15  juni 2016 00:49:00

 


        
         عــــاصـــــم شـــــــرار
 

  

در باب متعصبان

 

 «تعصب» که در ادبیات دینی به آن «جاهلیت» هم می ‌گویند، شایع ‌ترین بیماری فکری در جوامع عقب ‌افتاده است. درمان آن نیز بسیار دشوار است؛ چون هیچ کس خود را متعصب نمی‌ داند. تعصب، چیزی است که ما آن را همیشه در دیگری می ‌بینیم و دیگری در ما. ما نمی ‌توانیم به او ثابت کنیم که متعصب است و او نیز نمی‌ تواند تعصب ما را به ما نشان دهد. اما دو ویژگی مهم در انسان‌ های متعصب وجود دارد که خوش‌ بختانه تا حدی قابل اندازه ‌گیری است و از این راه می ‌توان میزان و مقدار تعصب را در انسان‌ ها حدس زد:

 یک. غلبۀ کمّی و کیفی باورهای متافیزیکی بر دانش‌ های زمینی. 

باورهای متافیزیکی انسان متعصب، بسیار بیش از دانش‌های دنیوی او است. او بیش از آنکه بداند و بشناسد و بخواند، باورمند است و آن اندازه که اقیانوس باورهای او سرشار است، کاسۀ دانشش پر نیست. باورهای متافیزیکی در غیبت دانش ‌های زمینی، از سنگ و چوب، بت می ‌سازند و از زمین و زمان، مقدسات. اگر نیوتن یا زکریای رازی متعصب نبودند، از آن رو است که دانسته‌ های علمی آنان، بسیار بیش از باورهای فرا علمی و فرا زمینی ایشان بود. نیز به همین دلیل است که دیو تعصب، معمولا قربانیان خود را از میان جوانان و مردم کم‌ سواد می ‌گیرد.

 دو. نا آشنایی با «دیگر»ها

متعصب، معمولا شناختی ژرف از دیگران و باورهایشان ندارد. بی‌ خبری از اندیشه‌ ها و باورهای دیگران، او را به آنچه دارد، دلبسته ‌تر می ‌کند. انسان‌ ها هر چه با شهرها و کشورهای بیشتر و بزرگ‌ تری آشنا باشند، دلبستگی کمتری به روستای خود دارند.

 بنابر این، انسان متعصب، بیش از دانش، گرایش دارد و بیش از آنکه عقیده ‌شناس باشد، عقیده ‌پرست است. حاضر است در راه عقیده ‌اش جان بدهد ولی حاضر نیست دربارۀ عقیده‌ اش بیندیشد و بخواند و بپرسد.

متعصبان را به ‌راحتی می ‌توان سازمان‌ دهی کرد و به کارهای سخت واداشت. آنان، کنش‌ گر و سراپا غیرت و اراده‌ اند، و هیچ نیرویی در برابرشان تاب مقاومت ندارد، مگر حکومت قانون. برای مهار خشونت و زیاده‌ خواهی متعصبان، در کوتاه ‌مدت هیچ راهی وجود ندارد، جز تقدیس و تقویت قانون و استوار سازی پایه‌ های آن. تعصب، تا آنجا که قانون را نقض نکند، خطری برای جامعه ندارد. گرفتاری از وقتی آغاز می ‌شود که قانون در برابر متعصبان و خشونت‌ طلبان کوتاه بیاید و دست آنان را باز یا نیمه ‌‌باز بگذارد. از همین رو است که زنان و مردان تعصب‌ مدار، قانون‌ گریز ترین مردم روزگارند. آنان خود را تافته‌ های جدا بافته می ‌دانند و عقیدۀ خود را مقدس‌ تر از هر قانونی. قانون را تا آنجا گردن می ‌گذارند که پشتیبانشان باشد؛ نه بیش از آن. کشوری که در آن، سخن از عقیده، بیش از قانون و حقوق باشد، بهشت متعصبان است پس نبايد كارى كرد كه فردا فرزند و قوم مليت جبران آنرا پرداخت كند.

 

 

  

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org