جمعه‏، ۶ فبروری ۲۰۱۵

 

امین الله مفکر امینی

پابندی به وظیفه

 

محمود جان که در یکی از ادارات دولتی وظیفه اجرا میکرد، بسیار بـوظایف و کارش پابندی داشت، همیشه نیم ساعت و یا یک ساعت پیش از وقت رسمی بــــوظیفه حاضر میشد و نیم ساعت یا یکساعت ناوقت تر، وظیفه ای رسمی را ترک میکرد.

 محمود، با این طرزالعملش، یعنی وقت آمدن بالای وظــیفه و ترک کردن وظیفه بعد از وقت معینهء کار، توجه هر کارمند آن وزارت را بخود معطوف کرده بود، خاصتا توجه آمر مستقیم اداره اش و رئیس اداره را.

 باساس این رویهء صادقانه اش و پابندی بیش از حد بوظایف بشکل دوامدار و نـکردن ســــوء استفاده از وقت دولتی بنام وضو گرفتن برای ادای نماز و نمــــاز خواندن ضرب المثل شده بود. و یک روز یکی از همکارانش کـه دوســــــت بسیار نزدیک محمود جان نیز بود و بنام حسن جان چق مق معروف بود و در یــــــگان صحبت هایش یگان کلمه ای انگلیسی، و یا فرانسوی و یا یگان کلمه و یا جملهء لسانهای خارجی دیگر را نیز بخاطری که به دیگران بفهماند که تحصـیل کرده ای خارج است و یا حد اقل خارج دیده است بـا دوستان، همکاران و یا ســـــــایر اقاربش استعمال میکرد، که البته بیچاره ها یعنـی مخاطبین اش به نست عدم بلدیت به آن کلمه و یا جملهء حسن جان چق مق، در چرت میرفتند ولی به خاطر اینکه آنان نیز بفهمانند که دست کم از حسن چق مق ندارند، با علامــــت شور دادن سرهای شان، مهر تایید بآن میگذاشتند، محمود دوستش را نیز بنام مــحمـود آن تایم یاد کرد و همان بود و همان شد. یعنی محمود جان دیـــگر بنام محمـــود (آن تایم) به شهرت رسید یعنی محمود جان وظیفه شناس.

از همه مهمتر هر زمانیکه، ادارهء مربوط اش، در زمان اعیاد و یا غیره روز های مهم تاریخی یا بنا بر لزوم دید که بعضا کارمندان ادارات دولتی، مورد تفقد مادی و معنوی قرار میگرفتند و لست قبلی اشخاص مستحق ترتیب میشـد محمود (آن تایم) رقیبی نداشت و همیشه باساس صــرف این پابندی به وظیفه نه کدام شاخصهء دیگر، بخششی ها و تحسین نامه و تقدیر نامه ها را از آن خـود میکرد و یا از آنش ساخته میشد.

بالاخره اخذ این همه بخششی ها و تقدیر نامه ها و تحــسین نامه ها، سبب شد که یک جلسهء عمومی باشتراک سایر روسا و آمرین سایر ادارات دیگر، در یک اطاق کنفرانس عمومی تشکیل گردد و از محمود (آن تام) بخواهــند تا در آن جلسه و یا میتنگ اشتراک کند، زیرا روسا و آمرین مربوط میخواستند تــــــا حسن خدمت گذاری و انگیزهء این وقت آمدن ها بوظیفه و نا وقت رفتن ها از وظیفه را از تجارب کاری و اخلاقی و تجربهء شخص محـــــمود جان (آن تایم) بدانند.

در آغاز جلسه! رئیس به حاضرین جلسه در حالیکه محمود، در پهلوی هیئـــات رهبری جای گرفته بود، چنین ادامه داد:

 ما و شما همه میدانیم که زمانیکه یک مامور و یا کارمند دولت، وقت به وظیفه می آید و نا وقت میرود و بنام نماز خواندن و غیره از وقت رسمی دولـــــت استفاده نمیکنند و یا به بهانه مریضی ها و بعضی ضرورت های ساختـگی دیگر خود ها را غایب وظیفه نمیسازند، واضحا آن کارمند و یا مامور، مورد تـفقد مادی و معنوی قرار میگیرد. و این عمل وقت آمدن و نا وقت رفتن از وظایف طبعا به استثنای آن عده از مامورین و کارمندان ادارات دولتی میباشد که بـه اساس استفادهء پولی و یا اخذ رشوت و یا غیره فساد اداری، وقتر به وظایف می آیند و نا وقت تر میروند. خصوصا ادارات چون گمرکات، شعبات محاکم عدلی، شعبات پولیس، شعبات حقوق، شاروالی ها و غیره که بازار داد و گرفت های شان چوک است.

 ما مثال زنده ای چنین شخص پا بند وظیفه و کار شناس را در این ارگان خود که البته از این داد و گرفت هایی که در بالا گفتم و خاطر نشان کردم، مبری است یکی کارمند عزیز و گرامی ما که همه با نام او و این خصــلت وظیفه شناسی اش او را می شناسند محمود جان مشهور به محمود آن تایم میباشد. حــــالا مـــن از محمود جان میخواهم که بپرسم که این احساس وطنپرستی و وظیفه شـــناسی اش را در این جلسه تشریح بدارد که تا آن تجارب را با دیگران نیز شـریک بسازیم. تا همه از این تجارب و دانش آن استفاده ببرند و آنها نیز اگر وقت تر بوظایف آمده نمیتوانند و یا نا وقتر وظایف را ترک نمیتوانند، حد اقل به همان وقــــت تعیین شده ای رسمی، بوظایف بیایند و بـه همان وقت معینه وظـــایف شانرا ترک کنند. و حالا از محترم محمـود جان (آن تایم) خواهش میکنیم که در عقــــب مایکروفون قرار بگیرند.

 محمود در عقب مایکروفون: در حالیکه عرق کـــرده بود و آوازش لکنــت هم داشت اینطور شروع کرد.

 دوستان و آمرصاحبان عزیز! من نمیدانم چطور این تجارب را با شما شریــــک بسازم، اگر شریک نسازم، شما خواهید گفت که من بخیل استم و اگر بســازم آن تجارب من شاید شامل حال همه ای شما ها نشود. خیر به هر ترتیـب اینقدر تکلیف که ارگان محترم ما کشیده اند و همه را اینجا جمع کــرده اند به بسیار خلص میگویم خدا کند که با عث دلسردی و آزرده گی و ضیاع وقـت شما هـا نگردد.

 حاضرین جلسه: قربان شما محمود جان آن تایم! بفرمایید و ما صــد فیصد به تجارب شما اهمیت قایل میشویم و ما نیز از آن شیوه و حسن خدمتگذاری های شما که اکثرا بخششی ها و جوایز نقدی و سایر تقدیر نامه ها و تحسین نامــــه ها را از آن خود ساخته اید و میسازید و به واقعیت اعتراف میکنیم که حق بجانب هم استید، همه چک چک میکنند.

 محمود آن تایم: عزیزان و همکاران و رئیس صاحبان! در این وقت آمدن من و ناوقت رفتن از وظیفه ام رازهای نهفته است که مختصرا میگویم:

 من یک خانمی دارم، که نه وقت را میشناسد و نه نا وقت را، همیشه زمانیکه سر از بستر بالا میکند: یک لست دراز و طولانی برایم میدهد و میگویــــد او قواره این لست را بگیر و این سودا ها را بیاور و هوش کن که یادت نرود و مانند اینکه من در روزها و شب های که باید مرا در یاد داشته باشـی، چنان نکنی که من از یادت میروم و تو خور خور کرده در خواب میباشی. چون من بخاطری که از دست این زن یعنی زنم نجات پیدا کنم، تصمیم گرفتم پیش از اینکه او از خواب برخیزد من باید از خانه فرار کنم. چون جایی دیــــگری ندارم، دم را غنیمت میدانم و بدفترم می آیم و تا وقتیکه وقت رسمی آغاز شود، دیگران و من شروع به کار روزمره نماییم، به پیاده و یا خانه سامان مــیگویم کـه برایم یک چای تهیه کند و یا خودم آب گرمی ایکه در خانهء میز خود با چــــــــای و بوره و غیره دارم، دست بکار میشوم و همان است که قبل از آمدن دیگران بـــالای وظیفه بوقت معینه، صبحانه ام را تیار میکنم و نوش جان میدارم.

 ناوقت بخاطری میروم که خانمم باید سر به بستر خوابش مانده باشد و بــخواب رفته باشد و باین منظور یک ساعت و یا نیم ساعت که ناوقت از کار می برایم یک کاری از طرف شب به خاطر رفع مشکل خود پیدا کرده ام و زمانیکه به وقت معین بالای وظیفهء دومی میروم و بعد از انجام کار یا وظیفه دومـــــی ام بخانه بر میگردم بفضل خداوند او در بسترخوابش بخواب رفته میباشد و باین ترتیب از شر او از طرف شب و صبح بیغم و در امان میباشم و استم.

 اینست راز وقت آمدن و نا وقت رفتن از وظایف.

 با شنیدن این بیانیه و تجارب محمود جان (آن تایم) همه یـــک لحظه در سکوت میروند و بعدا همه یک خندهء بلند هاهاهاهاها

 محمود با این سکوت و بعدا خنده حاضرین به آنها میگوید. من یقین داشتم که شما را این تجارب من مبنی بر وقت آمدن بوظایف و نا وقت رفتنم از وظایف خوش و خندان میسازد و به تجارب شما نیز مبنی بر تثبیت مستحقین به چنین مکافات، کمک ارزنده میکند. حالا از شما خواهش میکنم که مرا بگذارید که وقت کار و پابندی ام بوظیفه ام بیشتر ضایع نگردد.

 اینجاست که آمرین شعبات، روسا و سایر حاضــرین در جلســـه میگویند که تجارب شما خیلی آموزنده بود که علاوه از اینکه بــه تجــارب کاری و طرز اداره ما افزود با عث تعمق و غور بیشتر و عمیقتر ما در حصه تثبیت مکافات گیرنده گان نیز گردید، که چطور و بکدام معیارها باید، در این حصه برخورد صورت گیرد. در همینجا جلسه ختم میشود و آمرین و روســـا واقعا با یــک تجربهء عمیق نگری و ژرف اندیشی در قسمت مکافات و یا مجازرات همه کارکنان شان، آشنایی بیشتر حاصل میدارند.

۳۰ جنوری ۲۰۱۵

 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org