک را قبول کند که در نزاع های آتی با آن ها در جنوب افغانستان تلفات بيشتری بدهد.

در پی ادامه طرح اتهامات مقامات آمريکايي به پاکستان (که اين ميتواند بازي استخباراتي باشد) مبني بر عدم کنترول جدي مرزهاي مشترک با افغانستان و عبور بقاياي القاعده و طالبان از ان ، بنجامين فريکلي یکی از فرماندهان اردوي آمريکا در افغانستان از آمادگي اين نيروها براي گسترش عمليات نظامي به خارج از اين کشور خبر داد. (ولي چيزکه غرب درظاهرازآن سخن ميگويد) وي اشاره مستقيم به پاکستان نکرد ، اما تاکيد او بر انجام عمليات با همکاري اردوي پاکستان نشان مي دهد که از ديدگاه نظاميان آمريکایی مستقر در افغانستان پاکستان همچنان در مبارزه با بقاياي القاعده و طالبان جديت نشان نمي دهد . در همين راستا جان نگرو پونته مدیر اطاعات ملی آمريکا در گزارش اخير خود مرزهاي پاکستان با افغانستان را محل امني براي عناصر و رهبران القاعده اعلام کرد . گرچه پاکستان در حمله آمريکا به افغانستان همکاري همه جانبه اي داشت اما پس از استقرار ثبات نسبي در این کشور ، آمريکا طرح اتهامات خود را بر ضد پاکستان آغاز کرد و همواره مقامهاي سياسي و نظامي آمريکا ، پاکستان را به همکاري نکردن جدي براي مقابله با بقاياي القاعده و طالبان متهم کرده اند. دولت پاکستان نيز با رد اتهامات  همواره تعهد خود رابراي مقابله با تروريسم مورد تاکيد قرار داده اند. به گفته دولت پاکستان ، اين کشور با استقرار بيش از ۹۵ هزار نيروي نظامي در مرز مشترک با افغانستان ، تمامي تلاش خود رابراي تامين امنيت آن به کار بسته اند .

شوکت عزيز نخست وزير قبلي پاکستان نيز ضمن رد ادعاي جان نگرو پونته تاکيد کرد کشورش به شدت با تروريسم مبارزه مي کند و همچنان متعهد به تعقيب عناصر القاعده است . ناظران سياسي طرح اتهامات آمريکا بر ضد پاکستان و اعلام آمادگي فرماندهي نيروهاي آمريکايي مستقر در افغانستان براي انجام عمليات در خارج از اين کشور را ، در چارچوب سياست فرافکني مشکلات نيروهاي آمريکايي در افغانستان و همچنين در عراق ارزيابی مي کنند.اخيرآ ديدوبازديد متواتررابرت گيتس وزيردفاع آمريکا از افغانستان .

بنظر مي رسد هدف مهم تر، چگونگي مقابله با طالبان باشد که طي ماههاي اخير عمليات ضد آمريکايي و ضد نیروهای ناتو خود را تشديد کرده اند. درظاهر فرماندهان نظامي آمريکا و ناتو ريشه رشد طالبان را فراتر از مرزهاي افغانستان مي دانند و اتهامات آشکاري را بر دولت پاکستان می بندند.

این موضوع از طرف پاکستان به صراحت رد شده ولي نگراني هاي جدي دراين کشور بوجود آورده است. نگراني هاي پاکستان زماني افزايش يافت که فرماندهان نظامي آمريکا وناتو تهديد کردند که به پايگاههاي طالبان و القاعده در داخل پاکستان حمله خواهند کرد.

ظاهرآهمين تهديد ها بود که شوکت سلطان سخنگوي اردوي پاکستان حمله اخير به يک پايگاه سازمان القاعده در منطقه وزيرستان شمالي را تائيد کرد . تعداد نامعلومي از اعضاي القاعده که دريک منطقه متروک مستقر شده بودند . در اين حمله کشته شدند . ترديدهائي درباره اينکه حمله بوسيله اردوي پاکستان صورت گرفته باشد مطرح شده است و بعضي ها براين باورند که آمريکا تهديد خود را دراين خصوص عملي کرده است واردوي پاکستان چاره اي جز پذيرش مسئوليت آن نداشته است.

جدا از اين گونه مسائل ، بروز اختلاف نظر بين فرماندهان نظامي ناتو و آمريکا درباره چگونگي ادامه عمليات نظامي عليه طالبان و القاعده از موضوعات مهمي است که انتظار ميرود رابرت گيتس محرمانه اين موضوع ر با پاکستان مطرح نموده باشد .ناتو مايل نيست که نظاميانش خارج از ماموريت اوليه در شرق و جنوب افغانستان درگير شوند ولي فرماندهان نظامي آمريکا پافشاري مي کنند که نظاميان ناتو در آنچه مبارزه با تروريسم خوانده مي شود شرکت فعال داشته باشند. وزير دفاع آمريکا توسعه همکاري ناتو واردوي آمريکا در افغانستان را بخشي از ماموريت خود مي داند و طبعا فشار بيشتري برناتو وارد مي کند سفر رابرت گیتس به بروکسل و ديدار و گفتگوی وی با فرماندهان ارشد ناتو درهمين راستا قابل توضيح مي شود. درهرحال واقعيت آن است که آمريکا و ناتو به اهداف اعلام شده درافغانستان دست نيافته اند زیرا تروريسم کنترول نشده ، بازسازي افغانستان تحقق نیافته و قاچاق مواد مخدر نیز تحت کنترول نیامده است .

از ۱۱ سپتامبر بيش ازشش سال گذشته است  و موضوع در سراسر جهان  از ابعاد مختلف مورد کند و کاو قرار گرفته  و اسناد مختلف و رنگارنگی از همه نوع منتشر شد ه است،اما با این وجود هنوز همان قضاوت  اولیه توطئه برای عده زیادی  پابرجا مانده اند .

هر چند این رویداد پر تصویر ترین و پر فیلم ترین و پر شاهد ترین  و پر بیننده ترین  رویداد  ثبت شده در جهان است و موضوع کتابها، فیلم های پولیسی، فیلم نامه های  تاریخی  و داستانهای خیالی  حال و آینده نیز خواهد بود با این وجود در مورد عوامل و علت رویداد و  بر سر دلائل و ريشه هاي آن نه تنها دیدگاهی  يگانه وجود ندارد بلکه نظریه ها و دیدگاههای بسیار متضادی وجود دارد که  در عصری که آن را  انفجار اطلاعات و عصر بیرون رفت از انحصار رسانه ها و تعداد رسانه های عمومي جهانی می نامند، این تضادها و تناقضات در تفسیر رویدادها  مایه  نا امیدی  است.

 

بخش دوم

بخش سوم

 

توجه !

کاپی و نقل مطلب فوق صرف با ذکر نام و ادرس سایت «اصالت» مجاز است !

 

www.esalat.org