سه شنبه، ۱۱  اگست  ۲۰۱۵

مسوولیت مقالات، مطالب و نبشته های نشر شده در «دیدگاه ها» به دوش نویسنده گان آنها میباشد


 

جمال عبدالناصر نورزاد

 

 

دیگر فریب نخوریم!

 

بعد از رویکار آمدن "حکومت وحدت ملی" و تلاش ها برای تامین صلح و ارزش قایل شدن نقش ویژه برای پاکستان در این روند، تمام کارت های "حکومت وحدت ملی" برای تامین صلح روی پاکستان گذاشته شده است. سیاستمداران پاکستانی هم با زیرکی تمام و با استفاده از فرصت، به بازی دوگانه در این روند پرداختند. نقش پاکستان در روند صلح افغانستان کاملا جدا و معمولا مملو از جعل و تزویر و عاری از هر نوع صداقت بوده است. اعلام یک شبه موقف طالبان در خصوص صلح با دولت افغانستان، قبل از پخش خبر مرگ ملا عمر رهبر فراری طالبان، هم مقام های دولت افغانستان را و هم طرف های درگیر بدون پاکستان را شگفت زده ساخت. تا جائیکه این امر خوش بینی های زیادی رادر میان این گروه ها خلق کرد.

مخفی ماندن قتل ملا عمر برای دو سال سوال های زیادی را در این خصوص خلق کرد. پخش اعلامیه های پیهم در مناسبت های مختلف از جانب ملا عمر و موقف گیری های مجازی از جانب وی به زعم اینکه وی زنده است، بسیاری ها را امیدوار ساخته بود. ملا عمر اگر زنده هم بود و این اعلامیه ها را خود پخش می کرد؛ واضح است که صلاحیت تصمیم گیری مستقلانه در خصوص جنگ و صلح را با دولت افغانستان نداشت. حتی دولت افغانستان بعنوان یک مرجع معتبر تصمیم گیری در عرصه صلح و یا جنگ با طالبان و دیگر گروه های درگیر در افغانستان، فریب جعل کاری های مدون و بدون کاست پاکستان را خورده بود. همگان فکر میکردند پاکستان با امضای تفاهم نامه استخباراتی و کاهش میزان رابطه افغانستان با هندوستان و اعزام چند نظامی افغان به پاکستان از عمق استراتیژیکش در افغانستان گذشته و تغییر استراتیژی میدهد.

اما در این میان دولت های پاکستان و افغانستان ظاهرا با هم دوست شده و فراتر از روابط معمول پیش رفتند. برای اولین بار شش افسر افغان جهت فراگیری تعلیمات نظامی به پاکستان فرستاده شدند. چیزیکه در گذشته سابقه نداشته است. این اقدام دولت افغانستان با واکنش های جدی هم در داخل کشور و هم در بیرون از جانب متحدین افغانستان مواجه گردید. بسیاری از احزاب سیاسی و چهره های مطرح سیاسی کشور با پاکستان سر سازش ندارند. این مسئله ناشی از سیاست های غیر معمول پاکستان در تعامل با افغانستان و بکار گیری استراتیژی های بخصوص این کشور در امر تامین روابط با افغانستان بوده است. یعنی پاکستان بعنوان یک کشور همسایه قبل از اینکه با دولت افغانستان و نظام های سیاسی آن روابط حسنه داشته باشد با چهره های تندرو و افراطی دراین کشور رابط داشته است.

اکثریت به این نظر استند که تغییر در این استراتیژی پاکستان و تامین روابط صادقانه این کشور با افغانستان، به این زودی ها میسر نیست. از آنجائیکه این روابط با افغانستان در طول ۶۷ سال گذشته کماکان با فراز و فرود های همراه بوده است. پاکستان همواره از بدو تاسیس اش، دولتمردان افغان را مجبور کرده  تا یک گزینه را انتخاب نمایند؛ یا پاکستان با مدنظرگیری منتهای استراتیژیکش در افغانستان مبنی بر داشتن روابط یکطرفه و غیر معمول از لحاظ دیپلماتیک و یا هم دشمنی با پاکستان. زمینه های بهبود روابط با پاکستان هم در نزد دولت افغانستان وافر بوده است. دولت های افغانستان با تلاش های پیگیر با درک این مسئله که داشتن روابط حسنه با پاکستان شاید در بهبودی وضعیت افغانستان کمک کند؛ همواره در این امر تقلا و کوشش کرده اند. شاید نوع نگاه سیاستمداران افغان با سیاستمداران پاکستانی در این خصوص که تامین روابط صادقانه دوطرفه برای بهبودی وضعیت هردو طرف خط دیورند بعنوان بزرگترین معضل عصر حاضر که قربانی های زیادی را از مردمان هردو گرفته، متفاوت بوده باشد.

اگر دولت افغانستان با امیتاز دهی بی حد و حصر در تلاش باشد تا دولت پاکستان را خشنود نگهدارد تا اسلام آباد بعد از بررسی های جدید اش به تغییر موضع در قبال افغانستان بپردازد و گروه های تندرو و افراطی نظیر طالبان را روی میز مذاکره بنشاند، شاید یک گزینه آزموده شده و بی اثر تلقی شود. زیرا به زعم دولت پاکستان نفوذ گسترده کشور های رقیب این کشور در افغانستان، به روابط صادقانه این دوکشور همسایه که نزاع مرزی هم دارند، سایه سیاه افگنده است. این چنین پندار یکطرفه با مدنظرداشت منفعت های یک جانبه تنها برای پاکستان، از نگاه اصول همزیستی مسالمت آمیز و روابط حسنه دیپلماتیک خیلی ها غیر معمول و مملو از خطرات ناشی از غلطیدن افغانستان به یک ضلع این رقابت ها است. شاید ولی نتیجه آن غیر قابل گیرش و به جهت معکوس بوده است.

حال با اوج گیری حملات زنجیره یی در کابل و اقصی نقاط افغانستان، این نظریه در ذهن خطور میکند که زمان تغییر سیاست و تاکتیک در مقابل پاکستان فرارسیده است. یعنی اگر به موازات تجارب گذشته بپردازیم؛ خواهیم دریافت که سیاست های پاکستان در مقابل افغانستان با وجود امیتاز دهی های یکجانبه از طرف دولت افغانستان به این کشور تغییر نکرده و کماکان در مسیر قبلی اش با تندروی بیشتر در حرکت است. بحث مذاکره با گروه های که همواره در دست پاکستان بخصوص دستگاه اطلاعاتی این کشور(آی اس آی) قرار داشته و همیشه منحیث حامی منافع پاکستان در مقابل افغانستان و هند استفاده شده هم لاینحل باقی مانده و توافق روی یک صلح پایدار در افغانستان، در این زودی ها نا ممکن بنظر میرسد.

تفاهم روی یک میکانیزم جامع که بتواند تمام نیروهای درگیر بخصوص طالبان را روی میز مذاکرده بنشاند، اساسی ترین اقدامی است که دولت افغانستان میتوانست با دست یازیدن با آن به اقدام های عملی دولت پاکستان امیدوار باشد. در این خصوص امیتاز دهی های دولت افغانستان هم باید موازی و متناسب به اوضاع و شرایط بازی دوطرفه میبود. یعنی دولت پاکستان در صورت گرفتن امیتاز از دولت افغانستان اقدام به دادن امیتاز های بالمثل را می کرد.

با این حال در قدم نخست دولتمردان افغانستان باید با توسل به راهکاری های دیپلماتیک و سیاسی برای بمیان آوردن یک جو مناسب و مورد قبول برای طرف ها کار میکردند. ابعاد مختلف روابط با پاکستان را بررسی میکردند و به آسیب شناسی در این خصوص می پرداختند. تاثیر نظام سیاسی افغانستان به این روابط را بررسی کرده و نفوذ دستگاه استخباراتی پاکستان را بر سیاست های این کشور تشخیص می دادند. سعی باید بر این می بود تا همه جوانب ذیدخل در این خصوص قناعت داده می شدند. امیتاز دهی ها هم باید متناسب به اقدامات بالمثل جانب پاکستانی می بود. اما دولت افغانستان با دادن امتیاز های پیهم به این کشور فرصت ها را یکی پی دیگری از دست داد و کارت برنده در این بازی مغلق و پیچیده را که از جانب پاکستان به مشوره انگلیس و امریکا به راه انداخته شده را باخته است.

سیاست پاکستان در افغانستان برای به بحران بردن این کشور از آغاز تاسیس آن در صدر کار قرار داشته است. این سیاست با لشکرکشی شوروی سابق به عرصه خطرناک خود داخل شد و دولت برهبری جنرال ضیاالحق با توسل به نیروهای تندرو افراطی، چالش های جدید را فرا روی حکومت وقت و بعدی افغانستان خلق کرده است. در این بازی تندرو ترین نیروهای جنگی و سیاسی افغانستان در خدمت پاکستان درآمده اند.

طالبان و گروه های افراطی دیگر با استفاده از فرصت های خلق شده در اثر نزاع ذات البینی میان گروه های تازه بقدرت رسیده مجاهدین در سال های هفتاد، بوجود آورده شدند. این گروه تا حال با توسل به راه خشونت بار به صف آرایی منحیث نیروهای تاثیر گذار که تنها خاطر نظر پاکستان را مراعت میکنند بعنوان مطرح ترین نیرو در این خصوص باقی ماندند.  

دولت های افغانستان هم با خوش باوری و کوتاه فکری به زعم اینکه دولت پاکستان با گرفتن یکی دو امتیاز به تغییر موقفش در قبال افغانستان می پردازد، امید های به تامین صلح دوخته اند. کلید حل بحران افغانستان تنها در دست پاکستان نیست این کشور تنها بخشی از این معضل بوده است. انگلیس و امریکا بعنوان قدرت های تاثیر گذار در جهان، منافع شان را در موجودیت همچو گروه های افراطی که زیر نام اسلام فعالیت میکنند می بینند. این پروژه در حقیقت برای بدنام سازی اسلام بوده از جمله اقدامات پیشگیرانه برای جلوگیری از تاسیس یک نظام اسلامی در جهان می باشد. به جزئیات چگونگی تاسیس گروه های افراطی در منطقه و جهان نمی پردازیم، ولی از آنجائیکه نقش این کشور ها در تاسیس این گروه ها به شدت مطرح بوده میتوان اذعان کرد که شرایط بسیج ملت های که از تروریزم و تندرویی زیر نام دین قربانی داده اند خیلی ها مشکل و حتی ناممکن بنظرمیرسد. عین مسئله در افغانستان هم مطرح است. شرایط سیاسی و نظامی به گونه در شرف وقوع است تا ابتکار که در گذشته هم چندان به دست افغانها نبوده است، بیشتر از کنترول آنها خارج شود.

بنا تعمق روی سیاست های جهانی قدرت های بزرگ و منطقوی بخصوص کشور های که در ایجاد بحرانی زیر نام تروریزم و افراط گرایی نقش داشته اند خیلی ها مهم است. نوع نگاه ملت تحت فشار تروریزم باید کلی گرایانه باشد تا به تشخیص چهره واقعی تروریزم و افراط گرایی پرداخته شود. ولی اگر ما متوسل به نگاه های تقلیل گرایانه در مورد تروریزم شویم نه تنها که به تشخیص تروریزم و افراط نپرداخته ایم بلکه خاصیت و ماهیت اصلی آن را مسخ کرده ایم. نگاه های دولتمردان افغانستان باید هم کلی گرایانه باشد، تا از اشتباهات پیهم جلوگیری شود. تروریزم منحیث ابزار در دست دشمنان ما قرار دارد ولی راه های مقابله با آن تنها در دست ماست. تغییر در کیفیت نظام سیاسی، بهبودی وضعیت اقتصادی و مطرح ساختن طرح های جامع اقتصادی برای شگوفایی اقتصاد کشور، عرضه خدمات اولیه برای شهروندان با استفاده از کمک های جامعه جهانی، مبارزه جدی با فساد اداری، شایسته سالاری در نظام سیاسی و غیره موارد متیوانند منحیث مولفه های تاثیر گذار در امر تامین صلح در کشور مطرح شوند و روند مبارزه با تروریزم و افراط گرایی را تسریع بخشند. مسلکی سازی دستگاه های دیپلماتیک ما هم از جمله مولفه های دیگری است که میتواند با طرح های مختلف هم از منافع ملی شدیدا دفاع نماید و مقابله بالمثل را با پاکستان رویدست گیرد.  ما نباید فریب وعده های دروغین دیگران را بخوریم. باید به حقایق منحیث موثرین حربه در این مسئله نگاه کنیم. با وعده های چرب و نرم از جانب پاکستان تا زمانیکه این کشور به اقدامات جدی در این خصوص نپردازد صلح تامین نشده و جنگ کما کان ادامه خواهد داشت.

 

اصالت» در قبال مطالب منتشره در دیدگاه ها هيچ مسووليتي ندارد و با احترام به آزادي بیان و دموکراسي

 نميخواهد سانسور نمايد و دست رد به سينه نويسنده گان بزند)