چهارشنبه، ۲ جنوری ۲۰۰۸

هنر و ظرافتهای هنری

(قسمت چهارم و پايانی (دوشی چي

اوريانا فالاچی

 

اوريانا فالاچی، روزنامه نگار و نويسنده ايتاليايی که به خاطر مصاحبه هايش با بسياری از شخصيت های جهانی و نظرات بحث برانگيز خود شهرت داشت، در گذشته است.  خانم فالاچی که از چند سال پيش به بيماری سرطان مبتلا بود، در سن هفتاد و شش سالگی در بيمارستانی در شهر فلورانس، ايتاليا، درگذشته است.
اوريانا فالاچی در ماه ژوئن سال 1929 در شهر فلورانس متولد شد و در جريان جنگ دوم جهانی، به چريک های مخالف دولت فاشيست اين کشور پيوست.
وی در حاليکه هنوز به سنين بيست سالگی نرسيده بود حرفه روزنامه نگاری را برگزيد و از اواسط دهه 1960، به عنوان خبرنگار جنگی به فعاليت پرداخت.
 خانم فالاچی گزارش هايی را از جنگ ويتنام، جنگ هند و پاکستان، جنگ اعراب و اسرائيل و جنگ های آمريکای لاتين تهيه کرد.
 با اينهمه، اوريانا فالاچی شهرت خود را مديون مصاحبه های غالبا جنجالی با بسياری از شخصيت ها و رهبران کشورهای جهان است.
شيوه مصاحبه های خانم فالاچی، که از آن با عنوان روشی "تهاجمی" و "گزنده" ياد می شود، باعث شد تا گفتگوی با وی به نوعی چالش برای سياستمداران تبديل شود و به نوبه خود، باعث افزايش شهرت او شود.
کتابهای فالاچی به زبانهای مختلف ترجمه شده است .
از جمله کسانی که اوريانا فالاچی با آنان مصاحبه کرده است می توان از ببرک کارمل ريس جمهورورهبرحزب دموکراتيک خلق افغانستان ، شاه سابق ايران، آيت الله خمينی، ذوالفقار علی بوتو رهبر پيشين پاکستان، ياسر عرفات، رهبر سابق فلسطينيان، معمر قذافی، رهبر ليبی، اينديرا گاندی، نخست وزير پيشين هند، و هنری کيسينجر، وزير خارجه پيشين ايالات متحده، نام برد.
 نحوه برگزاری مصاحبه ها و شيوه سئوال و جواب ها در اکثر آنها هر يک از مصاحبه ها را به وسيله ای برای کشف جنبه ای از شخصيت و ديدگاه مصاحبه شونده تبديل می کند که معمولا برای سايرين شناخته شده نبوده است.

به عنوان مثال، هنری کسينجر در مصاحبه با فالاچی اعتراف کرد که جنگ ويتنام را "جنگی بی فايده" می داند و افزود که خود را "يک کابوی می بيند که به تنهايی سوار بر اسب پيشاپيش کاروان دليجان ها حرکت می کند." مصاحبه های فالاچی نه تنها جوايز متعددی در زمينه روزنامه نگاری را نصيب وی کرد، بلکه گاه بحث و جدل هايی را نيز در پی آورد.
در سال های اخير، به خصوص پس از حملات انتحاری يازدهم سپتامبر در آمريکا، اوريانا فالاچی به ابراز نظراتی بحث برانگيز در باره مسلمانان پرداخت.
از جمله ديدگاه های وی در باره مسلمانان و اسلام در کتاب های "خشم و غرور" و "قدرت تعقل" انتقاد شديد و حتی شکايت قضايی تشکل های مسلمانان را در پی داشته است که نويسنده را به برانگيختن خصومت عليه مسلمانان متهم کرده اند.
برخی از اظهارنظرهای اوريانا فالاجی در کتاب خشم و افتخار توهين مستقيم به مسلمانان محسوب شده و وی در قدرت تعقل، دولت های اروپايی را به خاطر آنچه که تسليم در برابر هجوم مسلمانان می خواند مورد انتقاد شديد قرار می دهد و کليسای کاتوليک را متهم می کند که در برابر جهان اسلام ضعف نشان می دهد.
در فرانسه، يک سازمان مخالف نژادپرستی خواستار منع انتشار کتاب خشم و افتخار در اين کشور شد اما اين درخواست مورد قبول دادگاه قرار نگرفت. از اوريانا فالاچی، علاوه بر گزارش ها و مصاحبه های متعدد، حدود شانزده جلد کتاب از جمله مجموعه برخی از مصاحبه های وی باقی مانده که به بسياری از زبان های مختلف، از جمله فارسی، ترجمه شده است.
برخی ديگر از کتاب های فالاچی که به فارسی ترجمه و منتشر شده اند عبارتند از: جنس ضعيف (در باره موقعيت اجتماعی زنان)، پنه لوپه به جنگ می رود (پيرامون همجنس گرايی در دهه 1960)، اگر خورشيد بميرد (راجع به سفر فضانوردان آمريکايی)، زندگی، جنگ و ديگر هيچ (حاوی خاطراتی از جنگ ويتنام و بازی های المپيک 1968 مکزيک)، به کودکی که هرگز زاده نشد (راجع به سقط جنين)، يک مرد (خاطرات سه سال زندگی نويسنده با يکی از مخالفان حکومت سرهنگها در يونان)، انشاءالله (خاطراتی از جنگ لبنان در دهه 1980) و مصاحبه با تاريخ (مجموعه مصاحبه ها).

فريدريش دورنمات

فريدريش دورنمات ، نمايشنامه نويس سوئيسي و آلماني زبان را ميتوان نويسنده اي ميان ماكس فريش و برتولد برشت دانست . او يكي از موفقيت ترين و مشهورترين نويسندگان قرن بيست اروپا بود و كوشيد باكمك سلاح تاتر كمدي-تراژديك ، به انتقاد ازجامعه سرمايه داري بپردازد. دورنمات به طرح موضوعات مدرن جامعه بورژوازي با كمك آثار انتقادي و شوك دهنده “گروتسك“ پرداخت. درنظر او تاتر زمان حال ميتواند فقط كمدي-تراژديك باشد،چون نوع وطرز بيان دراماتيك در يك چنين جهاني تنها ميتواند “گروتسك“ باشد.اونه تنهايكي از رقيبان و منتقدين ماكس فريش بلكه هم ولايتي، همزبان و همعصر اونيز بود. دورنمات،كشيش زاده اي بود كه خواست با كمك نمايشنامه به روشنگري بپردازد و درسهاي اخلاقي بدهد.مثال دورنمات نشان داد كه چنانچه نويسنده اي اجتماعي، چپ و يا ماركسيست نباشد، به چه تناقض گويي هاي تئوريكي خواهدافتاد!.

دورنمات ازنظرمادي،دراوايل كار، با كمك نوشتن رمان هاي پليسي و نمايشنامه هاي راديويي ،تامين معاش نمود، ولي حق و عدالت هميشه دومقوله مهم درآثار او بودند.اوباكمك اخلاق گرايي به مبارزه با تضادهاي واقعيات جهان پوچ و آبزورد پرداخت. دورنمات بااشاره به استالنيسم و فاشيسم، نوشت كه نبايد قهرماناني با كمك ايدئولوژي و به بهانه آزادي و عدالت خواهي، به هرقتل و جنايتي دست بيازند، و از اينكه ازآثارش براي خدمت به يك: آموزش، حزب، و ايدئولوژي، استفاده شود، هميشه مقاومت نمود. اوتاريخ جهان را تاكنون فقط ميداني براي جنگ و نبرد و خونريزي دانست، و مدعي شد كه جهان از حوادث اتفاقي تشكيل شده و زندگي هم بالطبع يك حادثه موقت و گذرا است، و بااشاره به غيبت خدا ميگويد كه تاريخ كتب و اديان آسماني، تاريخ جنگهاي داخلي و نبردهاي حريصانه قدرت بوده است، و مسئوليت و فرد سالهاست كه در گرداب بي هويتي، غرق شده اند و باافزايش رفاه عمومي، نردبان اخلاق نيز سقوط كرده است. دورنمات را ميتوان نظريه پرداز كمدي نويسي اجتماعي در تاتر قرن گذشته و ادامه دهنده سنت نمايشنامه نويسي روشنگري اروپا دانست. گرچه او از برشت درسها آموخت ولي از نظر تئوريك بااوفاصله گرفت و با اشاره به نظريه هاي برشت ميگفت كه در دوره پسامدرن،غيرممكن است كه نظريه خاصي براي تاتر كشف كرد و درنظر اواگرزندگي و جهان بطور تراژديك همديگر راجدي بگيرند، كمدي روشنگرانه بوجود خواهد آمد. اوخلاف آثاراوليه يونسكو و بكت ، فكر نمي كرد كه درام، مدل يك پوچي تاريخي و يا اگزيستنسياليستي باشد . او مينويسد كه جهان ما همانطور كه بسوي خطر يك جنگ اتمي پيش رفت، بسوي كمدي هاي “گروتسك“ شوك دهنده نيز پيش ميرود.سبك گروتسك در نمايشنامه هاي دورنمات ، وسيله اي براي “بيگانه نمودن“ موضوع ،تانمايش بتواند حداقل بخش كوچكي از واقعيات مخفي و غيرقابل شناخت راروشن نمايد. او مدعي بود كه چون جامعه، محلي براي بيماران يك تيمارستان- و جهان، ميدان جنگ و خانه جنون شده اند، فقط تاتر گروتسك ميان بينندگان موفق است. دورنمات بطور گروتسك به افشاگري اقشار خرده بورژوايي پرداخت كه تظاهر به اخلاق نموده ،درحاليكه منافع طلب و براي هر جنايتي،قابل خريد هستند.
منتقدين ادبي، دورنمات راازنظر فلسفي زير تعثير : نيچه ، كيركگارد ، و شوپنهاور ، ميدانند. او درآثارش در ابتدا تحت تعثير تاتر اكسپرسيونيستي و سوررئاليستي غرب بود، و همچون اكسپرسيونيستها و اريستوفانس يوناني، خالق نوع خاص كمدي نمايش است كه درآن، واقعيات بصورت تضاد و تناقض ظاهر ميشوند. نمايشنامه هاي دورنمات گرچه طعنه آميز و گزنده، ولي يك شكاكي روشنگرانه را نمايندگي مي نمايند. اودرميانه سالي به انتقاد از نويسندگان آلماني زبان و منتقدين ادبي آثار خود پرداخت و در مقاله “غروب و سقوط نويسندگان “ نوشت كه ماكس فريش، نويسنده ناتواني هاي قلمي – و گونتر گراس، نادان تر از آنست كه بتواند آثاري قطور بيافريند!. او افتخار ميكرد كه تنها دوستش، يك آشپز است، چون او علاقه خاصي به غذا و شراب و پيپ دارد !.
فريدريش دورنمات بين سالهاي 1921 و 1990 ميلادي درشهر برن سوئيس زندگي نمود.او فرزند يك كشيش بود كه خود دردانشگاه: الاهيات، ادبيات، فلسفه و علوم تجربي، تحصيل كرده بود و در جواني سالها ميان تصميم براي هنر نقاشي و هنر نويسندگي سرگردان بود. او خود را يك نويسنده بدون بيوگرافي معرفي نمود و ميگفت كه او مينويسد تاخواننده را باجهان و جامعه آشنا كند و نه با زندگينامه اش. دورنمات نه تنها چند دكتراي افتخاري از دانشگاههاي شهر فيلادفيا و اورشليم ، بلكه جوايز مهمي مانند جايزه بوشنر و جايزه شهر برن را از آن خود نمود.
او خالق دهها : رمان ، نمايشنامه، داستان بلند، مقاله ، نمايشنامه راديويي، و نقد تاتر است. از جمله آثار او : فيزيك دان ، همسري ميسي سي پي ، مهماني خانم كهنسال،ستاره دنباله دار، قاضي و قاتل اش، فرانك و بانك خصوصي، بازگشت فرشته به شهر بابل، رومولس كبير، آخترلو، سقوط، مظنون ، مرديوناني دنبال زن يوناني ميگردد، دادگستري، معموريت، دره هرج و مرج، جنگ زمستاني در كشور تبت ، خسوف ، شورشي، تاتر-نوشته ها و سخنرانيها، فريدريش شيلر، ثبت شده ، درباره كشور اسرائيل، مجموعه آثار 30 جلدي، مسائل تاتر، كور، معرفي يك ستاره، جريان محاكمه سايه الاغ، قهرمان ملي، ساعات غروب اواخر پاييز ، راس و نوك، خرابي و پنچري، هستند.
در دو اثر (همسري ميسي سي پي) و (فرشته به بابل مي آيد)، او به طرح ترور سياسي در جوامع ديكتاتوري ميپردازد . كتاب (مهماني خانم كهنسال)، اثري است تراژدي-كمديك، كه بسيار معروف شد. در نمايشنامه (فيزيكدان)، او زنجير ارتباط ميان : سياست، جنون، واقعيات ظاهرا عقلگرا، تحققيق علمي، و عقل را نشان ميدهد كه سرانجام آنان چگونه به يك كمدي غم انگيز ختم ميشوند. در كتاب (مسائل تاتر)،درسال 1955 نوشت كه دولتهاي امروزي، بدليل ساختار بوروكراتيك، پيچيده و مرموز خود، نه تنها در مسكو . و واشنگتن، بلكه در كشورهاي كوچكي مانند سوئيس نيز غيرقابل شناخت هستند ، و به اين دليل، خواست برشت، كه فرد بايد جهان را تغيير دهد، در جهان سرمايه داري تقريبا غيرممكن است. و از جمله جنايت هاي محافل سرمايه كلان آنست كه آگاهي را با كمك رشوه مي خرند، چون درآنجا پول حكومت ميكند و ميتوان با كمك پول، كسي را اجير نمود تا ديگري را بقتل برساند.

گردآوري فرهنگ مردم

 

درحاليكه رومانتيك ها با گردآوري قصه هاي شفاهي عاميانه،كودكان غرب را به آشنايي باحوادث ادبيات عجيب وغريب وخيالي ترغيب مي نمودند، رفقاي! دوره روشنگري اروپا، پيرامون“قصه هاي ننه بزرگي“ اخطار ميدادند كه كودكان را خيالي، احساسي، و واقعگريز تربيت نكنيد!.
برادران گريم ؛ يعني يعقوب و ويلهلم گريم، ازموضعي رئاليستي به گردآوري فرهنگ عاميانه و فولكلوريك شفاهي خلقهاي مختلف آنزمان آلمان همت گذاشتند تا روابط خواهر و برادري !ميان آنان را تحكيم كنند. آنها كوشش براي گردآوري فرهنگ فولكلورشفاهي را اقدامي براي شناخت و تشويق هويت ملي نيز ميدانستند، و از طريق گردآوري ادبيات شفاهي عاميانه، خوني تازه به ادبيات آلمان دادند.
رمانتيكها هميشه به گردآوري قصه، افسانه، اشعار، و ترانه هاي شفاهي مردمي دوران گذشته اهميت خاصي ميدادند،و ازاين طريق خوانندگان و شنوندگان احترام خاصي به ادبيات و فرهنگ گذشته خود قائل شدند.
در دوره رمانتيك ، جمع آوري فرهنگ فولكلوريك مردم ، بخشي از كوششهاي خلقي بحساب مي آمد. برادران گريم را امروزنويسندگان دوره رمانتيك “ميانه“ بشمار مي آورند. آنان به دنباله روي از نظريات مكتب رمانتيك ،ميگفتند كه در اين شكل ادبي شفاهي عاميانه، روح، تفكر و خصوصيات يك خلق مخفي شده است و ادبيات شفاهي را ادبيات“ طبيعي“ و اصيل دانستند. آنان بدليل خلق آثار ديگري، پايه گذار ادبيات علمي امروز آلمان نيز بشمار مي آيند. و آثار جمع آوري شده را ازنظر سبك و ساختار قدري اصلاح ميكردند تا مناسب چاپ و نشر باشند و ميگفتند كه نسلهاي گوناگون گذشته جامعه نيز مدام به اصلاح و تغيير آثار ادبي شفاهي ميپرداختند . آثار گردآوري و اصلاح شده آنان، خصوصن قصه ها، افسانه ها، اشعار و سرودها، امروزه بخشي ازادبيات كلاسيك كودكان بشمار مي آيند.
ازجمله آثار تحقيقي و گردآوري شده آنان : مجموعه سه جلدي قصه هاي خانگي كودكان – افسانه هاي آلماني- دستورزبان – اسطوره شناسي – فرهنگ واژه هاي آلماني – ترانه هاي باستان دانمارك – و پيرامون اوضاع خودم- هستند. ولي سه اثر مهم آنان را : قصه هاي خانگي كودكان – 32 جلد كتاب لغت زبان آلماني – و دستور زبان آلماني – ميدانند. ادامه تكميل كتاب لغت آنان از سال 1852 تا سال 1961 بطول كشيد. هاينه شاعر مشهور آلماني پيرامون كتاب “دستورزبان آلماني“ آنان گفته بود كه اهميت اين كتاب در حوزه علم زبان، مفيدتر و بيشتر از فعاليت وزارت فرهنگ فرانسه در زمان ريشيلو بوده است!.
امروز تيراژ مجموعه قصه هاي( خانگي و كودكي )آنان، بيشتر از تيراژ كتاب انجيل در كشورهاي آلماني زبان است . كتاب قصه هاي برادران گريم، 150 سال بحران و تحولات تاريخ كشور را مقاومت آورد و به زمان حال رسيد و امروزه درميان كودكان و نوجوانان، خوانندگان خاص خودرا دارد. دويست قصه طنز و داستان عاميانه آمده در اين كتاب، سندي از فرهنگ شناسي دوره رمانتيك ،برپايه ادبيات شفاهي است كه غالبن محصولي اروپايي نيز بشمار مي آيد . آنها با كمك اين كتاب به سبك قصه نويسي، شكلي جديد دادند كه بعدها بصورت ژانري جديد، قصه نويسي بين المللي قرن 19 را نيز تحت تعثير خودقرار داده است.
يعقوب و ويلهلم گريم بين سالهاي 1785 تا 1863 در آلمان زندگي نمودند.پدرشان به شغل وكالت و قضاوت اشتغال داشت. هر دو برادر گرچه در رشته حقوق تحصيل كرده بودند ولي سالها كتابدار كتابخانه هاي دولتي و درباري شاه نشين هاي گوناگون آنزمان آلمان شدند. در زمينه كار فرهنگي و تحقيقي بين آنان يك تقسيم كار وجود داشت ؛ درحاليكه يعقوب كارهاي علمي را بعهده داشت- ويلهلم مسئول امور ادبي و هنري بود . اگر يعقوب به بررسي ادبيات خلقهاي اسلاو علاقه داشت، ويلهلم به ترجمه و گردآوري ادبيات شمال ،ازجمله دانمارك پرداخت.
آندو برادر جزو گروه مشهور هفت نفره “استادان شهر گوتينگن“ آلمان بودند كه به لغو قانون اساسي ازطرف شاه ايالت هانوفر اعتراض كرده و باعث اخراج و آواره گي خود شدند، و خلاف راحت طلبي و اطاعت موقعيت طلبانه همكاران دانشگاهي زمان خود، ارزشي براي وحدت نظر و عمل روشنفكر قائل بودند و مي گفتند كه هيچ حاكمي حق ندارد يك قانون تصويب و تاييد شده را بطور يك جانبه لغو نمايد و در رابطه با سكوت ديگران نوشتند كه مملكت پر از مرداني است كه خود حق و قانون درس ميدهند ولي درزمان عمل، به شك، ترس و جبن مي افتند، و مفاهيمي مانند آزادي را بايد روي سردر قانون اساسي نوشت تا اختلاف حقوقي ميان : دهقانان ، اشراف ، و بورژوازي، حذف شود.
آنان زير تعثير “نوول شناسي رمانتيك“ به اصلاح ادبيات شفاهي گردآوري شده خود پرداختند . از اين طريق به همت آنان، قصه نويسي، ژانري بارونق ، با ارزش و جديد شد. دهها سال ايده رمانتيك عاميانه درقرن گذشته تعثير مهمي روي قصه نويسي كودكان ازخود بجا گذاشت. يعقوب و ويلهلم گريم، مدعي شدند كه قصه هاي شفاهي عاميانه، بيشتر خصوصيات يك خلق را نشان ميدهند تا داستانهاي هنري مدرن و مصنوعي !.

منابع: فرهنگ و هنر،مصاحبه با تاريخ، چهره هاي جاودانه و ادبيات و جامعه .

 

 

   www.esalat.org