دکتور فرید طهماس

 

 

 

۴۷ سالگی ات مبارک باد حزب عزیز!

دوسال پیش به افتخار ۴۵ سالگی تاسسیس ح.د.خ.ا. با خیال اندیشیی ژورنالیستیکی، مصاحبه یی بعمل آورده بودم با حزب دموکراتیک خلق افغانستان.

آن مصاحبه، بسیاری از اعضای حزب را که با آرمانهای آن وفادار مانده اند، خرسند ساخت؛ کسانی که نسبت به حزب و آرمانهایش دچار تردید شده اند را به تفکر وا داشت و حزبیهایی که در ظاهر دوست حزب و در اصل دشمان آن بودند و هستند را غضب ناک، عصبی و بیشتر از پیش انتقامجو ساخت.

اینک که دوسال از آن مصاحبه میگذرد، من به صفت یک ژورنالیست به آن چی که حزب در پاسخ به پرسشهای من ارایه کرده بود، بیشتر معتقد شده ام.

 

 در این جا چند پرسش و پاسخ را از همان مصاحبه یادداشت کردم که اینک بار دیگر به شما خوانندگان گرامی پیشکش می نمایم.

 

حزب به این پرسشم که آیا پایان حاکمیت شما در افغانستان یک ضرورت تاریخی محسوب می شد، این طور پاسخ گفته بود:

پاایان هر چیزــ آغاز چیز دیگری است، ببینید، اینکه هدف اساسی من دفاع از زنده گی انسان زحمتکش و ایجاد یک جامعهء پیشرفته و عادلانه است، نمی توان انکار کرد۰ مخالفان من نیز این نکته را به خوبی میدانند، لیکن جریانات بالنده و پیشرونده تاریخی، بخاطر اینکه بتوانند راهشان را به جلو بگشایند، گاهی به عقب نشینی نیز ضرورت دارند و در نتیجهء عقب نشینی، طبیعی است که خلای قدرت ایجاد میگردد و این خلا باید پر شود. طبعاً نیروهای مخالف، خلای قدرت را پر میکنند و عمل می نمایند، همینجاست که دو شیوۀ عمل و دو طرز تفکر ماهیتاً از هم متفاوت، در مقایسه و قضاوت مردم و تاریخ قرار میگیرد؛ همه چیز دچار تزلزل و تغییر میشود؛ هرچی، هرچه هست و هر کی هرکه هست، بهتر و روشنتر خود نمایی می کند، احزاب نیز از این اصل مستثنا بوده نمیتوانند. فقط با گذشت زمان است که تفاوت میان حق و باطل، خوب و خراب روشن شده میرود.

برای درک حوادث مهم و بزرگ تاریخی، گذشت زمان ضرورت است. مگر نه شنیده اید که گفته اند چیزهای بزرگ را در فاصله میتوان دید۰

حزب در پاسخ یکی دیگر از پرشسهایم که چرا همه احزاب تازه بمیان آمده از وجود خود را، توده های قلب خود میپندارید، در حالی که بخشهایی از آنها در عمل با دشمنان و مخالفان عقدیده یی شما پیوسته اند، چنین گفته بود:

بلی، این نوعی از بدبختی است که در همهء احزاب سیاسی وجود دارد۰ این گونه آدمها که به آرمانهای من وفا نه کردند، به کسانی که تازه به آنها رو آورده اند، چه گونه وفا خواهند کرد۰(در این جا نمی خواهم از "ستون پنجم" خود چیزی بگویم) کسانی که در دامان من پرورش سیاسی یافتند و سرانجام برضد خودم برخاستند و با مخالفان من پیوستند، با این کار خود خدمت بزرگی به من انجام داده اند، من از آنان سپاسگزارم!

حزب در پاسخ به این سوالم که هنوز هم از دشمنان تان سپاسگزارید؟، چنین گفته بود : "

بلی، سپاسگزارم، بخاطری که با این روش، نی تنها چهره های اصلی خود را روشن ترکردند، بل مرا در مسیر تصفیه، تحول و تکامل نیز کمک کردند۰ خطرناک زمانی میبود که آنان در من می بودند، لیکن به کارهایی دست می زدند که در نتیجه، زیان معنوی بیشتر به من وارد می گردید، چنانچه این گونه اعمال در زمان حکومت حفیظ الله امین بسیار صورت گرفت۰ امین با کشتار مردم و افراط و غلو در دفاع از "انقلاب ثور" توانست کار های زیادی را به نفع دشمنان من انجام دهد."

حزب، به این سوالم که از تجزیه تان به حزبهای کوچک چه احساسی در شما بمیان آمده، پاسخ داده بود : "

در قلب خود درد احساس می کنم ."

بخاطری که حزبهای به میان آمده از من، همه پاره های قلب من هستند۰

پرسیده بودم، تنها درد احساس می کنید؟، پاسخ داده بود:

" نی، همزمان با درد، تغییری را نیز در وجود خود احساس می کنم . این تغییر، تغییری هست مثبت که بر کیفیت من تاثیر گزار خواهد بود."

حزب در پاسخ این سوال که:

فروریزی اتحاد شوروی را چگونه ارزیابی می نمایید، توضیح داده بود: "

بفکر من، با «فروریزی اتحادشوروی» و «یک قطبی شدن دنیا»، هم اتحادشوروی و هم جهان دوقطبی از اهمیت بیشتر برخوردار شده است؛ بد بختی و بیچاره گیی که در اصل از سال ۱۹۸۵ میلادی آغاز و تا امروز دامنگیر اکثریت مردمان اتحاد شوروی سابق گردیده است را کسانی بهتر درک میکنند که، درآن جا عملاً زنده گی کنند و بصورت عمیق و عینی تفاوتهای زنده گی اقتصادی و اجتماعی در آن کشور را به قضاوت گیرند؛ قضاوت در این باره تنها به اساس ارقام و آمار رسمی و آنهم از منابع طرفدار رژیمهای غیرعادلانهء اقتصادی، کافی نیست۰ مردم در آن جا به دو بخش تقسیم شده است:

یکی ــ سرمایه داران و ثروتمندانی هستند که نبض اقتصادی را در دست گرفته و از نظر کمیت، بسیار معدود اند و دیگر، مردم عامه است که بسیاری از آنان حتا زیر خط فقر زنده گی می کنند۰ در نتیجهء همین سیستم غیرعادلانهء اقتصادی است که مردمان زحمتکش آن کشور به اقتصاد و فرهنگ سوسیالیستی، بیشتر از پیش متمایل گردیده اند.

و حزب در پاسخی دنیای یک قطبی چنین مجسم ساخته بود: "

با نگاهی به اوضاع خونین در افغانستان، یوگوسلاویای سابق، عراق و دیگر کشور ها می توان به مفهوم واقعی دنیای یک قطبی پی برد۰"

از حزب پرسیده بودم که چه کارهایی باید صورت گیرد تا شما را یک حزب قوی و واحد ببینیم، پاسخ داده بود:

"اصولیت و مطالعه را کنار نگذارید؛ از مبارزات گذشتهء تان مایوس نه شوید؛ عملکرد علمی، تواضع و اخلاق پسندیدهء حزبی و حوصله را فراموش نه کنید؛ تحمل عقاید مخالفان تان را داشته باشید و به تبلیغ و پروپاگند افتراء آمیز که بر ضد من صورت گیرد، با دلایل مقنع و مستند پاسخ بدهید۰اطمینان داشته باشید هر قدر برضد من تبلیغ سوء بعمل آید، به همان اندازه در دلهای مردم زحمتکش بیشتر جا خواهم گرفت۰هرگونه تلاش به خاطر احیای دوبارهء من، اگر اساس علمی و منطقی نه داشته و صرف از خوشبینی، عواطف و احساسات نسبت به من سرچشمه بگیرد، نی تنها بیفایده، بل خطرناک نیز خواهد بود۰ در احیای تشکیلاتی من با آگاهی عمل نمایید. در این مسیر نه افراط کنید و نی تفریط۰ من احیا می شوم! "

 

 

 

زین آ تش نهفته که در سینۀ ماست

خورشید شعله ایست که آسمان در گرفت

 

 

تا ذهن و اندیشه مان را تغییر ندهیم، تحولی در ما صورت نمی گیرد؛

ترقی، رشد، پیشرفت، تشکل، اتحاد، همیاری و همکاری زمانی میسر میشود که در پی افق های تازه و راه ها و شیوه های جدید مبارزه و تصمیم هدفمندانه باشیم.

 

با ورود جنایتکاران جهادی در هشت ثور ۱۹۹۲ به کابل، چور و غارت دارائی های عامه، آغاز یافت. هر یک از گروه ها هر کدام باالنوبه هرآنچه در دست شان آمد به یغما بردند.

آمدن گروه های چپاولگر به کابل- قلب افغانستان- که حتی قبل از آمدن به کابل، چهره های خاین و کریه خود را در قتل و آدمکشی و وابستگی به پاکستان، ایران، عربستان و کشورهای دیگر به نمایش گذاشته بودند، با ریختن خون های فراوان، کابلیان را بیش از پیش داغدار نمودند. وقتی تنظیم های خاین وارد کابل می شدند، آنانی که از سرشت این تنظیم ها بی خبر بودند، شادی مرگک شده و برای آمدن شان لحظه شماری می کردند. این شادی مرگک شدن و خوشحالی دیری نپایید و هنوز "هفته ی عسل" آمدن تنظیم ها به کابل سپری نشده بود که کوچه ها و سرک ها بین تنظیم ها تقسیم شد و جنگ برای تسلط بر مناطق دیگر و بدست آوردن غنایم بیشتر آغاز شد. دولت پشاوری مجددی و به تعقیب آن ربانی، از محدودۀ ارگ بیرون نرفت. نیروهای احمدشاه مسعود که یکی از طرفین اصلی جنگ و در حاکمیت قرار داشتند، به امر مسعود، از کوه تلویزیون هر جنبنده ای را به گلوله می بستند. نیروهای سیاف، گلبدین و مسعود هر کدام برای سرکوب طرف مقابل، از هیچ وسیله ای دریغ نمی نمودند. کابل در ظرف چند روز به ویرانه ای شباهت پیدا نمود که همه آن را به شهرهای بمباران شده ای بعد از جنگ دوم جهانی تشبیه می نمودند.

از آسمان و زمین، باران مرمی و راکت و هاوان می بارید.

کابلیان در خون فرزندانشان غسل تعمید می دیدند. کابل به فرمان باداران پاکستانی، ایرانی، فرانسوی، انگلیسی و عربی این تنظیم ها می سوخت و تنظیم ها بی توجه به این همه خونریزی و چور و چپاول، همچنان سرگرم زد و خورد بودند، بیش از هفتاد هزار کابلی را کشتند، بر زنان و دختران و پسران تجاوز نمودند، گوش و بینی مردم را بریدند و بر فرق شان میخ کوبیدند، با این همه خون ریخته شده و قتل و غارت و بی ناموسی، "جهادی ها" خم به ابرو نیاوردند و با آمدن "طالبان" فرار را بر قرار ترجیح دادند.

موقعی که دوباره با کمک سربازان خارجی و در پناه بی ۵۲ به کابل یورش آوردند، در پست های حساس و کلیدی دولت جابجا شدند و چهار سال خون و جنایت را در خاطره ها زنده کردند و برای اینکه جنایت های شان را از اذهان مردم زدوده باشند، "هشتم ثور" را به عنوان "جشن پیروزی جهاد" نامگذاری نمودند و برای این کار همه ساله ملیون ها دالر را خرج مصارف جشن می نمایند و با بی شرمی و بی حیایی و با بی وجدانی به نظاره ویرانی هایی می نشینند که خود عامل آن بوده اند.

سران و جهادی های تنظیمی چنان پست و رذیل و بی وقار اند که برای رسیدن به پست و چوکی حاضر به هر نوع معامله و پستی میشوند. این روز که جز تباهی و ویرانی و کشتن انسان های بی گناه، ارمغانی نداشته است، تنها از سوی کسانی تجلیل می شود، که به نحوی در ویرانی و چور و چپاول دخیل بوده اند. در زمان حاکمیت تنظیمی کابل در آتش سوخت و دزدان مسلح مردم را به تماشای رقص بسمل نشاندند، بر دختران پاکدامن تجاوز نمودند، چشمها را کشیدند و گوش و بینی بریدند . . . آنانی که باید به خاطر جنایات و تبهکاری های شان در حق مردم به پای میز محاکمه کشانده می شدند، ولی همه در دستگاه های دولتی حضور دارند و با زور تفنگ و پول به جنایت شان ادامه میدهند.

تنظیم های بنیادگرای هفتگانه و هشتگانۀ جهادی، جنگسالاران و قوماندانان شان به شمول عناصر تکنوکرات غربی و امریکائی شامل در دستگاه و ادارۀ دولت دست نشانده با موجودیت قوای چهل کشور خارجی همچنان به جرم و جنایت شان چون گذشته ادامه میدهند و میلیونها دالر از پول کمکهای جامعۀ جهانی را حیف و میل نموده اند. کجاست سازمان ملل متحد، قوای اشغالگر خارجی، زمامداران بی عطوفت غرب که جلو این همه جرم و جنایت را بگیرند.

رفقای حزبی ما نیز مانند صدها هزار مردم رنجدیده و ستمکشیده مزه تلخ زورگویی و بی بند و باری تشنه گان قدرت و تاراجگران ثروت ملی را چشیدند و از جانب دیگر، تعدادی از آنها در حلقه های نامتجانس گروپ ها و شاخه های جدا شده از بدنۀ حزب دموکراتیک خلق افغانستان گرفتار و هر کدام بخاطر منافع شخصی و گروپی شان مدتی است که نا آگاهانه مشغول تجارت و درآمد خویش اند. این وضعیت تا چه مدتی ادامه پیدا نماید. همه سرخورده، مایوس و افسرده شده اند، لازم بود تا این زمان بخاطر رهایی زحمتکشان از وضع حاکم در کشور کاری مثمری صورت میگرفت که نگرفت و ما طی مدت پنجسال قبل منتظر ماندیم تا ببنیم چه میشود و اما آب از آب تکان نخورد. لازم است تا تحت مشوره های سالم و صادقانه رهبران، اعضاء و کادرهای وفادار و سابقه دار ح.د.خ.ا.، پرچم تکاپو و مبارزه حق خواهانه ملت عزیز بدست نسل جدید از رهروانهای سالم اندیش و مبارزین تازه نفس، سپرده شود تا این نسل پُرتحرک با هدفمندی و دوراندیشی گامی به جلو بگذارند و درفش مبارزۀ حزب دموکراتیک خلق افغانستان را بر بلندی آزادی و پیروزی به اهتزاز درآورند. و درین راه وطنی و میهنی زحمتکشان و ستمدیده گان را همراه سازند و گام به گام با آنان به پیش بروند.

مارکس: مبارزه سیاسی برای بر انداختن قدرت طبقات ارتجاعی و گرفتن قدرت سیاسی از سوی طبقه انقلابی و زحمتکش - گام اول و ضروری برای آزادی است.

وی درمورد طبقۀ زحمتکش میگوید - او با سستی، نا دانی، دنباله روی، خود پسندی، خود خواهی، تنگ نظری، دورویی، ریا کاری و بزدلی ی که می تواند در گروه ها اقشار و طبقات گوناگون مردم وجود داشته باشد مبارزه می کند و در برابر اینها، قدرت اخلاقی طبقه انقلابی، شهامت، پیگیری، بلند نظری و وسعت دید او را از جمله شروط پیروزیش می داند.

چه بجاست: آزادی، همیشه‌ آزادی دگراندیشان است.

حاکمان خون و جنون و سرمایه و بنیادگرایی! ندای ما را بشنوید! ما مصمم هستیم، بازیچه های خرافات و فریب تان را جمع کنید، نمی خواهیم چیزی برای از دست دادن داشته باشیم آنزمان که در پیش روی ما، جهان نو و آزاده گی رخ می نمایاند، می دانیم که قابل دست یابی است.

متأسفانه حزب ما، بعد از سقوط حاکمیت فاقد ساختارهای قوی و قوام یافته درون حزبی است. لازم است تا جدیداً آرایشی به وضعیت اعضاء داده شود و همه یک دل و یک جان بدون در نظرداشت شخصیت پرستی، فاصله از امراض کهنه و فرسوده گذشته، دوری جستن از سرسری های منطقوی، زبانی و لسانی و امتناع از نظریات فرمایشی و فرسایشی که باعث دلسردی و دوری میگردد اجتناب گردد. تئوری حزبیت ما با کسب تجارب گذشته و با در نظرداشت تئوریهای چپ سنتی جامعه ما که بر پایه تحلیل مشخص از اوضاع مشخص گره خورده است، پیش برده شود.

بلی! انسان ‌های هدفمند و موفق همواره دنبال راه هایی می‌ گردند تا با سرعت و كیفیت بیشتری اهدافشان را محقق و زندگی زیبایی را برای خود و اطرافیانشان مهیا نمایند. هدف‌ گذاری و تصمیم قاطع و رفیقانه لازم یك راه هدفمند و یک مبارزه دوامدار است و افرادی كه به دنبال خوشبختی و سعادت می ‌گردند قطعاً باید برای رسیدن به این نعمت بیكران، هدفمند و با انگیزه حركت كنند.

مصمم بودن و ایمان داشتن به باورهای انقلابی از اهداف متعالی یك مبارز موفق است كه برای رسیدن به آن می ‌بایست تاكتیك‌ ها و تکنیک های معینی را تدوین و بر اساس آن یك فضای برابر و با نشاط را ایجاد نمود. انسان‌ های در صحنه زنده گی و كار موفق و پیروز خواهند شد كه در ابتدا این موفقیت و پیروزی را در ذهن خود ترسیم كرده و با تصویری كاملاً روشن و شفاف به سمت تحقق اهدافشان حركت نمایند و اطمینان داشته باشند كه پیروز خواهند شد.

آنچه را كه ذهن بتواند تصور و باور كند قابل دستیابی است به شرطی كه با ذهنیتی همواره مثبت توأم باشد و افكار منفی آن را مخدوش نكند. پس بیاییم مسیر مبارزه هدفمند خود را بر مبنای باورهای مثبت و یك روحیه عالی طراحی كرده و با امید پیروزی و بهروزی، مصمم، با حوصله مندی، ایجاد فضای رفیقانه، اعتماد و اعتبار به یکدیگر متحدانه و یکپارچه به پیش برویم و در تشکل منسجم سیاسی (ح.د.خ.ا.) با تفاهم و همیاری جد و جهد نمائیم. از مشكلات استقبال كنیم، مشكلات، سازه‌ های یك مسیر موفق است به شرطی كه نحوه برخورد ما به آن نگرش حل مسئله باشد و در مقابل مسائل و مشكلاتی كه در راه ما پیش می ‌آید همواره این سؤال را مطرح نماییم كه - این رویداد برای ما چه پیام منفی و یا مثبتی داشته است؟ با چنین نگرشی، مبارزه هدفمند با مسائل و مشكلاتش معنای زیبایی پیدا می‌ كند و در واقع موفقیت و پیروزی را خود به خود تضمین و ضمانت مینماید.

همه با اصل زرینی کوچک نوازی، از تشویق و ترغیب رفقای نوخواسته و یا نسل دوم جریان سیاسی چپ دموکراتیک کشور دریغ ننموده و آنانرا به دور مرکزیت حزب (ح.د.خ.ا.) متشکل نموده و به آنان راه مبارزه، ایمانداری انقلابی، فداکاری سیاسی، مبارزه هدفمند، خدمت به انسان زحمتکش، همیاری حزبی و همکاری رفیقانه را بیاموزانیم و به ارث بگذاریم.

زمانیکه ما با اراده تسلیم ناپذیری و با دیانت رفیقانه و مصمم بودن به هدف سترگ ما به پیش میرویم و به هیچ عنوانی به مخالفین، عقیده، ایمان، باورها وایدیالوژی ما (جهانبینی علمی و مترقی) تسلیم نمیشویم سازش نمی کنیم.

ما سرلوحه کار خویش یاد و خاطره های مبارزان غیور و حماسه سازان حزب ما (ح.د.خ.ا.) که تمام هم و غمشان یاد وطن و تشکل منسجم سیاسی و ملی و پاسداری از خون شهدای گلگون کفن و فراموش شده گان که به خاطر خوشبختی و سعادت مردم وطن سر فدا کردند و مردانه جان دادند، قرار دهیم. ما فرزندان حزب و رهبرِ بزرگوارِ آن زنده نام ببرک کارمل هستیم. حزب ما و رهبرما بیشتر از نیم قرن برای انسانیت و انسان دوستی، برابری طلبی و آزادیخواهی بیباکانه و جسورانه مبارزه نموده است.

ما خواهان جامعه ای آزاد، انسانی و برابرهستیم. ما جامعه ای را میخواهیم که در آن انسانها بدون در نظر گرفتن نژاد، جنسیت، مذهب، رنگ پوست، دارای حقوق برابر و امتیاز همگون بودند و هیچکس احساس بزرگی در آن نداشته باشد.

تصمیم و اراده ی خلل ناپذیر است که به طور واقعی این صفِ آزادیخواهی را طولانی و مسیر مبارزه را کوتاه میسازد و قدرت میگیرد و میتواند با مبارزۀ متحد خود بساط ظلم و بی عدالتی را جاروب کند و به جایش جامعه ای آزاد و انسانی بنا نهد! طی این مدت «اصالت» و اصالتداران حزب ما آرام ننشسته اند و کارهای را که باید انجام میدادند خوشبختانه به ثمر رسانده اند.

اگر ما چنین روشن و آفتابی و با صراحت حرف میزنیم و اُمید به آینده به باورها و عقیده ما جان میگیرد شما و آموزه ها و پشتوانۀ معنوی رهبر خردمند ما کارمل عزیز را با خود داریم و با شما به پیش میرویم. طی این مدت شما در هر پیام و کلام تان انرژی، سرسختی و مبارزه دوامدار، آشتی ناپذیری و ناسازشی را با دشمنان وطن و همبستگی، هم اندیشی و گرمجوشی رفیقانه را ارمغان داده اید.

از بدو تاسیس حزب ما که بنابر گفتۀ تاریخی، آتش بجان دشمنان زحمتکشان کشور انداخت چهل و هفت سال میگذرد، در طی این چهل و هفت سال، دشمنان تاریخی وطن، ارتجاع منطقه در زد و بند با سیستم جهان خوار متکی بر زر و زور چه تهمت ها و دروغ های بر علیه راه و آرمانهای وطنپرستانه و انسانی حزب ما نگفتند و ننوشتند و چه توطئه ها و دسیسه های برای نابودی آن بکار نبستند و نمی بندند و امروز با وجود گذشت نزدیک به دودهه از سقوط حاکمیت دموکراتیک در کشور، این توطئه ها نه تنها ختم نگردیده، بلکه اشکال و ابعاد تازه و نوین را نیز کسب نموده است. دشمنان تاریخی وطن و سیستم جهانخوار امپریالستی سعی دارند تا از یکطرف تاریخ چهل و هفت ساله را به زعم خویش باز نویسی و تعبیر و تفسیر نموده و بر دستاورد های زمان حاکمیت دموکراتیک خلق خاک بیاندازند تا زمینه را برای مشروعیت نظام متکی بر ظلم و تجاوز مهیا نمایند که امری است محال، زیرا واقعیت ها و پیامد های دو دهه اخیر بر تمام این ادعاها و افتراأت خط بطلان کشید و حقانیت راه و آرمانهای ما را بیشتر از پیش به اثبات رسانید. اما آنچه در این عرصه از همه دردناکتر و آزار دهنده میباشد، اینست که مشتی از عناصر ابن الوقت و فرصت طلب گویا روشنفکر و مترقی با دشمنان وطن و مردم همنوا گردیده و جهت خوشخدمتی اشغالگران، از موضع گویا چپ بر حزب مان غیر مسئولانه تاخت و تاز مینمایند و تهمت میبندند و بدتر و زشت تر از همۀ اینها، خاموشی و سکوتِ عدۀ از مدعیان رهبری و سقوط آنها در لجن زار خیانت و ارتداد، قوم و سمت و زبان و هم پیوستگی آنها با دشمنان داخلی و خارجی مردم و میهن بخون نشستۀ ما است، لذا برما است تا با جرئت و شهامت این دسایس را نابود و تشکل رفیقانه خویشرا وسعت بدهیم.

یکبار دیگر از همه ی شما رفقای عزیز در داخل و خارج از کشور صمیمانه توقع داریم تا با ارسال پیام و همبستگی رفیقانه خویش کاروان بزرگ رهرروانهای زنده نام کارمل بزرگ را همیاری نمایید و ما دستهای پرتوان همۀ تانرا با گرمی میفشاریم.

خروش و خشم و طوفانست و دریا
به هم می کوبد امواج رها را
دلی از سنگ می خواهد نشستن
تماشای هلاک موج هارا.
(مشیری)

بیایید با طلیعه گلبانگ سحر كه بر طلایه سپیده جاری شویم به تجلای زیبا و تلالوی رخشان دیگر راه بپیمایم. ما با رویشی دیگر باره در نهاد دیر پای طبیعت و آفرینش نوین به طراوتی دیگر و تجلایی برتر گام برمیداریم تا به سوی قله پیروزی و خوشبختی برسیم و قافله سعادت و خوشبختی ستمدیده گان را برسانیم. بیایید خویش را در سعادت رنجدیده گان پیدا كنیم كمال این است و بس در آیینه تجلای خوشبختی مردم به سرچشمه زلال بهروزی و پیروزی و به آفاق ماندگار سعادت راستین عروج كنیم، آنگاه كه جوانه های نوین آفرینش و گل واژهای پرطراوت بوستان ها دیگر باربر پهن دشت طبیعت پدیدار گردند و طلیعه حكایات زنده گانی مترنم و متبلوری را نوید دهند، ما ارمغان آور جامعه آرام و سعادتمند باشیم. همه اینها تنها و تنها با مبارزه رفیقانه و تلاش صادقانه میسر خواهد شد.

مبارزه یعنی - هدف یعنی برخاستن و رسیدن، مبارزه یعنی - تلاش، یعنی جنگیدن برای امروز و ساختن فردا، مبارزه یعنی تشکل، تفاهم، با هم بودن، مبارزه یعنی - دیدن، شنیدن، یعنی نفس کشیدن، مبارزه یعنی - فکر کردن، محاسبه ی امروز دیروز و فردا، مبارزه یعنی - مهر، گذشت و فداکاری، مبارزه یعنی - خدمت، حوصله مندی، خودگذری و خودشناسی، مبارزه یعنی - آزاد زیستن و نفس کشیدن، مبارزه یعنی - رفاقت، گذشت و فداکاری، مبارزه یعنی - تصمیم قاطع، ایمان راسخ داشتن، یک مشت بودن و مبارزه دوامدار یعنی . . . . صادق بودن، راستگویی، خودگذری، فداکاری.

 

فرخنده باد چهل و هفتمین سالگرد ح.د.خ.ا.!

 

درود بر روان پاک شهدای راه آزادی، ترقی، دموکراسی و عدالت اجتماعی

 

برافراشته باد درفش سرخ حزب شهیدان مان!

 

درود بر کارمل بزرگ!

 

زنده باد اعضای وفادار و معتقد به ح.د.خ.ا. !

 

مرگ بر دشمنان سوگند خورده داخلی و خارجی ح.د.خ.ا.!

 

زنده باد مردم غیور و صلحدوست افغانستان!

 

زنده باد افغانستان مستقل، واحد و تجزیه ناپذیر!

 

مرگ بر دشمنان داخلی و خارجی افغانستان!

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org