پنجشنبه، ۲۳  اپریل   ۲۰۰۹

بخش - ۶

(تهیه و پژوهش - صباح)

اوضاع متشنج جهان و بخصوص افغانستان و کشتن و ویرانیهای روز افزون از یک جانب و از طرف دیگر به اساس تقاضا و شرایطی نامساعد کنونی و عدم آگاهی از پیامد های ناگواری نبردهای گذشته و تشنجهای کشنده،وادارم ساخت تا با تمام مشکلات از قبیل دسترسی به منابع مستند و تاریخی، مصروفیتهای زندگی و خانوادگی و رهگیری ها وعقده مندی های اشخاص و افراد بیمار، به این خدمتی تاریخی و فرهنگی اقدام نمایم، آرزومندم که مورد قبول مقبولی پژوهشگران،اندیشمندان و جامعه درد دیده کشور واقع گردد. تلاش نمودم تا با درنظرداشت مستند سازی، هربخش را با تصویرهای - رویداد ها و حوادث تاریخی مزین بسازم که تهیه این همه تصویر خود مشکلی بزرگی بود که هرلحظه در مسیر تصمیمم قرار میگرفت، ولی تا جایکه برایم مقدور بود توانستم به این مشکل فایق آیم.

 

نبرد اورلئان (شالون)

از قرن چهارم میلادى به بعد امپراتورى عظیم روم با چند مشكل بزرگ نظامى روبرو شد.

ابتدا عدم قطعیت پیروزى در مرزهاى شرقى، به دلیل قدرت امپراتورى ساسانى، دوم فشار بى امان قواى اقوام شمال اروپا، سوم وسعت بیش از اندازه امپراتورى و چهارم بروز جنگهاى داخلى اما از ۴۰۰ میلادى عامل جدیدى به این عوامل اضافه شد. قدرت گرفتن هونها.

هونها كه از سرزمینهاى بسیار دور در شرق (شمال چین) آمده بودند اكنون آرام آرام در حال نفوذ به داخل شرق اروپا بودند. در ۴۰۶ میلادى آنها دیگر غیرقابل چشم پوشى نبوده و به دلیل قدرت جنگاورى بخش بزرگى از غرب دریاى خزر، شمال دریاى سیاه و بالكان امروزى را در تصرف گرفتند. اما آنها به دلیل فقدان رهبرى مقتدر تا ۴۳۳ براى روم خطرناك نبودند. ورود آتیلا به صحنه تاریخ در سال۴۳۳ ناگهان صحنه نبرد را تغییر داد. هونها اكنون با برنامه اقوام پرقدرت جنگل نشین، ژرمنى، ویزگوت، فرانك و بورگوندى را یكى پس از دیگرى از صحنه مبارزات اروپاى قرن پنجم حذف كردند. آتیلا ابتدا در ۴۳۶ بورگوندها را در هم كوبید و در ۴۴۳ سراسر آلمان را گرفت. آتیلا كه خود را بلاى آسمانى مى نامید تا آن روز هیچ شكستى نخورده بود و تنها حاضر شده بود از نابود كردن پایتخت امپراتورى روم شرقى بیزانس خوددارى كند. البته مردم بیزانس ۶۰ هزار تالان طلا به او غرامت دادند و حاضر شدند خراجگذار وى باقى بمانند. در این زمان امپراتورى هونها از قفقاز تا كوههاى آلپ وسعت داشت و طى ۳ دهه آتیلا قدرتى را ایجاد كرد كه به تنهایى از امپراتورى دو تكه شده روم و امپراتورى ایران بزرگتر شده بود.

«روم ضعیف شده» مى دانست قادر به جلوگیرى از سقوط فرانسه (گل) به تنهایى نیست بنابر این از اقوام شمالى اروپا نظیر فرانكها، ویزگوتها و بورگوندى ها كمك خواست. این اقوام نیز اگرچه تا آن زمان دشمن روم بودند اما اكنون به خوبى مى دانستند كه سرنوشت غرب اروپا به این نبرد بستگى دارد.

در ۴۵۱ میلادى آسیوس فرمانده رومى با سپاه بزرگى از نیروهاى اروپایى در دشت شان (شالوئیك) در شمال فرانسه در انتظار آتیلا ماند. آتیلا كه از تصرف اورلئان ناامید نشد به مصاف با این نیروى بسیار عظیم رفت. نبرد بین دو نیرو مدتى ادامه یافت و على رغم كشته هاى بسیار زیاد از طرفین نتیجه قطعى حاصل نشد. اگرچه برنده واقعى متحدین اروپایى بودند چرا كه براى اولین بار توانستند نیروهاى آتیلا را متوقف كنند. آتیلا پس از دریافت این ضربه دیگر نتوانست در غرب پیشروى كند اگرچه روم غربى نیز در سال بعد غرامتى سنگین به آتیلا داد تا او به روم حمله نكند و سردار خونخوار هون نیز موقتاً از توسعه امپراتورى عظیم خود دست كشید و به تجدید قوا پرداخت.

مرگ آتیلا: آتیلا على رغم خوى وحشى و خونخوارش فوق العاده سیاستمدار بود و در فرماندهى نظامى نیز در بین اقوام وحشى تنها با مردانى چون چنگیز و تیمور قابل قیاس است. مرگ او در ۴۵۳ به دست یك دختر به اسارت گرفته شده دنیا را از شر او نجات داد در غیر این صورت بدون شك او دوسال بعد براى گرفتن غرب و جنوب غرب اروپا اقدام مى كرد. حال آنكه با مرگ وى پسران بى كفایتش (خوشبختانه) كل امپراتورى او را در یك دهه به باد دادند.

اهمیت نبرد شالون: آتیلا ظرف ۲۰ سال غرب روسیه امروزى و سرزمینهایى كه امروز لهستان، مجارستان، اتریش، آلمان، شرق فرانسه، صربستان، كرواسى، اكراین، دانمارك، جمهوریهاى بالتیك، رومانى و بلاروس خوانده مى شود را تصرف كرد و براى اطاعت كامل اروپا تنها به یك پیروزى بزرگ دیگر در غرب نیاز داشت چرا كه در شرق بیزانس (روم شرقى) قدرت او را پذیرفته بود. اگر در دشت شالون و اورلئان اتحاد بزرگ قبایل و دول اروپا شكل نگرفته بود بى شك آتیلا آبادى اى براى مردم اروپا باقى نمى گذاشت. آتیلا اگرچه از جنگجو ترین سواران جنگى برخوردار بود اما تركیب نیروهاى مدافع نیز اثر مناسبى داشت. پیاده نظام رومى در كنار سواران شمالى قدرت نظامى آتیلا را خنثى كرد. ۸۰۰ سال بعد نیز شرق گرفتار فردى به نام چنگیزخان شد اما متأسفانه قادر به رخنه او و قومش نشد و صدها سال شرق در تسخیر این اقوام خطرناك باقى ماند.

سقوط روم غربى: سقوط امپراتورى روم غربى، بر هم خوردن ثبات نظامى اروپا

امپراتورى روم كه از قرن سوم پیش از میلاد به عنوان قدرت اول دنیاى قدیم مطرح بود از قرن سوم میلادى به تدریج پس از ۶۰۰ سال قدرت خود را از دست داد و در ۳۹۵ میلادى دو قسمت شد؛ روم شرقى كه تا ۱۰۵۰ سال بعد دوام آورد و روم غربى كه ۸۰ سال پس از این تاریخ ناگهان فروپاشید. البته روم غربى قسمت قویتر امپراتورى بود كه سال ها بزرگترین نبردها را به خود دیده بود و حتى در نبرد با دشمنان شرقى امپراتورى فرستنده بزرگ ترین واحدها بود. درباره انحطاط روم غربى تاریخ نگاران كتابهاى زیادى نوشته اند و در این فصل تنها به ذكر دلایل نظامى فروپاشى این امپراتورى بسنده مى شود. در ۴۵۱ شكست سنگین آتیلا روم را از خطر بزرگ نجات نداد بلكه اقوام ژرمن، فرانكى را از خطر جارو شدن به دست جنگاورانى خشن تر از خودشان نجات داد. اكنون آنها آماده در هم كوبیدن امپراتورى فرتوت روم بودند. دولاند لن درباره سال هاى آخر امپراتورى روم چنین مى نویسد:

«ماگزیم به تخت نشست ولى لیاقت اداره مملكت آن روزگار آشفته را نداشت . . . پس از وى آوتیوس از مردم گل امپراتور شد ولى چیزى نگذشت كه ریسیمر فرمانده رومى او را خلع و ماژورین را به جاى او به تخت گذاشت. وى مردى شایسته بود و خرابى هاى روم را برطرف كرد و پس از رفع حمله وندالها، ویزگوتها را در گل شكست داد اما ریسیمر او را به قتل رساند . . . امپراتورى همچنان رو به ضعف مى رفت و آخرین قسمت خاك خود را از دست مى داد.»

در این زمان اقوام ویزگوت اسپانیا و جنوب غربى گل را در اختیار داشتند و بورگاندها نیز دره رن را متصرف بودند. شمال شرقى گل در اختیار فرانكى بود. در سال ۴۶۵ ریسیمر، انتیموس را به امپراتورى پذیرفت. این مرد كه از طرف امپراتورى روم شرقى پیشنهاد شده بود آخرین كسى بود كه مى توانست جلوى سقوط روم را بگیرد وى ابتدا با ناوگان خود به جنگ واندالها در جنوب مدیترانه رفت اما در نبرد آفریقا از وندال ها شكست خورد و در ۴۷۲ مجدداً ریسیمر او را بركنار كرد و ادلى بریوس را برگزید. امپراتورى شرقى ۳ نفر دیگر را براى فرمانروایى بر روم فرستاد اما به نظر مى رسید كار روم تمام است. در ۴۷۶ سربازان رومى به ریاست اودواكر قیام كردند و ناگهان امپراتورى عظیم روم دید كه هیچ یاورى ندارد. گتهاى غربى، باسكى، فرانكى، وندال ها، المانها و انگلوساكسونها و سوئدى ها ناگهان امپراتورى را قطعه قطعه كردند و ظرف ۱۵ سال جغرافیاى اروپا شاهد حذف ۲ قدرت بزرگ و به وجود آمدن دهها قدرت محلى شد. (۴۵۳ امپراتورى هون و ۴۷۶ امپراتورى روم) اما از نقطه نظر نظامى چرا روم و لژیون هاى عظیمش از بین رفتند؟

۳ دلیل عامل اصلى فروپاشى نظامى روم غربى بود.

۱- برترى عددى مهاجمان شمال بر لژیونرهاى رومى، ژرمن ها مرتب در حال افزایش بودند.

۲- قدرت رزمى نیروهاى فرانك، ژرمن افزایش یافته بود گتها با آخرین فنون سواره نظام آشنا شده بودند و سربازان ژرمن از شمشیرهایى با فولاد بسیار مقاوم بهره مند بودند.

۳- سپاه هاى رومى از مردان سرزمین هاى تسخیر شده تشكیل شده بود و آنها انگیزه اى (در این اواخر) براى كشتن هموطنان خود نداشتند.

۴- ورود هونها به صحنه نبردهاى اروپا سبب شد تا ژرمن ها، فرانك ها، واندال ها، ویزگتها و گتهاپى ببرند كه امپراتورى روم غربى تا چه اندازه اى آسیب پذیر است.

نتیجه فروپاشى روم: امپراتورى روم غربى پس از مواجه با فروپاشى، ناگهان خود را با دهها ملیت جدید در اروپا و شمال آفریقا دید. جغرافیاى اروپا در اینجا شكل مى گیرد. در ۴۷۶ میلادى ناگهان اسلاوها، فرانكها، المانی ها، گتهاى غربى، ایتالیایى ها، بورگاندى ها، وندالها، بربرها، ساكسونها، سوئدى ها، لمباردها و . . . هر كدام براى خود كشور مستقلى را ایجاد مى كنند و هونها نیز در شرق چند حكومت تشكیل مى دهند. اكنون در دنیا فقط ۳ امپراتورى قدرتمند وجود دارد؛ چین، باختر زمین و روم شرقى. امپراتورى ساسانى با خیال راحت وقایع امپراتورى روم شرقى را تحت نظر دارد. ساسانیان اكنون مى دانند كه روم شرقى قدرت گذشته خود را ندارد چرا كه از طرفى در زیر فشار فزاینده قدرت هاى متعدد و پراكنده اما جنگاور «غربى» است و از طرفى دیگر از لژیون هاى جنگنده غربى در نبردهاى مشرق زمین خبرى نیست.

جنگ‌های پونیک

کارتاژ نام شهری باستانی در شمال آفریقا جایی که اکنون کشور تونس جای گرفته‌است - و تمدنی که با مرکزیت این شهر پدید آمد بود. جای این شهر در گوشهء خاوری دریاچهء تونس در امتداد مرکز شهر تونس کنونی بود. این شهر در اصل به دست کوچندگان فنیقی ساخته شده بود. این تمدن با چیرگی بر دریای مدیترانه و از راه بازرگانی نیرو و دارایی بسیاری را به دست‌ آورده‌ بود. تمدن کارتاژ در سده‌ های سوم و دوم پیش از زایش مسیح همدوره و هماورد جمهوری روم و در کشاکش با این دولت بر سر چیرگی بر مدیترانه باختری بود. این هماوردی به سه دوره جنگ میان کارتاژ و روم انجامید که به جنگ‌ های کارتاژی یا پونیک نامیده‌ می‌شود. در همهء این جنگ‌ ها کارتاژ شکست خورد و از نیرویش کاسته شد و باج‌ های هنگفتی که برای کنار گذاشتن جنگ به روم پرداخت اقتصاد آنان را به سراشیب کشاند. سومین جنگ کارتاژی به ویرانی شهر کارتاژ انجامید و رومیان بازمانده سرزمین‌ های کارتاژ را به خاک خود چسباندند.

کارتاژ بر کرانه جنوبی مدیترانه، اسپانیا، برخی بخش‌ های فرانسه و بسیاری از جزیره‌ های مدیترانه از آن دسته بخش‌ هایی از سیسیل چیره ‌بود.

پیشینه: آویزه ‌ای کارتاژی به ریخت مردی ریشو از سده ‌های سوم و چهارم پیش از زایش مسیح کارتاژ در ۸۱۴ (پیش از میلاد) به دست بازرگانان فنیقی برپا شده‌ بود و تا سده ششم پیش از زایش با فنیقیه در پیوند بود. در این سده بخت‌ النصر بابلی شهر صور در خاور مدیترانه را ویران ‌کرد و از این زمان پیوند میان کارتاژ و میهن گسست و کارتاژ به گونه سرزمینی مستقل درآمد. این شهر به زودی از راه بازرگانی دریایی به دارایی بسیاری رسید و نیروی دریایی توانایی پدید آورد. یونانی‌ها شیوه فرمانروایی کارتاژی‌ ها را پلوتوکراسی یا داراسالاری می ‌خواندند که اشاره به چیرگی بازرگانان در رده‌ های کشور و اراده آنان بر سیاست‌های کارتاژ داشت.

نخستین جنگ پونیک: نخستین جنگ میان دو همآورد نیرومند کارتاژ و روم بر سر چیرگی بر جزیره سیسیل بود. این جنگ بیست‌ و چهار سال به درازا انجامید. این جنگ جنگی دریایی بود که ناوگان دریایی دو کشور در آن به نبرد پرداختند. در این جنگ رومیان به ساخت پل ‌های متحرکی که کشتی‌های ایشان را به کشتی‌های کارتاژی پیوند می‌ داد توانستند بر هماورد شان برتری یابند. در جنگ میله از رشته جنگ‌های پونیک نخستین ناوگان دریایی کارتاژ نابود شد، کارتاژی‌ها به ناچار تن به آشتی دادند و سیسیل به دست روم افتاد.

دومین جنگ پونیک: بیست‌و سه سال پس از آن دوباره دو کشور این بار در اسپانیا و بر سر معدن‌های این کشور با هم روبه روشدند. روم نیروهایی را از کوه‌ های پیرنه گذراند که این سبب درگیری دو کشور شد. چند ماه پس از آن کارتاژ خواست تا شهر یونانی‌ نشین ساگونته در کرانه خاوری اسپانیا را بگشاید، ولی مردمان این شهر از رومیان یاری خواستند و روم هم پذیرفت. ولی تا پیش از رسیدن رومیان ساگونته به دست کارتاژ افتاد. روم هم در پاسخ دو دسته بزرگ از نیروهایش را به خاک اصلی کارتاژ و اسپانیا فرستاد. ولی ناگهان خبر رسید که نیروهای کارتاژ با بهره ‌برداری از فیل خود را به جلگه پو رسانده‌ اند. سپاه کارتاژ به رهبری هانیبال پسر آمیلکار با پنجاه هزار سرباز پیاده و نه‌ هزار سوار و سی و هفت فیل جنگی (آمار گوناگونی در دست‌است) از رشته‌ کوه‌ های آلپ گذشته و به سوی جنوب سرازیر شده‌ بودند. آنان سپاهیان رومی را شکست داده و از رود تربی گذشتند و شهر پلزانس را محاصره کردند و به سوی رم راهی ‌شدند. سنای روم دو لشکر برای جلوگیری از پیشرفت هانیبال فرستاد که هر دو لشکر تار و مار شدند و فرماندهانشان کشته‌ شدند. روم لشکری دیگر را به فرماندهی فابیوس ماکسیموس برای نبرد با هانیبال گسیل‌ داشت. این سردار کارآزموده با جنگ‌های پارتیزانی آسیب‌ هایی به سپاه کارتاژ زد ولی از آنجا که پیروزی بزرگی به دست نمی ‌اورد رومیان فابیوس ماکسیموس را برکنار کردند و سرداری جوان به نام واروس را به جنگ کارتاژی‌ ها فرستادند. ولی این سردار نیز در ۲۱۶ (پیش از میلاد) در نبرد با هانیبال شکست بسیار بزرگی خورد و هفتاد هزار رومی در این جنگ کشته‌ شدند. هانیبال پس از این پیروزی به سوی رم پیشروی‌نمود. وی از ایالت‌ های دیگر روم خواست که برای رهایی از روم بدو بپیوندند ولی جز دو شهر کاپو و سیراکوس دیگر بخش‌های روم به پیمان همبستگیشان با رم وفادار ماندند. از دیگر سو هامیبال و سپاهش با کمی آذوقه روبه ‌رو شدند و از کارتاژ یاری‌ خواستند، ولی نیروی دریایی روم پیوند میان کارتاژ و سپاه هانیبال را گسسته‌ بود و از اینرو سپاه او رو به کاستی ‌می ‌گذارد. سرانجام در ۲۰۲ (پیش از میلاد) روم توانست در زاما کارتاژی‌ها را به سختی شکست ‌دهد. هانیبال به سوی صور پس‌ نشست. وی به آسیای کوچک رفت و کوشید تا مقدونیه و سوریه را با خود همپیمان سازد، ولی در این کار ناکام ماند و روم بخش دریای اژه‌ ای کارتاژ را نیز به چنگ‌ آورد. هانیبال به ناچار دست به صلحی ننگین با روم زد و خود نیز در سال ۱۹۰ (پیش از میلاد) با خوردن زهر خودکشی ‌کرد. از آن پس کارتاژ ناچار شد سال‌ها وامگذار روم باشد.

سومین جنگ پونیک: چهل سال پس از آن روم به کارتاژ لشکر کشید. کارتاژ سه‌ سال پایداری نمود ولی سرانجام از برای بی‌ خوراکی تسلیم‌ شد. رومی‌ ها بازمانده مردم کارتاژ را به بند کشیدند و به بردگی فروختند و شهر را به آتش‌ کشیدند و با خاک یکسان‌ کردند. این رویداد در ۱۴۶ پیش از میلاد رخ ‌داد.

کارتاژ زیر فرمان روم: ویلاهای رومی در کارتاژنمک در روم باستان بسیار گران بود آنچنان که گاه مزد سرزبازان را با دادن نمک می ‌پرداختند. زمین‌های شهر کارتاژ سرشار از نمک بود و رمیان با دستیابی به این سرزمین هم دشمن دیرینه خود را شکست داده‌بودند و هم به این اندوخته گران‌ بهای نمک دست می‌ یافتند و این دو دستاورد ارزش تبلیغی بسیاری داشت. با فروپاشی کارتاژ رومیان اوتیکا (در تونس کنونی) همپیمان خود در نبرد با کارتاژ را که به شهر کارتاژ هم نزدیک بود به جای کارتاژ مرکز سرزمین‌ های زیر فرمان پیشین کارتاژ و بازدید بازگانی منطقه گذاردند.

در سده ۱ (پیش از میلاد) شهر نو کارتاژ در همان جای پیشین بازسازی‌ شد و به زودی بزرگ‌ترین شهر بخش باختری امپراتوری روم گشت. شمار مردمان این شهر به پانصد هزار تن می‌ رسید. این شهر مرکز بخش آفریقایی امپراتوری روم - که بخش حاصلخیز این امپراتوری هم شمرده ‌می‌شد- بود. کارتاژ همچنین یکی از کانون‌ های آغازین مسیحیت بود.

در سده پنجم میلادی گایزریک پادشاه وندال‌ها بر کارتاژ دست‌ یازید و آن سامان را پایتخت خود نمود. سرانجام در سده ششم بیزانس توانست وندال‌ ها را سر جایشان بنشاند .در زمان امپراتوری موریس کارتاژ یکی از دو استانداری بیزانس درآمد (دیگری راونا در ایتالیای کنونی)، این دو تنها سنگرهای بازمانده بیزانس در باختر بودند. در آغاز سده هفتم ترسایی استاندار کارتاژ هراکلیوس ارمنی بود که امپراتور فوکاس را برانداخت. استانداری بیزانسی کارتاژ نتوانست در برابر تازش تازیان در سده هفتم میلادی پایداری‌ کند. در ۶۹۸ (میلادی) حسن بن النعمان کارتاژ را تاراج و ویران ساخت همانگونه که رومیان در ۱۴۶ پیش از میلاد این بلا را بر سر شهر آوردند. عرب‌ ها در آینده شهر تونس را جایگزین کارتاژ ساختند.

زبان: کارتاژیان به گویشی از زبان فینیقی به نام پونیک سخن‌ می ‌گفتند.

دین: دین کارتاژی‌ ها از دین فنیقیان گرفته ‌شده بود که دینی الهامی از نیروی فرایند های طبیعی بود. آنان خدایان بسیاری را می ‌پرستیدند که آشنایی ما امروز از جاینام‌ هایی است که به نام ایشان نامگذاری ‌شده ‌بود.

 

 

 توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با کسب مجوز کتبی از «اصالت» مجاز است !

کليه ی حقوق بر اساس قوانين کپی رايت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد.

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org