امین الله مفکر امینی

 

  از کیها باید نالید، از خود یا بیگانگان!

تاریخ ارسال به «اصالت»:

Sun Jun 22 2014 20:16:25

 

عنوان خود میرساند که چه در بطن و متن این نوشتار نهفته است. ما همیشه از کوری چشمان خود ها، و پردهء اغفال در دیده و دلهای خود ها، ضربه خورده ایم و جراحات آنرا به گردن تقدیر و قسمت و یا این و آن انداخته ایم و بالاثر خود ها را از هر نوع مسئولیت های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و بالاخره مسئولیت های فردی و یا جمعی مبرا کرده ایم و یا مبرا میداریم.

آیا وضعیت ناهنجاری ها و فساد اداری، بیکاری ها، عدم کنترول بر وضع مارکیت آزاد نبود شعور سیاسی، عدم موجودیت یک فرهنگ مترقی، نقض اصول، قوانین و مقررات و سایر موارد کمبود دیگر در حیات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اخلاقی و غیره در میهن عزیز ما، همیشه بیگانگان و دشمنان ما چه در عرصه ملی و چه بین المللی بوده اند و یا ما نیز نقش بارزی در این نواقص و کمبودها مشهود داشته ایم؟ البته به نظر شخص من، عامل عمده ای این بیسر و سامانی ها ما بوده ایم. در کشوری که تقریبا بیش از %80 جمعیت آن حتی از سواد عادی بی بهره اند و با همان فرهنگ کهنه یعنی کهنه پسندی ها بسر میبرند و دین و مذهب، همیشه وسیله ای همه کشمکش ها و نابسامانی ها بوده است، چطور توقع باید داشت و یا چطور باید توقع کرد تا سرنوشت ملتی چون افغانستان به شاهراه ترقی رقم زده شود. من شخصا در این بحث نمیخواهم به سفسطه گویی های که با ذهنیت عامه سازگار نیست و یا درک آن خالی از مشکلات نمیباشد، ادامه دهم. من میخواهم بسیار عامیانه ولی حقیقت بینانه زوایای تاریک بیش از چند دههء تاریخ خون بار وطن عزیزم را به بررسی بسیط و ساده بگیرم.

من از دوره های میخواهم صحبت کنم که بعضا تاریخ پر بار وطنم در پهلوی سایـر غنا های ادبی و سیاسی و فرهنگی اش، بر آنها نیز مهر تایید و افتخار زده اند. ما اگر از دوره های سلطنت خاندان محمد زایی ها و سدوزایی ها یعنی منظورم، بعد از ایجاد دولت و کشوری بنام افغانستان در پیکر قلمرو خراسان صحبت کنیم یعنی از زمان احمد شاه بابا تا این دم، بعضا دیده میشود، که مطابقت به فرهنگ کهنه و همان خصــلت های استـفاده ابزاری از دین و مذهب تلاش های صورت گرفته است که نمونهء عمده ای آنرا لشـکر کشی ها بکشور های بیگانه خاصتا همسایه های جنوبی ما تشکیل داده است که نمونه هـای عمدهء این لشکر کشی ها را میتوان در هند و تا اندازهء ایران تذکر داد.

 مفهوم این همه لشکر کشی ها و چـور و چپاول ها و تعداد زیاد غنایم و ثروت هـــــای آن کشورها را بـــه شمول اسیران جنگی بـه نام غلامان و کنیزان تصاحب کـــردن، بــه جز تحت پوشش دین و مذهب، بتاریخ رقمی دیگر نخورده اند. ما همه به وضــــــاحت شاهد بوده ایم که حکمرانان و شاهان دوره های حتی خراسان زمین ما و بعدا کشور آبایی آریایی ما، در پهلوی سایر انکشافات در عرصه های تنظیم امور اداری و غیره عرصه ها، جهان گشایی های داشته اند و به بسط و توسعه قلمرو شان به اثر لشکر کشی هـــا بکشور های همسایه، خاصتا هندوستان قدیم که شامل قلمرو پاکستان فعلی هم بوده است همت گمارده بودند. این لشکر کشی ها و گرفتن جان صد ها هزار انسان، بیشتر بـــه همان فرهنگ غلبهء دین اسلام و برتری آن نسبت به سایر ادیان چیزی دیگری نمیتواند به ارزیابی گرفته شود. ما در تاریخ قدیمی میهن عزیز مان، جنگ های بزرگ ســـلطان محمود غزنوی را که بنام جنگ سومنات شهرت دارد و همچنان جنگهای مشهور احمد شاه بابای درانی را که بنام جنگ پانی پت شهرت یافته، از ورای تاریخ میهن عزیز خویش به یاد داریم. و باین واقعیت باید اعتراف کنیم که هـر زمانیکه خزانه های عیش و نوش چنین شاهان رو به خلاصی رفته است، سعی بعمل آمده است تا از طرق مختلف و بحیث یک الترناتیف تمویل دارایی ها، از این چنین جنگ ها استفاده بعمل آید .

آیا دور از حقیقت است اگر بگوییم که این معاملات تجارتی دین و مذهب و استفاده های ابزاری از آن، جز توسل به قدرت سیاسی و اقتصادی، نمیتوانند به چــیز دیگری تعبیر شوند.

من به صراحت و قاطعیت میگویم، که استفاده از دین و مذهب، یگانه وسیله در طــول تاریخ نه تنها در میهن عزیز ما بلکه در سایر نقاط جهان، منجمله اروپا در دوره تسلط پاپ ها وجود داشته است. ما جنگهای طولانی در تاریخ اروپا را که بنام جنگ هــای صلیبی شهرت داشته است، و بالاثر به بسط و توسعه نفوذ پاپ ها و حتی رسیدن شــان به قدرت های سیاسی و اداری و دست یابی به ثروت های سرشار آنها انجامیده، به یـاد داریم که چطور آنها بنابر محدودیت انجیل و قرار داشتن آن به دست پاپ ها یعنی ملا های عیسوی، زمینه استفاده های مادی و معنوی را به آنها مساعد کرده بودند، آنها با اخذ پول، میتوانستند جایی را در بهشت برای شخصی بفروش برسانند و حتی نه تنها برای آن شخصی، بلکه به هفت پشت آن نیز اگر کسی با دادن پول، حاضر به خرید آن مـی شدند موانعی وجود نداشت .

ولی زمانیکه ماشین چاپ اختراع شد و عناصر خائن و دین فروش، آگاه شدند که اختراع ماشین چاپ، پردهء تزویر شان را از هم میدرد و با چاپ انجیل، که بــه دسترس همه قرار میگیرد، فتنه های شان مبنی بر رفتن بهشت به پول و پیسه که خلاف ارادهء خداونـــدی است، بر ملا میشود، فورا باز هم با استفاده از ابزار همین سنن کهنه ای دین و مـذهب به تبلیغات زهر آگین، علیه مخترع ماشین چاپ پرداختند و به ماشین چاپ، نام شیطان گذاشتند و باین ذریعه خواستند تا از این اختراع و قرار گرفتن فرآورده های آن بدسترسی همگان به هر قیمتی که است، جلوگیری گردد.

ولی از آنجاییکه، حقیقت را نمیتوان از بین برد، ماشین چاپ اختراع شد و به نشر کتاب مقدس انجیل به پیمانه ای وسیع، اقدام بعمل آمد. زمانیکه کتاب انجیل بدسترس مـردم قرار گرفت، با مطالعه ای آن همه دانستند که رفتن به بهشت از طرف خداوند متعــال صرفا با اعمال نیکوی انسانی، مرتبط میباشد نه به خرید آن به پول و پیسه.

این تذکرات افسانه و یا قصه های ساختگی نیستند، بلکه واقعیتی از دوره های استعمار و استثمار تاریخ بشر است که چطور دین و مذهب، به بسیار خوبی توانسته است، بـازار معامله گرانش را، گرم و با عیش و نوش و عشرت، زیب و زینت دهد. استعمار و استثمار دولت پهناور هند قدیم یعنی، هند بریتانیایی، توسط انگلیس ها، نیز از همین خصلت های باورمندانه به عقاید دین و مذهب بوده است. میگویند که در کشور هندوستان در ساحهء معدن الماس کشف شد. انگلیس ها آن ساحه را تشخیص و بخاطر عدم دسترسی مردم بـه آن ساحه نوشتند که اگر کسی در آن ساحه بفاصله یک صد متری نزدیک شوند، صدمه به پسران آنها عاید میگردد و باعث مرگ پسران عزیز آنها خواهد شد. چون هندی ها در آن زمـان و حتی بعضا یا اکثرا تا این دم، به پسران زیادتر اهمیت قایل اند تا به زنان، نه تنها تا صد متری آن ساحه، بلکه حتی تا چند صد متری آن ساحهء از نزدیکی اباء ورزیدند. و این عمل را سالها بعد انگلیس ها، در یکی از یادداشت های شان تذکر دادند که ما آن غنایم الماس و جواهرات گرانبها را به انگلستان انتقال دادیم و یگـــــانه کاری را که برای کشور هند انجام دادیم شهر های بمبئی، کلکته و مدراس را با ایجاد خطوط آهن به آنها ارمغان دادیم ولی در مقابل از آن همه غنیمت های معادن الماس و جواهــــرات همه انگلستان را آباد نمودیم. آیا این حرکت انگلیس ها را میتوانیم غیر از استفاده از همان حربهء دین و مذهب علیه مردم پهناور کشور هندوستان به چیزی دیگری مرتبط دانست جواب البته واضح است .

جریانات امروز کشمکش ها نه تنها در وطن ما، بلکه در منطقه و جهان و عمدتا کشورهای اسلامی، ناشی از همین تاثیرات، دین و مذهب نمیتواند چیزی دیگری باشد. موجودیت گروپ های تروریستی القاعده و طالبان و داعش، لشکر طیبه در پاکستان، موضــــع گیریهای مذهبی بین سنی و شیعه و موجودیت صد ها گروپ های افراطی مذهبی دیگر در سراسر جهان مربوط هر مذهب و دینی که باشند، آیا نمیتوانیم آنها را وسیلهء ابزاری استفاده از دین و مذهب، بخاطر تشنج اوضاع سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و غیره دانست؟ بلی من به صراحت کلام میگویم و علمی و مستند است، که چنین کشمکش ها و قتل و قتال هزاران انسان بیگناه، ناشی از همین پدیده های نا سالم دین و مذهب بوده است و نمیتواند به چیز دیگری خاصتا در کشور های اسلامی مرتبط باشند. شبکه های تروریستی در وطن عزیز ما و در تمام نقاط دیگر جهان، منجمله به تاکید میگویم کشورهای اسلامی بازار خوبی قدرت طلبی ها را بخاطر ارضاء خواهشات مادی و معنوی این دسته هـا فراهم کرده بودند و کرده اند، که آنها نه میتوانستند و یا نمیتوانند بخاطر تامین چنین خواسته های شان راه های دیگری جستجو کنند، زیرا وسیله قراردادن استعمار و استثمار با بکـار برد استفادهء ابزاری از دین و مذهب، و سنن نا پسند، امکانات خوبی برای این قمــاش یعنی تاجران دین و مذهب بوده است.

البته من، میخواهم بیشتر کمکی از اینطرف و کمکی از آنطرف زیادتر در این مــوارد بگویم. ببینید ما همه شاهد اولین قدم های اصلاحی در امور دولت دورهء امانیه یعنــی دورهء سلطنت امیر امان الله خان غازی بوده ایم. او که جوان روشنفکر و یک دلسوز واقعی برای مردم و میهن بود، خواست اصلاحاتی در زمینه های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی میهن پدید آورد. او با سفر های که در چند کشور خارجی نمود، اندیشه هــای با خود به غنا آورد و از آن جمله، توجه به امور زنان را در سر خط مشی فعالیت های خود قرار داد، او خواست تا به عوض مردان داکتر، زنانی باید تربیه شوند تا خــــــود از جنس خود ها، داکتر های داشته باشند تا در مواقع موضوعات نسایی و ولادی به آنها رسیده گی شود. او در پهلوی چنین اقدام خواست تا به زنان آزادی های بیشتری در تمام عرصه های امور اجتماعی، داده شود. آن شاه با خرد، با همین منظور تعداد از دختران شریف میهن را به غرض تحصیلات به خارج از کشور فرستاد. وی شخصا در مکاتب و لیسه ها و خاصتا اکثرا به لیسهء عالی استقلال، شرف حضور می یافت و از شاگردان بعضا سوالاتی مینمود تا معیار و ماهیت تحصیلی آنها را تشخیص دهد. وی در زمـــــرهء گام های انکشافی و اصلاحاتی اش، خط آهن را که از منطقه دهمرنگ کابل تــا آخرین سرک دارالامان، امتداد داشت، پایه گذاری کرد. توجه امان الله خان غازی محصـــل استقلال میهن عزیز از چنگ انگلیس و اقدامات اصلاحی اش در همه عرصه هــــای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی، خاری شد به چشم دشمنان میهن و مـــردم و خاصتا نهضت زنان و فرستادن زنان برای تحصیل به خارج، تاجران دین و مذهب را به معامله گری ها وا داشت، و باز هم می بینیم که همین وسیله ابزاری استفاده از نام دیـن و مذهب، باعث شکست آن شاه مترقی گردید، و چون شاه مذکور کدام سازمان سیاسی مربوطه اش را که از اندیشه های خردمندانهء آن بخاطر آبادی میهن و مردم، حمایت کند، نداشت و خودش با عده ای محدودی، یگانه عامل به چنین پروسه ای تحولات دانسته میشد، تلاش مذکور در برابر ارتجاع و تاجران مذهب و دین، به جایی نرسید و با خصلت روشنفکرانه ای که نمیخواست خون ریزی مومنان نسبت حفظ تاج و تخت مذکور ریختانده شود، از صحنه کنار رفت و به ملک های اجنبی پناه گزین و بالاخره به کشور ایتالیا اقامت گزیدند.

بعد از دوره امانیه، جنبش مشروطه خواهان آغاز شد، جوانانی چون محمودی و غبار با همیاری دسته های هم عقیدهء دیگر روی کار آمدند. آنها در شرایط بسیار دشوار و در گیر و دار دستگاه های استخباراتی به خدمت ارتجاع و یا بهتر بگویم در خدمت، رژیم های میراثی، پلان ها و پروگرام های را در همه عرصه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگـی روی دست گرفتند، مخفیانه و با قبول زندانی شدن ها و در سیه چال ها بسر بردن ها، به تلاش گردیدند تا زمینه های پیشرفت ترقی و تعالی را برای مردم ستم دیده ای میهـــن که از سالیان درازی، تحت شکنجه های رژیم های خونخوار، جان و مال و شرف خود ها را باخته بودند، زمینه های زیست مسالمت آمیز و سهیم ساختن آنها در امور لشکری و کشوری، متناسب به ارزش های انسانی، مساعد سازند، ولی باز هم به صراحت می بینیم که از همان وسیله ای ابزاری دین و مذهب، برای سرکوب شان، از چیز دیگــری استفاده بعمل نیامده است.

این پروسه های جنبش اصلاح گرایی ها و بالاخره اندیشه های انسانی مبنی بر سهــــم مردم در امور دولت در همه بخش ها و بخاطر ایجاد یک حکومت ملی و دموکراتیک روز تا روز اوج میگیرد. از جنبش اتحادیه محصلین و دورهء ویش زلمیان تا دوره های ایجاد سازمانهای سیاسی چپ گرا، و بخصوص شکل گیری حزب دموکراتیک خلـــق افغانستان توسط اعضای موسس آن، ارتجاع ملی و بین المللی نیز دست به زیر الاشه نبوده و بکمک دشمنان داخلی و خارجی و با استفاده از میتود های کهنه همان دین و مذهــب بشدت تمامتر داخل عرصهء کار و زار بخاطر شکست این نیرو های مترقی گردیدند و به عاملین جنبش های مترقی با نظر داشت برنامه های انسانی و مردمی شان، مــهر کفر و الحاد زدند. آیا باز هم این خود نمونه ای بارزی از همان استفاده های ابزاری از دیــن و مذهب نبوده است؟ بلی چنین بوده است و هیچ انسان عاقلــــی نمیتواند منـــکر چنین تذکرات باشند.

چهره های درخشان زعما و سیاستمداران مردمی در تاریخ میهن ما با وجودی که تعداد آنها کم بوده است و تاریخ میهن ما با خون آنها رنگین شده است و صفحات ســـیاهی را نیز رقم کرده است، از آنها کارنامه های جاودانه در دل خود حفظ کرده است. از چنین شخصیت ها و کارنامه های شان میتوان از مرحومان و شهیدانی چون محمودی و غبار عبدالهادی داوی، رفیق نور محمد تره کی، رفیق گران ارج ببرک کارمل، رفیق شهیــد داکتر نجیب الله نام گرفت. و باید گفت که تعداد آزادیخواهان به تاریخ پر بار میهن بـــا ذکر این چند شخصیت های محترم، خلاصه نمیشود و ما بتاریخ پر بار میهن، صد ها نه بلکه هزاران از چنین شخصیت ها داشته ایم، که از دوره های سرزمین خراسانی تــــا سرزمین زیبای آریایی ما و تا مراحل بعدی با افتخار زیسته اند و با صداقت و افتخـــار در راه آبادی میهن شهید شده اند و یا به ابدیت پیوسته اند، داشته ایم. تاریخ نام چنــــــن شخصیت ها را با افتخار در دلش جاه داده است. تذکرات دستاورد های چنین شخصیت های ملی و تاریخی، که بعضا در تشکیل سازمان و تشکیلات سیاسی آنها تحت اسناد مرامی شان انعکاس گردیده بود و همه بر بنیاد ارزش های انسانی و بالاخره بخاطر ایجاد یک حکومت ملی و دموکراتیک و بخاطر حفـــــــظ حاکمیت و استقلال ملی بوده است، باز هم با استفاده از همان ضربهء دین و مذهب کـه عمدتا تعقیب چنین سیاست ها، ناشی از سیاستمداران کهنه کار انگلیس بوده است، بعضا به رکود مواجه شده اند و یا بعضا از صفحهء حیات اجتماعی و سیاسی مـردم به نابودی مواجه شده است. ما مثال بهتر چنین دولت و حکومت ملی و دموکراتیک را، میتوانیم از دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان، نام ببریم که از خود دارای تشکیـــلات منظم سیاسی و یک برنامهء علما تنظیم شده بود. دستاورد های این سازمان سیاســـــی یعنی تشکیلات ح د خ ا، برهبری رهبران برجستهء آن، یکی دو نبود بلکه به صد هــا فرآورده های انقلابی و انسانی میرسید که باعث خشم و غضب دشمنان داخلی وابستــه به ارتجاع ملی و بین المللی در راس امریکا و دستگاه سیا، آی اس ای پاکستان و کشورهای عربی گردید. همان بود که بازهم به تاکید میگویم که شکست و رکود و یا از میان بـردن چنین نظام ها و یا نظامی، وابستگی به همان فرهنگ کهنه و استفاده ابزاری از دین و مذهب به چیز دیگری بستگی نداشت .

عناصر وابسته به ارتجاع ملی و بین المللی، که تاب و توان موجودیت چنین نیروهای مترقی را نداشتند، بکشور های همسایه منجمله و عمدتا پاکستان و ایران، سرازیر شدند و بنام اینکه اسلام در خطر است، به کمک های سرشار پولی و وسایط نظامی و با اخذ تمرینات تخریب کارانه و آدم کشانه، رخ بمردم وطن نمودند و بعد از کشتار هـــزاران هزار از هموطنان شرافتمند ما در همه نقاط میهن، باز هم با استفاده از همان ابراز دین و مذهب، وارد کار و زار به اصطلاح جهاد گردیدند. اینها حکومت و قدرت و امور دولت داری را گرفتند. نتایج این تسلط بامور لشکری و کشوری دولت مستقل میهن عزیز ما افغانستان به همه معلوم است. اسناد و شواهد انکار نا پذیر، ویدیو ها و عکس ها و حتی تذکرات شخصی و گروهی این دار و دسته ها، خود شاهد این همه اعمال آنها میباشــد آیا کسی گفته میتواند که بگوید نی جهاد اینان ارتباطی به مذهب و دین نداشته است و یـا بگویند که این جهاد که همهء بساط میهن و مردم ما را به خاک و خون کشاند و باعـــث قتل و قتال صد ها هزاران از هموطنان ما اعم از زنان مردان، دختران، پسران، اطفال و پیر و جوان و هندو و مسلمان گردید، صرفا عندالله و عندالرسول بوده است. اگر این چنین بگویند و یا گفته شود وای بر این دین و مذهب و اسلام !

تسلط دستهای افراط گر مذهبی در امور لشکری و کشوری وطن عزیز ما در سـال ۱۹۹۲ و بعد ها در سال ۱۹۹۶ با تسلط طالبان افراط گرا ترین دسته های بنام جهادی، و همچنان زعامت دوباره دسته های جهادی بعد از آن که با حاکمیت کرزی رییس جمهور فعلی دولت اسلامی افغانستان شکل گرفته است. در طول تقریبا بیشتر از دو دهه، کار نامه ها و دستاورد های را نصیب مردم افغانستان نموده است که تاریخ نظیر آنرا ندیده و نخواهد دید. این دستاورد ها از فساد اداری گرفته تا عدم مصونیت مادی و معنـوی و دستبرد به دارایی های عامه، قتل و قتال ها و اختطاف ها، و عدم تمرکز قدرت به یک دست، و سوء استفاده از کمک های پولی به میلیارد ها دلار از طرف کشورهای ذی دخل در قضایای افغانستان به نفع شخصی شان، دستاورد های دیگری نداشته است .

آمدیم بروی اصل مسئله انتخابات کنونی که دور اول آن در شانزدهـــم جوزای ۱۳۹۳ شکل گرفت و دور دوم آن بتاریخ ۲۴ جوزای ۱۳۹۳ در پروسهء تطبیق بخـاطر تعیین و انتخاب رییس جمهور جدید آینده، افغانستان عزیز ما، جریان دارد. پیش از انتخابات لیست کاندید های تقریبا ۱۱ نفر اکثرا و عمدتا به دسته های جهادی، بــه کمیسیون مستقل انتخابات ارائه شد. همه کاندیدان تقریبا پلان های مشابه غیر مدون، در خط مشی شان ارائه داشتند، همه گفتند که بیکاری ها را از بین میبریم، برای جوانان زمیــنه کار را مهیا میسازیم. بآزادی و حقوق زنان احترام میگذاریم، کشت خشخاش و کوکنار را از بین میبریم، در مدرنیزه ساختن سیستم تعلیم و تربیه، اقدام میداریم، در تامین امنیت و حالت خود کفائی از این پروسه توسط خود نیرو های نظامی وطن، اکتفا میداریم. به سیستم بانک و بانکداری، توجه میداریم، به ارتشاء و فساد اداری جدا توجه میداریم .و به ازدیاد عواید دولت و تقویهء صنایع ماشینی در کشور مساعدت ها و کوشش های لازم به عمل می آوریم و صد ها مثال دیگر.

مردم بیچاره و رنجدیده ای میهن که طی بیشتر از دو دهه از دست این جنایت کاران و سر دسته های شان به ستوه آمده بودند، بی طرفی اختیار نکرده و با وجود تهدیدات دشمنــان داخلی و منطقه و خصوصا طالبان، به مراکز رای گیری رفتند و رای خود ها را بــــه صندوق های رای دهی ریختند و به گفتهء مردم و منابع خبری خصوصا طلوع نیوز به دهن ارتجاع و دشمنان مشت کوبنده زدند. البته من شخصا گرچه علاقهء خاصی بـــه هیچ یک از کاندیدان که مربوط دار و دسته های همان جهادی های چپاولگر بوده است نداشته ام، ولی باز هم همت مردم و رای دهنده گان میهنم را به هر صیغه ای که بــــه پای صندوق های رای دهی انتخابات رفتند و نه گرمی را دیدند و نه سردی را شخصا میستایم. ولی آیا تنها رفتن به پای صندوق های رای دهی را میتوانیم، مردم ســالاری بگوییم. رفتن بپای صندوق های رای دهی نوعی استفاده از خصلت های مردم سالاری بوده میتواند نه به مفهوم کل آن. مفهوم کل باین معنی که فرهنگ مردم هنوز هم متکی به همان خصلت های قوم سالاری، سمت و منطقه و شخصیت سالاری و خنده دار نباشد اگر بگویم حتی زبان سالاری، متکی میباشد. ما در پروسه هر دو دور انتخابات شانزدهم حمل ۱۳۹۳ و ۲۴ جوزای ۱۳۹۳ شاهد هرج و مرج مردم و خیانت در رای و رای دهی کاندیدان و خصوصا دو کاندید اخیر الذکر عبدالله و اشرف غنی بوده ایم. آیا بـا وجود این همه خیانت ها، و تهدید رای دهنده گان و بریدن انگشتان آنها و دخالت دستگاه حکومتی و اشخاص مقتدر و حتی نماینده گان پارلمان میتوانیم از مردم سالاری گفت و به آن بالید. نخیر مردم سالاری در یک نظامی میتواند متصور باشد که درآنجا فرهنگش مبتنی بر اصل آموختن اینکه فرهنگ نو چیست و ارزش های آن چیست، استوار باشد فرهنگ نو را آموختن صرفا در پروسه انتخابات و آنهم در ظرف چند ماه، امری اسـت غیر ممکن. دیگر اینکه تخلفات از هر طریقی که صورت گرفته و به هر که تعلق داشته باشد، میتواند نمودی از مردم سالاری باشد؟ نخیر نمیتواند که باشد. من تا این دم خواسته ام، مرز بین فرهنگ عالی انسانی و فرهنگ کهنه ای جهادی را به تمثیل بکشم. در یک کشور امکان تغییر و یا تحول در قدرت سیاسی و دولتی میتواند در ظرف چند ساعت و یا چند روزی و یا چند ماهی بانجام برسد. ولی تغییر فرهنگ کهنهء نا پسند به یک فرهنگ عالی و انسانی و یک فرهنگ نو، سالها و سالها ضرورت است و این وظیفه در مقابل اهل قلم و دستگاه های خبری و یا سازمان سیاسی مترقی و خاصتا چپ، اصل عمده میباشد. که متاسفانه ما در همه دوره های قبل و حتی دوره حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان هم، در این عرصه کاری کـــــه لازم باشد انجام نداده ایم.

پس آیا همین موجودیت فرهنگ کهنه و نا پسند که متکی بر اصل بازار دین و مذهــــب موروثی در کشور ما، حاکمیت داشت، باعث شکست نیرو ها مترقی نشده است؟ بلی شده است و بازهم خواهد شد مگر اینکه جد و جهد دقیق، مثمر و دوامدار به خاطر روشن شدن اذهان مردم، بعمل آید. زیرا در یک مملکت و کشوری که سنن کهنه، دارای ریشه های طولانی تاریخی متکی بر دین و مذهب موروثی باشد، ریشه کن کردن آنها، کــار ساده و آسان نبوده است و نمیباشد. خاصتا وظیفهء جوانان و مبلغین ترویج و تبلیغ دسته های چپ مترقی، در این زمینه ها خیلی ها پر ارزش میباشد.

بیایید برای ثبوت این اصل چند تذکری از دستاورد هــــای انقلاب ثور ۱۳۵۷ ح د خ ا بدهیم. چه باعث شد که ما به دهاقین و کارگران زراعتی زمین توزیع کردیم و قانون اصلاحات دموکراتیک ارضی را نیز تدوین و تصویب نمودیم، ولی دیدیم که کسانی که زمین به آنها توزیع شد هنوز هم تحت تاثیر همان فرهنگ کهنه و خصوصا تاثیرات دین و مذهبی که آگاهی کامل از آن نداشتند قرار گرفتند و بالاثر به دار و دسته های افراطی جهادی قرار گرفتند و رخ شان را در دشمنی با جریان مترقی ح د خ ا، گشتاندند. ما کورس های تعمیم سواد را بحیث یک جنبش سراسری آموختن سواد در کشور، براه انداختیم. حرکت ما کاملا شرعی و قانونی و اخلاقی و در خور پسند و تقدیر بود. ولی عملا دیدیم که با همان خصلت و فرهنگ کهنه با این دستاورد، برخورد شد و دشمنــی های واضح در زمینه نمودار شد. ما رسم و رواج های کهنهء مراسم ازدواج های اجباری و اخذ همه جهیز و جـــوره های کمر شکن اجباری را تحت فرامینی ممنوع قرار داده و از بین بردیم ولی در عمل مردم در گوشه و کنار میهن بر ضدیت آن برخاستند، آیا این برخاستن مردم و جبهه گیری علیه این عمل نیکوی انسانی، ناشی از همان فرهنگ و سنن کهنه و ریشه دار نبوده است .من به صراحت میگویم که بوده است .

به همین ترتیب صد ها اقدامات مفید و نیکو و انسانی ح د خ ا و رهــبران با خرد آن و مبتنی به مواد مرامی آن یعنی برنامه عمل حزب دموکراتیک خلق افغانستان، نتوانست بشکل درست و بطور صد فیصد تطبیق گردد .

پس بیایید عادلانه و بیطرفانه و بدون ارتباط به تعلقات هر نوعی که باشد به قـــضاوت بنشینیم که اگر ما در امور کار تبلیغی و ترویجی بخاطر روشن شدن ذهنیت عامه یعنـی جانشینی فرهنگ کهنه به نو، حد اعلای تلاش بعمل میآوردیم، شده میتوانست که مردم از ما بیزار و از سیاست انسانی ما که در واقعیت با اساسات حقیقی دین اسلام و خواست خداوندی تطابقت کامل داشت و دارد، رو گردان باشند و آیا این گناه ما نیست، و یا گناه رژیم های وطنپرست و مردمی و دیگر اشخاص وطن پرست و ملی و مبارز نبوده است که در این راستا یعنی تنویر ذهنیت عامه، توجهات خاصی مبذول میگردید تا آنــها را از قید این همه سنن نا پسند و تجارت بر سر دین و مذهب موروثی نجات میدادند. و بــا آنها از نقش و ارزش و کار و پیکار انسان در تغییر ارزش های مادی و معنوی، افهام و تفهیم میکردند که البته در صورت روشن شدن اذهان مردم، قدرت ها و نیروی هـــای دشمن به ما و مردم ما و میهن ما، مجال فریب مردم ما را نداشتند و استفاده ابزاری شان از دین و مذهب غیر حقیقی و خود ساخته و بافته ای شان، جایی را نه میگرفت زیرا هنوز هم مردم به نصیب و قسمت و تقدیر، ایمان دارند و این وسیله ای خوبی برای دشمنان اند که مردم با دیانت و خوش باور ما را، سالها در قید اسارت بخاطر تامین خواست های مادی و معنوی شان، مورد استفاده قرار بدهند. گرچه حالا میتوانم بگویم که تا اندازهء کم و بیش جوانان ما دیگر آن جوانان سابق نیستند، آنها بازیهای دین و مذهب را با دست رسی به وسایل فردی و جمعی اطلاعاتی و خبری و دسترس به صفحات اینترنتی آگاهی حاصل نموده اند ولی این فیصدی نمیتواند جوابگوی خواستهای عصر حاضر خصوصا در میهن عزیر ما باشد.

من در اخیر نوشتارم که بآخر سطورش میرسد از تمام نیرو های مترقی و خاصتا نیرو های چپ مترقی و بخصوص سازمانها و تشکیلات جدا شده از بدنهء ح د خ ا به هر نام و نشانی که باشد بحیث یک عضو حزب محبوبم یعنی حزب دموکراتیک خلق افغانستان توقع دارم تا از ترور های شخصیت های سیاسی و گله و گــذاری ها و حتی تهمت ها و تخریبات فرزندان شجاع حزب محبوبم، اباء ورزند. البته روز محاسبات فرا رسیدنی است و آنگاه در چوکات اصولیت و قانونیت حزبی و دولتی، میــتوانیم از رفقا و اشخاص ذی دخل و متهم به خیانت، سوال های داشته باشیم و این راه یگانه راهی است و خواهد بود ک بخیر مردم و میهن و خاصتا فرزندان عزیز و با شهامت حزب قهرمان ما خواهد بود. در اخیر میتوانم با این شعار ها به بحثم خاتمه بدهم:

به پیش به سوی وحدت عام و تام همه نیروی های مترقی چپ و انسجام همـــــه رفقای رزمنده و صدیق حزب و میهن عزیزم تحت یک چتر وحدت ایدئولوژیــکی و سازمانی.

نابود باد دشمنان میهن و مردم در داخل و خارج میهن.

نابود باد حکومت پاکستان و دستگاه سیا و آی اس آی پاکستان و دشمنان چلتار پوش عربی مـا!

  2014-09-06

  

توجه:

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org