میر عبدالواحد سادات

 

 

مرگ صاحبدل جهانی را دلیل کلفت است

شمع اگر خاموش گردد داغ محفل میشود

 نمیدانم چگونه توضیح نمایم، وفات زنده یاد آصفِ آهنگ مرا سخت مغموم ساخت و نوعی افسردگی بر ذهن و روان من مستولی گردید، صادقانه اعتراف مینمایم که احوال سرگردان «قبیله یی» روشنفکر و منور افغان که من از ذمره یی آنان می باشم، شاید اندوه درونی مرا بازتاب میدهد.

صاف و ساده این عمق تراژیدی مردمی است که بزرگترین شخصیت ملی کشورشان، آزادیخواه، مشروطه خواه و کسیکه سالها بخاطر قانون سالاری، ترقی و تنور رزمیده، هزاران کیلومتر دور از میهن بغربت کشانیده شود و در دیار غربت رخ در نقاب خاک کشد. درد جانکاه ما این است که بعد از این همه شصت و شکست نهضت های مشروطیت و مترقی صد سال اخیر افغانستان و رهبران معنوی شان نا شناخته اند و صدایی آنان و «آهنگ» شانرا درک نکرده ایم.

با مرگ آخرین پرچمدار نهضت مشروطیت ما در واقع با یک بخشی از تاریخ خود وداع مینماییم و چه درد آور است که این برهه یی تاریخ نا خوانده بسته میگردد.

آصفِ آهنگ نمادِ کابل قدیم بود و عالیترین صفات مردمی در شخصیت او بازتاب داشت، با ایقان به کلام شاعر که:

 

مرد نمیرد به مرگ     مرگ از او نامجوست

 

و باور به تداوم «حیات معنوی» قافله سالاران نهضت های مشروطیت، آزادیخواهی و مترقی، لازم است تا در تبجیل از شخصیت و تکریم اندیشه های شان بنویسیم:

تذکر این نکته ضرور است که در دو دهه ی اخیر و غربت اجباری زنده یاد آصفِ آهنگ، ما باید ممنون سایت وزین آسمایی و مسوول همیشه فعال آن جناب عبیدی و سایت وزین کابل ناتهه و هموطن گران ارج ایشورداس و نویسنده توانا جناب سیاه سنگ و عزیزان دیگر باشیم که با تلاش شان نشرات بیرون مرزی را با «آهنگ» ساخته و در معرفی و بازتاب اندیشه های شان کوشا بوده اند.

در دیار غربت دنمارک دوستان و شورای افغانان مشتاق بودند تا در فرصت مناسب میزبان جناب آهنگ باشند و یکی دو سال قبل که ایشان به جرمنی تشریف آورده بود، پیام دوستان را من بخدمت شان و پسر ورجاوند شان کاوه جان مطرح کردم اما وضع صحی سیر و سفر بیشتر را اجازه نمیداد و با الطاف و محبت به آینده موکول ساختند (ای بسا آرزو که خاک شده . . .)

البته دلایل فراوان برای تکریم و تبجیل از شاد روان آصف آهنگ و شخصیت های مماثل وجود دارد:

در مبارزه تاریخی علم و جهل و از شمس النهار تا کنون که جدل سنت و مدرنیته مطرح است، جایگاه شخصیت ها و مقام تاریخی شان در همین راستا مشخص میشود و بی جهت نمی باشد که در تمام این دوره سمبول های همانند ملای لنگ و تا ملای کور در مقابله با این جریانات نوگرایی قرار دارند.

زنده یاد آهنگ میراث دار مشروطیت و بمثابه مشروطه خواه و آزادیخواه در نهضت مشروطیت سوم بخاطر تحقق اهداف و ارزشهای مشروطیت مبارزه کرده است که اهم آن ازین قرار می باشد:

تفکیک قوای ثلاثه، تحقق دموکراسی، قانون سالاری، دفاع از دولت ملی، رفع عقب ماندگی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و بهبود زندگی، ارتقای نقش بین المللی کشور، مخالفت با استبداد و افراط گرایی.

(تذکر این مطالب ازین نگاه نیز ضرور است که بعد از ۲۰۰۱ تبلیغ و القآ مینمآیند که گویا مبارزه بخاطر دموکراسی و حقوق افراد، بعد از آمدن غرب در افغانستان مروج گردیده است و بدین ترتیب آگاهانه مبارزه و فداکاری ها در صد سالِ اخیر را زیر سوال قرار میدهند )

از بوالعجبی های تاریخ ما:

که ما هنوز در مد و جزر صد سال، کماکان به این اهداف دست نیافته ایم و مبارزه بخاطر تحقق آن مبرمیت، فعلیت و استعجالیت دارد و بر همین بنیاد نهضت های مشروطیت و مترقی و رهبران آن و آهنگ ها را باید موشگافانه شناخت.

ولی هیهات افسوس و صد افسوس که:

ما پاشنه آشیل خود را نشناخته ایم، و در نیافته ایم که چرا درین صد سال اخیر در گرداب دیوبند و قم و ارعابیون عرب دور باطل را تجربه مینماییم و مردم به ارباب جهل و تاریکی باج میدهند.

آهنگ وارث مشروطیت اول و دوم و فعال مشروطیت سوم:

او فرزند نماینده برجسته و وفادار مشروطیت و نهضت امانی، میرزا محمد مهدی خان چنداولی است که سر منشی و دوستدار شاه امان الله این برجسته ترین سمبول «نوگرایی» افغانستان بود، که «تا اخیر و تا چوبه دار به مفکوره مشروطیت، شاه امان الله و ترقی و بهروزی افغانستان وفادار ماند» و به همین «جرم» بدستور جنرال نادرشاه، یکجا با بزرگان دیگر (برادران چرخی، محمدولی خان دروازی و . . . ) بدار آویخته شدند.

همو بود که بروایت جلد دوم مرحوم غبار در زیر چوبه دار فریاد سر داد:

    «اول مرا بدار بزنید تا مرگ چنین مردی (محمد ولی خان) را به چشم نبینم»

این صدایی مروت و مردانگی که در زمانه ها خواهد ماند، با ندآ و سخنان وخشورانه مولانا محمد سرور واصف قندهاری، محمد عثمان خان پروانی و غلام نبی خان چرخی برای سالها و قرنها منبع افتخار و الهام، مدافعان عدالت، ترقی و آزادی خواهد بود.

بدینترتیب «آصف جان» در هشت سالگی یتیم و بدستور قاتلان پدر از صنف سوم لیسه نجات (امانی) اخراج میگردد.

یتیمی که در شرایط «نظر بند» خانگی نیز از صنف چهارم اخراج میگردد، در دامان مادر بزرگوار به برکت همت و استعداد ذاتی شخصیت خود را میسازد و به مورخ، ادبیات شناس، شاعر، خاطره نویس و آگاه ژرف اندیش مسایل اجتماعی، سیاسی و سیاستگر و سیاست شناس مبدل میگردد.

مادرش امیر بیگم از زنانی پیشگامی بود که اندیشه مشروطیت را پذیرفته و با تاریخ و رهبران آن آشنا بود. (هر زمانیکه تاریخ نهضت زنان و پیشگامان عرصه سواد آموزی و تعلیم و تدریس تدوین گردد، بدون شک سه زن وابسته به مشروطیت تارک نشین فهرست خواهند بود: خانم کلان غلام نبی خان، خانم فاروق تیلگرافی و خانم مورد بحث ما)

ختم جنگ جهانی دوم، شکست سیستم استعماری، اوجگیری جنبش های رهایی بخش ملی و ایجاد سیستم جهانی سوسیالیستی و فضای جدید بین المللی بر افغانستان نیز تآثیرات خود را میگذارد و با رویکار آمدن شاه محمود خان قید و بند های «استبداد کبیر» سست میشود و منجمله به آهنگ جوان اجازه کار (بغیر از دوایر دولتی) داده میشود و کار را در شرکت نساجی آغاز مینمآید و تا دوره تقاعد در همین شرکت باقی میماند.

با رفع خفقان هاشم خانی رفت و آمد دوستان و آشنایان شروع میشود و آصف جان جوان مورد تفقد و مهربانی دوستان و همرزمان پدر (سرور جویا، فتح محمد فرقه مشر، بابه عبدالعزیز، عبدالغفار خان سرحد دار) قرار میگیرد و آهنگ جوان و آگاه و مجهز با اندیشه در عمل براه پدر گام میگذارد و با اساسگذاران (جمعیت وطن)، غبار، تاج، فرهنگ، عبدالحی عزیز، نورالحق هیرمند و . . . همنوا و مبارزه مشترک را آغاز مینمآید و در نخستین حرکت سیاسی جمعیت وطن در انتخابات پارلمان و بلدیه سهم میگیرد و بحیث عضو انجمن بلدیه انتخاب میشود.

زنده یاد آهنگ بعد از زندانی شدن رهبران جمعیت وطن در هیآت عامل موقت مبارزه را دوام میدهد و از آنجایی که در لست سیاه حکومت قرار داشته، در زمان صدارت داوود خان بجرم نا کرده اشتراک در کودتای نامنهاد ملک خان عبدالرحیم زی برای مدت هفت سال محبوس میگردد، او خود در رابطه گفته بود:

«هیچگونه آشنایی با ملک خان نداشتم و این تهمت خاینانه مستبدین است که به نا حق، من و برخی همفکران را در لحاف او پیچاندند، تا از صحنه سیاسی دور سازند»

در دهه اخیر مشروطیت شاهی و فضای مساعد سیاسی، زنده یاد آهنگ با سرفرازی بخاطر همان اندیشه ها وارد کار زار سیاست میشود و در دوره (۱۲) ولسی جرگه بحیث وکیل شهریان کابل انتخاب و همگام با وکلای مترقی پارلمان بخاطر ارزشهای مندرج در قانون اساسی، صدایی مردم را بازتاب میدهد.

با رویکار شدن مجدد داوود خان و اعلام جمهوریت آهنگ مرحوم از سیاست کناره گیری مینماید. در دهه هشتاد و حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان، با وجودی که تعدادی از شخصیت های جمعیت وطن و مشروطیت همانند مرحوم فرهنگ، نعیم شایان مرحوم، شادروان فتح محمد فرقه مشر و . . . عهده دار مناصب بزرگ دولتی و یا در جبهه ملی همکار گردیدند، اما زنده یاد آهنگ از پذیرش مقام دولتی اجتناب و بکار خود در شرکت نساجی دوام داد و پیوسته مورد حرمت فراوان رهبران حزب و دولت در آندوره قرار داشت.

با اعلام مشی مصالحه ملی، زنده یاد آهنگ با تعدادی از دوستان شان فعال میشوند و از بر گذاری انتخابات و دادن فرصت بمردم برای نظام دلخواه شان و از اجرایی نقش عمده توسط شاه سابق طرفداری مینمودند. در همین دوره در سال (۱۳۶۹) زنده یاد آهنگ نامه مفصل اعتراضی در رابطه به گذاشتن نام وطن به حزب دموکراتیک خلق افغانستان در روز نامه پیام (ارگان نشراتی حزب) بنشر رساند و با نظر داشت قدامت (جمعیت وطن) دلایل و انتقادات را توضیح نمود.

با آمدن تنظیم های "جهادی" بقدرت و زمانیکه بر طبق پلان جنرال ضیآالحق، کابل جان باید میسوخت و به تل خاک مبدل گردید، آهنگ فقید شاهد تباهی زادگاه اش بود و در خزان (۱۹۹۳) به غربت اجباری کشانیده میشود، قلم توانای سیاه سنگ این کوچ را چنین به تصویر کشیده است:

«کوچیدن استاد آهنگ به تاراج رفتن موزیم کابل میماند. با چشمان بسته میشد دید که شهر چگونه مانند سوگسروده های خرابات در آه پر می شود و از آهنگ تهی».

در دو دهه غربت کانادا، پیوسته به فکر وطن است و بر حسب عادت مآلوف، رفیقش کتاب است، میخواند، مینویسد و در ضمن مصاحبه ها انیشه ها، خاطرات و اندوخته های خود را بازتاب میدهد. از ورای آنها خوننده در میآبد که زنده یاد آهنگ، منورو روشنگر متعهد، وطندوست و ممثل وحدت و وفاق ملی است، در مصآحبه با سایت وزین آسمایی هویت ملی از دید گاه مشروطه خواهان را چنین توضیح داده است:

«بر خلاف ادعآ که گویا نام افغان توسط محافل حاکمه وقت بر همه مردم تعمیم داده شده، این ابتکار روشنفکران و مشروطه خواهان بود که در اصل واژه دری افغان را برای مشخص ساختن تعلق مشترک ملی تعمیم بخشیدند».

میراث معنوی گران ارجی از شادروان آصف آهنگ باقی مانده است و به گمان من آثار چاپ شده یی شان تا به ده خواهد رسید، که: یادداشتها و برداشتهای کابل قدیم، خاطرات زندان و تاریخ ایدیولوژی های مختلف شامل آن می باشد. امیدمندم به همت فامیل محترم و دوستان شان مجموع آثار این پرچمدار فقید و سترگ مشروطیت بنشر برسد تا منوران افغان و بخصوص نسل جوان با «آهنگ» باشند و همنوا با پدران معنوی شان، از شمس النهار تا امروز، در نبرد تاریخی و جاری علم و جهل، در پاسداری از نور در اربابان جهالت کوشا باشند.

منحیث حسن ختام این نبشته را با سروده ایشان به پایان میرسانم و روح شانرا شاد و نامشان راگرامی میخواهم :

شهر غربت

 به شــهـر غیر غریـبم که کشــور مــن نیســـت
ز بی ‌کسی همـه شـب غیـر گریه کردن نیســـت
تـــو ای مــافــر آواره بـــر نــگـرد – نــگـــرد
که ظلمتسـت و سیاهی و خانه روشـــــن نیســت
به بیــن که دخـتر مهـتاب شــد نهــان از تــرس
بحکــم آنکــه حقــوق مســاوی بــر زن نیســـت
ز بــاغ چـیــــد چـنــان باغبـــان خـانــه خـراب
کـه غنــچه‌های هــوس قـــــابل شــگفتن نیســت
پـــرنــده گان خــــــوش آوای از چمــن رفتـنــد
صــــدای زاغ وزغــن قـابــل شـــنیــدن نیســت
چـه رقــص‌ها کـه نشـــد ســر بـه ســاز بیـگانه
ببــین بــه کشـــور ویـران جــای گفـتن نیســـت
نشسته‌ایم به تمــاشـــــا که دست ما بسـته اســت
قفــس ز آهـــن و پـولاد و از شـکســتن نیســت
مــــن آن درخــــت کهنســال بــی بــر و بــارم
امــیــد و آرزویـــم جـــز تــبر بــگــردن نیسـت

پایان

مآخذ:

 ـــ غبار ـ جلد دوم ـ افغانستان در مسیر تاریخ

 ـــ  دانش نامه آریانا

ـــ  سایت های وزین آسمایی و کابل ناتهه

 

mir-sadat@hotmail. com

 Mon, 21 Sep 2015 06:40:42 

 

 

توجه:

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

 

www.esalat.org