ارسالی رفیق نورالدین نظامی

  

 

 

 

 

 

پیام رفیق گنجعلی عبدالله از سویدن

سکوت،

همنوايی با رهروانِ شيوه های مبتذلِ سياسيست!

 

رفقای عزیز!

 یازده سال قبل از امروز (به تاریخ اول دسامبر سال ۱۹۹۶ م.)، رهبرِ ارجمندِ نیروهای چپ در افغانستان- شخصیتِ ملی، فرزند واقعی مردم، که مشکلها، رنجها، گرسنه گی و بیچاره گيهای مردمش را با گوشت، پوست و استخوانش حس کرده بود- در یکی از بیمارستانهای شهر ماسکو چشم از جهان بست.

 رفیق ببرک کارمل، بيهراس از استبدادِ حاکم بر سرنوشت جامعه و توده های مليونی زحمتکشانِ کشورِما، در پرتوِ جهانبينی رهاييبخشِ زحمتکشان جهان، اساسِ تشکُلِ آگاهانهء چپ را در همراهیِ سايرِ بزرگمردانِ اين راهِ پُرخطر، نهاد و در برآورده ساختن شريفترين آرمانهای انسانی (رهايی انسان از ستم و استثمار) بيشتر از نیم قرن زنده گی و عُمرِ خود را با متانتِ انقلابی وقف نمود.

 صفای انسانی و تکاپوی صادقانهء زنده ياد رفيق کارمل، در راه آرمانهای والايش بر همه گان مبرهن بوده، آنانی که همچو سبکبارانِ ساحلها بر آن برچسپهای ناشايست ميزنند، تيره دلانی اند که به هيچ رو آفتابِ درخشانِ سيمای انقلابی کارمل را نخواهند توانست پوشانيدن.

 هدفم را در اين يادداشت نی تعارف و ثناخوانی، بل اظهارِ برداشتهایِ عينی و مملو از درکِ واقعبينانه ام از سيمای اين بزرگمردِ انقلابی سدهء بيستم و مبارز دادخواه تاريخ معاصر افغانستان تشکيل ميدهد؛ انسانی که تا آخرين لحظه های حياتش با معامله گريها و معامله گران سياسی در تضاد آشتی ناپذير بود و هرگونه مصالحه و مسامحه با دشمنان طبقاتی و در مبارزهء طبقاتی را جفا به تعهدِ سياسی و دوری از اهدافِ مرامی رهايی فرودستانِ جهان و سرزمين دربند و در جهل نگهداشته شدهء ما می انگاشت و به رفقايش امر اجتناب پذيری از اين شيوه ها و رهکارهای نامطلوبِ سياسی را توصيه ميکرد.

 او، وحدت و يک پارچه گی مبارزان و اعضای حزب را خواهان بود و به آن چون مردمک چشم ارزش قايل بود. او نی تنها وفادار به وحدت و همبسته گی حزبی و سیاسی بود، بل که صادقانه در امر استحکامِ وحدت ملی و تساوی حقوق مليتهای برادر و ساکن در افغانستان تلاش ميورزيد و با هرگونه برتری جويی و بلندپروازی قومی- قبيله يی سازگاری نداشت.

 رفقای عزیز،

 مطالعه، تجسس و طی مراحل آشنايی تا شناخت، درک و تحليلِ مسایل فلسفی به ما روشن ميسازد، که ضرورت تغيیرات بنيادی در ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادیِ جوامع طبقاتی زمانی به وجود می آیند و قدرت سیاسی زمانی از دست یک طبقه به اختيارِ طبقهء دیگر اجتماعی انتقال میيابد (دگرگونيهای بنيادی سياسی- اجتماعی) که مناسبات فرسودهء تولیدی نظامها و قوانین مسلط جامعه مانع تکامل و تحرک مادی و معنوی جامعه گردند؛ اما، برای اجرای هر تحول بنیادی علاوه از عوامل عینی شرایط ذهنی مساعد، حضور یک سازمان انقلابی متشکل و آگاه نیز میتواند و باید نقش فعال را ایفاء کند. يعنی، تحولات انقلابی زمانی آغاز و پیروزمندانه انجام میشود که طبقات و اقشار تحولطلب جامعه قادر به شناخت اهداف و خواسته های سیاسی و اجتماعی خود شوند و آماده برای انجام عمل انقلابی باشند. بناً، دگرگونيهای سیاسی در کشورما- آن هم به نفع زحمتکشان- نیز بر اساس قانونمندیهای عام تکامل اجتماعی آغاز و تاکنون در شرایط بسیار پیچیده و دشوار و حتی شرایط ترور و اختناق کنونی به پیش میرود. حزب دموکراتیک خلق افغانستان و اعضای پُرافتخار و صدیق آن، ادامه دهنده گان راه جنبشهای ترقيخواه و پيشرو در افغانستان بوده و خواهند بود و در طول مبارزات سیاسی خویش چه در شرایط فیودالی و ماقبل آن، چه قبل از حاکمیت سیاسی حزب و بعد از آن در راه فراهم آوری زمينه های تحولات بنیادی به نفع جامعه و مردم آن پيکار و تلاش نموده اند و جاننثاری کرده اند.

 اما، این ارتجاع سیاه و حلقات وابسته به آن بودند که در تبانی با عده يی از سيه رويانِ به ظاهر انقلابی، که در حلقهء رهبری حزب دموکراتيک خلق افغانستان جاگرفته بودند و امتيازهای مافوق قانون را به خود اختصاص داده بودند، در فروپاشی، ايجادِ تفرقه، تجزيه و بالاخر معامله با سرنوشتِ هزاران يتيم، بيوه و پاگذاشتن روی خونهای پاکِ جانباخته گانِ گلگون کفنِ راهِ آرمانهای بزرگ و انسانی قهرمانانِ حزبِ ما، خاينانه سرهای بيشورِ شان را به رسمِ تسليم به جانيان معلوم الحالِ تاريخ خم کرده، يکی در جبلسراج و ديگری در چهارآسياب و سومی در گوشهء ديگر با گرفتن مشتی دالر (حق الزحمه) ننگين ترين عمل تاريخی را انجام دادند و کشور و انسانِ مظلوم آن را به دشمنان طبقاتی شان (نيروهای ارتجاع مذهبی- قومی و نوکرانِ سرمايه داری جهانی) واگذار کردند.

 رهبر زحمتکشان افغانستان، زنده یاد رفیق ببرک کارمل بزرگ، در زمانِ وکالتِ شان در پارلمانِ افغانستان، از تریبون پارلمان سلطنتی، انقلابی ترین و مبرم ترین خواستهای مردم را اعلام و عُمال ارتجاع و امپریالیزم را که علیه مردم، کشور و نهضتهای انقلابی دسیسه کاری میکردند افشاء نموده بودند و مردم و روشنفکران کشور را به وحدت و یکپارچه گی دعوت کرده بودند.

 رفیق ببرک کارمل در یکی از سخنرانیهای خود از تریبون پارلمان سلطنتی چنین فرمودند: «خلق ستمدیدۀ وطن! طبقات حاکم داوطلبانه از قدرت خود صرفنظر نمیکنند؛ باید به خاطر نجات تان بیدار شوید، باهم متحد و متشکل شوید. دشمنان آشتی ناپذیر و خدمتگزاران صدیق تان را بشناسید، بی ترس مبارزه کنید. پرچمداران پیکارجوی دموکراتیک خلق افغانستان! به شما هوشدار میدهم که دشمنان داخلی و خارجی ما فوق العاده فتنه انگیز، حیله گر و بیرحم اند و شما را به حیث وطنپرست ترین و آشتی ناپذیر ترین، انقلابی ترین و قوی ترین نیروی سیاسی کشور تشخیص داده و در لیست سیاه گرفته اند و خاینانه تلاش دارند که در مرحلۀ اول در صفوف شما تفرقه و بی اعتمادی ایجاد کنند، نیروهای شما را از درون منفجر سازند و ارادهء مبارزهء شما را تحت رهبری پرچمداران خلق افغانستان فلج سازند. در این جاست که باید با هوشیاری، شجاعت و اصولیت در صفوف تان برخورد کنید و علیه هرگونه انحرافات چپ و راست برزمید و عُمال دشمن را در میان خود راه ندهید، وحدت و همبسته گی تان را چون مردمک چشم خود حفظ کنید، ایدیالوژی علمی و ساختار تان را پاک و منزه نگهدارید».

 اما، با تأسف و درد که منحرفان و فروخته شده گانِ و جواسيس ارتجاع در داخل حزبِ ما، از اصولِ مبارزهء سياسی و همان فراخوانی که رهبرِ حزب ما پيشکشِ نيروهای مترقی نموده بودند، صريحاً عدول ورزيدند و امروز نيز ما شاهدِ همدستی و همياری آن ها و تحميق اعضای صادق حزب ما در داخل و خارج کشور توسط اين گروهِ معلوم الحال ميباشيم.

 رفقا،

 ارزشمندی توصیه های رهبر بزرگ مان، رفیق ببرک کارمل، با گذشت هر روز، به خصوص در وضعیت و حالت متشنج، پراکنده و نابه سامان کنونی کشور و جنبش چپ افغانی، بیشتراز پيش احساس میگردد، که باید از آن درس گرفت و آموخت! افتخار به چنین رهبر و آموزگار بزرگ ما!

 زنده یاد رفیق ببرک کارمل، وطنپرست واقعی و مردم دوست بود. این خصلت انساندوستی و وطنپرستی او را یکی از همرزمانش در مراسم تشيیع جنازه اش چنین بیان داشت : «. . . در نتیجۀ خصوصیات عالی انسانی و افغانی اش، از جملۀ گرویده ها، من را هم گرویدهء خود ساخت، تا سرحدی که از فامیل و خانوادۀ خود به دور ماندم، به امرِ اخلاق و وجدانِ انقلابی نمیتوانستم از این شخصیت ملی و میهن خود فاصله داشته باشم». وی ادامه داد: «من شاهد حال صحنه يی هستم که هموطن ما از کابل در لباس تابستانی به شکل فرار برآمده بود، در سرمای زمستان آمد، وحشت جنگ را، بدبختیهای همشهریهای کابل را و زنده گی خود را به رفیق کارمل قصه میکرد. با حفظ پاکی و تقوا و ناداری و مشکلِ مادی، رفیق کارمل برای من هدایت داد تا جاکت رفیق کارمل را که شسته شده در طناب است، او را گرفته به تن هموطنش که لباس پوشیدنی زمستانی با خود ندارد بکنم.» «رفیق کارمل برآمدن از وطن و فرار را برای خود ننگ میدانست.»

 بلی، خوانندۀ گرامی! رفیق کارمل شخصیت ملی و رفیق زحمتکشان بود. او، ساده زیست و چون دژ استوار در برابر تمام توطئه ها، دسایس، انحرافها و لغزشهای چپ و راست، رزمید و درفش مبارزه را علیهِ ارتجاع و امپریالیزم، زورگوییها و نابرابریهای طبقاتی بلند و در اهتزاز نگهداشت و لشکر بزرگ سیاسی و نیروی پیکارجو و وفادار به آرمانهای انسانی اش را به جا گذاشت و حزب ما چنان درختی پُر از ریشه به جا مانده که هیچ نوع توفان ارتجاعی و سیاه نتوانسته، نمیتواند و نخواهد توانست که آن را از جایش تکان دهد؛ با آنکه معامله گران، خاینان وحدت و فرکسیونبازان داخل حزبی مذبوحانه تلاش ورزيده و بيشرمانه موانع ايجاد مينمايند! اگر در خانه کس است، همین یک نکته بس است!

 رفقای گرامی!

 یازده سالِ نبودِ رهبر بزرگ ما، صدمۀ بزرگ بر پیکر نیروهای ملی، دموکرات و مترقی کشور و منطقه وارد گردیده است. در طی این یازده سال از وفات رفیق کارمل رهبران و افراد با صلاحیت فرکسیونهای جداشده از پیکر ح. د. خ. ا. ۲۹ بار چراغهای سبز وحدت و یک جاشدن را از طریق سایتهای انترنیتی و ارگانهای نشراتی شان برای صفوف پراکنده نشان داده اند، که گویا همه چیز درست میشود. این نوع فریب دادنها به آن میماند که کسی در آب غرق شده باشد و به محض این که انگشتانش به خس و خاشاک روی آب تماس کند، اُمید زنده گی دوباره را در خود احساس میکند ولی لحظۀ بعد در کام مرگ فرو میرود.

 این ها، صفوف را در چنین یک حالت سردرگمی قرار داده اند، یعنی هرکدام شان ۲۹ بار مرتکب قتل صفوف شده اند.

 به نظر من، این دیگر فریب صفوف رزمندۀ ح. د. خ. ا. و فریب پرچمداران پیکارجو است که با چنین شیوه و حیله گری آن ها را در انتظار یک جاشدن قرار داده اند، در حالی که خودشان صاحب حزب سیاسی با برنامۀ عمل و اساسنامۀ مشخص حزبی هستند و اصلاً در فکر منسجم ساختن صفوف پراکندۀ معتقد و وفادار به مبارزهء دادجویانۀ حزب ما نیستند. به عقیدۀ من، ما نباید فریب تبلیغات دروغین آن ها را بخوریم و بیشتر از این در حالت انتظار، سکوت و تماشابین به سر بریم و یا هم غیرآگاهانه به آن ها بپیوندیم. در حالی که رفقای شجاع، قهرمان و بیباک مبارزه و زنده گی- گرداننده گان و دست اندرکاران سایت وزین «اصالت»، رفیق گرامی انجنیر فضل الرحیم «همت»، رفیق پُرتلاش فضلی عزیز و تمام همکاران قلمی این صفحۀ زرین تاریخ سیاسی حزب ما، این سکوت شرمسار و مرگبار سیاسی را یک سال قبل شکستانده بودند.

 رفقای عزیز، پرچمداران صدیق وطن! در هر کجایی که هستید، در داخل و یا در خارج از کشور، متحد شوید دست به دست هم دهید، از صفوف فرکسیونهای مختلف روی هر ملحوظی که با آن ها پیوند دارید، بیرون شوید و به مبارزۀ خویش در خانهء ویرانۀ مشترک مان ح. د. خ. ا. که گذشتۀ پُرافتخار سیاسی دارد و از اساسگذاران بزرگ آن رفیق شهید نورمحمد تره کی و زنده نام رفیق ببرک کارمل به ما میراث مانده است، ادامه داده و خود را منسجم نمایید. افتخارها و قهرمانیهای شهیدان گلگونکفن حزب مان را گرامی داشته و حفظ نمایید. فامیلهای شهیدان حزب تان را به یاد بیاورید و احترام گذارید. نگذارید بیشتر از این معامله گران و تاجران سیاسی ما را غافل ساخته و بیشرمانه تجارت سیاسی نمایند.

 رفقا! دشمنان ما ارتجاعی ترین حلقات و سیاه ترین محافل سیاسی علیه ما در توطئه اند تا افتخارهای سیاسی ما را لکه دار سازند و اما مردم قدرشناس و حقشناس افغانستان و زحمتکشان کشور ما در دفاع از شما و از حقایق تاریخی قرار دارند، پس برماست تا از این حالت کنونی خود را بیرون سازیم.

 اهداف استراتیژیکی و دورنمای مبارزۀ ما از قبل تعیين شده است و فقط به تجدید پیمان و استواری و وفاداری  به اصول و از خودگذری سیاسی ضرورت است.

 رفقا! رزمنده گان ح. د. خ. ا. در این روزهایی که یازده سال قبل از امروز با چشمان اشکبار در ماتم رهبر برحق زحمتکشان کشور رفیق ببرک کارمل نشسته بودند و اکنون در این روزهای دشوار در حالت سپری کردن چنین روزهايی هستند، ولی با تأسف یک تعداد افراد و عناصر معلوم الحال مرتجع و وابسته به ارتجاع و معامله گر با نیروهای راست افراطی جهادی- طالبی در داخل و خارج با استفاده از سایتهای انترنیتی دست به توطئه زده و تلاش دارند تا شخصیت ملی، انقلابی و انترناسیونالیستی رهبر گرانقدر ما را با سیاه مشقها و استناد بر خاطرات، حکایتها و نقل قولهای نظامیان بلندرتبۀ شوروی وقت، تخریب کنند و تصویر نادرستی را از رهبر مان به خورد نسل جوان کشور ارائه کنند. اما باز هم باکی نیست، چون آفتاب را نمیتوان به دو انگشت پنهان نمود. کاروان در حرکت است و به پیش میرود و شخصیت عالی انقلابی رفیق کارمل و کارنامه های وی ثبت تاریخ زرین کشور ما میباشد.

 رفقای عزیز! هوشیار و بیدار باشید، چون دشمنان ملی و بین المللی کشور و حزب ما از هیچ نوع توطئه و دسیسه دریغ نمیکنند. از رفقایی که یک عمر در کنار رهبر بزرگ ما مصروف مبارزه بودند و رنجها و مشکلهای مبارزه را چشیده اند، آرزو میبرم تا در مورد ابعادِ ملی و بين المللی شخصیت سیاسی رفیق کارمل بزرگ دست به قلم ببرند و واقعیتهای عینی و تاریخی آن را برای جهانيان روشنتر ساخته و از جانبی برای غلامانِ حلقه به گوش و توطئه گران سيه دل و تاريک انديش درس تاريخی و پاسخِ دندان شکن دهند.

در خاتمه می گویم، رفیق کارمل، روانت شاد باد! ما، راهت را بی هراس تعقیب می نمائیم!

درود به همه شهیدان گلگون کفن ح.د.خ.ا.، این پرچمداران دموکراتیک خلق افغانستان!

 

 سکوت و بيتفاوتی در اين عرصه جفاييست نابخشودنی و
 خاموشی و رضایت هم به مفهوم
همنوا بودن با رهروانِ شيوه های مبتذلِ سياسيست.

 

 

پیام رفیق امین الله مفکر امینی
از ایالت منی سوتای امریکا

گرامی باد یازدهمین سالروز وداع با زنده یاد رهبر گرامی رفیق ببرک کارمل عزیز!

 امروز مصادف است با یازدهمین سالروز وداع با زنده یاد رفیق گرامی ببرک کارمل عزیز، بانی شناخته شدۀ ح د خ ا و رهبر مبارز و سر سخت تحقق آرمانهای کارگران، دهقانان، زحمتکشان و خلق رنجدیدۀ وطن محبوب ما افغانستان سربلند.

این امر طبیعی است که هر ذیروحی ذایقۀ مرگ را چشیدنیست . زندگی برای هر موجود زنده یک ودیعۀ الهی است .

هر که مِی آید و بعد از سپری کردن میعادی از این ویران سرا جامه بدل میکند. آمدن و رفتن امری غیری قابل باور نیست ولی یک چیزی این آمد و رفت را در طول حیات هر موجودی زندۀ خاصتاً انسان، متبارز میدارد و آن اینکه این آمد و رفت وی با چه صفات و شاخص های انسانی متجلی میگردد. بلی انسانی سزاوار شایستگیست که عمر شریفش را بمعنای واقعی انسان و انسانیت در راه خدمت به همنوعش صرف و قربان میدارد. رفیق ببرک کارمل عزیز نیز از جمله آن شخصیت هایی بود که همۀ عمر شریفش را درراه خدمت بوطن با سایر رفقای همرزمش بخاطر اعمار یک جامعهء شگوفان و عاری از هر نوع ظلم و ستم صرف نمود.

رفیق ببرک کارمل عزیز حدود هفتاد و هشت سال قبل در قریه کمری کابل دیده بجهان کشودند و در سوم دسامبر ۱۹۹۶ در اثر بیماری ناشی از تکلیف جگر در عالم غربت (هجرت) در یکی از بیمارستانهای شهر مسکو دیده از جهان بستند و در اثر وصیت شان جنازۀ اش بوطن محبوب ما افغانستان منتقل و در مزارشریف با اشتراک هزاران هزار از هموطنان صدیق و همرزمان راه و رسم انقلابی شان به بسیار احترام بخاک سپرده شدند . روح شان شاد و بهشت برین جای شان !

من امروز بعد از عفو تقصیر در کوتاهی قلم، میخواهم مختصراً، از پس منظری مبارزات آن شخصیت تاریخی یی صحبت نمایم که همه سالهای عمر پربار شانرا وقف خدمتگذاری میهن و مردم شریفش نمودند. او رادمردی بزرگ تاریخ بود که در این راه تا آخرین دقایق زندگی اش از شرایط اختناق و ترور تا سپری نمودن در پشت میله های زندان دوره آل نادری و اوضاع وخیم صحی اش و حتی در عالم هجرت از این امر سترگ ملی و مردمی غفلت نورزیدند . شناخت شخصیت گرامی رفیق ببرک کارمل عزیز، تنها با انقلاب ثور ۱۳۵۷ و مرحلهء تکاملی آن یعنی ۶ جدی ۱۳۵۸ و سالهای بعد گره نخورده بلکه نام او پیوندی طولانی است از مبارزات خستگی ناپذیرش در رهبری صف ویش زلمیان و بعداً در رهبری و ایجاد حزب قهرمان ما یعنی ح د خ ا .

رفیق ببرک کارمل، چون صدها وطنپرست و حامیان صلح و ثبات دیگر در افغانستان، جوانِ با درک و با عزم متین و مملو از احساسات نیک وطنپرستانه بودند که بهیچ وجه تحت تاثیر افکار ارتجاعی و غیرانسانی قرار نگرفته و بطور پیگیر همیشه صدای رسای شانرا علیه استبداد و مظالم اجتماعی در اختناقترین شرایط دورۀ آل نادری چه در مارشها و چه در نشست های انفرادی و جمعی بلند داشته اند. فساد اداری، عدم رشد فرهنگ مترقی، مناسبات اقتصادی فرتوت فیودالی و وضع ناهنجار سیاسی در مقیاس ملی و بین المللی ایجاب مینمود تا این شیوه های مبارزات از یک حلقۀ محدود رهبری به سازمان وسیع سیاسی ضد استبداد و ارتجاع ملی و بین المللی مبدل شود. همان بود که با ایجاد اولین کنگره موسس ح.د.خ.ا در ۱۱ جدی ۱۳۴۳ موجودیت ح.د.خ.ا که متشکل از (۹) عضو بود اعلام شد. از آن تاریخ به بعد فرزندان صدیق و راستین وطن به مبارزات شان در راه سمتدهی کشور آبایی ما افغانستان عزیز بیک کشور آزاد و مستقل و سربلند و بخاطر خط بطلان بمناسبات کهنه فیودالی دست بکار زدند . بعد از ایجاد ح.د.خ.ا، بنابر مشی و اهداف مترقی چپ گرایی اش که در برنامه عمل انقلابی آن منعکس بود، جوانان آگاه و بیدار وطن ما اعم از روشنفکران و کارگران، دهقانان و سایر زحمتکشان داوطلبانه به صفوفش پیوستند و هر روز از لحاظ کمی و کیفی دامنۀ این حزب قوی و قویتر شده و از حمایۀ کامل مردم برخوردار گردید.  تا اینکه در نتیجه انقلاب ثور ۱۳۵۷ به پشتیبانی مردم شرافتمند و راستین وطن ما به پیروزی رسید.

انقلاب ثور ۱۳۵۷ یک امر تصادفی نبود. این انقلاب نتیجۀ پروسۀ مبارات طولانی و خستگی ناپذیر جوانان رزمندۀ این مرز و بوم بود که برهبری ح دخ ا و رهنمایی های خردمندانه و انقلابی اعضای با شهامت آن در رأس رفیق ببرک کارمل گرامی به پیروزی رسید. با پیروزی انقلاب دشمنان داخلی و خارجی که بطور همیشه مانع جنبش های رستاخیر ملی و بین المللی بوده دست بکار شدند. همانطوریکه این شیادان و دشمنان فرهنگ نوین و جنبش مترقی مانع بزرگی در راه جنبش دوره های اول و دوم مشروطه خواهی و جنبش دوره امانیه گردیدند با همان تاکتیک کهنه و فرتوت به سردمداری ارتجاع ملی و بین المللی بخاطر جلوگیری از اعتلای کشور بسوی علم و تعالی قرار گرفتند. این دست به کار شده گان نامنهاد مجاهد، دین را به حیث سپری برای تحقق خواستهای شیطانی شان که منافع شان با پیروزی انقلاب ثور ۱۳۵۷ به مخاطره بود به بهانه کفر و الحاد بکار بردند. نیات نیک و صادقانه مردم شریف ما دستخوش دسایس دشمنان میهن ما گردید بیایید همه از دریچه یک وجدان سالم و بدون هیچ نوعی تعلق سیاسی، قومی، مذهبی، منطقوی، لسانی به دستاورد های انقلاب ثور ۱۳۵۷ و مراحل تکاملی بعدی آن صادقانه نظر افگنیم که کدام از اینها ضد دین و مذهب و اسلام و یا سجایای انسانی منافات دارد :

-- فرامین رهایی هزاران هزار از زندانیان از محبس پلچرخی و محابس کابل و کنج و کنار کشور که با اولین روزهای انقلاب ثور مورد عفو قرار گرفتند.

-- فرامین توزیع زمین به دهاقین بی زمین و کم زمین.

-- فرمان منع دختر فروشی و متابعت از متون قرآن .(تسوید و تصویب قانون جدید ازدواج)

-- صدور فرامین توزیع کوپون مواد ارتزاقی به مأموران، اجیران، و کارگران طور رایگان .

-- مساعد ساختن زمینه های تحصیل تخصصی و فنی برای کارگران در داخل و خارج از کشور.

-- اعمار خانه های رهایشی برای مستحقین فامیلهای شهدا (پنجصد فامیلی های خیرخانه) و دیگر جاه ها .

-- تعمیم کورسهای سواد آموزی برای مردان و زنان و برای همۀ آنهاییکه از نعمت سواد بی بهره بودند بحیث یک جنبش ملی در سراسر وطن که قرآن کریم فراگیری علم و دانش را برای زن و مرد جایز دانسته است .

-- ایجاد کوپراتیفهای زراعتی بخاطر کمک و معاونت به زارعان بخاطر رشد و بهره گیری کامل از زمین.

-- مساعد ساختن زمینه های کار و تحصیل در موسسات تحصیلی ملکی و نظامی کشور برای هم میهنان .

-- اعمار هزاران مسجد چه در کابل و چه سایر ولایات کشور از سطح مرکز گرفته تا سطح ولسوالیها و علاقداریها.

-- اعمار مکاتب، لیسه ها و پوهنتون ها در مرکز و ولایات کشور.

-- مساعد ساختن زمینه های فعالیت های سیاسی و فرهنگی برای زنان .

 بلی ! ما اگر دین و آیین اسلام و تقوای خود ها را بنام این و آن قربان نکنیم می بینیم که دستاورد های انقلاب نه تنها منافات با سجایای انسانی و اسلامی و مذهب راستین ما ندارد بلکه سازگاری کامل با قرآن پاک وسنن محمدی ما نیز دارد.

 حالا بیایید بازهم به ترازوی وجدان سالم و بحیث یک فرد مسلمان تول و ترازو نماییم که آیا اعمال خرابکارانه برادران نامنهاد مجاهد که تحت پوشش اسلام و آیین انسان و انسانیت وطن ما را بخاک و خون کشیدند و به ملت مظلوم ما از هیچ نوع ظلم و ستم دریغ نه نمودند هم آهنگی بدین مقدس اسلام مِا دارد.:

 -- چور و چپاول آثار عتیقه و باستانی کشور و فروش آن بکشور های خارجی، منجمله پاکستان .

-- آتش سوزی آثار باستانی و تخریب سراسری وطن محبوب ما افغانستان .

-- قتل و قتال اهالی شرافتمند افشار و بخاک و خون کشیدن اهالی کابل و منجمله اهالی سه دوکان چنداول کابل.

-- انفجار ماینها و پرتاب راکت های بلیو پایت و استنگر و میلیونها حلقه ماین ضد پرسونل و ضد تانک بخاطر شهادت و قتل برادران مسلمان و با تقوای ما.

-- اختطاف زنان و دختران پاکدامن ما و فروش شان بسرزمین های اجنبی بخصوص پاکستان و کشورهای عربی.

-- بزور بقید نکاح آوردن دختران و بیوه زنان مجبور و بی پناه وطن.

-- محروم ساختن دختران،این مادران فردای وطن از درس و تحصیل و باز نگهداشتن شان از وظایف دولتی بزور و جبر و اکراه و مقید ساختن شان بمنازل.

-- حرام قرار دادن شنیدن موسیقی و کستهای ساز و آواز.

-- بسته نمودن باب دانشگاه ها بروی دختران و زنان غیور وطن ما.

 بلی ! ما بصراحت می بینیم که مثالهای فوق نه تنها منافات با دساتیر اسلامی و قرآنی ما دارد بلکه ضد آیین انسانیت و بشردوستی و نوع پروری نیز میباشد.

 بلی! این واقعیت دارد که در پروسه مبارزات خستگی ناپذیر اعضای رزمنده ای ح.د.خ.ا از سطح رهبری تا صفوف چه در محدوده تشکیلات حزب و چه اُرگانهای ملکی و نظامی، دارای اشتباهاتی نیز بوده اند ولی هیچگاه و به هیچ نوعی زیر چتر مبارزه انقلابی و حمایت از موقف حزب و دولت در هیچ سطوحی آنرا پنهان نکرده اند و مرتکبین با خصلت عالی سنترالیزم دموکراتیک حزب مترقی ما همیشه مورد انتقاد و بازپرس قرار گرفته و با آنها برخورد حزبی و دولتی در چوکات قوانین و پرنسیپهای قبول شدۀ حزبی و دولتی در روشنایی قانون اساسی و نظرداشت قوانین مدنی، جزایی و شرعی بعمل آمده است .

 برعکس این برادران و مدعیان حمایت از اسلام و مذهب راستین ما، همه وطن را بخاک و خون کشیدند از هیچنوع جنایت خلاف شرع و قوانین نافذه کشور و قوانین و اصول بین المللی دریغ نکردند ولی یکباری هم که مسلمان را یکی از خصائل شایسته راست گفتن است بهیچ حالت و شرایطی به کرده های خراب شان نه معترف بودند بلکه با آن مباهات نیز داشته اند.

 رفیق ببرک کارمل، همیشه در جریان وظایف و مسوولیت های حزبی و دولتی اش تلاش داشتند تا بخاطر خیر و سعادت مردمان شریف میهن ما گامهای ارزنده ای تحت رهبری ح. د. خ. ا و رهبری دولت ج. د. ا با سایر همرزمان صدیق و وطنپرستان صدیق که خود در رأس آنها قرار داشتند بردارند. باین اساس در همه خطابه های شان چه در مارشها، چه بیانیه ها و مصاحبه ها با ژورنالیستان داخلی و خارجی، چه در میتنگهای رسمی، و شخصی، کنفرانسها در سطح حزب و دولت در جهت تطبیق تحولات بنیادی انقلابی اعم از سیاسی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بیانیه های پُرشور ارایه و راه های عملی بیرونرفت از مشکلات دامنگیر وطن را برجسته نموده اند. من در اینجا از هزاران نطق و بیانیه های شان در تمام سطوح حزبی و دولتی به تذکری چند سطری از بیانیهء شان که در اجلاس فوق العاده و وسیع شورای انقلابی ج. د. ا در کابل به تاریخ هژدهم عقرب ۱۳۶۴ ایراد داشته اند اکتفا میدارم.

گرفته شده از سایت وزین و پُرمحتوای «اصالت»:

 (-امپریالیزم نمیخواهد واقعیت انقلاب ما را بپذیرد و با نا دیده گرفتن اراده خلق مستقل افغان، مذبوحانه تلاش میورزد آنرا از حق انتخاب راه انکشاف و ترقی اجتماعی محروم و امنیت آنرا مورد تهدید و تجاوز قرار دهد.

 - اعمال جنایت آمیز حفیظ الله امین و باند وی، زیانهای سنگین و بسیار دردناکی را به امر انقلاب ملی و د موکراتیک کشورما وارد کرد. تجارب حاصله ثابت میسازد که راه دگرگونی انسانی و وطنپرستانه و بشردوستانه بجز تحقق اصول آزادی، دموکراسی و ترقی اجتماعی برای نجات مردم ما از عقب مانده گی قرون متمادی وجود ندارد. ولی تحقق اصول هیچگاه امر سهل نبوده و نخواهد بود.

 - باین جهت ما از کلیه هموطنان وطنپرست واقعی افغانستان آزاد و مستقل دعوت می نماییم تا در امر نو سازی تاریخی رستاخیز ملی کشور و سعادت فرزندان آینده خویش فعالانه سهم بگیرند. آغوش مادروطن برای تمام هموطنان افغان که در خارج کشور اند بدون تبعیض و تمایز بخاطر اعتلای افغانستان مستقل دموکراتیک و نوین با حفظ کرامت انسانی شان با گرمی و مصئونیت عام و تام باز است.)

 رفیق ببرک کارمل گرامی، همیشه در طول وظایف خطیر حزبی و دولتی چه در رأس مقام ریاست جمهوری دموکراتیک افغانستان و چه در سطح رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان و سایر وظایف، همیشه خاطر نشان داشته اند که سعادت و پیروزی برای ایجاد یک جامعهء مرفه و آرام در وحدت نیرو های ملی و دموکراتیک آن و اتحاد همۀ وطنپرستان و توده های زحمتکش آن اعم از کارگران، دهقانان و کسبه کاران بستگی دارد و او در این راه تا آخرین دقایق عمرش چه شخصاً و چه توسط رفقای همرزمش به تحقق چنین گفته ها سرسختانه تلاش کرده اند. از خصوصیات برجستۀ دیگر رهبر گرامی ما احترام بدین اسلام و پیروان واقعی آن و احترام به بزرگان و موسفیدان بود. ولی افسوس که به اثر دسیسه های امپریالیستی در رأس امریکا و حلقات وابستۀ آن از یکطرف و از طرفی تغییر در سیاست جهانی بخصوص ادامه جنگ سرد بین دو ابرقدرت جهان، اتحاد شوروی وقت و امپریالیزم جهانی در رأس ایالات متحدۀ امریکا، جهان بنفع امپریالیزم در اثر خیانت عده ای از رهبران مرتجع و خاین اتحاد شوروی در رأس میخاییل گرباچف تغییرشکل نمود و رفیق ببرک کارمل با داشتن مشی روشن و خدشه ناپذیرش به تیوری دوران ساز انقلابی از یکطرف و از طرفی عدم سازش با ارتجاع ملی و بین المللی و خاصتاً عدم رضایتش در حصهء حضور قطعات شوروی به افغانستان، در سال ۱۹۸۶ از تمام وظایف حزبی و دولتی بالاثر فشار های خارجی استعفاء نمودند.

 امروز گرچه آموزگار گرامی ما و حامی تأمین حقوق مساوی برای خلق ستمدیدۀ میهن ما در بین ما نیستند اما نظرات و افکار مترقی شان بخاطر اعمار وطن، صلح و صفا و همزیستی مسالمت آمیز باشتراک همه نیروهای ملی و وطنپرست جاودانه بوده و چون خورشید خواهد درخشید.

رفیق عزیز ببرک کارمل مظهر و ممثل کامل وحدت ملی در افغانستان بود و بهترین سیستم و نظام خدمت خالصانه را برای مردمان رنجدیده افغانستان به قیمت بهترین ودیعه حیات خود به جا گذاشت .وی نسلی را پرورش داد که امروز ملت قدر شناس افغانستان از مردم دوستی، صداقت، امانت داری و مردم پروری شان قصه ها دارند . گذشت زمان و تحولات خونین کشور و آزمایش مجموعه ای از نسخه های غمبار کشور ما روز تا روز بدون شک حقانیت راه و رسم و طریقه رهبر عزیز ما ببرک کارمل را به اثبات رسانیده و ما را ملزم میسازد تا درفش پر افتخاری را که او و شادروان نور محمد تره کی بر افراشته بودند پیوسته در اهتزاز نگه داشته و با تجلیل پُرشکوه از یازدهمین سالروز وداع وی با جهان فانی یاد و کارنامه هایش را گرامی بداریم .

 

زنده باد صلح و همبستگی و اتحاد همه نیرو های ملی ودموکراتیک و همۀ وطنپرستان !

 

 

خاطرۀ رفیق حسین از
ببرک کارمل در حیرتان

رفیق کارمل در ریگزار حیرتان که گوشۀ وطن است خوش بود و برایش قصر بود

شهر حیرتان قبل از سقوط حاکمیت حزب و دولت ج.د.ا. شهر پُرجوش و خروشی بود و مردم به وظیفۀ روزمره مصروف بودند، یکی در قطعۀ نظامی، دیگری در افسوتر، دیگری در استروس و از هر حیث شهر آرامی بود.

اینجانب نیز در یکی از قطعات نظامی اجرای وظیفه مینمودم و سقوط حکومت هم از اینجا آغاز شد و بلاخره نظام سقوط کرد که بعد از یک سلسله مشکلات و تبادلات اینجا و آنجا بلاخره رفیق کارمل نیز در ریگزار حیرتان بنام تأسیسات زندگی میکرد. نظم برهم خورده بود و هرکس مصروف این بود که زنده بماند دارایی های همه نسبتاً تمام شده بود و زندگی بخورنمیر بود. 

اینجانب طبق معمول روزهای جمعه به عیادت رفیق کارمل میرفتم البته مخفی و برای یک عده رفقا که آگاهی حاصل کردند که آنها را یکبار به دیدن رفیق کارمل ببرم مثل زنده نام رزاق، حضرت، شاه محمود و غیره رفقا که از دیدن رهبر شان بسیار خوش شدند.

روز سالگرد استرداد استقلال کشور بود و ما به دیدن رفیق کارمل رفتیم تا برایش تبریک بگوئیم که طالبان در ساحه قندهار مصروف عملیات بودند و ببخشید که رفیق کارمل در آنجا متخلص به پدر بود و ما هر کدام پدر میگفتیم . گفتیم پدر، استرداد استقلال است (روی خودرا بالا کرد گفت، که ای بچیم، ما از انگلیس خلاصی نداریم، آنها (طالبان) چوچه های انگلیس اند، کدام استرداد ؟  و ما حیرت ماندیم. که نمونه آنرا بعد از ۱۱ سپتمبر ۲۰۰۱ مشاهده کردیم. گفتنی ها زیاد است، صرف طوری نمونه تحریر شد و از رفیق محترم انجنیر صاحب مسئول سایت و دیگر دست اندرکاران سایت پوزیش میخواهم تا کمی و کاستی در رشتۀ تحریر باشد اصلاحاتی که لازم است ممنون سازند.

با احترام .

حُسین

 

 

پیام رفیق وحیدالله «نوری»

به مناسبت یاد و بود از زنده یاد رفیق ببرک کارمل بزرگ،
مرد مبارز تاریخ معاصر و شخصیت ملی و سیاسی افغانستان

رفقا، دوستان و هموطنان عزیز!

وقتی از رفیق کارمل یاد می نمائیم یعنی از ح.د.خ.ا، از اعضای پُرافتخار و معتقد آن، از تقوا، صداقت، شجاعت، از مبارزۀ شان در راه تأمین صلح، دموکراسی، پیشرفت، عدالت اجتماعی و ختم رنجهای بیکران مردم زحمتکش افغانستان یاد مینمائیم.

ما از یازدهمین سالروز وفات ابرمردی یاد می کنیم که با گرفتن مسئولیت بزرگ تاریخی با حزب جوانش یک راه را انتخاب کرد، راه نجات وطن و مردمش. این حزب که در رأس آن آموزگار بزرگ ما زنده یاد رفیق ببرک کارمل بزرگ قرار داشت، در کمترین وقت بهترین کادرهای سیاسی، علمی و دولتی را پرورش داده، در شرایط جنگ اعلام ناشده از طرف امپریالزم جهانی به سردمداری ایالات متحدۀ امریکا و ارتجاع منطقه علیه دولت جوان جمهوری دموکراتیک افغانستان، یک نظام سالم سیاسی و دولتی  را به مردم و جامعه اش تقدیم کرد که در تاریخ افغانستان تا کنون بینظیر و یگانه نظام مردمی و خدمتگزار به مردم بود.

پس از رویکار آمدن گرباچف شماری از دانشمندان شوروی نوشتارها و کتابهای در بارۀ افغانستان نگاشتند و آنرا به نشر سپردند، مگر از سوی دیگر بازار «چیزنویسی» در بارۀ افغانستان چنان گرم شده و طوری شد که هر روزنامه نویس و نامه نگار و قلم به دست مانند ولادیمیر سنیگیریف و لئونید شبارشین، سابق رییس اداره استخبارات خارجی «کا.گی.بی» شوروی، جنرالان، مأموران عالی رتبۀ دستگاه استخباراتی «ک.گ.ب»، ادارهء کل استخبارات نظامی وابسته به وزارت دفاع، و مشاوران شوروی هرچه دل شان خواست غیر مسئولانه نگاشتند و از روی غرض به نشخوار یاوه هایی در بارۀ تاریخ سیاسی حزب و شخصیت رهبر بزرگ ما رفیق ببرک کارمل مبادرت ورزیده اند که توسط یک تعدادی از هموطنان ما به دری برگردان شده که اینجانب محتوای آنها را کاملاً مردود شمرده و قابل تذکر میدانم که دلیل این همه جعلیات و بهتان از جانب آنها در باره شخصیت عالی انقلابی رفیق ببرک کارمل که بر هیچکس پوشیده نیست، اینست که رهبر بزرگ ما در طول مدت زمان زمامداری شان که در رأس حزب و دولت دموکراتیک قرار داشتند، همیشه می کوشید که مستقلانه به عنوان یک رهبری که کشور و مردمش را نسبت به هر کسی دیگر بهتر می شناخت، عمل نماید و هر آنچیزی را که خودش صلاح میدید انجام دهد. که البته اینگونه برخورد و عمل مستقلانه رهبر بزرگ ما عقده های را در وجود آنها ایجاد نموده تا سرحدی که منجر به برکناری و کودتای سفید علیه وی در تبانی با عناصر خاین و مرتجع در هستۀ رهبری ح.د.خ.ا به حمایت مأموران عالی رتبۀ دستگاه استخباراتی «ک.گ.ب»، ادارهء کل استخبارات نظامی وابسته به وزارت دفاع، و مشاوران شوروی وقت که هیچگاهی میانۀ خوبی با رهبر بزرگ ما نداشتند، گردید و علیه شخصیت انقلابی وی دست به تبلیغ و هرگونه جعلیات زدند. اما غافلند که آفتاب را نمیتوان به دو انگشت پنهان نمود! ما رهبر بزرگ مان را به مراتب بهتر از دیگران می شناسیم !

یکی از اوصاف بارز رهبر بزرگ مان صفت فراملیتی بودن وی بود. وی مربوط به همه ملیتهای ساکن کشور ما بود و تمام مردم کشور خودرا صرفنظر از وابستگی ملیتی، زبانی، اتنیکی، قومی و مذهبی شان دوست داشت.

رفیق کارمل عزیز یگانه رهبری بود که برعلاوۀ عشق و محبت فراوان که به کشور و مردم زحمتکش خودش داشت در عین حال یک انترناسیونالیست بود و انسان شوروی (انسان زحمتکش و انقلابی) و زحمتکشان کشورهای منطقه و جهان را نیز دوست داشت و به دوستی عنعنوی افغان- شوروی که بنیانگذار آن غازی امان الله خان و رهبر زحمتکشان جهان و.ای.لنین بزرگ بود، وفادار بود.

رفقای عزیز !

بیائید در این سال یاد و بود آن بزرگمرد تاریخ در پهلوی همه آرزوهای نیک اش به یکی آن که وحدت حزبی و ملی بود، با هم تعهد رفیقانه نماییم که در این راستا دست به دست هم داده، صادقانه و رفیقانه صفوف پراگندۀ خود را از همه اولتر منسجم نموده متحد شویم  و بعداً در خانۀ مشترک مان ح.د.خ.ا به مبارزۀ خود در راه رسیدن به آرمانهای انسانی مان بخاطر تأمین صلح سراسری در کشور، پیشرفت، دموکراسی و یک جامعه فارغ از استثمار فرد از فرد ادامه دهیم.

 

وحیدالله «نوری»

 

 گرامی باد خاطرۀ فراموش ناشدنی رفیق ببرک کارمل بزرگ !

 

 

 

                     حیف اشکی که چکد از سر مژگان بر خاک

                                                                      صحبت مرگ مرا با لب پُر خنده کنید

 

 پیام محترم محمد ابراهیم سکندری

 یادی از شجاعت، مردانگی و استطاعت

 مرحوم ببرک کارمل بلی : او قهرمانانه زیست و قهرمانانه زندگی را پدرود گفت . درست یازده سال قبل از امروز، وفاتِ آن فرزانه مردِ تاریخ، رفقا و عزیزانش را در سوگ نشاند . کارنامه های شخصیت سیاسی و اجتماعی او با ایجاد نهضتِ ترقی خواهان دهه ی دموکراسی، بعد از دورۀ مشروطه خواهان دوم، جایگاهی خاصی را در جامعۀ سیاسی و اجتماعی افغانی ما احراز نموده است .

 شخصیتِ مرحوم ببرک کارمل در جریان فعالیت های سیاسی و روشن نمودن اذهان نسل جوان جامعه و مردم تکمیل و خود چون مهر در دل همرزمان و هم میهنان خویش جای و منزلت والا پیدا نمود.

 مرحوم کارمل در سال ۱۳۰۸ هجری شمسی در قریهً کمری ولایت کابل متولد و بعد از ختم دورۀ متوسطه در لیسه امانی، شامل پوهنځی حقوق گردید و بعد از ختم تحصیلات عالی و سپری نمودن دورۀ مکلفیت عسکری، در وزارت خانه های پلان و معارف وظیفه اجرا نمودند .

 مرحوم کارمل در جریان ادامۀ تحصیلات عالی در پوهنتون کابل به اتهام تبلیغ دموکراسی خواهی، افشاء نظام سلطنتی و ایجاد اتحادیۀ محصلان پوهنتون کابل مدت چهار سال را در زندان سپری نمودند که بعد از ختم مدت حبس، او بمثابه شخصیت که ازپختگی سیاسی و اجتماعی برخوردار گردیده بود، کماکان به مبارزه خویش ادامه داد .

 در نتیجۀ زحمات شبا روزی مرحوم کارمل و تیمی از همرزمان و هم پیمانان اش موفق گردیدند، در ۱۱ جدی سال ۱۳۴۳ هجری شمسی حزب دموکراتیک خلق افغاستان را که خواست زمان و شرایط آنوقت بود تأسیس نمایند .

 مرحوم کارمل از سال ۱۳۴۳ الی ۱۳۵۷ در مبارزات سیاسی و اجتماعات، تظاهرات خیابانی، پارلمانی نقش عمده را ایفاء نموده است .

سخنرانیهای مرحوم ببرک کارمل در اجتماعات (پارک زرنگار کابل) تا الحال در گوش هواخواهان و همرزمانش طنین انداز است، که اعضای حزب، جوانان و مردم را علیه استبداد گری، دفاع از حق مسلم مردم، تساوی حقوق، در مبارزۀ مشترک فرا میخواند و با ایراد نطق های عالمانه خویش مردم متبرم شهر کابل و بالاخره کشور را ترضیه مینمودند .

 مرحوم ببرک کارمل در دوره های دوازده و سیزده شورا به حیث وکیل منتخب مردم شهر کابل در شورای ملی حضور داشتند و همیش از تربیون شورا، از سنگر عدالت خواهی و تطبیق قانونیت و روشن نمودن اذهان مردم دفاع و تأکید می ورزید .

 او بعد از رویداد ۷  ثور ۱۳۵۷ در ابتدأ معاون شورای انقلابی و بالاخره به حیث سفیر در چکوسلواکیا تقرر حاصل نمود . و بعد از ۶  جدی ۱۳۸۵ هجری شمسی به حیث رئیس شورای انقلابی و منشی عمومی کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان وظیفه اجرا نمود . مرحوم کارمل با درک از واقعیت های عینی جامعه و شرایط بین المللی، در جوزای ۱۳۵۹ و سنبله ۱۳۶۰ طی اعلامیه های دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان مبنی به خروج قطعات محدود اتحاد شوروی سابق که به اثر پیشنهادات چهارده مرتبه یی حاکمیت پیش از شش جدی حضور عینی در کشور داشتند، صادر نمود که بالاخره به اثر این اعلامیه ها مذاکرات غیر مستقیم تحت نظر نمایندۀ سرمنشی ملل متحد در ژینو صورت پذیرفت .

مرحوم کارمل میگفت که : «هیچ کشوری نمیتواند به اتکای نیروی خارجی به آزادی و استقلال و پیشرفت دست یابد و باید به ارادۀ مردم احترام گذاشت و از استقلال کشور دفاع کرد و هر ملت باید به پای خود بایستد» .

مرحوم ببرک کارمل بعد از سقوط حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان (حزب وطن) که در شهر حیرتان بسر میبرد، همیش رفقأ را غرض تأمین روابط مجدد تشویق و ترغیب مینمود و نجات کشور را از حالت جنگ بسوی صلح و ثبات وظیفۀ نسل فعلی جامعه و رهروان واقعی حزب و حزبی ها را ثروت ملی کشور میدانست . مرحوم ببرک کارمل با درک از شرایط جدید ایجاد شده در کشور،همواره اعضای متلاشی شدۀ حزب را بخاطر وحدت ملی، دفاع ازتمامیت ارضی و نجات افغانستان از پارچه شدن دعوت و استقامت میدادند .

ایشان تغیرات جیوپولوتیکی را که درمنطقه وارد گردیده بود و افغانستان به مثابه نقطه وصل میان آسیای شمالی و مرکزی از اهمیت خاص برخوردار گردیده بود کاملاً درک و رفقای را که ذریعه تیلفون و تماس های مستقیم با ایشان روابط تأمین مینمودند، ایشانرا در جهت دفاع از منافع ملی کشور استقامت میدادند و همیش در تأمین روابط مجدد حزبی ها، روی اصل دموکراسی تأکید مینمودند .

 مرحوم کارمل در ۱۰ قوس ۱۳۷۵ مطابق اول دسمبر ۱۹۹۶ داعیه اجل را لبیک گفت و در شهر حیرتان دفن گردیدند.

 

روحش شاد و خاطراتش جاویدان باد !

 

 

پیام رفیق محبوب الله «زارع»

رفیق کارمل سراسر زنده گی پُربارش را
 وقفِ مبارزه برای رفاه و سعادت مردم کشورِ عزیزِ ما نمود

رفقای ارجمند !

 لطفاً درود و تهنیت صمیمانه ام را بپذیرید٠ از اینکه نام نامی رهبر گرامی حزب ما روانشاد ببرک کارمل را در خاطره ها زنده نگه میدارید ارج عظیمی نصیب تان می شود٠ نام کارمل با جنبش انقلابی دهه های شصت و هفتاد سدهﺀ پیشین کشور عزیز ما و رویداد های سیاسی سالهای بعد پیوند ناگسستنی دارد ٠ رفیق ببرک کارمل در آنهنگام به صفت یک جوان بالنده و آگاه نقش عظیمی را در سازماندهی جنبش انقلابی نوپای آن دوران و ایجاد حزب انقلابی - حزب دموکراتیک خلق افغانستان ایفا نمود و با فریاد رسایش از تریبون پارلمان و تظاهرات خیابانی، درفش مبارزهﺀ انقلابی را برای دفاع از منافع خلق زحمتکش افغانستان در اهتزاز نگهداشت٠ سالهای جنگ تحمیلی و تجاوز ارتجاع و امپریالیزم نتوانست ارادهﺀ خلل ناپذیر او را برای تلاش بخاطر یک افغانستان آزاد، مستقل و سربلند متزلزل سازد٠ رفیق کارمل سراسر زنده گی پُربارش را وقفِ مبارزه برای رفاه و سعادت مردم کشورِ عزیزِ ما نموده لحظهﺀ از درد و رنج فقرا و تهیدستان غافل نبود و دست از مبارزه نکشید تا اینکه یازده سال قبل با آرمانهای پاک و شریفانه اش از میان ما رفت و پدرود حیات گفت٠

او رفت ولی خاطرات جاویدان و ماندگار از خود بجا گذاشت٠
 روحش شاد و یادش گرامی باد !

                                                                                                                                                محبوب الله زارع

 

 

پیام رفیق شهاب الدین سرمند

به مناسبت یازدهمین سالگرد در گذشت رفیق ببرک كا رمل

درست یازده سال قبل از امروز، حزب دموكراتیك خلق افغانستان (حزب وطن)، مردم شریف و زحمتكش افغانستان در سوگ فرزند صمیمی، مبارز خستگی ناپذیر و رهبر محبوب شان نشستند . درگذشت زنده یاد ببرك كارمل مایه تاثر و اندوه مردم زحمتكش ما و به خصوص انانیكه از مبارزۀ برحق و عادلانه اش اگاه بودند، گردیده به حقانیت ارتباط، عشق و دوستی اش با مردم و وطن مُهر صحت گذاشت. زنده یاد ببرك كارمل مبارز نستوه، دلیر و شخصیت انقلابی كشور ما، همه سعادت و رفاه شخصی خودرا فدای منافع مردم زحمتكش و رنجدیدۀ افغانستان نموده، با شهامت و دلیری، بدون هراس و تزلزل از استبداد حاكم در كشور به خاطر سعادت و خوشبختی طبقۀ كارگر و همه  زحمتكشان كشور رزمیده، درد، رنج، عذاب فقر و گرسنگی و در یك كلمه خواست و صدای مردم مظلوم و زحمتكش وطنرا به سمع دولت و حكومت مستبد انوقت از طریق تظاهرات و مبارزۀ پارلمانی میرساند، در پرستیژ و اعتبار حزب در بین مردم و روشنفكران جامعۀ ما نقش اساسی و سازنده داشت. یكی از نمونه ها، مبارزه پارلمانی دورۀ حكومت دكتور ظاهر میباشد كه با وجود تمام مزاحمت ها و مخالفت های راست و چپ افراطی، پارچه نانی كه از گیاه و جَو تهیه شده بود به مثابۀ خوراك مردم یكی از ولایات به صدراعظم موظف پیشكش نموده و با شهامت، دلیری و روان انقلابی، درد، رنج، گرسنگی، بیكاری و ده ها مصیبت دیگری را كه مردم ما به ان دست و گریبان بود به داكتر ظاهر و كابینه اش چنین بیان میكند : «هنوز میلیون ها انسان كشور ما در شرایط رقت بار تاریخ، در شرایط پر فلاكت بار قبیلوی و كوچی گری كه در خط مشی از ان نام هم برده نشده است به سر میبرند .هنوز پوشاك توده های فقیر ما پوست بز، وسیلۀ كارشان چوب و سنگ، خوراك شان گیاه وحشی، خانه هایشان دخمه های مرگ است . اقای عبدالظاهر ! اینك نمونۀ نان كه خوراك توده های فقیرِ ماست كه مركب از گیاه تلخ و الوده به جَو است به شما اهدا میكنم . بیائید این را ببرید» . رفیق ببرك كارمل با شهامت و جدیت بی هراس از هر نوع خطر، استبداد را متوجه كارنامه هایش میسازد و علاوه میدارد كه : «شرم ندارید، به كنرها، بدخشان، هزاره جات، غورات، پكتیا، لغمان، نیمروز و سایر ولایات كشور بروید و نتایج كارنامه های سیاه حكمرانی تان را مشاهده كنید». بیانیۀ تاریخی رفیق ببرک كارمل برای هر انقلابی وطنپرست و مردم دوست درس عظیم از شهامت، خودگذری، مردم دوستی و وطن پرستی در مبارزۀ ازادی خواهانه و مبارزۀ حق بر باطل میباشد. زنده یاد ببرك كارمل به مثابه شخصیت مدبر، مبارز خستگی ناپذیر، انسان متواضع و سیاستمدار برجسته در مبارزه با كجروان و كج اندیشان، منحرفین و افراطیون چپ و راست اشتی ناپذیر بوده، اعمال نا شایسته، ایدیولوژی ناسالم و سیاست عوامفریبانۀ شان را شدیداً مورد انتقاد قرار میداد اما شخصیت انها را به صفت افغان و هموطن زبون و حقیر نمیساخت زنده یاد ببرك كارمل نه تنها با همرزمان خویش (رهبری، كادرها و اعضای حزب) بلكه با مردم شریف، رنجدیده و بلاكشیده افغانستان روابط رفیقانه داشت . بیاد دارم روزی را كه در یكی از ملاقاتهای شخصی رهبر محبوب حزب (ح. د. خ. ا) در مورد كلمۀ رفیق، ارتباط رفیقانه، ادامه مناسبات صمیمانه و بی الایشانۀ رفیقانه و ارزش كلمۀ رفیق همه جانبه توضیح داده و تاكید ورزید كه : مرگ و زنده گی، غم و شادمانی، سرور و اندوه ما در قدم نخست به رفقای ما بعداً به خانواده و دوستان ما تعلق دارد .زنده یاد ببرك كارمل نه تنها رهبر محبوب، شخصیت مدبر و سیاستمدار برجسته بلكه نمونۀ از مردانگی، استواری، شهامت، مردم داری و رفاقت بود . نام و خاطرات اش جاودان و ماندگار است . گرچه زبون ها، عقب گویان كهنه كار، انانیكه سرشت شان از عقب خنجر زدن است، در اینجا و انجا به زعم خود و اسناد خود ساخته و خود بافته خود اتهامات نا روا به ادرس این شخصیت بزرگ وارد میكنند و تصور میكنند كه تاریخ را با خس و خاشاك میتوان پوشاند و حقایق را پنهان كرد، این دیگر خیال است و محال .من در مورد اتهامات، نام گذاری ها و افراد ان، به پاس ارج و احترام از یازدهمین سالگرد وفات رفیق كارمل زنده یاد، اخلاقاً یاداوری ننموده، اما صمیمانه به این اشخاص و افراد پیشنهاد می کنم كه به تاریخ دقیق پناه ببرید، عمیق مطالعه كنید و بعداً نام گذاری و كلاه گذاری نمائید تاریخ مبارزات زنده یاد ببرك كارمل از حضور سوال برانگیز نظامیان شوروی سابق در افغانستان اغاز نمیگردد و شهرت جهانی شان وابسته به ثور ۱۳۵۷ و ۶ جدی ۱۳۵۸ نبوده بلكه طوری كه قبلاً یاد اور شدم وی از همان جوانی خود را وقف سعادت مردم زحمتكش، رنجدیده و بلاكشیده وطن، ترقی و پیشرفت افغانستان نموده، و به مثابه شخصیت سیاسی و مبارز واقعی شهرت جهانی حاصل كرد .زنده یاد ببرك كارمل رهبر محبوب و بی بدیل حزب دموكراتیك خلق افغانستان با دشمنان مردم و وطن اشتی ناپذیر و در رزم و اراده خود همچون كوه استوار بود، وی شخصیت بی بدیل، مبارز نستوه و خدمتگذار صدیق مردم و وطن ما افعانستان بود، رفیق ببرك كارمل انترناسیونالیست صادق، و زبان حزب در دفاع از منافع طبقه كارگر و سایر زحمتكشان جهان بود .نبود زنده یاد ببرك كارمل در راه كه خود با یاران خویش اساس گذاشته بود محسوس است، به مناسبت یازدهمین سالروز درگذشت زنده یاد ببرك كارمل باری دیگر به خانم محترمه شان محبوبه جان كارمل، فرزندان و خانواده شان تسلیت گفته علاوه میدارم كه خاطرات زنده یاد ببرك كارمل رهبر محبوب ما و دوست صدیق مرد م ما جاویدان و ماندگار است .

 

روحش شاد باد و خاطراتش جاودان!

 

شهاب الدین سرمند 



 

محترمه ماجبین - ح از هالند

گرامیداشت

یازدهمین سالروز وفات رفیق گرامی ببرک کارمل فقید را گرامی داشته و خاطرات مبارزات اش را جاویدان نگهداریم!

بدین مناسبت قطعه شعری را از ادیت سودرگران به همرزمانش  اهدا میکنم

 

به نیرومندان

تنهایی گزینید ! مرد باشید!

کوتوله های زبون اندام

زندانیان دندان به هم فشرده

بیمار عقابان در زنجیر

نباشید

بر صخره ها

در اتش سوزان ایستادگی را از صنوبر ها بیامزید

پارسایان  دلاوران

پیکر های نیرومندتان را

همچو ستونهای معبد راستی بر پا کنید

همچو خیزابها در توفان بر خزید

دست بدست برادرانتان دهید دنیا دیگر خواهد شد

روز های سوگواری پاییزی برای همیشه به سر امده اند

 

محمد عارف عرفان :

 از خاطرات ماندگارم با بزرگمرد نستوه تاریخ خلق افغانستان
 زنده یاد محترم ببرک کارمل

با دمیدن امواج پُر تلاطم زمان و زدایش گرد و غبار از جبین تاریخ واقعی مردم افغا نستان، سیمای حقیقی و وطنپرستانه و داد خواهانه ی فرزندِ اصیلِ خلقِ افغانستان رفیق ببرک کارمل، پیوست با حوادث کشور و جهان چون ستاره ای تابناک درخشش یافته و از بوته آزمایش زمان موفقانه عبور نموده و تا فلک ها تجلی می یابد. در چهار چوب نظریات و افکار ملی و رهایبخش این آموزگار تاریخ معاصر کشور است که میتوان به دشواری های عظیم و ریشه دار تاریخ اسارتبار قرون متمادی افغانستان پی بُرد و نسخه های طرق مبارزه با آنرا جستجو کرد.

گنجینه های میراثهای معنوی محترم ببرک کارمل بی نهایت عظیم و پُر بار است، در مکتب او نسل های بیشمار از هموطنان ما درس تقوا، پرهیزگاری، وقف و فدا کاری و خدمات شایسته و بی شایبه برای انسان زحمتکش و ملیون ها تن از مردمان رنجدیده و مصیبت دیده مان را آموخته و جسورانه و بیباک آنرا در خدمت مردمان ستمدیده مان قرار دادند و قرار می دهند، لابراتوار سیاسی دهۀ اخیر که آزمایشگاه درد آلود و مرگبار کاربست کلیه نظریات، ایدئولوژی ها و تیوری های متعدد در جامعۀ فلاکتبار افغانستان را به آزمایش گرفته است، به وضاحت حقانیت راه کارمل عزیز برای نجات کشور غرقه در خون مان را از چنگال استبداد و استعمار جهانی بار دیگر به اثبات رسانیده و بهترین الگو را در امر مبارزه ملی و ایجاد اداره سالم و مردم سالار به مثابه آینه ای تمام نما برای تمامی ملیتها، اقوام و مردمان ساکن کشور مان بدون تبعیض و تمایز بشارت می دهد.

با توجه با برداشت های عینی و واقعی شخصیت عالی و فنا ناپذیر این ابرمرد بزرگ، بیجا نخواهد بود تا خاطراتم را به مناسبت یازدهمین سالگرد وفات رفیق ببرک کارمل مؤسس و بانی حزب دموکراتیک خلق افغانستان، و مشعلدار جنبش روشنگرانه و طرقیخوا هانه کشور مان که گویای شجاعت، ایثار و فداکاری وی در یکی از برهه های وحشتبار زمان و در یک مقطع خاص مرگ و زندگی وی اتفاق افتیده است به نگارش گیرم :

   در واپسین لحظاتِ سقوط حاکمیت دموکراتیک خلق، رفیق کارمل به علت بی سرپناهی در اپارتمان دولتی مرحوم رفیق محمود بریالی واقع بلاک ۱۰۴ مکرویان زندگی میمنمود. پس از سقوط حاکمیت و سرازیر شدن نیروهای مجاهدین؟ در شهر کابل که تمامی نیروهای ترقیخواه و وطنپرست با دلهرگی، تشویش و ترس دشوار ترین حالات زندگی خویش را روز شماری مینمودند، درست یکروز قبل از عزیمت رفیق کارمل بسوی شمال، یکتن از رفقا برایم تلفون نمود و گفت : قرار اطلاعات واصله قرار است تا امشب یک توطئه ای بزرگ از جانب گروه های مسلح مجاهدین؟ راه اندازی گردیده و به جان رفیق کارمل یک سوء قصد براه افتد، آیا شما میتوانید تا در تأمین امنیت جان رفیق کارمل سهمی را ادا نمائید ؟.من با شنیدن این پیام واقعاً شوکه شده و بلا درنگ به آن رفیق گفتم که : انسانی که امروز زندگی اش را بخاطر نجات جان میلیونها هموطنش به مخاطره انداخته و امروز در انتظار مرگ بسر می برد، چه افتخار بزرگتر و والاتر از جان دادن در کنار چنین مرد فداکاری میتواند باشد ؟ با شنیدن این پیام حوالی شام آنروز، با فامیل خویش خدا حافظی نموده و یکجا با رفیق کبیر غوربندی رهسپار منزل رفیق ببرک کارمل شده که بعداً رفیق سلیمان کامجو نیز در آنجا در این ماموریت شرکت جست .ما همه سعی نمودیم تا رفیق کارمل از اوضاع پیش آمده و از طرح پلان دشمنان آگاهی نیافته و بدینوسیله تمامی حرکات و برخورد های مان را کاملاً آرام و طبیعی جلوه می دادیم . پس از صرف طعام شب با رفیق کارمل که سفره ای ایشان حاوی مقدار ناکافی برنج و سبزی و مقدار نان خشک بود، به منظور دگرگون جلوه دادن حوادث اتفاقی و بعدی تلاش نموده تا از یکسو ذهن رفیق کارمل را در راستای پرسش های حوادث تاریخی و اتفاقات درونی حزب دمو کراتیک خلق افغانستان مصروف ساخته و از سوی دیگر از تجارب تلخ و شیرین انروزگار بهره ببریم. رفیق کارمل با اینکه علایم اسفناک شکست حاکمیت دموکراتیک خلق در سیمایش سایه افگنده بود، با تمامی استواری و شجاعت همیشگی در برابر حوادث داغ، جریانات گذشته و فعلی را به تحلیل گرفته و با تمامی اطمینان به آیندۀ نسل جوان و ترقیخواه کشور اظهار نمود که با توجه با حوادث موجود و سقوط حاکمیت دموکراتیک خلق، هیچ نیروی در جهان وجود ندارد تا این لشکر رسالتمند و ترقیخواه که چندین دهه در این کشور به خاطر رهائی مردمش از زیر یوغ استبداد و استثمار مبارزه نموده اند و تا عمق جامعه ریشه گسترده اند فنا نموده و از صفحه تاریخ بزداید، آینده از آن نسلهای بالنده و وطنپرست و ترقیخواه کشور بوده و هیچ نظامی دارای پیام دموکراتیک، بدون مشارکت و سهم گسترده ایشان نمیتواند به زندگی و بقای خویش ادامه دهد. حوالی نیمه های شب، ما با آنکه خود را با کلاشینکوف ها و بم های دستی که قبلاً در آنجا طور مخفی تعبیه شده بودند، آماده نبرد مینمودیم، رفیق کارمل اوضاع را ملتفت شده و اظهار نمود : «رفقا! حرکات شما به طرز غیرنورمال جلوه مینماید، آیا کدام پلانی از جانب دشمنان روی دست است؟.ما همه با یک صدا گفتیم، نخیر رفیق کارمل» . وی هر قدر اصرار نمود تا از اوضا ع موجود چیزی را درک نماید ما از وقوع وضعیت احتمالی انکار جستیم .سرانجام رفیق کارمل اظهار نمود که رفقا حرکات شما برای من قابل درک است که حتماً باید کدام پلان حمله علیه من از جانب دشمنان موجود باشد، رفیق کارمل با درک اینکه به هیچ وجه تناسب قوا به نفع نیروهای مدافع نیست تا علیه نیروهای مسلط و تا دندان مسلح مقاومت نماید، گفتند : رفقا! من درک مینمایم که بلای بالای من آمدنی است و جز این با توجه با استقرار نظام موجود نباید انتظار چیزی دیگری را داشت، من قسمت اعظم از عمر خویش را سپری نموده ام و شما هنوز نیروی رزمنده و سرمایه عظیم تاریخ مبارزات نسلهای بعدی کشور مان هستید و من هرگز و برای یک لحظه حاضر و آماده نیستم تا قطرات خون شما برای تداوم حیات و زندگی من به زمین ریزد . من حاضرم تا به تنهایی قیمت مطلوبه را بپردازم .

زمانیکه رفیق کارمل پی بُرد که تقاضایش طرف قناعت ما قرار نگرفت بار دیگر اظهار نمود که: رفقا! من به حیث رفیق سابقه دار و رهبر دیروز شما برای تان دستور میدهم که به خاطر نجات جان من زندگی خود را هرگز نابود نسازید و من برای شما اجازه ای هیچگونه مقابله و رویارویی را در برابر نیروهای مهاجم نخواهم داد. ما سرانجام به منظور آرامش خاطر رفیق کارمل وعده ای رعایت تقاضا هایش را داده و دست به یک مانور موقتی زده و سپس بار دیگر خود را آماده ای یک نبرد احتمالی نمودیم. برای ما هم مفهوم بود که مقاومت در برابر چنین نیروی بزرگ بی مفهوم بوده اما غیرعادلانه و غیرعیاری بود که چنین رفیق همرزم، رهبر خلاق، انسان بزرگ و مبارز راه بشریت مترقی را که بهترین دوران زندگی اش را وقف خلق های ستمدیده افغانستان نمود، در بد ترین شرایط زندگی اش تنها گذاشت، و بد ترین طرز رفتار نا جوانمردانه را در برابر رهبر زحمتکشان افغانستان به نمایش گذاشت. خوشبختانه در آن شب برخلاف پیشبینی ما بنا بر دلایلی هیچ چیزی غیرمترقبه اتفاق نیفتید تا آنکه با توجه با این زنگ خطر رفقا عاجل پلان عزیمت رفیق کارمل را به شمال طرح نموده و وی عازم شمال گردیده و در شهرک حیرتان مسکن گزین گردید.

در خاطره فوق بار دیگر، جسارت، پایمردی، ایثار و فداکاری مردی به نمایش گذاشته میشود که هرگز حاضر نبود تا رفقا و همسفران دیروز اش را بخاطر نجات جان اش به قربانگاه بسپارد و خواست تا یکه و تنها با عالیترین مظهر فدا کاری در برابر حوادث ایستادگی نماید . تا آنکه صحت برایش اجازه میداد در کنار مردمش، سایر همسفران و سنگر داران خویش در کشور زیست و تحت فشار های مکرر رفقا سر انجام غرض معالجه و تداوی کشور را ترک گفت و در جریان تداوی داعی اجل را لبیک گفت که روح اش شاد و خاطرات اش گرامی باد.!

 

 

پیام رفیق رحیم آریا از افغانستان

به مناسبت یازدهمین سالروز وفات رفیق ببرک کارمل

 اینجانب رحیم آریا، یازدهمین سالروز وفات مرحوم رفیق ببرک کارمل رهبر انقلابی زحمتکشان افغانستان را به تمام خلق زحمتکش افغانستان، رفقا و همه اعضای حزب پُرافتخار دموکراتیک خلق افغانستان و فامیل محترم ایشان تسلیت عرض میدارم. محترم مرحوم ببرک کارمل بانی حزب دموکراتیک خلق افغانستان و رهبر انقلابی زحمتکشان افغانستان، یکی از مبارزان راه ترقی و ازادی کشور و زحمتکشان افغان میباشد. مرحوم کارمل در طول حیات سیاسی شان همواره به عنوان یک سیاستمدار بزرگ افغانستان و یکی از بنیان گذاران حزب دموکراتیک افغانستان برای سعادت انسان زحمتکش افغانستان و رهایی ان از انواع فقر و شگوفایی وطن، در راه رهسپاری ان به سوی تمدن معاصر جهانی مبارزه میکردند و ایشان بعد از مرحله نوین ۶ جدی سال ۱۳۵۸ زمانی مسؤلیت عظیم رهبری انقلاب و کشور را به عهده گرفتند که کشور و انقلاب در معرض تهدید دشمنان خلق افغانستان و انقلاب قرار داشت. زنده یاد ببرک کارمل بعد از عهده دارشدن موقف رهبری انقلاب افغانستان، با صدور فرمان عفو عمومی، دعوت به تشکیل جبهه ملی پدر وطن، تشویق سرمایه داران ملی و تجار و خدمت گذاری به دین مقدس اسلام، کار را اغاز نمودند و طی ۳ سال بعد از حاکمیت انقلاب به موفقیت های بزرگ دست یافتند مانند تشکیل اردوی نیرومند از ۴۵۰۰۰ به ۴۰۰۰۰۰ تن با انواع سلاح های پیشترفته برای دفاع از وطن، رشد مداوم اقتصادی که همه ساله قوس صعودی را می پیمود، تشکیل نیروهای خودی و دفاع از انقلاب، گسترش معارف و فرهنگ ملی، حفاظت از اثار باستانی، توجه به حقوق زنان، تربیه کادر های ملی و متخصصان، سهیم ساختن ملیت ها و اقوام مختلف در رهبری دولت، نشر و طبع کتب مختلف اعم از ادبی، سیاسی، فرهنگی، ایجاد کوپراتیف های دهقانی، تأمین ثبات و امنیت در کشور و غیره دست اورهای بزرگ که در دوران حاکمیت زنده یاد کارمل میباشد که اورا به شخصیت محبوبتر در میان مردم تبدیل نمود. مرحوم کارمل که یک شخصیت سیاسی معتدل در کشور بودند به هیچ عنوان خواهان ادامه کشتار و جنگ در افغانستان نبودند و او چندین مراتب از پاکستان و ایران طی اعلامیه های مختلف درخواست کرد تا به معضله افغانستان از طریق دیپلوماتیک پایان بخشیده شود ولی کشورهای مذکور از این امر اجتناب نموده و به جنایات شان ادامه داده و دست های ناپاک خویشرا به خون هزاران هموطن ما رنگینتر ساختند بالاخره ایشان در سال ۱۹۸۷ در اثر خیانت عده ای از رهبران مرتجع داخلی و اتحادشوروی از وظیفه استعفا نمودند و بعداً خلاف اراده خودشان به اتحاد شوروی فرستاده شدند و بعداً دوباره به وطن بازگشت نمودند و تا اخرین لحظه در کشور محبوب شان افغانستان و در کنار هموطنان خویش زندگی نمودند و بالاخره به تاریخ ۱۰ قوس ۱۳۷۵ چشم از جهان بستند و نامش را به عنوان بزرگمردی تاریخ افغانستان در دل تاریخ رقم زد و نامش جاویدان شد

از حادثه غمبار درگذشت بزرگمرد تاریخ معاصر افغانستان رفیق ببرک کارمل زمان زیادی نمیگذارد مگر هرچه بیشتر فاصله پیدا میکنیم و با مرور زمان به پیش میرویم، عظمت این بزرگ مرد بیشتر اشکار میگردد و کمبود او در تمام عرصه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور بیشتر از گذشته احساس میشود و با تأسف که امروز دیگر او در میان ما نیست ولی خاطره اش و اندیشه های پاک او، کارنامه های او، میهن پرستی و انساندوستی او و مبارزات او در دوران حیات پُربارش برای زحمتکشان افغانستان فراموش ناشدنی است

 

خاطره اش گرامی و روانش شاد باد!

 

پیام محترمه حمیده عبدالله
به مناسبت یازدهمین سالروز درگذشت بزرگمردِ تاریخ معاصرِ افغانستان
روانشاد ببرک کارمل

اینجانب حمیده عبدالله به مناسبت یازدهمین سالروز درگذشت بانی ح.د.خ.ا. و رهبر بزرگ زحمتکشان کشور، به تمام رهروان راه آن بزرگمرد، همفکران و هوادارانش و بخصوص خانوادۀ محترم شان، محترمه محبوبه کارمل، محترمه داکتر اناهیتا راتبزاد، محترم کاوه کارمل و باقی تمام اعضای خانوادۀ محترم آن بزرگمرد و به تمام زحمتکشان میهنم تسلیت و تهنیت عرض می کنم.

روانشاد ببرک کارمل شخصی با تقوا و پرهیزگاری بود. وی شب و روز در فکر آرامش و آسایش و بهشد زندگی مردم تهیدست و زحمتکش  کشورش بود. وی عشق و محبت زیادی به مردم و سرزمینش داشت.

من به مثابۀ یک هنرمند سابقه دار تیاتر و سینمای کشور که هیچگاهی به هیچکدام از احزاب و سازمانهای سیاسی کشور عضویت نداشتم، در زمان که مرحوم ببرک کارمل در رأس ادارۀ امور کشور قرار داشت و محترم سلطانعلی کشتمند به صفت صدراعظمش، توجه و مواظبت زیادی به شرایط کار و زندگی کارمندان، کارگران، و مأموران مؤسسات دولتی و هنرمندان کشور، اهل کسبه، تجاران ملی، روحانیون و علمای دینی، کارمندان مؤسسات تحصیلات عالی، مسلکی و خصوصی، محصلان و دانش آموزان دانشگاه ها و مکاتب، کودکان و نوجوانان اعم از دختران و پسران، افسران و سربازان قوای مسلح و تمام اقشار کشور داشتند و همواره از نزدیک جویای حال و احوال و کار و بار و زندگی روزمرۀ شان میشدند.

در یکی از روزها که مصروف خرید در شهر کابل بودم، تصادفاً در مقابل «فروشگاه بزرگ افغان» زنده یاد ببرک کارمل را، که در آنزمان در رأس ادرۀ امور دولت بود، بدون همراهی محافظان دیدم که شخصاً از جریان کار و زندگی روزمرۀ شهریان کابل بازدید می کرد و با هر رهرو، کسبه کار، دستفروش ، دکاندار و مشتری صحبت میکند و بعداً به فروشگاه بزرگ افغان داخل شده که تصادفاً در همان روز جشن عروسی دو نوجوان هم در هوتل همان فروشگاه برگزار شده بود که برای من نهایت غیرمترقبه و بسیار جالب بود چون هیچگاهی به خاطر نداشتم که رییس دولت یک کشور در داخل شهر بدون محافظ گشت وگذار نماید و خود را از زندگی روزمرۀ مردمش از نزدیک باخبر بسازد. ولی بعد از لحظاتی مسئولان امنیتی و محافظان آن بزرگمرد خبر شدند و خودرا عاجل به خاطر حفظ امنیت جانش رساندند و تدابیر امنیتی را اتخاذ کردند. بلی هموطن ! افتخار به چنین انسان بزرگی که در یک چشم بهم زدن مسئولان امنیتی و محافظان اش، خودش را بدون آنکه آنها را در جریان بگذارد، بدون کوچکترین ترس از لحاظ امنیتی، به مرکز شهر یعنی فروشگاه که فاصلۀ چندانی از مقر کار و محل زندگی اش نداشت، رسانده و جریان زندگی روزمرۀ شهروندان کابل را از نزدیک بررسی می کرد. زمانی که به منزلم برگشتم و به اعضای فامیل، دوستان و همسایه هایم چشمدید خودرا قصه کردم کسی باور نمیکرد که من رهبر مردم را در میان خود مردم در مرکز شهر از روی تصادف ملاقات کرده باشم. شب شد و بازهم تصادف که همین چشمدید من را از طریق اخبار رادیوتلویزیون گزارش دادند و برای دو نوجوانی که جشن عروسی شان بود، از طرف ببرک کارمل یک پایه تلویزیون به طور تحفۀ جشن عروسی شان داده شد و جریان آن از طریق تلویزیون نمایش داده شد که حتماً همشهریان که در آنزمان در شهر کابل زندگی میکردند این خاطره و چشمدید فراموش ناشدنی من را تصدیق میکنند.

 

گرامی باد خاطره فراموش ناشدنی مرحوم ببرک کارمل !

درود بی پایان به فرزند خلق، ببرک کارمل!

ببرک کارمل مظهر صداقت و وفاداری به همرزمان و مردمش بود!

کاش همرزمانش درس وفاداری را از آن بزرگمرد فراگیرند !

 

حمیده عبدالله از کشور سویدن

 

پیام رفیق جلیل پُرشور
 

به مناسبتِ يازدهمين سالِ وفاتِ شادروان رفيق ببرک كارمل و
 اولين سالگردِ وفاتِ زنده ياد رفيق محمود بريالی
*

آن روز فراموش نشدنی را بخاطر ميآورم كه يازده سال قبل در چنين روزی، گروه های وسيع مردم، شامل زحمتكشان حيرتان و شمال، شخصيت های ملی، روشنفكران، دوستان شخصی، وكلای سابقۀ شورا و منسوبان عسكری، بعضی از مسؤولان احزابِ برسرِ قدرت منطقه، به شمول تعداد زيادی از فرزندان حزب دموكراتيك خلق افغانستان (حزب وطن) كه از مناطق مختلف افغانستان، اين خانۀً مشترك و پُر افتخار همه باشنده گان آن، خودرا به حيرتان رسانيده بودند؛ و در دوطرف سرك منتهی به «پُل دوستی» كه سالها قبل به وسيلۀ خود رفيق زنده ياد ببرك كارمل و رشيد اوف رهبر ازبكستان شوروی، افتتاح گرديده بود، صف كشيده و با چشمان نگران، آنسوی پُل را نظاره گر بودند و انتظار رسیدن پیکرِ بيجان، رهبرِ حزبی و دولتی سابق کشور را ميكشيدند. رهبری كه تا هنوز تعداد زيادی از همرزمان ديروز و امروزش، اورا گرامی ميدارند؛ ولی مخالفان سياسی و شخصی، هنوز ضربات و اتهامهای فراوانی را عليه شان وارد ميكنند.

بعدِ رسيدنِ جنازه به اين سوی پُل (خاك وطن) و ختم آن انتظار پُر اضطراب، مراسم استقبال اشكبار از فقيد ببرك كارمل آغاز شد و تا ختم مراسم وداع، تشييع جنازه، تدفين و فاتحه گيری، حضور رفقا و مردم خوبِ ما، با گرمی و همبسته گی كم نظير ادامه داشت كه دراين مورد هرگز نبايد از سهولت های به وجود آمده از طرف رهبری و مسؤولان جنبش ملی و اسلامی افغانستان، چشم پوشی شود. همچنان لازم است كه در اين زمينه، از نقش شاد روان غفار پهلوان، چه در انتقال زنده ياد ببرك كارمل در جريان زدوخوردهای خونين كابل به شمال و چه در حضور يابی و مشاركت فعال او در تمام مراحل به خاك سپاری و فاتحه گيری رهبرِ قديمی حزب، نبايد خاموشی اختيار گردد و يا اظهار قدردانی نشود.

من درحاليكه مراتبِ تسليتِ عميقِ خودرا به مناسبتِ يازدهمين سالگرد وفاتِ زنده ياد رفيق ببرك كارمل، به اعضای خانوادۀ محترم ايشان و تمام رفقا و دوستان تقديم ميدارم و برای آن زنده ياد، آرامش روحی و جاودانه شدن در خاطره ها و حافظه های فرد فرد سپاهيان راه سعادت و خوشبختی انسان زحمتكش آرزو ميكنم؛ اضافه مينمايم كه : دَين خود مي دانم تا برای شادروان رفيق محمود بريالی، برادرِ رفيقِ زنده ياد ببرك كارمل كه هردو در دهۀ اول ماه قوس با زنده گی وداع كردند و امسال اولين سالگرد مرگ نابهنگام ايشان است؛ علوی درجات و جنات النعيم آرزو نمايم . لازم به ياد آوری مي دانم كه با استفاده از فرصت، درود و دعای با اخلاص خودرا به تمام شهدا و به ابديت پيوسته گان صف و رأس حزب و حاكميت، به تمام شهدا و قربانيان راه سعادت و خوشبختی مردم، صرفنظر از تعلقات سياسی و تشكيلاتی شان، تقديم نموده و برای شان آرامش ابدی آرزو ميكنم. مرا اعتقاد بر اينست كه به هيچ عنوان و دليلی نبايد، شهدای مشترك حزب را، فدا شده گان و رفته گانِ همرزم مان (چه رهبر، چه عالی رتبه و چه قهرمان و يا گُمنام و سپاهی) را كه عمرهای گرانبهای شان را در راه خوشبختی مردمان زحمتكش وطن، فدا و سپری كرده اند، فراموش كنيم و با بی تفاوتی در مورد شان، بخاطر اختلافهای بی معنی فركسيونی و قومی، برخورد نماييم. آنها همه شهدای ما و فرزندان صادق وطن ما بودند . روح همۀ شان را شاد ميخواهيم.

رفقای عزيز و همراهان گرامی!

دراين روزهاييكه ما در سوگ بزرگان و رهبرانِ فقيد خود قرار داريم؛ خواهی نخواهی در ذهن هركدام ما، تصاوير پُرخنده و يا اجساد پُرخون صدها رفيق و همرزم ما و ساير قربانيان ظلم و وحشت، نقش ميبندد و يا مرور ميكند. از انصاف دور خواهد بود كه آن جوانان فداكار و قهرمان را فراموش كنيم و يادی از آنها ننماييم . رفيقانه نخواهد بود كه ده ها عضو ارشد رهبری حزبی، دولتی، صدها كادر و پيشقراول مبارزۀ هم حزب و سازمانهای اجتماعی وطندوست مان را از ياد ببريم و ذكر خير ايشان را نكنيم . بياييد، با اخلاص و صداقت و به صورت مشترك بهمۀ رفته گان شهيد و جان باختۀ مان درود بفرستيم و خاطرات همهً شان را گرامی بداريم و در زنده نگهداشتن كارنامه ها و تلاشهای وطن پرستانۀ شان، اقدامات لازم را بدون تعصب و بدبينی روی دست بگيريم.

اما، آنچه را ميخواهم در ارتباط به يازدهمين سال وفات زنده ياد رفيق ببرك كارمل، خدمت شما بعرض برسانم؛ شامل اين موارد است. آيا به اخلاصمندان، طرفداران و همراهان سياسی- عقيدتی رهبران سياسی و شخصيتهای برجستۀ ملی كه عمری را با صداقت، تقوا و شهامت در جهت خدمت به خلقهای زحمتکش وطن، رشد فرهنگ و معنويت انقلابی و وطنی، ارتقای سطح درك سياسی و پايه داری زحمتكشان در مقابل ظلم و استبداد داخلی و خارجی و داشتن نقش اثرمند و بارز در شكلگيری سازمان و تشكل عدالتخواه و مبارز وطنشمول، با دشواريها و مشكلهای متعدد، سپری كرده بودند؛ اين كفايت ميكند كه : با ياد آوريهای اعتقادی و يا ناگزيريهای سياسی! در سال يكبار از رهبران و بزرگان شان، ياد كنند و صرف با نوشتن چند جمله در رقابت (عقب نماندن از سايرين) با فرزندان اصيل و فداكار مدرسه و سنگر وفاداری به آرمانهای خلقهای شريف وطن، يك عمر تلاش و خدمتگذاری رهبران و بزرگان وطن را ارج بگذارند و تجليل كنند.؟

در حاليكه تعداد زيادی از رفقا، بنابر اخلاص، اعتقاد و حُرمت، به يادی به ابديت پيوسته گان شان، تا هنوز سوگوارند. آيا، ميتوان به موضعگيريها و برخورد های موجود تعدادی، در مورد تمجيد از گذشته و گذشته گان اعتقاد پيدا كرد كه اكنون با ريختن اشك تمساح، خودرا همقطار ياران با وفای بزرگان طرف خشم قرار گرفتۀ ديروز ساخته و امروز به عوض مشت های گِره خوردۀ توام با خشم ديروز شان در برابر رهبران و صفوف فداكار حزب، بجای دروغها، كذبها و تبليغات دشمنانه و ناروای منفعت جويانۀ شان در حق رهبران و روند در حال گذار به پيروزيها و تحقق آرمانهای ديرينِۀ خلق، از طريق توهين و تحقير صدها حزبی آزاده، با براه انداختن محاكمه های جعلی حزبی، عليه مخالفان شان (فرزندان اصيل حزب)، عليه اكثريت برده گان! طالب آزادی و حقوق شهروندی، خودرا يار و ياور و مونس دمساز رهبران ديروز، جا ميزنند و دارند سود میبرند.!

ولی، ما به رسم پار و پرار، تجربه های بی ثمر را باز تجربه و تكرار ميكنيم و باين فكر ميكنيم كه اصلاًً ديروزی وجود نداشته و مشكلی پيش نيانده بود. اين در حاليست كه ما از هيچ شخصيت كليدی زنده و فعال ديروز، در هيچ محفل و يا نوشته ای، كوچك ترين نشانۀ از پشيمانی و ندامت از كارهای اشتباه آميز ديروز شان را كه به قول خود آنها «انتقاد و انتقاد از خود است» نشنيده و نخوانده ايم .در نهايت به اين بايد اعتقاد پيدا كنيم كه همه اشتباه ها و گناه ها، بايد به دوش صفوف، شهدا و رفته گان ما، محول گردد . وگرنه، چطور ....؟

مرا عقيده بر اينست كه : گريه و نوحه، دردی را دوا نميكند و محبت داشتن و احترام به شهدا و بزرگان فقيد حزب، جنبش وطنپرستی و شخصيت های مردمی، با يادآوری های در يكسال يك الی دو مرتبه، بسان جلسات سالانۀ حزبی «اداری گونه، فرمايشی و بيروح» بعضی از تشكلها، دردی را دوا نميكند.زنده گی ادامه دارد و بايد در مورد وظايف و مكلفيت های ملی و انقلابی مان در قبال وطن و مردم زحمتكش آن، در پرتو اهداف و آرمانهای فنا ناپذير عدالت خواهی و تساوی كامل حقوق انسانها، برای تحقق و پيروزی آزادی، دموكراسی، ختم كامل استعمار، مداخله های خارجی، بنيادگرايی مذهبی، قومی و نژادی، تهاجم فرهنگی، تبعيض نژادی و بهره كشی انسان، بدون مطرح بودن (زبان، قوم، قبيله، اكثريت، اقليت، مذهب، ن‍ژاد و منطقه) صادقانه مبارزه كنيم و به عهد و قول قبلی خود، صادق و وفادار باقی بمانيم. ما نبايد پا به پای تغييرات نظامی و پروسۀ تقسيم جديد كشورهای دارای منابع سرشار زيرزمينی مواد خام، در بين ابرقدرتها كه بارها بشريت را قربان هوس ها و آرمانهای پليد خود ساخته اند؛ حركت كنيم و در جستجوی بقای مان، به هر قيمت و قبول هر شيوه باشيم. برعكس اخلاقاً به ما لازم و افتخار آميز است كه در اين نبرد بايد به نفع خلقهای وطنمان و تمامی بشريت كه دارند به قيمت خونهای پاك شان، از موجوديت، هويت و ثروت های ملی شان دفاع ميكنند، موضع باثبات، قاطع و روشن داشته باشيم. بما، شايسته نيست كه به خاطر بدست آوردن امتيازهای زودگذر، هويت و جايگاه بزرگ اجتماعی و سياسی ايرا از دست بدهيم كه با دادن تلفات بزرگ و خونين، آن را گذشته گان مان، برای ما كمايی كرده و به ميراث گذاشته اند.

به برداشت من، بهترين ارج گذاری به شهدا و رفته گان با افتخار ما، حفظ سالم و يك پارچۀ تشكل و پياده كردن تفكر، انديشه و آرمانهای تحقق نيافتۀ آنها در شرايط جديد مبارزه است كه بدون شك تغييرات و تحولاتی را ميطلبد . اين تغييرات هرگز به معنی ترك هويت، پشت پا زدن به معنويت فكری و معيار های بنيادی عقيدتی و ارزشهای فنا ناپذير مساوات خواهی حقوق انسانها در كليه زمينه های زنده گی نيستند؛ بلكه نحوه و چگونگی پيشبرد مبارزه و به كار بستن ميتود ها و اشكال فعاليت سياسی در شرايط فعليست كه اين نيز نميتواند با خودسری و برخوردهای غير دموكراتيك، منش های فردی و گروهكی، تقليد و كاپی گرفتن و يا با بی توجهی به حقايق داخلی و روند رو به رشد نهضت جهانی ضد غارت گران جهانی، ميسر گردد و تدوين شود.

بناًً، با يادآوری از يازدهمين سال درگذشت رفيق ببرك كارمل زنده ياد، حتمی بودن گراميداشت ايشان و مجموع وداع گفته گان ترقيخواه و مبارز وطن، با زنده گی، خانواده ها و ياران را وسيله ساخته پيشنهاد مينمايم كه :

رفقای عزيز !

چقدر شايسته و بجا خواهد بود كه برای اثبات دوستی و محبت مان به همه شهدا و همه رفته گان حزب و جنبش وطن پرستانۀ افغانستان (شامل تمام رهبران وطنپرست، مردمان فداكار و سپاهیان وطن و حزب مان) حزب آنها را، خانۀ مشترك و پُر از خاطرات فراموش نا شدنی مان را، مدرسۀ عظيم فكری و محل رشد و تربيه و شخصيت سازی تمام اعضای رهبری و كادرهای ديروز و امروز مان را، حزبی را كه به هركدام ما نام و نشان و جايگاه شايسته تر از استحقاق ما بخشيده است . ازين «دربدری و خاك برسری» نجات دهيم و با هم بر سر تقسيم امتيازهای مجهول (؟؟‌) و موهوم (!!)، غيرقابل دست يافتنی، ُسُراب مانند، فريبنده و شيطانی، بيشتر ازين جنگ و جدال نكنيم و دوستان را، از مخالفان، دشمنان دور را، از نزديك، مبارزان واقعی را، از عوام فريبان و (سره را از ناسره) تفكيك كنيم و با افراد نيمه راه به جنگ ظلم و بي عدالتی، به مصاف غارتگران و چپاولگران و حلقات خونريز تمدن ستيز و بنيادگرای اجير و حاميان علنی و مخفی منطقوی و جهانی آنها نرويم كه نه تنها پيروزی ندارد بلكه زنده ماندن و جان به سلامت بردن تمام ترقيخواهان و وطنپرستان نيز، امريست محال.

همراهان گرامی !

حال كه تمام رهبران حزب مشترك ما و تعدادی از اعضای بلند پايۀ حزب از ديروز تا امروز، هركدام بشكلی جان داده و يا از آنها به زور جان گرفته شده است و ديگر در ميان ما نيستند؛ بايد به اين بيانديشيم كه چه كاری را در پيش گيريم تا برای همۀ ما و سرنوشت حزب و وطن ما مفيد تمام شود.اين موضوع را برای آن مطرح ميكنم كه در طول اين مدت در اروپا، كه در ده ها جلسۀ سياسی زير سقف و يا پالتالكی اشتراك نموده ام، در هيچ سخنرانی و سند سازی های رقابتی برای ثابت كردن، وابستگی و تقارب افراد با رهبران متوفای حزب، مسألۀ ضرورت پی بردن به افكار، آرمانها و طرز ديد رهبران در سالهای اخير زنده گی شان، خاصتاً در لحظات اخير زنده گی شان، مطرح نشده است که آنها چی چيز های را به رفقا و همرزمان شان گفتند و توصيه كردند. آيا شهود معتبر و بيشتر از افراد مدعی شنيدن آن سخنان در صحنه وجود داشته است و يا اينكه در عقب رفته گان نيز بايد دروغ گفته شود.

دراين زمينه، مي خواهم مشخصاً در مورد شاد روان رفيق ببرك كارمل صحبت كنم كه زمينه برای ملاقات شان هنگام زنده گی، قسماً بعد عودت از تبعید مسکو و بعد سقوط حاكميت در حيرتان و ماه های اخير زنده گی شان در مسكو، برای همه رفقا و علاقمندان مساعد بود. ما بايد به كُمك هم به اين موضوع تعمق نماييم كه افكار و عقايدی كه اكنون بنام دفاع از آرمانها و اعتقادات رفيق كارمل فقيد ما، به وسيله عزيزترين رفقا و همسنگران ما، ارائه و حمايت ميگردد؛ آيا با طرز ديد و استنتاج های زنده ياد رفيق كارمل، در زمينه های سياسی، ايدئولوژی، مسايل قومی، بازشناسی حزب، حاكميت، نقش و مقام شوروی ها در كشور و ساحۀ انديشه و تفكر حزبيها، شناخت مشخصات فردی و صلاحيت های سياسی هیئت رهبری ديروز حزب، نقش روشنفكران و طبقات كارگر و دهقان در پروسه های بعدی مبارزه، نظام سرمايه داری، افكار افراطی دينی، مسألۀ وحدت و سرنوشت آيندۀ حزب (امروز ما) و فردای نسل بعدی، علل سقوط حاكميت و نقش فردی اشخاص كليدی داخلی و عوامل خارجی تا هنوز مداخله گر در وطن ما و ده ها مورد و مسألۀ جدی و سرنوشت ساز حزبی، سياسی و ملی، مطابقت و همخوانی دارند و يا خير.؟ آيا نظريات و طرز ديد رفيق ببرك كارمل فقيد، از لحاظ شناخت، تحليل و دادن استقامت به مبارزات حزبی و سياسی بعد خودشان، عين همان ديد و نظر، رفيق كارمل دوره های مبارزات سالهای قبل حاكميت و حاكميت بودند و يا اينكه در اكثر موارد و يا در مواردی طور ديگر می اندشيدند و قضاوت ميكردند.؟

آيا، نميتوانيم كه هركدام ما، با امانت داری و حضور وجدان در صداقت گويی، چشمديد ها، شنيده گيها و برداشتهای خود را در مورد تحليل ها و برداشتهای زنده ياد رفيق كارمل و ساير رجال و شخصيتهای برجستۀ ديروزی حزب و وطن، به درك رفقا بدهيم و به معلومات عامۀ مردم برسانيم .؟ زيرا، جنگهای بيهودۀ فعلی و صرف (لَم دادن) در پناه آن رهبر و اين مسؤول، آن فركسيون و اين دسته، حلال مشكلات فراوان نيروهای مبارز وطن ما، بوده نميتواند.

بايد، بپرسيم كه : آيا وقت آن نرسيده است كه در برخوردی كاملاً سالم، شفاف، نقادانه، سياسی و حزبی (غير فركسيونی و غير قومی)، بدون جانب داريهای بيجا از بزرگان و رهبران ديروز، كليه انكشافات و عمل كردهای خود، خاصتاً بزرگانرا (بدون تُهمت زدن، جعل حقايق، دخيل ساختن حُب و بُغض شخصی، بدون به كار بردن نقل قولهای دارای بنيادهای عقده گشايانه و ارضای حقارت و كمبود، بدون افاده، استعمال و تحميل ميكانيكی و تكراری واژه های (اصول، پرنسيپ، حزبيت، سنتراليزم و غيره) كه هر كدام آنها قابل مناقشه و تحليل بوده و در نزد بسياريها، به شيوه های گوناگون تعبير و تفسير ميگردند؛ مورد بازنگری و مطالعه قرار دهيم و ريشۀ پرابلمهای داخلی مان را دريافت و راه بيرونرفت معقول و قابل قبول را پيدا كنيم.

آيا، مكلفيت اخلاقی نداريم كه بعد گذشت اين همه وقت، تلاشها، مبارزات دشوار، پيروزیها و شكستها، دربدری ها، تلفات، مهاجرت، تفرقه و بجان هم افتادنها و بستن اتهامها يكی چند مورد روا و صد ها مورد ناروا در حق يكديگر، بخود آييم و بر طبل تفرقه جويی و چند دسته گی در بين رفقای دارای سابقۀ مشترك سياسی، تفكر و آرمان واحد، رهبران و آموزگاران مشترك، بيشتر ازين نكوبيم و دل دشمنان را شاد و قلبهای راهيان مبارزه و فداكاری بخاطر وطن را محزون و پژمرده نگاه نداريم.

بياييد، با چشمان روشن ببينيم كه تنها همين طرفداران و اخلاصمندان شاد روان رفيق ببرك كارمل، كه بسياری ها، حتا جفاكاران در حق ايشان، اكنون برای طرف قبول قرار گرفتن و استقبال شدن صحبت های شان، چند بار نام آن رهبر فقيد را كه از عدم برگشت شان مطمئين شده اند ذكر ميكنند؛ به چند گروه و حزب رسمی و غير رسمی تقسيم شده اند . آخر، چرا چنين شرايطی بر ما حاكم شد؛ و كيها بايد در گذاشتن نقطۀ پايان به اين خانه جنگی و برادركشی وارد عمل شوند. انتظار بردن از آنانيكه در افتراق و چند دسته گی نقش فعال ايفا نموده اند؛ برای تأمين صادقانه و مجدد وحدت رفقا، دور از مدنظر داشتن مسأيل قومی، زبانی و فركسيونی، بی مورد است . بايد هر رفيق و هر عضو حزب سابق نقش شخصی و اثر مند خودرا، فشار لازم شان را و تمام توان و قدرت خودرا برای تقارب، اتحاد و وحدت رفقا و همرزمان متفرق شان، به كار ببرند و وارد كنند و در انتظار معجزه و قهرمانان بسر نبرند.

از آنجاييكه ميراث معنوی رهبران سياسی، خاصتاً شخصيت ها و رجال بزرگ مبارز و ترقيخواه ملی، محدود به محيط خانواده ها و بازمانده گان شان نميگردد؛ وظيفۀ هركدام ما است تا از سجايای نيك و عالی رهبران و فرزندان فداكار حزب و جنبش انقلابی وطن، پاسداری نموده و از تخريب و توهين ايشان باثر اختلافهای موجود فركسيونی، جلوگيری گردد. اين فرزندان حزب بودند كه در ديروز رهبران شان را با كُل توان حمايت كردند و اكنون نيز ايشان را حرمت ميكنند.

اگر رفقا و شخصيتهای كليدی ديروز حزب، از من آزرده نشوند؛ می خواهم بپرسم كه چی ميشد كه اگر در مورد تعدادی از موارد مشخص ديروز و امروز، در مورد سالگردهای مرگ و شهادت رهبران ديروز، كه زمانی آنها به ستيژ نارسيده در مقدم شان هورا ها ميكشيدند و چك چك ميكردند و سايرين را با چشم و ابرو، وادار به، بپا ايستادن و استقبال گرم از رهبران مينمودند؛ در مورد پيشگام شدن برای تأمين وحدت دوبارۀ رفقا و جزاير متعدد حزبی، در مورد برخورد مشخص با وضع فعلی وطن، در مورد چگونگی موجوديت قوای خارجی، در مورد مداخله های خون ريزانۀ پاكستان، طالبان و ساير نيروهای بنياد گرای داخلی و خارجی و بلاخره در مورد تشكيل جبهۀ وسيع ترقيخواهان و وطنپرستان و شيوه ها و رَوشهای عملی شدن آن، ابراز نظر های صريح ميكردند و يكبار ديگر صدای شان را در اين لحظات خونين و خطرناك وطن، بلند مينمودند.

چی ميشد اگر رفقای هستۀ رهبری دیروز که امروز در کشورهای خارج از افغانستان در قید حیات بسر میبرند، بمناسبت سالگرد شهادت شادروان نورمحمد تره كی، شهادت دكتور نجيب الله و يا وفات زنده ياد ببرك كارمل، رهبران سابق حزب و يا بمناسبت مرگ ده ها تن از اعضای دارالانشاء، بیروی سياسی، كميتۀ مركزی، صدها كادر و فرزند حزب و راهيان مبارزه و قتل و كشتار بيرحمانۀ مردم ما بدست بنيادگرايان بيرحم، در طی صدور يك اعلاميه و بيانيۀ كوتاه و اُميد بخش به دوستان، اقلاً نمايش هم سويی و اتحاد نظر در بين خودشان را متبارز ميساختند و شايعات بی اتفاق بودن و به قول ديگران (تشنه بودن به خون همديگر) را دروغ ثابت ميكردند.

چی ميشد اگر اين بزرگان پار وپرار، با اينكه سالهاست حزب ديروز (حزبيكه آنها در آن صاحب مناصب و جايگاه شايسته) بودند، وجود خارجی ندارد؛ اما فرزندان با پاس حزب هنوز آنها را به پاس همراهی های ديروز و پيشقراول بودن شان در مبارزه، حرمت ميكنند؛ اقلاً برای يكبار صدای مشترك شان را بلند ميكردند و خود در هيچ نوع جانبداريهای محدود تشكيلاتی، افكار متعصبانه و تنگ قومی، زبانی و شخصی به صورت صادقانه شركت نكرده، همه رفقا را به طور يكسان طرف اعتماد و تشويق قرار ميدادند و در اعادۀ وحدت و صميميت ديروز در حدود توان و امكانهای شان، داخل اقدام ميگرديدند . متأسفانه، نه تنها اين كار را نكردند بلكه اجازه دادند كه حزب بزرگ و صدها هزار نفری، به وجود آمده، رشد يافته و به قدرت رسيده از اثر جانبازی و فداكاريهای كم نظير نسلی از قهرمانان گمنام و به خاك و خون غلطيده، حزب خود آنها، به ده ها گروه و گروهك تقسيم و تركه گرديده و معلوم نيست، بعد ازين كار ما، به كجا خواهد كشيد.

چرا، بخود حق ندهيم و از رهبران و بزرگان ديروز ما كه به ما ميگفتند «وحدت حزبی را مانند مردمك چشم» تان حفظ كنيد؛ نه پرسیم که چطور خود سالهاست كه با چشمان بدون (مردمك) دنيای را به تماشا نشسته اند و خوب را از بد و سياه را از سفيد تفكيك ميتوانند.! چرا نبايد پرسيد كه از مجموع رفقای بزرگ و محترم ما، در سطوح بالايی و ارشد حزب وطن، چند تن شان باهم، تقارب فكری و تشكيلاتی دارند؟ مگر حقيقت نه اينست كه هركدام شان و يا هردو نفر شان در يكی از تشكيلات های فعال بخش پرچمی و خلقی، فعال بوده و يا مرشد روحی آن گروه شده و اكثراً با كارهای مخفی و يا محدود سياسی كه با پيشينۀ حزبی شان در تناقض قرار دارد؛ دل خوش كرده اند.

مگر ميشود، حزبِ بزرگان و رهبرانِ ديروز و حزبِ ده ها هزار شهيد و معلول، يتيم و بيوه را، به ده ها گروه تقسيم كرد و نام آنرا مبارزه گذاشت؟ مگر همين اكنون نه تنها رفقا و دوستان، بلكه همۀ مردم ما نميدانند كه : چرا معاونان ديروز حزب وطن، در رأس تشكيلات حزب نيستند .چرا، اعضای شورای اجراييۀ ديروز حزب، در بين هم رابطۀ دوستانه ندارند . چرا هركدام ايشان جهان پيرامون را با عينك های خاص خود ميبينند؟ چرا اعضای آن كميتۀ مركزی ديروز كه برای تعدادی از ايشان اولاً پُست ايجاد و بعداً مقام حزبی داده شد؛ به ده ها شاخه و گروه تقسيم گرديده و امروز ماشاالله (به بركت سخاوت دموكراسی تحفۀ امريكا) هركدام شان دارای احزاب جداگانه شده و به نماينده گی از حزب ديروز و روشنفكران، در توافقات و ديالوگهای سياسی با دولت، ابراز موجوديت كرده اند و يا در تلاش آن اند.

چرا، ما در جلسات خود هر مقام خارجی و داخلی را ميتوانيم دعوت كنيم و استقبال نماييم، ولی برای بزرگان و رهبران ديروز حزب، از جمله اعضای بیرویسياسی ديروز، جايی در جلسات ما وجود ندارد . آخر، چرا نقش آن جوانان ديروز (ذخيرۀ مطمئين حزب) و زنان قهرمان و حماسه ساز و نظاميان جان فدای واقعی، در سيستم های تشكيلاتی و فعاليت های امروزی ما درنظر گرفته نميشود؟. چرا، ما در جلسات خود از مادر قهرمان حزبيها، داكتر اناهيتا (راتب زاد) و مجموع بخش رهبری سازمان زنان ديروز و از آنعده رفقای هستۀ رهبری و کادرهای دیروز که معتقد به مبارزۀ دادجویانه و آرمانهای پاک انسانی هستند و ده ها عضو كميتهً مركزی، منشيان كميته های ولايتی، كادرها و اعضای كنگرهً مؤسس حزب كه در اروپا زنده گي ميكنند؛ دعوت بعمل نمی آوريم و زمينۀ شركت و همسويی شان را در كار و مبارزۀ مشترك مساعد نمیسازیم و اگر رفيقی در مورد پيشنهادی مطرح كرد، اورا طرف توبيخ قرار ميدهيم.

با كمال تأسف، همه ميدانيم كه : ما يازده سال بعد فقدان رفيق ببرك كارمل، فاقد وحدت و همبسته گی صادقانۀ حزبی و سياسی هستيم و ازين بی اتفاقيهای موجود، فقط حزبی های واقعی رنج ميبرند. ما اعتقاد داريم كه حرمت گذاری بدون آلايش و صادقانه به رهبرانِ زنده يادِ ديروز، به خونهای ريخته شدۀ همۀ وطنپرستان و ترقيخواهان، به مردمان مظلوم و محتاج وطن كه هر روز قربانی دسايس شوم گروه های خونريز ميگردند؛ و سر انجام حرمت و احترام به وطن عزيز و برباد شدۀ تا هنوز خون چكان و طرفِ تجاوز قرار گرفتۀ بدترين افراطيون، اينست كه بخود آييم و پرچم وحدت حزبی و درفش اتحاد وطن پرستانه با همه نيروهای وطنپرست و ترقيخواه دموكرات را بلند كنيم و به دوش بكشيم و صادقانه در راه تأمين و پيروزی آن با گذشت، حوصله و فداكاری، در عمل مبارزه نماييم.

در ضمن فرستادن درود های گرم به ارواح رفقا: زنده ياد ببرك كارمل و شادروان محمود بريالی، بمناست يازدهمين و اولين سالگردِ وفات شان و تقديم درود و دعا به ارواح تمام شهدا و قربانيان بيگناه وطن، از همه فرزندان حزب مان، از همه رفقاييكه دلشان بخاطر بازگشت وحدت و صميميتهای وطن پرستانۀ ديروز می تپد و در رنج و عذاب قرار دارد، می طلبم كه دست به كار شوند، متحد گردند و لشكر عظيم و متلاشی شدۀ مان را دوباره نظم و نسق بخشند و بيشتر ازين منتظر ابلاغيه ها و وعده های تكراری و بی ثمر نگردند. اگر اين وحدتِ مجددِ رفقا، در زنده گی و حياتِ نسل پيشگام فعلی مبارزان كه زمانِ اندكی را در پيش رو داريم، تحقق نيابد؛ هيچ اُميدی برای تداوم مبارزه و تلاشی كه ما در موردش فكر ميكنيم، وجود نخواهد داشت. اگر دشمنی های پوچ و نامعقول فعلی در بين ما دوام كند؛ سرانجام روزی فرا خواهد رسيد كه اكثريت فرزندان خانواده های رفيق، هم حزبی و مبارز، كه سابقۀ دوستی و رفاقت بيشتر از ۳۰ الی ۴۵ ساله دارند؛ همديگر خودرا نخواهند شناخت و حتا در مراسم غم و شادی هم ديگر شركت نخواهند كرد. مسؤول آن روز (كه اميدوارم چنين نشود) ما و شما خواهيم بود.

اگر، رهبران ما ديروز وحدت شكنی نميكردند؛ وطن و حزب ما به اين سرنوشت مبتلا نميگرديد. اگر امروز با وجود همه اشتباهات و وقت تلفی ها، در پهلوی يكديگر صادقانه بنشينند و همديگر را تحمل كنند؛ وحدت حزبی تأمين خواهد شد و صفوف به شيوۀ معمول و گذشته، به خاطر وطن و مردم آن، بار ديگر همۀ شان را تحمل خواهد كرد. آيا بهتر نيست قبل از هر جلسۀ وحدتخواهی، جلسۀ مشترك رهبرانِ ديروزه و متأسفانه ازهم دور را دعوت نماييم تا زمينه ساز جلساتِ مثمرتر وحدت طلبی ما گردد.!

رفيق شادروان ببرك كارمل !

عدم تجليل ده ساله گی وفات شما، با وجود تقاضاهای وسيع رفقا، از طرف رفقا و تشكلاتی كه بار بار از كَرم شما، فهم شما و نام شما سود برده اند و همچنان عدم تدوير جلسۀ يادبود از يازدهمين سالگرد وفاتِ شما و اولين سالگرد وفاتِ رفيق زنده ياد محمود بريالی، عدم صدور حتا يك پيام تسليت و همدردی از سوی نسل همطراز شما و آنانيكه سالها با شما زانو بزانو نشسته بودند، قابل تأسف است. اما آنچه جای خوشی و گواه ادای دَين به وسيلۀ فرزندان اصيل حزب ميباشد؛ اشتراکِ فعال تعداد وسيعی از رفقا با نوشتن مقاله ها و پيامها، بمناسبتِ يازدهمين سالگردِ شما در سايت «اصالت» و ساير سايتهاست كه همۀ اين پيامها به وسيلۀ آنانی نوشته شده است كه در ديروز به دهليز های مراكز قدرت، شايد به مشكل راه می يافتند. هدف من از نوشتن و يادآوری اين مطالب، به هيچ وجه تشويق مرده پرستی نيست . ولی مردم، حزب و افرادی كه تاريخ خودرا، ديروز خودرا، همفكران و بزرگان خودرا فراموش كنند و يا در وقت قدرت نسبت به افراد و شخصيتها، از تملق كار بگيرند و در جنازه، فاتحه و ياد آوری و گراميداشت آنها شركت نكرده و سهم نگيرند، فاقد اعتبار و ارزشی خواهند شد كه روزی، بعد زانو زدن شتر مرگ، در عقب دروازه هايشان، به آنها به شكل بدتر، نصيب ميگردد.

جای تأسف است كه نه بمناسبت مرگ و نه بمناست سالگردهای وفات رفيق زنده ياد ببرك كارمل، از طرف هيچ يك از مقام های كليدی ديروز حزب و اكثريت قريب به اتفاق اعضای كميتۀ مركزی آن، حد اقل يك پيام كوتاه تسليت عنوانی رفقا و خانوادۀ آن رهبر زنده ياد و فقيد حزب، صادر نگرديده و امسال نيز بسان گذشته ها، خاموشی اختيار كرده اند. آيا تعجب آور و قابل سوال نيست كه چرا چنين سكوت وجود دارد. ازينرو، نبايد صفوف و حزبيهای صادق را متهم به ياغی گری وبی انضباطی بسازند.

رفقای عزيز ! بياييد، به خاطر گراميداشت و آرامش روح تمام رفته گان ما، وحدت و اتحاد خودرا صادقانه و بدون بستن دروازه های قلب ها و تشكل مان، بر روی يكديگر، تأمين كنيم و به اين وسيله اساس يك اتحاد بزرگ وطن شمول بدون تعصب و تنگ نظری را غرض دفاع از صلح، امنيت، برابری، آزادی، عدالت، ترقی، وحدت ملی و دموكراسی، بگذاريم.

 

با درود و دعا در حق همه شهدا و رفته گان خوب وطن !

 

جليل پُرشور

 

* «اصالت» : با اندکی تصرف و ویرایش در متن .

   «اصالت» مطابق پالیسی نشراتی خود در تصرف و ویرایش نوشته ها و مقاله ها دست باز دارد و این حق را به خود محفوظ میدارد !

 

رفیق سیر شفیعی

 

پیام رفیق عوض از شهر مسکو

نسل ها بنام شخصيت بزرگ تاريخ مبارزات خويشرا ادامه خواهند داد

گرامي باد روح پاك مرحوم ببرك كارمل كه با تاريخ عمرش را گذشتاند.

ببرك كارمل شخصيت برومند و بي بديل تاريخ معاصر جنبش ترقيخواه كشور كه بعد از طي كوره راه هاي داغ مبارزات پيچيده سياسي و اجتماعي كشور مان افغانستان عزيز در شرايط دشوار بدر آمد و روزبروز محبوب قلوب گرديد.

او توانست در جريان پروسه متداوم مبارزات دشوار و پر از فراز و نشيب  را سالهاي قبل از رويداد هفت ثور ۱۳۵۷ و بعد از آن تشكل دهد . ببرك كارمل مرحوم در طول مبارزات سياسي بحيث شخصيت برومند و بي همتاي جنبش مترقي نامش را با خطوط زرين در سيماي حقيقي يك انسان مبدل ساخت. او مبارز متين انقلابي صديق و رهبر سياسي خردمند و با تقوا بود.

اين بزرگمرد سياسي اغازگر و مبتكر مبارزه معتدل و روشنگرانه مترقي انقلابي و موسس و باني موثر در جنبش روشنفكري و مترقي نو پاي ان زمان بود. پيكار و ايستادگي او در مبارزه بخاطر رهايي انسان زحمتكش از قيد هر نوع ستم و استثمار ثبت تاريخ مبارزات آزاديخواهانه مردم ما گرديده است!

استعداد ذهني، علميت و شناخت از مسايل پيچيده سياسي، اجتماعي جامعه سنتي افغاني در هر لحظه تاريخ كاريست دشوار ولي اين انسان والا ورسالتمند با گنجينه بزرگ علمي سياسي براي يك نسل مبارز نو بپا خاسته بحيث رهنمون خاطره ها آفريد و همه را از تاريكي به روشني استقامت داد.

آن چنان شخصيت كه در زندگي شخصي هيچ نوع ملكيت  ومال و توشه نداشت ولي همه چيز داشت: علميت گوهر بار استعداد ، دلسوزي، پاكي و قابليت تحليل رسالت و ميهن پرستي او بخاطر رهايي انسان زحمتكش و رهائي انسان از ظلمت تاريكي قرون و روشن ساختن ذهن و انديشه انساني را بطرف تكامل عصر جديد از هيچ چيزي نترسيد و نه حراسيد  فقر و تنگدستي، سلول زندان و سو قصد تبعيد و زندگي در حيرتان باز تابگر آن همه دردهاي است كه آن مبارز بي همتا متحمل شد.

خاطرات مرحوم ببرك كارمل زنده است، راهش روشن  و بي باك بخاطر تحقق آرمان انسان زحمتكش ترقي و تعالي كشور و تساوي حقوق مليت هاي با هم برادر و برابري حقوق مرد و زن، آزاديخواهي و وطن دوستي بود.

شوراي شهر مسكو نهضت فراگير دموكراسي و ترقي افغانستان بالوسيله نامه هذا همدردي خويشرا به خانواده مرحوم و خانواده بزرگ آن شخصيت برازنده تاريخ ابراز داشته به ارواح پاك آن بزرگمرد درود بي پايان ميفرستيم !

 

ببرك كارمل به تاريخ و به ملت تعلق دارد.

 

فرخنده باد ياد گرامي ببرك كارمل رهبر گرانقدر زحمتكشان افغانستان

 

عوض از شهر مسكو

 

 

خاطره یی از خاطراتِ جوانی رفیق صارم
 به مناسبتِ یازدهمین سالروزِ وفاتِ رفیق ببرک کارمل

آن شنیدم، که رادمردِ بزرگ پایۀ مردمی چنین بنهاد،
که نی از کسی فریب باید خورد و نی کسی را فریب باید داد!

گرامیداشت از یازدهمین سالروز وفات زنده یاد رفیق ببرک کارمل، این فرزندِ صادق و خدمتگار راستین مردم افغانستان، بانیِ ح.د.خ.ا. و پرچمدار زحمتکشان کشور که مانند همه شهدای گلگونکفن نیروهای دموکراتیک و ترقیخواه چپ در افغانستان، آرمانهای خدمتگزاری برای وطن و وطندار را با خود بُرده، وادار میسازد، تا به خاطر نظم و دسپلین آهنین، سوق و ادارۀ آگاهانه و رهبری سالم توأم با پایمردی و شجاعت در مبارزۀ برحق پرچمیان تحت رهبری رهبر خردمند و توانای همه رفیق کارمل عزیز، یکی از خاطرات دوران جوانی را اهداء به سایت وزین و واقعبین «اصالت»، این میراثدارِ ناشر افکار دموکراتیک و همه نیروهای ترقیخواه چپ در افغانستان پیشکش نمایم.

چه ساز بود که در پرده میزد آن مطرب،

که رفت عمر و دماغم هنوز پُر ز صداست.

وقتی محصل دانشگاه کابل بودم، با رفیق داکتر نجیب شهید که او هم محصل بود، آشنا شدم. آشنایی و معرفت ما توسط همصنفی و رفیق شخصی ام طارق کوهستانی صورت گرفت. جذابیت و جوانمردی آن وقت نجیب شهید، ما را باهم نزدیک ساخت، داکتر نجیب الله به ورزش هم شوق خاص داشت. به خصوص در ورزش آببازی جوان بیمانند بود و همین شوق خاصش سبب میشد در صورت امکان هفتهء یک بار روزهای چهارشنبه را در بند قرغه حداقل برای سه تا چهار ساعت در گروپ سه تا پنج نفری به موتر شخصی مربوط این جانب آببازی برویم.

یکی از روزها، که محل جمع شدن، کارته پروان مقابل سینمای بهارستان بود، رفیق نجیب شهید برعکس روزهای گذشته به حالت مضطرب و پریشان آمده گفت: «من از صبح تا کنون تلاش دارم لایق صاحب را ملاقات نمایم، موفق نمیگردم و از ما خواهش کرد تا لحظهء پیدا کردن لایق صاحب با وی منتظر باشیم.»

تاریخ دقیق آن روز را به یاد ندارم، اما به یادم می آید که در همان روزها رفیق داؤد رزمیار که محصل به اتحادشوروی آن وقت بود، رخصتی به کابل آمده، او نیز در آن روز همرا با بوتل پارافین خود همسفر آببازی ما بود. داکتر نجیب شهید در هر پانزده دقیقه یک بار از طریق تلفونهای سکه انداز روی بازار به منزل لایق صاحب تماس میگرفت؛ اما، تا دوساعت که ما انتظار ماندیم از لایق صاحب معلوم نبود، بالاخر قرار بر این شد که برای آن روز آببازی نمیشود، هرکدام دوباره جانب منزل خویش برگشتیم.

بعد، علت پریشانی و تلاش پیداکردن لایق صاحب به همان روز را چنین تعریف نمود: «به ارتباط همان قضیۀ چند وقت قبل در استدیوم ورزشی کابل، رفیق کارمل مرا احضار کرده بود.»

جریان حادثۀ استدیوم ورزشی کابل چنین بود: شهید داکتر نجیب الله مرحوم و حشمت الله کیهانی، محمد طارق کوهستانی و این جانب جهت تماشای مسابقات فوتبال بین تیم های روسیه و ایران به استدیوم ورزشی کابل رفته بودیم، موقعیت ما به دندانه های پایین زیر لوژ قرار داشت، در جریان تماشا بودیم که از لوژ بالا (طبقۀ بالایی) با صدای بلند، داکتر نجیب شهید را دشنام دادند، بعداً معلوم شد که دشنام دهنده شخصی به نام (جاجی بچه)، همسایۀ شان در کارته پروان بود که رفیق نجیب از صدا موصوف را شناخت.

همین دشنام دادن آن هم به موجودیت خانمها وسیله شد تا داکتر نجیب برای دفاع از حق مشروع خود (جاجی بچه) را بعد ختم مسابقه به حضور مردم در چمن حضوری کابل به اصطلاح گوشمالی میدهد. چینلهای حزبی فعال پرچم آن زمان، حادثه را به سلسله تا زنده یاد کارمل رساندند . . .

اکنون برمیگردیم به اصل موضوع که علت پریشانی و ملاقات نجیب شهید با لایق صاحب در آن روز به خاطر چی بود؟ رفیق نجیب شهید تلاش داشت تا قبل از رویارویی با زنده یاد رفیق کارمل، اول باید واقعیت موضوع را به لایق صاحب انتقال داده، ثانیاً به واسطۀ آن ترحم رفیق کارمل را نسبت به خود حاصل نماید.

هم چنان رفیق نجیب جریان استماع خود با رفیق کارمل را که توأم با شکرانگی و شادمانی بود، چنین تعریف کرده بود: «به حیث متهم با روان ناآرام و پریشان به حضور رفیق کارمل قرار گرفتم، بعد از تشریح حادثه چنان به اصطلاح سوالپیچ شدم که هرچه استدلال میکردم راه نجاتم را در برابر سوالها و استدلال رفیق کارمل نیافتم، بالاخر گفتم، رفیق کارمل عزیز، مرا به حضور همۀ مردم، که رفقا هم شاهد هستند، ناموس گفته دشنام داد، هرگاه من از ناموس خود دفاع نکنم چطور میتوانم از ناموس وطنم دفاع نمایم . . . همین یگانه راه نجاتم شده بالاخر با مجازات توصیهء شفاهی برأت گرفتم . . .»

یادی از خاطرات گذشته به خاطری صورت گرفت، که گویند: حقشناسی، خدمتگزاری به وجود می آورد. ما باید از گذشته بیاموزیم، نی این که عقده برداریم، بهتر خواهد بود غفلت گذشته گان را باید جبران نماییم نی تکرار، گذشته است که آینده را میسازد.

هرگاه فرزندان مکتب کارمل، این مکتب کارگران و دهقانان، مکتب رنجبران و زحمتکشان که مکتب اخلاق بود و مکتب آدمسازی، مکتب شجاعت بود و متانت، مکتب وطنپرستی بود و مردم پروری، مکتب پاکی بود و صفایی، مکتب صداقت بود و خدمتگزاری، مکتب روشنفکران بود و روشنگری، مکتب عدالت بود و انصاف، مکتب رنجدیده گان بود و عذاب کشیده گان و . . . با چنان اوصاف و خصایل انسانی تربیه نمیشد و هم چنان دلسوزی توأم با روحیۀ وقف کارمل عزیز و همفکران شریف و صادقش وجود نمیداشت در حزب، پرچمدارانی چون داکتر نجیب الله و نجیب الله های دیگری که بعضیها اکنون خود به حیث قهرمان میدان پرچمهای جداگانه را بلند کرده اند وجود نمیداشت . . . همه میدانیم که کارمل مانند سایر انسانهای دیگر مبرا از سهو و اشتباه نبوده که همه در آن شریکیم، ولی یک موضوع کاملاً روشن گردیده که کارمل نی تنها در روان کارگران و دهقانان بل که با روان اکثریت مردم افغانستان درآمیخته است، فکر میکنم راه حل و کلید موفقیت ما در همین سوال خواهد بود تا هر پرچمدار وطنپرست متعهد و مردم دوست از خود سوال نماید که موفقیت و به دست آوردن چنین دستاورد را کارمل با کدام فورمول نصیب گردیده بود که شاگردانش نمیتوانند ؟

یک جزء سوال را من در محتوای این بیت میبینم:

فخر دارم که افغان به سرم پا بنهند

لیک در پیش شاهان زانوی خود خم نکنم

 

یقین کامل دارم، دیر یا زود، وجدان بیدار، شرایط زمان و اهداف مشترک مان حُکم وحدت و یک پارچه گی را برای مان خواهد داد و به این هم صادق هستم که بسیار زود درخواهیم یافت که راه اصلی- راه مردم است و خدمت به مردم، و خواهیم شناخت که کیها صادق و کیها کاذب اند و بالاخر تصمیم نهایی ما هم چنین خواهد بود که هرگز و هرگز نباید منافع ملی را قربان منافع شخصی کرد.

اما، آن روز دیگر ناوقتر خواهد بود، مثلی که اکنون ناوقت شده، دنیای مترقی امروز فورمول سوسیالیزم قرن بیست و یکم را پیدا کرده، مگر برای ما پیدا کردن فورمول مرحلۀ دموکراتیک چه مشکل دارد که پیدا نمیشود . . . ؟ آیا منتظر هستیم نسلهای آینده با هزار و یک ملامتی بالای مان بیرق وحدت نیروهای چپ را با شعارهای شرم از ماها بلند نمایند؟ فکر میکنم به همین اندازه سکوت و همین قدر ریاضت کشیدن بس خواهد بود.

هرگاه هنوز هم رفع عقده نکرده اید، اخبار داخلی وطن را تعقیب نمایید، ببینید که بار دیگر تاریخ تکرار میشود، همان طوری که دیروز به خاطر خرابی زودرس و تباهی مردم و وطن ما (سلاح استنگر) را، حل مشکلات دانستند، امروز (سلاح انتحاری) را میشناسند . . . فکر میکنم زجر و آزار، فقر و گرسنه گی، گرمی و سردی، بیماری و بی دوایی و بالاخر در هر ساعت و هر دقیقه ریختن خون دهها و صدها بیگناه وطن کافی خواهد بود تا وجدان خواب بُرده را از خواب غفلت بیدار نماییم و بازهم از خود سوال نماییم، آن مردم داغدیده و ناتوان وطن در چه حالتی قرار دارند، از ما چه میخواهند؟

ما باید با به خرچ دادن تمام نیرو، خرد و دانش پیشرو بشری برای نجات و رهایی ملیونها انسان رنجدیدهء سرزمین ما دست به دست هم دهیم و پیشزمینه های تحقق آرمانهای والای انسانی را باهم متحدانه مساعد نماییم.

بهتر آنکه خود ببینید و خود لذت ببرید که رفتن زیر یک پرچم چه کیف و چه بارآور است با صداقت و شجاعت، آخرین روزهای زنده گی تان را صرف دوختن دامن نمایید که از فراق چاک چاک شده است.

 

روحش را شاد میخواهیم و خاطرش را گرامی!

 

(صارم)

 ۵ دسمبر ۲۰۰۷

 

   www.esalat.org