جامعه شناسی کتاب و کتاب خوانی


 پوهنیار بشیر مومن

 

 «از کسی که کتابخانه دارد و کتابهای زیادی می خواند نباید ترسید! از کسی باید ترسید که تنها یک کتاب دارد و آنرا مقدس میپندارد! ولی هرگز نخوانده است.»

 (نیچه)

اصطلاح کتاب از زبان عربی آمده و قدامتی پنج هزار ساله دارد و کتابهای نخستین به شکل لوح های گلی بودند. اما با گذشت زمان با توجه به دسترسی بشر به امکانات جدید و تغییر نیاز بشر به ارتباطات و اطلاعات، شکل کتاب ها تکامل یافت. در سال ۱۹۵۵ یونسکو با پیروی از یک سنت که از قدیم در بخش کاتولیکنشینِ هسپانیا مروج بود و هر سال پانزدهم ا پریل را به نام روز کتاب جشن می ‌گرفته اند و با پیشکش کردن یک کتاب و یک شاخه گل سرخ به دوستدارن کتاب، این روز را گرامی می ‌داشته اند، روز ۲۳ اپریل را به نام روز جهانی کتاب و مولف نامگذاری کردند. روز جهانی کتاب را نخست اتحادیه بین ‌المللی ناشران و دولت هسپانیا به اجلاس بیست‌ و هشتم یونسکو پیشنهاد کردند و سپس، به پیشنهاد فدراسیون روسیه، عنوان «حق مؤلف» نیز به آن افزوده شد و توسط کشورهای شرکت‌ کننده در یک همایش به تصویب رسید. انتخاب این روز خاص به این دلیل است که سه تن از مشاهیر ادبیات جهان یعنی سروانتس، ویلیام شکسپیر، و اینکا گارسیلاسو دولاوگا در چنین روزی در سال ۱۶۱۶ بدرود حیات گفته ‌اند. کتاب یک اثر چاپی صحافی شده است که بیشتر از ۴۹ صفحه داشته باشد و مانند نشریات، تحت یک عنوان ثابت، بهصورت دوره یی منتشر نشود. کتاب در طول سالیان دراز، سرگذشتی پر فراز و نشیب داشته است. از خرابه های شهرهای باستانی سومریان چنین برمی آید كه سومریان در حدود ۲۷۰۰ سال پیش از میلاد كتابخانه های شخصی، مذهبی و دولتی بر پا كرده بودند كهن ترین نظام نگارش شناخته شده "خط میخی" است و اعتبار سومری ها به سبب ابداع این خط و خدمت بزرگ آنها به بشریت است. با خواندن کتاب ما نه تنها به سادگی و با سرعت هرچه تمام تر می‌ توانیم از مرز سرزمین ها بگذریم، بلکه می‌ توانیم از همه مرزهای دیگر نیز بگذریم. با خواندن کتاب، ما به ژرفای اندیشه های دیگر، به مذهب ها، ایدئولوژیها و نیز به ژرفای احساسهای نهفته ی نویسندگان و شخصیت های داستان ها راه پیدا می ‌کنیم و این امکان برایمان فراهم می ‌گردد که بتوانیم بیننده رابطه های پیچیده ی یک انسان با انسان های دیگر، انسان ها با محیط و طبیعت، و انسان با خودش باشیم. سقراط می گفت: «جامعه وقتی فرزانگی و سعادت می ‏یابد که مطالعه، کار روزانه ‏اشبا شد». همه فرهنگها با کتاب آغاز میشوند، با کتاب میبالند و تجربه های خود را به کتاب میسپارند. کتاب آینه‏ ای است که حوادث غایب از نظر و معانی نهفته در درون آفریده ‏ها را روشن می‏ کند و آن‏ ها را از پسِ پرده مرور زمان و بعد مکان حاضر می‏ سازد، گویی حوادث قرن‏ ها قبل و هزاران فرسنگ دور، در این لحظه اتفاق می ‏افتد. به همین لحاظ غربیها بسیاری از مفاخر و فلاسفه، خلق اندیشه مدرنیته را رجعت به عقلی و نانی می دانند و میگویند که این بازگشت به گذشته ما را به دوران شکوه فرهنگ و هنر یونان نزدیک کرد و از سلطه استبداد کلیسا رها ساخت. ازینرو اکثراً وقتی می خواهند به مبدای یک چیز رجوع کنند، از یونان باستان شروع میکنند. چیزی که ما کمتر میکنیم. محققین جامعه شناسی معتقدند که نقش برجسته و سازنده کتاب در پویشهای تکامل آفرین فردی و اجتماعی ناشی از گستردگی روح ارزشی دانش و بینش و ابهت و اهمیت فرهنگ مکتوب در تاریخ بشری است، و به راستی سزاوار نیست چنین عنصر مهمی را بدست فراموشی و یا کم توجهی بسپاریم. در اهمیت عنصر کتاب برای تکامل جامعه انسانی همین بس که تمامی رجال بزرگ تاریخ بشری، از طریق کتاب جاودانه مانده اند و روابط فرهنگی جامعه بشری نیز از پوشش کتاب و مبادلات فرهنگی تقویت شده است خواندن کتاب، کاری بسیار لازم و ارزشمند است، نباید آن را با مزخرفات آلوده کرد. به پندار شارلدو مونتسكیو «مطالعه كتاب یعنی تبدیل ساعتهای ملالت بار به ساعت های لذتبخش». از آنجا که تغییرات اساسی و بنیادین در هر جامعه، وابستگی کاملی به همۀ نهادهای فکری و فرهنگی آن جامعه دارد، و نیز به دلیل اهمیت کارآیی و شدت تأثیرگذاری‌ای که در مسائل فرهنگی مشهود است، می ‌توان به این درک و دریافت رسید که رهبران خردمند و خواهان پیشرفت، همواره باید نگران اوضاع فرهنگی خود باشند، چون هر تحول و جهش مطلوبی، در پرتو رشد فرهنگی حاصل می‌شود. پژوهشگران سوسیالوژی به این باورند که در برخى مقاطع سنى، مانند نوجوانى علاقه به مطالعه شدت مى گیرد. نقش خانواده در دوره نوجوانى فرد یعنى زمانى كه عطش مطالعه بالا رفته، بسیار مهم است. جمله «همان گونه زندگى مى كنیم كه مى اندیشیم»، یعنى نوع بینش آدمى شیوه زندگى او را تبیین مى كند. مطالعه هم یكى از غنى ترین منابع تغذیه افكار و اندیشه بشرى است. نباید فراموش کرد که بهار، همیشه خیلی زود می ‏گذرد. بهار جوانی هم به یک چشم بر هم زدن از دست می‏ رود، امّا همان مدّتِ کوتاه سرمایه همه زندگی است. کمی جدّی ‏تر فکر کنیم تا این سرمایه به بطالت نگذرد. در یک کتاب خوب، ماندگار و تأثیر گذار، در نظر گرفتن این نکته مهم است که این گونه کتابها دست کم پاسخی به یکی از سوالها و یا نیازهای مخاطبان خود بدهند، پاسخی که با توجه به اولویتها، زیبا و متین و استوار و قانع کننده باشد. برای این که اثری ماندنی بشود. باید خوب باشد. آثار خوب میماند، خوب فقط معنایش این نیست که از لحاظ هنری و چیدن کلمات و ادبی خوب تنظیم شده باشد، بلکه متن زیبا و پیام زیبا داشته باشد.

اینکه چرا در افغانستان مطالعه ضعیف است و کم ‌رنگ اما فرهنگ شفاهی قوی است دلیل آن اینست که تعداد افراد باسواد در هر خانواده کم بود اکثراً کتاب‌ ها یا قصه‌ها را یک فرد باسواد می‌ خوانده و دیگران گوش می ‌دادند. وعاظ بر منابر سخنرانی می‌ کردند و کمتر پیش می‌ آمد فردی برای تحقیق از کتب مذهبی استفاده نماید و سخنان وعاظ خود مرجع درستی و غلط بودن موضوعی بوده است. گذشته ازین كشورهای در حال توسعه نزدیك به ۸۰ درصد جمعیت جهان را تشكیل می دهند، اما كمتر از ۳۰ درصد كتابهای مصرفی جهان را تولید می كنند و كمتر از این نسبت نیز به كتابخوانی مشغول هستند، این در شرایطی است كه كشورهای پیشرفته یا توسعه یافته كه حدود ۲۰ درصد جمعیت جهان را تشكیل می دهند، ۷۰ درصد كتابهای مصرفی جهان را تولید می كنند. به هر صورت شكی نیست كه آمار و ارقام كتابهای چاپ شده چه در داخل و چه در خارج در مقایسه با چند دهه قبل حكایت از افزایش تعداد عناوین كتابهای منتشر شده در سال های اخیر دارد. جامعه ای كه روز به روز میزان افراد باسواد آن افزایش پیدا می كنند و سطح تحصیلات رشد جهشی دارد، به صورت طبیعی نیازش به كتاب و كتابخوانی بیشتر می شود. میزان باسوادان و همچنین تعداد متعلمین، محصلین سطوح عالی را در قریب به یکنیم دهه اخیر مقایسه كنید، اینها لاجرم نیازمند مطالعه كتاب های گوناگون و حتی كتاب های غیردرسی هستند. شواهد و قرائن نشان می دهد كه مردم جامعه با افزایش معلومات عمومی خود، علاقه مندی بیشتری به مطالعه نسبت به قبل نشان می دهند. با وجود این همه جامعه ما از چند درد متفاوت رنج می برد. تعلیم و تربیه بی کیفیت در مکاتب و پوهنتون ها و دانشگاهها، نبود کتابخانه های عمومی در شهرهای بزرگ و در کل کمرنگ بودن فرهنگ کتابخوانی در میان نسل جوان، فقدان کنترول بر مدارس دینی و مواد درسی شان، ورود نسخه های بیشمار مطالب پر از خرافات، خشونت و نفرت از قبیل کتاب هایی چون منظره مرگآن، برتری قومی و زبانی، کمبود عالمان واقعی دین برای هدایت کردن مردم دین زده به جاده ای غیر از خشونت، نبود مطالب با کیفیت، و بالاخره عنعنه گرایی عامه مردم سبب شده اند سطح آگاهی، و حتا حس نیاز به آگاهی بیشتر، در میان اجتماع به حد قابل پایین بیاید. به این خاطر وظیفه همه افراد فرهیخته و همه نهادهای فرهنگی کشور است که در اشاعه، گسترش و تقویت هرچه بیشتر مسأله کتاب و کتابخوانی اهتمام ورزند و در یک کلام، همه درد آشنایان و دل اگاهان به منظور بسیج همگانی برای گسترش فرهنگ کتاب و کتابخوانی بپا خیزند تا کتاب همه جا، برای همه کس و در همه وقت به وفور یافت شود و مطرح باشد و هیچ کس در هیچ جا بهانه ای برای کتاب نخواندن نداشته. اکثریت مردم داخل افغانستان نیز سواد سیاسی ندارند برای همین هم تحت تاثیر احساسات در تلویزیون ها قرار میگیرند. خلاصه همین چند ده هزار نفری سیاسیون « نخبگان» که داریم، «خدا یار جان شان» مثل خرچنگ هایی هستند که در چنگ ماهیگیر افتاده اند. ماهیگیران و یا خرچنگ گیران، ظرف حاوی خرچنگها را نمی بندند چرا که هر کدام که میخواهد از دیوار ظرف بالا برود بقیه خرچنگها نیز به آن آویزان میشوند تا سنگین شده و میافتد. و این داستان اکثر احزاب چپی و راستی و برخی شخصیت های افغان است. با این حال، پیش از آن، و با کمی تامل می توان به این نتیجه رسید که دنیای کتاب برای هر کس، دنیای منحصر به فرد خودش است. ماکسیم گورگی میگفت: کتابها بودند که به من کمک کردند تا از باتلاق نادانی بیرون آیم و گرنه نابود میشدم. مطلب دیگری که در این روز یادآور شود، به رسمیت شناختن و احترام به کسانی است که برای پدید آوردن یک اثر تلاش کرده و بر آن حقی دارند. «حق امتیاز»، یا « کپی رایت»، بخشی از شالوده کتاب است. اگر ما حق امتیاز کسی را که حق امتیازِ کتاب یا اثر دیگری را دارد به رسمیت بشناسیم و به آن احترام بگذاریم، بی شک به شکوفایی جهانِ کتاب و هنر، و به توسعه و گسترشِ اندیشه ها کمک خواهیم کرد. «كتاب باید تبری برای درهم شكستن دریای منجمد وجود ما نباشد« فرانتسكافکا. شاید یکی از مشکلات اساسی مان این باشد که ما هنوز همه مان مردم خود ویرانگر و خود ستیزیم، که رستگاری را نه در زیستن، شاد زیستن و آسوده زیستن، که در کوبیدن سر دشمن بر سنگ، و یا کشته شدن برای آرمانهای ما نمیدانیم. بسیار جالب است روزی از روزها در یک محفل عروسی از شرکت گننده گان از دوستش در مورد یک کتاب که درست به خاطرم نیست پرسید، طرف جواب داد بلی من خواندم، اصلاً این چنین کتابها به خواندن نمیارزد، او ادامه داده گفت: «من تاریخ غبار را هم خواندم و در چند ورق آن تف نمودم». به همین ترتیب تعداد دیگر فکر میکنند با خواندن «الفبای مبارزه» یا «بیانیه های تاییدی» و «گزارشات» نویسنده و عالم جهان گردیده اند و ضرورت به مطالعات دیگر نیست! جنبه فهم شان حرکت و تکامل وجود ندارد و آن چیزی که جسته و گریخته فرا گرفتند «پایان علم» است. ما مردمی هستیم که سعی نمیکنیم تا یک کتاب را درست بخوانیم و یا به گفتار دیگران با دقت گوش دهیم و بعد بر روی گفتار طرف کمی تحلیل و تجزیه کنیم بلکه اولین واکنش ما به مخاطب مان این است که به او ثابت کنیم اشتباه گفته و یا اشتباه فکر کرده و سپس همان کلمات کلیشه ای را پشت سر هم ردیف کرده تا مخاطب را از میدان درافکنیم. درین رابطه داکتر عبدالله تایبی سخن زیبا دارد: «روی سخنم به سوی آنانی نیست که در "جامعه فاجعه آبادی" که روی گند زار فساد بنا یافته است، حزبی بودن را نیز به حیث یک نیرنگ بر پیشانی خود دارند و درست در نقطۀ مقابلِآ معنویت شفاف آن قالبی که مایۀ افتخار رزمنده گان اصیل دیروزی بود، ایستاده اند؛ روی سخنم به سوی آنانی نیست که (اگر گردنم بسته نشود!( از سه ـ چهار دهه بدین سو کتابی به دست نگرفته اند و چشمان شان را در سیاهی سطرها آزرده نساخته اند. این تحدید را به خاطر آن آوردم که اگر نامه ام تصادفی در معرض دید آنان قرار گرفت، آن را نخوانند و اگر خواندند پاسخ ندهند، چون این نامه متوجه آنان نیست. روی سخنم به سوی آنانیست که درسیاهۀ باال نیامده اند!». برخلاف وطنداران مان بخصوص بیرون مرزی ها که در میان شان کتاب نخوانی تبدیل به یک معضل فرهنگی شده است. در حال حاضر زندانیان حاضر در زندان های عادی انگلستان علاوه بر امکان دسترسی به مخازن قابل توجه کتاب در داخل زندان، بواسطه داشتن اتصال دائمی به اینترنت می توانند کتاب مورد نظر خود را از طریق آمازون سفارش داده و در داخل زندان تحویل بگیرند. صرف نظر از آن ما باید فرق خواندن و مطالعه را بدانیم، خواندن یعنی اینکه كلمات را پشت سر هم بخوانی و بگذری. در خواندن شما فقط یك ماشین گویا هستید كه كلمه ها را می خوانید و معنی آن را نمی فهمید. اما مطالعه كردن فرایندی فعال است كه شما با خواندن هر جمله به معنای آن فكر می كنید، ارتباط آن را با جملات قبلی درك می كنید و جملات بعدی راپیش بینی می كنید. در این فرایند هدف شما تمام كردن هرچه زودتر كتاب نیست؛ بلكه هدف شما یاد گیری هر چه بهتر همه مطالب است. در یك مطالعه ی فعال شما بین عبارات و جمله های كه می خوانید مكث می كنید و لحظاتی به آن چه خوانده اید فكر می كنید. در این روش شما هیچ پاراگرافی را یاد نگرفته رها نمی كنید و تا آن پاراگراف را كامل یاد نگرفته اید طرف پاراگراف بعدی نمی روید. «هنگامی كه شخص فقط مطالعه كند و سپس درباره آنچه مطالعه كرده به تفكر نپردازد، مطالعه اش عمق نمی یابد و بخش اعظم آن از دست می رود.« «آرتور شوپنهاور» .

كتاب محصول تجربه های بشری و خلاقیت‏ های ذهنی و آموخته های دراز مدت انسان است. سهم كتاب در انتقال دانش‏ ها، گاهی به مراتب بیشتر و فراتر از دیگر ابزار آموزشی است. پدید آوردن آثار علمی و فرهنگ مكتوب به عنوان یك میراث فرهنگی برای نسل‏ های آینده، ماندگار می‏ شود. وقتی كتاب، حاصل اندیشه ها و تجربه های اهل اندیشه و معرفت باشد، كتابخانه نیز كانون همایش صاحب ‏نظران و موزه پر طراوت و شاداب دانشمندان و صاحبان معارف خواهد بود. یكی از مشكلات و كاستی‏های جامعه ما، گریز از كتاب و پایین بودن سطح فرهنگ مطالعه است. از آن سو، دامنه علوم و موضوعات و كتاب‏ ها گسترش یافته است و باید فرصت و نیروی كتاب خوانان، به خواندن بهترین ‏ها و لازم ‏ترین‏ ها اختصاص دهند. ظاهراً چنین به نظر می رسد از ۱۵۰ سال پیش به اینطرف که رسانه های دیگر به رقابت کتاب آمده اند، مطبوعات، رادیو، سینما، تئاتر، تلویزیون و در نهایت اینترنت و شبکه های اجتماعی و انواع ابزار و وسایل برای ارتباط انسان ها و انتقال اندیشهها امروز به صحنه آمده اند. شاید به نظر برسد که دوران کتاب به پایان رسیده و رسانههای دیگر به ویژه رسانه های دیجیتال می توانند جایگزین کتاب شوند، اما واقعیت امر این است که کتاب به هیچ عنوان ارزش و جایگاه خود را از دست نداده است. همه آن ابزار و وسایل برای انتقال سریع تر مفاهیم و ارتباط سریع تر جایگاه ویژه دارند، اما اصل اندیشه و فکر و دانش هنوز هم در اوراق کتاب نهفته است. رادیو و تلویزیون و سینما و همه ابزار امروز ارتباطی در واقع ریشه آن از کتاب است. فیلم و تئاتر هم که یک هنر نمایشی است و فیلم نامه که اساس است از کتاب اقتباس می شود. در بسیاری از امور دقت و ظرافت و حتی گاهی لذت فقط در کتاب است، گاهی آدم از خواندن یک کتاب آن قدر مشعوف و لذتمند و سیراب میشود که هیچ چشمه سار دیگری نمی تواند جایگزین کتاب شود. ازین رو کتابهایی باید نوشته شود که مشکلی را از جامعه حل کند و در راستای زدودن ابهامات و تاریکیها باشد. در نوشتن  کتاب باید چند اصل مانند اخلاق و صداقت، ارزش ها، امنیت و مصالح و منافع ملی در نظر ګرفته شود. باید در این کتاب ها به شبهات و سوالات جوانان در خصوص وقایای چهار دهه اخیر پاسخ داده شود. فرهیخته گان باید با نوشتههای زیبای خود امید و تدبیر را بیشتر کنند و راه آن را به دولت و ملت نشان دهند. ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی در جامعه، اولا به توجه بیشتر مسئوولان فرهنگی و آموزشی کشور نیاز دارد، ثانیاً محتاج تلاشی همه جانبه فراگیر و ملی است. برای این که بیشترین جوانان مان کتاب بخوانند، دولت و جوامع مدنی باید از این روز  تجلیل با شکوه به عمل آورند. به امید آنکه کتابخانه های امروز ما آنگونه باشند تا کودکان امروز که همان جوانان فردا هستند حسرت کمبودهای فرهنگی آنهای را که کنون در میان ما نیستند و یا در ایستگاه های اخیر زنده گی قرار دارند، در دل نداشته باشند.                      

«روزِ کتاب و کتابخوانی بر باغبانان بوستان معرفت و ادب، نویسنده گان و اندیشورانی که دانسته ها و تجارب خود را در سفره اخلاص، بر صفحه های سفید کاغذ می ‏نهند، خجسته و مبارک باد. دستانتان بر آفرینش و پرهیز و قلم‏ هایتان همیشه استوار باد».

مطالب دیگر از همین نویسنده:

 

 

توجه:

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org