ناشر افکار دموکراتیکِ خلق افغانستان

اهداء به فرزند اصیل خلق افغانستان ببرک کارمل بانی ح.د.خ.ا. و رهبر زحمتکشان کشور

 


زحمتکشان افغانستان، رفقای عزیز، دوستان و همرزمان شجاع و دلیر! روز نجات و آزادی شما و میهن عزیز ما افغانستان را از چنگال اسارت، استبداد، ظلم، ستم و ساطور حفیظ الله امین فاشیست، این چهرۀ بدنام، سیاه و منفور تاریخ بشریت و باند خون آشام و جنایتکار وی برایتان از ژرفای قلب تبریک، تهنیت و مبارکباد میگوییم.

مرگ بر دشمنان ببرک کارمل! درود آتشین بر روان پاک شخصیت برازنده و درخشان تاریخ معاصر افغانستان زنده یاد ببرک کارمل! افتخار به فرزند اصیل و خدمتگذار توده های زحمتکش افغانستان ببرک کارمل!
زنده باد حزب دموکراتیک خلق افغانستان! زنده باد افغانستان واحد و یکپارچه!

 

 

 

نورمحمد سنگر

شش جدی ۱۳۵۸ خورشیدی را در تقویم های گوناگون، تعریف های متفاوت کرده اند: عده یی آن را روز سیاه و سرآغاز بدبختی ها نامیده اند و بخشِ دیگر روز نجات، انقلاب، میهن و مردم . . . عده یی از آن روز بزرگداشت بعمل میآورند و عده یی هم همه بدبختی ها را به آن پیوند میزنند . . . اما برای من و هزاران، هزار انسانی که در باستیل های وحشتناک و مخفیگاه های نا امن انتظار مرگ را میکشیدند و برای دهها هزار انسانی که از دم ساطور جلادان امینی نجات یافته بودند و در سپیده دم آن روز تاریخی با اطمینان به کانون های گرمِ خانواده های شان برگشته بودند . . . آن روز ماندگار و تاریخی است. باور کامل دارم که اگر مداخلات لگام گسیخته امپریالیست های جهانخوار، همسایگان مغرض، ارتجاع منطقه . . . در همکاری با تنظیم های مزدورِ ساخت پیشاور و مشهد نمی بود؛ ما اکنون دارای کشور آباد، آزاد و سر بلند می بودیم . . . در حالی که طلیعه این روز بزرگ را برای هموطنان در بند کشیده ام تبریک و تهنیت عرض کرده و به روان شهدای پاکبازِ وطن و بویژه به روان بیش از دو هزار و پنجصد تن از، پرچمداران صدیقِ حزب دموکراتیک خلق افغانستان، که بدستان ناپاک امین و امینی های جلاد جام شهادت نوشیدند، درود فرستاده و نفرین ابدی نثار جلادان مینمایم این چکیده را حضور دوستان تقدیم میدارم:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عفریتِ خشم و خون...
خفاشِ شب پرست،
خورشید را ز کینه به رگبار بسته بود...
صیادِ نابکار،
در سر زمینِ عشق،
در پیشِ دیده گانِ هزاران هزار گل...
سر از تنِ هزار قناری جدا نمود...
شب ها بسازِ ضجه و فریادِ بلبلان،
سادیسم کورِ فطرتِ پستش فرو نشاند...
باور نمی نمود که آن قطره های خون:
روزی بساطِ وحشتِ او را بهم زند!!!

منبع - فیسبوک

 

 

اسد کشتمند

 

درباره ششم جدی بدون اغراق باید گفت که کوهی از مطالب نوشته شده و اغلباً دور از واقعیت. طبیعی است توجه این چنانی به این حادثه نشانه اهمیت سترگ تاریخی این روز است.

سی و سه سال ازاین روز تاریخی میگذرد و تا هنوز هم یاد آن از زوایای مختلف هیجان بر می انگیزد، مخالفان در جهت تقبیح آن و موافقان به یاد نقش تاریخی آن و به منظور تجلیل از این نقش.

مخالفان حق دارند مخالف باشند، ولی حق ندارند آگاهانه مغالطه کنند. در اول سزا است تا مغالطه ای شیطانی از چهره این روز با عظمت تاریخی افغانستان سترده شود، در این روز نبود که نیروهای شوروی وارد افغانستان شدند، بل در این روز آنها وارد میدان عمل شدند. چه کسی از میان جمیعت میلیونی آن زمان کابل میتواند انکار کند که بیشتر از یک هفته قبل از ششم جدی نیروهای هوابرد اتحاد شوروی با پروازهای بلاانقطاع شبانه ای خویش صدها وسیله نقلیه زرهی و تانک و هزاران تن نظامی و واحد های نخبه کماندویی آن را در فرودگاه کابل پیاده کردند. از راههای زمینی هم مرز با اتحاد شوروی نیز نیروها وارد شدند. این نیروها نه دزدانه و بدون اطلاع دولت آن وقت افغانستان بلکه به اجازه و به درخواست مکرر و موکد آن و بر پایه توافقهای قبلاً انجام شده وارد کشور ما شدند. اسناد تاریخی در این مورد به اندازه کافی رو شده اند و این دیگر از بدیهیات تاریخ است. ولی افراد نادانی هنوز هم در کنار افراد صاحب غرض همان دروغهای شاخدار قبلی را نشخوار میکنند و هی میگویند که پرچمی ها ارتش سرخ را به افعانستان آوردند. آری مغالطه ای شیطانی در همین است که "خلقی ها" با اتحاد شوروی قرارداد دوستی و همکاری را به امضا رسانیدند، از ارتش شوروی دعوت به عمل آوردند و هنگام ورود هزاران تن آن شادی و پایکوبی کردند. "پرچمی ها" در این روزها یا در تبعید بسر می بردند و یا در زیر شکنجه های بهیمی یاران ظلمت در گوشه های زندانها مانند نزدیک به سه هزار تن دیگر از رفقای خود که در زیر شکنجه و در میدانها اعدام با سربلند سرهای خود را فدای وطن و مردم کردند، با سر بلند انتظار مرگ را می کشیدند.

در این روز تاریخی، آنانیکه با تاکید و ضجه و زاری خواهان ورود و کمک نیروهای شوروی برای تامین اهداف شیطانی خود بودند، قربانی غضب بجای آنها شدند. مگر در کجای دنیا دیده شده بود که شوروی برای مستبدین و عمال سی آی ای کمک کند؟ گروه جهمنی "باند امین" فکر میکرد با براه اندختن غوغاهای فریبنده انقلابیگری و اقدامات پرطنطنه به ظاهر انقلابی ولی در متن مخالف آن، میتواند حزب و ملتی به بزرگی اتحاد شوروی را بفریبد. در واقع گروه جنایت پیشه و آدمکش "امین" به مانعی واقعی در راه پیشرفت اندیشه های والای انسانی انقلابی و به خطری واقعی در سطح منطقه و بویژه به خطری بالقوه جبران ناپذیر در همسرحدی با مناطق جنوبی اتحاد شوروی مبدل شده بود.

هدف من از نوشتن این مطالب یکی تاکیدی جدید بر رد مغالطه تاریخی در این عرصه و دیگر یادی پر از مهر و سپاس از گروهی جان به کف است که در تاریخ واقعی جنبش انقلابی مردم افغانستان در چهار دهه اخیر در خطرناکترین و نازک ترین لحظات نقش بی بدیل تاریخی را ایفا نموده است: در این مورد مقدمتاً باید گفت که در دوران یکساله و نیم حکمروائی "گروه امین"، برنامه ابلیسی آنان این بود که همه اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان – بخش پرچمی ها نابود و تار و مارگردند. اینجا حرف تنها بر سر مخالفت و یا موافقت "پرچمی ها" نبود، حرف بر سر پاکسازی صحنه نبرد از وجود آنان بود. تنها و تنها در این صورت بود که آنان میتوانستند برنامه های ضدملی، ضد دموکراسی و ضد انسانی خود را عملی سازند. از نظر آنان زمینه ها برای این امر تقریباً آماده شده بود: بخش اعظم رهبری "پرچمی ها" به تبعید فرستاده شد، دو نفر به خیانت تن در دادند و آخرین فرد بیروی سیاسی هم به زندان و در معرض شکنجه های حیوانی قرار داده شد. اهریمن فکر میکرد رهبری "پرچمی ها" سر بریده شده و دیگر کار تمام است.

اهریمن نیمدانست که قنقنوس "پرچمی" بنام رهبری مخفی حزب دموکراتیک خاق افغانستان از میان این خاکستر سیاه سر برون می آورد. آنگاهی که اهریمن نابودی  مارا جشن میگرفت . . .

 

 

منبع: بامداد

 

 

 

 

د آسیا په زړه کی د امین او امینیانو د استبداد او استعماری او فاشیستی ځنځیر وروستی کړی ماته شوه
 
(ببرک کارمل - ۶ جدی ۱۳۵۸)

 

 

بیانیه تاریخی ببرک کارمل در باره مشی سیاسی دولت

 (ببرک کارمل - ۶ جدی ۱۳۵۸)

 

 

ابلاغیه شورای انقلابی تاریخی ششم جدی

 (ببرک کارمل - ۶ جدی ۱۳۵۸)

 

 

 

مقالات

 

www.esalat.org