شنبه، ۲۸ جنوری ۲۰۱۲


دکتور فرید طهماس

  

 

طنز کوتاه

نوشتۀ: دکتور فرید طهماس

 

همه چیز داشتم، چیزی که نداشتم، شهرت بود. به من گفتند اگر می خواهی شهرت بکشی، عضو فیسبوک شو!

در فیسبوک صفحه یی باز کردم. اولین چیزی که به اشتراک  گذاشتم این بود:

"شاکوکوجان سرت شال میندازم"

هنوز یک دقیقه تیر نه شده بود، دیدم که ۹۸۴ نفر لایک زد، ۷۸۰ نفر دست دوستی فیسبوکی دراز کرد، ۲۶۹ نفر کمنت نوشت، و ۱۴ نفر چت کرد. یکی از کمنت ها این طور نوشته شده بود: "چقدر عالی، چقدر زیبا، شما افتخار کشور ما هستید؛  شما از آن مردانی هستید که درعمل از حقوق زنان دفاع می کنید، همیشه موفق و سربلند باشید!"

با خود گفتم، وقتی که "شاکوکوجان" را این قدر پسندیدند، اگر شعری از بیدل را می گذاشتم، خدا می داند که چه حال میشد!

شب دیگر این بیت بیدل را  به اشتراک گذاشتم:

معنی بلند من فهم تند می خواهد

سیر فکرم آسان نیست، کوهم و کتل دارم

یک ساعت، دوساعت، سه ساعت تیر شد، هیچکس لایک نزد، در ساعت چارم، ۴ نفر لایک زد و ۲ نفر کمنت نوشت. یک کمنت آن این طور بود: "او برادر یک چیزی خوب  نداشتی که می ماندی!"

با نشر بیدل، نه تنها هیچ دوست جدید پیدا نه کردم، بل که ۳۹ نفر از دوستان  قبلی خود را نیز از دست دادم.

 

حیران ماندم چه کنم، چرت زدم  چرت زدم، این مطلب را از خود ساختم و به اشتراک گذاشتم:

از بین یک نان دبل سیلو، یک سیت الماس برآمد. عبدالقدوس، مردی که این نان را از غرفهء نانفروشی نزدیک خانۀ خود خریده بود، به خبر نگاران گفت که، زن او شب گذشته خواب دیده بود که خداوند آنان را ثروتمند میسازد."

هنوز نیم دقیقه نگذشته بود، دیدم که ۸۵۴۴ نفر خواستند با من دوستی کنند، ۴۳۹ نفر کمنت نوشت. لایک ها را از بس که زیاد بود، حساب کرده نمی توانستم. وقت چات کردن را هم نداشتم. در یکی از کمنت ها نوشته شده بود: "بارک الله، بارک الله، خداوند اگر بخواهد، این طور بالای بنده گانش رحم می کند؛ اما نه گفتید که غرفه نانفروشی در کجا واقع شده است؟ "

 

اینک  دوسال می شود که هر شب یک مطلب دروغ و غیرواقعی را در فیسبوک میگذارم. شما خود فکر کنید که در این مدت تعداد دوستان من به چند رسیده و تا  کدام درجه مشهور شده ام!

اما افسوس افسوس، اگر می فهمیدم که این قدر مشهور میشوم، از همو روز اول در صفحهء فیسبوک، به جای نام مستعار، نام اصلی خود را می نوشتم و به عوض کلهء گوساله، عکس اصلی خود را می گذاشتم.

 

پایان

  

 

 

 

 مطالب و نوشته های که تا کنون از محترم دکتور فرید طهماس در «اصالت» به نشر رسیده است:

 

 

سربازانِ شاشوک، آمریکایی نیستند! - دکتور فرید طهماس

نابغه های شهر ما - دکتور فرید طهماس

عشق فیس بوکی - دکتور فرید طهماس

معلم اخلاق - طنز زیبایی از دکتور فرید طهماس

پتلون شیر لالا - طنز زیبایی از دکتور فرید طهماس

جوانِ عجیب (از طنزهای مردم دنمارک) - دکتور فرید طهماس

نمرهء تیلفون - طنز زیبایی از دکتور فرید طهماس

قندآغای پوسته رسان طنز جالب و زیبایی از دکتور فرید طهماس

فراموشکار - طنز زیبایی از دکتور فرید طهماس

بد بخت - شعر زیبایی از دکتور فرید طهماس 

مستورهء آداب - غزل نغز و زیبایی از دکتور فرید طهماس 

مرغ شکم پُر - طنز زیبایی به قلم دکتور فرید طهماس

معذرت می خواهیم! - طنز زیبایی از دکتور فرید طهماس

مصاحبهء «اصالت» با محترم دکتور فرید طهماس، ژورنالیست ورزیده، نویسنده و طنز نویس چیره دست کشور 

مصاحبهء دکتور فرید طهماس با داکتر فاروق فردا

فورمه را خانه پری کنید! - طنز جالب و زیبایی از دکتور فرید طهماس

لشمکِ چاپلوس - طنز بسیار جالب و زیبای از دکتور فرید طهماس

می خواست رییس شود! -  طنز زیبایی از دکتور فرید طهماس

پهلوانِ روزنامه نگار: طنز زیبایی به قلم دکتور فرید طهماس

طنز دربارۀ طنز - نوشته ای دکتور فرید طهماس

پدرم به جولا تبدیل شد - طنز بسیار جالب و زیبایی از دکتور فرید طهماس

مصاحبه با حزب دموکراتیک خلق افغانستان - نوشتهء دکتور فرید طهماس

مصالحه؟ - دکتور فرید طهماس

نامهء محترم دکتور فرید طهماس عنوانی «اصالت»

سنگها - نویسنده: لف تولستوی - مترجم: دکتور فرید طهماس

یک نامه و دو طنز به سایت وزین «اصالت» - دکتور فرید طهماس

لباس جدید پادشاه - ترجمه از روسی: دکتور فرید طهماس 

قو، ماهی و خرچنگ - ترجمهء تحت اللفظی: دکتور فرید طهماس

برگزیده یی از کتاب شیطان و دوشیزه پریم -  برگردان از روسی: دکتور فرید طهماس

یک رباعی به خاطر بهار - دکتور فرید طهماس

ای زن - پارچه ای نغز و زیبایی به قلم دکتور فرید طهماس

شش دوبیتی های نغز و زیبایی از دکتور فرید طهماس

 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org