چهارشنبه، ۲ جنوری  ۲۰۰۸

سرنوشت روزنامه و روزنامه نگاری
در قرن بيست و يک

)دوشی چی)

قسمت دوم و پایانی

رسانه هاو ديپلماسی

 

موازنه جديد، محصول فضايي مملو از پيشامدها و موقعيتهاي نوين حاصل از گسترش روزافزون رسانه ها در عرصه سياست خارجي و روابط بين الملل است . در فضاي نوين رسانه اي، شايد بيشترين تعامل ديپلماتيک را ديپلماتهاي مجهز به تکنولوژيهاي نوين ارتباطات و اطلاعات با مخاطبان جهاني داشته باشند. چرا که در غير اين صورت رسانه ها پيش از آنها گستره ديپلماسي و سياست خارجي را به تحريريه کانالهاي راديويي – تلويزيوني، روزنامه ها، سايتها و ساير رسانه ها مي کشانند .

کمتر دولتي را مي توان يافت که بتواند با سرعت شگفت انگيز رسانه هاي جهاني، به ويژه رسانه هاي تصويري در سياست خارجي، حرکت کند. رسانه ها بازيگران غيردولتي سياستگذاري خارجي امروز کشورها هستند که فعاليت آنها را نه مي توان کنترول نمود و نه مي توان ناديده گرفت. آنها در گفتمان سنتي سياست خارجي، تغيير و تحولات بيشماري ايجاد نموده اند و دولتها را به تحول در تصميم گيري و اجرا سياست خارجي وادار کرده اند .درست به اين دليل که گفتمان سازي، تصويرسازي و اقناع ديگران، در تعاملات ديپلماتيک و سياست خارجي جايگاهي نوين يافته اند، نقش رسانه ها در پردازش و اقناع ديگران بسيار کليدي تر از گذشته شده است .گستره نفوذ و تاثيرگذاري رسانه ها به عنوان بازيگران قدرتمند غيردولتي در عرصه ديپلماسي و سياست خارجي، بر دولتهاي ملي فشار وارد مي آورد و آنها را وادار مي‌سازد تا با شتاب و خيلي فوري، به تجديد نظر و ايجاد تحول در ساختارهاي مدل ديپلماسي و سياست خارجي خود بپردازند و ديپلماسي نويني را به عنوان كانون مركزي تلاشهاي ديپلماتيك خود؛ ايجاد، رشد و توسعه دهند:

ديپلماسي افکار عمومي
ديپلماسي واژه اي بحث بر انگيز است و افزوده شدن کارکردها و کاربردهاي رسانه ها در سياست خارجي و روابط بين المللي، بر دشواريهاي درک  اين واژه مي افزايد تکنولوژيهاي نوين ارتباطات و رشد سريع و کاربردي آنها، به پديد آمدن مفهومي نوين به نام ) ديپلماسي رسانه اي( انجاميده است. در ديپلماسي نوين «  افکار عمومي » جايگاهي مهم دارد، کشمکش ها از طريق جريان ديجيتالي اطلاعات دنبال مي شود و در اين جريان، رويارويي اصلي ميان ملتهاي کوچک و ساختارهاي جهاني است.

به بيان عمومي، امروز ديپلماسي هنر و مهارت پيشبرد و ارتقاي منافع ملي از طريق مبادلات پايدار اطلاعات و ايجاد ارتباطات پايدار بين ملتها و افراد است. در اين فضا، تعامل و اطلاعات به عنوان دو عامل اصلي ديپلماسي، با بهره گيري از رسانه ها مي توانند ارتقاي جدي پيدا کنند .از سوي ديگر، برخلاف گذشته كه شبكه رسمي ارتباطات بين‌المللي هر دولت را شمار سفارت‌خانه‌ها و ديپلماتهاي آن دولت تشكيل مي‌داد ، امروز هر پيام كه از مرزهاي ملي به سطوح بين‌المللي ارسال مي‌شود، حكم يك سفير پرقدرت نامرئي را دارد .

اين سفير كه همه راههاي صعب‌العبور را در ثانيه ها مي‌پيمايد، موريانه‌وار علائق و منافع رقيب را تخريب مي كند و اين امر به معناي افزايش قدرت دولت فرستنده پيام است . امروز اين سفير كوچك آمده است تا مفاهيم بزرگ و در عين حال گنگ روابط بين‌الملل را روشن سازد.

داشتن اطلاعات و شبكه ارتباطي ، مقولات آگاهي و اراده سياسي را روشن‌تر مي‌سازد . ارزيابي توان ، وزن و اراده نظام‌ها همواره مقولات پيچيده براي ديپلماتها به شمار مي‌رفته است ، اما حالا ارتباطات دارد اين توان و اراده را بسيار آسان اندازه مي‌گيرد . به‌نظر مي‌رسد ما وارد مرحله‌اي شده‌ايم كه دوره انطباق وضعيت فراملي ارتباطات بر روابط بين‌المللي است . مرحله ظهور ديپلماسي نوين.
هارولد نيکلسون ، ديپلمات وزارت خارجه بريتانيا، با مهارت، مقايسه اي تطبيقي از ديپلماسي قديم و نوين ارائه مي‌كند که مي تواند بيانگر تغييرات امروزي ديپلماسي باشد. طبق نظرات نيکلسون، مشخصات ديپلماسي قديم عبارت بود از پنهانکاري، غيردموکراتيک، روابط دوجانبه، عمل گرا و وضعيتي که توسط عده کمي از دولتهاي بزرگ اجرا و هدايت مي شد. اما ديپلماسي نوين درست عکس آن با مشخصاتي چون: آشکار بودن؛ دموکراتيک، چندجانبه، اصول گرا و با مشارکت دولتهاي بسياري ( اعم از دول کوچک ) انجام مي گيرد. ديپلماسي نوين اشاره به مردم دارد نه دولتها؛ تاکتيکهاي ديپلماسي نوين احترام بيشتر به مردم است تا دولتها.

رسانه هاي نوين؛ نهادهاي خصوصي ديپلماتيک بپذيريم که رسانه ها، نحوه هدايت سياست خارجي را تغيير داده اند و اکنون قدرت جهاني يک کشور در توان و استعداد ديپلماسي رسانه اي آن در ايجاد هويت ملي و ارائه تصوير مکمل بين المللي آن نهفته است. ديپلماسي ديگر، پديده اتاق هاي دربسته نيست، پديده اي آشکار است پديده اي رسانه اي که هر چه پوياتر باشد، سياست خارجي را پوياتر خواهد ساخت و اين که در جهان امروز، بدون درک عميق از نقش مهم وسايل مدرن ارتباطي ناممکن خواهد بود.
رسانه ها در همكاريهاي فراملي و غير حكومتي، نقش هاي مهمي را عهده دار و به اجرا مي گذارند. بسياري از رسانه هاي جهاني قدرت نرم خود را دارا خواهند بود تا از طريق آن شهروندان را براي ايجاد ائتلافهايي كه محدوديت هاي ملي را شامل نمي شود، جذب كنند  . هم اكنون با توجه به رشد ابزارهاي مدرن ارتباطي , مأموريت وزارت خارجه و وزارت‏ دفاع عمدتا بر دوش لشكر رسانه‏ها قرار داده شده است. راس پرو، كانديداي رياست جمهوري آمريكا در سال 1992 مي‌گويد: سفارتخانه ها يادگار ايام كشتي هاي بادباني هستند. در آن زمان كه از ارتباطات جهاني خبري نبود، سفير هر کشور به نمايندگي از كشور خود سخن مي‌گفت. ولي اكنون، با ارتباطات آني در تمام نقاط جهان، سفير نقشي عمدتا اجتماعي بر عهده دارد.

در واقع سران و وزيران كشورها به طور علني يا محرمانه، به طور مستقيم با همتاي خويش مذاكره مي‌كنند. مذاكرات آنان عمدتا از طريق ديدارها و ملاقات‌هاي رسمي و غير رسمي و نيز از طريق ارتباطات گروهي و بين فردي انجام مي گيرد. به اين ترتيب نقش سياست‏هاى آشكار مهم‏تر از سياست‏هاى پنهان شده است. به‏ديگر سخن، ديپلماسى امروز صرفاً در اتاق‏هاى دربسته شكل نمى‏گيرد، بخش بزرگ‏ترى از آن هم پشت پنجره و در سطح آشكار عمومي نقش مى‏بندد، در برابر چشم ديگران و به‏ كمك تكنولوژى‏هاى نوين ارتباطي و رسانه ها.
در واقع اين موضوع خود مهمترين چالش دستگاههاي ديپلماسي و سياست خارجي کشورها در جامعه شبکه اي امروز اين است که گسترش اطلاعات از طريق نوآوريهاي نوين ارتباطات و رسانه هاي نوين، روابط بين دولتها در عرصه منطقه اي، بين المللي و جهاني را که پيشتر توسط ديپلماتها انجام مي گرفت را به روابطي چند جانبه تبديل کرده است که در آن بيشترين تلاش دستگاه ديپلماسي و سياست خارجي برقراري روابط با ملتها آن هم از طريق رسانه ها و در فضاي مجازي حاصل از به کارگيري آنها است.

 به طوري که کارکنان رسانه ها و بازيگران غيردولتي بانفوذ به افشاگري مي پردازند و با انگيزه جلب افکار عمومي به دخالت در مسايل مي پردازند. اين روندها موجب شده است که گفتگو و مذاکره با مقامات براي سفيران بسيار دشوار شود. زيرا آنان بايد با بازيگران زياد و در عين حال گوناگوني درگير شوند و اطلاعات گوناگوني کسب نمايند، آن هم در شرايطي که شاهد تبديل بازيگران فراوان به بازيگراني محدودتر اما هشيارتر، مانند سازمانهاي غيردولتي از جمله خود رسانه ها هستيم که با برخورداري از توانايي اتخاذ روشهاي سازمان يافته و جمعي، نظم ديپلماتها را در تمام جهان دستخوش تحول کرده اند .

اينست که با زاويه ديد گذشته نمي توان به دنياي ديپلماتيک امروز نگريست. به دنيايي که ديپلماسي آن با يک کليک، ظرف چندثانيه با سرعت وارد اتاق ما مي شود. شايد فردا همه به تصويرهاي ديپلماتيک رسانه هاي جهان بسنده کنند. مگر در حال حاضر ديپلماتها جهان را از ويترين رسانه هاي جهاني تماشا نمي کنند؟

وضعيت کنونی مجلات

 

مركز پژوهشي PEJ از وضعيت رسانه‌هاي خبري به‌ويژه مجلات در آمريكا، گزارش سالانه‌اي ارائه كرد گزارش سالانه مركز پژوهشي PEJ از وضعيت رسانه‌هاي خبري نشان مي‌دهد در آغاز سال 2006  اين مسئله به روشني قابل بررسي بود كه آمريكايي‌ها خيلي به اخبار مجلاتي كه محتواي آنها اعم از اخبار ملي و بين‌المللي به طور سنتي فراهم مي‌شود، وابسته نيستند .

در حال حاضر، دسترسي به خبرهايي كه قبلا در برخي از مناطق كشور مشكل بود، به صورت آنلاين و از طريق سازمان‌هاي رسانه‌اي ملي امكان‌پذير است. بنابراين، تنها هفته‌نامه‌هاي خبري بزرگ منبع مهمي براي دسترسي به اخبار محسوب نمي‌شوند .برخي خوانندگان كه يك بار براي دسترسي به خبرها، هفته‌نامه‌ها را انتخاب كردند، با تغيير گرايش‌هاي آنها در مجلات شان روبرو شدند.

در ضمن، اين بررسي‌ها مانند بررسي مركز تحقيقاتي Pew گرچه در آن به طور مشخص در مورد مجلاتي مانند اكونوميست وبيزينس ويك پرسشي نشده است؛ نشان داد در بخش مخاطبان، خوانندگان اين نشريات به موازات تايم و نيوزويك كاهش نيافته‌اند.

زيرا اين تغييرات، يعني تنوع در انتخاب خبرها، به همان دلايل كه در ساير رسانه ها بوجود آمده بود، در آن هفته‌نامه‌ها نيز مورد توجه قرار گرفته بود . افراد ممكن است هرگز دوباره براي دسترسي به اخبار، به مجلات تايم و نيوزويك روي‌نياورند. اما آنها در عوض به مجلات قابل توجهي كه دلايل بيشتري براي جذب مخاطب دارند اقبال نشان مي‌دهند. مجلاتي كه صرفا به نيازهاي عمومي خوانندگان همچون تايم و نيوزويك نمي‌پردازند بلكه بناي انتشار خود را بر ارائه نشريات تخصصي قرار مي‌دهند.

به همين دلايل، هفته‌نامه‌هايي كه بدون توجه به خواست مخاطبان، هرچه بيشتر عمومي شده‌اند، در پروسه اين تغييرات، بخشي از هويت خود را از دست داده‌اند . اين مشكلات به همين وسعت، شبكه‌هاي خبري را عاجز كرده‌است: به اين ترتيب آنها امتياز انحصاري خود را در ارائه اخبار ملي و بين المللي ازدست داده‌اند.

عمده هفته‌نامه‌ها ممكن است در نهايت تصميم بگيرند كه آيا بايد به سمت پوشش خبرهاي خشك و جدي بيشتري بروند يا اينكه با توجه به درج آخرين عناوين خبري و محتوايي با توجه به گرايشات مخاطبان خاص، خوانندگان بيشتري را جذب كنند و به اين گونه،تيراژ خود را گسترش دهند . مديرمسوولين اين نشريات ممكن است نزديك‌ شدن به اخبار خشك و جدي را يك تهديد بينند چرا كه امكان دارد استفاده از اين نوع خبرها باعث شود، خوانندگان را از اين نشريات گريزان شوند .انتخاب تخصص و ويژگي خاصي براي يك نشريه، ممكن است به نظر برسد كه باعث توجه به مخاطبان محدودي مي‌شود.

اما اين كار بخوبي تهديد و مقابله‌اي براي نزديكي به محتواي عامه‌پسند به شمار مي‌رود .اگر اين نشريات به خوانندگان مطالب مهم و قابل توجهي ارائه‌ندهند، مطالبي كه قابل دسترسي در ساير نشريات نيست؛ قطعا دليلي وجود ندارد كه آنها بتوانند مخاطبان را مثل گذشته، جذب كنند.

نظاميگيری و آزادی مطبوعات

 

مديران دو روزنامه بزرگ آمريكايي در مقاله‌اي مشترك به اين پرسش اساسي پرداخته‌اند كه آيا آزادي بيان در زمان جنگ با امنيت ملي مغايرت دارد؟ «دين باکي» مديرروزنامه «لاس‌آنجلس‌تايمز» و «بيل‌کلر «مدير  روزنامه «نيويارک ‌تايمز» در مقاله‌اي که همزمان در هر دو روزنامه چاپ شد، به تشريح رابطه بين امنيت ملي و آزادي مطبوعات پرداختند . همين اکنون بيش از 140 هزار سرباز آمريکايي در عراق در حال نبرد هستند و کاخ سفيد براي جلوگيري از تکرار حملات تروريستي يازده سپتامبر تدابير شديد امنيتي به مورد اجرا گذارده است .رسانه‌هاي آمريکايي در اين شرايط با اين دشواري روبرو شده‌اند که در بين گزارش‌هاي محرمانه‌اي توسط منابع خود در در درون حکومت دريافت مي‌کنند چه اخباري را منتشر کنند که ضمن آگاهي‌رساني در زمينه نحوه اداره کشور، امنيت ملي را به خطر نياندازند.

به نوشته اين دومدير ، سياستمداران آمريکا از يک‌سو خواستار استفاده از قدرت رسانه‌ها در انتشار اخبار موفقيت‌هاي خود هستند و از سوي ديگر تلاش مي‌کنند مانع از افشاي اسناد محرمانه شوند . اين دو روزنامه نگار تأکيد كرده‌اند که خبرنگاران هرگز گزارش‌هاي محرمانه‌اي که جان افراد را به خطر مي‌اندازد منتشر نمي‌کنند . براي نمونه خبرنگاران مستقر در عراق و افغانستان از گزارش عمليات و يا اطلاعاتي که ممکن است مورد استفاده شورشيان قرار گيرد خودداري مي‌کنند . کشمکش بين رسانه‌ها و حکومت آمريکا از حملات يازده سپتامبر سال 2001 تاکنون افزايش قابل توجهي يافته است.

به گفته جيم اوگردي استاد دانشکده خبرنگاري دانشگاه نيويارک اين تنش‌ها امر جديدي نبوده بلکه مقتضاي دوران جنگ هستند: اگر شما تاريخ مطبوعات در جنگ ويتنام را مطالعه کنيد مي‌بينيد که اين وضعيت جديدي نيست. در دوران جنگ هرگاه روزنامه نگاران از اشتباهات و شکست‌هايي که در جنگ رخ داده مطلع مي‌شوند، حکومت که خواهان محرمانه نگهداشتن اين موضوعات است ترجيح مي‌دهد به جاي آنکه از خود دفاع کند و يا به اشتباهات خود اعتراف کند مطبوعات را مورد هدف قرار دهد.

من فکر نمي‌کنم که اوضاع کنوني تهديدي جديد عليه مطبوعات باشد بلکه هرگاه کشور در جنگ قرار دارد اين نوع کشمکش‌ها نيز بوجود مي‌آيند .اما به نوشته دين باکي و بيل کلر مسئله امنيت ملي يک کشور آنقدر مهم است که تصميم‌گيري بر سر آن را نبايد تنها به حکومت سپرد بلکه بايد به کمک رسانه‌ها مردم را نيز در آن سهيم نمود . آنها مي‌افزايند سرنخ يک گزارش محرمانه معمولاً توسط يک مسئول با وجدان به خبرنگار يک رسانه داده مي‌شود. اين رسانه نيز پس از بررسي‌هاي کامل و اطمينان از درستي خبر به حکومت فرصتي محدود مي‌دهد که درباره صحت و سقم آن و نيز تأثير انتشار آن بر امنيت ملي اظهار نظر کند.

اگر استدلال مقام‌هاي حکومت مورد پذيرش قرار گيرد از انتشار آن خودداري مي‌شود . درغيراين‌صورت مطلب مورد نظر براي اطلاع عموم منتشر خواهد شد .سال گذشته روزنامه نيويارک‌تايمز از برنامه استراق سمع شهروندان آمريکايي توسط حکومت اين کشور مطلع شد اما به دلايل امنيتي از انتشار آن به مدت يک ‌سال خودداري کرد. ماه گذشته پس از آنکه مدير انروزنامه به اين نتيجه رسيدند که استدلال حکومت براي عدم انتشار اين خبر ديگر قانع کننده نيست اقدام به انتشار آن کردند.

 اوگردي تأکيد مي‌کند که با توجه به اوضاع وخيم عراق تنش بين دولت جورج بوش و رسانه‌هاي آمريکا به مسئله‌اي بسيار جدي تبديل شده است: من وقتي مي‌گويم که در تاريخ آمريکا اين نوع کشمکش‌ها بين مطبوعات و حکومت دوره‌اي هستند به اين معنا نيست که اين وضعيت جدي نيست. حکومت تهديدي جدي متوجه مطبوعات مي‌کند. آنها که بر سر قدرت هستند کوشش مي‌کنند که از مطبوعات براي افزايش آراي خود استفاده کنند. آنها تلاش مي‌کنند به جاي پاسخگويي به هراس و عصبانيت مردم نسبت به جنگ در عراق نگراني آنها را به سوي مطبوعات منحرف مي‌کنند.

دين باکي و بيل کلر در مقاله خود تأکيد كرده‌اند که وظيفه خبرنگار انتشار دقيق و بي‌طرفانه اخبار است و اين بر عهده مردم است که عملکرد رهبران منتخب خود را مورد قضاوت قرار دهند.

در قرن بيست و يک سرنوشت روزنامه ها چه خواهد شد؟

 

تعدادي ‌از ‌برجسته‌ترين ‌مديران ، ‌طراحان ‌و ‌ناشران ‌آمريكا، ‌‌كانادا ‌و ‌اروپا  ‌در ‌رستوانت ‌ويرجينيا ‌گرد ‌هم ‌آمدند ‌تا ‌در ‌سميناري ‌تحت ‌عنوان طراحي ‌روزنامه‌ها: ‌سال ‌2020 ‌شركت ‌كنند . باني ‌سمينار ‌انستيتوت ‌مطبوعات ‌آمريكايي‌ (API) ‌بود. ‌اكثر ‌دعوت‌شدگان ‌به ‌سمينار ‌ديگر ‌ API‌هم ‌شركت ‌كرده ‌بودند. ‌آن ‌سمينار ‌كه ‌در ‌سال ‌1988 ‌برگزار ‌شده ‌بود، طراحي ‌روزنامه‌ها: ‌سال ‌2000 ‌و ‌فراتر ‌نام ‌داشت .در ‌سمينار ‌دوم، ‌فرصتي ‌پيش ‌آمد ‌تا ‌به ‌مرور ‌آن‌چه ‌در ‌سمينار ‌اول ‌طرح ‌شده ‌و ‌در ‌واقع ‌پيشگويي ‌شده ‌بود، ‌پرداخته ‌شود محور ‌اصلي ‌سمينار ‌اول ‌اين ‌بود ‌كه ‌روزنامه‌ها ‌در ‌آغاز ‌قرن ‌بيست ‌و ‌يكم ‌از ‌چه ‌شكل ‌و ‌شمايلي ‌برخوردار ‌خواهند ‌بود ‌و ‌تا ‌سال ‌2020 ‌چه ‌قيافه‌اي ‌به ‌خود ‌خواهند ‌گرفت ‌و ‌اين ‌در ‌واقع ‌نوعي ‌پيشگويي ‌براي ‌دو ‌دهه ‌پيش ‌رو ‌بود .راجر ‌بلك ‌از ‌شركت ‌مشاوره‌اي ‌راجر ‌بلك ‌كه ‌يك ‌شركت ‌برجسته ‌دست‌اندركار ‌امور ‌طراحي ‌است ‌هم ‌در ‌سال ‌1988 ‌و ‌هم ‌در ‌سال ‌1999 ‌برگزاركننده ‌نشست‌هاي ‌انتقادي ‌در ‌اين ‌زمينه ‌بود.

بدون ‌اين‌كه ‌جاي ‌تعجبي ‌وجود ‌داشته ‌باشد ‌اكثر ‌فرض‌ها ‌و ‌پيش‌بيني‌ها ‌بر ‌اين ‌نكته ‌متمركز ‌بود ‌كه ‌روزنامه‌ها ‌در ‌سال‌هاي ‌آينده ‌با ‌تغييرات ‌و ‌دگرگوني‌هاي ‌عمده ‌مواجه ‌نخواهند ‌شد .به ‌عبارت ‌بهتر، ‌مضمون ‌و ‌نگاه ‌غالب ‌در ‌آن ‌سمينار ‌اين ‌بود ‌كه ‌استفاده ‌از ‌گرافيك ‌در ‌روزنامه‌ها ‌گسترش ‌مي‌‌يابد، ‌مطالب ‌روزنامه‌ها ‌كوتاه‌تر ‌مي‌‌شود ‌و ‌عرض ‌صفحات ‌روزنامه‌ها ‌هم ‌باريك‌تر ‌مي‌‌شود. ‌برخي ‌از ‌شركت‌كنندگان ‌هم ‌معتقد ‌بودند ‌يك ‌نوع ‌سيستم ‌توزيع ‌شخصي ‌به ‌وجود ‌مي‌‌آيد ‌كه ‌مي‌‌توان ‌از ‌طريق ‌آن‌ها ‌روزنامه‌ها ‌را ‌براي ‌فاكس‌ها ‌و ‌يا ‌پرينترهاي ‌افراد ‌در ‌منازل ‌ارسال ‌كرد .اما ‌آن‌چه ‌در ‌آن ‌نشست ‌كاملاً ‌مورد ‌غفلت ‌قرار ‌گرفت ‌پيش‌بيني ‌درباره ‌سيستم‌هاي ‌توزيع ‌الكترونيك ‌و ‌روزنامه‌هاي ‌مبتني ‌بر ‌صفحات ‌نمايش ‌بود.

البته ‌در ‌مورد ‌آن ‌نشست ‌بايد ‌به ‌سه ‌استثنا ‌هم ‌اشاره ‌كنيم. ‌يكي ‌از ‌آن ‌موارد ‌مربوط ‌به ‌موارد ‌فينبرگ ‌از ‌»اريزونا ‌رپابليك « ‌بود ‌كه ‌روزنامه‌اي ‌را ‌در ‌فرمت ‌اپل ‌هايپر ‌كارت ‌ارايه ‌كرد ‌كه ‌حكم ‌يك ‌روزنامه ‌شخصي ‌را ‌داشت .مورد ‌ديگر ‌از ‌آن ‌ديويد ‌گري ‌از ‌>پورويدنس ‌ژورنال ‌بولتن < ‌بود ‌كه ‌پيش‌بيني ‌نوعي ‌ PC‌پرتابل ‌را ‌كرد ‌كه ‌شبيه ‌مورد ‌موسوم ‌به ‌>داينابوك < ‌بود ‌كه ‌آن ‌را ‌آلن ‌كي ‌ارايه ‌كرد. ‌اين ‌ابتكار ‌به ‌خوانندگان ‌اين ‌امكان ‌را ‌مي‌‌داد ‌تا ‌روزنامه ‌شخصي ‌خود ‌را ‌به ‌راه ‌بيندازند.

اين ‌كار ‌از ‌طريق ‌گردآوري ‌مطالب ‌از ‌طريق ‌منابع ‌گوناگون ‌و ‌خود ‌نويسنده ‌عملي ‌مي‌‌شد. ‌ طبق ‌اين ‌ابتكار، ‌روزنامه‌ها ‌مي‌‌توانستند ‌تا ‌سال ‌2000 ‌نسخه‌هاي ‌الكترونيك ‌خود ‌را ‌كه ‌توسط ‌ابزارهاي ‌الكترونيك ‌پرتابل ‌ قابل ‌مطالعه ‌بود، ‌به ‌راه ‌بيندازند .البته ‌اين ‌موارد ‌استثنايي ‌از ‌آنجايي ‌كه ‌در ‌آن ‌مقطع ‌غيرقابل ‌دسترس ‌به ‌نظر ‌مي‌‌رسيدند، ‌كم‌تر ‌بحث ‌به ‌راه ‌انداختند ‌و ‌زياد ‌مورد ‌توجه ‌قرار ‌نگرفتند .

يازده ‌سال ‌بعد، ‌همه ‌شركت‌كنندگان ‌به ‌اين ‌امر ‌معترف ‌بودند ‌كه ‌شركت‌هاي ‌دست‌اندركار ‌توليد ‌روزنامه ‌قادرند ‌تا ‌در ‌آينده‌اي ‌نزديك ‌نسخه‌‌هاي ‌الكترونيك ‌قابل ‌مطالعه ‌خود ‌را بر ‌روي ‌دستگاه‌هاي ‌اطلاع‌رسان ‌سيار ‌به ‌نمايش ‌درآوردند، ‌اين ‌دستگاه‌ها ‌و ‌ابزارها ‌مي‌‌توانست ‌شامل ‌مواردي ‌چون ‌لپ‌ تاپ‌ها، ‌كتاب‌هاي ‌الكترونيك ‌)ابزارهاي ‌مطالعه ‌كتاب‌هاي ‌الكترونيك) ‌و ‌نيز ‌تبلت‌ها ‌ (Tablets)  ‌شود. البته ‌اين ‌امر ‌به ‌موازات ‌ارايه ‌همزمان ‌نسخه‌هاي ‌چاپي ‌صورت ‌مي‌‌گرفت.

ناگفته ‌نماند ‌كه ‌عده ‌معدودي ‌هم ‌بودند ‌كه ‌معتقد ‌بودند ‌كاغذ ‌ديگر ‌نمي‌‌تواند ‌كمافي‌السابق ‌يك ‌حامل ‌مطلوب ‌براي ‌انتقال ‌مطالب ‌روزنامه ‌باقي ‌بماند ‌و ‌ابزاراهاي ‌گوناگون ‌نمايش ‌مي‌‌توانند ‌جايگزين ‌كاغذها ‌شوند ‌و ‌اين ‌امر ‌تا ‌سال ‌2020 ‌به ‌وقوع ‌خواهد ‌پيوست .عده‌اي ‌از ‌شركت‌كنندگان ‌نيز ‌معتقد ‌بودند ‌كه ‌روزنامه‌هاي ‌مكتوب ‌به ‌طرز ‌عميقي ‌در ‌فرهنگ‌هاي ‌گوناگون ‌ريشه ‌دوانده‌اند ‌و ‌مانيتورهاي ‌كامپيوترها ‌نمي‌‌توانند ‌به ‌سهولت ‌آن‌ها ‌را ‌از ‌ميدان ‌به ‌در ‌كنند ‌و ‌در ‌واقع ‌نمي‌‌توان ‌مطمئن ‌بود ‌كه ‌خواندن ‌از ‌روي ‌صفحه ‌نمايش ‌به‌زودي ‌جاي ‌خواندن ‌مطالب ‌بر ‌روي ‌كاغذ ‌را ‌بگيرد. اما ‌بايد ‌به ‌اين ‌نكته ‌هم ‌اشاره ‌كنم ‌كه ‌وقتي ‌بيل ‌هيل ‌مطالب ‌خودش ‌را ‌ارايه ‌كرد ‌آن ‌اطمينان ‌به ‌عدم ‌جايگزين ‌شدن ‌مانيتورها، ‌تا ‌حدودي ‌رنگ ‌باخت.

بيل ‌هيل ‌عضو ‌شركت ‌مايكروسافت ‌بود ‌و ‌در ‌بخش ‌توسعه ‌نرم‌افزارهاي ‌مربوط ‌به ‌مطالعه ‌كتاب‌هاي ‌الكترونيكي ‌اين ‌شركت ‌كار ‌مي‌‌كرد .او ‌در ‌همان ‌نشست ‌بود ‌كه ‌نوع ‌اوليه ‌نرم‌افزار ‌مايكروسافت ‌براي ‌مطالعه ‌كتاب‌هاي ‌الكترونيك ‌ (Microsoft‌ e-book‌ Reader)‌ را ‌در ‌برابر ‌چشم ‌ديگران ‌به ‌نمايش ‌گذاشت ‌و ‌شك‌ها ‌را ‌تا ‌حدود ‌زيادي ‌در ‌اين ‌باره ‌برطرف ‌كرد.

افزون ‌بر ‌اين، ‌بيل ‌هيل ‌يك ‌کست ‌ويديويي ‌را ‌هم ‌به ‌نمايش ‌گذاشت ‌كه ‌باورهاي ‌افراد ‌را ‌تا ‌حد ‌زيادي ‌به ‌چالش ‌طلبيد. در ‌ويدئويي ‌كه ‌بيل ‌هيل ‌در ‌سخنراني‌اش ‌به ‌نمايش ‌درآورد، ‌شركت ‌مايكروسافت، ‌آينده ‌نشر ‌را ‌به ‌نمايش ‌گذاشته ‌بود. ‌اين ‌ويدئو ‌در ‌واقع ‌نشان ‌مي‌‌داد ‌كه ‌نيويارك ‌تايمز ‌آخرين ‌نسخه ‌چاپي‌اش ‌را ‌در ‌سال ‌2018 ‌منتشر ‌مي‌‌‌كند. ‌در ‌حالي ‌كه ‌جمع ‌زيادي ‌مايل ‌نبودند ‌بپذيرند ‌كه ‌روزنامه‌هاي ‌چاپي ‌بايد ‌همان ‌راه ‌ارابه‌هاي ‌اسبي ‌را ‌بپيمايند ‌و ‌در ‌واقع ‌صحنه ‌را ‌خالي ‌كنند، ‌اما ‌هيچكس ‌قادر ‌نبود ‌با ‌قاطعيت ‌منكر ‌آينده ‌ديجيتال ‌و ‌ظهور ‌نسخه‌هاي ‌الكترونيك ‌روزنامه‌ها ‌شود .

برگرداندن ‌چاپ ‌به ‌قلمرو ‌عملي ‌خودوقتي ‌به ‌تحولات ‌دو ‌دهه ‌گذشته ‌نگاه ‌مي‌‌كنيم، ‌كاملاً ‌متوجه ‌مي‌‌شويم ‌كه ‌روزنامه‌ها ‌در ‌عرصه ‌محتوا، ‌طراحي ‌و ‌تكنولوژي ‌در ‌سراسر ‌جهان ‌دچار ‌تغييرات ‌عميق ‌شده‌اند .در ‌حال ‌حاضر ‌اكثر ‌روزنامه‌ها ‌مطالب ‌خود ‌را ‌به‌صورت ‌ديجيتال ‌به ‌چاپخانه‌ها ‌مي‌‌فرستند ‌كه ‌اين ‌امر ‌باعث ‌افزايش ‌تنوع ‌در ‌گرافيك ‌و ‌رنگ ‌روزنامه‌ها ‌شده ‌است .حتي ‌بانوي ‌خاكستري ‌پير ‌ (The‌ Old‌ Gray‌ Lady)‌يعني ‌روزنامه ‌نيويارك ‌تايمز ‌هم ‌عكس‌هايش ‌را ‌عمدتاً ‌در ‌صفحه ‌اول ‌به‌صورت ‌رنگي ‌چاپ ‌مي‌‌كند ‌و ‌اين ‌اتفاق ‌واقعاً ‌در ‌سال ‌1979 ‌يك ‌اتفاق ‌ناممكن ‌به ‌نظر ‌مي‌‌رسيد .نكته ‌ديگر ‌قابل ‌اشاره ‌اين ‌است ‌كه ‌كيفيت ‌و ‌طراحي ‌مطالب ‌هم ‌در ‌روزنامه‌ها ‌به ‌طرز ‌بي‌‌سابقه‌اي ‌ارتقا ‌يافته ‌است.

اما ‌با ‌اين ‌همه، ‌هنوز ‌هم ‌امكان ‌ارتقاي ‌بيشتر ‌در ‌عرصه‌هاي ‌چاپ ‌و ‌طراحي ‌براي ‌روزنامه‌ها ‌وجود ‌دارد. ما ‌عميقاً ‌معتقدم ‌كه ‌روزنامه‌هاي ‌مبتني ‌بر ‌مركب ‌و ‌چاپ ‌اكنون ‌به ‌قلمرو ‌عملي ‌خود ‌رانده ‌شده‌اند ‌و ‌منظورم ‌از ‌اين ‌موضوع ‌اين ‌است ‌كه ‌آن‌ها ‌ديگر ‌نمي‌‌توانند ‌با ‌طراحي ‌مجدد ‌يا ‌ارتقاي ‌محتوا ‌و ‌يا ‌با ‌استفاده ‌از ‌ماشين‌هاي ‌چاپ ‌رنگي ‌بهتر، ‌مخاطبان ‌رسانه‌هاي ‌الكترونيك ‌و ‌رسانه‌هاي ‌سايبر ‌را ‌جابه‌جا ‌كنند ‌و ‌يا ‌آگهي‌ها ‌و ‌مخاطبان ‌از ‌دست ‌رفته ‌خود ‌را ‌دوباره ‌احيا ‌كنند .اگر ‌مالكان ‌اين ‌نوع ‌رسانه‌ها ‌به ‌بقا ‌مي‌‌انديشند ‌و ‌مي‌‌خواهند ‌در ‌قرن ‌آينده ‌باقي ‌بمانند، ‌بايد ‌آخرين ‌آثار ‌به ‌جا ‌مانده ‌از ‌نشر ‌در ‌عصر ‌صنعتي ‌يعني ‌چاپخانه‌ها ‌و ‌ماشين‌هاي ‌توزيع ‌را ‌رها ‌سازند. ‌تنها ‌شانس ‌بقا ‌براي ‌روزنامه‌ها ‌پذيرش ‌معيارهاي ‌نشر ‌در ‌عصر ‌سايبر ‌ظرف ‌دو ‌دهه ‌آينده ‌است.

افق ‌محتوم ‌روزنامه‌هاي ‌چاپي ‌به ‌نمايش ‌درآمده ‌است، ‌اين ‌افق ‌را ‌آن‌ها ‌بايد ‌بر ‌روي ‌تصاوير ‌مانيتورها ‌ببينند ‌وگرنه ‌شانس ‌بقا ‌را ‌از ‌دست ‌خواهند ‌داد.

اگر ‌تحولات ‌تكنولوژيك ‌دو ‌دهه ‌پيش ‌با ‌همين ‌وضع ‌ ‌ادامه ‌يابد، ‌آنگاه ‌مي‌‌توان ‌به ‌طرز ‌واقع‌گرايانه‌اي ‌موارد ‌زير ‌را ‌تا ‌سال ‌2020 ‌قابل ‌پيش‌بيني ‌دانست:

 -‌قدرت ‌پردازش ‌و ‌محاسبه ‌از ‌جنبه ‌حجم ‌به ‌شدت ‌افزايش ‌خواهد ‌يافت. ‌حتي ‌مي‌‌توان ‌اين ‌انتظار ‌را ‌داشت ‌كه ‌مايكروپروسسورهاي ‌كامپيوترهاي ‌شخصي ‌بتوانند ‌تا ‌400 ‌ميليارد ‌دستور ‌را  در ‌ثانيه ‌اجرا ‌كنند.

 -‌ظرفيت ‌حافظه ‌و ‌انباشت ‌كامپيوترهاي ‌شخصي ‌به ‌ترابايت ‌خواهد ‌رسيد.

 -‌برنامه‌هاي ‌كامپيوتري ‌به ‌طرز ‌پيشرفته‌اي ‌با ‌هوش ‌مصنوعي ‌گره ‌خواهند ‌خورد  و ‌به ‌اين ‌ترتيب ‌قادر ‌به ‌اجراي ‌وظايف ‌پيچيده ‌(همزمان ‌و ‌بدون ‌مداخله ‌انسان) ‌خواهند ‌شد.

 - ‌ميكروچيپ‌هاي ‌شبكه‌اي ‌از ‌امروز ‌بسيار ‌قوي‌تر ‌خواهند ‌شد ‌و ‌حتي ‌در ‌لباس‌ها، ‌قلب ‌و ‌مغز ‌قرار ‌خواهند ‌گرفت.

 -‌طيف ‌وسيعي ‌از ‌ابزارهاي ‌اطلاع‌رسان ‌كه ‌با ‌دوام ‌بوده ‌و ‌از ‌انرژي ‌و ‌باطري ‌به ‌نيروي ‌اندكي ‌احتياج ‌دارند ‌تقريباً ‌فراگير ‌خواهند ‌شد.

 -‌شبكه‌هاي ‌ارتباطي ‌دوربرد ‌جهاني ‌با ‌ظرفيت ‌باند ‌وسيع ‌و ‌متكي ‌بر ‌مولتي ‌مديا ‌گسترش ‌خواهد ‌يافت.

پيش‌بيني ‌در ‌مورد ‌روزنامه‌ها

اما ‌در ‌مورد ‌روزنامه‌ها ‌هم ‌پيش‌بيني ‌ها ‌مبتني ‌بر ‌فرض‌هاي ‌قبلي ‌است:

 -‌تا ‌سال ‌2010 ‌محرك‌هاي ‌اقتصادي ‌و ‌مزاياي ‌بازار ‌نشر ‌الكترونيك ‌اكثر ‌پيشتازان ‌عرصه ‌نشر ‌را ‌مجاب ‌خواهد ‌كرد ‌تا ‌اكثر ‌منابع ‌خود ‌را ‌به ‌نسخه‌هاي ‌ديجيتال ‌خود ‌اختصاص ‌دهند ‌و ‌از ‌عمليات ‌مكانيكي ‌در ‌حوزه‌هاي ‌چاپ ‌و ‌توزيع ‌فاصله ‌بگيرند.

 -‌تا ‌پيش ‌از ‌سال ‌2020 ‌شركت‌هاي ‌دست‌اندركار ‌نشر ‌روزنامه ‌درگير ‌نبرد ‌زندگي ‌يا ‌مرگ ‌با ‌ناشران ‌غير ‌سنتي ‌خواهند ‌شد. ‌از ‌جمله ‌اين ‌شركت‌ها ‌مي‌‌توان ‌به ‌سي.‌ان.ان، ‌اي‌تي‌.اندتي ‌و ‌ساير ‌مشتاقان ‌كارآفرين ‌در ‌شركت‌هاي ‌دات‌كام ‌اشاره ‌كرد ‌كه ‌در ‌اين ‌عرصه ‌نيز ‌مي‌‌توان ‌به ‌شركت‌هايي ‌نظير ‌اي‌بي‌‌ ‌و ‌آمازون ‌اشاره ‌داشت. ‌محور ‌اين ‌نبرد ‌مرگ ‌و ‌زند گي ‌مخاطبان ‌و ‌دالرهاي ‌آگهي‌ها ‌خواهد ‌بود.

 -‌از ‌سال ‌2005 ‌به ‌بعد ‌از ‌حجم ‌صفحات ‌ويژه ‌نامه‌هاي ‌پايان ‌هفته ‌روزنامه‌ها ‌كاسته ‌خواهد ‌شد. ‌نيازمندي‌ها ‌و ‌نرخ ‌سهام ‌كه ‌فعلاً ‌در ‌روزنامه‌ها ‌هم ‌چاپ ‌مي‌‌شود، ‌عمدتاً ‌به ‌خدماتي ‌از ‌كانال ‌تلويزيون ‌و ‌محيط ‌وب ‌و ‌يا ‌گاهنامه‌اي ‌ديجيتال ‌تبديل ‌مي‌‌شود ‌و ‌از ‌انحصار ‌روزنامه‌ها ‌خارج ‌خواهد ‌شد.

 -‌اكثر ‌روزنامه‌ها ‌در ‌آمريكا ‌و ‌ساير ‌نقاط ‌جهان ‌تا ‌سال ‌2020 ‌از ‌نسخه‌هاي ‌چاپي ‌پايان ‌هفته ‌دست ‌مي‌‌كشند ‌و ‌آن‌ها ‌را ‌بر ‌روي ‌كاغذ ‌منتشر ‌نمي‌‌كنند.

 -‌خبرهاي ‌تازه، ‌اطلاعات ‌عمومي ‌و ‌آگهي‌ها ‌آنقدر ‌در ‌رسانه‌هاي ‌آنلاين ‌و ‌پخش‌هاي ‌زنده ‌فراگير ‌خواهند ‌شد ‌كه ‌جايي ‌براي ‌روزنامه‌ها ‌باقي ‌نخواهد ‌ماند ‌و ‌در ‌واقع ‌چاپ ‌و ‌انتشار ‌آن‌ها ‌بر ‌روي ‌كاغذ ‌نوعي ‌عرضه ‌مطالب ‌كهنه ‌به ‌حساب ‌خواهد ‌آمد.

 - ‌افزون ‌بر ‌اين، ‌رسانه‌ها ‌هم ‌قدرت ‌رقابت ‌خود ‌را ‌با ‌رسانه‌هاي ‌ديجيتال ‌و ‌خدمات ‌مبتني ‌بر ‌تلويزيون ‌و ‌محيط ‌وب، ‌از ‌دست ‌خواهند ‌داد. فقط ‌مي‌‌توان ‌براي ‌ضميمه‌هاي ‌تخصصي ‌چاپي ‌يا ‌سرگرم‌كننده ‌با ‌تبليغات ‌چاپي ‌كه ‌به‌صورت ‌اينترنت ‌در ‌آن‌ها ‌ارايه ‌مي‌‌شود، ‌شانس ‌بقا ‌قايل ‌شد.

 -‌بهترين ‌گزارشگران ‌خبري، مدير ‌ان ‌و ‌طراحان ‌از ‌روزنامه‌هاي ‌چاپي ‌به ‌سوي ‌نشر ‌الكترونيك ‌خواهند ‌رفت. ‌صفحه‌آرايي ‌براي ‌روزنامه‌هاي ‌چاپي ‌تا ‌سال ‌2020 ‌كاملاً ‌اتوماتيك ‌خواهد ‌شد ‌و ‌اين ‌امر ‌به ‌اين ‌معناست ‌كه ‌ديگر ‌نيازي ‌به ‌متخصصان ‌طراحي ‌خبري ‌وجود ‌نخواهد ‌داشت. ‌البته ‌نقش ‌عامل ‌انساني ‌و ‌در ‌اين‌جا ‌مديران ‌را ‌نمي‌‌توان ‌در ‌روند ‌گردآوري، ‌ساماندهي ‌و ‌بسته‌بندي ‌محتوا ‌ناديده ‌گرفت. كارگزاران ‌ديجيتال ‌در ‌خدمت ‌اين ‌افراد ‌درخواهند ‌آمد ‌و ‌به‌كار ‌چك‌كردن ‌تيترها، ‌فاكت‌ها، ‌شرح ‌عكس‌ها ‌و ‌اديت ‌خواهند ‌پرداخت ‌و ‌خبرهاي ‌سرويس‌هاي ‌جهاني ‌را ‌مانيتور ‌خواهند ‌كرد .تا ‌سال ‌2020 ‌به ‌تعداد ‌گاهنامه‌هاي ‌ديجيتال ‌افزوده ‌خواهد ‌شد، ‌به ‌طوري‌كه ‌تعداد ‌آن‌ها ‌از ‌همتايان ‌چاپي‌شان ‌بيشتر ‌خواهد ‌شد. ‌

البته ‌اين ‌موارد ‌عمدتاً ‌در ‌خدمت ‌بازارها ‌و ‌مخاطبان ‌تخصصي ‌خواهد ‌بود. ‌بايد ‌در ‌انتظار ‌اين ‌پديده ‌برخاسته ‌از ‌جهاني‌سازي ‌هم ‌بود: ‌پديد آمدن ‌روزنامه‌هاي ‌ديجيتال ‌با ‌حدود ‌200 ‌ميليون ‌مخاطب ‌روزانه.

روزنامه‌ نگاری و اينترنت

 

در فضاي اينترنت همه به پايان خوش اعتقاد دارند. آنان كه به جانبداري از روزنامه‌نگاري اينترنتي بيانيه صادر مي‌كنند معتقدند اين شكل از روزنامه‌نگاري -بيش‌تر به دليل سهولت دسترسي توليد‌كنندگان و مخاطبان به آن تا قدرت بياني اين رسانه تازه- نمايانگر پيشرفتي جهاني و تاريخي است.

اين ويژگي به روزنامه‌نگاري اينترنتي امكان مي‌دهد مانعي را كه مدت‌هاي طولاني بر سر راه اطلاعات و بحث‌هاي عمومي وجود داشت از ميان بردارد؛ در اين گونه بحث‌وجدل‌ها معمولاً از رسانه‌هاي سنتي به عنوان «دروازه‌بانان» ياد مي‌شود و ظاهراً اين رسانه‌ها تاكنون توانسته‌اند اين ماهيت خود را حفظ كنند .

گلن رينولدز، استاد حقوق دانشگاه تنسي آمريكا كه يكي از محبوب‌ترين وبلاگ‌هاي اين كشور را با عنوان Instapundit اداره مي‌كند، در كتاب تازه خود با نام چگونه بازارها و نوآوري به مردم عادي امكان مي‌دهد رسانه‌هاي غول‌پيكر، دولت‌هاي غول‌پيكر و ديگر غول‌ها را درهم شكنند مي‌گويد: ميليون‌ها آمريكايي كه زماني از نخبه‌سالاري موجود بهت‌زده بودند، اكنون دريافته‌اند كه بسياري از افراد بي‌نام‌ونشان مي‌توانند بهتر از سلاطين اين رشته عمل كنند .ادبيات مربوط به روزنامه‌نگاري اينترنتي كه توسط رينولدز و ديگران ارائه شده تنها به اين خاطر قابل‌قبول است كه مطالبي متنوع از چندين مقوله متفاوت را كه اكنون به صورت آن‌لاين در دسترس است و پيش از اين نبود، زير يك چتر مي‌آورد.

يكي از اين مقوله‌ها نظر يا ديدگاه‌هاي صرف است. ديگري اطلاعاتي است كه در اصل در رسانه‌هاي ديگر منتشر شده است ـ از مطالب روزنامه‌هاي شيليايي و مداخل داير ة‌المعارف‌هاي آلماني گرفته تا مقالات ارائه شده در كنفرانس‌هاي برگزارشده در فلان جزيره در مورد شيوه‌هاي حسابداري ـ كه مي‌توان بلافاصله به كمك موتورهاي جست‌وجو و وب‌سايت‌هاي مرجع آن‌ها را پيدا كرد. اخيراً، عده‌اي در حمايت از مطالب كساني كه در سازمان‌هاي خبري کاري ندارند و فقط براي وب‌سايت‌ها مي‌نويسند، اين مطالب را بسيار روزنامه‌نگارانه دانسته‌‌اند .براساس نتايج تحقيقي كه توسط پروژه زندگي آمريكايي و اينترنت مركز PEW)يك مركز تحقيقاتي در واشنگتن ـ ( منتشر شد، دوازده ميليون وبلاگ‌نويس در آمريكا وجود دارند كه سي‌وچهار درصد آن‌ها وبلاگ‌نويسي را شكلي از روزنامه‌نگاري مي‌دانند.

اين موضوع به معني بيش از چهار ميليون روزنامه‌نگار نوپا تنها در سطح وبلاگ‌نويسان آمريكايي است.

اگر تك‌تك كساني را كه خارج از آمريكا وبلاگ مي‌نويسند و كساني را كه به ديگر انواع روزنامه‌نگاري اينترنتي مشغولند به اين رقم اضافه كنيد، حجم فعالان در اين حرفه در طول ده سال گذشته بايد بيش از هزار برابر شده باشد .تحقيق مذكور در عين حال نشان مي‌دهد اكثر وبلاگ‌نويسان معتقدند كه تنها به ابرازنظرهاي شخصي مي‌پردازند و ادعاهاي گزافي كه امروز در مورد روزنامه ‌نگاري اينترنتي مي‌شود دخلي به آن‌ها ندارد. مقوله‌اي كه بيش از همه بر لفاظي‌هاي روزافزون در مورد جايگزين شدن سازمان‌هاي خبري سنتي تأثير مي‌گذارد «روزنامه‌نگاري شهروندي» است، يعني وب‌سايت‌هايي براي انتشار مطالب افرادي كه کاري در سازمان‌هاي خبري ندارند اما عملكرد مشابهي دارند .شهروندان روزنامه‌نگار ظاهراً تازه‌كارهاي خلاقي هستند كه راجع به اتفاقاتي كه در محل زندگي يا كار آن‌ها مي‌افتد كسب اطلاعات مي‌كنند، يا كساني كه در مقايسه با سازمان‌هاي خبري نام‌آشنا، از دنيا تصويري كامل‌تر و غني‌تر ارائه مي‌دهند و همچنين ما را از شر خودبيني و تكبري كه اغلب روزنامه‌نگاران به نمايش مي‌گذارند نجات‌ مي‌دهند.

بزرگ‌ترين وب‌سايت روزنامه‌نگاري Oh My News است كه دفتر اصلي آن در سئول است و كاركنان آن شامل مديراني هستند كه به آثار رسيده‌ از سوي حدود چهل‌هزار داوطلبي كه براي آن‌ها مطلب مي‌فرستند سر‌ و سامان مي‌دهند. هونگ اون تائك، مدير اين وب‌سايت، بيانيه كوتاهي در آن منتشر كرده كه براساس آن: ابزارهاي سنتي كسب و انتشار اخبار به سرعت از اين الگوي تازه عقب مي‌افتند...

ما بر اين باوريم كه اخبار تنها توسط امثال جورج بوش يا بيل گيتز آفريده نمي‌شود، بلكه مهم‌تر از آن‌ها، توسط مردماني آفريده مي‌شود كه اجازه دارند در كنار يكديگر فكر كنند. اخبار نوعي تفكر جمعي است. اين ايده‌ها و اذهان مردم است كه وقتي شنيده مي‌شود دنيا را تغيير مي‌دهد . اما واقعاً روزنامه‌نگاري شهروندي چه چيزي براي ما به ارمغان آورده است؟ سؤال سختي است، تاحدودي به اين دليل كه آنان كه واقعاً به چيزي باور دارند، تبحر زيادي دارند در اين كه به كمك ريشخندهاي بي‌رحمانه ‌شان زندگي را به كام آنان كه ترديد به دل راه مي‌دهند تلخ كنند. تاكنون هيچ «روزنامه ‌نگار سنتي» آن‌قدر ابله نبوده است كه به ايده تعلق به گروه نخبگاني كه شهروندان عادي حق ورود به آن را ندارند تن در دهد يا از آن دفاع كند.

دستاوردهاي روزنامه‌نگاري در بالاترين سطح خود، يعني خبررساني‌هايي كه تجاوزهاي طرح مقابله با تروريسم به آزادي‌هاي مدني را برملا ساخت، خبررساني كه دولت جورج بوش را برآشفت، از روزنامه‌ها و شبكه‌هاي تلويزيوني قديمي شهرهاي بزرگ بيرون آمد نه از روزنامه‌نگاران اينترنتي؛ هرروز اكثر گزارش‌هاي مستقل از رويدادهاي جهان از همان منابع سنتي مي‌آيد. روزنامه‌نگاري شهروندي، حتي در بهترين و شورانگيزترين حالت خود شبيه به صفحه نظراتي معمول و معقولانه در روزنامه‌ها و مجلات است و نه صفحه‌اي كه نظرات جسورانه، فوق‌العاده‌، و ممنوعه‌اي را ارائه كند كه به صورت ديگر در اختيار مردم قرار نمي‌گرفت. اكثر روزنامه‌نگاري‌هاي شخصي به مخاطباني بسيار كم و مشخص دارد. ديويد وينبرگر، يكي ديگر از طرفداران روزنامه‌نگاري از طريق رسانه‌هاي تازه، اين وضعيت را با دستكاري تكيه‌كلام اندي وارهول بيان كرده است: در فضاي وب، هركس نزد پانزده نفر مشهور است.

گزارش دادن ـ  به معني سنتي آن كه بر اساس آن، عضوي از يك طبقه کاري مشخص از مرزهاي مرسوم جغرافيايي و طبقاتي مي‌گذرد تا به جايي برود كه رويدادهاي مهم در آن رخ مي‌دهد، تا از مردمان قدرتمند سؤالات جسورانه و گستاخانه بپرسد، تا با كلامي قابل‌اعتماد و ساده به عموم مردم گزارش بدهد ـ پديده‌اي متمايز و نسبتاً نوست. شايد بتوان گفت اين پديده در آمريكا و در اوايل قرن نوزدهم بروز كرد، مدت‌ها بعد از اين كه بنيان‌گذاران اين كشور نخستين متمم قانون را نوشتند، و بعد در جهان گسترده شد و هنوز هم به گسترش خود ادامه مي‌دهد. اين نوع گزارشگري ابزار اجتماعي قدرتمندي است، چرا كه منبع اطلاعاتي مستقلي درمورد دولت و ديگر قدرتمندان در اختيار شهروندان قرار مي‌دهد.

لزومي ندارد اين گزارشگران دروازه‌بانان جامعه يا حرفه‌اي‌هايي باشند كه براي كارشان پول مي‌گيرند؛ آن‌ها فقط بايد آن بيرون بروند و كارشان را انجام دهند.

اينترنت چندان براي گزارشگري فضايي بي‌ربط نيست، بلكه بالقوه بهترين ابزار گزارشگري است كه تاكنون ابداع شده است. بعضي جاها مثل سايتي كه روي ياهو توسط كوين سايتز اداره مي‌شود به طور مداوم روزنامه‌نگاري خوبي ارائه مي‌كنند كه حس اينترنتي‌اي متمايز دارد نه حسي از يك هدف تازه تعيين‌شده.

البته براي پيشرفت در اين مسير لازم است كه گزارشگري اصيل را به عنوان يك فضيلت زنده نگه داريم و از اينترنت براي پيدا كردن راه‌هاي جديد جهت ارائه مطالب تازه استفاده كنيم ـ و اين امر هم به‌ناچار سرانجام توسط كساني تحقق مي‌يابد كه اين كار را به صورت تمام‌وقت انجام مي‌دهند نه کسانيکه كه كارهاي روزانه ديگر هم دارند .روزنامه‌نگاري اکنون از اعتماد‌به نفس بالايي برخوردار نيست، و مبلغان اينترنت عملاً چون گونه‌هايي با حداكثر ميزان اعتماد‌به‌نفس هستند كه در آزمايشگاه خلق شده‌اند.

 آن‌ها در ادبيات اين حوزه بر روزنامه‌نگاري سنتي پيشي جسته‌اند؛ روزنامه‌نگاران سنتي‌اي كه به چالش‌هاي آن‌ها پاسخ مي‌گويند معمولاً يا بي‌خبر از همه‌جا هستند و يا مرعوب آنها و لبريز از عذرخواهي.

 البته تا به امروز، چندان هم‌خواني ميان ادعاهاي مربوط به ظرفيت‌هاي موجود در روزنامه‌نگاري بدون‌روزنامه‌نگار و آن‌چه كه افرادي كه عملاً به اين فعاليت مي‌پردازند توليد مي‌كنند ديده نمي‌شود. با حركت روزنامه‌نگاري به سوي اينترنت، برنامه اصلي بايد انتقال خبرنگاران به اينترنت باشد و نه زدودن آن‌ها از اين حوزه. منابع مورد استفاده: سرنوشت روزنامه چاپي درقرن بيست ويک ،آينده رسانه ها ، همشهري وگام به گام با رسانه ها پيش رفت .

.

 

   www.esalat.org