سـلطان احـــمدی

 

دوكتور محمد اشرف غنى که در يك ويدئو كنفرانس با شوراى اتلانتيك امريكا- روز پنجشنبه، ۲۲ جوزا، صحبت داشت، جسیکا دوناتی، خبرنگار "وال استريت ژورنال" از وی پرسید: اگر یک شرط طالبان برای صلح، استعفای شما و ایجاد ادارۀ موقت باشد، حاضر به استعفا استید؟

دوکتور اشرف غنی گفت: ”بزرگترین اشتباه دکتر نجیب الله همین بود که اعلان کرد استعفا می دهد. ما این فیلم را پشت سر گذشتانده ایم و امیدواریم که دوباره تکرار نشود، چون میدانیم که فرجام آن چه است.”

 

جنرال عظيمى! تو اين مسئله را به يقين كامل ميدانى كه دوكتور نجيب الله تا تاريخ پناهنده شدنش در دفتر سازمان ملل متحد به هيچ مرجع با صلاحيت ”استعفا” نداده و در اين مورد هيچ سند رسمى وجود ندارد چناچه ”فريد مزدك” يكى از مهره هاى سياسى كودتا نيز در مصاحبهء با تلويزيون بى بى سى اين مسئله را چنين توضيح داد: ”دوكتور نجيب الله هيچ وقت موضوع استعفايش را مطرح نه ساخت” و اما آنانيكه به منظور اهداف و مقاصد سياسى شان اعلاميهء مؤرخ ٢٨ حوت ۱۳۷۰ مطابق ١٨ مارچ ١٩٩٢ رييس جمهور را ”استعفا” تلقى مى كنند آنها يا اينكه نميدانند و يا اينكه نمى خواهند بدانند كه اعلاميهء مذكور فقط به خاطر اعتماد سازى و تسريع عمليهء صلح ملل متحد ميان دولت جمهورى افغانستان و مخالفين سياسى دولت از طرف دوكتور نجيب الله داده شد. اگر به متن اين اعلاميه دقت شود ديده مى شود كه كاملاً اعلاميهء مشروط است. طوري كه به همه معلوم است سرمنشی سازمان ملل متحد بتاريخ ٢٧ جنورى ١٩٩٢ بيانيهء خويشرا دربارهء افغانستان براى دريافت يك راه حل سياسى و خاتمه بخشيدن جنگ طولانى در اين كشور ايراد كرد و مصمم به تعقيب جدى آن شد كه در متن بيانيه چنين آمده است: ”. . . اكنون به نظر من وقت آن فرارسيده است كه به منظور رسيدن به يك راه حل سياسى همه جانبه قدم هاى استوار برداشته شود. بناً در رابطه باين موضوع از جانب اقشار جامعه و نمايندگان مختلف افغانها به پيمانهء وسیعى مشتمل بر رهبران سياسى، روحانيون و مشران اقوام، گروپهاى اپوزيسيون، قوماندان هاى مقاومت و شخصيت هاى سرشناس به اينجانب تاكيد بعمل امده است تا در جهت انعقاد يك گردهمايى افغانها اقدام بعمل بياوريد تا آنها را قادر سازند كه در مورد ايجاد يك دورهء انتقالى و همچنان يك ميكانيزم دورهء انتقالى با هم به توافق برسند كه بالاثر منتج به تاسيس يك حكومت باقاعدهء وسيع از طريق انتخابات آزاد و عادلانه خواهد شد. همچنان اينگونه يك گردهمايى را حكومات ذيدخل نيز تاييد كرده و از آن پشتيبانى به عمل اورده اند. تا جاييكه به من مربوط است، من آمادگى خويشرا براى تنظيم تدوير همچو يك گردهمايى با اشتراك هر چه بيشتر از اقشار جامعهء افغانى را كه مقدور باشد در يك محل خارج از منطقه، اظهار ميدارم.” بناً با در نظرداشت نكات فوق، من به نمايندهء خاص خود آقاى بينن سيوان هدايت داده ام تا به منظور تنظيم و تدوير اين نوع گردهمايى، مساعى جدى و مشوره هاى نهايى خويش را به انجام برساند." دوكتور نجيب الله به خاطر ختم جنگ و خونريزى ميان افغانها و تحقق مشى مصالحهء ملى در رابطه با مساعى سرمنشى ملل متحد جهت پيشبرد يك حل سياسى مسئله افغانستان توسط اعلاميهء مؤرخ ٢٨ حوت ١٣٧٠ مطابق ١٨ مارچ ١٩٩٢ با آنچه سرمنشى در گزارش خويش به ٤٦ مين اجلاس اسامبلهء عمومى اظهار داشته بود كاملاً موافقت كرد و در بخشى از آن آمده است: ”. . . علاوتاً به آقاى بينن سيوان مبنى بر پيشنهاد پطروس غالى سر منشى ملل متحد و بر اساس تعهدى كه من به مردم افغانستان سپرده ام بار ديگر اطمينان دادم كه اينجانب بر اشتراك شخص خويش در گردهمايی پيشنهاد شدهء افغانى به حيث بخشى از پروسهء ملل متحد كه ميزبان آن جلالتماب سر منشى ميباشد اصرار نخواهم ورزيد.” قابل ذكر است كه متن اعلاميهء رييس جمهور را ”روساى مجلسين شوراى ملى، شوراى وزيران، هيات اجرائيهء شوراى مركزى حزب وطن، رهبرى قواى مسلح، اعضاى ستره محكمه، رهبرى څارنوالى، روساى احزاب سياسى، و جميعت رستگارى ملى” تاييد و امضاء كرده اند كه هموطنان ما از آن آگاهى دارند و هم احتمالاً نزد بسيارى اشخاص كاپى امضا هاى مذكور موجود باشد.

 

 من از همه مخالفين سياسى ”دوكتور نجيب الله” مى پرسم كه آيا ”اصرار به اشتراک نه کردن در يك گردهمايى” معنى استعفاء را ميدهد؟! بى ترديد كه پاسخ اين سوال منفىیست و هيچگاه منتج به استعفاى رييس جمهور شده نمى تواند. حيرت انگيز است شخصي كه مهرهء اصلى نظامى ”ستون پنجم” در كودتاى اپريل ١٩٩٢ بوده و از همه توطئه ها نه تنها اينكه با خبر است بلكه مجرى اين فاجعه نيز به شمار مى آيد، به گفتهء عوام، ”خوده ده درِ ديوانگى زده” گويى كه اين جنرال بيچاره! از هيچ چيز خبر ندارد! و حالا با نهايت وقاحت و پُر رويى دربارهء گفتار ”نامستدل” دوكتور اشرف غنى تبصرهء نادرستى را در صفحهء فيسبوكش به نشر رسانده است.

جنرال عظيمى! تا جاييكه ديده مى شود تو هنوز هم با بسيار ديده درايى و سماجت به حيث سر دستهء "كودتاچيان" ذره بين در چشم و زاغنول در دست، با كاوش ”خندق خشكيدهء جعل و تذوير” در پى همان ترهات تكرارى باطل شدهء خودت هستی و بيهوده تلاش کرده ای كه آنرا بازنويسى كنی تا به پندار باطلت وطن فروشى و اعمال شنيع و جنايتبار خود و همدستانت را در رابطه به ”ناكام کردن پلان پنج فقره يى صلح ملل متحد” و براندازى نظام جمهورى افغانستان زير چتر گفته هاى نادرست دوكتور محمد اشرف غنى بپوشانى و خوشخيالانه دل خوش كنى كه: ”گويا استعفای نجيب الله بود كه باعث اين همه بحران در كشور شد!! و با سراسيمگى به كمك شبكه هاى استخباراتى تلاش مى كنى تا با توسل به دروغ اگر بتوانى پاى خود و همدستان جنايتكارت را به سادگى از اين فاجعهء قرن بيستم افغانستان به سلامت بيرون آورى! اما به گفتهء زنده ياد دوكتور اكرم عثمان ”جنرال بروتوس!” تو بايد بدانى كه ديگر اين شگرف ها کهنه شده اند چه با گذشت بيست و هشت سال و اندى از اين فاجعهء خونين در كشور كه تا هنوز مردم ما در دود و آتش اين جنگ نيابتى قدرت طلبان مى سوزد نسبت به هر زمان ديگر دوست و دشمن خود را شناخته اند و نيازى به تعبير و تفسير تو ياوه سرا و مزدور اجنبى ندارند. تو اين را بايد بدانى كه دوكتور اشرف غنى با بيان اين مطلب در پى كار خويش است و هـيچگاه بار سنگين جنايات ترا از شانه ات دور نخواهد کرد.

جنرال عظيمى! تو بارها از ”استعفاى” دوكتور نجيب الله سخن. مى گويى اما تاريخ و مقام منظورى”استعفا” رامعرفى نمى كنى؟!. اگر مراد، تو از استعفا اعلاميهء رييس جمهور باشد؟ كاملاً به خطا رفته يى!. در صفحهء ٥٤٨ كتاب ”اردو و سياست . . .” نوشته يى كه: ”بتاريخ ٢٥ حمل ١٣٧٠ دوكتور نجيب الله رتبهء جنرالى را به دگروال هادى طبق پيشنهاد خودم منظور نمود. آيا گاهى به تناقض گويى گفته هايت متوجه شده يى ياخير؟!. چگونه ممكن است كه رييس جمهور مستعفى صلاحيت قانونى منظورى رتبهء جنرالى را داشته باشد؟!. ٢ – در صفحهء ٥٤٩ چنين مى نويسى: ”در ٢٦ حمل بوتسالى معاون بينن سيوان در گارنيزيون نزدم آمد و گفت: الى تطبيق پلان ملل متحد قدرت را نظاميان مثلاً شما بدست بگيريد قرار است بعد از ”استعفاى رييس جمهور” سه چهار روز قدرت را در راس يك شوراى نظامى بدست گرفته و تا آمدن پانزده نفر افغانهاى مقيم در غرب، شوراى نظامى كشور را اداره كند و بعداً قدرت را به آنها بسپارد. . . .”.

جنرال عظيمى! حتماً توجه مى كنى! كه بوتسالى به وضاحت از كلمهء ”بعد از استعفاى رييس جمهور” مسووليت شوراى نظامى را با خودت مطرح مى كند. معنى اين سخن اينست كه رييس جمهور ”دوكتور نجيب الله” هنوز مستعفى شناخته نشده است و رييس جمهور برحال كشور است. ٣ - به اساس گفتهء خودت سيد اعظم سعيد تو را برادر كلان خطاب مى كند و قطعات گارد ملى را تحت قوماندهء گارنيزيون كابل قرار ميدهد و فتاح قوماندان هوايى و مدافعهء هوايى مى گويد: ديگر من از اوامر وطنجار اطاعت نمى كنم و به اوامر ستر درستيز ”دلاور” و گارنيزيون كابل گردن مى نهم. اگر پلان خصمانه يى بر ضد دولت نداشتى چگونه چنين حرفها را بحيث يك فرمانده نظامى تحمل كردى و آنها را باين بى دسپلينى شان متوجه نکردی؟ اگر خودت در اين باره چيزى نمى گويى همه ميدانند كه حتماً ”زيرِ كاسه نيم كاسه” بوده و خودت با اظهار چنين آمادگى ها از جانب جنرالان همفكرت سنجش قوتهاى كودتا را روى خريطه آماده مى كردى. تا جايي كه از اين گفته ها معلوم مى شود، برادر كلان يعنى ”سردستهء كودتاچيان” و بعداً واضح شد كه خودت همين نقش را بسيار ماهرانه انجام دادى! من نمى دانم در موجوديت رييس جمهور و سه وزير قواى مسلح كشور چه ”طلسم” را به كار بستى كه از نمايندهء راديوى بى بى سى گرفته تا نمايندهء سفارت ”روسيه” و ساير اشخاص، بلندپايهء حزبى - دولتى به دورت حلقه مى زنند و از تو مدد مى طلبند سفير روسيه ”پاستوخوف” توسط نماينده اش با خودت دربارهء پوسته هاى امنيتى اطراف سفارت نظر خواهى مى كند و مهمتر اينكه دربارهء خروج ديپلماتهاى سفارت خويش با خودت مشوره ميكند؟ فكر ميكنم ”سفير روسيه” نيز خودت را مانند قوماندان گارد ”برادر كلان” خطاب كرده باشد؟!. در حقيقت گارنيزيون كابل به قوماندانى خودت همه كارهء مملكت بوده حتى وظيفهء وزارت امور خارجه را نيز بعهده گرفته بود! تا جاييكه ديده مى شود قوماندانى گارنيزيون شهر كابل به قوماندانی خودت به مركز تجمع سياسى- نظامى ”كودتاچيان” مبدل شده و سرنوشت مردم بى دفاع افغانستان مخصوصاً شهر كابل از همين جا رقم مى خورد.

جنرال عظيمى! عدم اطاعت اين جنرالان ”كليدى” قواى مسلح از مسوولين شان و اعلان صريح اطاعت از قوماندهء خودت اگر معنى تشكيل يك حلقهء ”كودتايى" را به دور خودت نمى دهد؟ پس اين همه نشست هاى دور از نظر سه وزير قواى مسلح و سرقوماندان اعلى و عهد و پيمان براى تضعيف ”رهبرى قواى مسلح" به چه منظور صورت مى گرفت؟ تو بگويى يا نگويی اين را گويند ”كودتاى خزنده”.

جنرال عظيمى! مى گويند كسي كه دروغ مى گويد براى آنكه دروغش را به حقيقت نزديك کند دهها دروغ ديگر را به آن پيوند ميزند. تو هم به چنين تلاشهاى بيهوده دست ميزنى و سالهاست كه عمر عزيزت! را صرف چنين دروغبافيها کرده يى. چرا تو يكبار واقعیت را بيان نمى كنى تا مادام العمر از دروغ گفتن خود را فارغ البال کنی؟ و هم كار لعنت فرستادگان را نسبت به خودت سهل و آسان کنی؟

عظيمى! خودت و همدستانت يا اينكه نخواستيد و يا اينكه نتوانستيد كه بخاطر منافع ملى حوادث چگونه شكل گرفت؟ حوادث و رويدادها در اواخر ١٣٧٠ نشان ميدهد كه پس از به قدرت رسيدن بوريس يلتسين، دولت روسيه براى ستر سرحدات جنوبى اش وارد يك استراتيژى جديد يعنى اعمار يك نوار در سرحدات آسياى ميانه در وجود يك ”حكومت اسلامى” دوست ماسكو شد كه سفر برهان الدين ربانى در عقرب ١٣٧٠ مطابق نومبر ١٩٩١ در ماسكو نشانهء ازين استراتيژى جديد روسيه بود.

الكساندر روتسكوی معاون رئیس جمهور روسیه با برهان الدین ربانی (وسط)، نوامبر ۱۹۹۱

در بخشى از اين اعلاميهء مشترك مقامات روسيه و هيات مجاهدين آمده است ”طرفين انتقال تمام صلاحيت هاى دولتى را در افغانستان به حكومت انتقالى اسلامى تاييد مى كند”. تحقق اين اعلاميه و استراتيژى روسيه بدون براندازى دولت ”دوكتور نجيب الله” امكان پذير نبود. در حقيقت پس از صدور اعلاميهء مشترك مقامات روسيه و هيات مجاهدين دو پلان در برابر هم قرار گرفت :

١ - پلان پنج فقره يى صلح ملل متحد

٢ - پلان تاسيس حكومت انتقالى اسلامى تحت حمايت ماسكو از همين جاست كه بغاوت مليشهء دوستم در چارچوب يك برنامهء خاص زير نظر شبكه هاى استخباراتى ”روسيه - ايران - پاكستان و عربستان سعودى شكل گرفت كه عامل اصلى ناكامى عمليهء صلح ملل متحد شد. هدف اساسى بغاوت شمال به قدرت رسانيدن حكومت مورد نظر ماسكو در كابل بود. شبكه هاى اسخباراتى روسيه بازى اپراتيفى را با برخى از رهبرى ”حزب وطن” طورى سازمان داد كه به آنها گفته شده بود: ”دوكتور نجيب الله” حاضر نيست از قدرت كنار رود و سياست مصالحه را تحقق بخشد بنابر آن اگر دوكتور نجيب الله از قدرت كنار زده شود تنظيم هاى مجاهدين به شمول احمد شاه مسعود حاضر هستند با رهبرى ”حزب وطن” ”منفى نجيب الله” مصالحه کرده و يك ”تركيب جديد دولتى” را به وجود بياورند كه در صورت تطبيق اين سناريو به تطبيق عمليهء صلح ملل متحد ضرورت ديده نمى شود به همين دليل بود كه فردا يا پس فرداى پناهنده شدن دوكتور نجيب الله به دفتر ملل متحد داد و فرياد وكيل وزير خارجه به حيث وكيل كودتاچيان بلند شد كه نجيب الله مصالحه نمى كرد فقط حرف ميزد. در همين روز بود كه مژدهء كنار رفتن ”نجيب الله” به حيث مانع صلح به مردم داده شد. درين مورد به ميز مدور تلويزيون يك، دولتى فدراتيف روسيه به عنوان :”افغانستان سى سال بعد” ”آيا ما پيروز شديم يا شكست خورديم؟” به حيث يك سند معتبر تاريخى از طريق ”يوتيوب” مي توانيد دسترسى پيدا كنيد. خلاف ادعاى مغرضانهء جنرال عظيمى دوكتور نجيب الله نه در روزهاى آخر بلكه در سال ١٣٦٥ براى اولين بار ”لفظ صلح و مصالحه” و دعوت براى آشتى را به كار برد تا اينكه مصالحهء ملى به حيث ”سياست رسمى حزب و دولت” معرفى شد. از آتش بس يكجانبهء دولت با مخالفين تا پيوستن آنها به پروسهء صلح و آشتى ملى، رهايى هزاران زندانى مخالف دولت، معطلى حكم اعدام ده ها زندانى سياسى از طرف مقام رياست جمهورى، زمينهء فرآهم ساختن عودت ده ها هزار مهاجر به وطن و نيز پيوستن هزاران فرد مسلح مخالف دولت و دست كشيدن آنها از جنگ دست آوردهاى مشخص سياست مصالحهء ملى دولت جمهورى افغانستان و حزب وطن بود كه تحت رهبرى ”دوكتور نجيب الله” تحقق يافت و در اخير بيشتر از دو ثلث كابينهء مرحوم خالقيار را اشخاص غير حزبى ”تكنوكرات ها - شخصيت هاى مستقل و استادان پوهنتون” تشكيل ميداد.

جنرال چهارستاره! پس از پناهنده شدنِ ”دوكتور نجيب الله” اين هدایت را از كى دریافت کرده بودى؟ كه به نمايندگى قواى مسلح جمهورى افغانستان! با موهاى ”ژوليده" و شانهء چركين در دست با چرب زبانى ميرزا قلم در موجوديت وزير دفاع و وزير امور داخله غرور و قامت، قواى مسلح قهرمان كشور را شكستى و آن مدافعين راستين وطن را دستور همكارى و اطاعت از ارتجاعى ترين و ”سياهترين” نيروهاى ”ضد ترقى و تحول" دادى؟ آيا گاهى هم با خود فكر كرده يى كه با تطبيق پروژهء ”روسها” چه جنايت عظيم و نابخشودنى را شما در حق مردم انجام داديد؟ و اين تو و همدستانت بوديد كه به نابودى اردوى چهار صد هزار نفرى جمهورى افغانستان كمر بستيد و به حكم باداران تان آنرا عملى کردید. شما تاحدى رسواى عالم شده ايد كه هيچكدام تان نمى توانيد از آن پرده پوشى كنيد. مقولهء يى است: ”حقيقت به سرسختى پيروز مى شود” در اين اواخر ”جنرال ملك معاون دوستم” با وجودي كه خودش نيز درين ماجراى خونين شامل بود در صفحهء فيسبوكش تحت عنوان ”هفت سال از ياد رفته” نقاب از رخ خاينين وطن برميدارد و چهرهء واقعى شما ”كودتاچيان" را با چشمديدهايش به خاطر اگاهى نسل جوان كشور آشكار مى سازد. جنرال ملك ”اولين اقدام، دوستم را در رابطه به تطبيق پلان ”روسيه” براى براندازى دولت دوكتور نجيب الله افشاء مى كند. وى روشن مى سازد كه دوستم برايش مى گويد: ”رفقا تصميم گرفته اند كه دوكتور نجيب را كنار بزنند”! ملك مى نويسد: چگونه پيغام دوستم را در كابل به سيد اكرام پيگير رساندم كه در آنجا محمود بريالى، نجم الدين كاويانى، فريد مزدك، خان آقا سابق رييس امنيت بلخ با دو تن مشاورين روسى ”غرق نشه” در بارهء براندازى دولت نجيب الله پلان سازى مى كردند بعداً من و پيگير به خانهء وكيل وزير خارجه رفتيم و پس از جست و جوى جنرال عظيمى نزد آصف دلاور رفته و پس از اخذ منظورى پيشنهاد دوستم به حيث مسؤول نظامى شمال به كمك جنرال فتاح قوماندان هوايى و مدافعهء هوايى توسط طياره به مقصد بلخ پرواز كردم . . . ”. اين اقدامات در وقتى صورت مى گيرد كه نجيب الله رييس جمهور بر حال و مصروف پيشبرد وظايف ”حزبى - دولتى” بود. ”تبصرهء نويسنده” همچنان جنرال ملك از ملاقات مخفى دوستم در شب تاريك باهيات خاص دولت روسيه و قونسل روسيه در مزارشريف در موجوديت جنرال مؤمن در حيرتان پرده بر ميدارد.

جنرال عظيمى! با اين همه حقايق انكار ناپذير چرا باصطلاح ”دو پا را در يك موزه” كرده هنوز هم در نوشته هايت لجوجانه حقايق را پنهان مى كنى؟! در حاليكه ويدئوكلپ هاى ثبت شده در گارنيزيون شهر كابل كه در فضاى مجازى قابل دسترسى است به حيث اسناد معتبر تصويرى غيرقابل انكار نشاندهندهء تسليمى برخى از افراد ”جاه طلب و فاقد احساس و مسووليت رهبرى حزب وطن” و عده يى از جنرالان بى وقار و مزدور به سردستهء شوراى نظار ”احمدشاه مسعود” است و تو عظيمى ملبس با فرم و نشان پرافتخار عسكرى كه روزهاى غرور و عظمت نظام جمهورى افغانستان را به ياد مى آورد كه روزى با همكاران اركانحرب خود جلسات نظامى را به خاطر تامين امنيت كشور و خاصتاً پايتخت در چوكات قوماندانى گارنيزيون كابل برگزار مى كردى اما درين ويدئو ديده مى شود كه نه با هم قطاران و هم مسلكانت بلكه در مقابل بى سواد ترين افراد به ظاهر نظامى كه در واقعیت امر به اصطلاحات نظامى هيچ پى نمى برند با جثهء تنومند اما رنگ پريده و خجل به خاطر دفاع شهر كابل به ”پكول پوشان!” گزارش مى دهى و به گفتهء خودت از "خريطهء بى زبان” طلب كمك مى كنى! در تاريخ اردوى افغانستان كسى به معامله گرى و بى همتى و عهد شكنى تو نيامده است؟! شما روسياهان تاريخ به جاى يك دولت ”سيكولار"، جنگسالارانى را بر سرنوشت ملت افغان حاكم کردید كه تا امروز در آن ملك با وجود فوران میلياردها دالر از طرف جامعهء جهانى و حضور نظامى آنها از امنيتى در كشور خبرى نيست و به جاى قانون ميلهء تفنگ حكمرانى مى كند و مردم حسرت دوران حكومت ”نجيب الله” را ميخورند. مقوله ايست كه ”اعتراف مظهر شجاعت است” چون شما كودتاچيان فاقد جوهر ”شجاعت” هستيد بناً بعمل كودتايى تان اعتراف نمى كنيد.

جنرال عظيمى! در حكومتى كه همزمان "وزير امنيت دولتى، معاون وى، رييس اركان قوماندانى عمومى گارد ملى” به دستور كودتاچيان در دفاتر كارى شان ترور مى شوند نام اين عمل خونين اگر به ادعاى نادرست تو معامله گر كودتا نيست پس چيست؟ هيچكس نمى تواند كودتاى شما را چيز ديگرى توجيه كند زيرا كودتاى اپريل ١٩٩٢ به وسيلهء خودت و همفكرانت ”اظهر من الشمس است و ديگر جاى بحثى براى آن باقى نمى ماند.

جنرال عظيمى! تو هميشه حقيقت را پنهان ميكنى به گونهء مثال: از كودتاى جنبش ملى اسلامى و شركايش در برابر شوراى نظار چشم پوشى مى كنى و از نقش خودت درين كودتاى ناكام به حيث جنرال شكست خورده خجالت مى كشى؟ آخر سر در گريبانت كن ترا به مقدساتى كه به آنها باور دارى سوگند مى دهم كه تو از اين پلان كودتا خبر نداشتى؟! آخر كمى شرم كن. ماجراى كودتا را طورى مانند يك سيل بين حكايت مى كنى كه گويا افكار خودت فقط متوجه چار عدد شيشهء شكستهء اپارتمان و گرد و خاك نشسته بر روى المارى كتابهايت بوده و بس، گويى كه ذرهء از تحركات و پلان نظامى جنبش اسلامى خبر نداشتى!! و فكر ميكنى كه با اين صحنه سازى ها در نوشته هايت مردم را قانع مى کنی! اين دگر صاف و ساده خود را فريب دادن است و خوانندگان نوشته هاى خودت اطفال خرد سال مکتب نيستند بلكه افراد باهوش و باخردى اند كه بسيارى آنها يا اينكه در صحنه حضور داشتند و يا اينكه نظاره گر و شاهد اعمال ضد ملى خودت و همفكرانت بوده اند البته با اين طفره رفتن ها نمى توانى آنان را به سادگى فريب دهى ”لعنت الله على الكاذبين”.

بى تعارف تو جنرال با استعدادى هستى اما اى كاش! همين استعدادت را در راه ”بيان واقعیت ها و حفظ منافع ملى” كشور بكار مى گرفتى نه در تزوير و دسيسه سازى و كودتاها و عهدشكنى ها و بى وفايى ها به ياران . . .!

جنرال عظيمى! خودت با همه مهارتى كه به دروغ گويى دارى نمى توانى خود و همدستانت را از زير بار حقايقى كه در رابطه به كودتاى شما بر ضد "عمليهء صلح ملل متحد" در اپريل١٩٩٢ بانجام شد با حقايق و چشمديدهاى جنرال ملك سابق معاون سياسى دوستم كه از طريق فضاى مجازى در فيسبوكش به نشر رسيده است بيرون بكشى اين حقايق ديگر ثبت تاريخ شده است و كسى توان ايستادگى در برابر تاريخ را ندارد. در فرجام باز هم دروغ ”شاخدار” ديگرى:

تو خود را بحيث جنرال وفادار نجيب الله تا روزى معرفى مى كنى كه به پندار نادرست و باطل خودت گويا دوكتور نجيب الله قصد ”فرار! ” مى كند!!. و باز هم وقيحانه ادعا مي کنی كه: ”چرا رييس جمهور موضوع رفتنش را با من در ميان نگذاشت؟ چرا بالاى من اعتماد نکرد؟ تا من تدابير سفرش را به شكل بهترى تنظيم مى كردم؟! . . .”

جنرال عظيمى! در اين رابطه بهتر است كه در تماس با كارشناسان مسلكى و حقوقدانان معلومات خود را تكميل كنى زيرا ”خروج مصؤون” دوكتور نجيب الله جزء توافق عمليهء صلح ملل متحد بود اينكه چرا ”دوكتور نجيب الله” بدون تماس با تو جنرال وفادارش! به طرف ميدان هوايى حركت كرد؟ پاسخ اين سوال را نسبت به هر مسوول دولتى ديگرى خودت به مراتب بهتر ميدانى كه اين تصميم سرمنشى سازمان ملل متحد بود نه تصميم شخصى دوكتور نجيب الله. اينكه خودت مامور شدى تا پس از ”ترور سياسى” نجيب الله و آنهم با سپرى نمودن چهار و نيم سال پناهندگى سياسى در محوطهء ملل متحد چنين كلمات نادرست و مغرضانه را در حق وى استفاده کنی بايد بگويم كه تو ماموريت خود را انجام داده اى و بس. اقدام به خروج مصوون رييس جمهور مطابق توافق ملل متحد پس از نشست طيارهء مخصوص سرمنشى ملل متحد در ميدان هوايى كابل صورت گرفت كه ”امنيت داخلى و خارجى ميدان هوايى را كارمندان وزارت امنيت دولتى و لواى ٢ قوماندانى عمومى گارد به عهده داشتند اما اينكه چرا در همين شب، قبل از نشست طيارهء سرمنشى ملل متحد مليشهء دوستم بدون استيذان سرقوماندانى اعلى و وزيرا منيت دولتى مخفيانه در داخل ميدان هوايى جابجا شده بود پاسخ آنرا بايد جنرال چهار ستاره بدهد نه كس ديگر.

جنرال عظيمى! طيارهء مخصوص سرمنشى ملل متحد به منظور انتقال ”دوكتور نجيب الله” وقتي كه به ميدان هوايى كابل نشست انجام داد باساس تصميم سرمنشی ملل متحد انتقال مصوون ”دوكتور نجيب الله” توسط همين طياره بايدصورت مى گرفت تا پس از آن ”شوراى بيطرف پانزده نفرى افغانها” به كمك ملل متحد وارد كابل مى شد زيرا اين پروسه جز ”توافقنامهء عمليهء صلح ملل متحد” بود. بناً مسوولين ملل متحد در كابل با داشتن كارت ”گزمه و نام شب” قوماندانى گارنيزيون با موترهاى آن موسسه دوكتور نجيب الله را با همراهانش بدون اسلحه و محافظين امنيتى بطرف ميدان هوايى حركت دادند اما به ميدان نارسيده موترهاى ملل متحد از طرف مؤظفين امنيتى در يكى از پوسته هاى امنيتى توقف داده شد و ”نامِ شبِ” دست داشته را قبول نكردند قوماندان اين پوستهء امنيتى با وجودي كه رييس جمهور را شناخت با آنهم از داخل شدن موترها به داخل ميدان هوايى ممانعت كرد و به كارمند مسوول ملل متحد گفت: ”نامِ شب” را كه شما داريد به امرِ قوماندانى گارنيزيون كابل باطل شده است و براى ما ”نامِ شبِ” جديد داده اند. دوكتور نجيب الله فهميد كه ”توطئه يى” وجود دارد بنابر آن از رفتن به دفتر و هم اقامتگاه خود صرف نظر کرد و از مسوول ملل متحد تقاضاى رفتن به دفتر سازمان ملل متحد را کرد كه وى با اين تقاضاى رييس جمهور موافقت كرد و ”دوكتور نجيب الله” ناگزير شد تا در دفتر ملل متحد ”اجباراً” ”پناهندهء سياسى” شود كه چهار و نيم سال را در آن محوطه گذشتاند البته، ”فليپ كاروين” معاون سياسى بينن سيوان در كتابش بنام ”سرنوشت غم انگيز افغانستان” اين رويداد را به تفصيل نوشه است. اينكه چرا عظيمى در حيات وى چيزى در بارهء دوكتور نجيب الله ننوشت حتماً ناشى از جبن و ترسش از ”نجيب الله” بوده تا مبادا اتهامات و دروغهايش را به موقع پاسخ بدهد.

جنرال عظيمى! اينكه خودت علت اصلى اختلافت را با ”دوكتور نجيب الله” صرفاً به خاطر اينكه چرا از حركت موترهاى ملل متحد به خودت اطلاع نداده است بهانه مى آورى البته اين قضيه كاملاً ارتباط مى گيرد به مسوولين ملل متحد زيرا آنها تابع امر سرمنشى ملل متحد بودند نه تابع امر ”دوكتور نجيب الله” و اگر اين مسئله به شما قابل اهميت بود چرا در آن موقع در اين مورد از مسوولين ملل متحد طالب معلومات نشديد؟. فكر مى كنم كه كودتاچيان در آن وقت از يكسو غرق در نشهء قدرت بودند و از سوى ديگر قسمت مهم پروژه را كه جلوگيرى از ورود ”شوراى پانزده نفرى غير جانبدار” به كابل بود توانستند با ممانعت از خروج مصوون ”دوكتور نجيب الله” با دسيسهء قبلاً پلان شده آنرا مختل کنند كه در حقيقت كودتاچيان با اين عمل شان. عمليهء صلح ملل متحد را ناكام کردند. ”احمد شاه مسعود” اين واقيعت را در گردهمايى در جبل السراج به وضاحت اين طور بيان مى كند: ” . . . اگر ما يك روز ديگر معطل مى مانديم و اقدام نمى كرديم هيات ساخت ملل متحد از غرب وارد كابل مى شد و آنوقت سهم مجاهدين از بين مى رفت . . . ”.

جنرال عظيمى! آيا با داشتن همه ساز و برگ نظامى گارنيزيون كابل نمى توانستى در جهت تحقق عمليهء صلح ملل متحد گام استوار بمثابهء يك جنرال آزاده بردارى؟ به يقين كه ميتوانستى اما به گفتهء زنده ياد ”نجيب الله” “غلام غلامان بودى!” و از خود ارادهء نداشتى.

جنرال عظيمى! تو خودت آگاه هستى كه قبل از رفتن ”دوكتور نجيب الله” به دفتر ملل متحد اعضاى دفتر اجرائيهء شوراى مركزى حزب وطن در شب هنگام تقاضاى تدوير جلسه يى را از دوكتور نجيب الله کردند در اين جلسه ”لايق با مقدمه يى صحبت را آغاز مى كند و بعداً مزدك پيشنهاد اعلاميهء دولت را در رابطه با ائتلاف شمال مى کند و سپس بريالى پيشنهاد استعفاى دكتور نجيب الله را مطرح مى كند” در حقيقت فشار بالاى دوكتور نجيب الله وارد مى كنند تا به پيشنهادات مذكور موافقت كند مگر از طرف وى رد شد زيرا ”نجيب الله” انتظار افراد شوراى غيرجانبدار بود كه فرداى آنروز وارد كابل مى شدند اگر منظورت جنرال عظيمى از استعفاى دوكتور نجيب الله ”همان استعفا نامهء باشد كه ”بينن سيوان” نمايندهء خاص سر منشی ملل متحد به جلسهء هيات اجرائيه سپرده بود آن استعفانامه باساس تقاضاى شما كودتاچيان ”از بينن سيوان بود كه وى در دفتر ملل متحد چنين تقاضا را از دوكتور نجيب الله بعمل آورد و رييس جمهور استعفا نامهء خود را تحت فشار سياسى كه قرار داشت به بينن سيوان سپرد و اين شرط كودتاچيان بود تا بعداً زمينهء خروج مصوون ”نجيب الله” را فراهم کنند. اما نتيجه چه شد؟

جنرال عظيمى! تا جاييكه ديده شد همهء اين سناريوها به اشاره و ديكته ديگران به شما ”كودتاچيان” بود كه با عقل ناقص تان مانند ”ليمو” استفاده شديد و سپس همهء تانرا به دور انداختند. در حقيقت شما بوديد كه ”دولت جمهورى افغانستان و حزب وطن” را با عمل ”انتحارى” نابود کردید.

جنرال عظيمى! بسيار سعى كردم تا با صفت ديگرى ترا مخاطب قرار دهم تا مطابق به شان تو جنرال چهار ستاره باشد مگر متاسفانه هيچ كلمهء به جز ”دروغگو” نتواستم برايت انتخاب كنم كه ”وصف” ترا بيان كند. به دلايل ذيل:

١ - تو از وفا و دوستى با ”دوكتور نجيب الله” ياد مى كنى! اما در اين ادعايت هم رياء و تزوير ديده مى شود. تو خودت در صفحهء ٣٨٨-٣٩٠ كتاب اردو و سياست . . .، پس از برگشت از چكوسلواكيا به ماسكو از ملاقات خود با ”كارمل” صاحب يادآور شده اى و محتويات اين ملاقات را هم به آينده موكول كرده اى كه تا هنوز چيزى دربارهء آن نه گفته اى! اما آنچه دربارهء مسئله مهمى قصه مى كنى ملاقات خودت با ”گلابزوى در هتل روسيه” است و توضيح گلابزوى در رابطه به كودتاى ”شهنواز تنى” براى سقوط دولت ”دوكتور نجيب الله و وظايفى كه در اين رابطه به خودت تعين مى كند تا سرحد ملاقات با تنى، كاروال و مومند” و ”بريالى و علومى و انجينیر نعمت” در حقيقت تو را با حلقهء رهبرى كودتا معرفى و وصل مى کند و تو حين برگشت به كشور بالنوبه با آنها ديدار و ملاقات ها را انجام مى دهى اگر تو حد اقل وجدان ”خفته” هم دارى تو را سوگند مى دهم كه پنهان كارى تو از ”دوكتور نجيب الله” معنى دوستى و صداقت را نسبت به وى ميدهد و يا دشمنى با وى؟ نميدانم خودت به ”معنويت جوانمردى رفاقت و دوستى” باور دارى يا نه؟ تا بعد مرگت اقلاً بازماندگانت به آن ببالند و يا اينكه راه ”جدت را گزيده اى”؟!.

٢ – در همين كتاب در صفهء "---” باز هم در طيارۀ كه با فريد مزدك مشتركاً از ماسكو به قصدكابل پرواز داشتيد از مزمت وى باحرفهاى ركيك و نادرست به آدرس نجيب الله باز هم ياد آور شده اى! اين دو مسئله را خودت به قلم خود تذكر داده اى، پرسش من از تو جنرال نمك حلال! اينست كه چگونه كسى كه لاف ”وفا و صداقت” با ”سرقوماندان اعلى” خود را ميزند! اولاً از پلان كودتا به وى اطلاع نمى دهد؟ ثانياً با اين ”تنه و توشه اى” كه تو دارى چگونه جوانكى چون ”مزدك” چنين جرئت مى كند؟ معلوم مى شود كه تو هيچگاه با ”نجيب الله” قلباً دوستى نداشته اى سكوت تو در برابر همين دو مسئله مبين چهرهء مزورانه و محيلانهء تو است كه چون ”مار آستين” به شاه تو خيانت كردى، به داود تو خيانت كردى، به تره كى و امين تو خيانت كردى، به ببرک کارمل تو وفادار نماندی و بالاخره به دوكتور نجيب هم خيانت كردى اما اين بار خيانت تو به ”نجيب الله” با خيانت هاى تو با ديگران بسيار تفاوت دارد باين معنى كه در هر نظامى خيانت كردى از آن معركه ها ”ست و لغت” برامدى و شانه را پر از ستاره کردی مگر با ”نمك حرامى” به ”دوكتور نجيب الله” وطن، حيثيت، وقار و آبرو را با عمل نابخردانه ات به ”يك دَو” باختى و به جاى ”حماست” ”حماقت” را برگزيدى و پايان عمرت را در ”حسرت سراى غربت” با جيره بندى بيگانگان با نفرين میليونها افغان سپرى ميكنى. به قول معروف: چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی!

جنرال عظيمى! در مورد، تو و همدستانت ساليان پيش ”دوكتور نجيب الله” بجا گفته بود:”آنهايی كه تيشه به ريشهءحزب زدند نتنها نفرين هزاران انسان اين وطن را نصيب شدند بلكه به زندگى و شخصيت خود براى هميشه خاتمه دادند.”

پايان،

Sultan Ahmadi

 

يادداشت: اگر اعتراضى به اين حقايق دارى، من حاضرم از طريق اسكايپ و يا پالتاك به اشتراك افغانها با تو بحث و گفت و گو كنم.

 

 

 

 

 

 

توجه:

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org