موسفیدان باید رفع مسوولیت نمایند . . .

 

به کمیسیون تجلیل و بزرگداشت از هشتادمین سالروز تولد زنده یاد ببرک کارمل:

شما رفقای عزیز که اصالت تاریخی تانرا با جسارت و شجاعت و احساس وطنپرستی میخواهید با تدویر و برگذاری از هشتادمین سالروز تولد زنده یاد رفیق کارمل بزرگ ادا نمائید، اقدامیست در واقع مبین لیاقت و شهامت تان نسبت به سرنوشت قشر دموکرات و ازادیخواه مردم افغانستان و ارزشهای نیک و انسانی ان.

بیایید، این ابتکار را تکانه نیرومندی برای وحدت مجدد و همبستگی همه نیروهای ترقی خواه و ازادیخواه برای ارمانهای همه رنجدیده گان، عذاب کشیده گان و زحمتکشان کشور حساب کرده، در اینروز با افتخار، محوری گردید برای انسجام دوباره خانواده از همپاشیده مکتب قهرمانان و شهیدان گلگون کفن .. .

گرامیداشت از هشتادمین سالروز تولد بزرگمرد تاریخ کشورما زنده یاد رفیق کارمل در این مقطع خاص زمانی یکبار دیگر میطلبد، تا ان عزیزانیکه در روزهای جوانی با ایثار و خودگذری، صداقت و راستی بخاطر اوردن عدل و انصاف، دموکراسی و ترقی در بسیج ساختن هزاران فرزند زحمتکش، محروم و داغدیده کشور همیار و همسنگر همدیگر و رهبر محبوب ح.د.خ.ا.(حزب وطن) ببرک کارمل این میهنپرست و ترقی خواه پرشور و جوانمرد افغان بودند و اکنون با موهای سپید و تن های خمیده در بدترین حالت روانی بحیث مهمانان ناخواسته به دروازه های فقر و غربت کشورهای مختلف دنیای غرب به اصطلاح "خدمت کرده و گناه لازم" در حالت ناگوار زنده گی را پیش میبرند باید این ابتکار را با گرفتن سهم برجسته و عملی خود سر اغاز همبستگی، وحدت عمل و فشرده گی رزمنده گان میهنپرست ح.د.خ.ا. (حزب وطن) و همه نیروهای صلح خواه و دموکرات تلقی نمایند.

بیائید با صداقت و راستی کارنامه ها و مبارزات بیشتر از نیم قرن گذشته را که بحیث فرزندان صالح وطن و رفیق واقعی زحمتکشان افغانستان بشمار میرفتید و میروید، برای تامین صلح و مصالحه بین همدیگر همان شعارهای انسانی دیروز را که اوردن صلح سراسری در وطن ترقی و دموکراسی، عدالت اجتماعی، رفاع همگانی و خدمت به مردم افغانستان بود دوباره سر دهید.

خیام به شیادان تاریخ، دسیسه کاران، نامردان، بی مسلکان، بی حیایان و کجروان پیر، واقیعت گریزان، غلام غلامان و چاکران مادرزاد چنین گوید:

پندی دهمت اگر به من داری گوش از بهر خدا جامه تزویر مپوش

دنیا همه ساعتی و عمر تو دمی است از بهر دمی عمر ابد را مفروش

دیر یا زود همه میمیریم یک تعداد حتا دهه اخر عمر خودرا حساب داریم. با خود محاسبه باید کرد، ایا افتخارات و نیکنامی گذشته مان ارزش کمایی بدنامی اخر عمر را دارد که بنامهای ترسو، ریاکار، معامله گر و غیره و غیره بازمانده گان مان مورد تعنه و تکفیر قرار گیرند؟.

ببرک کارمل ثابت ساخت که نه تنها یک سیاستمدار بی بدیل، دانشمند نام اور و سخنسرای بزرگ بود، بلکه کاکه گی و جوانمردی اورا هم نمیتوان نادیده گرفت، غرور افغانی و جوانمردی اش اجازه نداد حتا تا روز مرگ یکبار هم از رفقا(!) و دوستان ناجوانمرد خود در برابر خبرنگاران و یا رسانه ها یاداوری نماید. در حالیکه بگفته رفیق داکتر فاروق بارها از افراد پرتاب شده توسط دستگاه های بدکار و خراب کار به درون حزب هوشدار میداد، و امروز ان افراد، ماسک و پرده بی حیایی را از روی پس کرده، با گفتار دروغ و ناروا، و وارد کردن تهمت و بهتان، شخصیت کاذب و فریب خود را نمایان ساختند، که به یقین میتوان گفت همه بدبختیهای وارد شده به حزب و حزبی ها از ابتدا تا کنون بوسیله همین مارهای استین صورت گرفته و تاکنون هم میگیرد.

رفقای گرامی هیئت رهبری، کادرهای آگاه، موسپیدان پاک نیت و عزیزان شرافتمند خانواده بزرگ ح.د.خ.ا. (حزب وطن)! شما در دفاع از ارمان شخصیتی ظاهر میشوید که خود در همه "خطکشیها" از ابتدا تا انتها یار و یاور و شریک ان بودید، هرگاه در این ارجگذاری شایسته جای برای خود و گزارش از راه نیک و عملکرد دیروزی خویش را نمیابید پس هزار و یک سوالی را که شیخ بر سیساهای کهنه کار برای صفوف حزب و نسلهای اینده راجع ساخته چه باید گفت؟.

شما را که بنام یگانه صدای مردم در جامعه و پارلمان ها می شناختند که از هیاهو نه هراسیده و خودرا نگهبان شرافت و عزت زحمتکشان می دانستید، با پاکی و استواری و صراحت لهجه و قاطعیت تمام نظامهای ارتجاعی و ضدمردمی ان زمان را مردود تعریف کرده با غارتگران و استثمارگران اشتی ناپذیری داشتید...

ح.د.خ.ا. (حزب وطن) و رهبر ان ببرک کارمل با داشتن صلح و صفا در قلب خود، رهبری سالم نیروهای چپ انقلابی مجهز با اندیشه های پیشرو طبقه کارگر و همه زحمتکشان کشور رابعهده داشت.

گویند "صدای که ازدل برخیزد به دلهامی نشیند" قدرت معنوی ونفوذ کلام کارمل بخصوص از بلندگوی پارلمان چنان طنین انداز شده بود که کاخ سلطنتی و حامیان انرا به لرزه اورده بود.

هرگاه بیطرفانه قضاوت صورت گیرد در بسیاری موارد بیداری سیاسی، اجتماعی و غیره علیه زورگویان و ستمگران تا امروز بداخل کشور را نتیجه پایمردی و خودگذری دیروز کارمل و رهروان  کارمل میتوان حساب کرد، و یا به عبارت دیگر شکوه و شکایت علنی دولتمردان، الالخصوص اخیراً محترم داکتر رنگین دادفر اسپنتا وزیر خارجه دولت اسلامی افغانستان، از جمله بالاترین مقام سیاسی دولت بود، که در یک واکنش شدیداللحن، طرح و تعمیل این پروسه را خلاف منافع وعلایق مردم افغانستان دانسته و اندسته از حامیان بین المللی دولت افغانستان را که این پروسه را حمایت و تمویل مینمایند، شدیداً مورد انتقاد قرار داده و حتا به ترک افغانستان اخطار داده است. برعلاوه حکومت و دولت وکلای شورا، مردم و حتا روان جامعه اعتراض شانرا از زورگویان، ستمگران، استثمارگران و اشغالگران فریاد میکشند که این خود برحق بودن گفته های فوق را بار دیگر تایید میدارد.

افسوس که کارمل را قدرت والای منطقش و عدالت خواهی بی چون و چراهش برای پیشرفت تمدن، ترقی و تعالی وطن، سبب شد تا قبل از وقت باید کنار رود و قبل از وقت باید مرگ معلق را به مرگ مطلق به پذیرد . . .

با سروده یی از استاد گرامی لطیف ناظمی خلاصه میسازم :

ببرید اگر بند از بندمان
نخشکد ازان باغ پیوندمان

به زندان بی روزن دیگران
شما خود فگندید در بندمان
 
در این غربت اباد غمگین غرب
ندیده ست کس رنگ لبخندمان
 
نگیرد دگر عشق دامان دل
نسازد دگر شعر خرسندمان
 
چو ناموس گلها به تاراج رفت
یکی زهر شد در گلو قندمان
 
نخشکیده خون شقایق هنوز
به مرگ سپیدار سوگندمان
 
زشب تا سحر نوحه سر میدهیم
جزاتان دهد تا خداوند مان
 
نداد ارخداوند ما میدهیم
و گر ما نبودیم فرزند مان
 
روح همه شهدای راه ازادی شاد و ارمانهای انسانی شان جاوید باد!

علی احمد صارم

۲۰ اکتوبر ۲۰۰۸

   

ورود به صفحۀ نخست «اصالت»