دوستان عزیز به سایت «اصالت» خوش آمدید !        «اگر زنده ماندن بقیمت تن دادن به پستی، گذشتن از حیثیت و آبرو و پا ماندن بالای عقاید سیاسی باشد، مرگ صد بار بر آن شرف دارد»           دوستان عزیز به سایت «اصالت» خوش آمدید !      دوستان عزیز به سایت «اصالت» خوش آمدید !          «اگر زنده ماندن بقیمت تن دادن به پستی، گذشتن از حیثیت و آبرو و پا ماندن بالای عقاید سیاسی باشد، مرگ صد بار بر آن شرف دارد» اگر تمام تاريکيهاي دنيا با هم جمع شوند روشنايي شمع کوچکي را نيز نميتوانند خاموش کنند     اگر تمام تاريکيهاي دنيا با هم جمع شوند روشنايي شمع کوچکي را نيز نميتوانند خاموش کنند
 

 

 


 

 

یادی از بزرگمرد تاریخ، پیشوا و رهبر زحمتکشان افغانستان

  زنده یاد ببرک کارمل

 

 

 

 

تاریخ ارسال به «اصالت»:

Date: Thu, 16 Dec 2010 11:43:41 +0100

 

۱۴ سال قبل از امروز شادرون ببرک کارمل منشی عمومی کمیته مرکزی ح.د.خ.ا. و رییس شورای انقلابی ج.د..ا. در مسکو در گذشت و طبق وصیت مرحومی در شهرک حیرتان در شمال افغاستان بخاک سپرده شد٠

در مورد زندگی، کار و مبارزه این شخصیت تاریخ، تاریخنویسان، سیاسیون، و همرزمان اوشان اعم از دوستان و مخالفین نوشته های بیشماری کرده اند٠

توده های از مردم، گروه ها و احزاب سیاسی و اجتماعی بنا بر ضرورت معین تاریخی رهبران و شخصیت های برازنده را در وجود خود پرورش میدهند و بخاطر پیشبرد اهداف و مقاصد سیاسی، اجتماعی و ملی این رهبران را انتخاب مینمایند، و اما همه ای این رهبران جاویدانه و تاریخی نمیباشند. نام چهره های انقلابی، ملی، آزادیخواه، عادل، صادق، خودگذر و جانباز ثبت تاریخ بشریت گردیده و نسل های بعدی کارنامه های اورا ارج گذاشته و به میراث میبرند٠

ببرک کارمل در جامعه افغانی وقتی کار و مبارزه کرد که فقر و بیعدالتی کشور مانرا فرا گرفته بود. ستم طبقاتی و ملی عملاً وجود داشت و جامعه آرام آرم بطرف فاجعه انسانی نزدیک میشد٠ اربابان و فیودالها بیرحمانه توده های از مردم زحمتکش مانرا استثمار میکرد، بیروکراسی و رشوت به شیوه ای عادی کار حکومت وقت تبدیل شده بود. آنوقت ببرک کارمل بخاطر از بین بردن ستم طبقاتی و ملی و انواع ستمهای دیگر از وجود جامعه افغانی جانبازانه و بی هراس رزمید و جوانان انقلابی و متعهد به آرمانهای والای انسان زحمتکش را جمع و رهبری کرد٠

در ۶ جدی ۱۳۵۸ او مسؤولیت منشی عمومی کمیته مرکزی ح.د.خ.ا. و ریاست شورای انقلابی ج.د.ا. را به عهده گرفت، در سطح ملی آنزمان، زمان دشواری بود فضای سیاسی و اجتماعی کشور مانند زمستان آنوقت بیرحم و سرد بود و در سطح بین المللی جهان به دو کمپ آشتی ناپذیر و متضاد سوسیالستی و کپیتالستی منقسم شده بودند و نیروهای مسلح اتحاد شوروی وقت وارد افغانستان شده بود لهذا برای هر کسی بشمول شادرون ببرک کارمل رهبری کشور کار ساده و آسان نبود ه است٠

من آخرین بار اوشان را در کابل (مکروریان) به یاری شخصیت قابل احترام، منشی کمیته مرکزی حزب ملاقات کردم حین ملاقات تنی چند از دوستان و رفقا نیز حضور داشتند. بعد از سلام و دست دادن رفیقانه هر کدام در چوکیها نشستیم و طبق معمول به رسم افغانی بار دیگر احوالپرسی کردیم، من که تازه از شمال کشور برگشته بودم، اوشان از من پرسیدند که، در بیرون مردم چه میگویند و در شمال چه گپ ها است؟، من خدمت شان به احترام گفتم که بعضی از مردم میگویند شما مسؤول آوردن شورویها به کشور هستید و مردم ما را ملامت خطاب مینمایند، و در شمال بعضی از هموطنان مان کلمه ای (افغان) را دوست ندارند و بعضی ها هم میخواهند که افغانستان به دو بخش شمال و جنوب تقسیم شود و تنها تقسیمات کشور را حل مشکلات میدانند!

او شان که متوجه سخنان من بودند با تبسم چنین فر مودند :

نخست در هیچ جای یعنی نه در افغانستان و نه در شوروی سندی در دست نیست که نشان دهندۀ آن باشد که قطعات نظامی شوروی را من دعوت کرده باشم. من آنوقت در مسکو در تبعید به سر میبردم که روزی توسط اندروپف رییس کمیته امنیت دولتی شوروی خواسته شدم، او برایم گفت که قطعات نظامی ما وارد افغانستان شده اند و قرار است حکومت جدید تشکیل گردد چون شما رهبری حزبی را بعهده دارید که متشکل از افراد آگاه و کار فهم میباشد. بخاطر اینکه خلای سیاسی - دولتی ایجاد نشود پیشنهاد میگردد که شما رهبری امور را بدست گیرید. در غیر آن هم اکنون هستند افراد و گروه های سیاسی دیگر افغانی که حاضر اند قدرت سیاسی کشور را بگیرند. این پیشنهاد اندروپف و تصمیم گیری برای من کار آسان نبود من از او وقت خواستم. در آنوقت بسیاری از رهبران، کادرها و صفوف حزب در زندانهای مخوف پلچرخی، ولایات، و ولسوالیها انتظار مرگ را میکشیدند. جنگهای شدید میان قوای دولتی و مخالفین آشتی نا پذیر تقریباً سراسر کشور را فرا گرفته بود و تمامیت ارضی کشور کاملاً زیر سوال بود. بمنظور حفظ تمامیت ارضی و حاکمیت ملی کشور و بخاطر منافع ملی و برای نجات جان صدها و هزارها عضو و هوا خواه ح.د.خ.ا.، و بخاطر نجات انسانهای بیگناه وطن از مرگ حتمی بعد از تماس و مشوره با رفقای رهبری حزب من ناگزیر حاضر شدم تا در آنزمان حساس و خطیر مسؤولیت و ابتکار را بدست گیرم. من در حضور و دخول نظامیان شوروی به افغانستان هیچ نقشی نداشتم٠

دوم اینکه کلمه ای، افغان، مربوط به هیچ قوم و ملیت خاص نیست، درین خصوص من مطالعات زیادی کردم، افغان به معنای، آه، ناله و فریاد است و از فغان گرفته شده که سمبول وحدت همه ای اقوام و ملیتهای مسکون کشورمان میباشد٠

سوم اینکه اگر افغانستان به شمال و جنوب تقسیم شود و شمال را تاجکها اداره کند در آنصورت ازبکها و پشتونهای شمال کجا بروند و اگر ازبکها اداره نمایند پس سر نوشت دیگر اقوام و ملیتهای ساکن در شمال کشور بکجا خواهد کشید؟ و بر عکس در جنوب. پس افغانستان کشور تجزیه نا پذیر و متحد است و خواهد ماند.

ببرک کارمل استاد بزرگ و ر هبر والا بود، اوشان اعضای حزب را به راه صراط المستقیم رهبری میکردند، حزبیها را ازخود خواهی، جاه طلبی، سوء استفاده از قدرت حزبی - دولتی بر حذر میداشتند، برای رفقا توصیه مینمودند که، با دست پاک، قلب گرم و مغز سرد، کار نمایند.

و همیشه میگفتند: که، رفقا وحدت حزب را همچون مردمک چشم حفظ نمایید٠

و درین راستا شخصاً نیز کوشا بودند. کسانیکه به وحدت حزبی اعتنا نمیکرد مجازات میشد. و آنعده از اعضای حزب که از مقامات حزبی - دولتی سوء استفاده مینمود از مقامات دولتی و حزبی سبکدوش میشدند که درین خصوص صد ها سند در آرشیف حزب ثبت و را جستر است.

در خطاب به اعضای حزب میگفتند: رفقا، حزب در بین بحر بی پایان توده های مردم یک قطره ای بیش نیست٠ و حزبیها را تشویق مینمودند تا در میان مردم باشند، و بروند در بین مردم و زحمتکشان.

شاد باد روح بزرگمرد تاریخ، استاد والا، رفیق، دوست و رهبر زحمتکشان افغانستان!

 

نگارنده: عبدالصبور