مسوولیت مقالات، مطالب و نبشته های نشر شده در «دیدگاه ها» به دوش نویسنده گان آنها میباشد


پوهنیار بشیر مومن
 

 دموکراسی یا «چکه چوران» بر کُرسی

Tue, October 26, 2010 08:10

 

بعد از سقوط حاکمیت "طالبان" توسط ایالات متحدۀ امریکا افغانان چشم براه ایجاد یک حکومت فراگیر و فارغ از مداخلات همسایگان بودند، ولی با سپری شدن اندک زمان معلوم گردید که این همه آرزوهای برباد رفته است و در عوض "مجاهدین"، یعنی آنهایی که در "دولت اسلامی" استاد ربانی خود را به نمایش گذاشته بودند، یکبار دیگر این "مجاهدین قهرمان" تمام پُست های دولتی و دارایی های عامه را با پشتیبای امریکا قبضه کردند، به قول امریکایی ها «مرگ خر عروسی سگان است». آنچه مربوط به دموکراسی، حقوق بشر و دولت - ملت و تعریف آن میگردد به کرات و تکرار در صفحات انتراتی ذکر شده که من نمیخواهم باعث درد سر شوم. فقط متذکر باید شد که وقتی مردم یک جامعه، یعنی همه‌ ی افراد مستقل و آزاد آن، در روند تصمیم‌ گیری پیرامون امور عمومی، به طور مستقیم یا غیرمستقیم شرکت می ‌کنند، و اینکه چنین عملکردِ آگاهانه و با اراده صورت گرفته باشد، می‌ توان از دمکراسی سخن گفت. وقتی می ‌توان از پذیرش آگاهانه و آزادانه‌ این ساز و کار گپ زد، که در تمایز با اینکه یک نفر یا گروهی معین درباره‌ی امور جامعه تصمیم بگیرند، مردم آن را هشیارانه انتحاب و به کار گرفته باشند. بر مبنای همین برداشت است که دمکراسی به عنوان یک نظام سیاسی در اولویت و در دستور روز قرار میگیرد. از لحاظ تاریخی نیز اصطلاح دمکراسی در تمایز با حکومت تک ‌سالار یا چند سالار ساخته شد و اساساً مفهوم دموس به عنوان جز نخست مقوله‌ ی دمکراسی در مقایسه و در مقابله با اشراف و شاهـان معنا داشت، یعنی افراد آزاد جـامعه که بخش پایین و متوسط سلسله مراتب اجتماعی را تشکیل می‌دادند. دموکراسی ناب یک آرمان است مانند سوسیالزم برای چپ و حکومت «اصیل» اسلامی برای راست. در حالیکه واقعیت های جامعه سنتی ما از قرار دیگر است و آرمان چیزی دیگر. در این مدت زمان حضور جامعه جهانی و آوردن دموکراسی، وضع امنیتی هر روز به وخامت گرایده، فقر به شدت گسترش یافته، وضعیت زنان به عنوان نصف نفوس کشور فاجعه بار است، مانند سنگسار، گوش بریدنها، بینی بریدنها، تجاوز به اطفال خورد سال و انواع مظالم دیگر غیر انسانی، بسیاری از مردم در حالت بی باوری و ترس زنده گی میکنند. اکثریت قاطع مردم زیر فشار های گوناگون قرار دارند. دکانداران دین فاسد بودند و فاسد تر شدند و حتی هویت عالمان دینی خودرا از دست دادند، بسیاری از به اصطلاح افغانستان شناسان، «نظریه پردازان» و سازمان های که در ظاهر داد از ضدیت با پاکستان میزنند و گاهی هم دیگران را متهم به همکاری میکنند خود عملاً در برابر موقف و مقام و یا راه یافتن به پارلمان برای پاکستان و ایران جاسوسی میکنند روزنامۀ نیویارک تایمز مورخ ۲۴ اکتبر در همین رابط به نقل از منابع مطلع خود می ‌نویسد «که عاملان ایران در آستانه‌ ی انتخابات مجلس افغانستان، پول‌ هایی به شماری نمایندگان پرداخته ‌اند که خود را نامزد نمایندگی کرده بودند، این پول ‌ها با هدف تأمین منافع جمهوری اسلامی در افغانستان پرداخت می‌شود. »

بدین ترتیب دیده میشود که مردم به دوگانگی و چند گانگی کشانده شده اند، هرکس باید مطابق نرخ روز یاد بگیرد که چندین چهره داشته باشد و چهره اصلی خویش را پنهان کند.

در روزگار ما حرص و آز زیاد است، دروغ های بزرگ. سوگند های بی محتوا وجدان های ضعیف و بد اخلاقی، در این دوران چه در داخل و چه در خارج، از آن تعارف ها، پارتیها، اکت های فیلسوف مابانه، ظاهر سازی های مصنوعی و دشمنی پنهانی بی پایان، ضرورت و احتیاج فراوان دارد. تا جایی که انسان مجبور میشود، یعنی کم عقلی، کم سوادی (منظور درجه تحصیل نیست) و تربیت نا سالم اورا وادار میسازد که به ظاهر و چاپلوسی به خاطر چشمداشت ناچیز تا سینه در برابر دیگر خم شود وبرای رضایت جانب مقابل به اصطلاح خوش مشربی ولی در اصل دلقکبازی کند و بعد در پشت سرش دهها فحش حواله نماید. شگفت انگیز است که باز همین کتگوری انسانها خود ادعای دانایی و دیگران را نادان میپندارند. سقراط در دفاعیه خود راز دانایی خود را چنین توضیح داد که «او نسبت به نادانی خود آگاه است ولی دیگران از نادانی خود بی خبر هستند». در حقیقت پیام سقراط این بود که قدم نخست در طریق کسب حکمت و دانایی همانا «خود آگاهی» است نه پر حرفی و دلقک بازی. به هر صورت همچو رفتارها باعث بحران بی اعتمادی میگردد. تا جایی که انسان از سایۀ خود می ترسد و به هیچ کس اعتماد نمی کند.

با تأسف بسیار باید گفت، در عصری که ما زنده گی می کنیم، حجم دروغ، صحنه سازی و باور های فریبکارانه آنقدر وسعت یافته است، که یا ما از واقعیت ها زمان آگاه میشویم، که دیگر تاریخ آن گذشته است، و یا آنقدر با هم پرخاش میکنیم و از هم نفرت پیدا کرده ایم که نمی خواهیم بدانیم برای چه این همه غوغا . . .

فساد اجتماعی بسیار گسترده شده است. ملیونها مردم به رشوه دهی و رشوه گیری کشیده شده‌اند. همه چیز حتی شرف و جان انسانی خریدنی و فروختنی شده است. دروغ گویی و خراب کاری خود و دیگران، حتی در این مهاجرت در هیچ زمانی مانند سالهای اخیر در نزد افغانان دیده نشده است.

عرصۀ سیاسی افغانستان صحنۀ وقایع و نمایش هایی است که نه تنها به مراقبت دائم بلکه به باز نگری بنیادی نیاز دارد. چکه چوران از آن جایی که تمام اهرم های قدرت را در دست دارند همیشه چشم انداز جذابی بوده و هست که از یک سو طعم قدرت را به پول پرستان وجاه طلبان به اصطلاح «روشنفکر» که از تمام نقاط دنیا به افغانستان سرازیر شدند بچشانند و به سوی این تشکیلات جذب گردند و از جانب دیگر انسانهای شریف و پایبند به اصول را از مشارکت فعال در کارهای سیاسی بازدا رند.

این حرف افلاطون که قرنها قبل گفته بود چقدر در مورد وضعیت دموکراسی کشور مان میخواند، دموکراسی جایی است که «سگان به خوبی صاحبان خویش اند»، جایی که «اسپان و خران، که عادت دارند آزاد و مغرور حرکت کنند، با کسانی که سر راه آنها قرار می گیرند بر خورد می کنند» نتیجه همین است که امروز در بر گزاری انتخابات معاملات پشت پرده زورمندان را دیدیم، احزاب سیاسی آنقدر به هم شبیه شده اند که از ترس امریکا «ریش» و «بی ریش»، چه "چپ" و چه "راست" که دیروز امتحان خویش را داده اند، امروز از دموکراسی و حقوق بشر سخن می رانند، مردم ولو اگر اصل انتخاب بین "بد" و "بدتر" را نیز پذیرفته باشند، هنگام انتخاب راه گم میشوند که "بد" کدام و"بدتر" کدام است! به همین منظور، عملاً تنظیم ها و سازمان های با ساختار چور سالاری تشکیل شده که به طور خزنده در تار و پود و بافت سیاسی دموکراسی نفوذ کرده و آنها را از مسیر اصلی شان که "حکومت مردم بر مردم" است منحرف ساخته است. نگاه کنید به "انتخابات"، قبل از برگزاری آن آقای رسول سیاف در نهمین سالمرگ مسعود گفت که «با خدا داده گان ستیزه مکن . . .» در حقیقت این پیامی بود به «غیر» که تمام کرسی های ولسی جرگه بین تنظیم ها تقسیم شده و جای برای غیر جهادیون نیست (گرچه ویدیو کلیپهای نشر شده در صفحات انترنیتی تفکیک جهادی وغیر جهادی را دشوار ساخته) وبه همین ترتیب در روز اول "انتخابات" جناب داکتر عبدالله رضایت تام خویش را طی یک مصاحبه ابراز کرد. اینها همه فاکت های است که انسان را معتقد به سناریوی نا مشروع و نا مقدس از قبل تنظیم شده، میسازد. لذا نه در "انتخابات" بلکه در این ایسقات، بهتر است گفت که کمی صداقت هم شده زیرا ممکن است چند نفر مانند داکتر رمضان بشر دوست، فوزیه جان کوفی و شکریه جان بارکزی استثنا های همین صداقت باشند. دانشمند علوم انسانی داکتر کبیر رنجبر درین رابطه چنین گفت: من با ده نفر از اعضای فامیلم به حوزه انتخاباتی رفتم و در شمارش آرا حداقل هیمن ۱۰ رای هم وجود ندارد، داستان متباقی را خود قضاوت کنید».

درست است که دگرگونی سیاسی افغانستان را به سوی دمکراسی پیش خواهد ‌برد و ارزش انسانی نهاد های مدنی آن را گسترش خواهد داد. اما آنچه مربوط به مطالب فرهنگی میگردد تجارب نشان داده که سیاست های نا سالم و ناپیگیر اقتصادی است که سد راه دموکراسی شده می تواند و مسایل فرهنگی در قدم بعدی دارای نقش بخصوص خود است، درست بودن این را دهه دموکراسی در وطن مان به نمایش گذاشته است که به مراتب "انتخابات" دموکرات تر منصفانه تر و بدون خونریزی داشتیم. اما اکنون افغانستان اضافه بر اینها و قبل از دموکراسی به یک مرحله گذار به دگرگونی اجتماعی بنیادی مانند ایجاد دولت عادل (صرف نظر از رنگ بیرون ویزمها) از شخصیت های که پابند به منافع ملی و وفادر به افغانستان و وطن دوست، اردوی ملی، پولیس ملی امنیت و خلع سلاح نیازمند است. خواست مردم به محاکمه کشاندن جنایت کاران و ناقضین حقوق بشر از سال ۱۳۵۷ تا امروز است، از هر قماش، قوم، مذهب تنظیم و سمت که باشند، این خواست بنیاد حرکت امروز را تشکیل می ‌دهد بدون این، حرف از دموکراسی یک حرف مفت و عوامفریبانه و مانند امروز چکه چوران برکرسی خواهند بود.